مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

در روز برگزاری جشن میلاد پیامبر اکرم صلوات الله علیه و رئیس مذهب شیعه امام صادق علیه السلام حجت الاسلام مهدوی ارفع (بنیانگذار نهضت جهانی نهج البلاغه خوانی) ضمن تشریح شباهتهای عصر کنونی با دوران ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به رمز گشایی از حرکت هوشمندانه رهبر عظیم الشأن انقلاب پرداختند:

 

دریافت
حجم: 17.3 مگابایت

17 ربیع بهار ولادتها

مودت؛ دوستی و‌ وحدت زیباترین آهنگ و گلواژه برای هر رابطه یا همنشینی است

و به تعبیری برابری؛ برادری و وحدت از زیباترین واژه هایی است که در جامعه باعث همدلی شده و از دشمنی و خصومت می کاهد.

همه انسانها در اصل آفرینش یکسانند و اگر هم مسلک و هم کیش نباشند باز هم همنوع یکدیگرند و در سایه وحدت برابر و برادرند ...

وحدت در دیدگاه پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) و ائمه اطهار نیز از مبرم ترین نیازهای جامعه اسلامی است؛ رسول محبت و مهربانیها حضرت محمد (صلوات الله علیه) مهاجرین و انصار را به میثاق اخوت و عقد برادری دعوت کرد و این چنین بود که گل بانگ وحدت برای اولین بار در مدینه طنین انداز شد و برکات آن سنگ بنای وحدت اسلامی گردید.

 

در طول تاریخ نیز مسلمانان در پرتو عمل به این دعوت و حرکت در مسیر معطر وحدت؛ بر دشمنان فائق آمده و سبب اقتدار اسلام در برابر کفر و نفاق و اختلاف و مایه عزت مندی بوده است.

اینکه تاریخ میلاد پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) دوازدهم ماه ربیع باشد یا هفدهم مبحثی نیست که میان مسلمانان باعث تفرقه و دودستگی ایجاد کند. و به همین جهت به یمن تولد آخرین پیامبر هفته ای را به جشن وسرور می پردازیم.

میلاد پیامبر اسلام که آسمانیان او را "احمد" و ساکنان زمین به"محمد" می شناسندش، هم او که نگین تسبیح آل طه و ستون کساء است که زمینی شدنش بهانه خلقت است و جهانی را دگرگون می کند، بر تمامی مسلمانان جهان مبارک باد.

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت                      توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در شـــــام ولادت دو قــطب عالم                          تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت

اما هفدهم ربیع الاول علاوه بر خجسته زاد روز نبی مکرم اسلام حضرت محمد(صلوات الله علیه) مزین به میلاد امام جعفر صادق(علیه السلام) نیز هست. است.

امام صادق (علیه السلام) در مورد وقایع زمان تولد پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) فرمود:«در این روز ابلیس از ورود به آسمان های هفتگانه محروم شد، شیاطین دور شدند، تمامی بت ها در بتکده به صورت، بر زمین افتادند، ایوان کسری شکست و 14 کنگره ی آن سقوط کرد، آب دریاچه ساوه خشک شد، سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد، آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد، نوری از سرزمین حجاز بر آمد تا به مشرق رسید، کاهنان عرب علوم خود را فراموش کردند و سحر ساحران باطل شد.»

17 ربیع الاول سال 83 هجری با ولادت با سعادت امام جعفر صادق( ع) مدینه بار دیگر منورشد.هم او که جامع علم و عمل و عبادت و پرچم دار شاهراه ولایت علوى است.

نام مبارک آن حضرت «جعفر» و کنیه شریفش«ابوعبدالله» و لقب نورانی حضرت صادق است.

امام صادق(ع) پس‌ از شهادت امام‌ چهارم‌ مدت‌ 19 سال‌ نیز در خدمت‌ پدر بزرگوارش‌ امام‌ محمد باقر (علیه السلام) زندگى‌ کرد و با این‌ ترتیب‌ 31 سال‌ از دوران‌ عمر بابرکتش را در خدمت‌ جد و پدر بزرگوارش کسب فیض کرده است.

ایشان که پس‌ از درگذشت‌ پدر بزرگوارش‌ 34 سال‌ نیز دوره‌ امامت‌ او بود که‌ در این‌ مدت‌ "مکتب‌ جعفرى‌" را پایه‌ریزى‌ فرمود و موجب‌ بازسازى‌ و زنده‌ نگه داشتن‌ شریعت‌ ناب محمدى‌ ( ص‌ ) گردید.

براستی که امام جعفرصادق (علیه السلام) طلوع خورشید پرفروغ آسمان علم الهى و برگیرنده نقاب از چهره حقایق، است.

 این عید بزرگ و خجسته روز میلاد دو اختر تابناک را به ساحت مقدس صاحب الزمان و جامعه بشریت تبریک می گوییم.

از کلمات نورانی حضرت علی امیرالمؤمنین علیه السلام این است که فرمود: «الصَّبْرُ صَبْرَانِ: صَبْرٌ عَلَی مَا تَکْرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُ»؛ در نصوص دیگر صبر را سه قسمت کردند؛ «صبر علی الطاعة»، «صبر عن المعصیة»، «صبر عند المصیبة». اگر ـ خدای ناکرده ـ ناگواری پیش آمد «عند المصیبة» انسان جزع نکند و اگر آزمون الهی فرا رسید در گناه، «صبر عن المعصیة»، یعنی خویشتن‌داری کند. درباره طاعت که حتماً باید انجام بدهیم، این صبر را باید تحمل کرد «صبر علی الطاعة». این درست است؛ ولی وقتی بررسی کنید، میبینید این سه ضلعی در طول هم هستند، نه در عرض هم. صبر یا از روی دشواری است یا از شهوت و از دلخواهی است. دشواری دو قسم است: یا اطاعت است یا معصیت؛ آن خوشایند فقط معصیت است. صبر یا بر مصیبت است یا بر طاعت که دشوار است. «صبر عن المعصیة» صبر از خوشحالی و مانند آن است. این سه قسم در عرض هم نیست؛ لذا اگر در بعضی از روایات تثلیث شده و در بعضی از روایت تثنیه، که حضرت می‌فرماید: «الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَی مَا تَکْرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُ»؛ برای اینکه «ما تکره» دو قسم است: یا اطاعت است که انسان دشوار است برای او که جهاد کند، روزه بگیرد و مانند آن؛ یا مصیبتی رخ داده است که برای او ناخوشایند است «الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَی مَا تَکْرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُ».

گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه

 

 مأموریت سنگینی به دوش پیامبر ما هست. چقدر این پیامبر برای هدایت امت زحمت کشید، مأموریت سنگینی به دوش کشید.این مأموریت پیامبر ، مأموریت جهانی است. مأموریت پیامبر مأموریت تاریخی است. مأموریتی که باید زمانهای آینده را هم تحت تأثیر قرار دهد. خدا او را فرستاد تا بتواند دین اسلام را بر همه ادیان دیگر پیروز کند و غلبه دهد. آمد که سبک زندگی اسلامی، باورهای اسلامی، اخلاق اسلامی و نظام های برخاسته از اسلام را در سراسر عالم منتشر کند. نگاه او نگاه منطقه ای نبود ....

سخنرانی استاد حاج ابوالقاسمی در روز 28 صفر

دریافت
حجم: 26.9 مگابایت

نهم ربیع سالروز امامت صاحب الزمان (عج)

در دست امـام ما زمـام عصـر است                       از حضرت او به پا قـوام عصـر است
تبـریک به شیعـیـان عــالـم گــوئید                          آغــاز امــامـت امــام عـصـر است

غدیر دوم است امروز.این ولایت «گوارایت باد» ای فرزند علی!
بیعتمان را این بار عاشقانه تر تجدید خواهیم کرد. میان رکن محبت و مقام اطاعت. 
دست به دامنت می شویم که دلهایمان را پر از عدل و داد کنی که پر از ظلم و جور شده است.
ای مولای زمان! 
نشسته ایم
نه، ایستاده ایم
در انتظار «جاء الحق» تا در دشت نامهربانی ها قیامتی به پا کنی. 
لحظه ها را می شماریم در انتظار روزگار «انا المهدی»

"اللهم عجل لولیک الفرج"

آقا مبارک است رَدای امامتت                        ای غایب از نظر به فدای امامت
می خواستند حق تو را هم قضا کنند            کَـذاّبها کجـا و عـبـای امـامـت
ما زنده ایم از برکات ولایتت                            ما عهد بسته ایم به پای امـامتت
از روز اولی که رسیدیم در جهان                   گشتیم آشنا به صدای امـامتت
این روزها هوای تو را کرده ام بیا                 ماییم یاکــریمِ هـوای امـامتت
آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست              آقا فـدای کــرب و بلای امامتت
تا روزِ بازگشتِ تو سیدعلی شده                   پرچم به دوش، زیرِ لوای امامتت


نهم ماه ربیع الاول سالروز ولایت و امامت حضرت صاحب الامر و الزمان ، مهدی فاطمه سلام الله علیه را به تمام منتظران حضرتش تبریک و تهنیت می گوییم.

 ما یک حرف تازه‌ای زیر این آسمان از قرآن شنیدیم، قبل از قرآن که این حرف‌ها نبود که انسان مرگ را می‌میراند نه بمیرد. شما از هیچ کسی نشنیدید غیر از وحی که انسان مرگ را می‌میراند، مرگ تحت سلطه انسان است. انسان یک موجود ابدی است هست که هست که هست که هست. قرآن که نگفت «کلّ نفس یذوقها الموت»؛ هر کسی را مرگ می‌چشد! فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾؛ هر کسی مرگ را می‌چشد. روشن است که هر ذائقی مذوق را هضم می‌کند. ما هستیم که مرگ را می‌میرانیم. ما هستیم که مرگ را در خود هضم می‌کنیم زیر پا لِه می‌کنیم و سفر می‌کنیم و دیگر مرگی نیست. این بیان نورانی حضرت سیّدالشهداء(سلام الله علیه) را در روز عاشورا بخوانید؛ در بحبوحه‌ای که مثل قطرات باران تیر می‌آمد حضرت به اصحابش چه گفت؟ فرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ»؛ کمی صبر کنید، مرگ پلی است زیر پای شما، مرگ که مهاجم نیست، شما مرگ را می‌میرانید روی مرگ پا می‌گذارید می‌روید آن طرف که خبری از مرگ نیست. مرگ بعد از مرگ، مرگی دیگر است؟ ما حساب یک میلیارد و دو میلیارد و هزار میلیارد سال نیست، ابدیت است ﴿خالِدینَ فیها أَبَداً﴾، این ابد را باید همین جا بسازیم. اگر ما ابدی هستیم که هستیم، اگر تنها دشمن ما مرگ است که مرگ است، اگر در مصاف با مرگ ما پیروز هستیم مرگ را می‌میرانیم باید ابدی بیندیشیم و این کار از درس و بحث محض به دست نمی‌آید.


گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه

آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبتـــــــ أبیک و لعن الله اعداءالله ظالمیهم من الاولین و الاخرین

آفتاب روز هشتم ربیع الاول در حال طلوع بود، که آفتابی پرفروغ از دیگر سو غروب می کرد. او یازدهمین پیشوای آسمانی مردمان، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بود، که شمع وجودش پس از 28 سال پرتوافشانی به خاموشی می گرایید. در سالروز شهادت آن امام بار دیگر زمین و آسمان در عزای سلاله ای پاک از خاندان نبوی سوگوار است، تا با گریه و فغان بر مظلومیت آن امام همام با فرزندش حضرت ولی عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) هم ناله شود. شهادت امام عسکری علیه السلام را بر دادگستر جهان، امام زمان (عج)، و تمام روهروان راه آن حضرت، تسلیت می گوییم.

هیات تمام شد، همه رفتند و تو هنوز

در گوشه ای نشسته ای و گـریه میکنی

سوز اهـــــل آسمان آید به گـــــوش

ناله صاحبـــــــ زمان آید به گـــوش

آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبتـــــــ أبیک و لعن الله اعداءالله ظالمیهم من الاولین و الاخرین

آجرک الله یا ابا صالح المهدی(ع)

با شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴، امام عسکری علیه السّلام به سمت امامت شیعیان اثنی عشری منصوب گردید. روایاتی که در وصیت امام هادی علیه السّلام درباره امامت فرزندش وارد شده، در بسیاری از کتب حدیث و تاریخ شیعه، به چشم می خورد .امام هادی (علیه السلام) در وصف فرزند خویش می فرمایند: «فرزندم ابومحمد اصیل ترین چهره ی خاندان نبوی و استوارترین حجت است. او بزرگ فرزندانم و جانشین من است و امامت و احکام آن به سوی او بازمی گردد»

امام حسن عسگری علیه السلام تحت فشارها و محدودیتهای زیادی از طرف خلفای عباسی زندگی می کرد چرا که در آن دوران شـیعه بـه صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بـود و این باعث می شد که خلفاء احـساس خـطر کنند. روشن است که امام عسکری علیه السّلام همانند سایر امامان، در صورت داشتن اختیار و آزادی، نه سامرا بلکه مدینه را برای زندگی انتخاب می کردند. در واقع اقامت طولانی ایشان در سامرا جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست. به همین جهت از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا، به طور مداوم به آگاهی حکومت برساند؛ چنان که طبق نقل یکی از خدمتکاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دار الخلافه حاضر شود.

از برخی روایات فهمیده می شود که در زندگی امام حداقل دورانی وجود داشته که امکان دیدار مستقیم با آن بزرگوار در خانه‌اش نبوده است و شیعیان معمولاً در مسیری که امام به مرکز حکومت رفت و آمد می کرد، توفیق زیارت چهره آن حضرت را داشته اند. در کتاب الغیبه آمده است که در یوم النـوبه (روز مـراجعه امـام بـه مرکز حکومت) شـور و شـعفی در میان مردم پدید می آمد و خیابانها مملو از جمعیت می شد. آن گاه که امام در خیابان حضور می یافت، هیاهو خاموش می شد و امـام از مـیان مـردم عبور می کرد.

علی بن جعفر از حلبی نقل می کند: در یکی از روزها که قرار بود امام به دار الخلافه برود ما در عسکر به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی بدین مضمون به ما رسید:

ألّا یسلمنّ علیّ أحد و لا یشیر الیّ بیده و لا یؤمئ فإنّکم لا تؤمنون علی أنفسکم.  کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا که در امان نیستید!.

این روایت به خوبی نشان می دهد که دستگاه خلافت تا چه حد روابط امام با شیعیانش را زیر نظر داشته و آن را کنترل می کرده است.

در چنین وضعیتی امام تنها از طریق وکلا با شیعیان ارتباط داشت و آنها مسوولیت رد و بدل کردن نامه‌های شیعیان به امـام یا وکیل ارشد آن حضرت و همچنین جمع آوری امـوال مـربوط بـه امام از تمامی مناطق شیعه نشین و رساندن آن به امام را بر عهده داشتند.

امام عسکری علیه السّلام اگر چه بسیار جوان بود، ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی، به ویژه رهبری شیعیان و اعتقاد بی شائبه آنان به امام و احترام بی چون و چرای مردم از وی، شهرت فراوانی پیدا کرده بود.

روایات زیادی درباره بازداشت امام عسکری علیه السّلام وجود دارد که البته از جهاتی با یکدیگر ناسازگارند. علت این امر، افزون بر این که می تواند اشاره به تعدّد بازداشت آن حضرت باشد، اشتباه مردم در نام خلفا نیز هست.این بازداشت ها عبارت اند از:

خبری درباره زندانی شدن آن حضرت در دوران مستعین (۲۴۸- ۲۵۲) در دست است. صیمری در کتاب «الاوصیاء» نقل کرده است که مستعین دستور بازداشت امام عسکری علیه السّلام و آوردن وی به کوفه را به سعید حاجب داد. ابو الهیثم بن سیابه ضمن نامه ای که به امام نوشت، از این خبر اظهار نگرانی کرد. امام در جواب وی نوشتند: پس از سه روز فرجی حاصل خواهد شد. سه روز بعد، مستعین خلع شد و خطر رفع گردید. این خبر در منابع دیگر درباره معتز نقل شده است.

معتز دیگر خلیفه سختگیر عباسی امام عسکری و برادرش جعفر را زندان کرده است. با توجه به شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ و امامت فرزندش، آمدن دو برادر به زندان باید در سال ۲۵۴ یا ۲۵۵ باشد.

خبری هم درباره دوران مهتدی (۲۵۵- ۲۵۶) موجود است. این خلیفه مدعی بود که عمر بن عبد العزیز عباسیان است.  ابو هاشم جعفری گفته است: در دوران مهتدی، هنگامی که در زندان بودم، امام عسکری علیه السّلام را به زندان آوردند. با کشته شدن مهتدی در سال ۲۵۶ خدا جان او را از خطر مرگ رهانید؛ زیرا خلیفه قصد کشتن آن حضرت را داشت.

بار دیگر که امام زندانی شد در عصر معتمد عباسی (۲۵۶- ۲۷۹) بوده است. در روایتی آمده که آن حضرت در سال ۲۵۹ ق در زندان معتمد عباسی بوده و علی بن جرین زندانبان او بوده است. او در پاسخ معتمد که درباره امام از وی سؤالاتی نموده، چنین گفته است: همواره روزها روزه دار و شبها مشغول نماز است.

شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)

مطابق با نقل شیخ صدوق آن حضرت را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند.  و منابع تاریخ شهادت آن حضرت را هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری گفته‌اند.  از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هاله‌اى از غم و بهت‌زدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبید الله در روایتى که قسمتى از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده:

وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مى‌زدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ الْهَادِیَ الْمُهْتَدِیَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

در یکی از کلمات نورانی آن حضرت یعنی کلمه پنجاه و چهارم فرمود: «لَا غِنَی کَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَةِ». وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) به یکی از شاگردانش فرمود: «فَإِنْ مِتَ‏ فَوَرِّثْ‏ کُتُبَکَ‏ بَنِیک‏»؛ طرزی درس بخوان که بچه‌های تو چهار جلد کتاب تو را ارث ببرند، نه اینکه کتاب بخری بیاوری در کتابخانه. باسواد شدن جُرم نیست، عالم شدن گناه نیست، حرف فهمیدن و حرف آوردن نقص نیست. فرمود طرزی زندگی کن که چهار جلد کتاب تو را بچه‌های تو ارث ببرند. «فَإِنْ مِتَ‏ فَوَرِّثْ‏ کُتُبَکَ‏ بَنِیک‏»، اینها را بگذار. حضرت هم فرمود: «لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ»؛ این امور علمی را به ورثه‌تان بدهید، آن وقت کشور می‌شود آباد. کدام غرب است که بتواند کشور عقل را، کشور غنی را از پا دربیاورد؟ فرمود: «لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَةِ»؛ از فکر دیگران کمک بگیرید. «ظهیر»؛ یعنی پشتیبان. «ظَهر»؛ یعنی پشتیبان. این تظاهرات که می‌کنند از ظهور نیست، از «ظَهر» است؛ یعنی همه پشت به پشت هم می‌دهند، پشتوانه یکدیگر هستند پشتیبان یکدیگر هستند، مطلبی را تثبیت می‌کنند؛ این می‌شود تظاهرات. نه به معنای ظهور است، به معنای ظَهر است، پشتیبانی است پشتوانه است. فرمود: «لَا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَةِ».

حضرت فرمود: «الْغِنَی فِی الْغُرْبَةِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِی الْوَطَنِ غُرْبَةٌ»؛ انسان یا در شهر خودش است که راحت است، اگر کاری داشته باشد دوستان برای او انجام می‌دهند، مشکلی داشته باشد حلّ می‌کنند و اگر در سفر باشد که بیگانه باشد ناشناخته باشد در زحمت است. فرمود غنا و توانگری در غربت به منزله وطن است. یک انسان مسافر هم اگر وضع مالی‌ او خوب باشد آنجا امکاناتش هست؛ مثل اینکه در وطن خودش است. انسانی که دستش تهی است و جیبش خالی است در شهر خودش هم غریب است. چون فرمود: «لَا غِنَی کَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ»؛ یک انسان عاقل هر جا برود وطن اوست. یک انسان جاهل هر جا زندگی کند در غربت است، برای اینکه نه آداب حرف زدن را بلد است، نه آداب معاشرت را بلد است، نه جذب دوست را آشناست، به هر حال بیگانه است؛ لذا فرمودند حتماً عالِم بشوید و به آن علومی که شما را به آن حیات معنوی می‌رساند آشناتر گردید.

«طَلَبُ‏ الْعِلْمِ‏ فَرِیضَةٌ»؛ یعنی خیلی خیلی خیلی واجب است. آدم تا نفس می‌کشد باید چیز بفهمد. این علمی که این قدر طلب آن فریضه است و واجب است و دین بر آن تأکید می‌کند، برای اینکه جامعه را زنده می‌کند. علمی که بفهمد چگونه زندگی بکند، چگونه با مشکلات کنار بیاید و اگر آن علم را فراهم نکرد گرفتار فقر می‌شود، یعنی ستون فقراتش شکسته است. اینجا هم فرمود: «لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ». این غنا و فقر را چون قبلاً معنا کرده است منحصر در غنا و فقر مالی نیست؛ چون فرمود: «لَا غِنَی کَالْعَقْلِ»، یک؛ «لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ»، دو؛ بعد فرمود: «الْغِنَی فِی الْغُرْبَةِ وَطَنٌ  یعنی عقلی را که انسانِ مسافر باعث می‌شود که او در وطن زندگی کند، همیشه در وطن است. جهل یک مسافر همیشه او را مسافر می‌کند ولو در وطن زندگی کند.


گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه

حضرت امیر فرمود: «إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ»، یعنی یک فقیر آبرومندی که آمده به طرف شما، می‌دانید چه کسی به او آدرس داد یا نمی‌دانید؟ «إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ»؛ این را خدا فرستاد گفت برو از فلان شخص بگیر. آدم ـ خدای ناکرده ـ اگر مقدورش باشد و مشکل این آقا را حلّ نکند چه چیزی در می‌آید؟  چه کسی به او گفت برو نزد فلان کس؟ «إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ»، آن وقت حواس ما جمع می‌شود؛ به هر حال به دنبال کار او هستیم. 

یک وقت است که گدای حرفه‌ای است که این را در مکاسب محرمه خواندید که این کسب، کسب حرام است؛ یعنی گدایی که وضع مالی او خوب است، در کوی و برزن و چهارراه‌ها و چراغ قرمز ایستاده و دارد گدایی می‌کند، این کسب او از کسب‌های محرّمه است که در مکاسب محرمه خواندیم؛ اما یک آبرومندی که گرفتار فقر اقتصادی است او به آدم مراجعه کرده، حضرت در نهج البلاغه فرمود می‌دانی این را چه کسی فرستاده؟ «إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ»؛ خدا او را فرستاده در خانه ی شما. مواظب باش ردّش نکنی!

این است که وجود مبارک امام سجاد اگر چیزی را به فقیر می‌داد یا دستش را می‌بویید، یا می‌بوسید یا بالای سر می‌گذاشت مثل حالت دعا. می‌فرماید قبل از اینکه این دستم به دست فقیر برسد به دست بی‌دستی الله می‌رسد؛ چون خدا قبول می‌کند. اگر او قبول می‌کند صدقات را، او ﴿یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾ را، ﴿یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ﴾ اگر او می‌گیرد؛ گیرنده دست بی‌دستی خداست که ﴿یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ﴾. لذا حضرت این را می‌بویید و می‌بوسید. باور داشت این آیه را، ﴿یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ﴾. آن هم چه خدای بزرگی است! قبول را مستحضرید که با «مِن» استعمال می‌شود نه با «عن»! «یقبل منه، قَبِلَ منه» نه «قَبِلَ عنه»؛ برای اینکه این کلمه «عن» آن تجاوز را می‌رساند. حالا اگر شما بدهکارید، ده درهم بدهکار بودید، ولی دارید پنج درهم می‌دهید یا شش درهم می‌دهید، این «یَقبل منه» نیست، «یَقبل عنه» است؛ یعنی قبول می‌کند با تجاوز، آن پنج درهم را صرف نظر می‌کند. این طور نیست که ما هر چه که او بخواهد را ادا بکنیم تا او قبول بکند؛ نه، درصدی که بدهیم، بقیه را با گذشت قبول می‌کند. نفرمود «یقبل التوبة من عباده»؛ فرمود: ﴿یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ﴾، این «مِن» و «عن» و اینها را گذاشتند برای همین حرف‌ها. یعنی «متجاوزاً عن عباده»؛ می‌گذرد. با گذشت قبول می‌کند؛ مثل بشر نیست که به هر حال آدم ده درهم بدهکار است باید ده درهم را بدهد. اگر اینجا به خدا ده درهم بدهکاریم، پنج درهم را دادیم این پنج درهم را به جای ده درهم قبول می‌کند، این خداست! آنجا هم «إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ»، مسکین را او فرستاده است تا ببیند ما چه کار می‌کنیم.

آخرین سخن هم این که «لَا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِیلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ»؛ اگر خواستی به کسی کمک بکنی، اگر وضع مالی تو خیلی فراوان نبود یک مقدار کمی خواستی کمک بکنی، مضایقه نکن؛ این مقدار کم بهتر از آن است که هیچ چیزی ندهید، چون محرومیت به هر حال پیامد تلخی دارد. اگر یک مال کمی داشتی بدهی، همان مال کم را بدهید. محروم کردن دیگران از این بدتر است ولو یک مال اندکی هم که شد، این مال کم را انسان به مقدار بخشش خودش عطا بکند، بهتر از آن است که فقیری را محروم کند.

گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی