گفتگوی ما در جلسۀ پیش در اطراف تهاجم به خانۀ وحی و برخورد قهر آمیز دولت کودتا با وجود مبارک حضرت امیرالمومنین (ع) و وجود مقدس حضرت صدیقۀ طاهره (س) بود که اسناد تاریخی را عرضه کردیم و در نهایت هم گفتگوی ما به اینجا رسید که بعد از مجروح کردن حضرت سیدة النساء با فرمان مستقیم ابوبکر بن ابی قحافه, مردم به وجود مبارک امیر المومنین (ع) هجوم آوردند و در مقابل دیدگان حیرت زدۀ حضرت صدیقۀ طاهره (س) که از درد به خود می پیچید. دستهای امیر المومنین (ع) را به بند کشیدند و همراه خودشان به مسجد بردند . حادثۀ شگفتی اتفاق افتاده بود ، کار بزرگان اصحاب پیغمبر و مسلمانان مدینه بهت آور بود . تا آن روز جریان شرک و کفر و نفاق نتوانسته بودند به حریم امیر المومنین (ع) حتی خودشان را نزدیک کنند اما در آن روز سیاه و تاریک ,یاران رسول خدا, دستهای خیبر گشای "علی" را بستند. برای چه ؟ برای اینکه مولود کعبه را به مسجد بکشانند . با بیرون بردن امیرالمومنین (ع) ، حضرت زهرای مطهره(س) در حالیکه از درد بخود می پیچید ، آخرین نیرو و توان خودش را متمرکز کرد تا به عنوان تنهاترین سردارحریم ولایت ، به یاری امام زمان خودش بشتابد .حضرت بانو با سختی و مشقت فراوان راه می رفت و قبل از رسیدن به مسجد و میان کوچه خودشان را به امیرالمومنین (ع) رساند و دست مجروح خودش را به دامن علی بن ابیطالب آویخت .
نوع راه رفتن دختر پیغمبر ، دست انداختن به دامن مهر امیرالمومنین (ع) صحنۀ شگفتی را بوجود آورده بود بطوری که ادامۀ این وضعیت می توانست باعث تغییر شرایط شود لذا عمر بن الخطاب با تندی از قنفذ خواست تا دست زهرای مرضیه(س) را از دامن امیر المومنین (ع) کوتاه کند و قنفذ اینکار را کرد . ضربتی که قنفذ با دستۀ شمشیر بر بازوی حضرت صدیقۀ طاهره (س) وارد کرد موجب شد, دختر پیغمبر از حال و هوش برود،
گفتگوی ما به اینجا رسید که تعدادی از اصحاب پیغمبر و امیرالمومنین (ع) از پیشامد به سختی ناراحت بودند پس از مشاوره و گفتگو با هم تصمیم گرفتند که بعد از مذاکره و گفتگوی با امیرالمومنین (ع) جبهۀ مقابلۀ خودشان را با جریان کودتا را پی گیری کنند . رای و نظر امیرالمومنین (ع) هم به این قرار گرفت که آنها در مجامع و مجالس حاضر شوند و با آنها مناظره و گفتگو داشته باشند . لذا با امر و رهنمود امیر (ع) اصحاب بزرگوار در مسجد نبوی حاضر شدند و راه انذار و گفتگو را پیش گرفتند . فضای مسجد و فضای مدینه هم یک فضای انتخاباتی بود . بیعت گرفتن و رای جمع کردن ، مثل همان شرایطی که در هر فضای انتخاباتی ممکن است وجود داشته باشد. گروه گروه از مهاجر و انصار با ابی بکر بن ابی قحافه وارد بیعت می شدند . ابوبکر هم بر فراز منبر پیغمبر اکرم اسلام (ص) سرخوش ریاستی بود که در همین فاصلۀ کم و کوتاه هم دریافت کرده بود که در مسیر ریاست او موانع مهمی وجود نخواهد داشت . یعنی این درک هم برای او به وجود آمده بود .
دوستان امیرالمومنین (ع) هم وقتی وارد مسجد شدند خودشان را به نزدیکترین جای ممکن به منبر رسول خدا رساندند و در اطراف منبر و محل استقرار ابی بکر ، تجمع پیدا کردند . و اولین فرصتی که به دست آمد خالد بن سعید بن عاص قیام کرد ( من بخشها و فرازهایی از این مجموعه گفتگوها را برای شما برگردان کرده ام عرض می کنم . بقیه اش هم در مصادر و مآخذی که عرض می کنم هست. اگر خواستید کاملش را هم می توانید ملاحظه بفرمایید . برای اینکه رعایت امانت هم بشود من پایبندی خودم را به متن حفظ می کنم و تحلیل خودم را جدا و اصل گفتگو را هم مستقلا برای شما عرض می کنم .)
خالد بن سعید مستقیما ابوبکر را بر فراز منبر پیغمبر اکرم (ص) مخاطب قرار می دهد . و به او گفت : از خشم و غضب خداوند ترسان باش .( به این عبارتها خوب دقت کنید ) ابن ابی قحافه ! تو خود مواضع و بیانات رسول خدا را در رابطۀ با علی بن ابیطالب می دانی . آیا روز بنی قریظه را فراموش کرده ای ؟ آن زمانیکه همۀ ما در اطراف رسول خدا بودیم و آن حضرت در آن شرایط سخت خطاب به بزرگان اصحاب فرمود : ای گروه مهاجر و انصار ، من برای شما وصیتی دارم , فرمانی را در این مقام و در این مکان به شما ابلاغ می کنم که شما باید حتما آن را بشنوید و هم قبول کنید و آن پیغام اینست که بعد از من ، علی ، امیر و فرماندۀ شما و جانشین بعد از من در میان شماست . این را بدانید ، بپذیرید ، و در آن تردید نکنید که این امر را خدای علی اعلی به من ابلاغ فرمود . و اگر شما وصیت مرا در مورد علی پاسداری نکنید و به یاری او نشتابید در تکالیف و احکام خودتان اختلاف کرده اید ! یعنی در عبادت هایتان خلل وارد می شود . دیانت شما دچار اختلال و شورش خواهد شد و بدها و بدکارگان امت بر شما مستولی خواهند شد . بدانید اهل بیت من وارث امامت و رهبری من و قیام کنندگان به امر من هستند . بعد با صدای بلندتر و رساتری ادامه داد : پسر ابی قحافه ! آیا به خاطر داری بعد از همین سخنان بود که پیغمبر اکرم اسلام (ص) دست به دعا برداشت و از خداوند متعال درخواست کرد تا حافظان وصیت او را در زمرۀ یاران آن حضرت و رستگاران امت قرار دهد و از خداوند متعال خواست تا بدعهدها و ظلم کنندگان به اهل بیتش را از بهشت الهی محروم بسازد؟ ( این سوال را خالد بن سعید از ابی بکر بن ابی قحافه کرد ) طبیعتا باید ابوبکر پاسخ می داد . اما آن کسی که در مقام پاسخ بر آمد
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣