رهبر معظم انقلاب:
در سحر نوزدهم فاجعه ای عظیم اتفاق افتاد؛ یعنی امیرالمؤمنین - مظهر عدالت - بهخاطر مبارزهی در راه عدل و داد و انصاف و حکم الهی، در محراب عبادت در خون خود غلتید و محاسن مبارکش به خون سرش رنگین شد.
من یک عبارتِ وارد شدهی در روایت را میخوانم و برای شما معنا میکنم تا توسلی پیدا کرده باشیم. اینطور وارد شده است که «فلمّا احسّ الامام بالضّرب لم یتأوّه»؛ وقتی ضربت شمشیر بر فرق مبارک امیرالمؤمنین فرود آمد، هیچ آه و نالهیی از آن حضرت سر نزد. «و صبر واحتسب»؛ حضرت صبر کردند. «و وقع علی وجهه»؛ امیرالمؤمنین با صورت روی زمین افتادند. «قائلا بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه»؛ درست مثل حضرت اباعبداللَّه که وقتی در گودال قتلگاه روی زمین افتادند، نقل شده است که عرض کردند: «بسم اللَّه و باللَّه و فی سبیل اللَّه و علی ملّة رسول اللَّه». مردم شتابان دنبال قاتل بودند تا او را دستگیر کنند. «ولا یدرون این یذهبون من شدّة الصّدمة و الدّهشة»؛ از بس این حادثه دهشتآفرین بود، مردم را سراسیمه کرد. همینطور میدویدند تا بتوانند قاتل را پیدا کنند. «ثم احاطوا بامیرالمؤمنین علیهالسّلام»؛ بعد آمدند اطراف حضرت را گرفتند. «و هو یشدّ رأسه بمأزره و الدّم یجری علی وجهه و لحیته»؛ خون بر صورت و محاسن حضرت جاری بود. خود آن بزرگوار مشغول بستن زخم سرش بود. «و قد خضبت بدمائه و هو یقول هذا ما وعداللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله»؛ حضرت زخم سرشان را میبستند و میفرمودند این همان چیزی است که خدا و پیغمبر به من وعده کرده بودند. پیغمبر قبلاً فرموده بود که این حادثه پیش میآید. امام حسن (علیهالسّلام) سر رسیدند، سر پدر را در دامن گرفتند، خونها را شستند و زخم را بستند. «و هو یرمق السّماء بطرفه»؛ حضرت همانطور که خوابیده بودند، با گوشهی چشم آسمان را نگاه میکردند. «و لسانه یسبّح اللَّه و یوحّده»؛ در آن حالت، زبانشان در حال تسبیح و حمد پروردگار بود. حضرت از هوش رفتند و امام حسن مشغول گریه شدند. «و جعل یقبّل وجه ابیه و ما بین عینیه و موضع سجوده»؛ امام حسن چشمش به چهرهی پدر بود. وقتی دید از هوش رفت، خم شد پیشانی و محل سجدههای طولانی امیرالمؤمنین را بوسید؛ صورتش را بوسید؛ ما بین دو چشمش را بوسید. «فسقط من دموعه قطرات علی وجه امیرالمؤمنین علیه السّلام»؛ از اشک چشم امام حسن چند قطرهیی روی صورت امیرالمؤمنین ریخت. «ففتح عینیه»؛ حضرت چشمشان را باز کردند. «فرءاه باکیا»؛ دیدند امام حسن دارد گریه میکند. «فقال یا حسن ما هذا البکاء»؛ فرمود حسن جان! چرا گریه میکنی؟ «یا بنىّ لا روع علی ابیک بعد الیوم»؛ پسرم! بعد از این لحظه، پدر تو هرگز ناراحتی و ترسی ندارد. «هذا جدّک»؛ این جدت پیغمبر است. «و خدیجه»؛ این خدیجة است. «و فاطمة»؛ این فاطمه است. «والحور العین محدقون»؛ همه اطراف من را گرفتهاند. «منتظرون قدوم ابیک»؛ همه منتظرند که من بروم زودتر به اینها ملحق شوم. «فطب نفساً و قرّ عینا و اکفف عن البکاء»؛ اشک نریز پسرم! صلّی اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین، صلّی اللَّه علیکم یا اهل بیت النبوة.
شب قدر، شب شفای بیماریهای اخلاقی، معنوی، مادی و بیماریهای عمومی و اجتماعی است که امروز متاسفانه دامان بسیاری از ملتهای جهان، از جمله ملتهای مسلمان را گرفته است!
انسان، فقط در سایه ارتباط و اتصال با حق تعالی است
که میتواند به تکامل و تعالی دست پیدا کند. البته فرصت ماه رمضان، یک فرصت
استثنایی است. این، چیز کمی نیست که خدای متعال در قرآن بفرماید: "لیلهالقدر خیر من الف شهر”. یک شب، از هزار ماه بهتر و با فضیلتتر
و در پیشرفت انسان موثرتر، در ماه رمضان است. این، چیز کمی نیست که رسول اکرم (صلیا...علیهوآله)
این ماه را ماه ضیافت الهی به حساب بیاورند. مگر ممکن است که انسان وارد سفره کریم
بشود و از آنجا، محروم خارج بشود؟ مگر وارد نشوی. آن کسانی که وارد سفره غفران و
رضوان و ضیافت الهی در این ماه نشوند، البته بیبهره خواهند ماند و واقعا این
محرومیت به معنای حقیقی است. "ان الشقی من حرم غفرانا... فی هذا الشهر
العظیم”. محروم واقعی، آن کسی است که نتواند در ماه رمضان، غفران الهی را به دست
بیاورد.
لیلهالقدر شب ولایت است. هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائکه
بر امام زمان است، هم شب قرآن و شب اهل بیت(علیهمالسلام) است.
لیلهالقدری که در این ماه رمضان است و قرآن صریحا میفرماید:
" لیلهالقدر خیر من الف شهر”؛ یک شب، بهتر است از هزار سی روز (هزار ماه)،
بسیار مهم است. چرا این قدر فضیلت را به یک شب دادند؟ زیرا برکات الهی در این شب
زیاد است؛ نزول ملائکه در این شب زیاد است؛ این شب، سلام است؛ "سلام هی حتی
مطلعالفجر”؛ از اول تا آخر این شب، لحظاتش سلام الهی است.” "سلام قولا من رب
رحیم.” رحمت و فضل الهی است که بر بندگان خدا نازل میشود. هم شب قرآن و هم شب
عترت است. لذا سوره مبارکه قدر هم، سوره ولایت است. شب قدر، خیلی ارزش دارد. همه
ماه رمضان، شبها و روزهایش ارزش والا دارد؛ البته لیلهالقدر نسبت به روزها و شبهای
ماه رمضان، خیلی فاخرتر است؛ اما شبها و روزهای ماه رمضان، نسبت به روزها و شبهای
بقیه سال، خیلی فاخرتر است. باید قدر بدانید. در
این روزها و در این شبها، همه بر سر سفرهانعام الهی حاضرید. استفاده کنید.
بیانات رهبر عظیم الشأن انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای
ما برای اینکه ادراک کنیم قرآن را فهمیدیم یا نه, کلمات نورانی اهل بیت(علیهم السلام) را فهمیدیم یا نه, شرح صدر طلب میکند و علامت فهمیدن, شرح صدر است و شرح صدر هم نشانههایی دارد که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال شد نشانههای شرح صدر چیست؟ فرمود: «التَّجَافِی عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةُ إِلَی دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِ الْمَوْت»؛ فرمود: از دنیا تجافی کردن, در دنیا زندگی نکردن و به سَمت آخرت حرکت کردن. این نکته که انسان در دنیا زندگی نکند، در آیات فراوانی تبیین شد و عصارهٴ آن نکته این است که بعضی با زمین, آسمان, صحرا و دریا مربوط هستند، با آب و هوا و فضا مربوط هستند, با اینها دارند زندگی میکنند، اینها آیات الهی هستند, ابزار فریب نیستند، اینها تذکرهٴ الهی هستند، چون آیه و علامت و نشانهٴ لطف الهی است، هرگز انسان را غافل نمیکند. کسی که در زمین زندگی میکند, کسی که زیر آسمان زندگی میکند, کسی که با هوا و فضا مربوط است، اینها موجود تکوینی و حقیقی هستند نه اعتباری, آیت الهی هستند نه قراردادی. آیت همواره مثل آینه است که صاحب خود را نشان میدهد. عدهای با زمین و آسمان و هوا و فضا مأنوس نیستند، مگر «بالعرض», اینها در دنیا زندگی میکنند، دنیا یعنی قرارداد و عناوین اعتباری، این پنج بخشی که در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» به صورت حصر آمده است همین است که ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾، دنیا، یعنی این قراردادها و اعتباراتِ نوجوانی و جوانی و میانسالی و سالمندی و کهنسالی، این عناوین چندگانه دنیاست؛ یعنی اعتبارات و قرارداد که واقعیتی ندارد، جز نزد معتبران.
آنها که در دنیا زندگی میکنند اگر خواستند درباره جهانبینی نظر بدهند یا در معرفتشناسی سخن بگویند، سر از سفسطه و شکاکیّت درمیآورند، زیرا صدر و ذیل زندگی اینها, آغاز و فرجام زندگی اینها عناوین اعتباری بود. عناوین اعتباری, بینش اعتباری میدهد نه بینش تکوینی, بینش وهم و خیالی میدهد، نه بینش عقلانی.
بنابراین افراد دو گونه هستند: بعضی در زمین و زیر آسمان و در فضا و هوا زندگی میکنند، اینها با واقعیت مرتبط هستند، جهانبینی ویژه دارند, معرفتشناسی خاص دارند؛ بعضی در عناوین اعتباری غرق هستند، خواه به صورت بازی, خواه به صورت پرداخت به تکاثر در قبال کوثر, خواه به مسائل سیاسی, خواه به مسائل دیگر, همه این مراحل، اینها را عناوین اعتباری میسازد. اینها جز قرارداد و اعتبار چیزی درک نمیکنند و اگر خواستند درباره جهانبینی نظر بدهند یا درباره معرفتشناسی سخن بگویند، از مسئلهٴ وهم و خیال و سفسطه و مانند آن نمیگذرند.
بنابراین اساس کار این است که متمسّکان به قرآن، کسانی هستند که به کتابی اعتصام کردند که حبل آویخته است، این حبل آویخته هر لحظه بالا میرود و انسان را به نحو تجلّی بالا میبرد.سخنان استاد جوادی آملی
قرآن ؛ این طناب آویخته شده، در ارتباط با خدا به نحو تجلّی است نه تجافی. هر اندازه که کسی در خدمت قرآن و عترت(علیهم السلام) باشد به همان اندازه صعود میکند؛ منتها مهمترین عامل صعود, عمل صالح است که فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ﴾. مؤمنان و عالمان با ایمان اینها بالا میروند. اعتصام به قرآن، چنین نیست که انسان را متوقّف کند، چون این طناب هر لحظه هم در حال تجلّی نزولی است، هم هر لحظه در حال تجلّی صعودی, نه نزول آن به نحو تجافی است که از مخزن غیب غایب باشد, نه صعود آن به نحو تجافی است که از جریان عالم طبیعت غایب باشد. بنابراین اگر کسی به هر نحو به آیات الهی و حدیث اهل بیت(علیهم السلام) اعتصام کرد، در همان لحظه خدا او را بالا میبرد: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾، عالمان با ایمان را خدا بالا میبرد و اگر کسی اهل کلمه طیّب بود، آن کلمه طیّب در سایهٴ عمل صالح صعود میکند: ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ﴾؛ البته هم ارتفاع عمل صالح, هم صعود کلمهٴ طیّب به وسیله خدای ﴿رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ﴾ است که وعده داد فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا﴾، مؤمن یک درجه دارد, مؤمن عالِم درجه برتر دارد، او درجات دارد و این درجه؛ امّا همه اینها در پرتو اعتصام به قرآن کریم است.
برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
در ماه رمضان... (در همه روزها و شبها) دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدس لیله`القدر آماده شوید؛ که "لیلهالقدر خیر من الف شهر؛ تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.” شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متصل میکنند؛ دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منور میکنند. شب سلم و سلامت معنوی (سلام هی حتی مطلع الفجر) شب سلامت دلها و جانها، شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماریهای مادی و بیماریهای عمومی و اجتماعی؛ که امروز متاسفانه دامان بسیاری از ملتهای جهان، از جمله ملتهای مسلمان را گرفته است! سلامتی از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسر است؛ به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر بشوید.
بیانات رهبر معظم انقلاب
در روز جمعه نیمه ماه رمضان عرض ارادتی به ساحت مقدّس بقیّةاللهالأعظم (ارواحنا فداه) بکنیم.
منجی آخرالزّمان مورد اتّفاق همهی ادیان ابراهیمی است؛ اینکه کسی خواهد آمد و جهان را از منجلاب ظلم و جور نجات خواهد داد، در میان ادیان ابراهیمی مورد قبول همگان است. در اسلام، نام این منجی هم مشخّص شده است؛ این موجود الهی را، این انسان بزرگ فوقالعاده را در همهی مذاهب اسلامی به نام مهدی میشناسند. شاید در بین فِرَق اسلامی هیچ فرقهای را نتوان پیدا کرد که معتقد نباشد که مهدی (علیهالسّلام) ظهور خواهد کرد و او از ذریّهی پیغمبر است؛ حتّی نام و کنیهی آن حضرت را هم مشخّص می کنند.
خصوصیّتی
که در اعتقاد شیعه وجود دارد این است که این شخصیّت را بهصورت مشخّص و معیّن
معرفی میکند؛ او را فرزند امام یازدهمِ از ائمّهی اهل بیت - حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام)
میداند؛ تاریخ ولادت او بهطور مشخّص از نظر مورّخان شیعه و متکلّمان شیعه روشن و
واضح است؛ دیگر فِرَق اسلامی، غالباً این نظر را متذکّر نشده یا نپذیرفتهاند ولی
شیعه با ادلّهی مسلّم و قطعی، حضور و وجود و ولادت آن بزرگوار را اثبات میکند.
بعضی استبعاد کردهاند که چگونه ممکن است انسانی متولّد بشود و در این زمان طولانی
زنده بماند. این تنها استبعادی است که در مورد قضیّهی حضرت مهدی، مخالفان مطرح
کردهاند و تکرار کردهاند؛ لکن قرآن کریم با نصّ صریح خود، این استبعاد را برطرف
میکند. دربارهی حضرت نوح پیغمبر (علیهالسّلام) می فرماید: فَلَبِثَ فیهِم اَلفَ سَنَةٍ اِلّا خَمسینَ عامًا؛ یعنی
نوح در میان قوم خود ۹۵۰ سال زندگی کرده است. نه اینکه عمر او این مقدار بود، ظاهر
مطلب این است که دوران دعوت آن بزرگوار ۹۵۰ سال است؛ بنابراین، این استبعاد جایی
ندارد.
بزرگترین
خاصیّت این اعتقاد در میان شیعیان، امیدآفرینی است. جامعهی تشیّع فقط به برجستگیهای
تاریخ خود در گذشته متّکی نیست، چشم به آینده دارد. یک نفر معتقد به مسئلهی
مهدویّت طبق اعتقاد تشیّع، در سختترین شرایط، دل [را] خالی از امید نمیداند و
شعلهی امید همواره وجود دارد؛ میداند که این دوران تاریکی، این دوران ظلم، این
دوران تسلّط ناحق و باطل قطعاً سپری خواهد شد؛ این یکی از مهمترین آثار و
دستاوردهای این اعتقاد است. البتّه اعتقاد تشیّع نسبت به مسئلهی مهدویّت به همینجا
محدود نمیشود؛ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ
ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء؛ مسئلهی اعتقاد به مهدویّت یک چنین اعتقادی
است. این شعلهی فروزان، این فروغ تابان، در جوامع شیعی در طول قرنهای گذشته وجود
داشته است و همچنان وجود خواهد داشت و انشاءالله دوران انتظار منتظران سر خواهد
آمد.
پس همگی دست به دعا برداشته و ظهور هر چه سریعتر امام و صاحبمان را از درگاه الهی طلب می کنیم:
"اللهم عجّل لولیّک الفرج"
برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
خدای سبحان بهترین پیوند خود با خلق را در سایهٴ قرآن و عترت حفظ کرده است. فیض ولایت عترت اطهار(علیهم الصلوة و علیهم السلام) همانند فیض قرآن کریم به نحو تجلّی است، نه به نحو تجافی. اصل اول این است که قرآن را خدا نازل کرد; یعنی به زمین فرستاد، نه به زمین القا کرد. قرآن را نازل کرد، یعنی تنزّل داد, فرو فرستاد و همراه قرآن, فیض خاصّ خود را حفظ کرده است. این انزالها و تنزیلها کاملاً از هم جداست، آن را به زمین فرستاد، این را به زمین انداخت. ولایت هم چنین است، پس این حبل و طناب را که گاهی به صورت قرآن ذکر میشود, گاهی به صورت عترت طاهرین(علیهم الصلاة و علیهم السلام) به زمین فرستاد و آویخت؛
هر کس در خدمت قرآن و عترت طاهرین(علیهم السلام) باشد، گاهی به حفظ کلمات اینها, گاهی به ادراک مفاهیم کلمات اینها, گاهی ایمان به کلمات اینها, گاهی عمل صالح به کلمات اینها ـ که همه اینها درجات گوناگون اعتصام به قرآن و عترت است ـ هر کسی به سهم خود به این دو طناب آویخته شده، اعتصام کرد، طرْفی از سعادت برده است.برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
فرموده اند: شما در این ماه، کرامت بخواهید؛ زیرا خداوند آبروی انسان کریم را نمی ریزد و همیشه آن را حفظ می کند. کرامت وصف خاصّ فرشتگان است. فرشتگان، بندگان مکرّمند، شما هم در کنار سفرهٴ کرامت دعوت شده اید؛ سعی کنید، کریم بشوید.
برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
ما بشرهای عادی تا آنجا که فرهنگ و زبان و قلم و امثال اینها مدد میکند، میتوانیم از قرآن بهره بگیریم و از عترت طاها و یاسین استفاده کنیم، آنجا که جای لفظ نیست، آنجا که کلمه نیست، آن بخشهایی که «علی حکیم» است، بدون استفاده از راهنماییهای عترت طاهرین مقدور نیست، چون خدا در سوره مبارکه «زخرف» و مانند آن، محدوده قرآن را مشخص کرد، فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون﴾، این کتاب عربی است که جوامع بشری در مشهد و محضر او هستند؛ اما همین کتاب ﴿وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیم﴾؛ یعنی امتداد این کتاب، چون حبل متین است و آویخته است، مرحله بالای این کتاب، نه عبری است، نه عربی، نه تازی است، نه فارسی، با زبان و فرهنگ و لغت نمیشود آن را یاد گرفت: ﴿وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیم﴾، آنجا «علی حکیم» است، کسی از آن «علی حکیم» باخبر است که مظهر «علی حکیم» باشد و آن اهل بیت عصمت و طهارت(عَلَیْهِم أَفْضَلُ الصلوَاتِ الْمُصَلِّین) هستند.
ما وقتی از قرآن طرْفی میبریم که هم «عربی مبین» را فرا بگیریم، هم از «علی حکیم» غافل نشویم، «علی حکیم» را؛ مثل «عربی مبین» اهل بیت عصمت، به ما میفهمانند. اگر یک روایت، مطلبی را از امام(عَلَیْهِ السَّلام) به ما منتقل کردند که این با ظاهر لفظ هماهنگ نبود، ما حق ردّ نداریم؛ البته بعد از احراز سند، زیرا قرآن تنها «عربی مبین» نیست، بخش وسیعی از قرآن، «علی حکیم» است که لغت و کلمه و مانند آن در آنجا مطرح نیست، آنجا فقط معارف عقلی است «و لاغیر». ما با چنین کتابی همراه هستیم.
برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣