اولئک المقربون
ایشان اهل قرب رب العالمینند. هیچ تعبیری برای عظمت شأن سابقین از این تعریف بالاتر نست. مقرب درگاه خدا. مقام قرب مقامی روحانی است و به بیان نمی آید شبیه آنچه در دنیا می گویند فلانی به دم و دستگاه فلان شخصیت راه دارد. راهیابی به مقام قرب الهی، عظمت حقیقی برای مقربین است. روایتی در جلد سوم بحارالانوار آمده که: مقربین که در بهشت جا می گیرند هفته ای یکمرتبه به مقام قرب دعوت می شوند. مثل اینکه مقام مکالمه است بدون واسطه خداوند با آنان سخن می فرماید به قدری منور می گردند که وقتی باز می گردند، بهشتیان می فهمند ایشان از سابقین هستند. وقتی نزد حوریان می آیند می پرسند این نور تازه از چیست؟ گویند از مکالمه رب العالمین است.
ایشان هم از حوریان و خوراکیهای بهشتی و نغمه
های آن بهره می برند و هم از قرب و جوار رب العالمین. گروه کثیری از ایشان از پیشینیان
و امتهای گذشته اند از آدم ابوالبشر تا عصر خاتم الانبیاء و کمی از پسینیان یعنی امت
پیامبر اکرم صلوات الله علیه.
پیامبر اکرم صلی الله علیه فرمود: " اهل بهشت 120 صف هستند و هشتاد صف از آنها امت من هستند، یعنی دو ثلث از بهشتیان از مسلمانانند. (یعنی مجموع سابقین و اهل یمین مسلمانان بیشتر از سایر امتهاست.)
البته این نکته قابل تأمل است که از سابقین شدن در امت خاتم الانبیاء به مراتب برتر از سابقین در سایر امتهاست چون خیلی مشکلتر است و شیطان انواع دامها را سر راه انسان افکنده است لذا اگر کسی بخواهد از سابقین بشود باید از همه چیز بگذرد پس مشتریش هم کم است.
در روایتی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره آخرالزمان نقل شده : "... کاشفات عاریات ... و هو شر الأزمنة" : ... در آخر الزمان زنهایی هستند که بی حجاب بلکه برهنه اند ... و آن بدترین زمانهاست.
امروز فقط اسمی از اسلام در میان است " لا یبقی من الاسلام الّا اسمه" اینان آز آخرت غافلند و حاضر نیستند بشنوند چون دنیا پیش آنها مهم است و آخرت را بازی پنداشته اند.
گروه سابقین یک عمر در حال مجاهده و تلاشند و به راستی تعبیر "پل صراط از مو باریکتر و از شمشیر برنده تر است" راه سابقین است. آنان دنیا را محل اتکاء و زیست قرار نداده اند و تکیه و راحت آنان در بهشت است. و راحتی ای برای مؤمن جز ملاقات رحمت خداوند نیست. سابقین در دنیا غیر از زحمت و مجاهده چیزی نداشتند، دائماً در جنگ با نفس بودند، مجاهده در ترک حرام و انجام واجب، ترک غفلت و یاد خدا . اعضا و جوارح ایشان در کنترل است و مواظب هستند جز برای رضای خدا کاری نکنند. بلکه بعضی از اوقات از مباحات نیز پرهیز می کنند تا از تدارک بار سفر بازنمانند.
و در انتها یادآور یکی از نعمات بهشتی می شویم:" در بهشت سه نعمت است که از اصل بهشت بالاتر است، نعمت خلود در بهشت، نعمت رضوان (خشنودی خداوند از بهشتیان) و نعمت مجاورت با آل محمد ( صلوات الله علیهم) هرچند ما خود را لایق نمی دانیم که با این عمل و بار سنگین به چنین مقامی برسیم اما ...
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
ادامه دارد...
گزیده ای از بیانات شهید دستغیب در تفسیر سوره واقعه
انسان در دنیا همچون مسافری است که چندی در غربت توقف دارد و بعد به وطن باز میگردد. سرمایه ای داشته که با آن باید سوداگری می کرده است.
عمر سرمایه گرانبهایی است که در این دار غربت یعنی دنیا باید مصرف شود برای حیات پس از مرگ . آن روزیکه کافران آرزو می کنند ای کاش در چنین روزی تدارکی دیده بودند ولی عمر یکبار فقط در اختیار انسان قرار می گیردو کسی را پس از بردن بر نمی گردانند هر چند آرزو داشته باشد و التماس کند. از امروز باید به فکر باشیم و بار خود را ببندیم. آیا فکر کرده اید از اصحاب یمین هستیم یا خدای نکرده از اصحاب شمال؟ تا وقت نگذشته باید تدارکی کنیم و گذشته ها را جبران کنیم.
بعضی ها تا این موعظه ها را می شنوند، می گویند پس دنیا را چه کنیم ؟ آیا نباید تدارک زندگی دنیا را کرد؟ در پاسخ باید گفت: اگر دنیا را برای آخرت بخواهی _که کمتر کسی چنین است_ این خودش مطلوب است و به حساب آخرت گذاشته می شود. شخص دنبال هر کاری می رود ، کسب تجارت، زراعت، صنعت همه برای اطاعت امر خداوند به انها باشد" الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله"
خداوند ضامن رزق هر جنبنده ای در این عالم است و برای حکمتها و مصلحتهایی دستور داده شده شخص اشتغال به کار داشته باشد، نه اینکه خدا برای روزی دادن نیاز به کسب و کار من و شما داشته باشد البته نباید تمام وقت من و شما به کسب و کار بگذرد و با حرص به اندوختن مال پرداخت، تمام همّ و غم زندگی دنیا باشد و از اخرت باز ماند. کار عمده انسان تدارک سفر آخرت است.
صریح قران این است که مردمان سه دسته اند؛ سابقین و اصحاب یمین و اصحاب شمال. گروهی که بین دسته اول و دسته دوم هستند ایمان دارند، در صدد تدارک سفر آخرت هم هستند اما گاهی لشگریان شیطان آنها را به زمین می زنند و نمی توانند پا روی نفس و هوای آن بگذارند.
اصحاب یمین نه مثل سابقین اند که یکطرفه رو به خیر باشند و نه مثل اصحاب شمال که نقطه مقابل سابقین اند. بلکه بینابین هستند و دائم در کشمکشند. شیطان آنها را به سوی خود می کشد اما اسباب هدایت الهی آنها را باز می دارد. مگر اینکه خود شخص هدایت الهی را نپذیرد.
مرویست پس از آفرینش آدم و دشمنی شیطان با او و ذریه اش آدم عرض کرد پروردگارا ذریه من ضعیف و شیطان ها هم که برآنها مسلط اند. ندا رسید در مقابل هر شیطانی ملکی می آفرینم تا وسوسه های شیطان را با الهام و اندرز بر طرف نماید.
در روز قیامت هنگام سنجش اعمال که اصحاب یمین به زحمت می افتند مخصوصاً از جهت حق الناس و مظالم، خداوند هم اسبابی برای رحمت خود آماده فرموده که موجب دلخوشی به رحمت خداوند است از آن جمله روایت امام عسگری در بحار الانوار است که در بحث شفاعت می فرماید : " وقتی دوستان اهلبیت متوقف شدند و از حرکت بازماندند، به واسطه حقوقی که بر عهده انهاست امیر المؤمنین از آنها فریاد رسی می فرماید و یک عمل از اعمالش را تقدیم دوستانش می کند که آن عمل بین همه پخش می شود و به فریاد همه دوستان می رسد و آن عمل یک نفس کشیدن حضرتش در لیلة المبیت است. به هر مؤمنی که قسمتی از این ثواب برسد ، سیئاتش بدل به حسنات می شود و درجات صاحبان درجه بالاتر می رود.
تنها راه امید به نجات در آخرت همین الطاف اهل بیت و رحمت خداوند است وگرنه با این ضعف در برابر مکر شیطان و با این بی عملی به کجا می رسیم؟!
سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان یک خوششه ببخشند که ما تخم نکشتیم
ادامه دارد...
گزیده ای از تفسیر سوره واقعه – شهید دستغیب
إذا رجت الارض رجّاً * و بسّت الجبال بسّاً * فکانت هباءً منبثّاً...
روز قیامت زمین می لرزد به قسمی زلزله اش فوق العاده است که همه چیز زیر و رو می شود و زمین هموار می شود حتی کوهها هم ریز ریز می شود و به سان ذرات غبار که در برابر آفتاب دیده می شود، در اطراف پخش می شوند. زلزله قیامت همه جا را خراب می کند به جز چیزهایی که برای خدا باشد . از جمله مسجد چون برای خدا بنا شده " کل شیء هالک الّا وجهه" هر چیزی که برای خدا شد می ماند همانطوری که اهل ایمان و ولایت از فزع اکبر قیامت که همه را سرگردان می کند در امانند. چون با خدا و برای خدا بودند. بلی هر چه که وجه خدا باشد می ماند.
مسجدی که مؤمن به آن علاقه دارد، فردای قیامت به صورت مرکبی در می آید و او را به بهشت می رساند.
و مردم در آن روز سه گروهند ( و سزاوار است هر فردی خود را بسنجد که از کدام دسته است.)
اصحاب المیمنة یعنی صاحبان برکت که در محشر نامه عملشان به دست راستشان می دهند یا در سمت راست عرش جای آنهاست. یا بواسطه یمن و مبارکی آنها است که اسباب برکت خود و بستگان می باشند . چه بلاهایی که به برکت مؤمن از محله یا شهری برطرف می گردد...
و اصحاب المشئمة آنهاییکه شئامت و بدبختی با آنهاست. و گاهی شئامت او به زن و بچه اش هم می رسد. خودش اهل معصیت است، خانواده اش را نیز به گناه وا می دارد.
حضرت رسول صلوات الله علیه می فرماید : " ایاکم و مجالسة الموتی" مبادا با مرده بنشینید. عرض کردند مرده کیست؟ فرمود هر کس از ایمان به خدا و دستورات اسلام بر کنار است. و در روایت دیگری فرمود هر ثروتمندی که خوشگذران و اسراف کننده است.
زنده دل مرده ندانی که کیست آنکه ندارد به خدا اشتغال
آنکس که با مرده دل نشست، نکبت و شئامتش او را هم میگیرد در نتیجه می بینی به نماز و دعا رغبتی ندارد ، نور او را کم می کند و اگر استمرار پیدا کند شک و ریب در شخص ایجاد می کند.
ادامه دارد....
تفسیر سوره مبارکه واقعه – آیت الله دستغیب
«خافضة رافعة»
پائین برنده و بالا برنده است. قیامت روزی است که عده ای را پست می کند پایمال و ذلیل، بدبخت و کوچک مثل مور، هیچکس به انها اعتنائی نمی کند هر چند در دنیا عزیز و گرامی بودند. در مقابل ، عده ای که آنها را در دنیا خوار می شمردند و ارزشی برایشان قائل نبودند، رفیع می شوند ، تاج عزت بر سر و ردای خلعت بر دوش و گرامس شدۀ خدایند.
دیده اید افرادی که از ترس طلبکار فراری هستند در چه ذلتی زندگی می کنند؟ بیشتر مردمان در قیامت چنین حالی دارند و از زن و فرزند و پدر و مادر و برادر و خواهر فرار می کنند چون هر کدام حق خود را طلب می کنند. در انقلابهایی که در دنیا رخ می دهد ببینید چطور سلطان را از تخت به زیر می آورند و چگونه آن عزیز به خاک مذلّت می افتد! شاه ، گدا می شود. این انقلاب ها در برابر انقلاب قیامت چیزی نیست. مع الوصف اسباب عبرت است. نمونه ای از خافضه بودن قیامت است. اگر کسی در قیامت پست شد، دیگر بلند شدنی نیست مگر مورد ترحم خدا واقع شود.
مفسرین پیرامون این آیه گفته اند : قیامت روزی است که دشمنان خدا را پائین می آورد و دوستان خدا را بلند می کند، عده ای به حکم عدل پست مس شوند و گروهی نیز به فضل خدا و بخشش الهی رفیع می گردند. اگر کسی در بهشت جایگزین شد، دیگر فرود ندارد . رفعتی است که پس از آن ذلتی نیست. اما وای از آن کسی که خدا با عدلش با او رفتار کند، انتقام الهی انسان را ذلیل و روسیاه می کند. آنانکه مدعی ایمان و معرفت و تقوا بودند اما از حرام پرهیز نمی کردند ، ادعای ایمان دارند ولی از قیامت ترسی ندارند، کسی که به زبان می گوید بنده خدایم ولی در عمل ادعای خدایی می کند... آنجا دار ظهور است و حقیقتها آشکار می شود.
قیامت روز وانفسا است. چه افرادی که دستشان برای یک حسنه دراز است ، هیچ کس وزر و وبال دیگری را بر نمی دارد و از او کم نمی کند. همه به خود مشغولند. هر کس سرگرم خودش است که چه بر سرش می آید. مگر حضرت رسول که می گوید: " ربّ امتی" پیغمبر اکرم در حال احتضار ضمن سخنانی به حضرت زهرا سلام الله علیها می فرماید: « بر جسر جهنم می ایستم، امتم که رد می شوند می گویم : رب سلّم امّتی!»
مگر دعای پیامبر شامل حال ما شود وگرنه کی به سلامت رد می شویم... به خداوند مهربان پناه می بریم از خفض قیامت
ادامه دارد...
برگرفته از تفسیر شهید دستغیب (سوره مبارکه واقعه)
واقعه چیست؟
هر امر مهمی که در عالم اتفاق بیفتد که موجب انقلاب و تغییرات مهم گردد از آن به "واقعه" تعبیر می گردد. مثلا نسبت به روز عاشورا و قضایای موحشی که رخ داد به واقعه طف تعبیر می کنند.
هیچ روزی مثل قیامت نیست همه انقلابات دنیا در برابر قیامت چیزی نیست. واقعه ای که حتما رخ خواهد داد.( از تعبیر وقعت: فعل ماضی ، محقق الوقوع بودن فهمیده می شود) این حقیقت علاوه بر خبر دادن قرآن، حکم عقل نیز می باشد. هر عاقلی می فهمد این دستگاه عظیم روز واپسینی در پی دارد زیرا اگر حیات بشر منحصر به همین دنیا باشد ، بر خلاف حکمت و مصلحت و لغو و بیهوده است.
در روز قیامت در حالیکه آفتاب در هم پیچیده می شود، فقط نور ایمان و ولایت کار می کند. برای مومن که نور ولایت در دلش تابیده ، همه جا روشن است ولی برای غیر مؤمن تاریکی محض است . قیامت سرای شهود و حضور است. "لیس لوقعتها کاذبة" هر چه دروغ است مال دنیا و اخبار دنیاستاما برای واقعه قیامت دروغگوینده ای نیست یا دروغ نیست. زمخشری در تفسیر خود می گوید: وقتی غائله ای پیش می آید افرادی که تسلط بر نفس دارند نفسشان آنها را تشجیع می کند و به خود می گویند چیزی نیست، مهم نیستو برای اینکه از عهده آن واقعه برآید خود را تسلی می دهد و به مقاومت وا می دارد هر چند صدمه فوق العاده هم ببیند این تشجیع نفس کذب است یعنی خودش هم می داند که زمینه سخت و طاقت فرساست، غائله مهم است ولی به خودش تلقین می کند «ما از این بدترش را هم دیده ایم و تحمل کرده ایم» در واقعه های دنیا " نفس کاذبه " داریم و کار هم می کند اما نسبت به قیامت " نفس کاذبه ای وجود ندارد و هیچکس نمی تواند به خودش تسلی بدهد که از عهده هول چنین واقعه ای برآید و صریحاً می فرماید: " هر گروه و امتی را می بینی که به زانو در آمده اند"
ادامه دارد...
برگرفته از سخنان شهید آیت الله دستغیب
سوره مبارکه واقعه دارای خواص ظاهری و معنوی است چنانچه هر کدام از سوره های قرآن چنین است. یعنی علاوه بر جهت فضیلت قرآن و توجه به خداوند صاحب قرآن که برای همه سوره هاست ، هر کدام آثار ویژه به خود دارند.
در تفسیر مجمع البیان روایت شده کسی که سوره مبارکه واقعه را مکرر بخواند ، از غافلین نوشته نمی شود.
از دیگر خواص این سوره این است که : کسی که شبهای جمعه این سوره را بخواند در قیامت چهره ا شمانند ماه شب چهارده می درخشد و همچنین هر کس پیش از خواب این سوره را بخواند ، خدا او را دوست می دارد.(البته محبت خدا سبب می شود که خلق هم او را دوست بدارند.)
از جمله خواص قرائت مداوم این سوره شریفه این است که پس از مرگ از رفقای مولی الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام است که بالاترین خاصیت قرائت این سوره است که کارش به جایی برسد که رفیق علی (ع) شود.
عمده اهمیت برای آثار معنوی است و عاقل دنبال آن می رود. آن گاه آثار ظاهری و دنیوی مداومت بر خواندن این سوره مبارکه برطرف شدن تهیدستی است.
برگشت همه بدبختی ها به غفلت است، چشم بصیرت که کور می شود و گوش باطن که از شنیدن حقایق باز می ماند و دل که از درک واقعیات عاجز میماند تا به جائیکه از چهارپایان پست تر می گردد ، همه در اثر غفلت است.
راه خدا که بسته شد ، راه دنیا باز می شود ، حد ادراکش در خور و خواب و شهوترانی و جاه و جلال خاصه می شود گردابیست که هر که در آن فرو رفت ، بیرون آمدنش بسی مشکل است. با اینکه می بیند مردنی است ، باز حرص عجیبی او را رها نمی کند ، دنبال زیادتی مال و جاه می باشد.اما اگر به برکت قرآن بیماری غفلت علاج شد، گوشش برای شنیدن اخبار قرآن از قیامت باز است و دلش برای باور داشتن آن آماده است.
قرآن نامه رب العالمین است که به وسیله جبرئیل و و ساطت حبیبش محمد صلوات الله علیه به ما رسیده است.
و از آداب مهم آن حضور قلب و تدبر و التفات به معانی آن است. از آیات خوفش ترس و از آیات رجائش امیدوار گردد. از آیات معارفش ، شناسایی او زیادتر گردد.
اگر کسی قرآن را با تدبر بخواند بالاخره در او اثر خواهد گذاشت. آب چشمه قطره قطره بر سنگ می چکد و بر آن اثر می کند قرآن اثرش از آب بیشتر و دلها هم إن شاءالله سخت نشده است بالاخره با مداومت و تکرار اثر مطلوب را خواهد بخشید. بیماری غفلت معالجه می گرددالبته مراتب دارد تا کارش به جائی می رسد که با خواندن یا شنیدن آیه ای از قرآن دلشکسته می گردد حالش تغییر می کند.
از عظمت بلکه معجزه قرآن آن است که تکرارش ملال آور نیست. هر کتابی به هر شیرینی که باشد چند مرتبه که آن را بخوانند ملال می آورد مگر قرآن که لطفش بیشتر می گردد.
وقتی انسان قرآن را که به دست می گیرد فکر کند نامه خصوصی از طرف پروردگار به سوی بنده ضعیف خواننده است، نامه محبوب است. ببین چه خواسته است مبادا آیات عذاب را راجع به خودت ندانی تو چه دانی به چه حالی می میری، ساعت آخر عمرت چگونه است؟
در کتاب شریف اصول کافی از ابو اسامه نقل می کند وقتی در مسافرتم با امام صادق علیه السلام هم کجاوه بودیم، در اثناء راه حضرت رو به من کرد و فرمود : قرآن داری؟ عرض کردم آری. فرمود : بخوان! قرآن رتا باز کردم و سوره ای خواندم امام متأثر شد و فرمود: " ارعو ا قلوبکم" مراعات دلهایتان را بکنید ، سری به دلت بزن احوالش را بپرس چرا؟ علتش را خودش بیان فرمود : در شبانه روز ساعاتی است که در دل نه ایمان است نه کفر مانند کهنه پوسیده " کالخرقة البالیة " دلش همه جا هست جز به یاد خدا ، التفاتی به حضور پروردگار ندارد، با اشاره شیطان منحرف می شود و تکیه به خدا ندارد که محفوظ بماند.
سپس فرمود: ابا اسامة؛ إذا تفقدت قلبک لا تذکر فیه خیراً و لا شراً و لا تدری این هو" ای ابا اسامه گاهی که به دلت رجوع می کنی می بینی هیچ در آن نیست نه یاد خدا و آخرت ، نه اراده خیر و اقبال به بهشت، و نمی دانی دلت کجاست؟ به قول من در بانک است یا در بازار در معامله زمین و ماشین و یا در جرّ و نزاع است.
نمی ترسی که مرگت خفته گیرد دلت را غافل و آشفته گیرد
وای از آشفتگی دل ، خدا کند دستور امام " ارعوا قلوبکم " را ترتیب اثر دهیم . همین یک دستور ما را بس است. انسان به فکر فرو برود ساعت آخر عمرم دلم کجاست؟ « اللهم انی اسئلک ایماناً تباشر قلبی و اسئلک ایماناً لا اجل له دون لقائک»
ادامه دارد....
عقیده به معاد امری فطری است که شخص با خودیابی ان را در می یابد اما با ان همه اشتیاقی که به درک چگونگی ان دارد از این دانش بی بهره است هرچه عقلش را بکار بیندازد از خصوصیات معاد خبردار نمی شود چون هنوز در ان عالم گام نگذاشته تا بتواند دریابد. همان تشبیه جالب که چون بچه در رحم مادر از اوضاع دنیا بی خبر است، ما هم تا در رحم عالم طبع و ماده ایم از سعه عالم ملکوت و جهان باقی بی اطلاعیم. زمان و مکان نمی گذارد مافوق آن را دریابیم و جز راه وحی و قبول کردن فرموده های خدای عالمیان راهی نیست.
خلاصه اینکه عقل اصل معاد را می فهمد و باور می کند ولی چگونگی آن را جز از زبان فرستادگان الهی نمی توان دریافت.
این سوره مبارکه واقعه به بیان کیفیت معاد پرداخته و قسمتی از اوضاع و گزارشات قیامت و معاد را بیان فرموده است.
از همان اول از وقوع واقعه و قضیه بزرگ که هیچگونه دروغی در آن نیست خبر می دهد که بالا برنده و پایین اورنده است. چه افتاده هایی را که به درجات بالا و چه بزرگوارانی را که خوار می کند از زلزله کوه خرد کن خبر می دهد.
در چنین روزی مردمان برسه دسته اند: خوبان و بدان و مقربین
خوبان نیکوکاران و دوستان علی (ع) هستند که نیکی هایشان بر بدی هایشان فزونی داشته است و بدان دشمنان علی (ع) و کسانی هستند که در خوشی های دنیا فرو رفته جز زندگی مادی هدفی نداشته اند اما شیعیان علی (ع) مقربین و سابقین اند آنان که پا جای پای مولا گذاشته، دنیا با این زرق و برقش نتوانست آنها را بفریبد.
آنگاه سخن از پذیرایی های بهشتی از اصحاب یمین و سابقین می فرماید از شراب جالبی که سردرد و بیهوشی ندارد بلکه محبت و فراست می افزاید و از میوه ها و گوشت مرغ بهشتی و برخورداری از همسر مهربان و زیبا و باوفا به نام (حورالعین) سخن می رود.
بهشتیان با یکدیگر مأنوس و هرگز سخن لغو وبیهوده و دشنام نمی دهند و میهمانی های متعدد انبیا و خداوند به آنان شادمانی و طراوت تازه به تازه ای می دهد در ختان پرسایه و پرمیوه و خلاصه سایه عرش خدا برای آنان است.
در برابر آنان اصحاب شمال باد گرم و آب جوشان و آتش سیاه و شراره های کوه پیکر برای آنها است از نیش مارها و عقرب ها به آب آتشین به نام حمیم پناه می برند و از شدت تشنگی آن را چون شتر مبتلا به استسقاء می آشامند و شکم ها را از آن آب جوشان پر می کنند.
سپس علت این گونه عذاب ها را فرو رفتن در خوش گذرانیهای دنیا و تکذب معاد و اصرار بر گناه بزرگ می داند.
ادامه دارد....
برگرفته از تفسیر سوره مبارکه واقعه - شهید دستغیب
ترس
کلمه ای که بیشتر ما انسان ها اگر برای چند لحظه به این کلمه فکر کنیم نا خوداگاه
ذهنمان به سمت چیزها و یا کارهایی سرک می کشد که خاطرات بدی از ان ها داریم یا احساس
می کنیم اگربا ان چیزها یا کارها روبرو شویم نمی توانیم پیروزی را نصیب خودمان
کنیم
مثلا کودکی که به
تازگی دستش بااتش سوخته وخاطره بدی رابه یاد دارد به محض دیدن اتش ترس به سراغش می
اید و سعی میکنداز ان فاصله بگیرد.
اما افرادکمی رامی
توان یافت که بعدازشنیدن کلمه ترس به یاد قیامت بیفتند و با تمام وجود بترسندT بترسندازاین که
روزی به ازای کوچک وبزرگ اعمال این دنیایشان بایدحساب پس دهند
پسرازنقل کارهایش
برای پدر شرمسارمیشود:
"بزرگی پسری
داشت یک روز به پسرش فرمود که من یک حاجتی دارم اگربگویم انجام می دهی؟
پسرگفت : بلی پدرگفت هرشب که به خانه می ایی اعمال روز خودت رابرای من
شرح بده شب که شد پسرامد که به قول خودوفاکندمقداری ازاعما ل خودراذکرکردوازگفتن
بعضی اعمال خودداری نمود . ان وقت پدربه اوگفت
من بنده ی ضعیفی ازبندگان خداهستم وقتی تواعمال خودت رانمی توانی به من بگویی پس چه
طوربه خدا فردای قیامت می گویی؟ و چگونه اعمالت را در محضر خلایق می خوانی?" اقرأ کتابک کفی
بنفسک الیوم علیک حسیبا"
کسی از قیامت با تمام
وجود میترسد که سعی میکند گناهی از او سرنزند و اگر گناهی انجام داد سریعاً توبه می کند و تلاش
میکند هیچ گاه ان گناه از او سرنزند. و گرنه کسی که هر روز غرق درگناهان رنگارنگ است
و همیشه بنده ی وفاداری برای شیطان بوده هیچ گاه ترس از قیامت را درک نخواهد
کرد
.
قیامت ترس دارد اما ما زمانی این ترس را باور خواهیم
کرد که همیشه و در همه حال به یادخداباشیم
.ما زمانی از قیامت میترسیم که بادیدن شعله ی اتشی به
یاد آتش جهنم بیفتیم وبا آمدن زلزله ای به زلزله ی عظیم قیامت بیندیشم اما حالا ماانسان هایی که غرق گناهیم چه کنیم:ای کاش همه ی
ما همین لحظه اول به خدا و بعد به خودمان قول می دادیم که سعی کنیم یک گناه ازهزاران
گناهی راکه انجام میدهیم ترک کنیم.
فقط یک گناه!
حال که به امید بخشیده شدن در شبهای قدر ، امید به تمیز شدن روح خود داریم باید تلاش کنیم شروع سال دیگری از عمرمان را با مراقبه و مشارطه و محاسبه آغاز کنیم.
بیایید قول دهیم و به قولمان عمل کنیم.
به همین مناسبت بر آن شدیم با گزیده هایی از تفسیر سوره مبارکه واقعه از زبان شهید آیت الله دستغیب کمی با حال و هوای قیامت و برزخ آشنا شویم و خود را برای رسیدن به بهشت و قرار گرفتن در گروه اصحاب یمین و حتی در زمره سابقین آماده کنیم إن شاء الله
هر هفته پنج شنبه منتظر ما باشید.
صدای پای عید میآید و دل مومن، بر سر دو راهی آمدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان بلاتکلیف است؛ از آمدن این عید، دلشاد باشد یا از رفتن آن ماه، محزون؟
عید فطر، پاکترین
و عیدترین عیدهاست؛ چرا که پاداش یک ماه عبادت و شستوشوی جان در نهر پاک رمضان
است.
عید فطر، عید پایان
یافتن رمضان نیست، عید برآمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است، چونان
ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد میشود.
رمضان، کورهای است که هستی انسان را میسوزاند و آدمی نو با جانی تازه از آن سر برمیآورد.
فطر، شادی و دستافشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است.
قرار بود که رمضان،
با سحرها و افطارهایش، با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر
درعید فطر درنیابیم که از نو متولد شدهایم، اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم،
عید فطر، عید ما نیست. از اینروست که در دعای قنوت نماز عید فطر میخوانیم از تو
میخواهم به حق این روز که آن را برای مسلمانان عید قرار دادی و برای محمد و آل او
ذخیره و فزونی ساختی!»
در تنگنای روزمرگی،
از پشت جاده های تاریک گناه و وسوسه، به دست های پر نیازمان آموختیم که تنها رو به
آسمان بی کران کرامت و مهربانی تو دراز شوند و در ورای سیاه ترین لحظه های تنهایی،
به امید نور روشن درگاهت، به انتظار بنشینند.
پروردگارا! زنگارهای
سیاه دل را در جام طلایی رمضان شست وشو داده و با روحی تطهیر شده از هر آنچه
ناپاکی، به سویت می شتابیم.
خدایا! در ناب ترین
ثانیه های راز و نیاز با تو، میهمان سفره های رنگینت بودیم و در تپش نبض تند زمان،
چه زود، بدرقه کردیم روزهای روزه داریمان را و حالا با روحی سرشار از معنویت و دل
های لبریز از مهر تو، دست های در هم گره شده ای که بوی وحدت می دهند و شعارشان
همدلی است، با قدم های استواری که مقصدشان یک پارچگی است، به استقبال روز موعود می
شتابیم؛ در شکوه و عظمت نماز عید، غرق شده و با رمضان وداع می کنیم. فرشتگان
آسمان، رشک می برند به این همه یکرنگی و اتحاد ما.
الهی! نگذار که
روزهای بعد از این، عطر پاک رمضان را در یادها گم کند.
«حلول عید فطر بر شما مبارک»
خداحافظ ؛ نزدیکترین رفیق
خداحافظ؛ آرام ترین انیس
خداحافظ؛ عاشق ترین همراه
خداحافظ؛ ماه رمضان ...
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣