مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

امام علی (علیه السلام):

قرآن فرماندهی باز دارنده و ساکتی گویا و حجت خدا بر مخلوقات است. خداوند پیمان عمل کردن به قرآن را از بندگان گرفته و آنان را در گرو دستوراتش قرار داده است. نورانیت قرآن را تمام و دین خود را به وسیله آن کامل فرمود و پیامبرش را هنگامی از جهان برد که از تبلیغ احکام قرآن فراغت یافته بود پس خداوند را آنگونه بزرگ بشمارید که خود بیان داشته است.

نهج البلاغه – خطبه 183

گزیده ای از معارف الهی جزء بیستم:

  • حقّ معرفت نسبت به حضرت حق در کلام الهی آشکار است " أنّ الحقَّ لله" (75 قصص) آری " هُوَ الحق" (6 حج) "الله ربّکم الحق" (32 یونس)" فتعالی الله الملک الحق" (114 طه) "الملک الحق المبین" (25 نور) حق یعنی کمال و باطل (30 لقمان) در نقطه مقابل آن یعنی نقص، پوچ، بی معنا و بی محتوا ، لذا می فرماید: " کل شیء هالکٌ الّا وجهه" (88 قصص) هر چیز جز ذات پاک الهی نابود است . یعنی بر روی وحدانیت او درخلقت و آفرینش و تدبیر آن تکیه می شود با بیان مواهب دوازده گانه در طی پنج آیه و تحت پنج سؤال "أمّن ...؟"(64 _60 نحل) با روشی ساده و در عین حال محکم و از طریق مقایسه بین مسیر توحید و مسیر غیر آن ، اثبات توحید ارائه می گردد. در گام بعد پذیرش ولایت حضرت حق است که در مثالی زیبا به تصویر کشیده می شود ، مَثَل کسانی که غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند مَثَل عنکبوت است که خانه ای برای خود انتخاب کرده در حالیکه سست ترین خانه ها ، خانه عنکبوت است. (41 عنکبوت) خداوند از شرک مطلع است (42 عنکبوت) و در اطاعت از پدر و مادر که قرین عبادت حق تعالی است شرک را مستثنی می سازد. (9 عنکبوت، 15 لقمان) همه چیز از برکت ذات پاک الهی است لذا مؤمن در پشت حجاب «اسباب» در تمام لحظات زندگی خاصّه در زمان اضطرار «مسبب الاسباب» را می بیند و همه چیز را از او می خواهد « أمَّن یجیب المضطرَّ إذا دعاه و یکشف السوء» (62 قصص) پس سزاوار است که به پیامبر (ص) بفرماید: " أدعُ إلی ربِّک "(88 قصص) "ولَذِکرُ اللهِ اکبر" (45 عنکبوت) و به فرمایش امام رضا (ع) در ذیل علت تشریع نماز: «مداومت ذکر خداوند در شب وروز در پرتو نماز حاصل می شود و سبب می شود انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نکند . روح سرکشی و طغیانگری بر او غلبه ننماید همین توجه به خداوند و قیام در برابر او انسان را از معاصی باز داشته و از انواع فساد جلوگیری می کند.» (45 عنکبوت)
  • آری او حق است و خلقت « آسمانها و زمین» را هم به حق آفریده است که در آن آیتی برای مؤمنان است (44 عنکبوت) " خلق الله ... بالحقّ" خلقت آسمانها و زمین عبث نیست، منتسب به ذات حق است . نفس وجود دادن به هر موجود کمال آن است و چون عالم ما عالم حرکت است و هر موجودی باید تدریجاً به منتهای کمال خود برسد پس خداوند عالم را خلق کرده تا موجودات به نهایت کمال خودشان برسند . همه موجودات قافله ای هستند که به طرف عالم آخرت حرکت می کنند . روح آخرت یعنی بازگشت اشیاء به خداوند. از خداوند به وجود آمده و به سوی او باز می گردند . باید به روز بازپسین امیدوار بود . (36 عنکبوت) و کسانی که به آیات خداوند و لقای او ایمان ندارند از رحمت حق مأیوسند. (23 عنکبوت)
  • در این مسیر خداوند هدایت به حق می کند " یهدی للحق" (35 یونس) مسیر هدایت این است دین حق؛"هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق" (33 توبه، 9 صف، 28فتح) و رسولش هم حق است " فتوکل علی الله إنک علی الحق المبین" (79 نمل) " قد جاءکم الرسول بالحق من ربکم" (170 نساء) و کتاب هدایت «قرآن» هم حق است " انه الحق" (53 قصص، 31 فاطر، 17 شوری) " جاء الحق من ربک" (94 یونس) و"ینطق بالحق" (29 جاثیه)"الله یقول الحق" (14 احزاب) لذا نزول ان بر پیامبر (ص) نشان رحمت پروردگار است. (86 قصص) چرا که کتابی هدایت بخش تر از قرآن نیست.(1) (49 قصص) و می فرماید: " نتلوها علیک بالحق" (6 جاثیه) و به دنبالش امر به پیامبر(ص) است که " أُتلُ ما أوحی الیک" (45 عنکبوت) و پیامبر (ص) هم می فرماید: من مأمورم که قرآن را تلاوت کنم . هر کس هدایت شود به سود خود هدایت شده و هر کس گمراه گردد بگو : من فقط از انذار کنندگانم. (93 نمل) و هر کس جهاد و تلاش کند برای خود جهاد می کند. (6 عنکبوت) و بگو:«الحمد لله» به زودی آیاتش را به شما نشان می دهد تا آن را بشناسید.(93 نمل)
  • و در مسیر انذار بندگان بیان قصص امتهای سلف است که رحمتی دیگر است از جانب پروردگار و بیانش حق "یقصّ الحق" (57 انعام) سیر در زمین و دیدن عاقبت کار مجرمان (69 نمل) آنانی که نباید هرگز پشتیبانی شوند، (17 نمل) عبرت است برای بندگان و نیز آرامش و تسکین وجود مقدس پیامبر (ص) (70 نمل) پس سزاوار است که به پیامبر (ص) فرماید : «الحمدلله» . و سلام بر بندگان برگزیده اش (59 نمل) پیامبر الهی نوح (ع) که سرگذشت او و قومش ، "آیة للعالمین" است. (15 عنکبوت) و لوط (ع) "آیةٌ بیّنة" (35 عنکبوت) و سرگذشت ابراهیم(ع) هم " إن فی ذلک لآیات لقوم یؤمنون" (24 عنکبوت) و داستان موسی (ع) که از امید بخش ترین قصص قرآن است : با وحی الهی برگشت موسی (ع) به دامان مادر به او نوید داده می شود. (7قصص) دل او به وسیله ایمان و امید در این زمینه محکم می گردد. (10قصص) و سپس موسی (ع) به مادر برگردانده می شود تا چشمش به او روشن شده ، اندوهگین نباشد و بداند " إنّ وعد الله حقّ" (13 قصص) موسی (ع) در خانه فرعون ، این دشمن الهی به عنوان نور چشم رشد می کند!! (9قصص) کامل و نیرومند می شود. به او حکمت و دانش عطا می گردد . در مسیر نبوت (14 قصص) او پس از کشتن قبطی متجاوز، جانش از جانب فرعونیان در خطر است. پس با حالت ترس فرعونیان را ترک می گوید (16 قصص) به سوی مدین شهر حضرت شعیب ، با امید به یاری الهی در پی طریق هدایت (22 قصص) و امید به دریافت روزی از محضر او " ربّ إنّی لما أنزلت من خیر فقیر" (24 قصص) چرا که روزی را باید تنها نزد خدا طلبید. او را پرستش کرد و شکر او را به جا آورد که بازگشت انسان به سوی اوست.(17عنکبوت) و موسی (ع) قویّ و امین در قبال خدمت به خاندان شعیب اجر و مزد خود را دریافت می دارد. (26 – 24 – 23 قصص) و بالاتر از امنیت و رفع گرسنگی، درون این خاندان قرار می گیرد. (28-27 قصص) و در ادامه ، رسالتش آغاز می گردد. (40 – 29 قصص)
  • در میان قوم موسی (ع) جریان قارون است. ستمگر بود و شادی های مغرورانه داشت که خداوند آن را دوست نمی دارد.(76 قصص) به او توصیه شد که سرای آخرت را طلب کند و بهره دنیایی خویش را فراموش نکرده، همانگونه که خداوند به او نیکی کرده به بندگان خدا کمک نموده و در جستجوی فساد نباشد که خداوند مفسدان را هم دوست ندارد. اما غرور سبب می شود ثروت خود را در نتیجه علم و دانش خویش بداند (78قصص) پس مغرورانه با تمام زینت خود در میان قومش ظاهر می شود . قوم دنیا طلب حسرت بهره دنیایی او را دارند، لکن صاحبان علم الهی نصیحت می کنند: وای بر شما ! ثواب الهی برای اهل ایمان و عمل صالح بهتر است که نصیب صابران می گردد.(80 – 79 قصص) پس با جریان «خسف» او و مال و کارگزارانش به مقر زمین فرو رفته و عبرتی می شوند برای دنیاداران در آن زمان و همیشه (82-81 قصص) تا بدانند که سرای آخرت تنها برای کسانی است که اراده برتری جویی و فساد در زمین را ندارند " والعاقبة للمتقین" (83 قصص)
  • بدانید: آنچه به شما داده شده متاع زندگی دنیا و زینت آن است و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است . آیا کسی که به او وعده نیکو داده ایم و به آن خواهد رسید، همانند کسی است که متاع زندگی دنیا را به او داده ایم؟(61-60 قصص)
  • آری امتحان سنت الهی است (2عنکبوت) تا راستگو از دروغگو تفکیک داده شوند.(2 عنکبوت) خداوند مؤمنین و ضعیف الایمان ها و منافقین همه را می شناسد. (11-10 عنکبوت) مؤمنین تنها آماده پذیرش ایمان به آیات الهی بوده و در برابر حق تسلیم هستند. (81 نمل) از سخنان لغو و بیهوده اعراض می کنند و .... (55 قصص) توبه کننده اند و عامل به عمل صالح که امید است از رستگاران باشند (63 قصص) چرا که نتیجه ایمان و عمل صالح پوشاندن گناهانشان است (2) و پاداش ایشان به اندازه پاداش بهترین اعمالشان و اینکه خداوند آنان را در زمره صالحان قرار می دهد (9-8-7 عنکبوت) و البته صالح بودن عالی ترین مرحله تکامل یک انسان است یعنی شایستگی از نظر اعتقاد و ایمان ، از نظر عمل و از نظر گفتار و اخلاق و بی سبب نیست که پیامبران الهی از درگاه خداوند قرار گرفتن در چنین جایگاهی را درخواست دارند . یوسف(ع) "ألحقنی بالصالحین"(101 یوسف) سلیمان (ع) "أدخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین" (19 نمل) شعیب(ع) "ستجدنی ان شاء الله من الصالحین" (27 قصص) و بالاخره قرآن در کنار اجر دنیوی ابراهیم(ع) اجر اخروی او را قرار دادن در زمره صالحان می داند (27 عنکبوت)
  • و اما در امتحانات الهی جایگاه امامان نار «آتش» از امامان نور (3) هم تفکیک می شود. (41قصص) این امامان که تشویق کنندگان بندگان الهی به جرم و گناهند پایه گذاران سنتهای بد در جامعه هستند (13- 12 عنکبوت) که به فرمایش رسول خدا (ص) کسی که سنت نیکی بگذارد و دیگران به او اقتدا کنند پاداش آن و پاداش کسانی که پیروی کردند برای اوست بی آنکه از پاداش آنان کاسته شود و کسی که سنت شری بگذارد و به آن اقتدا کنند نیز گناه آن و گناهان پیروان او بر اوست بی آنکه از گناهان آنان کاسته شود. بدانید سرانجام عاملین به حسنه خیر است و ایمنی از فزع قیامت و عاملین سیئه هم با صورت به آتش در افتادن (90- 89 نحل) و بالاخره پس از رجعت (83 نمل) روزی که در صور دمیده می شود همه ..... در وحشت فرو می روند جز کسانی که خدا خواسته و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضر می گردند.(87 نمل)

1)     البته هدایت بخش تر از قرآن و تورات تحریف نشده ،کتابی نیست که در توصیف قران " بصائر للناس و هدی و رحمة" بوده است. (43 قصص)

2)     اجر صبر این انسانها دو بار دریافت می شود (54 قصص)

3)     "أئمة یهدون بأمرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون" (24 سجده)

امام علی علیه السلام:

همانا خداوند بزرگ کتابی هدایتگر فرستاد نیکی و بدی ، خیر و شر را آشکارا درآن بیان فرمود پس راه نیکی درپیش گیرید که هدایت شوید و از شر و بدی پرهیز کنید تا در راه سعادت قرار گیرید.

نهج البلاغه - خطبه 167

گزیده ای از معارف الهی جزء نوزدهم:

  • یکی از زیباترین خطابهای الهی درباره قرآن به پیامبر (ص) چنین است: "إنّک لتلقّی القرآن من لدن حکیم علیم" (6 نحل) این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا می شود گر چه حکیم و علیم هر دو اشاره به دانایی پروردگارست ولی «حکمت» معمولاً جنبه های عملی را بیان می کند و «علم» جنبه های نظری را ، به تعبیر دیگر «علیم» از آگاهی بی پایان خداوند خبر می دهد و «حکیم» از فکر و حساب و هدفی که در ایجاد عالم و نزول قرآن به کار رفته است. و چنین قرآنی که از ناحیه چنان پروردگاری نازل می شود باید کتاب مبین و روشنگر باشد و مایه هدایت و بشارت (2- 1 نمل) مؤمنان عامل به آن باشند و مهجورش ننمایند از نظر مغز و محتوا ، متروک از نظر اندیشه و تفکر ، و متروک از نظر برنامه های سازنده اش که در این صورت سبب ناراحتی و شکایت پیامبر (ص) به درگاه الهی می گردند.(30 فرقان)
  • خداوند از مؤمنین عامل به قرآن یاد می کند آنانی که می دانند در بازگشت به سوی حضرت حق تنها سرمایه نجات بخش قلب سلیم است (89 – 88 شعراء) قلبی که از هر گونه بیماری و انحراف اخلاقی و اعتقادی به دور باشد و به فرمایش امام صادق(ع) قلب سلیم ، قلبی خالی از حبّ دنیاست و چنین ویژگیهایی در وجود بندگان خاص خداوند است " عبادالرحمن" (76 – 63 فرقان) تصویری گویا از سیرت یک انسان کامل. نفی کبر و غرور و خودخواهی در تمام اعمال حتی در راه رفتن ایشان آشکار است چرا که تواضع کلید ایمان است . آنان حلیم و بردبارند و سلام پاسخ آنان به جاهلان است، سلامی که نشانه بی اعتنایی توأم با بزرگواری است نه ناشی از ضعف. اعتدال و دوری از هر گونه افراط و تفریط در کارها مخصوصاً در مسئله انفاق دارند. عدم شرک در عبادت دیگر ویژگی آنان است . معبودی جز خداوند ندارند . توحیدشان خالص است نه مانند انسانهایی که هوای نفس خود را به عنوان معبود برگزیده اند و هدایت پذیر هم نمی باشند(43 فرقان) و عبادتشان هم خالص. سجده و قیام شبانگاهی آنان تنها برای خداوند است. آنان به هنگام برخورد با آیات پروردگار چشم بینا و گوش شنوا دارند . هدفشان در زندگی مثبت است. وقتی با لغو و بیهودگی برخورد می کنند بزرگوارانه از کنار آن می گذرند. احترام و حفظ حقوق دیگران صفت برجسته دیگر آنهاست ، پس آنها هرگز شهادت باطل نمی دهند و یا به تفسیر دیگر اگر منظور از شهود، حضور باشد؛ این بندگان خاص خداوند در مجالس باطل حضور نمی یابند . از آلودگی به خون بی گناهان پاکند. هم چنانکه موسی (ع) پاک بود . کار موسی(ع) «کشتن قبطی» به پندار فرعونیان قتلی به ناحقّ است لکن " ولهم علیّ ذنب" و ذنب یعنی گرفتن دنباله چیز ، دنباله و پی آمد کار حق موسی(ع) وخیم و ناخوشایند است و آن طراح کشتن حضرت به وسیله فرعونیان بود (14 شعرا) و اگر حضرت فرمود:"أنا من الضالین" توریه نمود . مقصد حضرت در ظاهر کلام یعنی خداوند بعد از کشتن قبطی راه حق را به من نشان داد و مقام رسالت بخشید ولی در باطن مقصود حضرت این بود که من نمی دانستم این کار مایه ی این همه دردسر می شود وگرنه اصل کار حق بود و مطابق قانون عدالت (20 شعراء)
  • بندگان خاص خداوند دامان عفتشان هرگز آلوده نشده و زنا نمی کنند بلکه بالاتر، توجه خاص هم به تربیت فرزند و خانواده خویش دارند. برای خود در برابر آنان مسئولیت فوق العاده قائلند لذا به درگاه الهی دعا کرده و می گویند : از همسران و فرزندان ما کسانی قرار ده که مایه روشنی چشم ما گردند . و اما مهمترین وصف این انسانها آنکه هرگز قانع نیستند که خود تنها راه حق را بپیمایند، بلکه همت آنان آنچنان والاست که می خواهند امام و پیشوای جمعیت مؤمنان بوده و دیگران را به این راه دعوت کنند " و جعلنا للمتقین اماماً" چرا که می دانند "أزلفت الجنة للمتقین" (90 شعراء) بهشت برای پرهیزگاران نزدیک می شود . آنان در مقابل ، خوف و ترس از مجازات و کیفر الهی دارند که سبب می شود از درگاه حضرت حق ، دور شدن و برطرف شدن جهنم از خویش را طلب نمایند . دعاهایشان به درگاه الهی از این رو است که اگر دعای بندگان نباشد خداوند ارجی برای آنان قائل نیست (77فرقان) لذا در قرآن در موارد بسیاری ما شاهد مناجات و دعای پیامبران الهی این انسانهای کامل به درگاه خداوندیم.
  • ابراهیم(ع) است که خدای خود را معرفی می کند . او مرا آفریده و پیوسته راهنماییم می کند . مرا غذا می دهد و سیراب می نماید. هنگامی که بیمار شوم مرا شفا می دهد . او مرا می میراند و سپس زنده می کند . او کسی است که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد. سپس دعای حضرت است که:ربّ! پروردگارا به من علم ودانش ببخش و مرا به صالحان ملحق کن . برای من در میان امتهای آینده زبان صدق و «ذکر خیری» قرار ده و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان(85 – 77 شعراء) داود (ع) و سلیمان(ع) که خداوند به آنان دانش عظیم داده «مثل سخن گفتن با پرندگان و ... » می گویند :" الحمدلله ...." ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید (16 – 15 نمل) و سپس ذکر دعای سلیمان (ع) به عنوان وارث داود است که می فرماید: ربّ! پروردگارا شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای به من الهام کن وتوفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم و مرا با رحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن (19 نمل)
  • به دنبال معرفی مؤمنین «بندگان خاص» توصیه به پیامبر (ص) است که بال وپر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر(215 شعراء) مؤمنینی که اهل نماز و زکات و یقین به آخرتند .(3 نمل) لکن در دیدگاه کافران مذمومند و شرط ایمان آوردن خود را دوری پیامبران الهی از این مؤمنین اعلام می دارند!!! در این زمینه خداوند از حضرت نوح (ع) یاد می کند که کافرانِ قومش ، مؤمنینِ به حضرت را افراد پست و بی ارزش، اراذل ساده لوح خواندند و اما حضرت در پاسخ فرمود: هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد؛ شما را قوم جاهلی می بینم (30 – 27 هود، 114 – 111 شعراء)
  • در مقابل توصیه به پیامبر (ص) است که فرمان مسرفان را اطاعت نکنید (151 شعراء) و نیز کافران را و به علاوه با آن جهاد بزرگی بنما! شیاطین براین دروغگویان گنهکار نازل می گردند (221 شعراء) و شیاطین خوار کننده انسان هستند (29 فرقان) پس گمراهان بر صورتهایشان به سوی جهنم محشور می شوند (34 فرقان) بدترین جایگاه را دارند . آیا گمان می بری بیشتر آنان می شنوند یا می فهمند؟! آنان فقط همچون چهار پایانند ،بلکه گمراهترند (44 فرقان) چرا که از روی ظلم و سرکشی انکار حق کردند در حالی که در دل به آن یقین داشتند. پس بنگر سرانجام تبهکاران و «مفسدان» چگونه بود! (14 نمل) و نیز متعصّب اند چرا که اگر ما قرآن را به زبان غیر عربی بر آنان نازل می کردیم به آن ایمان نمی آوردند (199 – 198 شعراء)
  • و به مؤمنین هم توصیه می شود در انتخاب دوست و معاشر، زیرا در توصیه اولیاء الهی آمده : "برای قضاوت نسبت به افراد به دوستانشان نظر بیفکنید چرا که انسان به وسیله دوستان و یاران و رفقایش شناخته می شود" و توصیه پیامبر(ص) به اصحابش و سخن حضرت عیسی (ع) به حواریون در پاسخ به این سؤال است که: «با چه افرادی مجالست کنیم ؟» فرمودند: کسی که دیدن او شما را به یاد خدا بیاندازد . سخن او علم شما را زیاد کند و عمل وی شما را به آخرت راغب سازد. تا اینکه در روز قیامت از ستمکاران نباشیم که دست خود را از شدت حسرت به دندان می گزند و می گویند : ای کاش با رسول خدا (ص) راهی برگزیده بودم ! ای وای بر من ، کاش فلان «شخص گمراه» را دوست خود انتخاب نکرده بودم ! او مرا از یادآوری «حق» گمراه ساخت بعد از آنکه «یاد حق» به سراغ من آمده بود. (29 – 27 فرقان)
  • و نیز قرآن در جهت توصیه مؤمنان به عمل به آیاتش داستانهایی دارد خالی از هر گونه خرافه و تحریف، عامل رشد و تکامل انسان و آیت و عبرت برای همه ، هرچند موعظه هم نزدیک به عبرت است ولی تفاوت دارد: موعظه با زبان قال است و عبرت با زبان حال . عبرت یعنی تفکر در پدیده ها و پند را از درون آن بیرون کشیدن که بهترین صورت آن در قرآن است و کلام معصومین .
  • در سوره شعراء بیان نحوه رسالت بعضی از انبیا ء الهی است "إن فی ذلک لآیة و ما کان اکثرهم مؤمنین" (103 – 121 – 139 – 158 – 174 شعراء) و آغاز دعوت و پایان آن در همه موارد هماهنگ است. دعوت به تقوا و اطاعت از رسولان " فاتقوا الله وأطیعون" مزد و پاداشی در مقابل رسالت دریافت نمی شود. "ما أسئلکم علیه من اجر إن أجری الّا علی ربّ العالمین" در مقابل پاسخ منفی بندگان ، کلام الهی این است " إنّ ربک لهو العزیز الرحیم "و پاسخ انحرافات هم مجازات هاست. زمینی که مهد آسایش آنها بود مأمور نابودیشان شده و آب وهوا که حیات آنان را تأمین می کرد فرمان مرگشان را پذیرا گشت . مجازاتی که پس از اتمام حجت توسط منذرین محقق می شود (209 – 208 شعراء)
  • هر چند در میان این داستانها ، سرگذشت سلیمان نبی (ع) از تنوع بیشتری برخوردار است آگاهی سلیمان (ع) از خورشید پرستی قوم سبأ (24 نمل)، نامه خاص او در زمینه هدایت این قوم ( 30 نمل)، جریان هدیه ملکه سبا به حضرت و انعکاس ایشان (36 نمل)، جریان ورود ملکه سبا به محضر حضرت و تخت پادشاهی او و ایمان ملکه سبا و قومش (44- 42 – 40- 38 نمل ) و باز هم شکر سلیمان است و این کلام که "هذا من فضل ربی"(40نمل)

امام علی (علیه السلام):

قرآن راهبر آن کس است که آن را به کار گیرد و نشانه هدایت است برای آن کس که در او بنگرد. سپر نگهدارنده است برای آن کس که با آن خود را بپوشاند و دانش کسی است که آن را به خاطر بسپارد و حدیث کسی است که از آن روایت کند و فرمان کسی است که با آن قضاوت کند.

نهج البلاغه – خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء هجدهم :

در بیان معارف الهی (1) و در مرحله اوّل ، عقاید و معرفت توحیدی ، " الوهیت" گام ابتدایی معرفت نسبت به حضرت حق است که صفت بارز آن " خالقیت" است یعنی هرگونه آفرینش و قدرت و تأثیر در هستی از آن اوست (14 – 22 – 17 مؤمنون ، 45 – 43 نور، 3 فرقان) بدون شریک(2 فرقان) پس پرستش «عبادت» هم خاصّ ذات اوست لذا می فرماید: " الله نور السموات والأرض" (35 نور) نور در مقابل ظلمت و نور یعنی آنچه پیداست به خود و به ذات خود و ظلمت هم یعنی همه چیز در تاریکی عدم است و این خداوند است که پدید آورنده و هستی بخش جهان است یعنی "خالق السموات والأرض" پس می فرماید: اگر می دانید چه کسی حکومت همه موجودات را در دست دارد و به بی پناهان پناه می دهد و نیاز به پناه دادن ندارد (88مؤمنون) و به دنبال خالقیت مسئله عبودیت است و به همین دلیل هر فعلی از بنده صادر شود می بایست به قصد تقرّب به إله واحد «الله» باشد و به قصد رضای او و هر فعلی را برای او انجام دهیم و می فرماید: معبود دیگری با او نیست که اگر چنین می شد هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره می کردند و بعضی بر بعضی دیگر برتری می جستند « و جهان هستی به تباهی کشیده می شد» منزّه است خدا ....(91 مؤمنون) و هر کس معبود دیگری را با خدا بخواند مسلماً هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت و .... (117 مؤمنون) و از آنجا که خلقت عبث و بیهوده نبوده و نهایت ، بازگشت انسان به محضر حضرت حق است (15 – 115 مؤمنون) و نتیجه خلقت در مبحث جزای ربّ العالمین و مراحل آن مورد ارزیابی قرار می گیرد پس " ربّ السموات و الأرض" یعنی به همراه مالکیت (42 نور، 2 فرقان) ربوبیت حضرت حق است . ربّ مالک ، مدبّر و مربّی اشیاء است و به دنبالش هدایت هم از شئون اصلی ربوبیت می باشد یعنی "هادی السموات والأرض" و می فرماید: "یهدی الله لنوره من یشاء " (35 نور)اما چگونه ؟ می فرماید: " مثل نوره ..... و یضرب الله الأمثال" (35 نور) و سپس کلام با معرفی بیشتر ادامه می یابد، این نور هدایت در خانه هایی است که خداوند درجات آن را بالا برده و دارای ویژگی های خاص است به خاطر صاحبان آن " رجالٌ..." (37 – 36 نور) (2) یعنی هدایتگران معرفی می شوند که مفسّر و مبیّن کتاب قانون اند در مسیر هدایت «قرآن» قرآنی که مبیّن حقایق است (1-34 – 46 نور) مایه یادآوری است (71 مؤمنون) و بیم دهنده می باشد. (1 فرقان)

اطاعت از منبع هدایت «خدا و رسول و اوصیای او» و ترس از خداوند و عدم مخالفت فرمانش سبب رستگاری و پیروزی و جلب رحمت الهی برای مؤمنان است (51 – 52 – 54 – 56 نور، 1 مؤمنون) و آیات قرآن این عوامل رستگاری را معرفی می نماید.

در یادآوری ابتدا نماز است . اقامه نماز (56 نور) خشوع در آن (2 مؤمنون) روح نماز و سپس مواظبت در آداب و شرایط آن (9 مؤمنون) به عنوان مهمترین رابطه خالق با مخلوق . سپس زکات «کلیه حقوق مالی معیّن شده از جانب خداوند، واجب و مستحب» رابطه بین انسان و مخلوق (4 مؤمنون ، 56 نور) دیگر اعراض مؤمنان است از هر گفتار و عملی که بیهوده است و بدون فایده . در مقابل مؤمنان شاکرند در برابر نعم الهی " الحمدلله..."(29 – 28 مؤمنون) گر چه در میان بندگان قلیل اند . (78 مؤمنون) در وجودشان خشیت الهی است که ترسی توأم با تعظیم و احترام است همراه با محبت و احترام (57 مؤمنون) مؤمنان مراعات امانات و عهد الهی را می نمایند که البته نعم مادی و معنوی الهی همه امانات اویند (8 مؤمنون) در پوشش و عفت و حجاب « که در این آیات قلمرو بینایی مطرح است. » (31 – 30 نور) و تعیین محارم و غیر محارم ، مطیع امر الهی اند (3) و در پوشش و عفّت باطن هم توصیه به امر ازدواج را جدی گرفته و فقر مانع آنان در اجرای اطاعت الهی نیست و رَوِیه آنان که قدرت بر ازدواج ندارند هم پاکدامنی پیشه کردن است (33 – 32 نور) پس دامان خود را از آلوده شدن به بی عفتی و تجاوز از طریق حلال حفظ می نماید (7 – 5 مؤمنون) و چون جان مؤمنان از هم جدا نیست و همه به منزله نفس واحدند "بأنفسهم خیراً" (12 نور) از اتهام به مؤمنین و مؤمنات در این زمینه خودداری می کنند.(4) درست است که در کارهای مهم بدون اجازه پیامبر قدمی بر نمی دارند. (62 نور) ولی جهت حفظ حریم عفت در جامعه اسلامی هم بدون اذن مؤمنین ورود به خانه های آنان را ندارند و به راحتی پیام قرآن را می پذیرند که " قیل لکم ارجعوا فارجعوا " (28 – 27 نور)(5) و در ورود با اجازه هم توصیه بر سلام کردن است (61 نور). اظهار محبت به یکدیگر در آغاز ملاقات تحیت است و به نوعی ارتباط با خداوند «سلام خدا برتو باد » و اگر کسی هم در خانه نباشد . سلام بر خویشتن است از سوی پروردگار ما . و البته پس از این مراحل رعایت نکته دیگر اخلاقی است که حاکی از نهایت صفا و صمیمیتی است که در جامعه اسلامی باید باشد و تنگ نظریها و انحصار طلبی ها و خود خواهی ها از آن دور گردد و آن عدم اجازه در استفاده از خوراکیها در منزل خویشاوندان و دوستان خاص است (61 نور) و مؤمنین البته به این امر توجه دارند. وبالاخره نکته پایانی هم رعایت حقوق پدر و مادر از جانب فرزندان بالغ و نا بالغ در ورود به حریم آنان است (59 – 58 نور)

مؤمنان نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج می دهند و با این حال دلهایشان هراسناک از سرانجام به سوی پروردگار شان است (61 مؤمنون) آری اینان در خیرات سرعت می کنند و از دیگران پیشی می گیرند « ومشمول عنایات ما هستند» (62 مؤمنون) وزنه اعمالشان سنگین (102 مؤمنون) قطعاً در این دنیا حکمران روی زمین خواهند بود(55 نور) و در سرای دیگر هم وارث بهشتند. (11- 10 نور) هر چه بخواهند در آنجا برایشان فراهم است و جاودانه در آنند.(16 فرقان)

و اما بیم دهندگی قرآن دباره کافرانی است که از وسوسه های شیطان به درگاه الهی پناه نبردند (97 – 96 مؤمنون) و پیرو گامهای شیطان شدند که انسان را به فحشاء و منکر ات فرمان می دهد. (21 نور)

پس اینان با اشاعه فحشاء ونشر گناه و تجاهر به فسق ، سدّ بزرگ حفظ ظاهر جامعه از آلودگی ها را می شکنند مؤمنان به صبر و استقامتشان در مسیر حق رستگارند(111مؤمنون) و این کافران با تمسخر و خنده بر مؤمنان، از یاد خدا غافل (110 مؤمنون) و به بدبختی دچار می گردند. (106 مؤمنون) در لحظه مرگ درخواست برگشت برای جبران دارند که امکان ندارد ( 100مؤمنون) پس به جهنم عالم برزخ وارد می شوند. در قیامت یاوری ندارند و پیوندهای خویشاوندی هم بی فایده می شود (102 مؤمنون) حتی زبانها و دستها و پاهایشان برعلیه آنان گواهی می دهند. (24 نور) به خاطر اعمالشان . چه اعمالی؟ " خفّت موازینه" (103 مؤمنون) اگر اعمال خوب باشد که به خاطر عناد و کفرشان " هباءً منثوراً" (23 فرقان) چون غبار پراکنده بوده است و اگر خود گمان می کنند عملشان خوب بوده هم چون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می پندارد اما هنگامی که به سراغ آن می رود چیزی نمی یابد. (39 نور) واگر هم عمل بد باشد می فرماید: هم چون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج را پوشانده و بر فراز آن موج دیگری ، آن گونه که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند .(40نور) پس سرانجامشان جهنم است (103 مؤمنون) با آتشی شعله ور و سوزان (11فرقان) و صدایی وحشتناک و خشم آلود که با نفس زدن شدید همراه است (13 فرقان)چهره ای عبوس دارند زیرا این شعله های سوزان به صورتهایشان نواخته می شود .(104 مؤمنون) و در آن جاودانه خواهند ماند. (103 مؤمنون)


1)      عقاید – احکام – اخلاق

2)      باز هم اصل محکمی در رد اعتقادات وهابیت در مسأله توسل و شفاعت

3)      هر چند استثناء هم مشخص شده (60نور)

4)      چرا که لعنت دنیا وآخرت برای اتهام نسبت به زنان پاکدامن و بی خبر از این اتهام است (23 نور)

5)      استثناء در این زمینه هم مشخص است.(29 نور)

 امام علی علیه السلام:

قرآن وسیله انجام وظیفه است برای آنکه قرآن را راه و رسم خود قرار دهد. برهانی است برای آن کس که با آن سخن بگوید ، عامل پیروزی است برای آن کس که با آن استدلال کند. نجات دهنده است برای آن کس که حافظ آن باشد و به آن عمل کند.

نهج البلاغه – خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء هفدهم:

  • " و ما قدروا الله حقّ قدره (74 حج) عدم این شناخت و معرفت گاه مساوی کفر و شرک است اما در نفی آلهه و خدایان مشرکان همین بس که اگر در آسمان و زمین خدایانی جز «الله» بود، نظام جهان بر هم می خورد و فاسدمی شد. (23 – 22انبیاء) و صفت بارز إله «خالقیت» است . کسانی را که غیر از خدا می خوانید هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند و هر گاه مگس چیزی از آنها برباید نمی توانند آن را باز پس گیرند! هم این طلب کنندگان نا توانند و هم آن مطلوبان (73 حج)

برای شناخت حضرت حق سیر در زمین لازم است. آیا آنها سیر در زمین نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آن حقیقت را درک کنند یا گوشهای شنوایی که ندای حق را بشنوند؟!؟ چرا که چشم های ظاهر نابینا نمی شود بلکه دلهایی که در سینه ها جای دارد بینایی را از دست می دهد !!(46 حج)

به مخلوقات خداوند بنگرند خلقت همه موجودات زنده از آب است " و من الماء کلّ شیء حیّ"(30 انبیاء) نخستین جوانه حیات در اعماق دریا ها پیدا شده، به همین دلیل آغاز حیات و زندگی را دانشمندان از آب می دانند و اگر قرآن آفرینش انسان را از خاک می شمرد " خلقناکم من تراب"(5 حج) منظور از خاک همان طین «گِل» است که ترکیبی است از آب و خاک و قابل توجه آنکه قسمت عمده بدن انسان و بسیاری از حیوانات را «حدود هفتاد درصد» آب تشکیل می دهد . لذا امام صادق(ع) می فرماید:«طعم الماء طعم الحیاة»

  • تلاش انبیاء الهی در جهت وصول بندگان به معرفت حق تعالی است . سخن از ابراهیم بت شکن است . تمامی بت های بت پرستان را می شکند جز بت بزرگ (58 انبیاء) و در پاسخ به اتهام مشرکین «توریه» نمود و کار را به بت بزرگ نسبت داد به شرط سخن گفتن! "فسئلوهم إن کانوا ینطقون"(63 انبیاء) آنها به وجدان خویش بازگشتند و «به خود» گفتند: حقّا که شما ستمگرید!!(64 انبیاء) لکن دوباره به شرک خویش بازگشته دلایل ابراهیم (ع) را به کناری گذاشته و تصمیم بر مجازات حضرت «سوزاندن» گرفتند.(70 – 65 انبیاء) " قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم " پس جبرییل برای نجات به ملاقات حضرت آمد "أ لک حاجة؟" آیا نیاز داری تا به تو کمک کنم؟ حضرت فرمود: بله،اما به تو نه ! به آن کسی نیاز دارم که از همگان بی نیاز و بر همه مشفق است. پیشنهاد جبرییل این بود : " فاسئل ربّک " و حضرت فرمود: همین اندازه که او از حال من آگاه است، کافی است و ابراهیم (ع) با راز و نیاز با حضرت حق و توسل به اهل بیت پیامبر (ص) مورد رحمت الهی قرار گرفت و آتش بر او سرد شد. سپس لوط(ع) است جهت هدایت قومی که اعمال زشت و کثیف انجام می دادند . تلاش او چندان تأثیر ندارد پس خداوند او را هم نجات داده و داخل در رحمت خود می نماید (75 – 74 انبیاء) در ادامه نوح است و باز غرق کافران و نجات نوح(ع) و مؤمنان از آن اندوه بزرگ (77 – 76 انبیاء) و بعد هم داود و سلیمان و ایّوب و اسماعیل و ادریس و ذالکفل که داخل در رحمت الهی می شوند تا نوبت به یونس (ع) می رسد پس از انجام رسالت و عدم پذیرش قوم درخواست عذاب بر آنان دارد. از قوم خود جدا می شود و گمان می کند " فظنّ أن لن نقدر علیه" ( 86 انبیاء) به دنبال آن در خواست رفع آن اندوه است و پاسخ هم نجات است و خداوند اینگونه مؤمنین را نجات می دهد. (88- 87 انبیاء) آری! خداوند أرحم الراحمین است (82 انبیاء) انبیاء و مؤمنان به آنان را داخل در رحمت خود می سازد اما در باب پیامبر(ص) او خود "رحمة للعالمین " است (107 انبیاء) رساندن رحمت به انسانها، فلسفه رسالت اوست و کتاب او هم رحمتی دیگر که موجب آگاهی و مایه برکت است (50 انبیاء) آیاتش روشن (16 حج) و وسیله تذکر وبیداری است.(10 انبیاء)
  • پس شیطان مانع تأثیر گذاری قران می شود ولی خداوندشر او را دفع می نماید و در جهت دلداری پیامبر (ص) می فرماید:"و ما أرسلنا من .... الّا اذا تمنی ألقی الشیطان فی أمنیته"(52 حج) در مکتب اهل بیت با نگرش صحیح نسبت به آیات سوره حج و کل قرآن در می یابیم که :
  1. اگر «تمنی» به معنای رغبت و شوق و آرزو باشد معنای آیه چنین می شود:« و قبل از تو پیامبر و نبی نفرستادیم مگر اینکه اگر او تمنا و آرزوی پیشرفت دعوتش را می نمود شیطان در سر راه انجام آرزوهایش اشکالات و شبهات و ایرادها ایجاد می نمود « جهت ابطال و شکست آن» پس خداوند این شبهات و موانع شیطانی را که بر سر دعوت او قرار گرفته بود، نابود کرده تمام اثرات آن را از میان بر می دارد.
  2. اگر «تمنی» به معنای تلاوت و قرائت باشد یعنی :« و قبل از تو هیچ نبی نفرستدیم مگر اینکه اگر تلاوت کتاب خدا و آیات آن را بر مردم می کرد، شیطان شبهات و ایرادات و خیالات واهی در مورد آن در دلهای امتش می انداخت که سحر است و .....

و خداوند این اشکالات و شبهات را به وسیله آیات دیگر روشن می کند و بدینوسیله آنها را بر باد می دهد.(2)

  • آزمایش انسانها با بدیها و خوبیهاست (35 انبیاء) و شبهات و القائات شیطانی در باب قرآن هم آزمونی است برای آنها که در دلهایشان بیماری است و آنها که سنگ دل و ظالم هستند (53 حج) این کافرانند که همواره درباره قرآن شک دارند (55حج) و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می شود در چهره آنان آثار انکار مشاهده می کنی آنچنان که نزدیک است برخیزند و با مُشت به کسانی که آیات ما را بر آنها می خوانند حمله کنند!!(72 حج) و در این آزمایش هدف دیگر این بود که آگاهان بدانند قرآن حقی است از سوی پروردگارت؛ در نتیجه ایمان بیاورند و دلهایشان در برابر آن خاضع شود و خداوند مؤمنین را به سوی صراط مستقیم هدایت می کند (54 حج) یعنی دین الهی با آموزه هایی همراه است هم چون «صفات مُخبِتین» ،(35 – 34 حج) یاد خداوند ، صبر در مصیبت ، اقامه نماز ، انفاق و نیز انجام حج که بزرگداشت آن نشانه تقواست (32 حج) و دارای منافع گوناگون (28 حج) و قربانی نمودن که با نیت تقوا قبول می شود. (37 حج)
  • و دوری از سخن باطل « دروغ و خارج از حد اعتدال» (30 حج) و نیز جهاد در راه خدا (78 حج) که اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها - صومعه ها - معابد یهود و نصاری و مساجد که نام خداوند در آن بسیار برده می شود ویران می گردد (40 حج) اما باید حق جهاد را به جا آورد یعنی هر نوع جهاد و کوشش در راه خدا و تلاش برای انجام نیکیها و مبارزه با هوسهای سرکش و پیکار با دشمنان ظالم «جهاد اکبرو اصغر» همه با خلوص نیت و برای خداوند باشد.(78 حج) سختی در دین نیست بلکه لطف الهی است زیرا این احکام برای کسانی است که برگزیده شده اند (78 حج) و بالاتر آنکه خداوند به وسیله حق برسر باطل می کوبد تا آن را هلاک سازد و اینگونه باطل محو و نابود می گردد.(18 انبیاء)
  • آنهایی که ایمان ظاهری دارند «زبانی نه قلبی» اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد دگرگون شده و رو به کفر می آورند ،"خسر الدنیاو الآخرة" (11 حج) و ضعیف الایمان ها هم طرد شده اند (15 حج) اینها بدانند هر نفسی مرگ را می چشد (34 انبیاء) و یوم عقیم(3) که در آن جای جبران نیست، فرا می رسد (55حج) وعده حقی که شکی در آن نیست. (97 انبیاء- 7 حج) و به طور ناگهانی رو می آورد. (55 حج- 40 انبیاء) چشمهای کافران در این لحظه از وحشت از حرکت باز می ماند (97 انبیاء) مبهوت شده آنچنان که توانایی دفع آن را ندارند و به آنها مهلت داده نمی شود (40 انبیاء)

روزی که آن را می بینید «آنچنان وحشت سراپای همه را فرا می گیرد که » هر مادر شیردهی کودک شیر خوارش را فراموش می کند و هر بارداری جنین خود را بر زمین می نهد و مردم را مَست می بینی در حالیکه مست نیستند ولی عذاب خداوند شدید است (2حج) سپس محاسبه است . به کسی ظلم نمی شود و اگر چه به مقدار سنگینی دانه خردل باشد، حاضر می شود. (47 انبیاء)

  • در این حال کافران در جهنم ناله های دردناکی دارند و چیزی نمی شنوند (100 انبیاء) نمی توانند شعله های آتش را از صورت و از پُشتهای خود دور کنند. هیچ کس آنان را یاری نمی کند(39 انبیاء) بالاتر، لباسهایی از آتش برای آنها بریده شده و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می شود . آنچنان که هم درونشان با آن، آب میشود هم پوستهایشان! و برای آنان گرزهایی از آهن «سوزان» است. هر گاه بخواهند از غم و اندوه های دوزخ خارج شوند آنها را به آن بازگردانده و می گویند: بچشید عذاب سوزان را (22 – 18 حج)
  • اما مؤمنان که خداوند راضی به شفاعت فرشتگان درباره آنان است (28 انبیاء) وارد بهشتی می شوند که صدای دوزخ را در آن نمی شنوند. لباسشان حریر ، دستبند طلا بر دست و در آنچه دلشان بخواهد جاودانه اند. وحشت بزرگ آنان را اندوهگین نمی سازد. به سوی سخنان پاکیزه هدایت می شوند و " هدوا إلی صراط الحمید" فرشتگان هم به استقبال آنان آمده می گویند: " هذا یومکم الذی کنتم توعدون" (24 -23 حج، 102 - 103 انبیاء)

1)     یونس می پنداشت خدای عزیز رزق او را در تنگنا قرار نخواهد داد.

2)     نقش ائمه در احیاء دین ، ذیل بررسی افسانه غرانیق « علامه عسگری»

3)     یکی از نامهای قیامت در قرآن

امام علی (علیه السلام ):

قرآن، ریسمانی است که رشته های آن محکم، پناهگاهی است که قله آن بلند، و توان و قدرتی است برای آن کس که قرآن را برگزیند. محل امنی است برای هرکس که وارد آن شود، راهنمایی است تا از او پیروی کنند.

نهج البلاغه - خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء شانزدهم:

  • بیان هدایت قرآن "ربوبیت حضرت حق" همچنان ادامه دارد. قرآنی که سبب زحمت و رنج پیامبر (ص) نبوده (2طه) بلکه تلاوتش بر زبان پیامبر (ص) آسان است .(97مریم) به آسانی و درهمه جا و برای هرمشکلی می تواند از آن استفاده نماید و درعین عمق محتوا، درک آن برای بندگان سهل و آسان است. " لقد یسّرنا القرآن للذّکر فهل من مدّکر" (قمر17-22-32-40) اما توصیه آن است که پیامبر (ص) به خاطر علاقه به فراگیری قرآن وحفظ آن برای هدایت مردم به هنگام دریافت وحی ، عجله ننماید. (115طه) پس از دریافت آیات جهت بشارت و انذار بندگان آن را به کار ببرد. (97 مریم) والبته انواع وعیدها درآن بازگو شده به امید آن که بندگان تقوا پیشه کنند یا تذکّری پدید آید. (113طه) تذکر و یادآوری برای کسانی که از خدا می ترسند. (2طه) اینک به مواردی از بشارت و انذار قرآن اشاره می نماییم:
  1. دراین رابطه ی هدایتی بین بندگان و حضرت حق ، خداوند درجایگاه «ربّ» جلوه گر است و ابتدا حضرت آدم «وعصی آدم ربّه فغوی.. » (طه126) عدم دریافت نهی ارشادی آن هم درعالم تکوین نه تشریع چرا که می فرماید: سپس "ثمّ اجتبیه ربّه فتاب علیه و هدی" (122طه) یعنی امر نبوت پس از این جریان است.
  2. "سأستغفر لک ربّی" (47 مریم) حضرت ابراهیم هم خبر از تقاضای عفو برای پدر خوانده ی خود از درگاه ربوبی دارد و امیدوار است "أدعوا ربّی عسی..." (48مریم) درخواندن پروردگارش بی پاسخ نباشد.
  3. وحضرت زکریا در درخواست فرزندی که مورد رضایت حق باشد از او به ربّ یاد می کند "قال ربِّ " (4 - 8 مریم) فرزندی که وارث او و وارث دودمان یعقوب باشد (1)(6مریم)
  • اما در داستان مبارزه پیامبران الهی با طواغیت زمان هم محور ربوبیّت است خاصه در جریان زندگی موسی (ع) ؛ خداوند رشد موسی (ع) را در دامان دشمن او و دشمن خودش قرار می دهد در یک سپر حفاظتی. پرتوی از محبت خود را براو می افکند (39 طه) آن چنان که هرکس وی را ببیند دلباخته او می شود، نه تنها به کشتن او راضی نخواهد بود، بلکه راضی نمی شود که موئی از سرش کم شود. با این هدف که هرگونه پرورش و تربیت وساخته شدن موسی (ع) برای حمل پرچم رسالت با عنایت خاصّ پروردگار است "ولتصنع علی عینی" (39طه) و اصولاً سنت الهی است که هرکس ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد، خداوند رحمان محبت او را در دلها می افکند (96مریم) و البته روح و حقیقت عمل صالح هم اخلاص است.(110کهف) "و اصطنعتک لنفسی" (41طه) و به هرحال خداوند موسی را برای خودش پرورش می دهد و می سازد برای هدایت و رهبری بندگانش. و خداوند هنگامی که بنده ای را دوست بدارد آن چنان از او تفقّد می کند که دوست مهربان نسبت به دوستش.
  • و رسالت آغاز می شود امام صادق (ع) می فرماید:نسبت به چیزهایی که امید نداری بیش از چیزهایی که امید داری امیدوار باش! چرا که موسی بن عمران به دنبال شعله آتش رفت اما با مقام نبوت و رسالت بازگشت. ندا داده شد: "انی انا ربّک فاخلع نعلیک" (10-13طه) او وبرادرش هارون را به سراغ طاغوت زمان که مدّعی "أنا ربّکم الاعلی" (نازعات24) می باشد، می فرستد. (43طه) توصیه الهی به نرم سخن گفتن با فرعون است شاید متذکر شود یا از خدا بترسد (44طه) این رسولان الهی "قالا ربّنا" (46 طه) ترسی از افراط و طغیان فرعون دارند وخداوند آرامش می دهد نترسید! من با شما هستم، همه چیز را می شنوم و می بینم. (46طه)
  • اصول رسالت اعلام میشود "إنّنی أنا الله لااله الا أنا فاعبدنی وأقم الصلوة لذکری - إن الساعة آتیة..." (14- 15طه) و تکیه بر نماز است. خانواده را به نماز فرمان دادن و بر انجام آن شکیبا بودن (132طه) نماز را ضایع ننمودن و از وقت آن به تاخیر نیانداختن (59 مریم) چرا که نماز بهترین وسیله یاد خداوند است (14طه) و رسولان الهی نباید در یاد خداوند کوتاهی کنند . (42طه) و اصولاً هرکس از یاد خداوند رویگردان شود زندگی سخت و تنگی خواهد داشت و روز قیامت نابینا محشور می شود.(122- 124طه)
  • "قال ربّ اشرح لی صدری...." (25- 37طه) در راه انجام رسالت درخواست یاری از رب است که پاسخ مثبت داده شده و حضرت بار دیگر مشمول نعمت الهی واقع می شود. موسی (ع) در برخورد با فرعون و مسیر هدایتی او در پاسخ فرعون در معرفی ربّ موسی " فمَن ربّکما یا موسی؟" (49طه) می فرماید:"قال ربّنا الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی " (50 طه) به تحریک فرعون ساحران او مانع دعوت ربوبی می شوند. (69 – 57 طه) لکن با دریافت حقیقت به سجده در آمده می گویند:"آمنّا بربّ موسی و هارون "(70 طه) سپس طلب مغفرت از درگاه ربوبی دارند"إنا آمنّا بربّنا لیغفر لنا ..." (73 طه) چرا که " والله خیرٌ و أبقی" (73 طه) " ورزق ربّک خیرٌ و أبقی"(131طه) از جمله روزیها، روزی معنوی و آن هم ایمان و هدایت است.
  • حکمت گمشده مؤمن است و به فرمایش پیامبر (ص) داناترین مردم کسی است که دانش مردم را بر دانش خود بیفزاید و گرانبهاترین مردم کسی است که از همه داناتر باشد و کم بهاترین ،کسی که دانش او از همه کمتر باشد؛ اما پیامبر (ص) ما به تعلیم الهی ازدیاد علم را از درگاه ربوبی طلب دارد" قل ربّ زدنی علماً" و پاسخگوی سؤالاتش حضرت حق می باشد: سؤال از روح ، اصحاب کهف و نیز ذی القرنین «سوره اسراء و سوره کهف» بنده ی برگزیده الهی که نخستین درس داستان آموزنده او این است که در جهان هیچ کاری بدون توسل به اسباب امکان ندارد. لذا خداوند برای پیشرفت کار او « اسباب» پیشرفت و پیروزی به او می دهد. (85 کهف) و او هم به خوبی از این اسباب بهره می گیرد " واتبع سبباً" (92 – 89 کهف) و جریان تعلیم موسی (ع) بیان می شود او با تمام علم ودانش، هرگز نباید خود را برترین بداند چرا که در قلمرو مأموریت در نظام تشریع برترین و آگاهترین است.
  • اما در بعد دیگر نظام جهان یعنی نظام تکوین این «خضر» است که آگاه و عالمتر است و جوهره علم الهی او از عبودیت و بندگی خدا سرچشمه گرفته (65 کهف) موسی (ع) باید به سراغ این رحمت الهی رفته و علمی را که مایه رشد است « مفید برای عمل» از خضر بیاموزد .(62 کهف) حضرت ادب در برابر عالم را رعایت نموده امیدوار به صبر " إن شاء الله صابراً..." (69 کهف) و عدم مخالفت در مسیر تعلیم است. اما دیدار رفتاری که موسی(ع) به رموز آن آگاه نیست او را به سؤال وا می دارد و البته پاسخ از جانب خضر در زمان جدایی است که خبر آن برای موسی(ع) از همه مشکلات دوران زندگی حضرت سخت تر است !!! (82 – 67 کهف)
  • و بیان رسالت موسی (ع) در برابر بنی اسرائیل است او نه تنها اشتیاق مناجات خدا و شنیدن سخنان حضرت حق بی قرارش ساخته «کلیم الله» بلکه مشتاق رضای خدا و شنیدن فرمان اوست . پس برای دریافت قوانین و احکام الهی و رسیدن آن به قومش عجله می کند" عَجِلتُ إلیک ربّ لترضی (84 طه)
  • در غیبت موسی (ع) و در روزهای آخر از ده روزی که به سی روز میقات موسی(ع) اضافه شد، قوم موسی نا شکری نموده "ألم یَعِدکُم ربّکم وعداً حسناً" (86 طه) به فتنه سامری و گوساله طلایی او آزمایش شدند و اکثراً نا موفق از این امتحان ولی در محاکمه توسط پیامبرشان، سامری را مقصر جلوه دادند (87-88 طه) و سامری هم گفت : من در آغاز به قسمتی از آثار این رسول پروردگار « موسی» "فقبضت قبضة من اثر الرسول" (96 طه) مؤمن شدم " بصرت بما لم یبصروا " (96 طه) سپس در آن تردید کردم و آن را به دور افکندم " فنبذتها" (96 طه) و به سوی آیین بت پرستی گرایش نمودم و این در نظر من جالب تر و زیبا تر بود " سوّلت لی نفسی" (96 طه) پس مجازات این علّت العلل در دنیا "لا مساس"(97 طه) شد. به عنوان موجودی پلید ونجس و ناپاک که تماس او با بندگان الهی قطع شد و یا به بیماری مرموزی مبتلا شد که تماس با او ابتلا به بیماریِ او را به دنبال داشت و یا دچار یک نوع بیماری روانی به صورت وسواس شدید و وحشت از هر انسانی گردید و البته در وعده عذاب اخروی وی نیز تخلفی نخواهد بود (97 طه) و گوساله هم سوزانده و خاکسترش به دریا ریخته شد تا بت پرستی در میان این قوم ریشه کن گردد. (97 طه) این سرانجام گروهی است که پیروی شهوات کردند. (23 مریم)
  • عده ای هم مؤمن باقی ماندند. سلام بر آنها « السلام علی من اتبع الهدی" (47 طه) خداوند بر هدایتشان می افزاید (76 مریم) " و العاقبة للتقوی" (132 طه) در " یوم الحسرة" (39 مریم) خداوند بهشت را به بندگان پرهیزکار خود به ارث می دهد. بهشتی که در آن لغو و بیهوده ای نمی شنوند و جز سلام در آن سخنی نیست و هر صبح و شام روزی آنان مقرّر است (63 – 61 مریم) و البته ورودشان به شفاعت کسانی بوده که خداوند به آنان اجازه داده و به گفتار شان راضی بوده است. (109 طه) و پس از عبور از پل صراط در جهنم (71 مریم) تا قدر نعم الهی در بهشت در نزد آنان بیشتر باشد. و اما زیانکارترین مردم در اعمال ، ورودشان به دوزخ حتمی است ، آنهایی که تلاشهایشان در زندگی دنیا گُم و نابود شده با این حال می پندارند کار نیک انجام می دهند. (104 – 103 کهف)

1)     حضرت زهرا (سلام الله علیها) در بیان حق خویش در جریان غصب فدک که هدیه رسول خدا (ص) به ایشان بود، " وآت ذی القربی حقّه" (26 اسراء) به آیه " و ورث سلیمان داوود"(16 نمل) که به مفهوم همین آیه سوره مریم است ، استدلال نمودند.

امام علی (علیه السلام):

خداوند قرآن را فرو نشاننده عطش علمی دانشمندان و باران بهاری برای قلب فقیهان و راه گسترده و وسیع برای صالحان قرار داده است . قرآن دارویی است که با آن بیماری وجود ندارد . نوری است که با آن تاریکی یافت نمی شود.

نهج البلاغه – خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء پانزدهم:

  • از شئون رب العالمین هدایت همه هستی خاصّه انسان است و کتاب هدایت او هم قرآن است، که خود اینگونه به توصیف خویش می پردازد:
ü      از همه معارف در آن جمع است و از هر چیز نمونه ای دارد (89 اسراء- 54 کهف)

ü      هیچگونه کژی در آن راه ندارد (1 کهف)

ü      تحریف نمی پذیرد. " لا مبدل لکلماته" (27 کهف)

ü      ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهای آسمانی دیگر است.

ü      انذار برای کافران و بد کاران و بشارت جهت مؤمنانی که اعمال صالح انجام می دهند. (1 کهف)

ü      به راهی که استوارترین راهها است هدایت می نماید. (9 اسراء)

ü      شفا و رحمت برای مؤمنان است و ستمگران را جز خسران نمی افزاید.(82 اسراء)

ü      بر بنده برگزیده اش پیامبر خدا (ص) به حق نازل شده (1کهف – 105 اسراء) به تدریج و آرام ، جهت اجرای بهتر قوانین آن و نیز ارتباط دائمی پیامبر (ص) با مبدأ وحی و تثبیت قلب حضرت (106اسراء – 32 فرقان)

ü      تأثیر تلاوت آن در اهل علم گریه است وسجده و افزایش خشوع و تنزیه پروردگار(109 – 107 اسراء)

چرا که پیامبر(ص) در ابلاغ وحی در پرتو مقام عصمت الهی ثابت قدم و مصون از انحراف است (75 – 73 اسراء) و خدایش او را به معراج می برد تا روح پرعظمت پیامبر(ص) در پرتو مشاهده آن آیات و بیّنات عظمت بیشتری یابد و آمادگی فزونتری برای هدایت انسانها پیدا نماید.(1 اسراء)تا به جایی که در این زمینه خود را نزدیک به هلاکت می اندازد " لعلّک باخع نفسک" (6 کهف) و پس از حضرت ، اهل بیت گرامی ایشان در چنین جایگاهی قرار می گیرند و ما با پیروی از این رهبران افتخار همراهی با آنان را در سرای دیگر می یابیم (71 اسراء) و در دنیا هم شاکله وجودی ما به رنگ آنان در می آید (84 اسراء) شاکله یعنی هر گونه عادت و طریقه و مذهب و روشی که به انسان جهت می دهد و صورت باطنی و فصل ممیز انسان است زیرا نیت انسان نشانه حبّ و بغض، و حبّ و بغض مبیّن ایمان، و ایمان هم نشان دهنده ی ایده و عقیده ، و عقیده و باور انسان هم شاکله اوست، و شاکله الهی به عنوان آدم " لقد کرمنا بنی آدم" (71 اسراء) تکریم می شود چرا که تربیت یافته رهبران الهی است.

  • چنین بندگانی همراه با کاروان هستی می شوند که می فرماید: "إن من شیء الاّ یسبح بحمده" (44اسراء) و چون می فرماید: "لا تفقهون تسبیحهم" و نیز می فرماید:" کل قد علم صلاته و تسبیحه" (41 نور) یعنی تسبیحی به زبان قال نه حال! و سپس بیان قرآن است در نماز و سجده همه هستی و نمونه هایش هم بیان می گردد. پس اینان تسبیح گوی حضرت حق هستند و بر پا دارنده نمازند. با آدابی که به آن مأمورند (110 اسراء) و شرف و آبروی ایشان هم نماز شب (79 اسراء)
  • این مؤمنان پیرو و همراه پیامبرند و پیامبر(ص) هم به همراهی با آنان که قلبی مملو از محبت و یاد خدا دارند دعوت می شود و البته این همراهی منافات دارد با اطاعت پیامبر(ص) از کسانی که از یاد خدا غافلند و از هوای نفس خویش پیروی می کنند و کارهایشان افراطی است (28 کهف)، وابسته به زینتهای دنیایی اند «مال و فرزندان» (46 کهف) و به کثرت آنان خود را نیرومند می بینند (38- 32 کهف) نه اینکه قدرت و ولایت را از آن حق دانسته " هنا لک الولایة لله الحق" (44کهف) و نعم و نیرو و قوت را هم از ناحیه او !!! " ما شاءالله لا قوة الاّ بالله" (34 – 33کهف) پس پیامبر باید چشمان خود را از آنان برگیرد.
  • و یاد و عبادت خداوند در این مؤمنان قرین احسان به پدر ومادر است (1) که می فرماید: "باید به ایشان نیکویی نموده و اگر یکی از آنان به سن پیری رسید، کمترین اهانتی « اُف گفتن» به آنها نباید روا داشت. بر آنها نباید فریاد زد، بلکه با گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه با آنها سخن باید گفت و نیز باید بالهای تواضع خویش را در برابرشان از محبت و لطف فرود آورده و .... (23اسراء)
  • در باب سخن گفتن، گفتارشان از علمشان فزونتر نیست و بیش از آنچه می دانند نمی گویند. (36 اسراء) وسخنشان بهترین است؛ « چرا که شیطان به وسیله سخنان ناموزون فتنه و فساد می کند» (53 اسراء) راه رفتنشان بدون تکبر است. (37 اسراء) دستانشان به مال یتیم نزدیک نمی شود. (34 اسراء) حق پیمانه را ادا می کنند. (35 اسراء) از ترس فقر فرزند نمی کشند؛ چرا که خداوند را روزی دهنده خود و فرزندان می دانند. (31 اسراء) به احترام خون انسانها و حرمت شدید قتل نفس یقین دارند. (33اسراء) به زنا نزدیک نمی شوند. (32 اسراء) و در امر انفاق هم نه اهل امساکند (100 اسرائ) نه اسراف و زیاده روی «حد اعتدال» (29 اسراء) چرا که می دانند تبذیر کنندگان و مسرفان برادران شیاطین هستند. (27 اسراء)" اسراف" یعنی خارج شدن از حد اعتدال بی آنکه چیزی را ظاهراً ضایع کرده باشی و اما تبذیر و ریخت و پاش آن است که آنچنان مصرف کنیم که به اتلاف و تضییع بیانجامد.
  • و بدین سان سرانجام مؤمنان «اهل حق» پیروزی است به دلیل ورود صادقانه و صمیمانه در اعمالشان "ربّ أدخلنی مدخل صدق" و ادامه این برنامه تا پایان اعمال " وأخرجنی مخرج صدق" و در کنار آن تکیه بر قدرت پروردگار و اعتماد به نفس و ترک هر گونه اتکاء و وابستگی به دیگران (80 اسراء) پس فرماید: "جاءالحق" (81 اسراء)
  • و باطل و اهل باطل نابود شدنی هستند " زهق الباطل ..." (81 اسراء) چرا که بدیها را طلب می کنند . چشمانشان از دیدن حق نابیناست پس در آخرت هم نابینا و گمراهترند. (72 اسراء) راه نفوذ شیطان را برخود باز گذاشته اند، با صدا آنان را تحریک می کند . لشگر سواره و پیاده اش را بر آنها گسیل می دارد و در ثروت و فرزندانشان شرکت می جوید و آنان را با وعده ها سرگرم می نماید. (64 اسراء) در مقابل راه دریافت پیام الهی را بسته اند و ندای الهی را نمی شوند که خداوند می فرماید: " اگر برگردید ما هم بر می گردیم و امید است پروردگارتان به شما رحم می کند.» (8 اسراء) پس اهل باطل مستحق عذابند . هر چند عذاب الهی پس از اتمام حجّت بر آنان نازل می شود «ارسال رسل و رسیدن پیام هدایت» (15 اسراء)
  • پس به راستی که خداوند بر اساس عدل جزا می دهد . نیت های دنیوی را در دنیا و آنان را که اراده آخرت دارند و برای آن سعی و کوشش می کنند بر مبنای سعی و تلاششان ، و عطای پروردگار از کسی منع نشده است. (20 – 19 اسراء) هر کس نیکی کند به خود نیکی کرده و اگر بدی کند باز هم به خود بدی نموده. (7 اسراء) هر کس هدایت شود برای خود هدایت یافته و آن کس که گمراه گردد به زیان خود گمراه شده است و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد (15 اسراء)
  • و بالاخره نامه اعمال همه انسانها بر گردنشان آویخته شده و در برابر شان گشوده می گردد و امر الهی به قرائت آن است تا انسان خود حسابگر باشد. (14 – 13 اسراء) به گونه ای دقیق است که گنهکاران می گویند:" لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الاّ احصیها" (49 کهف) و همه اعمال خود را حاضر دیده و پروردگار به هیچ کس ظلم نمی کند.
  • اما از دیگر داستانهای قرآن ، جریان اصحاب کهف است. از آیات عجیب الهی و بیانش هم به حقّ! (13 – 9 کهف) داستان جوانمردانی است (2) که پس از ایمان به ربوبیّت حضرت حق ، به خاطر سختی جدا شدن از همرنگی محیط فاسد (15 کهف) در خواست رحمت الهی و راه نجات نمودند (10 کهف) و خداوند هم در پاسخ دلهایشان را محکم نموده به آنان آرامش عطا نمود. بر هدایتشان افزوده و رحمتش را نیز بر آنان گستراند (13 – 14 – 16 کهف) و به وسیله آنان ثابت نمود وعده رستاخیز حق است و در پایان جهان و قیام قیامت «معاد جسمانی» شکی نیست. (21 کهف) لذا مؤمنان راستین پس از آشکار شدن حقیقت این مؤمنین ، سزاوار دانستند در کنار مدفن آنان مسجد و معبدی ساخته شود تا یاد آنها از خاطره ها نرود و به علاوه از روح پاک آنها استمداد طلبند. (3)
  • بر این مبنا هدف از بیان این داستان علم به تعداد این مؤمنان و مدّت توقفشان در غار که در آگاهی حضرت حق است ، نیست. (22 کهف) بلکه جنبه های آموزنده آن مهم است:
  1. از خلال کیفیت بیان این داستان بر لزوم تکیه بر مشیت الهی و استمداد از لطف او و گفتن « إنشاءالله» واقف می شویم. یعنی نیروی ما از نیروی لا یزال الهی و قدرت ما وابسته به قدرت اوست. (23 -22 کهف)
  2. لزوم بحث منطقی در برخورد با مخالفان درست مثل روش پیامبران (15 – 14 کهف)
  3. هجرت از محیط آلوده هر چند مملو از نعم مادی باشد و تن دادن به انواع محرومیتها (20 کهف)
  4. تقیه به معنای سازنده اش یعنی اختفای موضع واقعی در جاییکه افشاگری بی نتیجه است و حفظ نیرو برای مبارزه و ضربه زدن بر دشمن در موقع مناسب (19 کهف)
  5. عدم تفاوت در میان انسانها در مسیر الله و قرار گرفتن وزیر و چوپان و سگ پاسبان در یک مسیر (18 کهف)
  6. توجه به امدادهای شگفت آور الهی برای مردان حق «چشمان باز و بر گرداندن بدن» (18 – 17 کهف)
  7. دقت در پاکی تغذیه در سخت ترین شرایط که تأثیر در استجابت دعا و صفای قلب انسان دارد.(19کهف)

1. در چهار سوره قرآن نیکی به والدین بعد از مسأله توحید قرار گرفته (83 بقره – 151 انعام – 23 اسراء)

2. نه اینکه جوان بودند بلکه پاک، با گذشت و دارای شهادت و رشادت بودند.

3. عدم نفی این کار در زبان قرآن ردّ اعتقاد وهابیت است در توسل مکتب تشیع به قبور معصومین

امام علی (علیه السلام):

قرآن دریایی است که تشنگان آن آبش را تمام نتوانند کشید و چشمه ای است که آبش کمی ندارد، محل برداشت آبی است که هرچه از آن برگیرند کاهش نمی یابد. منزلی است که مسافران راه آن را فراموش نخواهند کرد و نشانه هایی است که روندگان از آن غلفلت نمی کنند،کوهسار زیبایی است که از آن نمی گذرند.

نهج البلاغه-خطبه198

گزیده ای از معارف الهی جزء چهاردهم:

  • دربیان معارف الهی و در بخش اول آن یعنی عقاید و گام اول توحید ،مبحث «الوهیت» است و صفت بارز إله هم «خالقیت»؛ که می فرماید: "أفمن یَخلق کمن لا یُخلَق" (نحل 17) در سراسر قرآن و نیز در آیات پیش رو به نمونه های خلقت خداوند اشاره شده و ما به عنوان نمونه نام می بریم:
  1. از ملائکه که برای خداوند سجده می کنند وهیچ گونه تکبری ندارند (49نحل) و به فرمایش پیامبر(ص) این سجده از آغاز آفرینش آنها تا روز رستاخیز انجام می گیرد و در آن روز که سر از سجده بر می دارند، می گویند: "ما عبدناک حق معرفتک" و تأکید می شود برنفی استکبار آنان با دو صفت از آنها ؛ یکی ترس از درگاه الهی و دوم آنچه مأموریت دارند، انجام می دهند . (50 نحل) و در سوره تحریم آیه 6 هم می فرماید: " لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون"ساختار وجودیشان تنها بر انجام کار خیر است و گناهی از آنان صادر نمی شود.
  2. و دیگر اشاره شده به یکی از غذاهای مهم ، پر فایده ، خالص و گوارای انسان یعنی شیر و چگونگی تولید آن: شیر نتیجه جذب مواد غذایی به وسیله خون در ارتباط مستقیم خون با غدد سینه پستاندار است. ولی جالب اینکه نه بوی خاص فرث و نه رنگ مخصوص خون هیچ کدام به شیر منتقل نمی شود!!(65 نحل)
  3. و شگفت انگیزتر جریان تولید عسل است. در ماجرای برنامه زندگی زنبوران عسل و ارمغانی که آنها برای جهان انسانیت می آورند که هم غذا ست و هم شفا و هم درس زندگی، نشانه روشنی از عظمت و قدرت پروردگار (68 نحل)
  4. و نمونه دیگر انسان است و جریان خلقت او (31 – 26 حجر) پس از پایان کیفیت خلقت ، امر الهی به فرشتگان در سجده به انسان است . این امر از ناحیه آنان محقق می شود ولی شیطان که همراه ملائکه است سرپیچی می کند .
  5. البته سرانجام زندگی انسانها هم مرگ است و قبل از آن برخی به " أرذل العمر" می رسند ، سنین بالای عمر که ناتوانی و نسیان وجود انسان را فرا می گیرد و ....... (70نحل)
  • ابلیس این نافرمانی و گمراهی خود را به خداوند نسبت می دهد (39 حجر) با این نسبت شیطنت آمیز، ابلیس نخستین پایه گذار مکتب جبر می باشد ، مکتبی که بر خلاف وجدان هر انسانی است و یکی از دلایل مهم پیدایش آن تبرئه کردن گنهکاران در برابر اعمالشان.
  • سپس ابلیس از درگاه الهی فرصتی می خواهد برای گمراهی بندگان الهی تا روز رستاخیز و به او مهلت داده می شود. (38 – 36 حجر) اما بدانیم رابطه شیطان و گمراهان رابطه پیشوا و پیرو است نه اجبار کننده و اجبار شونده! (42 حجر) تسلط او بر کسانی است که وی را به سرپرستی خود برگزیده اند و آنها که نسبت به او شرک می ورزند .(100نحل) ونسبت به مخلَصین (40حجر) و آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می کنند این سلطه رفع شده است.(99نحل، 65 اسراء)
  • با وجود خطر شیطان خداوند بر خود هدایت و نشان دادن راه راست را بر بندگان فریضه می داند "علی الله...."(9 نحل) "إنّ علینا للهدی"(12 لیل) این راه راست در مقابل بیراهه هاست.
  • مسیر این راه با ارسال رسل وإنزال کتب بر بندگان مشخّص می شود . یکی از کتب الهی قرآن است که بیانگر همه چیز است . مایه هدایت و اسباب رحمت است و موجب بشارت برای مسلمانان(89 نحل) تحریف به آن راهی ندارد"إنا نحن نزّلنا الذکر..." (9 حجر) تغییر در آن صورت نمی پذیرد «آبه تبدیل» (101 نحل) و البته لازم است به هنگام تلاوت « از آغاز تا انجام» استعاذه صورت پذیرد. (98 نحل) به گونه ای که سبب شود انسان هنگام تلاوت از خوهای شیطانی جدا و به صفات الهی نزدیک شود، موانع فهم کلام حق از محیط فکر او دور شده و جمال دلآرای حقیقت را به درستی ببیند و نیز دچار تفسیر به رأی نگردد.
  • از آنجا که قرآن نمونه بارز یادآوری و علم و آگاهی است به آن ذکر اطلاق شده و لازم است به فرمان الهی جهت فهم درست آیات آن به اهل ذکر مراجعه کرد. «ارسال رسل» یعنی پیامبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت «اوصیای رسول» که از مصادیق روشن ذکرند و اولین معلمین و مفسرین قرآن کریم (44 نحل)
  • پس تعلیم پیامبرآغاز می شود. امر الهی است که این دعوت به هدایت با حکمت باشد به معنی علم ودانش و منطق و استدلال و دوم «موعظه حسنه» یعنی اندرزهای نیکو ، بُعد عاطفی بعد از بُعد عقلی مطرح است و بالاخره «مجادله أحسن» یعنی با مناظره باید ذهن افرادی را که انباشته از مطالب ناحق است، خالی نمود تا آمادگی برای پذیرش حق بیابند. (125 نحل)
  • پیامبر(ص) مانع گمراهی می شود. رفتار جاهلی با دختران «زنده به گور کردن را» نفی می کند. (58 نحل) و پیام اسلام را می رساند که : "هر کس عمل صالح انجام دهد در حالیکه مؤمن است ،خواه مرد باشد یا زن به او حیات پاکیزه می بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام داده اند، خواهیم داد." (97 نحل)
  • و امر به عبادت است . مکتب عالی تربیت و سرچشمه حصول ملکات فاضله نفسانی (98حجر) عبادت واعمال باید رنگی الهی داشته باشند تا مصداق عند الله شده و باقی بمانند وإلاّ طبیعت زندگی این جهان مادی، فنا و نابودی است " ما عندکم ینفد و ما عندالله باقٍ"(96 نحل)
  • غیر از گروهی که ظاهراً جهت تقیه اظهار وفاداری به کفر می کنند و مسلّماً مورد عفوند، (106 نحل) کافران و مستکبران که در مقابل دعوت پیامبر مانع می شوند، هم بار گناهان خود را حمل می کنند و هم کسانی را که به خاطر جهل گمراهشان می سازند. (25 نحل) اینان که ایمان به آیات الهی ندارند دروغگویان واقعی اند. (105 نحل) در صورتیکه در تعالیم رسول خدا (ص) به راستگویی و مبارزه با دروغ فوق العاده اهمیت داده شده است. دروغ سرچشمه همه گناهان - نفاق – نابود کننده سرمایه اطمینان است و از دوستی با دروغگویان نهی شده است.
  • سینه پیامبر(ص) از تکذیب ها و استهزاهای کافران و مشرکان تنگ می شود. (97 حجر)پس امر الهی می رسد که ما شرّشان را دفع می کنیم، (95 حجر) آشکارا آنچه را مأموریت داری بیان کن! و از مشرکان روی گردان (94 حجر) به دنیا داران نگاه میفکن و بال و پرخود را برای مؤمنین فرود آر! (88حجر) و دستور دیگر اینکه در برابر لجاجت ها ،نادانی و تعصب ها ، کارشکنی و مخالفت های سر سختانه آنان ملایمت و محبت نشان بده و از گناهان آنان صرف نظر کن ." فاصفح الصفح الجمیل" (85حجر)

در اسلام جهت عکس العمل نسبت به بدیهای دیگران، دستورالعمل مرحله ای بیان شده ،

  1. ابتدا بدی را با بدی پاسخ دادن " فمن اعتدی فاعتدوا..." (194 بقره) "وإن عاقبتم فعاقبوا ..." (126 نحل) "و جزاؤ سیئةٍ سیئةٌ ...." (40 شوری)
  2. در مرحله بعد می فرماید: عفو و اصلاح بهتر است (40شوری) به دنبال خطا استحقاق معاقبه و مجازات و ملامت است. عفو، گذشت از این مجازات است. اما فراموشی و پاک کردنِ خطا نیست
  3. پس مرحله سوم صفح است. یعنی نه تنها مجازات نیست بلکه خطا محو می شود "ولیعفوا و لیصفحوا الّا تحبّون أن یغفر الله لکم " (22نور) خاصّه "صفح جمیل" پس آمرزش الهی را به دنبال دارد.
  4. و اما در نهایت می فرماید:"و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإنّ الله غفور رحیم" (14 تغابن) «غفران» یعنی روی گناه را با رحمت پوشاندن ، در مقابل بدی نیکی کردن و دشمن را تبدیل به دوست نمودن " إدفع بالتی هی أحسن فإذا الذی بینک و بینه عداوة کأنّه ولیٌ حمیم" (34 فصلت)
  • آری یأس و قنوط از رحمت الهی خاص گمراهان است (56 حجر) هر چند از مظاهر رحمت او نباید سوء استفاده نمود. پس پیامبر! آگاهشان کن که :"نبِّئ عبادی أنّی أنا الغفور الرحیم و أنّ عذابی هو العذاب الألیم" (50 – 49 حجر)
  • و موعد جهنم که فرا رسد هنگام ورود به آن هفت در قرار داده شده است. اشاره به عوامل گوناگون «گناهان» ورود به جهنم. و در مقابل امام باقر(ع) می فرماید: «بهشت هشت در دارد. هر چند درهای ورود به بدبختی و عذاب فراوان باشد، درهای وصول به سعادت و خوشبختی از آن افزونتر است . در معارف الهی انسان همیشه می بایست بین خوف و رجاء باشد. (44 حجر)
  • کافران مستحق ورود به جهنم هستند . آرزوها آنان را غافل ساخت (3 حجر) چنانکه پیامبر (ص) می فرماید: « امید مایه رحمت امت من است . اگر نور امید نبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغبانی نهالی نمی کاشت.» اما اگر همین عامل حیات و حرکت از حد بگذرد و به صورت آرزوهای دور و دراز در آید بدترین عامل انحراف و بد بختی است. آری متأسفانه کافران در قیامت آرزوی درست دارند، زمانی که چشمان حقیقت بین آنها باز می شود، آرزو می کنند ای کاش مسلمان بودند !!! (2 حجر) ولی به آنها اجازه سخن گفتن هم داده نمی شود (1) بلکه دست و پا و گوش و چشم و حتی پوست آنان گواهی می دهند و ...(84 نحل) و اما بهشتیان به طور جاودان غرق در نعمت سلامت و امنیت هستند. بدون خستگی و رنج و بدون هر گونه حسد وکینه و دشمنی ، همه برادر و بر تختها رو به روی یکدیگر قرار دارند.

1)      هیچکس جز خداوند اذن سخن گفتن ندارد.(105هود)

امام علی (ع):

قرآن معدن ایمان و اصل آن است.چشمه های دانش و دریای های علوم است. سرچشمه عدالت و نهرهای عدل است، پایه های اسلام و ستون محکم آن است. نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمین های آن است.

نهج البلاغه – خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء سیزدهم:

در داستان های قرآنی " زندگی پیامبران وخاصه حضرت یوسف (ع) " درس عبرت برای اندیشمندان است و نیز بیان موجبات سعادت و تکامل انسان ها وهدایت و رحمت برای مؤمنان (111 یوسف) لذا بیان نیکوی زندگی یوسف (ع) ادامه می یابد:

  • چنان که بیان شد رحمت الهی شامل حضرت یوسف(ع) شده (56یوسف) و پاداش تقوی و صبر حضرت ضایع نشده در همین دنیا به ایشان اعطا می گردد.(90یوسف) پس ابتدا پایان توقف چندساله در زندان است از طریق به یاد آمدن توانایی یوسف (ع) در تعبیر خواب توسط ساقی شاه البته پس از فراموشی طولانی او توسط شیطان "وادّکر بعد أمَّةٍ" (42 – 45 یوسف) و بعد از علم تعبیر خواب و اثرات مثبت آن در حکومت ؛حضرت توسط پادشاه، مخصوصِ درگاهِ او و مکین و امین معرفی می گردد. (54 – 50 – 45 یوسف) و در ادامه و به ناچار حضرت در جهت خلع ید این ظالم و طاغوت زمان و پذیرش خزانه داری یا نخست وزیری او به مدح و معرفی خویش می پردازد.(55 یوسف) و سر انجام خود به حکومت می رسد که " نرفع درجات من نشاء" (76 یوسف)
  • در ورود دوباره برادران یوسف (ع) به مصر توصیه حضرت یعقوب (ع) است به ورود فرزندان از درهای مختلفِ ورودی شهر ، تا آسیبی متوجه آنان نگردد . هر چند آموزه حضرت به آنان توکّل بر خداوند است (67 یوسف) و اینکه خداوند حافظ آنان و مهربانترین است (64 یوسف) و مأمورانی را هم برای این امر اختصاص داده است.(11 رعد)
  • در ادامه داستان ، الهام الهی به یوسف (ع) است در حفظ برادر کوچک " فوق کل ذی علم علیم" (76 یوسف) و نیز پایان بخشیدن به دوری از همه برادران که در اثر تلاش و وسوسه شیطان "نزغ" (101 یوسف) صورت گرفته بود. پس ندای "إنکم لسارقون" (70 یوسف) توسط کارگزاران یوسف (ع) در حقیقت " توریه " بود چرا که این برادران در گذشته ، حضرت را از پدرش یعقوب(ع) دزدیده بودند.
  • حفظ پیمان مؤکد الهی « سوگند و قسم» برادران یوسف (ع) در محضر پدر جهت حفظ برادر کوچک خارج از قدرت و اراده طبیعی آنان بود. (66یوسف) چرا که درباره موارد سوگند به خداوند و اجرای آن باید متعهد بود. (225 -224 بقره، 89 مائده ، 94 – 91 نحل)
  • در مجازاتها شناخت گنهکار و تنبیه او باید بر اساس عدالت باشد (79 یوسف) و یوسف(ع) چنین نمود.
  • انعکاس رفتار حضرت یعقوب (ع) در برابر رفتارها ی منفی فرزندان درباره حضرت یوسف(ع) و برادر کوچکش در حالیکه از گریه چشمانش سفید شده ، فرو بردن خشم است (84 یوسف) و غم و اندوه ها را به در گاه خدا می برد. (86 یوسف) و یوسف(ع) هم چنین است . او نه تنها خشم را فرو می برد (77 یوسف) بلکه بالاتر، از لطف و محبت مادی "مسّنا و أهلنا الضر ..." (88 یوسف) و معنوی ، سیرابشان می سازد . آری او به سرعت و بدون دریافت حال شرمندگی بیشتر در برادران ، آنان را مورد عفو و بخشش قرار می دهد. (92 یوسف)
  • سپس حمایت وسیع پروردگار و الطاف خفیّه او به یاری یوسف(ع) و خانواده اش می شتابد. پیراهن یوسف (ع) به دستور حضرت جهت بینایی پدر به سوی او به ارمغان می رود. (93یوسف) همان پیراهن حادثه ساز که یک روز برادران را در پیشگاه پدر به خاطر پاره نبودن رسوا می کند و روز دیگر همسر هوسران عزیز مصر را به خاطر پاره بودن ، اینک نور آفرین دیده های بی فروغ یعقوب (ع) می شود و بوی این پیراهن در راه رسیدن به مشام یعقوب می رسد (94 یوسف) چرا که بر طبق بعضی روایات این پیراهن ، پیراهن معمولی نبود؛ بلکه پیراهنی بهشتی بود که از ابراهیم خلیل(ع) در خاندان یعقوب به یادگار مانده و یعقوب(ع) که شامّه بهشتی دارد بوی آن را از دور احساس می نماید و وقتی بر صورت حضرت افکنده می شود ناگهان حضرت بینا می گردد. (97 یوسف)
  • در اینجا برادران یوسف(ع) به فکر اصلاح و جبران گناه خود افتاده، با توسل به پدر راه رسیدن به لطف پروردگار را می جویند " یا أبانا إستغفر لنا"(97 یوسف) و چون توسل به اولیای الهی و شفاعت آنان منافاتی با توحید ندارد و امری جایز است لذا قرآن از زبان یعقوب(ع) پذیرای درخواست آنان است ولی تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه که مصادف با روز عاشورا بود و وقت مناسبتر برای اجابت دعا و پذیرش توبه ، به تأخیر می اندازد. (98 یوسف)
  • آموزش دیگر حضرت یعقوب (ع) به فرزندان ، آموزش امید است و دوری از یأس ، یعنی ناامیدی از رحمت الهی که نشان کفر است. (87 یوسف) چرا که رحمت الهی در پایان داستان یوسف(ع) به اوج خود می رسد و آن دیدار حضرت یوسف(ع) با پدر و مادر و خانواده است. عظمت این نعمت الهی و عمق این موهبت و لطف پروردگار آنچنان برادران و پدر ومادر را تحت تأثیر قرار می دهد که به عنوان اطاعت پروردگار و تحیّت و احترام به یوسف(ع) به سجده در می آیند(100یوسف)

یوسف(ع) پدر ومادر خود را بر تخت می نشاند و می فرماید : پدر! این تحقق خوابی است که قبلاً دیده بودم . خداوند آن را به حقیقت در آورد. (4یوسف، 100یوسف)

  • آری از هر چیزی که از خداوند خواستید به شما داد و اگر نعم الهی را بشمارید هرگز آن را شماره نتوانید کرد. (34 ابراهیم، 18 نحل، 109 کهف،27 لقمان)
  • اما لازم است یادآوری ایام الله ، یعنی روزهای سرنوشت ساز و مهم زندگی انسانها و اینکه یک نعمت بزرگ الهی شامل حال قوم و ملتی شایسته شده و یا یک مجازات بزرگ و دردناک الهی دامنگیر ملتی سرکش و طغیانگر گردیده است. (5 ابراهیم)
  • و مسلم است که در صورت شکرگزاری، خداوند نعم خود را بر ما افزون خواهد نمود (7 ابراهیم) و حقیقت شکر هم تنها ذکر "الحمد لله" نیست بلکه ابتدا توجه و ایمان و آگاهی نسبت به بخشنده ی نعمت، سپس مرحله زبان و بالاتر از این دو، مرحله عمل است. یعنی هر نعمتی را در مورد خودش مصرف نماییم و یا به فرمایش امام صادق(ع)" شکر نعمت آن است که از گناهان پرهیز شود."
  • و در حقیقت یاد خدا چنین است : حقیقت ذکر که سبب اطمینان و آرامش دلهای مؤمنان است؛ آن است که آنان با تمام قلب متوجه خدا و عظمت و علم و آگاهی و حاضر و ناظر بودنش هستند و این توجه مبدأ حرکت و فعالیت به سوی نیکی ها و مانع و سدّ محکمی در برابر گناهان است. (28 رعد)
  • در حقیقت این راه راستی است همراه با بصیرت! راه پیامبر (ص) و پیروان حضرت "أنا و من اتّبعنی" (108 یوسف) و تبعیت بالاتر از اطاعت است. که ابراهیم فرمود: "فمن تبعنی فإنه منّی" (36 ابراهیم) و این تبعیت پیروان پیامبر (ص) را به پیوند با اهل بیت حضرتش سوق می دهد « توصیف اولوا الالباب» (21 رعد)
  • تشبیه خداوند درباره این راه راست و نقطه مقابل آن به حق و باطل است که می فرماید: حق مانند آب یا فلز خالص است که در زمین و یا در کوره باقی می ماند اما باطل مانند کف روی آب یا کف حاصل از گداختن فلزات در کوره ها، رفتنی است (17 رعد) ویا تشبیه به شجره طیّبه و خبیثه است. (27 – 24 ابراهیم)
  • نتیجه مسیر حق برای رهروان آن بهشت است به همراه پدران و همسران و فرزندان صالح و فرشتگانی که از هر دری بر آنان وارد شده و می گویند: " سلامٌ علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار"(23 رعد)
  • و در نقطه مقابل در مسیر باطل ، «کفار» اعمالشان هم چون خاکستر در برابر تند باد و در یک روز طوفانی نابود شدنی است (18 ابراهیم) و در جایگاه عذاب الهی هم مورد تمسخر شیطان که "فلا تلومونی و لوموا أنفسکم"! (22ابراهیم) آری این نتیجه کفران نعم الهی است (7 ابراهیم) و البته این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست که آنان را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خداوند می سازد. (11 رعد ) بدانیم در علم الهی نسبت به چنین موارد و سایر حوادث جهان و تحقق موجودات ، مرحله ای غیر قطعی یا مشروط است به عبارت دیگر مرحله ای است که دگرگونی در آن راه دارد و از آن تعبیر به مرحله " محو و اثبات" می شود یا لوح محو و اثبات و " بداء" هم که یک نوع نسخ در امور تکوینی است در این مرحله حاصل می شود و اما در مرحله دیگر قطعیت است که هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد و از آن به " ام الکتاب" یا لوح محفوظ تعبیر می گردد . (39 رعد) لذا امام سجاد (ع) می فرماید: که اگر این آیه در قران نبود من از حوادث گذشته و آینده تا روز قیامت به شما خبر می دادم.

1) همچون معرفی و مدح حضرت علی(ع) در خطبه شقشقیه جهت آگاهی مردم ناآگاه و بی خبر از مقام حضرت و بی خبر از حکمت الهی در چنین انتخابهایی همچون گزینش طالوت (247 بقره)

امام علی (ع):

قرآن بنایی است که ستون های آن خراب نشود ، شفا دهنده ای است که بیماری های وحشت انگیز را بزداید، قدرتی است که یاورانش شکست ندارند و حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نشوند.

نهج البلاغه – خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء دوازدهم:

  • در آیات قرآن اغراضی برای خلقت و آفرینش انسان مطرحند که هر چند در بدو امر در بررسی این آیات ممکن است برداشت ما، اختلاف و تناقض در این آیات باشد؛ لکن دقت و توجه در آنها نشانگر آن است که همه در معنا و مفهوم به یک حقیقت باز می گردند . اغراضی که هر یک از دیگری حاصل می شوند و یا به عبارت دیگر هر یک وجودشان مقدمه ای است برای دیگری . ابتدا اینکه آفرینش کل جهان و مخصوصاً انسان عبث و بیهوده (115 مؤمنون) و نیز سرگرمی و بازی نبوده است. (18 - 16انبیاء ، 40 – 38 دخان) این آفرینش بر مبنای حق است (85حجر) هدف، معرفت و شناختِ حضرت حق است " لتعلموا" (12 طلاق) و امام حسین (ع) فرمودند:"لیعرفوا" اشاره به عظمت و قدرت حضرت حق، و به دنبال معرفت عبادت است (56 ذاریات) نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او و اطاعتی بی قید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینه ها تکامل انسان و امّا با اختیار. پس مقدمه ای می شود برای آزمون و تربیت بشر « ایّکم أحسن عملاً» (2 ملک ، 7 هود) و حسن عمل و موفقیت در آزمون الهی هم زمینه و مقدمه ایست برای غرق شدن در اقیانوس رحمت الهی (119 هود)
  • او وجودی کامل از هر جهت و بی نهایت در بی نهایت است ،"غنیٌ بالذّات"، او رزّاق است . رزق یعنی عطا و بخششی مستمر ، مادی و معنوی برای همه موجودات در هر کجا و در هر موضع و شرائطی . از نظر کمیّت و کیفیت حساب شده و مناسب حال (6 هود) البته مشروط به تلاش و کوشش (39 نجم) و بعضی از روزیها هم بدون تلاش
  • " وأحسن عمل" یعنی اسلام در عمل هم ، بر کیفیت نظر دارد نه کمیّت درستی عمل به این است که با خدا ترسی و نیت پاک توأم باشد . عمل خالص بدون ریا و هدف گیری دنیایی (16 – 15 هود) چرا که سنّت همیشگی الهی در چنین هدف گیری حبط عمل است(1) و باطل شدن ، گویی از آغاز بی خاصیت بوده است (2)
  • نقطه مقابل "احباط "تکفیر است یعنی پوشاندن و جبران کردن گناهان، و حسنات چنین می کنند.(114هود) و از جمله آن انجام نماز با تمام شرائط آن است و لذا در کلام علی (ع) به نقل از رسول خدا این آیه امید بخش ترین آیه قرآن است.
  • وجود پیامبران بهترین راه برای رسیدن بشر به هدف خلقتش می باشد، لذا بیان سرگذشت آنان در قرآن حق است و برای پیامبر (ص) آرام بخش قلب و برای مؤمنان موعظه و اندرز(120 هود)
  • ابتدا حضرت نوح است و استقامتش که زاییده ایمان است با این احساس که خداوند حاضر و ناظر است و محافظ و مراقب او . حضرت کشتی نجات مؤمنین زمان خود را می سازد تا از طوفانی که مجازات کوبنده الهی برای کافران است، نجاتشان بخشد. (37 هود) و جالب آنکه بر اساس کلام پیامبرمان: "کشتی نجات ما که مکتب ماست و حاملان آن امامان معصوم(ع) ، سازنده اش حضرت حق است".سپس امر نوح (ع) است که به هنگام حرکت و توقف کشتی، نام خدا و یاد خدا حاکم باشد(41 هود) چرا که هر حرکتی بی نام او آغاز شود "ابتر" خواهد بود(3) پس در هنگام فرود از کشتی هم با سلامت و برکت از ناحیه خداوند نجات نوح(ع) و مؤمنینِ به او پایان می پذیرد. هر چند در این نجات فرزند نوح(ع) مستثناست و پیوند مادّی او تحت الشعاع پیوند معنوی قرار گرفته و عمل غیر صالح فرزند پیوند او را با پدر قطع می کند. (46 – 45 هود)
  • و سفارش به قوم عاد از جانب پیامبرشان حضرت هود است که استغفار ، ریزش پی در پی باران رحمت الهی را به همراه دارد و افزایش نیروی مادی و معنوی آنان را (52 هود)
  • و در بیان رسالت حضرت صالح بیان پیوند مکتبی در باره قوم اوست. «ثمود» ناقه ای که مو جود خارق العاده و معجزه الهی جهت بیداری این امت بود توسط یک نفر پی شد ولی قرآن می فرماید: " فعقروها" (65 – 64 هود) ، صیغه جمع به کار می برد. یعنی اسلام رضایت باطنی به یک امر و پیوند مکتبی با آن را به منزله شرکت در آن می داند. پیامبر (ص) می فرماید: کسی که شاهد و ناظر کاری باشد امّا از آن متنفر ، همانند کسی است که در آن کار غایب بوده و کسی که در برنامه ای غایب بوده اما قلباً به آن رضایت داشته همانند شخص حاضر و شریک در آن است و جالب است که حضرت علی (ع) حتی کسانی را که در صلب پدران و رحم مادرانند، (مردم آخر الزمان) و قلبشان با امام (ع) و سپاه او در جنگ جمل است شریک در سپاه امام می داند.
  • و امر شعیب به قومش رعایت همه حقوق فردی و اجتماعی برای اقوام و همه ملتهاست "بخس" در اصل به معنای کم کردن به عنوان ظلم وستم . و بخس حق در هر محیط و عصر و زمان به شکلی ظهور دارد (85 – 84 هود) و حضرت بدینگونه اراده اصلاح جامعه را دارد. البته توفیق را از جانب خداوند می داند و توکل به او دارد.(88 هود)
  • و بیان سرگذشت حضرت یوسف (ع) است به عنوان " أحسن القصص" یعنی بهترین نحوه بیان در انتقال موعظه و اندرز برای مؤمنان که فراوان است :
  1. حفظ اسرار، به وسیله عدم بیان خواب توسط حضرت یوسف (ع) برای برادران (5 یوسف)
  2. دوری از حسد ، که به خاطر توجه و محبت حضرت یعقوب (ع) نسبت به حضرت یوسف (ع) در برادران حضرت، حسد پدیدار گشت (10 – 8 یوسف)
  3. اجرای عدالت بین فرزندان ؛ گر چه این توجه و محبت به دلیل ظهور آثار نبوغ و فوق العادگی حضرت یوسف(ع) بود، اما سبب ایجاد حسادت در فرزندان و طرح نقشه برای نابودی یوسف (ع) گردید و اینکه " العدل تتضاعف البرکات"(4)
  4. اعطای استقلال به فرزندان ، به عنوان یک مسئله مهم تربیتی است که سبب اجازه حضرت یعقوب (ع) در دوری ازیوسف(ع) و همراهی با برادران گردید. (12 یوسف)
  5. عدم اتهام و قصاص قبل از جنایت ، که تنها به اظهار شکّ در غفلت برادران نسبت به یوسف (ع) و حفاظت از او از جانب حضرت یعقوب (ع) بسنده می شود. (13 یوسف)
  6. عدم تلقین به دشمن ، که در قالب ترس حضرت یعقوب (ع) از حمله گرگ به یوسف (ع) بیان گردید. (13 یوسف)
  7. حسن انجام مسئولیت پس از پذیرش آن ، که در این زمینه برادران یوسف (ع) با وجود ادعا نا موفق ظاهر شدند. (14 یوسف)
  8. صبر در مصیبت ، که در بیان حضرت یعقوب (ع) صبری جمیل است همراه با طلب یاری از حضرت حق در فراق یوسف (ع) (18 یوسف)
  9. و اما نفس مسوّله که برادرن یوسف با آن درگیر شدند ،تزئین بد را به صورت خوب و زشت را به صورت زیبا جلوه دادن . هر چند هیچ نوع سلطه ای بر انسان نیست و خواسته ها به صورت دعوت صورت می پذیرد. « قرآن برای نفس مراتبی قائل است که انسان پس از طی آن مراتب و رسیدن به مرتبه عالیه به کمال نهایی خویش که قرب خدا و رسیدن به مقام وصل است ، نائل خواهد شد و آن مراتب عبارتند از: نفس مسوّله ، امّاره ، لوّامه ، ملهمه، و نفس مطمئنّه» (18 یوسف).یاد خدا و توسل به پیامبر و اهل بیت ، که روش همه انبیا در مواقع اضطرار بوده است و یوسف (ع) از طریق الهام و اعطای آرامش الهی و تعلیم جبرئیل از شرایط بحرانی گذر نمود. (16 یوسف)
  10. جهاد با نفس، یا جهاد اکبر در سرگذشت حضرت در برابر جریان زلیخا و زنان درباری(34 – 23، 53- 52 – 51 یوسف)حضرت خود را به خدا سپرد و پناه به لطف او برد" معاذ الله". توجه به نعم بی پایان الهی خاصّه در نجات از حیله برادران و نیز قدر شناسی نسبت به لطف عزیز مصر (52 یوسف) ، خود سازی و بندگی توأم با اخلاص که مخلِص بود و خداوند او را جزء مخلَصین قرار داد (24 یوسف) اگر لطف و رحمت الهی نبود پیروزی در میدان مبارزه با نفس امّاره ممکن نبود (53 یوسف) و این لطف و رحمت با اعطای " برهان الهی" بینش نسبت به عمل و آثار آن یعنی عصمت، به حضرت صورت گرفت و اینکه " إنه لا یفلح الظالمون" (23 یوسف) و بدینسان این پیامبر الهی محکم و استوار در برابر خواسته زلیخا "شغفها حبّاً" (5) (30 یوسف)و کید ومکر او و زنان درباری ایستاد . و به درگاه الهی تحمل زندان را بر اجابت خواسته های آنان محبوبتر داشت ؛ پس خداوند هم او را به بهترین صورت پاسخ داد. کید آنان را نابود (34 یوسف) و در ازای مجاهدت و صداقت حضرت ، به او حکم و علم عطا نمود که " کذلک نجزی المحسنین" (22 – 51 یوسف) " ولا نضیع اجر المحسنین" (56 یوسف) و اجر اخروی او هم بهتر از این اجر دنیوی است. (57 یوسف)
  • با بیان این سرگذشتها امر به استقامت است به پیامبر که در سوره شورا هم هست (15 شوری) اما به دنبال این کلام در سوره هود پیامبر (ص) فرمود: سوره هود مرا پیر کرد به خاطر این آیه" فاستقم کما أمرت"(116 هود) چرا که در ادامه فرمود: " ومن تاب معک" از مؤمنین هم طلب استقامت است

1)     حبط به این معناست که حیوان از علفهای نا مناسب زیاد بخورد تا شکم او باد کند و دستگاه گوارش او بیمار و ضایع شود . این حیوان بر اثر این حالت ظاهراً چاق به نظر می رسد ولی در باطن مریض و بیمار است.

2)     در سوره بفره 217 – انعام 88 – اعراف 147 – توبه 17 – 69 به مسأله حبط عمل پرداخته است.

3)     پیامبر (ص) فرمود: "کل امر ذی بالٍ لم یذکرفیه ببسم الله فهو أبتر"

4)     این کلام معصوم است که باید در خانواده رعایت شود.

5)     قرآن از واژه عشق بهره نمی برد چرا که بار معنایی منفی دارد و به جای آن "أشدّ حبّاً – شغفها حبّاً " آمده است. امام صادق(ع) می فرماید: عشق آن دلی است که از محبت خداوند تهی شده باشد.

امام علی (علیه السلام ):

قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد ، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد، شعله ای است که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد.

نهج البلاغه-خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء یازدهم:

  • خداوند در قرآن کریم درباره انسان تعبیرات مختلفی دارد. در آیاتی از او به "بشر" و یا "بنی آدم" یاد می کند. اما عجیب است در آیاتی که از او تعبیر به "انسان" است صفات نکوهیده و مذمومی برای اوست . او موجودی فراموشکار، حق ناشناس، ضعیف، ستمگر، کفران کننده "کفور"،عجول، پرخاشگر، ظلوم، جهول، مغرور، طغیانگر، نومید و ناسپاس، غافل وفخرفروش، کم ظرفیت، دمدمی مزاج که هنگام نعمت بخیل و دربلا پرجزع است ودر آیات سوره یونس(آیات12-21-23) درباره او می فرماید: "اگر زیان و ناراحتی به او برسد در هرحال ما را با اخلاص می خواند، اما پس از برطرف کردن بلا وناراحتی گوئی مارا نخوانده، ستمگر می شود و مکر می کند! این سیمای انسان خودروئی است که تحت تربیت و پرورش رهبران الهی قرار نگرفته است.
  • لذا خداوند برای تربیت او پیامبران الهی و نیز آخرین پیامبر(ص) را فرستاده است. از جنس خودما، رنج های ما براو سخت است، اصرار بر هدایت ما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف ومهرباناست. (128-129 توبه)
  • ونیزخداوند فضل و رحمتی هم چون قرآن را به ما هدیه می نماید که باید به داشتن آن شاد و خوشحال باشیم. (1) کتابی که موعظه و اندرز است، درمان آنچه درسینه هاست و هدایت و رحمت برمؤمنان است. (57- 58 یونس) مؤمنانی که توبه کننده، عبادت کننده، سپاس گزار نعم الهی و روزه دارند، و نماز را باخضوع به جا می آورند، آمربه معروف و ناهی از منکرند و نگهبان حدود الهی (112توبه) و اجرای قوانین او، قیام کننده به اقامه حق وعدل
  • در اجرای قوانین الهی ابتدا براساس تقوا اعمال خود را ارزش گذاری می کنند. می دانند باید نماز را در مسجدی که پایه اش بر این اساس است اقامه کنند (110 – 107 توبه) سپس در اعمال، آنان صدقه دهنده اند(2) «زکات» که سبب پاک سازی و پرورش آنهاست و همراهش دعای پیامبر (ص) که مایه آرامش آنهاست (3) و تعبیری لطیف که عظمت و شکوه این حکم را مجسم می کند. و علاوه بر تشویق مسلمانان به انجام این فریضه ، هشدار می دهد که در پرداخت نهایت احترام و ادب را به خرج دهند. زیرا گیرنده در حقیقت خداوند است. (4) (104 – 103 توبه) آنان صدقه مستحب هم می دهند « انفاق» و آن را مایه تقرّب « قرب مقامی» به خدا و رسول خدا می دانند (99 توبه) و براستی که چنین است مایه تقرّب به خداوند است و خداوند انفاق کوچک و بزرگ را ثبت و آن را به عنوان بهترین اعمال پاداش می دهد. (126 توبه) او پاداش کار نیک را نیک می دهد و زیاده برآن اعطا می نماید (26 یونس) و به هر صاحب فضیلت به اندازه فضیلت او می بخشد.(3 هود)

در نمایش قدرت جهت آمادگی برای حکم جهاد، کافران در مؤمنان شدت و خشونت «قدرت را احساس می کنند». (123توبه) آری اولیای الهی در حالی که دل هایی مملو از خشیت الهی دارند و محزونند (نه حزن مادی و ترس های دنیوی نسبت به حوادث گذشته و آینده که مایه انحطاط و تنزّل است. (5)) درعین حال قرآن می فرماید: "به دلیل عدم وابستگی به دنیا و متعلقات آن نه ترس دارند و نه غمگین می شوند". پس در زندگی دنیا وآخرت شاد و مسرورند (6) و می دانند وعده های الهی هم تخلّف ناپذیر است (64-62 یونس) چرا که خداوند به پیامبرش آرامش می دهد ؛"خداوند برای او کافی است."(129 توبه) و سخنان ناموزون مخالفان و مشرکان غافل و بی خبر حضرت را غمگین ننماید که تمام عزّت و قدرت از آن خداوند است. (65 یونس)

بر این مبناست که مؤمنان با مال و جانشان در برابر بهشت الهی با حضرتش معامله دارند . (111 توبه) و در تمامی لحظات اجرای حدود الهی خداوند و رسول او و مؤمنان را گواه و شاهد بر اعمال خود می بینند. (105 – 94 توبه) و اینکه بنابر روایات متفاوت تمام اعمال مردم آشکار و پنهان در آغاز ماه و یا هفته ای یکبار یا دوبار و یا روزی 2بار بر معصومین عرضه می شود و این عرضه اعمال اثر تربیتی فوق العاده در مراقبت از اعمال انسان دارد. و نیز اینکه هیچ امری حتی به اندازه ی ذرّه، کوچکتر یا بزرگتر از آن نیست مگر اینکه همه در لوح محفوظ و کتاب آشکار علم خداوند ثبت و ضبط است (64 یونس)

  • اما در مقابل مؤمنین ؛ دنیا داران ، راضی به حیات دنیوی شده اند و به آن تکیه کرده اند (7 یونس) در حالی که باید بدانند دنیا مانند آبی است که از آسمان نازل شده و بدینوسیله گیاهانی که مردم و چهارپایان از ان می خورند، می روید. در ظاهر زیباست و مردم در خیال بهره مندی دائمی از آن! که ناگاه عذاب الهی نازل می شود و آن را نابود می کند. گویی هرگز نبوده است . (24 یونس)
  • به راستی اگر خداوند در عذاب این دنیا داران بدکار شتاب می نمود، همانگونه که مردم در به دست آوردن خوبیها عجله دارند، عمرشان به زودی به پایان می رسید . (11یونس) مجرمان برای چه در عذاب عجله دارند؟ آیا توان دفع آن را دارند؟ (50 یونس) به فرعون بنگرند که در هنگام عذاب و غرق شدن "که توبه پذیرفتنی نیست" ابراز ایمان کرد (90 – 91 یونس) و خداوند بدن او را پس از مرگ عبرتی برای زمامداران مستکبر و همه ظالمان و مفسدان و نیز مستضعفین قرار داد . بدن بی جان او تردیدی در نابودی او و حکومتش باقی نگذاشت. (92 یونس)
  • اما اگر ایمان به موقع باشد، هم چون قوم یونس به عنوان تنها قوم از اقوام پیامبران (98 یونس) این خداوند است که توبه را می پذیرد (104 توبه) و بالاتر فرماید:"برما حق است نجات مؤمنان" (103 یونس) و بدانید برطرف کننده زیانها خداوند است و رساننده خیر هم اوست (107 یونس)
  • برای هر قوم و ملتی پایانی است. هنگامی که اجل آنها فرا رسد نه ساعتی تأخیر می کند و نه ساعتی پیشی می گیرند (49 یونس) و جالب است که احساسشان درمحشر آنچنان است که گویی جز ساعتی از روز در دنیا توقف نکرده اند (45 یونس) و با غفلت خویش از انجام عمل صالح همراه با ایمان ، خود را از بهشتی دور می سازند که در کنار قصرها و نهرها و باغها و .... گفتار ساکنان آن سلام است و آخرین سخنشان هم «أن الحمد لله ربّ العالمین». (10 – 7 یونس)

1)     توجه کنیم به معیار شادی در اسلام
2)     صدقه واجبه
3)     براین مبنا صلوات بر آل پیامبر (ص) هم مستقلاً جایز است
4)     هر چند در ظاهر گیرنده پیامبر (ص) یا امام و یا پیشوای مسلمین و افراد مستحق باشند.
5)     بلکه حزن از عدم انجام وظایف و مسئولیتها و موفقیتها ی فوت شده
6)     به فرمایش علی (علیه السلام) در ذیل آیه ، اینان دوستان خدا و پیروان ما هستند که بعد از ما می آیند . خوشا به حال ما و بیشر خوشا به حال آنان ، زیرا آنها مسئولیتهایی بر دوش دارند که شما «خطاب به اصحاب» ندارید و تن به مشکلاتی می دهند که شما نمی دهید.

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی