زندگی حسینبنعلی علیهالسّلام در طول تاریخِ زندگی
پنجاه و چند سالهی آن بزرگوار، همه درس است: دوران کودکی او درس است، دوران جوانی
او درس است، در دوران امامت امام حسن علیهالسّلام رفتار او درس است، بعد از شهادت
امام حسن علیهالسّلام رفتار او همه درس است.
اینجور نبود که کار امام حسین فقط در آن روز آخر باشد، لکن حادثهی کربلا اینقدر عظمت دارد، اینقدر درخشنده است که مثل خورشیدی همهی نورهای دیگر را تحتالشّعاع قرار میدهد؛ والّا خطابهی امام حسین علیهالسّلام خطاب به علما و بزرگان و صحابه و تابعین در منی - که در کتب حدیث ذکر شده است - یک سند تاریخی است؛ نامهی آن بزرگوار خطاب به علما و بزرگان و پایهها و ارکان دینی در زمان خودش - «ثُمَّ انتُم ایَّتُها العِصابَة، عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَة...» که در کتب معتبر حدیث نقل شده است - یک سند تاریخی مهم است؛ رفتارهای آن بزرگوار؛ برخوردش با معاویه، نامهاش به معاویه؛ حضورش در کنار پدر در دوران کوتاه خلافت امیرالمؤمنین علیهالصّلاة و السّلام؛ همهی اینها قدم به قدم درس است؛ منتها حادثهی عاشورا چیز دیگری است.
درس حسینبنعلی علیهالصّلاة و السّلام به امّت اسلامی این است که برای حقّ، برای عدل، برای اقامهی عدل، برای مقابلهی با ظلم، باید همیشه آماده بود و باید موجودی خود را به میدان آورد؛ در آن سطح و در آن مقیاس، کار من و شما نیست؛ امّا در سطوحی که با وضعیّت ما، با خُلقیّات ما، با عادات ما متناسب باشد چرا؛ باید یاد بگیریم.
امهی آن بزرگوار خطاب به علما و بزرگان و پایهها
و ارکان دینی در زمان خودش:
ثُمَّ أَنْتُمْ أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ
بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ بِالنَّصِیحَةِ
مَعْرُوفَةٌ وَ بِاللَّهِ فِی أَنْفُسِ النَّاسِ مَهَابَةٌ یَهَابُکُمُ الشَّرِیفُ
وَ یُکْرِمُکُمُ الضَّعِیفُ وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ
لَا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ تَشْفَعُونَ فِی الْحَوَائِجِ إِذَا امْتَنَعَتْ مِنْ
طُلَّابِهَا وَ تَمْشُونَ فِی الطَّرِیقِ بِهَیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کَرَامَةِ
الْأَکَابِرِ أَ لَیْسَ کُلُّ ذَلِکَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا یُرْجَى
عِنْدَکُمْ مِنَ الْقِیَامِ بِحَقِّ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ
حَقِّهِ تَقْصُرُونَ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّةِ فَأَمَّا حَقَّ
الضُّعَفَاءِ فَضَیَّعْتُم... .
ترجمه :
امام حسین علیهالسلام فرمودند: ... سپس شما اى گروه، گروهى
که به علم شهرت دارید، و به نیکى از شما یاد مىکنند، و به خیر خواهى و اندرزگویى
شناختهاید، و به سبب خدا در نزد مردمان صاحب احترامید، و بزرگان از شما
بیمناکند، و ناتوانان شما را بزرگ مىدارند، و آن کس که فضلى و حقى براو ندارید
شما را بر خود برمىگزیند، شما که در باره نیازمندیهاى مردم میانجیگرى مىکنید و
در راهها با هیئت شاهان و احترام سران و بزرگان گام برمىدارید، آیا همه اینها
بدان امید نیست که به استوار داشتن حق خدا قیام کنید؟ اگر چه درباره این امر کارى
که باید نکردید، چنان که حق امامان را نیز ناچیز شمردید، و همچنین حق ناتوانان را
ضایع کردید.
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم - 1392/03/22
عنصر دوم، حماسه است؛ یعنی این مجاهدتی
که باید انجام بگیرد، باید با عزت اسلامی انجام بگیرد؛ چون «العزّةللَّه و لرسوله
و للمؤمنین». مسلمان در راهِ همین حرکت و این مجاهدت هم، بایستی از عزت خود و
اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت، چهره را که نگاه می کنی، یک چهرهی حماسی و عزتمند
است. اگر به مبارزات سیاسی، نظامىِ گوناگونِ تاریخ معاصر خودمان نگاه کنید، حتی
آنهایی که تفنگ گرفتهاند و به جنگ رویاروی جسمی اقدام کردهاند، می بینید که گاهی
اوقات خودشان را ذلیل کردند! اما در منطق عاشورا، این مسأله وجود ندارد؛ همان جایی
هم که حسینبنعلی (علیهالسّلام) یک شب را مهلت می گیرد، عزتمندانه مهلت می گیرد؛
همان جایی هم که می گوید: «هل من ناصرٍ» - استنصار می کند - از موضع عزت و اقتدار
است؛ آن جایی که در بین راه مدینه تا کوفه با آدمهای گوناگون برخورد می کند و با
آنها حرف می زند و از بعضی از آنها یاری می گیرد، از موضع ضعف و ناتوانی نیست؛ این
هم یک عنصر برجستهی دیگر است. این عنصر در همهی مجاهداتی که رهروان عاشورایی در
برنامهی خود می گنجانند، باید دیده شود. همهی اقدامهای مجاهدتآمیز - چه سیاسی، چه تبلیغی، چه آنجایی که جای فداکاری جانی است
- باید از موضع عزت باشد.
عنصر سوم، عاطفه
است؛ یعنی هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه یک نقش تعیینکنندهای
ایجاد کرده است، که باعث شد مرزی بین جریان عاشورایی و جریان شیعی با جریانهای
دیگر پیدا شود. حادثهی عاشورا، خشک و صرفاً استدلالی نیست، بلکه در آن عاطفه با
عشق و محبت و ترحم و گریه همراه است. قدرت عاطفه، قدرت عظیمی است؛ لذا ما را امر
می کنند به گریستن، گریاندن و حادثه را تشریح کردن. زینب کبری (سلاماللَّهعلیها)
در کوفه و شام منطقی حرف می زند، اما مرثیه می خواند؛ امام سجاد بر روی منبر شام،
با آن عزت و صلابت بر فرق حکومت اموی می کوبد، اما مرثیه می خواند. این مرثیهخوانی
تا امروز ادامه دارد و باید تا ابد ادامه داشته باشد، تا عواطف متوجه بشود. در
فضای عاطفی و در فضای عشق و محبت است که می توان خیلی از حقایق را فهمید، که در
خارج از این فضاها نمی توان فهمید. این سه عنصر، سه عنصر اصلىِ تشکیلدهندهی حرکت
عاشورایی حسینبنعلی (ارواحنافداه) است که یک کتاب حرف است و گوشهای از مسائل
عاشورای حسینی است؛ اما همین یک گوشه برای ما درسهای فراوانی دارد.
حسینبنعلی (علیهالسّلام) در خلال بیانات گوناگون -
در مکه و مدینه و در بخشهای مختلف راه، و در وصیت به محمدبنحنفیه این وظیفه را
تبیین کرده و آن را بیان فرموده است. حسینبنعلی (علیهالسلام) عاقبتِ این کار را
می دانست؛ نباید تصور کرد که حضرت برای رسیدن به قدرت - که البته هدف آن قدرت،
مقدس است - چشمش را بست و برای آن قدرت حرکت کرد؛ نه، هیچ لزومی ندارد که یک نگاه
روشنفکرانه ما را به اینجا بکشاند. نخیر، عاقبت این راه هم بر حسب محاسبات دقیق
برای امام حسین (علیهالسّلام) با روشنبینی امامت قابل حدس و واضح بود؛ اما
«مسأله» آنقدر اهمیت دارد که وقتی شخصی با نفاستِ جان حسینبنعلی (علیهالسّلام)
در مقابل این مسأله قرار می گیرد، باید جان خود را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان
ببرد؛ این برای مسلمانها تا روز قیامت درس است و این درس عمل هم شده است و فقط
اینطور نبوده که درسی برای سرمشق دادن روی تختهی سیاه بنویسند، که بعد هم پاک
بشود؛ نه، این با رنگ الهی در پیشانی تاریخ اسلام ثبت شد و ندا داد و پاسخ گرفت،
تا امروز.
ولی در طول تاریخ هم این پرچم برای ملتها پرچمِ فتح و ظفر
بوده است و در آینده هم باید همینطور باشد و همینطور خواهد بود. این بخشِ
«منطق»، که عقلانی است و استدلال در آن هست. بنابراین، صرفِ یک نگاه عاطفی، حرکت
امام حسین را تفسیر نمیکند و بر تحلیل جوانب این مسأله قادر نیست.
ادامه دارد ...
عاشورا یک حادثهی تاریخىِ صرف نبود؛ عاشورا یک
فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود. حضرت ابیعبداللَّه
(علیهالسّلام) با این حرکت - که در زمان خود دارای توجیه عقلانی و منطقی کاملاً
روشنی بود - یک سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم
نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت ابیعبداللَّه
(علیهالسّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و
عنصر عاطفه.
عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلی
است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جملهی
این بیانات نورانی، بیانکنندهی یک منطق مستحکم است. خلاصهی این منطق هم این است
که وقتی شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفهی مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام
خطر داشته باشد در عالی ترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که
انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را
در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اینها چیزهایی است
که از بس تکرار شده، برای ما عادی شده، در حالی که هر یک از این کلمات، تکاندهنده
است. بنابراین، حتی اگر خطر در این حد هم وجود داشته باشد، وقتی شرایط برای اقدام
متناسبِ با این خطر وجود دارد، انسان باید اقدام کند و دنیا نباید جلوی انسان را
بگیرد؛ ملاحظهکاری و محافظهکاری نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ
جسمانی نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان
ایمان و اسلام او بر جا نیست. «انّ رسولاللَّه (صلّی اللَّهعلیهوآله) قال: من
رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه و لم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علی
اللَّه ان یدخله مدخله»؛ منطق، این است. وقتی اساس دین در خطر است، اگر شما در
مقابل این حادثهی فزیع، با قول و فعل وارد نشوید، حقِ علی اللَّه است که انسان بی
مسؤولیت و بی تعهد را با همان وضعیتی که آن طرف مقابل - آن مستکبر و آن ظالم - را
با آن روبهرو می کند، مواجه کند.
ادامه دارد ...
علاوه بر دستاوردهای کوتاهمدت، قیام عاشورا نتایج بنیادین و فوقالعاده مهم دیگری نیز داشت :
در درازمدت هم امام حسین (علیهالسلام)
پیروز شد. شما به تاریخ اسلام نگاه کنید و ببینید چقدر دین در دنیا رشد کرد! چقدر
اسلام ریشهدار شد! چگونه
ملتهای اسلامی پدیدار شدند و رشد کردند! علوم اسلامی پیشرفت کرد، فقه اسلامی
پیشرفت کرد و بالاخره بعد از گذشت قرنها، امروز، پرچم اسلام بر فراز بلندترین
بامهای دنیا، در اهتزاز است. آیا یزید و خانواده یزید به اینکه اسلام اینطور،
روزبهروز رشد کند راضی بودند؟ آنها میخواستند ریشه اسلام را بکنند؛ میخواستند
از قرآن و پیغمبر اسلام، اسمی باقی نگذارند. اما میبینیم که درست به عکس شد.
اساس دین با عاشورا پیوند خورده و به برکت عاشورا هم باقی مانده است. اگر فداکارىِ بزرگِ حسینبنعلی (علیهالسّلام) نمی بود -که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلّی متوجّه و بیدار کرد- در همان قرن اول یا نیمهی قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلّی برچیده می شد. و در یک جمله: «همین حرکت، اسلام را حفظ کرد.»
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) در دوران کودکی امام حسین (علیهالسلام) فرموده بودند: "حسینُ
مِنّی وَ أنا مِن حسین". این کلام با قیام خونین حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) معنا مییابد:
«حرکت
نبوی و حرکت حسینی، مثل دایرهی متحدالمرکز هستند. به یک جهت متوجّهند. لذا اینجا
«حسین مِنّی وَ أنا مِن حسین» معنا پیدا میکند.» و «"و انا
من حسین"؛ یعنی دین پیامبر، زنده شدهی حسینبنعلی است.»
و کلام آخر اینکه:
«جز
با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمی شود قضایای کربلا را فهمید. باید با چشم
عاشقانه نگاه کرد تا فهمید، حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، یا حدود
یک شبانهروز -از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا- چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست
که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند.»
امام حسین (علیهالسلام) در کوتاهمدت پیروز شد: در کوتاهمدت به این ترتیب که، خود این قیام و
شهادت مظلومانه و اسارت خاندان آن بزرگوار، نظام حکومت بنیامیه را متزلزل کرد.
بعد از همین حادثه بود که در دنیای اسلام -در مدینه و در
مکه- پیدرپی حوادثی پیش آمد و بالاخره منجر به نابودی سلسلهی آل ابیسفیان شد.
بهفاصله سه، چهار سال، سلسلهی آل ابیسفیان بهکلی
برافتاد و از بین رفت.
علاوه بر نابودی سلسلهی بنیامیه بعد از قیام عاشورا، حرکت
اباعبدالله (علیهالسلام) باعث «بیداری»
وجدان مردم شد و «روحیهی مسئولیتگُریزی» به «روحیهی مسئولیتپذیری و ظلمستیزی»
تبدیل شد. شکلگیری قیامهای پیاپی علیه حُکمای جور بعد از نهضت حسینی نتیجهی این
تغییر بود:
چه کسی به فکر این بود که با دستگاه ظلم و فساد آن روز
یزیدی مبارزه کند؟ در چنین زمینهای، قیام عظیم حسینی به وجود آمد، که هم با دشمن
مبارزه کرد و هم با روحیهی راحتطلبی فسادپذیر رو به تباهی میان مسلمانان عادی و
معمولی. این مهم است. یعنی حسین بن علی (علیهالسلام)، کاری کرد که وجدان مردم
بیدار شد. لذا شما میبینید بعد از شهادت امام حسین (علیهالسلام)، قیامهای اسلامی
یکی پس از دیگری به وجود آمد... حسین بن علی (علیهالسلام)، کاری کرد که در همهی
دورانهای حکومت طواغیت، کسانی پیدا شدند و بااینکه از دوران صدر اسلام دورتر
بودند، ارادهشان از دوران امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، برای مبارزهی با دستگاه
ظلم و فساد بیشتر بود... مرتب در داخل ملتها قیام به وجود آمد. این قیامها را چه
کسی به وجود آورد؟ حسین بن علی (علیهالسلام). اگر امام حسین (علیهالسلام) قیام
نمیکرد، آیا روحیهی تنبلی و گریز از مسئولیت تبدیل به روحیهی ظلمستیزی و
مسئولیتپذیری میشد؟... تا قبل از شروع قیام امام حسین (علیهالسلام)، خواص هم
حاضر نبودند قدمی بردارند. اما بعد از قیام امام حسین (علیهالسلام)، این روحیه
زنده شد.
خشمگین کردن شوهر هرگز
پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «طوبی لامراة رضی عنها
زوجها؛
خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد».
از تو سپاسگزارم
امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: «خیر نسآءکم التی ان اعطیت شکرت وان منعت
رضیت
بهترین زنان شما آن زنی است که چون به او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او چیزی داده نشود راضی باشد».
خوشبوترین عطر، زیباترین
لباس، نیکوترین زینت
پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و سلّم درباره حق شوهر بر زن می فرماید:
«علیها ان تطیب باطیب طیبها وتلبس احسن ثیابها وتزین باحسن زینتها؛
امروز به
هرکوچه اذان باید گفت
در وصف علی ز
آسمان باید گفت
چون عید امیر
مومنین است
تبریک به صاحب
الزمان باید گفت
غدیر ، تجلی خواست خالق ، روح آفرینش ، برانگیزاننده ستایش و دست های بلندی است که انسان خاکی را به افلاک می کشاند.
خجسته باد پیوند «نبوت» و «امامت» در نقطه اوجى به نام
غدیر خم که غدیر، گره محکمى است براى رشته دیانت.
غدیر ، برکت
همه احساس های معنوی و دریای جاری خیرات نبوی است .
غدیر ، ریزش
باران الطاف رحمانی بر گلزار جان های تشنه است.
غدیر، تجلّی اراده خداوند، مکمّل باور ما و نقطه تأمّلی در تاریخ است.
غدیر ، گل همیشه بهار زندگی است . دریایی بیکرانه است ؛ جاری بر
جان های پاک و اندیشه های تابناک
نام علی : عدالت — راه علی : سعادت — عشق علی : شهادت — ذکر علی : عبادت — عید علی : مبارک
در روز غدیر،
عقل اول آن مظهر حق، نبیِّ مرسل
چون عرش تو را
کشید بر دوش آن گاه گشود لعل خاموش
فرمود که این
خجسته منظر / بر خلق پس از من است رهبر
بر دامن او هر
آن که زد دست / چون ذره به آفتاب پیوست
ولایت حیدر، لبخندِ فاطمه
از ولایت عهدی حیدر، خدا
تاج شرف / بار دیگر بر سر زهرای اطهر می زند
در حریم ناز و
عصمت زین همایون افتخار / فاطمه لبخند بر سیمای شوهر می زند
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣