در این جا قیافه ی بسیار زیبایی از انسان ها می بینیم که باعث امید و نشاط می شود . بشر هنوز می تواند در جاذبه ی خودِ حقیقت قرار بگیرد . هنوز زندگی ماشینی او را به شکل دندانه های ناآگاهِ خود در نیاورده است و واقعاً عظمت را درک می کند . بشر ، حسین(ع) را از تهِ دل می گوید . این واقعیت است . همان جا اگر بپرسید ، آقا یا خواهر ، این که می گویی حسین(ع) ، چرا برای او گریه می کنید ؟ قطعاً به شما با تعجب نگاه می کند ، یعنی این که چه می گویید ؟ یعنی من ، ولو هم ناخودآگاه باشم ، این موضوع در اعماق دل من هست که باید بر حسین(ع) گریه کرد ، البته توضیح خواهم داد که این گریه یعنی چه .
دقّت بفرمایید که آیا درسی بالاتر از این می شود از حسین(ع) فرا گرفت که ما را کشید و به کجا برد ؟
سلام الله علیک یا اباعبدالله ، ارواحنا و ارواح العالمین لک الفداء یا ابا عبد الله .
چون خیلی قابل تصور است که انسان از این ( داستانحسین(ع) ) بالا برود . این ها ، باب الله هستند . درِ بارگاه خدا هستند . منظور درِ فیزیکی نیست . بلکه جاذبه ی حقیقت در ذات این ها ، مارا به طرف خودشان می کشد و به بالا تحویل می دهد . امیدواریم و از روح پاک امام حسین (ع) در این شب های حسینی می خواهیم ، از خدا بخواهد که واقعاً در این اوج گرفتن ، خودش مارا یاری بفرماید .
چشمم برای تو گریه می کند ، ولی نه برای ثواب و پاداش . نمی دانم در جاذبیّت تو چیست که برای تو می گریم . معنایش را هم نمی داند . آیا اشک شوق و اشک اندوه است ؟ آیا اشکی است که برای پایمال شدن حقوق انسان هاست ؟ نمی داند . ولی هر چه هست ، می داند این حسین(ع) است و باید برای او اشک ریخت .
تَبطَلُّ مِنکُم کَربَلا بِدَمٍ وَلا تَبطَلُّ مِنّی بِاالدُّمُوءِ الجارِیَه؟
وَرَدَ الحُسِینُ اِلی العِراقِ وَ ظَنَّهُم تَرَکوُا النِّفاقُ اِذِا العِراقُ کَما هِیَه
" ریگزار کربلا با خون شما رنگین شد ، ولی اشک من به آن سرزمین سرازیر نشود ؟ حسین(ع) وارد عراق شد و گمان می کرد این ها نفاق را رها کرده اند . [ اما ] عراق همان بود که بود . "
این گریه چیست ؟ ما برای چه گریه می کنیم ؟ انگیزه ی ما چیست ؟ نحریک از کجا شروع می شود ؟غالباً شاید بتوان گفت ، نود درصد ، اندوه و مستند به اندوه است . وقتی انسان واقعاً درونش گرفته (کدر و ناراحت ) می شود ،گریه می کند. یعنی چه ؟
چهل هزار نفر [در مقابل حسین(ع) ] جمع شوند ، بدون این که کوچک ترین دلیلی داشته باشند . فقط برای این که یک نفر در شام در شهوت غوطه ور است . حتی توصیه ی پدرش ( معاویه ) را هم مورد توجه قرار نداد . [ معاویه به یزید گفته بود :با حسین(ع) کاری نداشته باش .[ ای هوس باز ! کور نشو که کور خواهی شد . ای شهوت ران ، کَر نشو ! بشنو حرف مرا ، خون علی بن ابیطالب در رگ های این مرد ( حسین(ع) ) در جریان است . با این حال ، ( یزید ) نمی بیند و نمی شنود ...
مطلب ادامه دارد....
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣