مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

آری باور کنیم همه و همه در آن محضریم و آن پیشوای مهربان از ما به ما نزدیک تر است.

"دوست نزدیک تر از من به من است                                وین عجب بیـــــــــــن که من از وی دورم"

یقین داشته باشیم که امام عصر(عج) ما را از خود ما بهتر می شناسد هر عملی که از ما سر می زند در معرض نگاه اوست،هر سخنی که بر زبان جاری می سازیم، پیش از آنکه خود بشنویم به سمع مبارک حضرت او می رسد.

 مگر پدران بزرگوارش نفرمودند که:"اگر لبانتان را در خانه هاتان تکان دهید منظورتان را می فهمیم"؟

چگونه است که معتقدیم صحیفه ی اعمالمان هر هفته به آن عزیز عرضه می شود و ما را می بیند؟امّا این باور ما را از ارتکاب لغزش ها باز نمی دارد؟

شما را به خدا سوگند! اگر کودکی شاهد اعمال ما باشد آیا در نوع رفتار و کردارمان پروا نمی کنیم و حتّی تغییر نمی دهیم؟

این چه جسارتی است که در محضر شاهد و ناظر الهی از خود نشان می دهیم؟

ما او را نمیبینیم و نمی شناسیم امّا او که ما را می بیند و می شناسد و بر اعمال و احوال ما اِشراف دارد.

راستی اگر به حضور امام زمان(عج) در این دنیا یقین پیدا کنیم و در همه ی آنات،خود را در حضور او ببینیم و وی را آگاه بر اعمالمان بدانیم آیا باز هم قصور و کوتاهی و لغزش خواهیم داشت؟

یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم                                     شاید که نگاهی کند آگاه نباشیم

باور کنیم هر فضیلت و کمال و نعمتی که در عالم هست، به میمنت ولی الله الاعظم اروحنا فداه است چه او واسطه ی فیض است در عالم وجود.

باری شیطان در کمین شیعیان آخرالزّمان نشسته است تا آنها را نیز چون آدم و حوّا از بهشت براند مبادا به کید ابلیس ما را از بهشت امامت برانند!

بیایید امام زمانمان را تنها نگذاریم!

نکند ندای‌ "هَل مَن مُعین " امام زمان أروحنا فداه ،در کربلای غربت و غیبت او بی‌لبیک بماند !

مبادا هلهله ی‌ اهل کوفه صدای‌غربت حجة بن الحسن (ع) را به گوش ما نرساند !

نکند قربة الی الله ، بقیة الله را تنها رها کنیم...!

خوشا به حال آنان که هم اینک نیز در محضر خورشیدند!

 میان ما مهجوران و آن حجّت خدا امّا،جز نفسانیت حجابی نیست.آری‌، ابرهای تیره‌ی غفلت و معصیت است که خورشید جمالش را از تیررس نگاه ما پنهان داشته است. ضمیر جهانیان به نزدیکی‌ظهور گواهی می‌دهد.

نکند از ما پیشی بگیرند !

نکند فطرت های پاک و عدالت طلب جهان در استقبال از موعود و بیعت با امام عصر أروحنا فداه از ما پیش افتند !

هفتاد و دو تن شهیدان کربلا را- که‌"هَل مَن ناصِر یَنصُرنی‌" مولایشان را لیبّک گفتند و ثابت قدم ایستادند - نگاه کنید چه حسرتی‌ بر دل عالم  و آدم گذاشته اند !!

اما هنوز فرصت باقی‌است.باید برای یاری امام عصر و قرار گرفتن در ردیف انصار آن حضرت شتاب کرد.خواه ناخواه و به یقین ، یاران و انصار او گلچین خواهند شد.

بیایید امام زمان خود را دوباره بشناسیم !

سعادت واقعی و دین داری‌ حقیقی تنها و تنها از مسیر معرفت اهل بیت پیامبر(ص) و انجام دستورات آنان حاصل می‌شود تا آنجایی که اگر کسی عمل هفتادهزار پیغمبر را داشته باشد اما ولایت امیرالمؤمنین(ع) و اولاد طاهرینش را نداشته باشد هیچ عملی‌از او پذیرفته نخواهد شد.

در این میان بر معرفت، نسبت به امام هر زمان به عنوان راه رهایی از مرگ جاهلی تأکید شده است و حدیث متواتر و مشهور"هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است." ناظر بر این معناست.

معرفت امام عصرأروحنا فداه دانستن نام و نسب و تاریخ و مکان ولادت ایشان نیست- گرچه در این وادی عقل ها سرگردان و اندیشمندان متحیرند- همگان متکلف شده‌اند به قدر وُسع در مسیر معرفت و محبّت و اطاعت از امام زمان خویش گام بردارند.

گرچه وصالش نه به کوشش دهند                                    آن قدر ای ‌دل که توانی ،‌بکوش

" اللهم عَرفنی نَفسَکَ..."... بیایید از الف بای‌ امامت آغاز کنیم !

" اللّهم عجّل لولیک الفرج "

برگرفته از کتاب آشتی با امام عصر

جوانی، آغاز شکفتن است. جوانی، میلاد دوباره انسان است. انسان در جوانی، بار تکلیف الهی را به تازگی بر دوش گرفته است. خداوند، بسیاری از نعمت هایش را در جوانی به انسان ارزانی می‌دارد. در ایران اسلامی روز ولادت حضرت علی اکبر(ع) در ۱۱ شعبان، روز جوان نامگذاری شده است.
جوانی، موهبتی از جانب خداوند است. جوانی، ثروتی است که انسان باید آن را جز دربهای بهشت، خرج نکند. پس خوشا به حال آنان که جوانی را قدر می‌دانند و این گوهر گرانبها را در راه سعادت خویش، به کار می‌گیرند. ضمیر جوان، آینه پاکیهاست؛ آینه ای که هنوز گردی از گناهان بر روی آن ننشسته است. نگاه جوان،‌ پنجره ای است که رو به سوی افقهای روشن گشوده شده است. پنجره ای که آفتاب حقیقت را می نوشد.
دل جوان، رودخانه ای است که می خواهد تمام سنگها و صخره ها را در نوردد و از تمام دشتها و دره ها بگذرد تا به آستانه دریا قدم نهد. خیال جوان، نسیم پویایی است، که می تواند به هر جا سفر کند و کرانه ها را کشف کند. جوان، همواره در جستجوی چشم اندازهای روشن است. جوان، همواره در پی تجربه و تماشاست. پس باید همیشه، دریچه های «شهود» را بر روی جوان باز نگاه داشت. و فانوس «ایمان» را به دست او داد. و گلهای لبخند را به او تعارف کرد.
جوانی، دوره طوفانی عمر است. جوان اگر چه از مرحله نوجوانی که دوره آشوب شدید است بیرون آمده و به دنیای آرامش نسبی وارد شده است، اما همچنان مثل آتش،‌ برافروخته و شعله ور است. جوانی، دنیای تحول است؛ دنیای بحران و دنیای تغییر و تحولات جسمی و غریزی که سبب بروز حالات روحی و دگرگونی عواطف می شود. جوانی سن توقعات جدید و حتی از نگاهی می توان گفت: سن پرتوقعی ها، طغیان و امیال و رغبت‌هاست؛ از این رو باید به جوانی و جوانان با نگاهی خاص و ژرف نگریست.
جوان، کانون شور و هیجان، مرکز نشاط و سلامت، قلب تپنده و سرمایه آینده یک ملت است؛ از این رو در برنامه ریزیها و سیاستهای فرهنگی و اجتماعی توجه ویژه ای به این نسل می شود و دولتها برای بهره برداری صحیح و استفاده مطلوب از نیروها و استعدادهای جوانان در امور مختلف سازندگی و اداره کشور،‌ تمام تلاش خود را به کار می گیرند که شور و نشاط و تواناییهای جوانان را، سالم و سازنده برای رفع نیازها و رفاه و آسایش حال و آینده جامعه هدایت کنند.
نسل جوان همیشه به دنبال الگوی مناسب خود بوده و برای یافتن آن، دو شعار گفتار و عمل را پیش رو قرار داده و به دنبال الگویی است که به گفته های خودش جامه عمل بپوشاند. اگر نسل جوان بین گفتار و کردار الگوی خود تضاد و تعارض ببیند نمی تواند به او اعتماد کرده و از اندیشه های او پیروی کند.
همچنان که راز استقبال و روی آوردن جوانان به امام خمینی (ره) را باید در اهل عمل بودن ایشان جست و جو کرد؛ ‌چرا که جوانان می دیدند که امام (ره) تنها سخن نمی گوید بلکه قبل از سخن گفتن خود به آن عمل می کند.
فرهنگ اسلام، جوان را در جایگاهی ارزشمند و بلند قرار داده و تعابیر والایی را در شأن او آورده است. دین اسلام، جوان را به ملکوت نزدیکتر از دیگران می داند و معتقد به تکریم و بزرگداشت اوست. در حدیثی از رسول اکرم (ص) آمده که فرموده‌اند:
فضیلت جوان عابد که از آغاز جوانی عبادت کند بر پیری که وقت کهولت به عبادت بپردازد، همانند فضیلت پیغمبران بر دیگر مردمان است.
حضرت رسول (ص) می‌فرمایند: خداوند بر وجود جوان عبادت پیشه بر ملائکه می نازد و مباهات می کند. پیامبر خدا (ص) همچنین می‌فرمایند: خداوند جوانی را که جوانیش را در بندگی خدا بگذراند دوست می دارد.
الگوی جوانان
حضرت علی اکبر(ع) فرزند بزرگ امام حسین (ع) در مدینه متولد شد. مادر بزرگوار ایشان لیلا دختر ابى مره می باشد. وی زمانى چند در خانه امام حسین علیه السلام به سر برد و روزگارى در زیر سایه حسین (ع) بزیست. لیلا براى امام حسین (ع) پسرى آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا صلى الله علیه و آله رویش روى رسول ، خویش خوی رسول ، گفت و گویش گفت و گوى رسول خدا صلى الله علیه و آله؛ هر کسى که آرزوى دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا مى نگریست تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید هرگاه مشتاق دیدار پیامبر مى شدیم به چهره او مى نگریستیم؛ به همین جهت روز عاشورا وقتى اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد،امام حسین(ع) چهره به آسمان گرفت و گفت:اللهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الى رؤیه نبیک نظرنا الیه…
حضرت علی اکبر در کربلا حدود ۲۵ سال داشت.برخی راویان سن ایشان را ۱۸ سال و ۲۰ سال هم گفته اند. او اولین شهید عاشورا از بنى هاشم بود. شجاعت و دلاورى حضرت على اکبر (ع) و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر کربلا بویژه در روز عاشورا تجلى کرد. سخنان و فداکاریهایش دلیل آن است.
روز عاشورا نیز پس از شهادت یاران امام، اولین کسى که اجازه میدان طلبید تا جان را فداى دین کند او بود. اگر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود، ولى از ایثار و روحیه جانبازى او جز این انتظار نبود. وقتى به میدان مى‏رفت،امام حسین(ع) در سخنانى سوزناک به آستان الهى، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولى تیغ به رویشان کشیدند، نفرین کرد. على اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهاى شجاعانه‏اى با انبوه سپاه دشمن نمود.
پیکار سخت، او را تشنه‏ تر ساخت ؛ به خیمه آمد. بى آنکه آبى بتواند بنوشد، با همان تشنگى و جراحت دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید. قاتل او مره بن منقذ عبدى بود. پیکر حضرت على اکبر (ع) با شمشیرهاى دشمن قطعه قطعه شد. وقتى امام بر بالین او رسید که جان باخته بود. امام حسین (ع) صورت بر چهره خونین حضرت على اکبر (ع) نهاد و دشمن را باز هم نفرین کرد:" قتل الله قوما قتلوک…" و تکرار مى‏کرد که: "على الدنیا بعدک العفا." و جوانان هاشمى را طلبید تا پیکر او را به خیمه گاه حمل کنند. حضرت على اکبر ، نزدیکترین شهیدى است که با امام حسین دفن شده است.مدفن او پایین پاى ابا عبد الله الحسین قرار دارد و به این خاطر ضریح امام،شش گوشه دارد.

صد ها سال است که در انتظار صدور فرمان فرج از ناحیه ی حضرت حق روزها و شب ها را سپری کرده ای عجب صبری خدا دارد و عجب صبری به حجت خود داده است.
هر ساله میلیون ها نفر به پابوس سلطان ارض طوس مشرف می شوند خوشا به حالشان.
به یقین قلب مقدس تو از این ابراز علاقه و محبت شیعیان به اجداد طاهرین ات راضی و خشنود می گردد؛ اما ای کاش زائران حضرت علی بن موسی الرضا (ع) می دانستند که آن امام غریب ده ها سال پیش از تولد تو برای ظهورت دعا می کرد و در قنوت نمازش از خداوند می خواست که در زمره ی اصحابت قرار گیرد.با شنیدن نام زیبایت و به احترام تو از جای بر می خواست و دودست خویش را بر سر می نهاد و اطرافیان خویش را نیز همه به دعا برایت توصیه می فرمود.
اگر زائران حرم رضوی میدانستند که امام هشتم(ع) هم اینک داغدار غربت توست حداقل کنار ضریح و زیر گنبد طلای امام رضا(ع) که دعا مستجاب است برای شادی خاطر آقا علی بن موسی الرضا(ع) هم که شده برای فرج و ظهور تو دعا می کردند.
زمانی که کم سن و سالتر بودم هرگاه به این روایت از امام جواد(ع) بر می خوردم که:

" حضرت مهدی(ع) پس از آنکه نامش فراموش شد و بیشتر معتقدان به اماممتش از عقیده ی خود برگشتند قیام می کند "
با تعجب از خود می پرسیدم مگر ممکن است معتقدان به امامت حضرت ولی عصر(ع) از ایشان روی گردان شوند؟ آن هم اکثریت آنها! حالا به خوبی می فهمم که ارتداد فقط به این معنا نیست که کسی بلندگو دست بگیرد و با صدای بلند شما را انکار کند و یا قلم به دست گرفته و علیه شما کتاب و مقاله بنویسد همین که تو را به فراموشی سپرده ایم ؛همین که غیبت برایمان عادی شده است ؛همین که دست روی دست گذاشته ، برای ظهورت دعا نمی کنیم ؛همین که به توصیه ها و پیام هایت وقعی نمی نهیم ؛همین که خود را در محضر شما نمی بینیم...خود مصداق روشنی از این حدیث نورانی است.
ای کاش بشر از لجاجت و خیره سری در برار آفریدگار مهربان خویش و حجت های او دست بر می داشت.ای کاش  می فهمیدیم که آن شمشیر زهرآلود که در محراب مسجد کوفه بر فرق مبارک اول مظلوم عالم فرود آمد عدالت را دو شقه کرد و این عدالت بود که در خون غلتید و این عدالت بود که با امیرالمؤمنین دفن شد و تنها حضرت مهدی(ع) است که عدالت را زنده خواهد کرد.
هنوز دیر نشده است فرصت همچنان باقی است بیاییم همه با هم برای ظهور موعود جهانیان دست به دعا برداریم.

در روایات مرتبط با "ظهور امام عصر" اروحنا فداه آمده است:

" آن هنگامی که برای امام یارانی به تعداد اهل بدر 313 تن گرد هم آیند بر آن حضرت قیام و تغییر واجب است"

آیا در حال حاضر در میان جمعیت بیش از شش میلیارد نفری کره ی زمین سی صد و سیزده نفر واجد شرایط فوق یافت نمی شوند؟

به راستی درطول این هزار یک صد و شصت و هشت سالی که از شروع غیبت می گذرد نبایستی حداقل در این مقطع از تاریخ شیعه گروهی از شیعیان به فکر چاره می افتادند و با عزم راسخ در خود ، ظهور مبارک امام عصر(عج) را زمینه سازی می کردند تا این که عمر دوران غیبت به این درازا نمی کشید و دوازده قرن غربت آن امام عزیزتر از جان به پایان می رسید و روزگار مردم دنیا و به ویژه شیعیان این نبود که اکنون شاهد آنیم؟

شایسته است هر یک از ما به تفکر و تامل راجع به این حقیقت تلخ پرداخته از خویشتن بپرسیم:

نقش من در طولانی شدن غیبت امام زمان(عج) یا به عکس نزدیک شدن ظهور آن بزرگوار چیست؟

مولای من چه انتظاری از من دارد؟

چگونه می توانم امام زمان خویش را در این عصر و زمانه یاری کنم؟

در شرمساری ما همین بس که امام زمانمان همواره به یاد ماست و ما از این وجود مقدّس غافل ایم.ما آن چنان که باید چشم براه ظهور آن راهبر آسمانی نبوده و نیستیم و در توسّلات به ایشان نیز در اغلب اوقات فقط به دنبال رفع حاجات و حلّ مشکلات شخصی خویش هستیم ولی،آن بزرگوار،چشم انتظار بیداری ما از خواب غفلت است.

آیا وقت آن نرسیده که باور کنیم پیشوای نجات بخش ما زنده است؟

آیا هنگام آن نرسیده که خود باور کنیم و این باور را به دیگران عرضه بداریم که چاره ای جز پناه بردن به آستان مبارک محبوب نداریم؟

"سر ارادت ما  آستان حضرت دوست       که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست"

" اللّهم عجّل لولیک الفرج "

ادامه دارد...

امام عصر (عج) از طریق محمد ابن عثمان دومین وکیل خویش در زمان غیبت صغری خطاب به همه ی شیعیان فرمودند :

برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که همانا فرج و گشایش شما در ان است.

در این سخن دو نکته ی مهم وجود دارد :

1.کثرت دعا یعنی به دعای کم و در زمان محدود اکتفا نشود.آری منتظران واقعی حضرتش از چشم انتظاری ملول نمی شوند و هرگز از تمنای فرج خسته نمی گردند.

2.فرج و گشایش در همه ی امور ما (دنیوی و اخروی) تنها و تنها به فرج و ظهور امام (عج) وابسته است.

در کتاب شریف مکیال المکارم آمده است :

یکی از زنان با ایمان و پارسا در هنگام تسلط کفار بر کشور اسلامی و غم و ناراحتی شدید مرد بزرگی را در عالم رویا دید که فرمود : اگر مؤمن پس از نمازهایش به همان طور که وقتی خود مریض می شود یا به گرفتاری دیگری دچار می آید برای رفع گرفتاری خود به دعا کردن به جد رو می آورد در دعا برای فرج مولایش مواظبت و مداومت کند آنسان که فراق امام زمان (عج) باعث غم و ناراحتی او شده و قلبش را شکسته و احوالش را پریشان کرده باشد چنین دعایی در این حال یکی از این دو امر را موجب می شود : یا امام زمانش سریعتر ظهور می کند یا غم و ناراحتی مؤمن دعا کننده با برطرف شدن گرفتاری هایش و نجات از فتنه ها به خوشحالی مبدل می شود.

حضرت امام حسن عسگری (ع) در زمان حیات خویش به احمد بن اسحاق قمی فرمودند :

" سوگند به خدا فرزندم دارای غیبتی خواهد بود که هیچ کس در آن دوران از هلاکت و نابودی رهایی نمی یابد مگر خداوند اورا بر اعتقاد به امامت وی استوار و بر دعا برای تعجیل ظهورش موفق بدارد "

نامه ی  حضرت بقیة الله خطاب به شیخ مفید

از آنجا که نامه ی مزبور طولانیست به بخشی از آن اشاره می گردد :

" ...اگر شیعیان ما که خداوند متعال ایشان را به اطاعت خویش موفق بدارد با دلهای متحد و یکپارچه بر وفای به عهد و پیمان خویش اجتماع می کردند ملاقات ما از آنها به تاخیر نمی افتاد و سعادت دیدار و مشاهده ی بامعرفت برای انها حاصل می شد و زودتر از این به دیدار ما نایل می شدند آنچیزی که ما را از آنان دور کرده (و باعث طولانی شدن غیبت شده ) است گناهان و خطاهایی است که مرتکب می شوند و ما چنین انتظاری از انها نداشتیم... "

در این بخش نامه دو نکته ی مهم جلب توجه میکند :

1.ناهمدلی در وفا نسبت به فرمان برداری از امام زمان (عج) ولزوم همدل شدن همه ی شیعیان برای وفای به عهد و پیمان امامت.

2.مرتکب گناه شدن شیعیان و ضرورت اتفاق همگی آنان بر توبه ی حقیقی و بازگرداندن حقوق از دست رفته ی امام (ع) به ایشان.

تذکر بسیار مهم این است که در رأس همه ی گناهان گناه عدم انجام وظیفه نسبت به آستان مقدس امام عصر(عج) است.این نامه در اواخر سال412 هجری صادر شده و هم اکنون بیش از هزار سال از صدور آن میگذرد به راستی کدامین اجتماع و کدامین اتحاد برای وفا به عهدی که شیعه با پیشوای خویش بسته است صورت گرفته است ؟ کدام توجه و توبه ی دسته جمعی انجام شده است آری کوتاهی و عدم وفای به پیمان الهی موجب محرومیت شیعه و جهان بشریت از این بزرگترین نعمت الهی شده و این جریان غفلت تا هم اکنون نیز امتداد یافته است که :

" چگونگی بهره مندی‌ از من در دوران غیبتم چون بهره بردن از خورشید است زمانی که ابرها آن را از دیدگان مستور می دارند "

طبق این کلام شریف وجه غیبت خورشید را باید در وجود ابرها جستجو کرد وگرنه آفتاب بنابه ماهیت خویش یکسره قابل رویت است خورشید امامت نیز سراسر لطف و رحمت است و مردم اند که با عدم آمادگی برای قبول حکومت الهی او و ارتکاب گناهان آن وجود نازنین را در پس پرده های سیاه غفلت و معصیت خود پنهان میکنند.

خواجه نصیر طوسی در تبیین این حقیقت جمله ی معروفی‌ دارد که : وجود امام مِهر است و تصرف او ( در جایگاه هدایت انسانها بودنش ) مِهری دیگر و نبود او از ماست.

بشر باید توبه ای کند به عمق تاریخ...و شیعیان در این میان باید توبه ای کنند عمیق تر چرا که نقشه ی سعادت بشریت در دست آنهاست در یک سخن کلید قفل غیبت در دست شیعیان است.

"اللّهم عجّل لولیک الفرج "

ادامه دارد...

« ولایت امام زمان(عج) اقیانوس بی کرانی است که هر کس نسبت به معرفت و محبت خود، می تواند در آن به پیش رود و غور کند تا جایی که به مقام «منا اهل البیت» برسد.
از آنجا که تبیین غربت امام عصر(عج) در دوران سیاه غیبت، برای شیعیان و مومنان راستین مفید و محرک است با استمداد از روح مقدس مادر بزرگوار آن جناب، «حضرت نرجس(ع)» نوشتاری چند در غربت امام عصر(عج) به اختصار قلمی گردید.
آقای من!
               مولای غریب و تنهای من
                                      مضطرّ فاطمه علیها السلام!
                                                        اسیر آل محمد علیهم السلام!
                                                                         پدر مهربان اهل عالم!

می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده، غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت غرب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند ... »

ای کاش مسلمانان جهان  این کلام الهی را در کتاب آسمانی خویش باور می کردند که: " بقیة الله خیر لکم ان کنتم  مؤمنین "
ای کاش صد ها میلیون مسلمانی که هر روز و بارها در نماز های روزانه ی خود:
" اهدنا الصراط المستقیم "می گویند از پیامبر مهربان خویش در حجة الوداع می شنیدند و می پذیرفتند که در این عصر و زمانه تنها راه رهایی و یگانه را ه رستگاری یعنی صراط مستقیم ، تو هستی.
تو فصل مشترک میان تمام ادیان و مکاتبی؛اما افسوس که در میان شیعیان هنوز زبان مشترک و عزم راسخی برای دم زدن از تو دیده نمی شود.
ای کاش لحظاتی با خویشتن خلوت می کردیم و از خود می پرسیدیم که آیا براستی خداوند حکیم ،این ولی معصوم و مظلوم  خویش را برای این آفریده است که قرن های متمتدی در پس پرده ی غیب بماند و بشر هم در ظلمت و بد بختی دست و پا  بزند؟
ای کاش لااقل شیعیانت ذره ای از غربت و مظلومیت تو را درک می کردند  و با رفتار و گفتار خویش نمک بر زخم های دلت نمی پاشیدند.
کاش می دانستیم در دعا برای ظهورت چه اسراری نهفته است و چه برکات و آثاری بر آن مترتب است؟
اگر پیام هایت را جدی گرفته بودیم اگر از این غفلتی که ریشه در دوازده قرن دوران غیبت دارد فاصله می گرفتیم اگر همه با هم یک دل و یکپارچه از درگاه حضرت حق ظهور نورانی ات را خواستار می شدیم تا حال ظهور صورت نپذیرفته بود؟
اوّل مظلوم عالم شکایت خویش از مردم روزگارش را به نخلستان می برد و درد دل با چاه می گفت.
ای کاش می دانستم در کدام نخلستان سر بر کدامین چاه غربت از بی وفایی و غفلت ما شکوه میکنی؟
افسوس که پرده های غفلت و معصیت گوش جانمان را شنگین و ناشنوا ساخته است.
ای کاش " هَل مَن مُعین " ات را می شنیدیم و تو را لبیک می گفتیم تازه در این میدان از ما سر و جان نخواسته ای سخن از شمشیر و نیزه و تیر و خنجر نیست فقط فرموده ای برای ظهورم دعا کنید.
وای بر ما! بدا به حال ما که از انجام همین وظیفه ی ساده نیز طفره رفتیم...
آقای من! روایات دوران غیبت شما را به زندان تشبیه کرده اند.
حضرت موسی بن جعفر(ع)پس از سال ها گرفتاری در سیاه چال های هارون الرشید لعنة الله علیه و دیدن شکنجه ها و آزار های طاقت فرسا دست به سوی آسمان بلند کرد و" خَلِصنی مِن یَد هارون "سر داد.
مادر پهلو شکسته ات پس از دیدن آن همه مصیبت که خود فرموده است این دعا را به درگاه خداوند عرضه داشت که: " عَجل وَفاتی سَریعاً "
و امیر المؤمنین علی(ع) نیز در شکایت از اهل زمانه ی خویش از خداوند تعالی درخواست نمود که خدایا: "علی را از اینها بگیر و بدتر از علی را برایشان مسلط فرما "
جان عالم به فدای غربت تو که نمی توانی چنین دعاهایی را بر لب جاری کنی!
صبر و شکیبایی پیشه می کنی چرا که باید ماموریت ناتمام همه ی انبیا و اولیا را به اتمام رسانی.

" الّلهم عجّل لولیک الفرج "

ادامه دارد...

در باب نام‌های مبارک پیامبر از جنبه‌های مختلف سخن گفته شده است. برخی، چهارصد اسم برای پیامبر- با توجه به آیات - شمرده‌اند(1) که از آن میان دو اسم مبارک احمد و محمد(ص) است. اسم احمد در قرآن یک بار ذکر شده است، آن جا که سخن حضرت عیسى(ع) را خطاب به بنی اسرائیل می‌خوانیم :
«و مبشّراً برسولٍ مِن بعدی اسمه أحمد؛(2) به فرستاده‌ای که پس از من می‌آید و نام او احمد است بشارتگرم».
به لحاظ ادبی دلیل اینکه حضرت به اسم احمد و محمد خوانده شده است «بنابرآنچه علامه مجلسی از نحوی معروف سیبویه نقل کرده است» این است که :
احمد بر وزن افعل و الف آن برای تفضیل است که دلالت بر فضیلت حضرت بر سایر انبیا می‌کند.
محمد بر وزن مفعّل و تشدید آن برای مبالغه است که دلالت می‌کند بر این که حضرت از سایر انبیا ستوده تر بوده است. اما به لحاظ روایی، در حدیثی نقل شده که وقتی از رسول خدا(ص) سبب نامگذاری او را پرسیدند، حضرت در پاسخ فرمود: «أمّا محمّد فإنّی محمود فی الأرض و أمّا أحمد فإنّی محمود فی السماء».(3)
از امام باقر(ع) نقل شده است : به جهت کردار پسندیده پیامبر، خداوند از او در کتاب‌های انبیای پیشین به احمد یاد کرده است. به جهت آن که خدا و فرشتگان و تمام انبیا و فرستادگان و همة امت‌های انبیا حضرت را ستایش می‌کنند و بر او درود می‌فرستند، خداوند او را محمد نامیده است».(4)
سرّ نامگذاری پیامبر(ص) به احمد و محمد از دید عرفانی امام خمینی این است که اسم محمدی او ناظر به جنبة مُلکی و اسم احمدی او ناظر به جنبة ملکوتی ایشان است.

"نثار مقام شامخ حضرت رسول صلوات"

1. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 195، نشر دار الاضواء، بیروت 1412ق؛ خرم شاهی ، دانش نامه قرآن ، ذیل کلمه ""احمد""
2. صف (61) آیه 6.
3.صدوق، امالی، ص159.
4.محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 9، ص 294.
شهادت امام کاظم(ع) در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ در بغداد و زندان سِندی بن شاهک رخ داد. پس از شهادت امام(ع) ، سندی دستور داد جنازه امام را روی پل بغداد نهادند و به مردم اعلام کرد که به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. (1)این در حالی است که شواهد فراوانی بر شهادت امام در منابع وجود دارد. در باب چگونگی شهادت امام کاظم(ع) نقلهای متفاوتی است. بیشتر تاریخ نویسان قائل به مسمومیت امام(ع) شده و یحیی بن خالد و سندی بن شاهک را قاتل او معرفی می کنند. (2)
شیعیان پس از دریافت شهادت امام کاظم(ع) پیکر او را تشییع کرده و در شهر کاظمین و در قبرستانی معروف به « مقابر قریش» دفن کردند. امام رضا(ع) می فرماید: کسی که قبر پدرم را زیارت کند مانند آن است که قبر رسول خدا(ص) و علی بن ابی طالب(ع) را زیارت کرده است و در بیانی دیگر اجر زیارت قبر پدر خویش را بسان ثواب زیارت قبر امام حسین(ع) می شمارد. (3)
1. شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۱۵.
2. باقر شریف قرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر ، ج ۲، ص ۵۰۸ – ۵۱۰
3. کلینی، کافی، ج ۴، ص ۵۸۳.
در مدّت زمان زندگی امام زمان (ع) با پدر بزرگوارش امام حسن عسگری (ع) سه گروه حضرت را در زمان حیات پدر بزرگوارشان دیده‌اند : 1. اهل بیت آن حضرت: مانند حکمیه خاتون عمه امام عسگری (ع) همچنین خادمان خانه امام عسگری (ع) در ردیف اولین کسانی بوده‌اند که امام(ع) را زیارت کرده‌اند ،مانند ظریف (ابونصر) خادم دودمان امام عسگری (ع) و ابوسعید غانم خادم دیگر امام عسگری (ع)
2. گروه دوم که از دیدار امام(ع) در حیات پدرش مسرور شده‌اند از نواب و وکلای حضرتش بودند، مانند عثمان بن سعید عمروی.
3. گروه سوم از زیارت کنندگان حضرت در عهد امام عسگری (ع) اصحاب خاص و شیعیان نامدار حضرت بوده‌اند و بسیاری از بزرگان شیعه از جمله علما وبزرگان شهر قم و شیعیان خاص امام عسگری (ع) به زیارت حضرت صاحب الزمان (ع) در زمان حیات پدرشان رسیده‌اند.
1. طوسی ،الغیبه ص 148 وصافی گلپایگانی، منتخب الاثر، قم،مکتبة الداوری، هفتم، ص 360.
2. طوسی،همان، ص 139.
آیا پیش از پیامبر(ص) نیز صلوات وجود داشته است؟
در حدیثى آمده که: «خدا بدان خاطر حضرت ابراهیم را به دوستى خود برگزید که او، بر محمّد(ص) و خاندان محمّد(ص) فراوان صلوات مى فرستاد.» از این حدیث و دیگر احادیثى که بیانگر توسّل پیامبران گذشته به رسول خدا(ص) و اهل بیت ایشان است مى توان نتیجه گرفت که درود فرستادن بر پیامبر(ص)، حتّى قبل از خلقت مادّى آن حضرت مرسوم بوده است.
علاّمه مجلسى ، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء.ج 12، ص 4،
حـضرت صادق(ع) نقل می کند که «....هشام بن عبدالملک پـیـکـى بـه سـوى عـامـل مـدیـنه فرستاد که پدرم و مرا نزد او به دمشق فرستد، چون وارد دمشق شدیم، سـه روز مـا را بـار نـداد، روز چـهـارم مـا را بـه مـجـلس خـود طـلبـیـد. چـون داخـل شـدیـم، هـشـام بـر تـخـت پـادشـاهـى خـود نـشـسـتـه و لشـکـر خـود را مـسـلّح در دو صف در برابر خود قرارداده بود. محلى که نشانه تیر در آن نـصـب کـرده بـودنـد، در بـرابـر خـود ترتیب داده بود. بزرگان قومش در حضور او تیر مى انداختند، چون داخل شدیم، پدرم در پیش مى رفت و من پشت سر او. چـون بـه نـزد او رسـیـدیـم، بـه پدرم گفت که با بزرگان قوم خود تیر بینداز، پدرم گفت که من پیر شده ام و اکنون از من تیراندازى نمى آید. اگر مرا معاف دارى، بـهـتـر اسـت، هشام سوگند یاد کرد که به حق خداوندى که ما را به دین خود و پیغمبر خـود عـزیـز گردانیده، تو را معاف نمى گردانم، پس به یکى از پیران بنى امیه اشاره کرد که کمان و تیر خود را به او بده تا بیندازد.
پـس پـدرم کـمـان را از آن مـرد گرفت و یک تیر از او بگرفت و در زه کمان گذاشت. به قـوت امـامـت کـشـیـد و بـر مـیـان نـشـانـه زد. پـس تـیـر دیـگـر بـگـرفـت و بـر فـاق تیر اول زد کـه آن را تـا پـیـکـان بـه دو نـیـم کـرد و در مـیـان تـیـر اول قـرار گـرفـت، پـس تیر سوم را گرفت و بر فاق تیر دوم زد که آن را نیز به دو نـیـم کـرد و در مـیـان نـشانه محکم شد تا آن که نه تیر چنین پیاپى افکند که هر تیر بر فـاق تـیـر سـابـق آمـد و آن را به دو نیم کرد. هر تیر که حضرت مى افکند، بر جگر هـشـام مـى نـشست و رنگ شومش متغیر مى شد تا آن که در تیر نهم بى تاب شد و گفت : نیک انداختى اى ابوجعفر ! تو ماهرترین عرب و عجمى در تیراندازى.
شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ج2، ص217-218.

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی