کوفه
خاموش تو را میطلبد!
از خلوت تلخ کوچه
ها، هیچ صدایی برنمی خیزد.
کوفه، آبستن حادثه
ای تلخ است.
حادثه در کمین مردی
است که ترازوی عدالت را بر گرده رنج دیده اش نهاده بود و برای برپایی عدالت، تیغ
تیز طعنه و کنایه را به جان می خرید.
یکی سهم رفاقت
می خواست و دیگری سهم قرابت. یکی شأن صحابگی اش را به رخ علی علیه السلام
می کشید و دیگری، سابقه آشنایی اش با پیامبر صلی الله علیه وآله و قرآن را
دلیل می آورد.
و علی علیه السلام
سکوت می کرد در برابر این همه توقع گناه آلوده.
چه می خواستند از
علی؛ از مردی که روشنایی شمع بیت المال را برای دمی نشستن خود روا نمی داشت و
گَردِ کیسه های مردم را می تکاند تا ذره ای ناحق در دامن عصمتش ننشیند.
مردی که دست بر آتش
دنیا می گذاشت و از آتش آخرت، شب تا صبح ناله میزد و نجواگر کوچه های کوفه بود؟
سینه اش که زخمی
خنجرهای نبرد بود، زخمی تر شد؛
تا همیشه تاریخ،
نسخه بردباری و استقامت مولا اسوه مانای روزگار است.
علی علیه السلام
فرق شکافته بر آستان حق می برد، اما عدالت را به دنیاخواهان نمی فروخت.
مرد بود مولا؛
یگانه مرد روزگار تا همیشه الگوی ماندگار.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣