معنی و مفهوم سیره چیست؟
سیره از سِیرَة بر وزن فِعلَة مصدر هیئة است که معنای مصدری خاص داشته و بر هیئت و حالت و نوع فعل دلالت دارد یعنی حالت حرکت نه خود حرکت . شبیه سبک که از سبیکه می آید و در عربی یعنی فلز گداخته شده، ریخته شده در یک قالب و شکل گرفته . سپس سبک را به معنای یک روش ثابت در کارها گرفته اند مثل سبک در ادبیات ، در سیاست و مدیریت و یا در تفسیر .... کسی که سبک دارد تابع یک قواعد مشخّص است مثل فلز گداخته شده ، ریخته شده در قالبهای مشخّص و قابل رؤیت . سبک یعنی داشتن روشهای مشخّص پایدار در هر حوزه. و این چنین است که واژه سبک ما را به مفهوم سیره نزدیک می کند. بنابراین:
"سیره" عبارت است از مجموعه قواعد، اصول و روشهای پایدار ، محکم و قابل تشخیص در حوزه عمل و رفتار تا الگو پردازی شود. سیره یعنی الگو پردازی ، بیان روش زندگی نه تاریخ زندگانی ، به گونه ای که بتوان به آن تأسّی نمود.
شهید مطهری (ره) می فرماید: "سیره" منطق عملی است . همانطور که منطق نظری داریم، منطق عملی هم داریم. منطق صوری و نظری قواعدی است که اگر ما آن را رعایت کنیم صورت فکرمان را از خطا حفظ می کنیم و استنتاجمان درست می شود ، در سیره هم ما یک قواعدی داریم که اگر بتوانیم آنها را رعایت کنیم عملمان از خطا حفظ می گردد. البته اصول و قواعد سیره مثل اصول برهانی و منطقی و تظری ثابت است و غیر قابل تغییر(1) اما نکته بعدی آنکه :
ضرورت و اهمیت سیره چیست؟
حال با توجه به این مقدمه در خدمت قرآن مجید قرار می گیریم . " سوره فرقان ازآیه 63 تا آخر سوره " که در آن سیمای انسان کامل ارائه می شود با عنوان "عباد الرحمن" با علائم و نشانه هایی که یک به یک بیان شده و در کنار هر ویژگی در سیره هم به سراغ سیره نبوی(ص) و سیره حسینی(ع) « البته به اختصار» میرویم که " الاسلامُ بَدؤُهُ مُحَمَّدیٌّ و بَقائُهُ حُسینیٌّ" و پیامبر (ص) فرمودند(4): "حسینٌ منّی و أنا مِن حُسَین" به عنوان یکی از حاملان و حافظان دین و شریعت و اینکه حضرت وظیفه حفظ و تبلیغ اسلام را به کمال و خوبی انجام داده است در شرایطی که پیامبر (ص) زمان حضرت را چنین توصیف می نماید:
"سَیَأتی زمانٌ علی أُمَّتی لا یَبقَی مِنَ القرآنِ إلّا رَسمُهُ و لا مِنَ الإسلامِ إلّا اِسمُهُ یُسَمُّونَ بِهِ و هُم أبعَدُ النّاسِ عَنهُ" (5)
زمانی بر امت من خواهد بود که از قرآن جز رسمش که همان خطّ و نوشته آن است و از اسلام نیز جز نامش نخواهد ماند. مردمان به این نام « مسلمانی» نامیده می شوند ولی آنان از همه کس از اسلام دورترند.
علائم و نشانه های " عباد الرحمن" یا انسان کامل عبارتند از:
1 . تواضع و فروتنی:
پس می فرماید: " عِبادُ الرحمَنِ الَّذینَ یَمشونَ عَلَی الأرضِ هَوناً"
بندگان "خاص خداوند" رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّر بر زمین راه می روند.
عباد = جمع عبد به معنای بتده است (6) و از نظر لغت عرب به انسانی می گویند که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده اش تابع اراده او و خواستش تابع خواست اوست و در برابر او مالک چیزی نیست.(7) در اصطلاح مردم ، بنده به کسی می گویند که مالک داشته باشد ولی باید توجه نمود که بندگی بر دو نوع است :
بندگی اعتباری و قراردادی ، مثلاً رسم عقلای جهان در جنگ ها و نبردها این بود که اگر یک طرف برطرف دیگرغالب و پیروز می گردید ، فرد مغلوب را به اسارت و بندگی خویش در می آورد و خود را مالک او می خواند. البته این نوع بندگی جز یک رسم اجتماعی ، حقیقت دیگری ندارد ، زیرا نه اسیر کننده ، مالک واقعی اسیر شده است و نه آن فردی که به اسارت در آمده است بنده واقعی او می باشد ، بلکه این مالکیت ، یک نوع قرارداد اجتماعی است که یکی را مالک و دیگری را مملوک قلمداد می نماید ولی لحظه ای که ورق بر می گشت موضوع مالکیت و مملوکیت نیز دگرگون می گردید، مالک دیروزی مملوک امروزی می شد.
امّا مالکیت خدا و مملوکیت بشر نسبت به خداوند بر یک واقعیت خارجی خلل ناپذیر تکوینی استوار است که هیچ گاه قابل دگرگونی نیست ، سرچشمه این مالکیت ، این است که همه چیز جهان ، حتی خود انسان ، مخلوق او بوده و در پرتو قدرت او جامه ی هستی پوشیده است ، هر لحظه از او وجود و هستی می گیرد و خود واجد چیزی نیست و در حقیقت مصداق روشن آیه " عَبداً مَملوکاً لا یَقدِرُ عَلی شیءٍ: بنده مملوکی که بر چیزی قادر و توانا نیست" ، این نوع بندگی است نه آن بندگی های اعتباری و قرار دادی(8)
ادامه دارد.....
در زمان باقی مانده از ماه صفر تا میلاد پر برکت حضرت رسول (صلوات الله علیه) قصد داریم با سلسله مباحث انسان کامل در قرآن وروایات صفات عباد الرحمان را با استناد به آیات انتهایی سوره فرقان و روایات بیان کنیم. امید است این مباحث مورد استفاده شما عزیزان قرار گیرد.
این مطالب به کوشش استاد ارجمند "خانم گلپور" جمع آوری و تنظیم گردیده است. ضمن تشکر از زحمات ایشان شما را به مطالعه این مطالب دعوت می نماییم:
"السَّلامُ علی مَحالِّ معرفةِ الله و مَساکِنِ بَرَکَةِ اللهِ و مَعادِنِ حِکمَةِ اللهِ و حَفَظَةِ سِرِّ اللهِ و حَمَلَةِ کتابِ اللهِ و أوصِیاءِ نَبِیِ اللهِ و ذُرِیَّةِ رَسولِ اللهِ صلَّی اللهُ علَیهِ وآلِهِ و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُهُ"
انسان در بدو تولدش همه آنچه را که در حیات حیوانی خویش و ادامه آن لازم دارد بالفعل دارا بوده و اگر بعضی از آنها کامل و تمام نباشند به صورت طبیعی و تکوینی به سوی کمال حرکت نموده و در هر مقطعی از حیات حیوانی نیازمندیهای او را بر طرف می نمایند بدون آنکه انسان کمترین نقشی در اصل وجود و یا رشد آنها داشته باشد همانند غرائز و امیال درونی، میل به خوردن و خوابیدن و حرکات نبض و جریان خون و عمل تنفس و مانند آن.
اما قوائی که حیات انسانی به آنها وابسته می باشد به صورت بذری در پهنه وجودش افشانده شده که با مدیریت و سرپرستی خود انسان آن قوا رشد کرده و به ثمر می رسند تا در پرتو آن قوایِ به ثمر رسیده انسان حیات انسانی و کمال نهایی خویش را تحصیل نماید. به فعلیّت رسیدن این قوا و پیدایش این حیات و کمال نیز در بینش قرآن کریم تنها با استجابت از دعوت انبیاء و فرامین الهی و خلاصه از مقام عبودیّت و بندگی تحقّق پیدا می کنید. چنانکه فرمود(1) :
" یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا استَجِیبوا لِلّه و لِلرّسولِ إذا دَعاکُم لِما یُحییکُم" (2)
ای کسانی که ایمان آورده اید ! دعوت خدا و پیامبر(ص) را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می خواند که شما را حیات می بخشد.
در این زمینه قرآن کریم در بخش پایانی سوره فرقان یک رشته اصول اخلاقی – اعتقادی و عملی اسلام را تحت عنوان نشانه های بندگان خدا مطرح می نماید که در حقیقت گمشده انسان در حکمت عملی با کوتاهترین عبارات است و ارائه تصویری گویا از سیرت یک انسان کامل.(3)
امّا از آنجا که تفسیر آیات و فهم معارف الهی در قرآن و تجسّم حقیقی بندگی در لحظه لحظه زندگی رسول خدا(ص) است که فرمود: " لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ أسوَةٌ حَسَنَةٌ(4) :مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا(ص) سرمشق نیکویی بود."
و فرمود: "ما آتاکُم الرَّسوُلُ فَخُذُوهُ و ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهوُا(5) : آنچه را رسول خدا(ص) برای شما آورده بگیرید و اجرا کنید و از آنچه نهی کرده خودداری نمائید
و نیز اینکه پس از پیامبر (ص) هم شناخت و معرفت اهل بیت حضرتش ، شناخت حقیقت وحی الهی و شناخت خداوند و طریق بندگی اوست و امام صادق(ع) می فرمایند: "لَو لا اللهُ ما عُرِفنا و لَو لا نَحنُ ما عُرِفَ اللهُ(6)" اگر دلالتها و عنایتها و هدایتهای الهی نبود، ما شناخته نمی شدیم و اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی شد یعنی چنانکه حقّ معرفت اوست.
لذا ضرورت است بنا به سفارش پیامبرمان تمسّک به ثقلین « قرآن واهل بیت(ع) » یعنی ورود به کلاس درس بندگی در محضر قرآن و اهل بیت (ع) پس ما از منظر زمان به عقب بر می گردیم و به این برگشت افتخار می کنیم . چرا که ما به دنبال اندیشه بشری نیستیم بلکه به سفارش رسول خدا(ص) پیرو وحی و انسانهای کاملی هستیم که گفتار و رفتارشان مبیّن وحی الهی است فراتر از زمان!
شهید مطهری (ره) در کتاب شناخت قرآن می نویسد : در عیون اخبار الرضا (ع) نقل شده که از امام جعفر (ع) پرسیدند : چه سرّی است که قرآن هر چه زمان بیشتری بر او می گذرد و هر چه بیشتر تلاوت می شود بر طراوت و تازگیش افزوده می گردد؟ امام فرمود: " لإنّ القرآنَ لَم یُنزَل لِزَمانٍ دونَ زَمانٍ و لِناسٍ دونَ ناسٍ" قرآن تنها برای یک زمان و نه زمان دیگر و برای یک مردم و نه مردم دیگرنازل نشده بلکه برای همه زمانها و همه مردم نازل شده است. فرود آورنده آن را طوری ساخته که در هر زمان با وجود همه اختلافهایی که در طرز فکر و معلومات و وسعت اندیشه ها به چشم می خورد باز هم قرآن بر زمانها و افکار پیشی می گیرد در عین حال که در هر دوره مجهولاتی برای خوانندگان در بر دارد امّا آنقدر معانی ومفاهیم قابل درک و استناد نیز عرضه می کند که ظرفیت زمانه را اشباع می سازد .
آری همانگونه که قرآن همیشه تازه است و حرفهای تازه دارد و بندگان همیشه مخاطب قرآنند ، حیات و سیره پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) حضرت هم همیشه تازه است و معرفت نسبت به آن به عنوان یک الگو لازم و ضروری. در این زمینه بهتر است بدانیم که: معنی و مفهوم سیره چیست؟
ادامه دارد....
اندیشه این عظمت را دارد . چرا این قدر عجله می کنید ؟ خیلی دقت کنید . بزرگ ترین نعمت خدا اندیشه است . حالا خامیِ ما را ببینید که کار را انجام می دهیم ، بعداً در فکر می افتیم که چرا این طور شد ؟پیش از چرا ، بگو ؛ به این علت نمی کنم . یا به این علت ، به این کار خیر اقدام می کنم . آیات شریفه نیز درباره ی تفکر و تعقل بسیار اصرار فرموده است .
آن هایی که می گویند ؛ " ادیان با تفکر و اندیشه خیلی ارتباط ندارند و فقط تعبّد است ." ان شاءلله شوخی می کنند . آن ها می خواهند کمی بچه ها خوشحال باشند ! آیات قرآن سر تا پا تفکر و اندیشه است . این جا حسین(ع) یک کلمه به آن ها می گوید ؛ بیندیشید ، بعداً هم که من در اختیار شما هستم . من نمی خواهم از دست شما فرار کنم . ولی فقط بیندیشید که بعدها یک دفعه تمام دنیا ، شما را زیر رگبار لعنت قرار ندهد ." مهاتما گاندی درتوجیه انقلاب هند گفت :
" ما کاری نمی کنیم . فقط راهی را پیش گرفته ایم که امام سوم شیعیان پیش گرفت (یعنی حسین(ع) ) ."
گاندی پانصد میلیون نفر را حرکت داد و اسم حسین(ع) را هم برده است و تا مدت زمانی روز عاشورا در کشور هند ، تعطیل رسمی هم بود .
آری ، فَاَجمَعُوا اَمرَکُم " کمی فکر کنید ، کمی بیندیشید ." برای انسان ، هر لحظه امکان اندیشه نیست . این طور نیست که اولاد آدم هر کاری که می کند ، در هر لحظه بنشیند و اندیشه ی منطقی داشته باشد . اما در کارهایمان مغز را آماده فکر کنیم ، یعنی این گونه نباشد که بگذاریم حوادث مارا بسازد . وقتی که خودمان را آماده کنیم ، تا آنجا که قدرت داریم ، با اندیشه و با فکر پیش برویم و الّا نمی بایست این چنین نقطه ی سیاه و خجلت آوری در تاریخ بشری نقش ببندد . مخصوصاً اگر این مسأله از نظر تاریخی درست باشد، که به اینها سه روز (از روز هفتم به بعد) آب ندادند. بعضی ها هم می گویند از روز هشتم. واقعاً معنای این عمل چیست؟ ای صاحب نظرانِ علوم انسانی! شما می خواهید درباره چه چیز بحث کنید؟ بشر در این جا چه قیافه ای را می خواهد نشان بدهد ؟ و در آن جا چه قیافه ای می خواهد نشان بدهدکه می گوید یااباعبدالله ، آیا می گویی ما تو را رها کنیم و برویم ؟ امام حسین (ع) در شب عاشورا گفت ؛ هوا تاریک شده است ، بروید . هرکس دست یکی از اهل بیت مرا و اهل بیت خودش را بگیرد و برود .
من خواهش می کنم [در عبارات زیر] دقّت کنید . یکی از این ها گفت ؛
" یا اباعبدالله ، حتی اگر زندگانی ابدیّت داشت و اصلاً مرگ نبود ، ما پشت این چشم ها شکوهی دیده ایم که نمی توانیم تو را رها کنیم . کجا برویم ؟ ما داریم حق و حقیقت را می بینیم . "
واقعاً آنان بر زمان و دنیا سوار شدند و به فراسوی زمان قدم گذاشتند. کسی که با حقیقت در ارتباط است، برای او هزار سال و میلیارد سال عمر مطرح نیست. حقیقت، مافوق روز و شب و لذّت و اَلَم است، که این ها (یاران حسین(ع)) با یک دیدار به این حال رسیده بودند. آیا نباید ما درباره این ها بحث کنیم؟ ما باید بگوییم، که این استعدادها و سرمایه ها را دارد. به هر حال، گریه ها و احساساتی که در این حادثه بسیار بزرگ به وجود می آید، در جریان است. حتی در قلم خارجی ها هم مشاهده می شود، مثل پطروشفسکی استاد دانشگاه لنینگراد که دربارهء امام حسین و ایران و یا تاریخ اسلام کتابی دارد. امثال این ها با این که شاید اصلاً با دین سر وکار ندارند، وقتی به حسین می رسند، معلوم است که دستشان می لرزد. یعنی در مقابل عظمتِ عجیبی قرار می گیرند، با این که شاید اصلاً مذهب [حسین(ع)] را قبول ندارند. اصلاً خیلی دور از این حرف ها هستند، ولی این را صریح می دانند که در درون حسین(ع) چیزی هست، در آن هنگام نیز قلم آنان می گرید. در حقیقت، آدمی احساس می کند که این قلم، اکنون در حال گریه است، اگرچه کار قلمیِ خودش را انجام می دهد .
انشاءالله ما هم از عزاداران حقیقی امام حسین علیه السلام باشیم.
برگرفته از کتاب حسین پیشرو فرهنگ انسانیت - علامه محمد تقی جعفری
در این جا قیافه ی بسیار زیبایی از انسان ها می بینیم که باعث امید و نشاط می شود . بشر هنوز می تواند در جاذبه ی خودِ حقیقت قرار بگیرد . هنوز زندگی ماشینی او را به شکل دندانه های ناآگاهِ خود در نیاورده است و واقعاً عظمت را درک می کند . بشر ، حسین(ع) را از تهِ دل می گوید . این واقعیت است . همان جا اگر بپرسید ، آقا یا خواهر ، این که می گویی حسین(ع) ، چرا برای او گریه می کنید ؟ قطعاً به شما با تعجب نگاه می کند ، یعنی این که چه می گویید ؟ یعنی من ، ولو هم ناخودآگاه باشم ، این موضوع در اعماق دل من هست که باید بر حسین(ع) گریه کرد ، البته توضیح خواهم داد که این گریه یعنی چه .
دقّت بفرمایید که آیا درسی بالاتر از این می شود از حسین(ع) فرا گرفت که ما را کشید و به کجا برد ؟
سلام الله علیک یا اباعبدالله ، ارواحنا و ارواح العالمین لک الفداء یا ابا عبد الله .
چون خیلی قابل تصور است که انسان از این ( داستانحسین(ع) ) بالا برود . این ها ، باب الله هستند . درِ بارگاه خدا هستند . منظور درِ فیزیکی نیست . بلکه جاذبه ی حقیقت در ذات این ها ، مارا به طرف خودشان می کشد و به بالا تحویل می دهد . امیدواریم و از روح پاک امام حسین (ع) در این شب های حسینی می خواهیم ، از خدا بخواهد که واقعاً در این اوج گرفتن ، خودش مارا یاری بفرماید .
چشمم برای تو گریه می کند ، ولی نه برای ثواب و پاداش . نمی دانم در جاذبیّت تو چیست که برای تو می گریم . معنایش را هم نمی داند . آیا اشک شوق و اشک اندوه است ؟ آیا اشکی است که برای پایمال شدن حقوق انسان هاست ؟ نمی داند . ولی هر چه هست ، می داند این حسین(ع) است و باید برای او اشک ریخت .
تَبطَلُّ مِنکُم کَربَلا بِدَمٍ وَلا تَبطَلُّ مِنّی بِاالدُّمُوءِ الجارِیَه؟
وَرَدَ الحُسِینُ اِلی العِراقِ وَ ظَنَّهُم تَرَکوُا النِّفاقُ اِذِا العِراقُ کَما هِیَه
" ریگزار کربلا با خون شما رنگین شد ، ولی اشک من به آن سرزمین سرازیر نشود ؟ حسین(ع) وارد عراق شد و گمان می کرد این ها نفاق را رها کرده اند . [ اما ] عراق همان بود که بود . "
این گریه چیست ؟ ما برای چه گریه می کنیم ؟ انگیزه ی ما چیست ؟ نحریک از کجا شروع می شود ؟غالباً شاید بتوان گفت ، نود درصد ، اندوه و مستند به اندوه است . وقتی انسان واقعاً درونش گرفته (کدر و ناراحت ) می شود ،گریه می کند. یعنی چه ؟
چهل هزار نفر [در مقابل حسین(ع) ] جمع شوند ، بدون این که کوچک ترین دلیلی داشته باشند . فقط برای این که یک نفر در شام در شهوت غوطه ور است . حتی توصیه ی پدرش ( معاویه ) را هم مورد توجه قرار نداد . [ معاویه به یزید گفته بود :با حسین(ع) کاری نداشته باش .[ ای هوس باز ! کور نشو که کور خواهی شد . ای شهوت ران ، کَر نشو ! بشنو حرف مرا ، خون علی بن ابیطالب در رگ های این مرد ( حسین(ع) ) در جریان است . با این حال ، ( یزید ) نمی بیند و نمی شنود ...
مطلب ادامه دارد....
گریه های سوزانی که از اعماق دلِ آدمیان برای حسین(ع) برآمده است ، مقدس تر از همه ی این ها بوده است . اگر چه در موقع دعا خوب دعا می کردیم ، یا مریض هایمان را دعا می کردیم . درست هم است که مریض ها را دعا می کنیم و برای گشایش کارهای دنیوی دعا می کنیم . این ها صحیح است ، اما دقّت کنید . درست مثل این که وقتی گفتید ؛ السّلامَ علیکم و رحمة الله و برکاته، نماز که تمام شد ، برای کارهای دنیایی و برای برطرف شدن مشکلات دعا می کنید . اما اِهدِنَا الصَّراطَ المُستَقیم، صفر بانکی نیست که یک صفر به ثروت بانکی شما اضافه شود . متن آن غیر از این است . یا این که ؛
اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعین
" [بار الها ] تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم ."
اگر اولاد آدم بداند در این " کافِ " ایّاک ، چه مفهومی نهفته است ؛ آن را رها نمی کند ؛ " فقط تورا عبادت می کنیم .« اگر به او بگویند فقط برای این به تو پاداش می دهیم که تو فهمیدی که می توانی به او ( خدا ) بگویی ؛ ما با تو رو به رو هستیم .» اگر مغزش درست کار کند ، قبول نمی کند که تمام کهکشان ها را به او بدهند و از ایّاک نَعبُد دست بردارد . تند تند روزی چند بار می گوییم "ایّاک نَعبُد".
روستایی گاو در آخور ببست شیر گاوش خورد و برجایش نشست
روستایی شد به آخور سوی گاو گاو را می جست شب آن کنجکاو
دست می مالید بر اعضای شیر گاه پهلو گاه پشت و گاه زیر
شیر گفت اَر روشنی افزون بُدی زهره اش بدریدی و دلخون شدی
[شیر می گفت :ببین] چه طور گستاخانه با من بازی می کند و و دست به پهلوی من می زند ! دست به یال و سر من می زند ! چون نمی داند با چه کسی طرف است ؛
ما لَکُم لاتَرجُونَ لِلّهِ وَ قاراً وَ قَد خَلَقَکُم اَطواراً
" ( ای اولاد آدم ) شما را چه شده است که از شکوه خدا بیم دارید ( به جای نمی آورید)، حال آن که ، شما را مرحله به مرحله خلق کرده است . "
با این که با هستی رو به رو هستید ، با این که با شکوهِ نظم در این دنیا رو به رو هستید ، با این که زیبایی ها شما را با یک صدای رسا به طرف زیبا ترین زیبایان می خوانند ، اما چه کار می کنید ؟
به هر حال از این درس حسین(ع) واقعاً می توانید به بالاترین قلّه ی ایّاک نعبُد بروید ، یعنی طعم آن را آدم می تواند بچشد . حسین(ع) ! فقط برای تو گریه می کنم . تبکیک عینی لالاجل مثوبة . " ای پسر فاطمه ، پسر علی ، می گریم . چشمم برای تو گریه می کند . اشک می ریزم ، اما فقط برای خودت ." اگر تمام حیات مرا از دستم بگیرند ، من تو را این طور می بینم ، من شایسته می بینم که فقط با دریافت جمال و عظمتِ تو ، مقدس ترین اشک ها را به رخسارم جاری کنم . بشر به این جا هم می رسد که بگوید فقط برای تو دارم گریه می کنم . اگر این را بگیرد و بالا برود ، می گوید ؛ ایّاک نعبد " فقط تو را دارم و فقط تو را می پرستم . " چون در مرحله ی پایین تر از خدا ، حسین(ع) و روحِ خداپرست حسین(ع) را ملاحظه کردید ، و می توانید بگویید من برای تو گریه می کنم .
اصلاً هر زمانی که حسین(ع) برای شما مطرح شده است ، گریه کردید . حالا روز قیامت چه جزایی می دهند ؟ البته پاداش و عوض خواهند داد ، ولی شما این پاداش را در نظر نداشتید . اگر کمی بالا بیایید ، می شود توحید حقیقی . بندگانِ خدا ! این قدر راه به سوی خدا دور نیست ، خیلی نزدیک است . اگر هیچ گونه استعدادش را نداشتید ، در این صورت حق با شما بود . می گفتید ، ما باید سال های سال بنشینیم ، فلسفه و عرفان و ادبیات بخوانیم تا با فرهنگ توحید آشنا بشویم . سپس بفهمیم که ایّاک نعبُد ، یعنی " خدایا فقط تو را می پرستیم ، فقط با تو رو به رو هستیم .»
این درس حسین(ع) است . حسین(ع) این را به ما تعلیم داد . بلی ، می توان گفت ؛ ایّاک نعبد .مثل این که می گوییم ایّاک اَبکی . ای حسین(ع)، فقط برای خودِ تو گریه می کنم ...
مطلب ادامه دارد...
بحثی که انشاالله با عنایات خداوندی در این ایام می خواهیم مطرح کنیم ، این مسأله است که ما در شادی ها و اندوه ها ، خنده ها و گریه ها ، با رشد فکری می توانیم یک مقدار خودمان را بالا بکشیم . یکی از شعرای بسیار خوش ذوق و با فضلِ عرب به نام اعثم کوفی ،چند بیتی درباره ی امام حسین (ع) دارد ، که فقط یک بیت آن مورد بحث ماست ، خطابش به امام حسین (ع) است که ؛
یَابنَ النَّبِیِّ المُصطَفی یَابنَ الوَلِیِّ المُرتَضی یَابنَ البَتُولِ الزّاکِیَه
تَبکیکَ عَینی لا لِاَجلِ مَثُوبَةٍ لکِنَّما عَینی لِاَجلِکَ باکِیَة
" ای پسر پیغمبر ،ای پسر علی مرتضی ، چشمم گریه می کند ( برای تو ناله می کنم ، برای تو می گریم .) اما نه برای پاداش و نه برای این که ثوابی به دست آورد . ( با خودت کار دارم . روحم متوجه خودِ توست .) گریه فقط برای خودِ توست . "
این رشد روحیِ یک انسان را نشان می دهد که خودِ حقیقت ، او را در جاذبیّت خود قرار بدهد ، نه لذّت و اَلَم ، نه پاداش ، نه ترس از مجازات ، این همان قلّه اعلی ، یا از قلّه های بسیار با عظمتِ رشد انسانی است ، که اگر کمی بالا برویم ، می فهمیم که معنای خداشناسی یعنی چه . الله اکبر می گویم فقط برای خودت ! همان طور که علی بن ابیطالب می گفت ؛ " من تو را عبادت می کنم ، نه به طمع بهشت ، نه برای ترس از جهنم ، بلکه تورا شایسته ی عبادت می بینم و می پرستم . " آیا حسین(ع) نمی تواند انسان ها را به جاذبه ی ربوبی بکشد ، چون انسان ها را به خودش جلب کرده است ؟ شما در سالیانِ عمرتان ، عاشورا ها دیده اید . این که سخنوران می گویند اشک بر حسین(ع) این قدر ثواب دارد ، درست است . وروایت بسیار داریم که گریه بر حسین(ع) خیلی ثواب دارد . اما من از شما می پرسم : در این سالیان عمر ، در چند عاشورا وقتی که منقلب و متوجه شده بودید، به کجا متوجه شده بودید ؟ به بهشت یا به خودِ حسین(ع) ؟ اگر گفتید به خود حسین(ع) ، روح شما واقعاً در حال ارتباط با حسین(ع) به درجه ی اعلای اوج خودش رسیده بود ، به جهت این که ارتباط شما با یک انسانِ تکامل یافته بود . [حسین(ع)] ولّی اعظم خدا بود ، بدون این که شما توقع و انتظاری داشته باشید که مثلاً به شما دنیایی چنان بدهند ، البته بعداً دعا می کردید . دعا برای کارهای دنیوی هم خوب و درست است ، دعا برای کارهای اخروی هم صحیح است ، اما نمی شود برای خانه گریه کرد . گریه ، آن هم از اعماق روح ، مستند به عمیق ترین احساس ، چنین گریه ای برای داشتن قالیچه بر نمی آید . این نمی شود که کسی بگوید ؛ من گریه کردم برای حسین(ع) خدایا پاداش آن را به من قالیچه بده !
این مطلب ادامه دارد.......
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣