مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

میلاد سرورو سالار شهیدان مبارک

میلاد گل رسول و زهرا و علی است                            زیرا که جهان خجسته زین نور جلی است

ما را دگر از روز جزا بیمی نیست                                چون بر دل ما عشق حسین ابن علی است

میلاد امام حسین(ع) و روز پاسدار مبارک باد

 

در روز جشن عید مبعث رسو ل الله از سخنان حجت الاسلام بی آزار تهرانی در مورد سیره و سنت رسول اکرم در ابعاد مختلف جامعه بهره مند شدیم :



دریافت
حجم: 9.7 مگابایت

إقرأ باسم ربک ...

تاریخ، به مکه رسیده است تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند؛ آغازی دیگرگونه در خاکی آفتاب سوخته، در خاکی تشنه، در خاک آکنده از دختران زنده به گور، در خاک آرزوهای زیر خاک. تاریخ ایستاده است تا بنویسد؛ تا پنجره ها را به خواندن فراخواند و کوچه ها را به شنیدن. ایستاده است تا در دل صخره ها و سنگریزه ها، نور جاری کند.

 تاریخ، به مکه رسیده است و کسی از آسمان به زمین پا می گذارد. با دست هایی از روشنی آکنده و از نور آکنده.

 فریادگر آزادی، فریادگر عشق و آزادگی است؛ این که از دامن تاریخ، پا بر خاک مکه می گذارد و افلاک، پا به پای او حرکت می کنند، نقطه ثقل تاریخ است؛ این که ابرها، بر فرازش سایه می گسترند، این که قلم در دست هایش به فریاد آمده و می گوید: «اقراء» اینک، تو پیامبر خدایی و راه آسمان، از دست های تو می گذرد.

تاریخ در مکه می ایستد تا شروعی دیگر را رقم بزند، تا صدایی رسا، در گوش خاک بپیچد، تا آرزوهای زنده به گور شده را از خاک بیرون کشد، تا از خاک، به افلاک پل بزند.

تو، تاریخ تازه ای که چون چشمه ای زلال، از حرا جاری شدی تا دل های تشنه را از آنچه در سینه داری، بنوشانی.

آوای بخوان بخوانِ او می‏ ریزد           از غار، صدای گفت‏گو می‏ ریزد

می‏گفت فرشته: اقرأ باسم ربک     عشق است کز آسمان فرو می‏ریزد

 یا محمد! حسن ختام نبوت، نقطه آغاز رسالت تو بود؛ روزی که علف‏هایِ هرز مفاهیم جا افتاده را برکندی و خاک بشر را زیر و رو کردی تا تنها بذر وحدانیّت الهی را در آن رها کنیم.

مبعث؛ یعنی وساطت تو میان بنده و معبود.

 یا رسول اللّه‏! دستانم را بگیر تا بت‏های باقی‏مانده دلم را بشکنم که خدای تو خریدار دل‏شکستگان است

عید نبوت و رسالت ، بعثت خاتم النبیین محمد مصطفی بر تمامی مسلمانان مبارک باد..

 

مصیبت هفتم

بیست و پنجمین روز رجب، مرثیه خوان داغ مردی است که هر لحظه زندگی اش، خنجری بود بر قلب آنان که نخل تناور امامت را سوخته می خواستند.

هفتمین پنجره ای که رو به دریا باز می شد و جزر و مدّ نگاهش، زمین و آسمان را به خضوع وا می داشت. او که بر اسب خشم خویش، لگام زده بود و رود گذشت و مهربانی اش، همواره در دل ها جاری بود.

اسطوره ای که خواب را از چشمان پیر هارون الرشید ربوده بود و ستون های حکومت سراسر ظلمش را به لرزه درآورده بود.

و سرانجام، هارون که می ترسید با وجود امام علیه السلام علیه او و حکومتش توطئه ای صورت گیرد، با خرمای زهرآلود، امام را مسموم کرد و به شهادت رساند.

آن زمانی که دل مهیا شد               دفتر غم مقابلم وا شد
تا که آنرا ورق زدم دیدم                   نهمین صفحه نام موسی شد
حضرت کاظم از عنایت خویش           نظری کرد و سینه غوغا شد
در تکاپوی گفتن شعری                   طبع سردم چو گل شکوفا شد
نفسی زد به آن دم قدسی              روح مرده دوباره احیا شد
تک نگاهی نمود و از پس آن             همه درد من مداوا شد
فقط از او زنم دمادم دم                   نفسم چون که وقف مولا شد
ذکر او بوده ذکر هر روزش                 پور مریم اگر مسیحا شد
سینه ام پر شراره از غصه               ناله هایم به غم هم آوا شد
دل من از گنه زمین گیر است            آمدم تو نگو دگر دیر است
ای کلیمی که صد چو موسایی          عالمی بنده و تو مولایی
در مدیح گلی به مثل شما                من چه گویم که پور زهرایی
پادشاهان چو ریزه خوار درت               بر همه آفرینش آقایی
آن رضایی که جان و دل ازوست          تو به شمس الشموس بابایی
آفتابی، ستاره ای، ماهی                 تو زمین، آسمان نه دریایی
آن قدر گفته اند و می گویند              که شما روز حشر با مایی
آن کسی که گدایتان باشد                فخر می کند به حاتم طایی
تا که مانده حریم پر مهرت                 چه کسی می رود دگر جایی
در عزایت اگر اجازه دهی                  هر دو چشمم کنند سقایی
من کجا و نوشتن از کرمت                جان مولا مرا رسان حرمت  
تو که با غصه ها هم آغوشی            فقط از جرعه های غم نوشی
شمع عمرت به گوشه زندان              رفته دیگر به حال خاموشی
ذکرتان بوده ذکر خلصنی                   بهر رفتن چه قدر می کوشی
از جسارت به ساحت مادر                 در تب غیرتت چه می جوشی
خلوت تو چه دیدنی باشد                  روز و شب از خدا تو مدهوشی
جسمت افتاده بی رمق دیگر              از غل آهنیین تو بی هوشی
نکند موقع پریدن هست                    جامه ای از کفن چرا پوشی؟
سپری می شود ز غم هایت              روز و شب های من به چاووشی
مثل هر شیعه ای تو هم مولا             عاشق آن ضریح شش گوشی
من پریشان غصه هات هستم            عاشق قبر با صفات هستم

سلام بر قلب صبور زینب

آن روز که در سایه‌سار بلند شکیبایی‌ات، درد تکیه زد و غم صبورترین شانه و مطمئن‌ترین قلب را در ازدحام خون و عطش و تازیانه یافت، ما به توانایی «زن» ایمان آوردیم و اندیشه بی‌بنیاد«ضعیف‌انگاری» زن را بر همه کج‌اندیشان آوار دیدیم.
آن روز که از ساحل گودال گذشتی و موج متلاطم خون تا ابدیت دامن می‌گسترد، هیچ‌کس تو را شکسته ندید. آنان که حماقت خویش را راست ایستاده بودند و فرو شکستنت را انتظار می‌کشیدند، زنی را دیدند که راست‌قامت می‌دوید؛ اگر هم خم می‌شود، برای بوسه وداع بر حلقومی بریده و نشاندن پیکری است، ۳۶۰ زخم‌خورده در مقابل چشم‌های خدا که: «خدایا قربانی آل محمد(ص)، را بپذیر!»

در آفتابی‌ترین مشرق هستی گودال قتلگاه هیچ‌کس افول صبوری زینب(س) را ندید. هیچ‌کس در آن لحظه که همه هستی می‌شکست و همه ذرات می‌گریستند و پشت آسمان خمیده‌تر می‌شد، ضعف در سیمای حضرت زینب(س) ندید. آنگاه نیز که در حریق حرم، کودکان سرگشته را به آغوش می‌کشید، تردید و تشویش حتی دمی به حرم امن قلبش راه نیافت.
با چهره غبارآلود، پس از سه روز عطش و گرسنگى،‌از دشت لاله‌رنگ آتش‌خیز گذشت، ولی هنگام عبور از انبوه لاله‌های پرپر، هیچ‌کس باغبان بزرگ دشت را به گل چیدن ندید و گرچه انبوه گلبرگ‌های پرپری که زیر سم پاییز له می‌شدند، جانش را شعله‌ور می‌کرد، کسی گلبرگ روحش را پریشان و بازیچه ندید. از کربلا تا کوفه، آسمان دمی بی‌چرخش تازیانه و غوغای تمسخر فاتحان زبون کربلا نبود و زینب(س) که بازوان تازیانه خورده مادر را تجربه می‌کرد، با آرامشی شگفت، همه راه را تا پایان، چشم بر چشم برادر پیمود.
آ‌نگاه نیز که به شهر تمسخر و تحقیر و دشنام گام نهاد و دوازده هزار نوازنده، جشن پیروزی برپا ساخته و هزاران زن بر پشت‌بام‌ها هلهله‌گر بودند و پای‌کوبی مستان با آه آه کودکان در هم می‌آمیخت، ‌شکیبایی و وقار، لحظه‌ای از کاروان قلب زینب(س) فاصله نمی‌گرفت.
زینب(س)، آبروی صبورى و آیت بزرگ ایستادن است و کدام مفسر و تفسیر به ژرفای بطن در بطن این آیت سترگ راه خواهد یافت. اگر او نبود،‌چه کسی انگاره ناتوان بودن زن را از ذهن‌ها می‌شست؟ چه کسی توانایی و عظمت زن را چونان خورشید بر پلک‌هایی که به کج‌بینی و کم‌بینی و بدبینی عادت کرده‌اند، می‌تاباند؟‌
حدیث دردهای زینب(س) را هیچ قلمی برنمی‌تابد. هیچ‌کس نیست که بی‌قراری اشک‌‌ها را در مرور غم‌های زینب(س) پشت پلک‌هایش تجربه نکند. هیچ عاطفه‌ای نیست که شنیدن آنچه بر زینب(س) رفت، طوفانی‌اش نکند.
چهار ساله بود که در افق نگاهش، آخرین روزهای زندگی پیامبر غروب کرد. هنوز سایه سنگین غربت پیامبر از دیواره قلبش دامن برنچیده بود که در شبانگاه درد در غریبانه‌ترین تشییع، گلبرگ پاییز زده پیکر مادر را در گمنامی کاشت و در اندوهی بی‌صدا به خانه بازگشت. تنهایی پدر، دردهای پنهان و ناگفتنى، خار خلیده در چشم و استخوان نشسته در گلو، زینب(س) را می‌گداخت. در خانه بی‌زهرا(س)
، همه خاطرات مادر را مرور می‌کرد. می‌دید که سر بر دیوار، غریبانه می‌گرید و سر در چاه، آه می‌کشد و با تصویر خویش که در پرتو ماهتاب بر آب افتاده، دردهای سینه‌سوز را بازمی‌گوید. هنوز سی‌سالگی را سپری نکرده بود که در آستانه در برایش هدیه‌‌ای سرخ از مسجد آوردند. پدر قربانی عدالت خویش شده بود و خلاصه سیاهی در ناجوانمردانه‌ترین ضربت، آفتاب را در غدیری از خون نشانده بود. دو روز که از ثانیه‌هایش به درازای قرن‌ها گذشت، چکه‌چکه على(ع)، بر دامان زینب(س) چکید و زخمی که چشم بر چشم زینب(س) داشت، با دختر حدیث رفتن می‌گفت. دو روز تیماردار پدر بود. با نظاره مرغکانی که شیون می‌کردند، هرگاه سرِ راندنشان داشتند، زمزمه پدر برمی‌خاست که: «مرانید، ‌نوحه‌گرند.» خوان چهارم، ‌زهرآبه‌هایی است که تشت را آذین می‌بندد. پاره‌های جگر برادر و خیانت نامحرم‌ترین محرم بر سیمای رنگ‌پریده حسن(ع)، لبخند می‌زند و زینب(س) می‌بیند که لخته لخته برادر در تشت فرو می‌چکد. راستی کدام شانه را شکیب این همه رنج است. کدام دل را یارای تحمل این همه درد،‌این همه سوز،‌کدام انسان را می‌شناسى؟

"السلام علیک یا ایتها الصبور"

میلاد امیر المؤمنین

هرکس که شود داخل حصن حیدر                     ایمن بود از عذاب روز محشر
جز مهر علی و آل چیزی نبود                            سرمایه ی طوبا و بهشت و کوثر

در جشن میلاد حضرت علی ، امیرالمؤمنین علیه السلام استاد محمدی به بیان نکاتی پیرامون سیره تبلیغی آن حضرت پرداختند :
 

دریافت
حجم: 14.9 مگابایت

جشن


السلام علیک یا محمد بن علی

این کودک نازنین امیر دلهاست                        او باب مراد است و جواد ابن الرضاست
از آمدن او به محمد سوگند                           خوشحال تر از امام هشتم زهراست

امام جواد علیه السلام مولودی با برکت

پدر بزرگوارش حضرت رضا علیه ‏السلام و مادر ارجمندش بانوی مصری تباری به نام «سبیکه» است که از خاندان «ماریه قبطیه»، همسر پیامبر اسلام صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ، به شمار می‏رود؛ بانویی که از نظر فضائل اخلاقی، در درجه والایی از انسانیت قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود؛ به طوری که امام رضا علیه ‏السلام از او به عنوان بانویی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد می‏کرد. «ریحانه» و «خیزران» از دیگر نامهای مادر امام جواد علیه ‏السلام است.
حضرت در مجموع دوران امامت خود با دو خلیفه عباسی، یعنی مأمون (193 ـ 218) و معتصم (218 ـ 227) معاصر بوده است.

 مراسم ولادت
حضرت
امام رضا علیه‏ السلام پیشاپیش خبر ولادت فرزندش امام جواد علیه ‏السلام را به اطرافیان داده بود، از جمله: شبی خواهرش حکیمه خاتون را احضار نمود و فرمود: «ای حکیمه! امشب فرزند با برکت خیزران متولد می‏شود که تو باید در نزد او حاضر باشی.» آن‏گاه فرمود: «فَاِذا هِیَ وَلَدَتْ فَاَلْزِمیها سَبْعَةَ ایّامٍ؛ هرگاه او (خیزران) زایمان نمود، هفت روز همراه او باش.»
حکیمه خاتون می‏گوید: پاسی از شب گذشت تا اینکه نوزاد رضا علیه‏ السلام در حالی که پرده نازک نورانی بر او پوشیده بود، به دنیا آمد و نوری از او ساطع بود که تمام حجره را روشن نمود... حکیمه اضافه می‏کند: در لحظه ‏ای که امام جواد به دنیا آمد، فرمود: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه‏ وَاَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّه‏؛ گواهی می‏دهم که خدایی غیر از خدای یگانه نیست، و به راستی محمد صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله رسول خدا است.»
و در روز سوم ولادتش وقتی عطسه کرد، فرمود: «اَلْحَمْدُ للّه‏ِ وَصَلّی اللّه‏ عَلی مُحَمَّدٍ وَعَلَی الاَئِمّةِ الرّاشِدین؛ ستایش مخصوص خداست و درود خدا بر محمد و امامان هدایتگر باد.»
حکیمه وقتی این جملات را از امام جواد علیه ‏السلام شنید با شتاب نزد امام رضا علیه ‏السلام رفت و عرض کرد از این طفل عجایبی دیدم. حضرت فرمود: آن عجایب چیست؟ حکیمه جملات لحظه ولادت و هنگام عطسه حضرت را بیان نمود. حضرت رضا فرمود: «یا حَکیمةُ، ماتَرَوْنَ مِنْ عَجائِبِه اَکْثَرُ؛ ای حکیمه! [در آینده] عجایب بیشتری از او خواهید دید.»...

یا جواد الائمه:

تو گل گلواژه های شعر صدها چون کمیتی               من گدای خانه ‏زادم، تو جواد اهل بیتی،
تو ولیعهد عزیز پادشاه ارض طوسی  
                     تو یکی یکدانه ماهِ خانه شمس الشموسی...

گویی غروب نابهنگام سامرا فرا رسیده است.
نگرانی از نبض لحظه ها می بارد.
تشویش سنگینی بر شهر حکمفرماست.
غروب نابهنگام سامرا فرارسیده است و آسمان به میهمان تازه خود خوش آمد می گوید:
میهمانی که غرق در هاله سبز شهادت، آرام و مطمئن به سمت عرش الهی گام بر می دارد.
 میهمانی که از قامت دل آرای علوی اش عطر حضرت رسول (ص) می آیدعطر مدینه، عطر غربت غریبانه سامرا!
آه چه کردند سیاه جامگان با این هدیه الهی،با این بهار سبز پوش جاودانه!
چه کردند با یادگار رسول الله یادگاری که چلچراغ هدایت فرا راه گم کردگان حقیقت بود و متوسلین آستانش به رستگاری دست می یازیدند.
چه آزمون دشواری داشت این آیینه شکوه خداوند:
آنجا که "شیرها" با تمام درندگی رام حریم حرمت نامش گشتند.
آنجا که "تیرها" به برکت دست هایش به پرواز درآمدند.
آنجا که "شعرها" برابر قامت آسمانی اش قافیه باختند.
آنجا که دیوارهای سامرا نتوانست مانع از انعکاس پرتو جمال علوی اش در جهان شود. و آخرین آزمون چه آزمونی تلخ اما شیرین بود به شیرینی شهادت به شیرینی وصال!
... و چقدر مظلوم، چقدر غریب، چقدر نابهنگام دل به عروج واپسین سپرد!
السلام علیک یا  علی ابن محمد ایها الهادی النقی(ع)
نقی(ع) نامی که فخر آسمان است، تلفظ کردنش عطر دهان است ،زالقاب امام هادی(ع) ماست ، امامی که عزیز شیعیان است.
امام ماه روی باوقاری،که جد حضرت صاحب زمان است ،زلال چشمه های او پاکتر از ، همان نهری که در جنت روان است
بنام مادر آیینه سوگند ، همان که صبح چشمش جاودان است ، نخواهد از نفس افتاد این عشق ، که از هادی(ع) به قلب عاشقان است
به کوری دو چشم آن حقیری ، که از فرط حقارت بد دهان است ،به هر دیوار این دنیا نوشتم ،نقی(ع) زیباترین نام جهان است.





پیام رهبر انقلاب در آغاز سال ۱۳۹۶
پیام نوروزی رهبر انقلاب به مناسبت سال ۱۳۹۶

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها.[عوالم‌العلوم، ج ۱۱، ص ۱۴]

میلاد مبارک حضرت فاطمه‌ی زهرا، صدّیقه‌ی کبریٰ (سلام‌الله‌علیها) را و عید نوروز را به همه‌ی شما هم‌میهنان عزیز تبریک عرض میکنم. عیدتان مبارک باشد هم‌میهنان عزیز، ملّت بزرگ ایران، جوانان عزیز، قشرهای گوناگون مردم! و بویژه تبریک عرض میکنم به خانواده‌های عزیز شهیدان و جانبازان و ایثارگران و همچنین به همه‌ی ملّتهایی که با عید نوروز آشنا هستند و آن را گرامی میدارند.

خدای متعال را بر این فرصت سپاس میگویم که یک بارِ دیگر توفیق داد عید نوروز را به شما ملّت عزیز ایران تبریک عرض کنم؛ امیدواریم که سالِ بسیار خوب و مبارک و بابرکتی و همراه با امنیّت و رفاهی در انتظار ملّت ایران باشد و سال ۹۶، ان‌شاءالله سال خوشی برای همه‌ی ملّت ایران و برای مسلمانان جهان باشد؛ همه‌ی خانواده‌های ایرانی، همه‌ی ایرانیان عزیز ان‌شاءالله در این سالی که در این لحظه آغاز شد، مشمول لطف و رحمت و برکت الهی باشند.

اگر بخواهیم یک ارزیابی‌ای بکنیم از سالی که گذشت -سال ۹۵- باید بگوییم آن سال هم مثل همه‌ی سالهای دیگر شادی‌ها و غمهایی داشت، تلخی‌ها و شیرینی‌هایی داشت؛ منظور تلخی‌ها و شیرینی‌های مربوط به ملّت است، مسائل شخصی مورد نظر نیست. هم شیرینی داشتیم در سال گذشته، شادی داشتیم که این شادی‌ها مربوط است به عزّت ملّی، امنیّت ملّی، همّت جوانانه در میان ملّت ایران و حرکات مؤمنانه‌ی فراگیر در همه جای کشور؛ هم تلخی‌هایی داشتیم که عمدتاً مربوط به مسائل اقتصادی و اجتماعی است که اشاره‌ای به آنها خواهم کرد.

عزّت ایران و ملّت عزیزمان در سال ۹۵ در سراسر سال مشهود بود؛ از آغاز سال تا پایان سال. دشمنان ما در همه جای دنیا اعتراف کردند به اقتدار ملّت ایران، به عظمت ملّت ایران؛ هویّت ملّت ایران خودش را در سراسر قضایای گوناگونِ این سال نشان داد. با یک بی‌احترامی‌ای که از سوی رئیس‌جمهور آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران شد، مردم، پُرشور و با حمیّت و غیرت در روز بیست و دوّم بهمن پاسخ آن را دادند؛ در روز قدس، در ماه مبارک رمضان، اجتماع عظیم مردم، هویّت و هدفهای این کشور را به همه‌ی دنیا نشان داد.

امنیّت کشور در این محیط پُرتلاطم منطقه‌ای بلکه بین‌المللی، یک شاخص بسیار عمده و بزرگی برای ملّت ایران بود. امروز اطراف ما، کشورهایی که همسایگان ما هستند: از شرق کشور و جنوب شرقی کشور، تا شمال غربی کشور، کشورها دچار ناامنی هستند، منطقه دچار ناامنی است، ملّت ایران بحمدالله در طول سال یک امنیّت پایدار را تجربه کرد.

همّت جوانانه‌ای که من اشاره کردم، ناشی از مشاهده و اطّلاع از فعّالیّتهای هزاران گروه جوان در سرتاسر کشور است، که به فعّالیّتهای پُرشور خود، چه در زمینه‌های علمی، چه در زمینه‌های فرهنگی، چه در زمینه‌های ورزشی، چه در زمینه‌های تولیدی، سرگرم هستند و اشتغال دارند، کارهای نو و ابتکارهای نوی را دارند ارائه میدهند و برای آینده‌ی کشور ذخیره فراهم میکنند.

حرکات مؤمنانه‌ای که اشاره کردم، مراد، جلسات دینی پُرشور و گرم و گیرایی است که در سرتاسر سال وجود داشت؛ مربوط به مسائل ائمّه (علیهم‌السّلام)، مربوط به مسائل مهمّ دینی، از اعتکافها و عبادتها و ماه رمضان و پیاده‌روی اربعین و جلسات مهمّ عاشورا و دهه‌ی محرّم؛ اینها نقاط مثبت و شادی‌آفرین کشور ما و برای ملّت ما است.

تلخی‌ها و سختی‌‌ها عمدتاً مربوط به مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم است؛ طبقات متوسّط و ضعیف در طول سال درگیر این مشکلات بودند و همچنان هستند؛ چون از وضع مردم مطّلع هستم، لذا تلخی را با همه‌ی وجود حس میکنم؛ تلخی کامِ مردم، بخصوص مردمِ ضعیف و فرودست و طبقات ضعیف که مربوط به مسائل اقتصادی و مشکلات اقتصادی است، مثل گرانی، مثل بیکاری، مثل آسیب‌های اجتماعی که آنها هم عمدتاً منشأ اقتصادی دارند؛ مثل تبعیض‌ها و نابرابری‌ها.

خب، همه‌ی ما مسئولیم؛ هم پیش خدای متعال، هم پیش ملّت بایستی پاسخگو باشیم. من در سال «اقدام وعمل» -که سال ۹۵ بود- از مسئولین محترم خواستم که ستادی برای اقدام و عمل تشکیل بدهند و تشکیل دادند؛ کارهای خوبی هم خوشبختانه انجام گرفت که گزارش آن را به ما دادند؛ لکن آنچه انجام گرفته است، با آنچه مورد انتظار مردم و مورد انتظار ما است، فاصله‌ی زیادی دارد. در سخنرانی[سخنرانی معظّمٌ‌له در روز اوّل سال نو در حرم مطهّر رضوی (ع)] توضیح خواهم داد که بعضی از شاخصها و آمارهایی که ارائه میشود از مقامات مسئول، آمارهای مثبتی است؛ بعضی هم که از طرف خود مسئولین ارائه میشود، آمارهای منفی است؛ اینها را در مجموع بایستی مشاهده کرد.

اقتصاد مقاومتی یک مجموعه است؛ این مجموعه اگر فقط در زیر نام اقتصاد مقاومتی مورد توجّه قرار بگیرد، ممکن است چندان منشأ اثر نباشد؛ من علاج را در این میبینم که این مجموعه را به نقاط مهم تقسیم کنیم و برای هر نقطه‌ی کلیدی و مهمّی یک فصلی از زمان را قرار بدهیم، و از مسئولین و افراد شاخص و از آحاد مردم بخواهیم که همه‌ی همّت خود را بر روی آن نقاط کلیدی متمرکز کنند؛ به نظر من علاج در این است که این نقطه‌ی کلیدی را امسال درست شناسایی کنیم. به اعتقاد من این نقطه‌ی کلیدی عبارت است از تولید، تولید داخلی؛ و اشتغال و عمدتاً اشتغال جوانان؛ اینها آن نقاط کلیدی اصلی است. اگر ما توانستیم روی این دو نقطه متمرکز بشویم و کارها را بر این اساس برنامه‌ریزی و دسته‌بندی بکنیم، تصوّر این است که کار به‌میزان زیادی جلو خواهد رفت و موفّقیّتهای چشمگیر و محسوسی پیش خواهد آمد. من در سخنرانی ان‌شاءالله خصوصیّاتی را که بر این دو نقطه‌ی کلیدی و اساسی مترتّب است توضیح خواهم داد؛ لذا من شعار امسال را «اقتصاد مقاومتی: تولید - اشتغال» قرار میدهم؛ یعنی اقتصاد مقاومتی عنوان کلّی است، بعد تولید و اشتغال؛ این مجموع نقاطی است که بایستی همه بر روی آن متمرکز بشوند. مطالبه‌ی من و مطالبه‌ی مردم از مسئولین عزیز و محترم این است که بر روی این دو نقطه متمرکز بشوند و کارها را با برنامه‌ریزی انجام بدهند و ان‌شاءالله در پایان سال نتایج آن را بتوانند به مردم گزارش کنند.

امیدواریم که همه‌ی شما در تحت عنایات حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) و با دعای ارواح مطهّر شهیدان و امام بزرگوار، سال شاد و خوش و همراه با امنیّت و رفاهی را برخوردار باشید و با خود داشته باشید.

والسّلام‌علیکم ورحمة الله و برکاته

 

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی