مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

السلام علیک یا ثامن الحجج

و سلام بر تو، آن دم که طلوع مشرقی ات، جان عالم را به بشارتی لم یزلی، سبز می دارد و صدای گریه ات در خانه امام کاظم علیه السلام ، دامنه ای از شعف را برای همیشه رقم می زند.

سلام بر تو که گستره خِلقت، جز با حضور روشن تو تکامل نمی گرفت و اهل بیت روشنایی، جز با وجود بی نهایت تو، خدا را برای همگان ترسیم نمی کرد.

مهربانی ممتد!

رأفت و مهربانی، از قلب آسمانی تو سرچشمه می گیرد و بزرگی و بی کرانگی، در امتداد تو جریان دارد.

ولایت، هدیه روشن و اساس عنایت خداوندی است بر خلق. و تو نماد مهربانی خدا با کائناتی.

قدم در عالم خاک می گذاری؛ تا به یمن آمدنت، مدینه های جهان، ممتد بمانند و حیات ادامه داشته باشد.

بنیان گذار سلسله تکامل دل ما!

یا انیس النفوس! خوب می دانیم که آرامش ایران، مدیون حضور تو در خراسان است و قبله گاه آمال شدن این سرزمین، تنها وابسته به تبسم کروبی تو در مشرق زمین است.

آمده ای تا پویاترین عشق را در دل ما بانی باشی و سلسله تکامل را بنیان گذار!

یا رضا جان کن مدد بر خوانِ تو مهمان منم

در شبِ میلادِ تو دلْ‌تشنه‌ی درمان منم

دست من از عیدی لطف و شفاعت خالی است

پادشاها! من گدایم، دست بر دامان منم

در بیابان خطا گم کرده‌ام راهِ نجات

ضامن آهویی و آهوی سرگردان منم

هشتمین نور و دهم مولای خوبان یا رضا

ده پناهم بی‌پناهم در جهان، حیران منم

عهد کردم تا نگیرم حاجتم را ای رئوف

تا سحر کوبم درِ میخانه و گریان منم

دست بر هم می‌زنم همچون تمامِ عاشقان

تا کنم جلب نظر ‌جانا، که دست افشان منم

نوش کردم باده‌ی مهرِ تو را از کودکی

تا به پیری ذاکر این ذکرِ یا سلطان منم


السلام علیک یا فاطمة المعصومة

ذیقعده شد و بهار ایران آمد

                              در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد

  در روز یکم کریمه آل رسول (ص)

                              در یازدهم شاه خراسان آمد . . . 

مدینه، به یمن حضورت نورانی می‏ شود و پنجره‏ ها به شوق رویت، بازند. کوچه پس کوچه‏ های مدینه، به عطر دل انگیزت معطّر می‏ گردند و سروهای آزاد، به احترامت قیام می‏ کنند.
آرام، آرام بر پهنه گیتی حضور پر ولایتت، شکوفه به بار می‏ آورد و نغمه دل نواز بلبلان را به گوش می‏ رساند.
آری! سخن از ولادت بانویی است که همچون زینب علیهاالسلام ، که برای قیام، قربانی دارد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد، او نیز با قدم‏های پر حیاتش، به سرزمین کویری قم، حیات بخشید و در رگ ایرانیان، خون حمایت از ولایت را جاری ساخت.
برایتان از بانویی سخن می‏ گویم که بارگاه زیبایش، پناهگاه دل‏های عاشقی است که در جمکران بیتوته می‏ کنند و برای ظهور گل نرگس، دعا می‏ کنند و از بانوی کرامت، برای شکوفه دادن درخت اجابت، استمداد می‏ طلبند.
آری! از فاطمه سخن می‏ گویم؛ فاطمه‏ ای که برادرش امام رضا علیه‏ السلام او را معصومه نامید.
معصومه علیهاالسلام ، تفسیر معصومیت است که روزگاری در مدینه طلوع کرد.
معصومه علیهاالسلام ، اقامت غربت است در روزگار غریب نگاه ‏ها
معصومه علیهاالسلام ، تفسیر بلند تبعیت است از ولایت
معصومه علیهاالسلام ، نگاه سبزی است که از معصومیت سرچشمه می‏ گیرد
معصومه علیهاالسلام ، روزگار دلدادگی است و از غربت به قربت رسیدن.
معصومه علیهاالسلام ، ترجمان بلند عاشوراست و قصه «با زینب هم سفر شدن»
معصومه علیهاالسلام ، فلسفه شیدائی است و غزل ماندن و بودن.
معصومه علیهاالسلام ، نگین ایران است که در قم می‏ درخشد
معصومه علیهاالسلام ، ضریب بالای ارادت به ولایت است،
معصومه علیهاالسلام ، قصه بلند مدینه تا مشهد است
معصومه علیهاالسلام ، انتهای تبلور است.
معصومه علیهاالسلام ، سر سلسله تنهائی است
و معصومه....

روز دختر رو نباید به دخترها تبریک گفت ، روز دختر را باید به مادر ، به پدر و به برادر تبریک گفت . دختر یعنی برکت، دختر یعنی بهشت برای مادر ، دختر یعنی غمخوار برای برادر ، دختر یعنی پرستار قلب و جان پدر .

 دختر چنان نعمت بزرگیه که خدا  به پیغمبرش دختری عطا کرد و او را غمخوار پیغمبرش قرار داد.

روزمیلاد گل بوستان موسی بن جعفر علیه السلام و روز دختر مبارک.

غروب ششمین ستاره ولایت

باز تکه‏ های ابر سیاه در دل آسمان، می‏ خواهند حکایت تلخی را بسرایند، نوری بر دستان مدینه تشییع می‏ شود. اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خدا پرستی، به سوی معبود می‏ شتابد. اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا و عالم دین خدا زهر تلخ دسیسه‏ های پلیدان را می‏ نوشد، او امام همه خوبی‏ ها و خانه همه دانش‏ها، امام جعفر صادق علیه‏ السلام است.
اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم می‏ خواند، ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانه ‏دار علم علی، فاتح قله‏ های بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر، هنوز آخرین حرف‏های امام، در گوش‏های زمان پژواک می‏ کند:
»
اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوهِ»؛ همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید.

بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای می‏دهد.

درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین!
امروز اشک‏های تمام عاشقان خاندان علی از ابرهای غمگین آسمان بقیع می‏ بارد و هر باربه یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی، جگرهامان به خون می‏ نشیند و با قلبی اندوهناک و دلهایی پر زغم نجوا می‏ کنیم:
اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه‏ ـ یا وَجیها عِنْدَ اللّه‏، اشفع لنا عند اللّه

21ر

به قدری که بر سرگذشت پیشینیان آگاه بود، بر سرنوشت آیندگان نیز اندیشه می‏ کرد...

 چه شامگاهان که سر بر بالین آسایش نمی‏ نهاد مگر با قیام و قعود عارفانه‏ اش

 و چه صبحگاهان که برنمی‏ خاست جز با کمر بستن به خدمت خلق

 به که می‏ مانست که کسی را با وی مانندی نبود و که چون او می‏ دانست که دانای اسرار مگوی او بود.

 در شجاعتش همه دانند که "اسد بیشه فتوت‏" بود و بر عدالتش همه معترف، تا بدانجا که "شهید عدالت‏" نام‏ گرفت.

 هیچ کس، چون او آن مقام نیافت، کعبه به یمن قدمش چاک می‏زند و مسجد به خونش، غسل طهارت می‏ کند.

 کدام مرشد و مرادی توانی یافت چون محمد که در لیله‏ المبیت پیش مرگی او کند و کدام همسری توانی جست جز فاطمه که کوثر در شأن اوست.

در نبرد هماوردی نداشت و در دوستی، نظیری نه!

 روح بی‏قرارش جز درگاه نیایش، قرار نمی‏ یافت، لطایف حکمی و آیات قرآنی حد کلام او بود و عمل به احکام آن، مرام او...

 درس آموخته مکتب وحی بود و شکوه دین، جلوه ‏ای از شگفتی‏ های او. به برق نگاهی، رعدی در دلها برمی‏ فروخت و به اشاره سرانگشتی، مس وجود، طلای حقیقت می‏ شد و ...

اما امان از غربت این اول مظلوم عالم ؛

از نجوای شبانه ‏اش با چاه.

از گریه‏ های غریبانه‏ اش در نماز.

از شکیبایی ۲۵ سال، سکوت و خانه‏ نشینی.

از تازیانه‏ های ناجوانمردانه‏ ای که بر پیکر فاطمه ‏اش زدند.

از طعنه‏ ها و سبک‏سری‏ هایی که چون گرز گران بر سرش می‏ کوفتند. و بیش از همه...

 تنهایی غریبانه علی

 آن هم بعد از عروج مردی که وجودش از او هست ‏یافت و مرگ بانویی که هماره یکتا انیس و مونس او بود.

دیگر برای علی جز اندوه و تنهایی و غریبی چیزی نمانده است;

دیگر کسی را هماورد و همتای او نیست.

او در این عالم تنها بود، مظلوم زیست و مظلومانه نیز زندگی را بدرود گفت.

 
مسجد کوفه ببین عزم سفر کرد على                       با دلى خون ز تو هم قطع نظر کرد على
مسجد کوفه مگر مسجدالاقصایى تو                         که ز محراب تو تا عرش سفر کرد على
رفت آن شب که به مهمانى امّ کلثوم                        دخترش را ز غمى سخت خبر کرد على
خبر از کشتن خود داد به تکبیر و فسوس                    هر زمان جانب افلاک نظر کرد على
کس چو او روزه یک ساعته هرگز نگرفت                     چون که افطار به هنگام سفر کرد على
گرچه جانش سفر تیر بلا بود، آخر                             پیش شمشیر ستم فرق سپر کرد على
ریخت بر دامن محراب ز فرق سر او                           آنچه اندوخته از خون جگر کرد على
گرچه در هر نفسى بود على را معراج                       غوطه در خون زد و معراج دگر کرد على
15ر

نیمه رمضان

طلوع خورشید در خانه وحی

هر طرف می گذرم بانگ طرب می شنوم
زآنکه میلاد حسن، نور دل بوالحسن است

در سال سوم هجرت و در شب نیمه ماه رمضان ـ که بهترین ماه های خداست ـ خانه امیرالمؤمنین و فاطمه علیهماالسلام میزبان قدوم مولود مبارکی شد که شادی را با خود به خانه وحی آورد. در این شب فرخنده، سبط اکبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، حضرت امام حسن علیه السلام چشم به جهان گشود و شهر مدینه را غرق نور کرد.

امام حسن علیه السلام زمانی به دنیا آمد که رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در سفر بودند و امیرالمؤمنین و فاطمه علیه السلام چشم به راه بازگشت. ایشان پس از مراجعت از سفر، طبق معمول ابتدا به خانه فاطمه علیهاالسلام وارد شد. هنگامی که خبر تولد نوزاد را به ایشان دادند، شادمانی وجود حضرت را فرا گرفت.

هنگامی که کودک را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آوردند، حضرت رو به علی علیه السلام کرده، فرمود: «آیا او را نام گذاری کرده ای؟» عرض کرد: «من در نام گذاری وی بر شما پیشی نمی گیرم». رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «من هم در نام گذاری بر خداوند سبقت نمی جویم». در این هنگام جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای متعال به وی تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: «خداوند تو را فرمان داده که نام پسر هارون، «شبر» را بر او بگذاری». حضرت فرمود: «زبان من عربی است». جبرئیل عرض کرد: نامش را «حسن» بگذار و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را «حسن» نامید. مولودی که از نظر شرافت نسب هیچ کسی به پای او نمی رسد. جد بزرگوارش پیامبر و خاتم الانبیاء ، پدر گرامی اش اولین امام و سیدالاوصیاء، و مادر مکرّمش، صدیقه اطهر سیدة النساء است.

شد عید حسن که اشرف اعیاد است                            ذکر صلوات بهترین اوراد است
شادند اگر جمله محبان، نه عجب                               زیرا که دل آل محمد(ص) شاد است

السلام علیک یا خدیجة الکبری

دهمین روز از ماه رمضان سال دهم بعثت ‏(3 سال قبل از هجرت) می گذشت که واقعه ای رخ داد؛ در هنگامه ای که مسلمانان در شعب ابی طالب در محاصره بودند و وجود حضرت خدیجه کبری تسلای خاطری برای رسول گرامی اسلام در آن وضعیت سخت و طاقت فرسا بود.
آری! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یار دیرینه خود را از دست داد.

چون حضرت خدیجه بانوى فداکار و همسر بى نهایت مهربان حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) در سن شصت و پنج‏سالگى از دنیا رفت ، پیامبر (ص) او را با دست مبارک خویش در حجون مکه (قبرستان ابوطالب) به خاک سپردند . حزن در گذشت او پیامبر (ص) را بسیار محزون ساخت به همین دلیل آن حضرت سال در گذشت‏حضرت خدیجه را عام الحزن‏ - سال اندوه - نام نهاد. از ثروت بسیار حضرت خدیجه همسر بى‏همتاى پیامبر (ص) اسلام رونق یافت .

حضرت خدیجه (س) در حالی به همسری محمد بن عبدالله در آمد که از ثروت و شهرت خاصی در عربستان برخوردار بود و خواهان زیادی در میان ثروتمندان قریش داشت . در این دوره زمانی حضرت محمد (ص) هنوز به رسالت برانگیخته نشده بود واز ثروت و مکنت نیز برخوردار نبود . ایشان در این زمان تحت سر پرستی جد بزرگوارشان حضرت عبد المطلب زندگی می کردند و شهرتی مگر در راستکاری و امانت داری نداشت اما حضرت خدیجه (س) او را بر گزید و پس از رسالت آن حضرت نه تنها تمام سختی ها را به جان خرید و سرمایه خویش را برای هدف شگفت رسول الله (ص) خرج کرد بلکه اولین زنی است که به پیامبر اسلام ایمان آ ورد .

 شناسنامه حضرت خدیجه (س)
پدر او: خو یلد بن عبد الغری بن قُصَی بن کلاب است.
مادر او: فاطمه دختر زائده بن أصَم است.
تولد: سال 68 پیش از هجرت
فرزندان: قاسم، عبدا...، زینب، ام کلثوم، فاطمه و رقیه می باشند.
لقب: طاهره
وفات: در ماه رمضان سال دهم بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است.
پیغمبر(ص) او را در حجون دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت و سال وفات او عام الاحزان (سال اندوه ها) نامیده شده است و خدیجه به هنگام وفات 65 سال داشت.

در هنگام ازدواج با پیغمبر(ص) عمر شریف آن حضرت 25 سال و عمر خدیجه 40 سال بود. ثروتش از همه قریش بیشتر بود و اهالی مکه با اموال او پیش از آنکه با پیغمبر (ص) ازدواج کند تجارت می کردند و خدیجه پس از ازدواج با پیغمبر هر چه داشت به وی بخشید و این ثروت هنگفت از پایه های تشکیل دهنده دعوت اسلامی به شمار می رود.
سخن از اسلام خدیجه گفتن در واقع سخن از اسلام در روز نخستین است. همه امت اتفاق نظر دارند که خدیجه اولین بانویی است که اسلام آورده است. در همان زمانی که پیامبر گرامی از اذیت و آزار و دشواریها رنج می برد، آنجا کسی بود که از بار اندوه و غمهای او می کاست و موجب می شد که غمها و اندوه های خویش را به فراموشی سپارد. او تنها خدیجه همان زن با ایمان بود، همان زن گرانقدری که یاور و شریک محمد (ص) بود.
تبسم خدیجه کوله بار اندوه و دردها را از محمد (ص) سبک می کرد و دوستی نمایان بر چهره اش موجب می شد که پیغمبر دردها و رنجهای خود را از یاد ببرد. ایمان خدیجه پیغمبر را از یک آینده درخشان و با شکوه برای دعوت خبر می داد و استواری عقیده اش دلیلی بر آغاز پیروزی بود. اموال خدیجه در واقع کلید شکست این محاصره بود. او مواد مصرفی را چندین برابر قیمت واقعیش از برای غذای کسانی که میان امت بودند می خرید تا اینکه سالهای محاصره اقتصادی با سلامت و رهایی امت سپری شد و حیله قریش با شکست و ناکامی مواجهه گردید.

رسول گرامی (ص) به خاطر صداقت و امانتی که از او نمایان شده بود به صادق و امین معروف بود و خداوند حاضر و ناصر چنین می خواست که خدیجه دارای سیره ای باشد که بدان از همه زنان منحصر بفرد باشد، به همین جهت در دوره جاهلیت به طاهره معروف بود و همین لقب برای شرف و افتخار او کافی است.
ابن عباس گفته است: رسول خدا (ص) بر روی زمین چهار خط کشید و گفت آیا می دانید این چیست؟
گفتند: خدا و رسولش داناترند.
پس رسول خدا (ص) گفت: بهترین زنان اهل بهشت چهار تن هستند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (ص)، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون.
مناقب خدیجه فراوان است و او از میان زنان کسی است که به مرحله کمال رسیده است. او خردمند و با جلال و متدین و پاکدامن و بزرگوار و از اهل بهشت بود. پیغمبر (ص) او را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمن برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت تا جائیکه عایشه می گفت: به زنی رشک نبردم آنچنان که به خدیجه حسد ورزیدم زیرا که پیامبر (ص) بسیار زیاد از او یاد می کرد.
و بدینگونه او در تاریخ حیات رسول اکرم (ص) زنی عادی نبود. بسبب فداکاری شگفت انگیز این بانوی پارسا، پیامبر (ص) او را بسیار بزرگ می داشت. سه سال پیش از هجرت، در تلاطم وقایع وتند باد مصائبی که از سوی قریش و سایرین بر پیامبر (ص) وارد می شد شعله ای فروزان رنگ باخته، به خانوشی می گرائید. رسول اکرم (ص) به سادگی نمی توانست این خبر دلخراش را بپذیرد. او بدین ترتیب انسانی را از کف می نهاد که عالی ترین نمونه وفا و فداکاری و جامع ترین بیانگر راستی بود.
آخرین سخن خدیجه، به هنگامی که بر بستر مرگ خفته بود، از درد و رنج هائی که در راه پیامبر(ص) دیده بود کم ارج تر نبود. لحظه ای که شبح مرگ بر چهره او سایه افکنده بود به پیامبر چنین می گوید:
« ای رسول خدا ...... من در حق تو کوتاهی کردم و آنچه شایسته تو بود، انجام ندادم.از من در گذر و اگر اکنون، دل در طلب چیزی داشته باشم, خشنودی توست.»
کلمات بر لبان پاکش می لغزد و آخرین نفسهایش را با خشوع و ایمان بر می آورد ...... خدا خدیجه را رحمت کند. آن نمونه بارز زن مسلمان که برای عقیده و رسالتش پیکار کرد.

جشن میلاد صاحب الزمان

روز شنبه به مناسبت میلاد منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود ، مراسم جشنی در مؤسسه برگزار شد . مدعوین در این مراسم از بیانات حجت الاسلام والمسلمین پناهیان پیرامون زن و مسائل روز جامعه بهره مند شدند.

 

برای دریافت فایل صوتی اینجا کلیک کنید.
حجم: 12.8 مگابایت

انتظار فرج

آقاجان!

بی تو بودن که نوشتن ندارد

بیا...

2خ

میلاد امام زمان عجل الله فرجه

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی