خدای سبحان، گرچه قرآن را نازل کرد؛ اما نه آن طوری
که باران را نازل کرد، برف و تگرگ را نازل کرد و اینها جزء نزولات آسمانی هستند،
قرآن را چنین نازل نکرد! زیرا خدای سبحان، برف و باران و تگرگ را به زمین انداخت؛
ولی قرآن را به زمین آویخت. بین این انداختنِ برف و باران و آویختن این حبل متین
فرقهای فراوانی است، چون قرآن را به زمین آویخت، نه انداخت. از او به حبل متین
یاد کرد و جامعه بشری را به اعتصام به این حبل فرا خواند. طنابی مورد اعتصام و
استمساک است که به جای بلندی بسته باشد، وگرنه حبل افتاده در گوشهای مشکل خود را
حل نمیکند؛ چه رسد به حلّ مشکل معتصمان.
ذات أقدس الهی قرآن را به زمین آویخت، نه انداخت و چون عترت طاهرین هماهنگ آن هستند، ولایت را به زمین آویخت، نه انداخت، خلافت را، نبوت را، رسالت را، امامت را، به زمین آویخت، نه انداخت.
"واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرّقوا"
برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
امام صادق علیه السلام در باب روزه و آثار آن می فرماید: گرچه روزه گرفتن سخت و دشوار است، ولی لذت شنیدن این ندای خداوند که می فرماید ﴿یا أیها الذین امنوا کتب علیکم الصیام﴾ خستگی روزه را از انسان می گیرد: «لذة ما فى النداء أزال تعب العبادة والعناء» با شنیدن این ندا عبادت برای ما سهل و روان می گردد.
و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین جمعهٴ ماه شعبان در خطبه ای که ایراد کرد، فرمودند : مردم شما آزاد نیستید؛ در قفس هستید. و نمی دانید که در قفس هستید. گناهانتان شما را در قفس زندانی کرده است. در ماه مبارک رمضان با استغفار، خود را آزاد کنید. هیچ ارزشی در اسلام به اندازه ارزش آزادی نیست.
راه تشخیص بنده بودن یا آزاد بودن این است که اگر به دلخواه خود عمل می کنیم معلوم می شود در قفس آز و طمع زندانی هستیم؛ و اگر به خواستهٴ خدای سبحان عمل کنیم، آزاد هستیم. انسان آزاد به غیر خدا نمی اندیشد. از برجسته ترین وظایفْ در ماه مبارک رمضان آزاد شدن و رهیدن است و راه آزادی، استغفار و طلب آمرزش است. از این رو گفته اند: در شبانه روز چندین بار بگویید «استغفر الله ربى وأتوب إلیه».
ماه رمضان، ماه آزاد شدن است؛ هر روز که می گذرد، یک بند از بندهایی که با دست خود تنیده ایم، باید بگسلد تا آزاد شویم. بهترین راه برای آزاد شدن پی بردن به حکمتهای عبادات است.
استاد جوادی آملی
ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی است برای پی بردن به اسرار عالم، چراکه در تعبیرات اخلاقی اسلام آمده است که: «ما ملأ آدمى وعاءً شراً من البطن: « انسان هیچ ظرفی را به بدی ظرف شکم پر نکرده است، شکم که پر شد راه فهم مسدود می شود، انسان پرخور هرگز چیزفهم نیست و هرگز به اسرار و باطن عالم پی نخواهد برد.
در
حالات امیر مؤمنان (سلاماللهعلیه) نقل شده که حضرت روزی به باغبانش فرمود: غذایی
داری؟ عرض کرد: غذای سادهای دارم که شایسته شما نیست، از کدوی بیروغن غذایی تهیه
کردهام، حضرت فرمود: حاضر کن! حضرت دستها را شست و آن غذا را میل فرمود سپس به
شکم خود اشاره کرد و گفت: شکمی که با این غذای ساده سیر می شود! بدا به حال کسی
که شکم او وی را به آتش ببرد
استاد جوادی آملی.
قرآن کریم درصدد این است که جامعه بشری را زنده کند، این حیاتی که برای همه ما هست که مشترک بین حیات انسانی و حیات حیوانی است اما یک سلسله مشترکاتی بین انسان و فرشتههاست که اصرار قرآن کریم بر این است که ما را به آن حیات مشترک بین انسان و فرشته برساند که ما هم بشویم در حدّ فرشته! ائمه ما(ع)، معلمان فرشته شدن هستند! در حدّ فرشته شدن برای ما مقدور است لذا فرمود: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یحْییکُمْ»دعوت پیامبر همان دعوت خداست. اینها میخواهند ما را زنده کنند، فرمود دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید که اینها شما را زنده میکنند.
برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
امشب شب هجران دو دلداده باشد شام وداع همسرى آزاده باشد
چشم از خدیجه برنمى دارد پیمبر خون جگر ازدیده مى بارد پیمبر
کوچه های شهر را غمی سنگین فرا گرفته است. فضای مکه گویی آکنده از اندوه است!
کعبه نیز چند روزی است بر فرشته ای لبخند نمیزند و مگر میتوان چهره نورانی رسول خدا صلی الله علیه وآله را گرفته و اندوهناک دید و بی تفاوت بود؟!
وقتی شب پیش، یکی از اصحاب در کنار زمزم، آهسته در گوش دیگری گفت: «خدیجه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله سخت بیمار است»، زمزم گویی دیگر نمی جوشید، اشک می افشاند! حتی سنگریزه های حرم نیز دریافته اند دل رسول خدا صلی الله علیه وآله از چه لبریز غم است.
این رسول خداست که از خانه بیرون می آید؛ چقدر شکسته شده! آه، این قطرات اشک است که از چشمان آسمانی اش می ریزد؛ چه شده؟ خدای من، چه بر زبان زمزمه می کند؛ «انّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ»
خدایا! به فاطمه صبر بده!
خدیجه علیهاالسلام ، همسری مهربان، که با شنیدن اولین ندای وحدانیت، رو به سوی قبله می کند و خدای را به یکتایی می خواند، پذیرای پیامبری مبعوث و لرزان بازگشته از حرا و شاهد نبوت، اکنون آرام، آرمیده است.
«تنهایی» به گریه می افتد، هنگامی که ناچار باید همدم رسول خدا شود.
امّا خدیجه، هرگز رنج تنهایی را بر محمد بر نمی تابد و دختر کوچک خویش را به تیمارداری پدر می گمارد. زین پس، فاطمه علیهاالسلام تیماردار و غمخوار پدر خواهد بود، در لحظه های خاکستر و سنگ و دشنام.
پروردگارا! همسر فداکار محمد صلی الله علیه وآله و سلم به سوی تو می آید؛ زنی که برای دین تو و در راه رسول تو، از دنیا چشم پوشیده و غرق در جمال نور است؛ کوله باری از زخم زبان قبیله قریش را لِه کرد و پر افتخار، خود را همسر وفادار محمد امین نامید تا یار و یاور رسالت او باشد و نامش در پیشگاه حق، در صف اولین زنان بزرگ عالم درآید.
از راه دور سلامی عرض می کنیم خدمت بزرگ بانوی عالم اسلام:
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاَْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاَْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَکِ بِما أَوْلاکِ اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْکِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ
.
پیامبر گرامی اسلام که دراخرین جمعه
ماه شعبان خطبه ای ایراد کرده و فرمودند: ماه رمضان فرصت مناسبی است تا
انسان با استغفار، خود را از بند گناه و هوس ها آزاد کند و سپس به
بیان آداب ماه مبارک رمضان پرداخته و در بخشی از آن خطبه، یکی از آداب ماه
مبارک رمضان را صله ارحام و حفظ زبان بیان می کنند.
معظم له در شرح بخشی از این خطبه بیان می دارند: «وَصِلوا أرحامَکم وَاحفظوا ألسنتکم»ارحام را مورد صله و دیدن قرار داده و زبانتان را حفظ کنید. نه تنها هنگام روز که روزه هستید، بلکه در طول ماه، این امور را رعایت کنید. چون اینها آداب روزه نیست، آداب ماه روزه است. بحثى در آن نیست که روزهدار موظف است زبانش را حفظ کند، امّا وقتى شب رسید آیا مىتواند هر چه خواست بگوید؟ فرمود: در طول این ماه زبانتان را حفظ کنید.
امام صادق (علیهالسلام) از اجداد گرامشان از رسول الله
(صلىاللهعلیهوآلهوسلم) نقل فرمودهاند که: «من عَرِف الله وعظّمه مَنَع
فٰاه من الکلام وبَطْنه من الطعام وعنّا نفسه بالصّیام والقیام» فرمود:
براى اینکه انسان مواظب دهان باشد و هر حرفى را نزند، معرفت خدا لازم است.
کسى که خدا را بشناسد و او را بزرگ بشمارد، در پیشگاه خداى عظیم، هر حرفى
را نمىزند و شکم را هم با هر غذا، گرچه حرام باشد، آلوده نمىکند. لذّت
خوردن چند لحظهاى است که غذا در دهان است. کسى که خدا را شناخت کنار هر سفرهاى نمىنشیند. عنایت دارد که خود را با روزه گرفتن بپروراند؛ خودش را
فراموش نمىکند.
یکى از نصیحتطلبان به اباذر نوشت که مرا نصیحت کن.
اباذر هم در جواب مرقوم فرمود: «به عزیزترین دوستانت ستم نکن». دوباره آن
شخص نوشت که این مطلب روشنى بود، انسان که به دوست عزیزش جفا نمىکند.
اباذر در جواب نوشت: عزیزترین افراد نسبت به آدم، خود «او» است. (هیچ کس به
اندازه خود آدم پیش انسان عزیز نیست) فرمود: جان خود را نیازار، چون هر
گناهى که انسان مرتکب مىشود، فشارى است که بر جان خود وارد مىکند.
کسى که تنها مواظب باشد هر حرفى را نزند، پرخورى نداشته باشد یا هر غذایى
را نخورد، روزهاش را بگیرد، نمازش را بخواند، چنین کسى از مؤمنان معمولى
است نه اولیاى خدا. اولیاى الهى اهل تأمل و تفکر و تعمق هستند. حرف مىزنند
ولى حرف آنان یاد حق است. قال رسول الله: «إنّ أولیاء الله سکتوا فکان
سکوتهم ذِکْراً، ونظروا فکان نظرُهم عِبْرة، ونطقوا فکان نُطْقهم حکمةً،
ومشوْا فکان مشْیهم بین النّاس برکةً، لولا الآجال التى قد کتب الله علیهم
لم تستقرّ [لم تقرّ] أرواحهم فى أجسادهم خوْفاً من العذاب وشوقاً إلى
الثواب». به مؤمن معمولى مىگویند: زیاد حرف نزن؛ به مؤمن عارف
مىگویند: مرتب سخن بگو، مردم را هدایت و به یاد حق متذکر کن.
اخلاق - در محضر استاد جوادی آملی
ملائک، بیتاب و اشکریزان بر گرد حجرهای کوچک، در اطراف بستری محقر، یکی از غمبارترین لحظههای تاریخ را به نظاره نشسته بودند. بزرگ بانوی اسلام، خدیجه کبری، ساعات آخر عمر خویش را میگذراند. برترین مخلوق خدا، رسول خاتم کنار بستر او دلشکسته و محزون به وصایای خدیجه گوش فرا میداد. ناگهان خدیجه از سخن باز ایستاد و فرمود: «وصیت دیگرم را از زبان فاطمه به شما خواهم گفت که شرم، مانع گفتارم میشود».
پیغمبر خدا نیز با لبخندی تلخ، آن دو را تنها گذاشت. چیزی نگذشت که فاطمه کوچک آکنده از اندوه، از حجره بیرون آمد و نگاه منتظر پدر را اینگونه پاسخ گفت: «مادر فرمود به پدرت بگو من از قبر وحشت دارم؛ از شما میخواهم لباسی را که هنگام نزول وحی الهی به تن داشتید، به من عطا کنید تا آن را کفن خویش سازم ـ تا مایه آرامش من گردد...حتم
دارم که رفتنی هستم به خدا
می سپارمت آقا
خواهشِ مادرانه
ای دارم جانِ تو، جانِ
دخترم زهرا
حسرتِ
دیدن عروسی او به دلم ماند!
چاره ای هم نیست
درشبِ خواستگاریِ
دختر غمِ بی مادری، غمی
کم نیست
مادرم؛
حق بده که بی تابم چشم هایم
به اشک ناچار است
نیستم در کنار او
وقتی بین دیوار و در
گرفتار است
دخترِ
پابه ماهِ بی مادر دردهایی
نگفتنی دارد!
کاش بودم، شنیده
ام با او در و همسایه دشمنی
دارد
ماه
دوستداشتنی رمضان که فقط گرسنگی و تشنگی و خوردنهای هولهولکی سحر و انتظارهای
شیرین افطار را ندارد. این ماهِ واقعا ماه، دعا و مناجات دارد و شبهای قدر و
ابوحمزۀ ثمالی دارد و دعای جوشن کبیر و خیلی چیزهای دیگر. در احادیث این ماه را به
ماه توبه، انابه، استغفار و بخشش یاد کردهاند. چنانکه رنگ و بوی قرآن هم در این
ماه بسیار پر رنگ است و بهار کتاب الهی همین ماه است و بس. اما آیا میتوانیم
عنصری را یاد کنیم که فراگیری وی در این ماه بر امور دیگر غالب باشد؟ و اگر آن
گونه چیزی یافت شود، چیست؟
یکی از اموری که
نبی اعظم در ماه رمضان ما را بدان توصیه فرمودهاند «انتظار ظهور قائم آل محمد»
در این ماه است. همچنین در زمان افطار، خواندن دعای عهد-که بیعتنامۀ روزانۀ ما
شیعیان با امام زمان است- مستحب میباشد. روح شبهای قدر هم تقدیر امور ما انسانها
توسط خداوند و نازل فرمودن آن بر امام مهدی و امضای حضرت نسبت بدان است و لازم
نیست گفته شود چرا در همان شبها خواندن دعای «اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن…»
مورد تأکید قرار گرفته است. دعای شریف «افتتاح» نیز که در هر شب ماه مبارک خوانده
میشود، مملو از یاد مهدی زهرا و آن یوسف گمگشته است. دعایی که توسط حضرت ولی عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)،
صادر گشته است. حتی اگر نیک بنگریم دعای «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور…» هم
در حقیقت تکرار دعای «اللهم
عجل لولیک الفرج» خواهد بود و به غیر از این موارد میتوان مصادیق دیگری از یاد
صاحب الزمان را در ادعیه، مناجاتها و اعمال این ماه یافت.
پیامبر می فرماید: «ماه رمضان برترین ماه سال قمری است.» هم چنین در جایی دیگر ایشان فرموده : «مهدی(عج) سید و آقاست.»
اگر امروز امام مهدی(عج) برترین و کامل ترین انسان روی زمین است و ماه رمضان هم بهترین ماه خداست، پس باید بین این دو پیوندی عمیق باشد. اگر ماه رمضان، ماه ویژه سیر و سلوک است، پس باید با امام زمان(عج) که برترین سالک و رهروی خداست، پیوندی خاص وجود داشته و بین سلوک معنوی ما در این ماه با امام زمان(عج) هم رابطه ویژه ای باشد.
زیارت آل یاسین شرح حالات عبادی و معنوی امام مهدی(عج) است. امام مهدی که راهش، امتداد راه پیامبر و امیرالمؤمنین و امام زین العابدین(ع) است. عبودیت و بندگی او نه از سر نیاز یا ترس، بلکه از سر درک حقیقت هستی و سپاس گزاری از خداست، عبودیتی که همیشه در وجود امام جاری است و در برخی حالات به نقطه اوج خود می رسد و ماه رمضان نقطه اوج بندگی امام است.
فهم حقیقت رمضان و توفیق رسیدن به معبود جز با توسل به پیشگاه مهدی(عج) میسر نمی شود. دعای افتتاح هم در ماه رمضان درس سلوک می دهد که پروردگارا من خواهان تمام خوبی ها و کمالات هستم و می دانم که راه رسیدن به این کمالات توسل به امام مهدی(عج) است. پس مرا به برکت وجود او به نهایت نزدیکی به خود برسان.
هدایت معنوی و باطنی انسان ها به دست امام مهدی(عج) است و به برکت وجود معنوی و نورانی اوست که عالم هستی از فیض حق تعالی بهره مند می شود. حال اگر امام در نهایت بندگی باشد، در عبودیت او رحمت و مهربانی خدا نیز اوج می گیرد.
دعای
امامان نشان می دهد که آن ها هم به درگاه حق تعالی رو می آوردند و برای کل هستی و
به ویژه برای ما انسان ها از خداوند طلب بخشش می کردند. به همین دلیل است که می
گویند به برکت سلوک معنوی امام، حیات بشری شکل می گیرد و امتداد می یابد و عالم به
سوی کمال حرکت می کند و تنها با این تعبیر شب قدر معنا می یابد
"روز جمعه دعا برای ظهور فراموش نشود."
سلام آقای جهان مهدی جان .....
کدام جمعه ـ بگو «یـا مُحَـوِّل الْاحوال»! در آسمان و زمین، انقلاب خواهد
شد؟
جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پردهی غیب کدام جمعه، برون از حجاب خواهد
شد؟
کدام جمعه به خورشید میخورد پیوند؟ و بعد از این همه ابر، آفتاب
خواهد شد
هزار جمعه دعای فرج به لب داریم کدام جمعه، دعا مستجاب
خواهد
أللَّھُـمَ عَجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
عزیزترین عزیز جان و دلم؛
هوای عاطفه دنیا ابری است،
دلم گرفتارتنگ غروب است؛
مگر نفرمودی که " ما در رعایت حال شما کوتاهى نمىکنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم، که اگر جز این بود گرفتارىها به شما روى مىآورد و دشمنان، شما را ریشه کن می کردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید."
ای محبوب روزهای آفتابین دنیا؛ ای معشوق همه ما؛
ای زیبا ترین چهره آفرینش؛
نازنین؛ نیازما را ببین.
قلب های مجروح گنجشک های زمین،فریادرس زمان رامی طلبند و همه آسمانی ها، روی ماه تو راازدورمی بوسند.
دلم هوای پریدن به کوی تورا دارد.
دست های انتظارم به آسمان رسیده.
روزها را به امید آن که نگاهت فردا بر پهنای آسمان درخشیدن گیرد، به شبهایم گره میزنم و دست بر دعا انتظار فردایی را میکشم که از حریم امن خویش درآیی و دلدادگان دیرینهات را با آب زلال مهربانیات سیراب کنی.
... و هر شب که ماه بر آسمان میافتد، غمی دلگیرتر از همیشه تمام وجود عاشقانت را میگیرد و امید دیدنت باز حماسه شاعرانه میآفریند و شعر هجران به شعر انتظار تبدیل میشود
هر جمعه به جاده آبی نگاه می کنم
و در انتظار قاصدکی می نشینم که قرار است خبر گامهای تو را برای من بیاورد،
گامهای استوار و دستهای سبزت را.
اگر بیایی، چشمهایم را سنگفرش راهت خواهم کرد.
تو می آیی در حالی که دستهایت پر از گلهای نرگس است.
تو دل سرد یکایک ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی و کعبه عشق را در آنها بنا خواهی کرد.
دست نوازش بر سر میخک هایی خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است.
تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد.
تو می آیی و با آمدنت خون طراوت و زندگی در رگهای صبح جریان پیدا خواهد کرد...
تو می آیی و با دستهایت بر قلبهای شقایق ها رنگ سبز امید خواهی زد
و با رنگ پر معنای دریا خواهی نوشت:
" به نام خدای امیدها"!
تو می آیی ای پسر فاطمه!
یوسف زهرا یا مهدی. به امید آن روز!
نوزاد حسین جلوه اش مصطفویست دقت که کنی خَلقاً و خُلقاً نبویست
تبریک بگویید به ارباب که او نامش، نسبش، خودش، جمالش علویست
شباهت عجیبی به رسول خدا (ص) داشت. پدرش می گفت ((اشبه الناس)) است به پیامبر (ص).
هم روی ماهش شبیه بود و هم اخلاق و هم سخن گفتنش.
هرکس مشتاق دیدن پیامبر (ص) می شد به علی اکبر(ع) نگاه می کرد.
دلاوری را هم از پدر و جدش به ارث برده بود و روز عاشورا اولین کسى بود از بنی هاشم که اجازه میدان طلبید.
قرآن خواندنش هم شبیه پیامبر (ص) بود. امام حسین (ع) گاهی به او می فرمود: ((علی جان برایم قرآن بخوان تا بهره مند گردم.))
علّت نامیده شدن او به «علىِ اکبر»، این بود که امام حسین(ع) به دلیل شدّت علاقه اى که به نام پدر بزرگوارش داشت، نام سه فرزند پسرِ خود را «على» گذاشت. از این رو، اوّلى به «علىِ بزرگ تر» و دومى به «علىِ میانه» و سومى به «علىِ کوچک تر» معروف شدند.
بنا به نقلى، على اکبر، در یازدهم شعبان سال سى و سوم هجرى، متولّد شد. کنیه او ابو الحسن، و مادرش لیلى دختر ابو مُرّة بن عُروة بن مسعود ثَقَفى است.
در باره سنّ على اکبر در هنگام شهادت در کربلا، اختلاف نظر وجود دارد و تا بیست و هشت سال هم گزارش شده است؛ لیکن بنا بر نظریّه مشهور که وى بزرگ تر از امام زین العابدین(ع) بوده است و با عنایت به این که امام زین العابدین(ع) هنگام واقعه عاشورا، بیست و سه سال داشته، باید سنّ على اکبر، بیش از این باشد و لذا گزارش هاى مبنى بر «ولادت وى در زمان خلافت عثمان» و ۲۵ ساله بودن وى در وقت شهادت»، درباره سن ایشان، واقع بینانه تر به نظر مى رسد.
خدا
کند که جوانان زحقّ جدا نشوند به صحبت بد و بدخواه مبتلا
نشوند
سر عقیده خود
پاى فشارند چو کوه بسان
کاه زهر باد جابجا نشوند
در جامعه
جهانی روز 12 آگوست یا 21 مرداد ماه توسط سازمان جهانی یونسکو روز جوان نامیده شده
است. ولی تاریخ روز جوان در ایران متفاوت است. روز 11 ماه شعبان " میلاد حضرت
علی اکبر" روز جوان نامیده می شود. این جوان در روز عاشورا با فداکاری هایش
جاودانه شد و درس های بزرگی به جوانان داد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران همواره بر دوران جوانی و استفاده از این دوره طلایی تاکید داشته اند و می فرمایند:
جوانی، آغاز شکفتن است. جوانی، میلاد دوباره انسان است. انسان در جوانی، بار تکلیف الهی را به تازگی بر دوش گرفته است. خداوند، بسیاری از نعمت هایش را در جوانی به انسان ارزانی میدارد.
جوانی، موهبتی از جانب خداوند است. جوانی، ثروتی است که انسان باید آن را جز دربهای بهشت، خرج نکند. پس خوشا به حال آنان که جوانی را قدر میدانند و این گوهر گرانبها را در راه سعادت خویش، به کار میگیرند. ضمیر جوان، آینه پاکیهاست؛ آینه ای که هنوز گردی از گناهان بر روی آن ننشسته است. نگاه جوان، پنجره ای است که رو به سوی افقهای روشن گشوده شده است. پنجره ای که آفتاب حقیقت را می نوشد.
دل جوان، رودخانه ای است که می خواهد تمام سنگها و صخره ها را در نوردد و از تمام دشتها و دره ها بگذرد تا به آستانه دریا قدم نهد. خیال جوان، نسیم پویایی است، که می تواند به هر جا سفر کند و کرانه ها را کشف کند. جوان، همواره در جستجوی چشم اندازهای روشن است. جوان، همواره در پی تجربه و تماشاست. پس باید همیشه، دریچه های «شهود» را بر روی جوان باز نگاه داشت. و فانوس «ایمان» را به دست او داد. و گلهای لبخند را به او تعارف کرد.
جوانی، دوره طوفانی عمر است. جوان اگر چه از مرحله نوجوانی که دوره آشوب شدید است بیرون آمده و به دنیای آرامش نسبی وارد شده است، اما همچنان مثل آتش، برافروخته و شعله ور است. جوانی، دنیای تحول است؛ دنیای بحران و دنیای تغییر و تحولات جسمی و غریزی که سبب بروز حالات روحی و دگرگونی عواطف می شود. جوانی سن توقعات جدید و حتی از نگاهی می توان گفت: سن پرتوقعی ها، طغیان و امیال و رغبتهاست؛ از این رو باید به جوانی و جوانان با نگاهی خاص و ژرف نگریست...
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣