اخلاق نیکو چیزی است که باید با تمرین و تکرار به دست آید و چون اخلاق آینه تمام نمای درون ماست پس باید به غبار زدایی نفس خود بپردازیم و در این راه از فرمایشات بزرگان بهره ببریم
آیت الله جوادی آملی پیرامون نفس انسان می فرماید : " ما گرفتار یک دشمن داخلی هستیم که این دشمن داخلی چند کار میکند، خوب را بد نشان میدهد, بد را خوب نشان میدهد, ما برای نجات از این دشمن داخلی که آن دشمن بیرونی؛ یعنی ابلیس هم همین کار را میکند, چندتا راه داریم: راه اول شناخت و علم است که علم این سهم تعیینکنندهای دارد که آدم بداند چه چیزی حق است, چه چیزی باطل; چه چیزی خیر است, چه چیزی شرّ؛ چه چیزی زشت است, چه چیزی زیبا; چه چیزی صدق است, چه چیزی کذب؛ خاصیت علم است. چیز دیگری که در کنار علم نافع است, ایمان و اعتقاد به اینکه آن چرا که قرآن و عترت گفتند «حقٌ لا ریبَ فیه». راه سوم این است که ما باطن اشیا را بفهمیم.
برای ائمه(ع) گذشتن از گناه خیلی آسان بود، چرا؟ چون اینها نه تنها عالِم بودند که بعد از این کیفر هست, نه تنها ایمان داشتند که خدا حق میگوید؛ برای اینکه باطن کار را میدیدند. اگر کسی باطن کاری را ببیند و بداند این زرق و برق، آن طرفش آلودگی و لجن است. وجود مبارک حضرت امیر وقتی به مقام خلافت رسید کلّ خاورمیانه در اختیار او بود, ما در خاورمیانه دوتا حکومت نداشتیم، ایران چندتا استانداری داشت، یک استانداری آن مشترک بین عراق و ایران بود؛ یعنی اهواز بود, بصره بود تا کرمان, کلّ اینها یک استانداری بود، استاندار آن هم ابنعباس بود. آذربایجان با آن بخش وسیعش، قسمت اصفهان و اینها یک استان بود. ایران چندتا استان بود. کلّ خاورمیانه را وجود مبارک حضرت امیر اداره میکرد؛ الآن شده چهل پنجاه کشور، آن روز یک کشور بود. حضرت در برابر این حکومت وسیع خاورمیانه گفت این «عفطه عنز» است؛ اینها راحت هستند برای اینکه نه تنها میدانند باطن گناه بد است, نه تنها ایمان دارند که خدا فرمود: باطن گناه بد است, باطن کار را هم میبینند؛ لذا زرق و برق دنیا نمیتواند درباره اینها اثر کند. این است که خدا فرمود شما اگر زنده بشوید یا میفهمید یا باور دارید یا میبینید. اگر کسی به این مقام رسید؛ آن وقت راحتِ راحت است؛ ما هم به اندازه خودمان میتوانیم, حوزه ابتلای ما مگر چقدر است، ما در محدوده خاص، زندگی محدودی داریم، ما به همین اندازه میتوانیم بفهمیم فلان کار باطن آن چیست یا بفهمیم یا باور کنیم با ببینیم;
فرمود: ﴿اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾ اگر انسان زنده باشد, بو میکشد و میبیند. فرمود شما میتوانید باطن آن را ببینید. آن هم که بد را خوب نشان میدهد در درون ماست به نام نفس مسوّله؛ این نفس مسوّله کار بسیار تلخی دارد، تمام این لجنها را یک طرف میگذارد, رویش هم یک زرورق شیرین میکشد و به صورت تابلوی زرّین به ما نشان میدهد؛ این در درون ما این چنین کاری را دارد میکند، هر روز کارگاه او این است. اگر انداختن یوسف به چاه هست; به وسیله همین نفس مسوّله است. همه ما مبتلا هستیم؛ بعدها انسان گرفتار نفس امّاره میشود وگرنه نفس امّاره که اوایل پیدا نیست، اول نفس مسوّله است، این نفس مسوّله این هنر را دارد، ابزار خوبی برای شیطنت شیطان است؛ تابلوسازی, هنرمندی, در درون او ماهرانه است، او بدترین لجن را یک زرورق شیرین روی آن میکشد و به ما نشان میدهد, ما هم خوب میبینیم, از پشت آن بیخبر هستیم برای اینکه از پشت آن باخبر بشویم سه راه دارد: یا راه درس و بحث و تفسیر حوزوی و دانشگاهی است یا اگر کسی توفیق نداشت حوزه و دانشگاه نداشت, ایمان داشته باشد که خدا و پیغمبردرست گفتند یا اگر اهل کشف و شهود بود ـ که «طوبی له و حسن مآب» ـ باطن امر را میبیند. این سه راه باز است؛ لذا فرمود: ﴿اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در تبیین فرهنگ مقدس عفاف و حجاب و حفظ این گوهر با ارزش می فرماید: "اگر کسی قدرتی و شهامتی دارد زکاتش، جهاد «فی سبیل الله» است. زکات قدرت هم عفو است؛ زکات مال، انفاق و زکات اخلاق، تهذیب است. کسی یک جمالی دارد حالا چه زن چه مرد، زکاتش، عفاف اوست؛ هر زنی باید حجابش را رعایت کند؛ اما آن زنی و جوانی که زیباتر است وظیفهاش بیشتر است، لذا هر جوانی باید عفّتش را حفظ کند .
یکی از بیماریهای اخلاقی و اجتماعی «ترک عفّت» است، آن کس که خود را به عفاف مزّین نکرده، مریض است. ذات اقدس اله به همسران حضرت نبیّ اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ﴿یا نساء النّبیّ لستُنّ کأحدٍ من النّساءِ إنْ اتّقیتُنّ فلا تخضعن بالقول فیطمعَ الّذی فی قلبه مرضٌ و قُلنَ قولاً معروفاً﴾. یعنی شما در سخن گفتن، صدای خود را نازک و رقیق نکنید؛ زیرا آن مردی که قلبش مریض است، طمع میکند. از این جا روشن میشود که «مرض» در فرهنگ قرآن کریم، بسیار عمیق و ریشهدار است. آن مردی که نتواند خود را در برابر آهنگ نامحرم، رام کند، مریض است، چهاینکه آن زنی که نتواند خود را در برابر نامحرم بپوشاند، مریض است و این مرض با درس «حجاب» و «عفّت» درمان میشود."پوشیده ماندن از نامحرمان دستور صریح قرآن است. قرآن کریم خطاب به پیامبر می فرماید: «به بانوان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو پوشند و عورتهای خود را از نگاه دیگران پوشیده نگاه دارند و زینتهای خود را؛ جز آن مقداری که ظاهر است، آشکار نسازند و روسریهای خود را بر سینه افکنند و زینتهای خود را آشکار نسازند؛ ...» . افزون بر آن، پوشیدگی کامل اندام، با وقار و به دور از تحریک سخن گفتن و دوری از آرایشهای شبیه به دوران جاهلیت، توصیه شده است.
اسلام زن را انسانی کامل و دارای همه حقوق و مسوولیت های بشری می داند که می تواند با حفظ و پرورش گوهر وجود خود به بالاترین موقعیت های معنوی پرواز کند .زن در این جایگاه کوثر، یعنی سرچشمه همه خوبی ها و برکات دنیا و آخرت است و پیامبر خدا هم بر دست او بوسه می زند. برای همین است که زن گوهری است که باید قدر دانسته شود و به ابزاری برای هوسرانی و خدمتکاری برای مردان تبدیل نشود. حجاب برای این است.
شخصیت والا و عزت نفس زنانه است که نمی گذارد کسی بی پرده با او روبرو شود؛ حتی اگر چشم ظاهرش نابینا باشد.روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخواست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود: «چرا از او رو گرفتی؟، او که تو را نمیبیند؟!» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمیبیند، اما من که او را می بینم. و او ،اگر چه مرا نمیبیند ولی بوی مرا که حس میکند.» رسول خدا که از این همه حکمت و فرزانگی به وجدآمده بود، فرمود: «شهادت می دهم که تو پاره تن منی».
ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است بهترین زینت تو حفظ حجاب است
امشب،
شب فروچکیدن قطره قطره دلهاست؛ شب گریه ستاره هاست. امشب، زمین نظاره گر اشک
های مهتاب است و فردا آفتاب مویه می کند، در خویش می شکند و پژمرده می شود. امشب،
دلِ آسمان گرفته است. امشب آرامش از همه جا رخت بربسته و فردا، طوفان سهمناک
حادثه ای تلخ، دلهای مؤمنان خدا را سخت می لرزاند. فردا برکه دلها، سرشار از
تلخابه اندوه می گردد و پیاله دیدگانِ سرخ عشاق حق، پر از غمابه فراق می شود.
فردا، پرندگان
سپیدبال آسمان آبی، پروازی سیاه میکنند. پروانه ها به گل ها تسلیت می گویند،
قاصدک ها، دیگر خبری از شادمانی و سرور را زمزمه نمی کنند. فردا، همه جا و همه
چیز به رنگ عزاست و این همه، در سوگ مرتضی علیه السلام است.
کوفه
خاموش تو را میطلبد!
از خلوت تلخ کوچه
ها، هیچ صدایی برنمی خیزد.
کوفه، آبستن حادثه
ای تلخ است.
حادثه در کمین مردی
است که ترازوی عدالت را بر گرده رنج دیده اش نهاده بود و برای برپایی عدالت، تیغ
تیز طعنه و کنایه را به جان می خرید.
یکی سهم رفاقت
می خواست و دیگری سهم قرابت. یکی شأن صحابگی اش را به رخ علی علیه السلام
می کشید و دیگری، سابقه آشنایی اش با پیامبر صلی الله علیه وآله و قرآن را
دلیل می آورد.
و علی علیه السلام
سکوت می کرد در برابر این همه توقع گناه آلوده.
چه می خواستند از
علی؛ از مردی که روشنایی شمع بیت المال را برای دمی نشستن خود روا نمی داشت و
گَردِ کیسه های مردم را می تکاند تا ذره ای ناحق در دامن عصمتش ننشیند.
مردی که دست بر آتش
دنیا می گذاشت و از آتش آخرت، شب تا صبح ناله میزد و نجواگر کوچه های کوفه بود؟
سینه اش که زخمی
خنجرهای نبرد بود، زخمی تر شد؛
تا همیشه تاریخ،
نسخه بردباری و استقامت مولا اسوه مانای روزگار است.
علی علیه السلام
فرق شکافته بر آستان حق می برد، اما عدالت را به دنیاخواهان نمی فروخت.
مرد بود مولا؛
یگانه مرد روزگار تا همیشه الگوی ماندگار.
ما سِوی شد سائلِ دستِ کریم هستی ما هست از هستِ کریم
نیمه ی ماه خدا حس می کنم بر سر خود گرمی دست کریم
برجمالش ماه هم سجده کُنَد بسکه نورش هست برجَسته ، کریم
گر درون کوچه ای شد ازدحام رو به روی خانه بنشسته ، کریم
سیل سائل ها اگر سویش روند کی شود از بینوا خسته ، کریم؟!
بر درِ بیت الحسن دیدم که هست حاتم طائی تهیدستِ کریم
فاش گویم بین اسماء خدا ذکر من گردیده پیوسته : "کریم"
خاک پای آن کسی هستم که هست خاک پا و واله و مستِ کریم
هفت پشت من تماماً بوده اند سینه چاک و عبد دربستِ کریم
من که باشم که دم از حیدر زنم بر علی گردیده دلبسته ، کریم
گر دل ما هست مجنون حسین این دل ما را گره بسته ، کریم
آخرش آن یار می آید زراه بعد از آن دارد دو گلدسته کریم
ناگهان، صدای هلهلهای به گوش میرسد. صدای تسبیح؛ صدای شور و نشاط عرشیان. نوری متولد میشود که از عرش تا فرش ر میگسترد و جلوه حضور این نور آسمانی، در خاندان وحی رخ مینماید.
آری، امشب خانه علی(ع) و فاطمه(س) غرق در شادی تولد نخستین فرزند است. امشب تجلی حسن ازلی است که در چهره دلگشای چهارمین معصوم، حسن بن علی(ع) نمایان میشود و با آمدنش، جانها را صفایی دیگر میبخشد.
مقدمش مبارک
سخن
از خدیجه - علیها السلام - ، سخن از یک دنیا عظمت و پایداری واستقامت در هدف است.
به حق قلم فرسایی درباره کسی که خداوند براو سلام و درود می فرستد، بسی مشکل
است.اما به مصداق "ما لا یدرک کلّه لایدرک کلّه،" به بررسی گوشه هایی از
شخصیت و زندگی این بزرگ بانو می پردازیم:
ولادت و خانواده
خدیجه - علیها
السلام - ۶۸ سال قبل از هجرت بدنیا آمد با توجه به اینکه سن حضرت خدیجه هنگام
ازدواج با پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - کمتر از سی سال بوده، پس تاریخ
ولادت ایشان غیر از این است که در متن داده شده است. خانواده ای که خدیجه - علیها
السلام - را پرورش داد از نظر شرافت خانوادگی و نسبت های خویشاوندی، در شمار
بزرگترین قبیله های عرب جای داشت. این خاندان در همه حجاز نفوذ داشت. آثار بزرگ و
نجابت و شرافت از کردار و گفتار خدیجه - علیها السلام - پدیدار بود.
خدیجه - علیها السلام
- از قبیله هاشم بود و پدرش خویلد بن اسد قریشی نام داشت. مادرش فاطمه دختر زائدبن
اصم بود.
خدیجه
- علیها السلام - در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیر بود. او به
فضیلت اخلاقی و پذیرایی های شایان بسیار معروف بود و بدین جهت زنان مکه به وی حسد
می ورزیدند. دختر خویلد در سجایا و کمالات اخلاقی زبانزد و نمونه بود و به حق
ایشان کُفو خوبی برای پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - بود. بی تردید
می توان گفت که این سجایا و فضایل اخلاقی سبب شد تا خدیجه - علیها السلام - برای
همسری پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - شایسته شمرده شود. طبق روایات،
او برای پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - یاوری صدیق بود.
آیا خدیجه (س) قبل از پیامبر (ص) ازدواج کرده بود؟
معروف است (بحار
الانوار، ج۱۶ ، ص ۱۰ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۷ ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۲۰۲) اولین
کسی که به خواستگاری خدیجه - علیها السلام - آمد یکی از بزرگان عرب به نام
"عتیق بن عائذ مخزومی" بود. او پس از ازدواج با خدیجه - علیها السلام -
، در جوانی درگذشت واموال بسیاری را برای خدیجه - علیها السلام - به ارث گذاشت. پس
از او "ابی هالة بن المنذر الاسدی" که یکی از بزرگان قبیله خود بود با
وی ازدواج کرد.
ثمره این پیوند
فرزندی به نام "هند"بود که در کودکی درگذشت. ابی هاله نیز پس از چندی،
وفات یافت وثروت بسیار از خویش بر جای گذاشت. هر چند این مطلب که پیامبراکرم - صلی
الله علیه و آله و سلم - سومین همسر پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - بود و
جز عایشه با دوشیزه ای دیگر ازدواج نکرد نزد عامه و خاصه معروف است ولی مورد تأیید
همگان نمی باشد.
جمعی از مورخان و
بزرگان نظر مخالف دارند برای مثال "ابولقاسم کوفی"،
"احمدبلاذری"، "علم الهدی"، (سید مرتضی) در کتاب
"شافی" و "شیخ طوسی" در "تلخیص شافی" آشکارا می
گویند که خدیجه - علیها السلام - هنگام ازدواج با پیامبر، "عذرا" بوده
است. این معنا را علامه مجلسی نیز تایید کرده است. او می نویسد: "صاحب کتاب
انوار والبدء" گفته است که زینب و رقیه دختران هاله، خواهران خدیجه - علیها
السلام - بودند (تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۷). برخی از معاصران نیز چنین ادعاکرده اند
و برای اثبات ادعای خود کتابهایی نوشته اند. (ر.ک:بنات النبی - صلی الله علیه و
آله و سلم - ام ربائبه نوشته علامه سید جعفر مرتضی، ص ۸۸).
آشنایی خدیجه(س) با
حضرت محمد(ص)
فضایل اخلاقی خدیجه
- علیها السلام - ، بسیاری ازبزرگان و صاحب منصبان عرب عتبه، شیبه، عقبة بن ابی
معیط، ابوجهل و...ریاحین (الشریعه،ج ۲، ص ۲۳۹.) را به فکر ازدواج باوی می انداخت.
ولی خاطرات همسر پیشین به وی اجازه نمی داد شوهر دیگری انتخاب کند. تا اینکه با مقامات
معنوی حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - آشنا شد و آن دو غلامی را که برای
تجارت همراه پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - فرستاده بود مطالب و معجزاتی که
از وی دیده بودند برای خدیجه - علیها السلام - نقل کردند. خدیجه - علیها السلام -
شیفته اخلاق و کمال پیامبر شد.
البته او از یکی از
دانشمندان یهود و نیز ورقة بن نوفل، که از علمای بزرگ عرب و خویشان نزدیک خدیجه -
علیها السلام - به شمار می رفت، درباره ظهور پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم -
آخرالزمان و خاتم الانبیاء مطالبی شنیده بود. (بحارالانوار، ۱۶، ص ۶۱.) همه این
عوامل باعث شد تا خدیجه - علیها السلام - حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم -
را به همسری خود انتخاب کند...
حضرت
خدیجه - علیها السلام - سه سال قبل از هجرت بیمار شد (ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۷۷.)
پیغمبر - صلی الله علیه و آله و سلم - به عیادت وی رفت و فرمود: ای خدیجه - علیها
السلام - ، "اما علمت انّ الله قد زوجّنی معک فی الجنّة" آیا می دانی که
خداوند تو را در بهشت نیز همسر من ساخته است؟! آنگاه از خدیجه - علیها السلام - دل
جویی و تفقّد کرد او را وعده بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او
توصیف فرمود. (بحارالانوار،ج۱۹،ص۲۰.)
چون بیماری خدیجه
شدّت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم:
من در حق تو کوتاهی
کردم، مرا عفو کن. پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - فرمود: هرگز از تو تقصیری
ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را در
راه خدا مصرف کردی.
عرض کرد یا رسول
الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید و به فاطمه زهرا - علیها
السلام - اشاره کرد. چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان
قریش به او آزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر او فریاد
بکشد. مبادا کسی با او برخورد زننده ای داشته باشد.
اما وصیت سوم را
شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه می گویم تا برایت بازگو کند. سپس فاطمه را
فراخواند و به وی فرمود:"نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من
از قبر در هراسم از تو می خواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن
کنی." پس فاطمه زهرا - علیها السلام - ازاتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر
- صلی الله علیه و آله و سلم - عرض کرد. پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم
- آن پیراهن را برای خدیجه - علیها السلام - فرستاد واو بسیار خوشحال شد.
هنگام وفات حضرت
خدیجه - علیها السلام - پیامبراکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - غسل و کفن وی را
به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل در حالی که کفن از بهشت همراه داشت نازل شد و عرض
کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: "ایشان اموالش
را در راه ما صرف کرد و ما سزاوار تریم که کفنش را به عهده بگریم." (شجره
طوبی، ج ۲ ،ص ۲۳۵ پند تاریخ، ج ۲، ص۲۲.)
خدیجه
- علیها السلام - در سن ۶۵ سالگی چنانکه گفتیم سن ایشان کمترازاین مقداربوده است.
در ماه رمضان (سیر الاعلام النبلاء، ج ۲، ص ۱۱۲)، طبق قولی حضرت خدیجه در ماه رجب
رحلت فرمود. (المصباح،ص۵۶۶.) سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب (بحارالانوار، ج
۹، ص ۱۴.) جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پیغمبرخدا - صلی
الله علیه و آله و سلم - شخصاً خدیجه - علیها السلام - راغسل داد، حنوط کرد و با
همان پارچه ای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه - علیها السلام - آورده
بود، کفن کرد. رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - شخصاً درون قبر رفت، و سپس
خدیجه - علیها السلام - را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار
ساخت.
او بر خدیجه -
علیها السلام - اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه در
گورستان مکه در "حجون" واقع است.
رحلت خدیجه برای
پیغمبر مصیبتی بزرگ بود زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا بود و به احترام او بسیاری به
حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - احترام می گذاشتند و از آزار وی خودداری
می کردند.
روحش شاد، یادش گرامی
" السلام علیک یا ناصرة محمد رسول الله ، یا امّ المؤمنین یا خدیجة الکبری و رحمت الله و برکاته"
بخوان دعای فرج را دعــــــــــا اثــــــر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عـافــیــت بـطـلـــب که روزگار بســـی فتنه زیر ســـر دارد
بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهــــــرا ز پشت پرده ی غیبت به ما نظـر دارد
بخوان دعای فرج را به یاد خیمه ی سبز که آخرین گل سرخ از همه خبـــر دارد
دوباره همه از
تو میگویند و میشنوند؛
شیرینی نام تو
و شهد یادت به کامها مینشیند؛
دوباره طاقها
برای نصرت تو قد علم میکنند؛
کاغذهای رنگی
به شاد باش تو در باد میرقصند؛
دوباره همه
دیوارهای شهر با سرانگشتانِ احساس چراغان میشود.
اما …
کاش گفتن و
شنودن از تو سهم همه ثانیهها باشد و یادآوریت همه دقایق را پر کند و خدمت به تو
انگیزه همه حرکتها شود!
کاش سینهمان
صندوق صدقهای شود و قلبمان سکهای نذر سلامتت!
کاش دردمان
همیشه با توسل به تو آرام گیرد و دستمان جز به دعا برای تو به آسمان نرود،
کاش انتظار تو
زنگی باشد که از نافرمانیت بازمان دارد!
کاش حال و
هوای همیشه دلمان به رنگ نیمه شعبان باشد ...!
هیچ داری از
دل مهدی خبر؟
گریههای هر
شبش را تا سحر؟
او که ارباب
تمام عالم است
من بمیرم
سر به زانوی
غم است
"شیعیان"
مهدی غریب و
بی کس است
جان مولا
معصیت دیگر بس است
"شیعیان"
بس نیست غفلتهایمان؟
غربت و تنهایی
مولایمان؟
ما عبید و عبد
دنیا گشتهایم
غافل از مهدی
زهرا گشتهایم
من که دارم
ادعای شیعه گی
چه بگویم من
به جز شرمندگی...؟
شهد شیرین عبادت و بندگی را میتوان در روح لطیف امام سجاد احساس کرد که بر زبان و دعا جاری شده است.
مقدمش گل باران
جشن میلاد همایون امام چارمین است
عید مولـود وصی رحمهٌ لِلعالمیـن است
عقل را کی می رسد تا وصف آن صورت نماید
مات برآن صورت و حیران ز صورت آفرین است
زینـت محـراب و منبـر از وجـود اوسـت، آری
آنـکـه در زهد و ورع آموزگار زاهدیـن اسـت
ولادت سید عابدان، پیشوای زاهدان، زیور صالحان، مهتر پرهیزگاران، امام مؤمنان، حضرت امام سجاد فرخنده باد.
رهبرانقلاب: در کلمات ائمه علیهم السلام، روی دو جمله راجع به حضرت اباالفضل العباس (ع) تاکید شده است:
یکی بصیرت، یکی وفا.
بر نام حسین و ڪربلایش صلواٺ
بر نام ابوالفضل و وفایش صلواٺ
بر اهل حرم بہ حقّ زهرا صلواٺ
بر جملہ ے یاوران مولا صلواٺ
میلاد مظهر مهر و وفا ، اباالفضل العباس مبارک باد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣