در یکی از کلمات نورانی آن حضرت یعنی کلمه پنجاه و چهارم فرمود: «لَا غِنَی کَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَةِ». وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) به یکی از شاگردانش فرمود: «فَإِنْ مِتَ فَوَرِّثْ کُتُبَکَ بَنِیک»؛ طرزی درس بخوان که بچههای تو چهار جلد کتاب تو را ارث ببرند، نه اینکه کتاب بخری بیاوری در کتابخانه. باسواد شدن جُرم نیست، عالم شدن گناه نیست، حرف فهمیدن و حرف آوردن نقص نیست. فرمود طرزی زندگی کن که چهار جلد کتاب تو را بچههای تو ارث ببرند. «فَإِنْ مِتَ فَوَرِّثْ کُتُبَکَ بَنِیک»، اینها را بگذار. حضرت هم فرمود: «لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ»؛ این امور علمی را به ورثهتان بدهید، آن وقت کشور میشود آباد. کدام غرب است که بتواند کشور عقل را، کشور غنی را از پا دربیاورد؟ فرمود: «لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَةِ»؛ از فکر دیگران کمک بگیرید. «ظهیر»؛ یعنی پشتیبان. «ظَهر»؛ یعنی پشتیبان. این تظاهرات که میکنند از ظهور نیست، از «ظَهر» است؛ یعنی همه پشت به پشت هم میدهند، پشتوانه یکدیگر هستند پشتیبان یکدیگر هستند، مطلبی را تثبیت میکنند؛ این میشود تظاهرات. نه به معنای ظهور است، به معنای ظَهر است، پشتیبانی است پشتوانه است. فرمود: «لَا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَةِ».
حضرت فرمود: «الْغِنَی فِی الْغُرْبَةِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِی الْوَطَنِ غُرْبَةٌ»؛ انسان یا در شهر خودش است که راحت است، اگر کاری داشته باشد دوستان برای او انجام میدهند، مشکلی داشته باشد حلّ میکنند و اگر در سفر باشد که بیگانه باشد ناشناخته باشد در زحمت است. فرمود غنا و توانگری در غربت به منزله وطن است. یک انسان مسافر هم اگر وضع مالی او خوب باشد آنجا امکاناتش هست؛ مثل اینکه در وطن خودش است. انسانی که دستش تهی است و جیبش خالی است در شهر خودش هم غریب است. چون فرمود: «لَا غِنَی کَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ»؛ یک انسان عاقل هر جا برود وطن اوست. یک انسان جاهل هر جا زندگی کند در غربت است، برای اینکه نه آداب حرف زدن را بلد است، نه آداب معاشرت را بلد است، نه جذب دوست را آشناست، به هر حال بیگانه است؛ لذا فرمودند حتماً عالِم بشوید و به آن علومی که شما را به آن حیات معنوی میرساند آشناتر گردید.
«طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ»؛ یعنی خیلی خیلی خیلی واجب است. آدم تا نفس میکشد باید چیز بفهمد. این علمی که این قدر طلب آن فریضه است و واجب است و دین بر آن تأکید میکند، برای اینکه جامعه را زنده میکند. علمی که بفهمد چگونه زندگی بکند، چگونه با مشکلات کنار بیاید و اگر آن علم را فراهم نکرد گرفتار فقر میشود، یعنی ستون فقراتش شکسته است. اینجا هم فرمود: «لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ». این غنا و فقر را چون قبلاً معنا کرده است منحصر در غنا و فقر مالی نیست؛ چون فرمود: «لَا غِنَی کَالْعَقْلِ»، یک؛ «لَا فَقْرَ کَالْجَهْلِ»، دو؛ بعد فرمود: «الْغِنَی فِی الْغُرْبَةِ وَطَنٌ یعنی عقلی را که انسانِ مسافر باعث میشود که او در وطن زندگی کند، همیشه در وطن است. جهل یک مسافر همیشه او را مسافر میکند ولو در وطن زندگی کند.
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه
پیامبر اکرم (ص)
التَّفَکُّرُ فی عَظَمَةِ اللّهِ وجَنَّتِهِ ونارِهِ ساعَةً خَیرٌ مِن قِیامِ لَیلَةٍ.
یک ساعت اندیشیدن در باره عظمت خداوند و بهشت و دوزخ او ، بهتر از شبى را به عبادت گذراندن است .