مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

 رذایل اخلاقی واقعاً آتش است و آتش، از خود سوزی شروع می‏ کند و سپس دیگران را می‏ سوزاند. قوّه غضبی که رذایلی مانند حسد از شعب فرعی آنهاست مادّه منفجره بی خاصّیتی است. اصل قوّه غضبیه را به منظور حمایت از دین و دفاع در برابر بیگانگان باید حفظ کرد؛ امّا آن را در درون جان نباید جای داد. این که گفته‌اند سگ را به خانه راه ندهید؛ زیرا خانه‌ای که سگ در آن باشد، فرشته به آن در نمی‌آید، معنای ظاهری دارد که سگ آلوده است و در خانه‌ای که در آن سگ هست فرشته ‏ها وارد نمی‌شوند. سگ جای مشخّصی دارد. سگ را در اتاق مخصوص و شخصی جا نمی‏ دهند. به همان معیار هم گفته‌اند به خانه دلی که در آن سگهایی مانند حرص، هوس و حسد باشد، فرشته فضیلت راه پیدا نمی ‏کند.

بیانات استاد جوادی آملی
تلاش کنیم در فرصت باقیمانده از ماه مبارک رمضان این رذایل را از خود دور کنیم.

خیلیها که گرفتار رذایل اخلاقیاند برای این است که بنیان مرصوص و محکمی ندارند لذا با خرافات و شانس زندگی میکنند با بخت و اتفاق زندگی میکنند و کسی که موحد نباشد ناچار به خرافات نظیر شانس و امثال شانس تن در میدهد. بنابراین فرمود: آن که ملحد است و عقیده ندارد زندگیاش و پا و پایهاش را روی لبهای گذاشته که زیرش خالی است.

آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به نمونه ای از بیماری های اخلاقی موجود در جامعه خاطر نشان کردند: آن مردی که نتواند خود را در برابر آهنگ نامحرم، رام کند، مریض است، چهاینکه آن زنی که نتواند خود را در برابر نامحرم بپوشاند، مریض است و این مرض با درس «حجاب» و «عفّت» درمان میشود. ذات اقدس اله به همسران حضرت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ﴿یا نساء النّبی لستُنّ کأحدٍ من النّساءِ إنْ اتّقیتُنّ فلا تخضعن بالقول فیطمعَ الّذی فی قلبه مرضٌ و قُلنَ قولاً معروفاً﴾. یعنی شما در سخن گفتن، صدای خود را نازک و رقیق نکنید؛ زیرا آن مردی که قلبش مریض است، طمع میکند. از این جا روشن میشود که «مرض» در فرهنگ قرآن کریم، بسیار عمیق و ریشهدار است.

همانگونه که جسم انسان در معرض ابتلا به انواع بیماری ها قرار دارد، در امور اخلاقی نیز ممکن است انسان دچار بیماریهای مُزمنی گردد که راه درمان آن به مراتب از بیماریهای جسمی سخت تر و دشوارتر است چراکه ترک و درمان رذائل اخلاقی همتی بس بلند  و عزمی فولادین می طلبد.

به تعبیر استاد برجسته اخلاق حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی چنین شخصی در آزمایشات مربوط به جسم خود هیچگونه نقص و کمبودی را ملاحظه نمی کند چرا که بیماری های اخلاقی و قلب مریض را این نوع آزمایش ها تشخیص نمی دهد و فقط در آزمایشات الهی این قلب مریض شناسایی می گردد چنانکه خداوند می فرماید: "فی قلوبهم مرض..."

بیشتر بیماری‏های جسمی با درد همراه است و شخص مریض از بیماری خویش آگاه می‏ شود؛ ولی بیماری‏های اخلاقی و روحی این گونه نیست و آگاه نبودن از مرض ‏های اخلاقی، خود بیماری دیگری است. رهبران الهی با نهی از منکر و یادآوری کیفر الهی، به عضو بیمار انسان فشار می‏ آورند تا او از بیماری خویش آگاه شود و در درمان آن بکوشد؛ ولی بیماری که از یادآوری مرض خود می‏ رنجد، طبیب را دشمن خویش می ‏پندارد و این رنجش نیز نوعی بیماری اخلاقی است؛ زیرا پزشک باید عضو دردمند را نشان دهد و در صورت لزوم، آن را قطع کند تا دیگر اعضا سالم بمانند .  

وقتی قرآن کریم موضوع حفظ نظام اسلامی را مورد اشاره قرار می دهد می فرماید مراقب باشید دشمنان شما و در راس آنها صهیونیسم هر روز دشمنی و خصومتشان با شما بیشتر می شود، اینها هر روز در حال نقشه کشیدن هستند؛ «وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ»، اینها تنها با شخص پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دشمنی نداشتند بلکه دشمنی اینها با اصل اسلام بود و اکنون نیز با اصل دین مخالفند. این نکته باید برای ما اصل باشد.

در بیشتر سور مدنی از «نفاق» ذکری به میان آمده است؛ منافقان تقریبا یک سوم مردم مدینه را تشکیل می دادند و در زمان حیات رسول گرامی اسلام به هر کارشکنی و توطئه ای از جمله ترور و ماجرای افک و دیگر مسائل دست زدند، اما یک بیان نورانی حضرت امیر(علیه السلام) در نهج البلاغه دارند که می فرمایند بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دیگر هیچ اثری از این نفاق و منافقین نبود، از طرفی امکان نداشت همه آنها دفعتا مرده باشند یا دست از نفاق خود برداشته باشند، در نتیجه همه آنها با سقیفه کنار آمده بودند.

  چرا مردم در زمان رضاخان در مقابل آن همه دشمنی که او با دین و روحانیت کرد سکوت کردند؟! دلیل آن این بود که مردم در آن مقطع تاریخی گذار از قاجاریه به پهلوی، «تخلف» و «اختلاف» دیدند و این دو غده بدخیم مردم را از دین جدا کرده بود.

اگر مردم با رهبر نباشند رهبر ولو علی بن ابی طالب(ع) باشد شکست قطعی است، لذا باید با هوشیاری از این دو غده بدخیم «تخلف» و «اختلاف» خود را دور نگه داریم تا به آن تجربه تاریخی تلخ دچار نشویم که امیدواریم به برکت وجود سرمایه های فراوانی همچون خون پاک شهدا و تلاش علما این نظام اسلامی از هر گزندی محفوظ باشد و به دست صاحب اصلی اش برسد.

برگرفته ازبیانات آیت الله العظمی جوادی آملی


سالروز قیام خونین پانزده خرداد 1342 و یاد و نام شهدای آن روز را گرامی میداریم و تلاش می کنیم با عمل به فرامین قرآن و رهبر معظّم انقلاب  حضرت آیت الله خامنه ای(حفظه الله) خون این عزیزان را پاس بداریم.

در محضر استاد - (شخصیت بارز امام خمینی"ره") 28

همواره جای سخن درباره‌ی این مرد بزرگ باقی است.
 امام مظهر عینی حرکت عظیمی است که ملّت ایران آغاز کرد و تاریخ خود را متحوّل کرد؛ امام بنیان‌گذار یک مکتب فکری و سیاسی و اجتماعی است. ملّت ایران این مکتب را، این راه را، این نقشه را پذیرفت و در آن مشغول حرکت شد؛ ادامه‌ی این راه بستگی دارد به اینکه این نقشه‌ی راه، درست شناخته بشود؛ بدون اینکه امام را درست بشناسیم - به‌معنای شناخت اصول امام -  این نقشه‌ی راه، شناخته نخواهد شد. بدیهی است بحث ما بر مبانی فکری امام است؛ بحث بر سرِ آن شاکله‌ی اصلی تفکّر امام بزرگوار ما است؛ این را میخواهیم درست بشناسیم.
 امام البتّه یک فقیه بزرگ بود؛ هم یک فقیه برجسته و بزرگ بود، هم فیلسوف بود،  هم صاحب‌نظر در عرفان نظری بود، در این مسائل [و] بخشهای فنّی و علمی یک سرآمد به‌حساب می‌آمد لکن شخصیّت برجسته‌ی امام به هیچ‌کدام از اینها وابسته نیست؛ بلکه شخصیّت اصلی امام در تحقّق مضمون آیه‌ی «وَ جٰهِدوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه» بود؛ امام بزرگوار با داشتن آن زمینه‌های برجسته‌ی علمی، وارد میدان مجاهدت فی‌سبیل‌الله شد و این مجاهدت را تا آخر عمر خود ادامه داد و حرکت عظیمی را به‌وجود آورد؛ نه فقط در کشور خود بلکه در همه‌ی منطقه‌ی ما و در همه‌ی دنیای اسلام و به یک اعتبار در همه‌ی جهان. محصول این حرکت، یک محصول بی‌نظیر بود.
دو کار بزرگ و بی‌سابقه‌ی در تاریخ کشور ما به‌وسیله‌ی امام تحقّق پیدا کرد؛ یکی برانداختن بنای سلطنت موروثی ظالمانه و غیر عاقلانه که چند هزار سال در کشور ما سابقه داشت. این بنای پوسیده‌ی کهنه‌ی غلط که حکومت کشور به دست انسانهایی باشد و به‌صورت موروثی از کسی به کسی برسد، یا با شمشیر و زور نظامی حکومت به دست بیاید و بعد نسل به نسل از یکی به دیگری به ارث برسد، یک سنّت غلط و بی‌منطق در طول چند هزار سال در کشور ما بود؛ کار اوّل امام این بود که این بنای غلط را برانداخت و کار را به دست مردم کشور سپرد.
 کار بزرگ دوّمی که امام بزرگوار انجام داد، ایجاد یک حکومت و نظامی بر اساس اسلام بود که این هم در تاریخ کشور ما بلکه بعد از صدر اسلام در تاریخ کلّ اسلام بی‌سابقه بود. این جهاد بزرگ امام بزرگوار ما یک چنین محصول ارزشمندی داشت و لذا همچنان‌که درباره‌ی اولیای دین گفته میشود، این مرد بزرگ هم مصداق «جاهَدَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه» است.
  جهاد این مرد بزرگ صرفاً جهاد سیاسی و اجتماعی یا جهاد فکری نبود بلکه همراه با همه‌ی این جهادها، جهاد درونی، جهاد با نفس، پایبندی به ارتباط مستمر و دائم با خدای متعال هم بود؛ این هم درس است. این‌جور نیست که اگر ما در میدان جهاد فکری یا جهاد علمی یا جهاد سیاسی یا جهاد نظامی وارد شدیم، حق داشته باشیم که از این بخش از جهاد صرف‌نظر کنیم.

 امام بزرگوار اهل خشوع بود، اهل بکاء بود، اهل دعا بود، اهل توسّل و تضرّع بود.  گریه‌ی سحرگاهان او، مناجات او، دعای او، ارتباط دائمی او که این حالت، پشتوانه‌ی معنویِ تداوم و استمرار جهاد این مرد بزرگ را تشکیل میداد. این‌را هم در حاشیه‌ی جهاد فی‌سبیل‌الله امام بزرگوارمان به یاد داشته باشیم.
 منظومه‌ی فکری امام دارای خصوصیّات کامل یک مکتب فکری و اجتماعی و سیاسی است. اوّلاً متّکی و مبتنی بر یک جهان‌بینی است که این جهان‌بینی عبارت است از توحید. همه‌ی فعّالیّت او، همه‌ی منطق او مبتنی بود بر توحید که زیربنای اصلی همه‌ی تفکّرات اسلامی است.
 
خصوصیّت دیگر این منظومه‌ی فکری که آن را به‌صورت یک مکتب به معنای واقعی کلمه در می‌آورد، این است که منظومه‌ی فکری امام به‌روز بود؛ مسائل مورد ابتلای جوامع بشری و جامعه‌ی ایرانی را مطرح میکرد و مخاطبان، آن را حس میکردند. در مکتب فکری امام، ضدّیت با استبداد و ضدّیت با استکبار حرف اوّل را میزند؛ این آن چیزی است که ملّت ایران هم آن را حس میکرد، ملّتهای مسلمان دیگر بلکه ملّتهای غیر مسلمان [هم‌] آن را حس کردند؛ برای همین این دعوت گسترش پیدا کرد.
 خصوصیّت دیگر این مکتب فکری این بود که زنده و پویا و پر تحرّک و عملیّاتی بود؛ مثل بعضی از اندیشه‌پردازی‌ها و تئوری‌سازی‌های روشنفکرانه نبود که در محفل بحث، حرفهای زیبا و قشنگی است امّا در میدان عمل کارایی ندارد؛ منطق امام، فکر امام، راه امام، عملیّاتی بود؛ قابل تحقّق در میدان عمل بود؛ به همین دلیل هم به پیروزی رسید و پیش رفت؛ این حرکت، مسیر تاریخ کشور ما را عوض کرد.
 ما ملّت ایران، ملّتی بودیم وابسته؛ ملّتی بودیم که به عمد ما را عقب نگه داشته بودند؛ هم فکر خود را بر ما تحمیل میکردند، هم فرهنگ خود را؛ هم منابع اقتصادی ما را میبردند و هم کاروان لجنزاری از عادتهای زشت را به‌سوی کشور ما سرازیر میکردند؛ ما یک چنین ملّتی بودیم. [امام‌] ما را تبدیل کرد به یک ملّت پر انگیزه، به یک ملّت پر امید، به یک ملّت پر تحرّک، به یک ملّت دارای هدفهای بزرگ. امروز ملّت ایران پر تحرّک است، پر انگیزه است، امیدوار است و به سمت هدفهای بزرگ روانه است. البتّه ما با هدفهای خودمان هنوز خیلی فاصله داریم امّا مهم این است که در حال حرکتیم؛ مهم این است که نیرو و همّتِ پیشرفت در ملّت ما وجود دارد؛ مهم این است که جوانان ما معتقدند که میتوانند به این هدفها برسند؛ میتوانند عدالت اجتماعی را به‌طور کامل تأمین کنند؛ میتوانند پیشرفت و ثروت را به این کشور بیاورند؛ میتوانند ما را به یک کشور پیشرفته و دارای قدرت متناسب با هویّت تاریخی خودمان تبدیل کنند.
 اگر ملّت ایران بخواهد به آن هدفها برسد، بخواهد این راه را ادامه بدهد، باید راه امام بزرگوار را درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد، نگذارد شخصیّت امام را تحریف کنند، که تحریف شخصیّت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملّت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد. همه باید بدانند که هاضمه‌ی سیری‌ناپذیر استکبار جهانی چشم از کشورشان برنداشته است؛ یک کشور بزرگ، یک کشور ثروتمند، یک کشور واقع‌شده‌ی در یک چهارراه حسّاس جهانی، برای قدرتمندان دغل‌باز عالم خیلی مهم است. اینها دست از طمع خود برنداشته‌اند، چشم برنداشته‌اند؛ فقط آن‌وقتی عقب خواهند نشست که شما ملّت ایران آن‌چنان قدرتی پیدا کنید، آن‌چنان پیشرفتی پیدا کنید که امید آنها قطع بشود.
بیانات استاد جوادی آملی پیرامون امام خمینی "ره"

ما برای اینکه ادراک کنیم قرآن را فهمیدیم یا نه, کلمات نورانی اهل بیت(علیهم السلام) را فهمیدیم یا نه, شرح صدر طلب می‌کند و علامت فهمیدن, شرح صدر است و شرح صدر هم نشانه‌هایی دارد که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال شد نشانه‌های شرح صدر چیست؟ فرمود: «التَّجَافِی عَنْ‏ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةُ إِلَی‏ دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِ الْمَوْت»؛ فرمود: از دنیا تجافی کردن, در دنیا زندگی نکردن و به سَمت آخرت حرکت کردن. این نکته که انسان در دنیا زندگی نکند، در آیات فراوانی تبیین شد و عصارهٴ آن نکته این است که بعضی‌ با زمین, آسمان, صحرا و دریا مربوط‌ هستند، با آب و هوا و فضا مربوط هستند, با اینها دارند زندگی می‌کنند، اینها آیات الهی هستند, ابزار فریب نیستند، اینها تذکرهٴ الهی‌ هستند، چون آیه و علامت و نشانهٴ لطف الهی است، هرگز انسان را غافل نمی‌کند. کسی که در زمین زندگی می‌کند, کسی که زیر آسمان زندگی می‌کند, کسی که با هوا و فضا مربوط است، اینها موجود تکوینی و حقیقی هستند نه اعتباری, آیت الهی‌ هستند نه قراردادی. آیت همواره مثل آینه است که صاحب خود را نشان می‌دهد. عده‌ای با زمین و آسمان و هوا و فضا مأنوس نیستند، مگر «بالعرض», اینها در دنیا زندگی می‌کنند، دنیا یعنی قرارداد و عناوین اعتباری، این پنج بخشی که در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» به صورت حصر آمده است همین است که ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾، دنیا، یعنی این قراردادها و اعتباراتِ نوجوانی و جوانی و میانسالی و سالمندی و کهنسالی، این عناوین چندگانه دنیاست؛ یعنی اعتبارات و قرارداد که واقعیتی ندارد، جز نزد معتبران.

 آنها که در دنیا زندگی می‌کنند اگر خواستند درباره جهان‌بینی نظر بدهند یا در معرفت‌شناسی سخن بگویند، سر از سفسطه و شکاکیّت درمی‌آورند، زیرا صدر و ذیل زندگی اینها, آغاز و فرجام زندگی اینها عناوین اعتباری بود. عناوین اعتباری, بینش اعتباری می‌دهد نه بینش تکوینی, بینش وهم و خیالی می‌دهد، نه بینش عقلانی.

 بنابراین افراد دو گونه هستند: بعضی در زمین و زیر آسمان و در فضا و هوا زندگی می‌کنند، اینها با واقعیت مرتبط هستند، جهان‌بینی ویژه دارند, معرفت‌شناسی خاص دارند؛ بعضی‌ در عناوین اعتباری غرق‌ هستند، خواه به صورت بازی, خواه به صورت پرداخت به تکاثر در قبال کوثر, خواه به مسائل سیاسی, خواه به مسائل دیگر, همه این مراحل، اینها را عناوین اعتباری می‌سازد. اینها جز قرارداد و اعتبار چیزی درک نمی‌کنند و اگر خواستند درباره جهان‌بینی نظر بدهند یا درباره معرفت‌شناسی سخن بگویند، از مسئلهٴ وهم و خیال و سفسطه و مانند آن نمی‌گذرند.

بنابراین اساس کار این است که متمسّکان به قرآن، کسانی‌ هستند که به کتابی اعتصام کردند که حبل آویخته است، این حبل آویخته هر لحظه بالا می‌رود و انسان را به نحو تجلّی بالا می‌برد.

سخنان استاد جوادی آملی

قرآن ؛ این طناب آویخته ‌شده، در ارتباط با خدا به نحو تجلّی است نه تجافی. هر اندازه که کسی در خدمت قرآن و عترت(علیهم السلام) باشد به همان اندازه صعود می‌کند؛ منتها مهم‌ترین عامل صعود, عمل صالح است که فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ﴾. مؤمنان و عالمان با ایمان اینها بالا می‌روند. اعتصام به قرآن، ‌چنین نیست که انسان را متوقّف کند، چون این طناب هر لحظه هم در حال تجلّی نزولی است، هم هر لحظه در حال تجلّی صعودی, نه نزول آن به نحو تجافی است که از مخزن غیب غایب باشد, ‌نه صعود آن به نحو تجافی است که از جریان عالم طبیعت غایب باشد. بنابراین اگر کسی به هر نحو به آیات الهی و حدیث اهل بیت(علیهم السلام) اعتصام کرد، در همان لحظه خدا او را بالا می‌برد: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾، عالمان با ایمان را خدا بالا می‌برد و اگر کسی اهل کلمه طیّب بود، آن کلمه طیّب در سایهٴ عمل صالح صعود می‌کند: ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ﴾؛ البته هم ارتفاع عمل صالح, هم صعود کلمهٴ طیّب به وسیله خدای ﴿رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ﴾ است که وعده داد فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا﴾، مؤمن یک درجه دارد, مؤمن عالِم درجه برتر دارد، او درجات دارد و این درجه؛ امّا همه اینها در پرتو اعتصام به قرآن کریم است.

برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی

خدای سبحان بهترین پیوند خود با خلق را در سایهٴ قرآن و عترت حفظ کرده است. فیض ولایت عترت اطهار(علیهم الصلوة و علیهم السلام) همانند فیض قرآن کریم به نحو تجلّی است، نه به نحو تجافی. اصل اول این است که قرآن را خدا نازل کرد; یعنی به زمین فرستاد، نه به زمین القا کرد. قرآن را نازل کرد، یعنی تنزّل داد, فرو فرستاد و همراه قرآن, فیض خاصّ خود را حفظ کرده است. این انزال‌ها و تنزیل‌ها کاملاً از هم جداست، آن را به زمین فرستاد، این را به زمین انداخت. ولایت هم ‌چنین است، پس این حبل و طناب را که گاهی به صورت قرآن ذکر می‌شود, گاهی به صورت عترت طاهرین(علیهم الصلاة و علیهم السلام) به زمین فرستاد و آویخت؛

هر کس در خدمت قرآن و عترت طاهرین(علیهم السلام) باشد، گاهی به حفظ کلمات اینها, گاهی به ادراک مفاهیم کلمات اینها, گاهی ایمان به کلمات اینها, گاهی عمل صالح به کلمات اینها ـ که همه اینها درجات گوناگون اعتصام به قرآن و عترت است ـ هر کسی به سهم خود به این دو طناب آویخته ‌شده، اعتصام کرد، طرْفی از سعادت برده است.

برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی

خداوند آبروی انسان کریم را نمی ‏ریزد

فرموده اند: شما در این ماه، کرامت بخواهید؛ زیرا خداوند آبروی انسان کریم را نمی ‏ریزد و همیشه آن را حفظ می کند. کرامت وصف خاصّ فرشتگان است. فرشتگان، بندگان مکرّمند، شما هم در کنار سفرهٴ کرامت دعوت شده‏ اید؛ سعی کنید، کریم بشوید.

برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی

ما بشرهای عادی تا آن‌جا که فرهنگ و زبان و قلم و امثال اینها مدد می‌کند، می‌توانیم از قرآن بهره بگیریم و از عترت طاها و یاسین استفاده کنیم، آن‌جا که جای لفظ نیست، آن‌جا که کلمه نیست، آن بخش‌هایی که «علی حکیم» است، بدون استفاده از راهنمایی‌های عترت طاهرین مقدور نیست، چون خدا در سوره مبارکه «زخرف» و مانند آن، محدوده قرآن را مشخص کرد، فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون﴾، این کتاب عربی است که جوامع بشری در مشهد و محضر او هستند؛ اما همین کتاب ﴿وَ إِنَّهُ فی‏ أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیم‏﴾؛ یعنی امتداد این کتاب، چون حبل متین است و آویخته است، مرحله بالای این کتاب، نه عبری است، نه عربی، نه تازی است، نه فارسی، با زبان و فرهنگ و لغت نمی‌شود آن را یاد گرفت: ﴿وَ إِنَّهُ فی‏ أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیم‏﴾، آن‌جا «علی حکیم» است، کسی از آن «علی حکیم» باخبر است که مظهر «علی حکیم» باشد و آن اهل بیت عصمت و طهارت(عَلَیْهِم أَفْضَلُ الصلوَاتِ الْمُصَلِّین‏) هستند.

 ما وقتی از قرآن طرْفی می‌بریم که هم «عربی مبین» را فرا بگیریم، هم از «علی حکیم» غافل نشویم، «علی حکیم» را؛ مثل «عربی مبین» اهل بیت عصمت، به ما می‌فهمانند. اگر یک روایت، مطلبی را از امام(عَلَیْهِ السَّلام) به ما منتقل کردند که این با ظاهر لفظ هماهنگ نبود، ما حق ردّ نداریم؛ البته بعد از احراز سند، زیرا قرآن تنها «عربی مبین» نیست، بخش وسیعی از قرآن، «علی حکیم» است که لغت و کلمه و مانند آن در آن‌جا مطرح نیست، آن‌جا فقط معارف عقلی است «و لاغیر». ما با چنین کتابی همراه هستیم.

برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی