امام علی (ع):
قرآن معدن ایمان و اصل آن است.چشمه های دانش و دریای های علوم است. سرچشمه عدالت و نهرهای عدل است، پایه های اسلام و ستون محکم آن است. نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمین های آن است.
نهج البلاغه – خطبه 198
گزیده ای از معارف الهی جزء سیزدهم:
در داستان های قرآنی " زندگی پیامبران وخاصه حضرت یوسف (ع) " درس عبرت برای اندیشمندان است و نیز بیان موجبات سعادت و تکامل انسان ها وهدایت و رحمت برای مؤمنان (111 یوسف) لذا بیان نیکوی زندگی یوسف (ع) ادامه می یابد:
- چنان که بیان شد رحمت الهی شامل حضرت یوسف(ع) شده (56یوسف) و پاداش تقوی و صبر حضرت ضایع نشده در همین دنیا به ایشان اعطا می گردد.(90یوسف) پس ابتدا پایان توقف چندساله در زندان است از طریق به یاد آمدن توانایی یوسف (ع) در تعبیر خواب توسط ساقی شاه البته پس از فراموشی طولانی او توسط شیطان "وادّکر بعد أمَّةٍ" (42 – 45 یوسف) و بعد از علم تعبیر خواب و اثرات مثبت آن در حکومت ؛حضرت توسط پادشاه، مخصوصِ درگاهِ او و مکین و امین معرفی می گردد. (54 – 50 – 45 یوسف) و در ادامه و به ناچار حضرت در جهت خلع ید این ظالم و طاغوت زمان و پذیرش خزانه داری یا نخست وزیری او به مدح و معرفی خویش می پردازد.(55 یوسف) و سر انجام خود به حکومت می رسد که " نرفع درجات من نشاء" (76 یوسف)
- در ورود دوباره برادران یوسف (ع) به مصر توصیه حضرت یعقوب (ع) است به ورود فرزندان از درهای مختلفِ ورودی شهر ، تا آسیبی متوجه آنان نگردد . هر چند آموزه حضرت به آنان توکّل بر خداوند است (67 یوسف) و اینکه خداوند حافظ آنان و مهربانترین است (64 یوسف) و مأمورانی را هم برای این امر اختصاص داده است.(11 رعد)
- در ادامه داستان ، الهام الهی به یوسف (ع) است در حفظ برادر کوچک " فوق کل ذی علم علیم" (76 یوسف) و نیز پایان بخشیدن به دوری از همه برادران که در اثر تلاش و وسوسه شیطان "نزغ" (101 یوسف) صورت گرفته بود. پس ندای "إنکم لسارقون" (70 یوسف) توسط کارگزاران یوسف (ع) در حقیقت " توریه " بود چرا که این برادران در گذشته ، حضرت را از پدرش یعقوب(ع) دزدیده بودند.
- حفظ پیمان مؤکد الهی « سوگند و قسم» برادران یوسف (ع) در محضر پدر جهت حفظ برادر کوچک خارج از قدرت و اراده طبیعی آنان بود. (66یوسف) چرا که درباره موارد سوگند به خداوند و اجرای آن باید متعهد بود. (225 -224 بقره، 89 مائده ، 94 – 91 نحل)
- در مجازاتها شناخت گنهکار و تنبیه او باید بر اساس عدالت باشد (79 یوسف) و یوسف(ع) چنین نمود.
- انعکاس رفتار حضرت یعقوب (ع) در برابر رفتارها ی منفی فرزندان درباره حضرت یوسف(ع) و برادر کوچکش در حالیکه از گریه چشمانش سفید شده ، فرو بردن خشم است (84 یوسف) و غم و اندوه ها را به در گاه خدا می برد. (86 یوسف) و یوسف(ع) هم چنین است . او نه تنها خشم را فرو می برد (77 یوسف) بلکه بالاتر، از لطف و محبت مادی "مسّنا و أهلنا الضر ..." (88 یوسف) و معنوی ، سیرابشان می سازد . آری او به سرعت و بدون دریافت حال شرمندگی بیشتر در برادران ، آنان را مورد عفو و بخشش قرار می دهد. (92 یوسف)
- سپس حمایت وسیع پروردگار و الطاف خفیّه او به یاری یوسف(ع) و خانواده اش می شتابد. پیراهن یوسف (ع) به دستور حضرت جهت بینایی پدر به سوی او به ارمغان می رود. (93یوسف) همان پیراهن حادثه ساز که یک روز برادران را در پیشگاه پدر به خاطر پاره نبودن رسوا می کند و روز دیگر همسر هوسران عزیز مصر را به خاطر پاره بودن ، اینک نور آفرین دیده های بی فروغ یعقوب (ع) می شود و بوی این پیراهن در راه رسیدن به مشام یعقوب می رسد (94 یوسف) چرا که بر طبق بعضی روایات این پیراهن ، پیراهن معمولی نبود؛ بلکه پیراهنی بهشتی بود که از ابراهیم خلیل(ع) در خاندان یعقوب به یادگار مانده و یعقوب(ع) که شامّه بهشتی دارد بوی آن را از دور احساس می نماید و وقتی بر صورت حضرت افکنده می شود ناگهان حضرت بینا می گردد. (97 یوسف)
- در اینجا برادران یوسف(ع) به فکر اصلاح و جبران گناه خود افتاده، با توسل به پدر راه رسیدن به لطف پروردگار را می جویند " یا أبانا إستغفر لنا"(97 یوسف) و چون توسل به اولیای الهی و شفاعت آنان منافاتی با توحید ندارد و امری جایز است لذا قرآن از زبان یعقوب(ع) پذیرای درخواست آنان است ولی تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه که مصادف با روز عاشورا بود و وقت مناسبتر برای اجابت دعا و پذیرش توبه ، به تأخیر می اندازد. (98 یوسف)
- آموزش دیگر حضرت یعقوب (ع) به فرزندان ، آموزش امید است و دوری از یأس ، یعنی ناامیدی از رحمت الهی که نشان کفر است. (87 یوسف) چرا که رحمت الهی در پایان داستان یوسف(ع) به اوج خود می رسد و آن دیدار حضرت یوسف(ع) با پدر و مادر و خانواده است. عظمت این نعمت الهی و عمق این موهبت و لطف پروردگار آنچنان برادران و پدر ومادر را تحت تأثیر قرار می دهد که به عنوان اطاعت پروردگار و تحیّت و احترام به یوسف(ع) به سجده در می آیند(100یوسف)
یوسف(ع) پدر ومادر خود را بر تخت می نشاند و می فرماید : پدر! این تحقق خوابی است که قبلاً دیده بودم . خداوند آن را به حقیقت در آورد. (4یوسف، 100یوسف)
- آری از هر چیزی که از خداوند خواستید به شما داد و اگر نعم الهی را بشمارید هرگز آن را شماره نتوانید کرد. (34 ابراهیم، 18 نحل، 109 کهف،27 لقمان)
- اما لازم است یادآوری ایام الله ، یعنی روزهای سرنوشت ساز و مهم زندگی انسانها و اینکه یک نعمت بزرگ الهی شامل حال قوم و ملتی شایسته شده و یا یک مجازات بزرگ و دردناک الهی دامنگیر ملتی سرکش و طغیانگر گردیده است. (5 ابراهیم)
- و مسلم است که در صورت شکرگزاری، خداوند نعم خود را بر ما افزون خواهد نمود (7 ابراهیم) و حقیقت شکر هم تنها ذکر "الحمد لله" نیست بلکه ابتدا توجه و ایمان و آگاهی نسبت به بخشنده ی نعمت، سپس مرحله زبان و بالاتر از این دو، مرحله عمل است. یعنی هر نعمتی را در مورد خودش مصرف نماییم و یا به فرمایش امام صادق(ع)" شکر نعمت آن است که از گناهان پرهیز شود."
- و در حقیقت یاد خدا چنین است : حقیقت ذکر که سبب اطمینان و آرامش دلهای مؤمنان است؛ آن است که آنان با تمام قلب متوجه خدا و عظمت و علم و آگاهی و حاضر و ناظر بودنش هستند و این توجه مبدأ حرکت و فعالیت به سوی نیکی ها و مانع و سدّ محکمی در برابر گناهان است. (28 رعد)
- در حقیقت این راه راستی است همراه با بصیرت! راه پیامبر (ص) و پیروان حضرت "أنا و من اتّبعنی" (108 یوسف) و تبعیت بالاتر از اطاعت است. که ابراهیم فرمود: "فمن تبعنی فإنه منّی" (36 ابراهیم) و این تبعیت پیروان پیامبر (ص) را به پیوند با اهل بیت حضرتش سوق می دهد « توصیف اولوا الالباب» (21 رعد)
- تشبیه خداوند درباره این راه راست و نقطه مقابل آن به حق و باطل است که می فرماید: حق مانند آب یا فلز خالص است که در زمین و یا در کوره باقی می ماند اما باطل مانند کف روی آب یا کف حاصل از گداختن فلزات در کوره ها، رفتنی است (17 رعد) ویا تشبیه به شجره طیّبه و خبیثه است. (27 – 24 ابراهیم)
- نتیجه مسیر حق برای رهروان آن بهشت است به همراه پدران و همسران و فرزندان صالح و فرشتگانی که از هر دری بر آنان وارد شده و می گویند: " سلامٌ علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار"(23 رعد)
- و در نقطه مقابل در مسیر باطل ، «کفار» اعمالشان هم چون خاکستر در برابر تند باد و در یک روز طوفانی نابود شدنی است (18 ابراهیم) و در جایگاه عذاب الهی هم مورد تمسخر شیطان که "فلا تلومونی و لوموا أنفسکم"! (22ابراهیم) آری این نتیجه کفران نعم الهی است (7 ابراهیم) و البته این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست که آنان را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خداوند می سازد. (11 رعد ) بدانیم در علم الهی نسبت به چنین موارد و سایر حوادث جهان و تحقق موجودات ، مرحله ای غیر قطعی یا مشروط است به عبارت دیگر مرحله ای است که دگرگونی در آن راه دارد و از آن تعبیر به مرحله " محو و اثبات" می شود یا لوح محو و اثبات و " بداء" هم که یک نوع نسخ در امور تکوینی است در این مرحله حاصل می شود و اما در مرحله دیگر قطعیت است که هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد و از آن به " ام الکتاب" یا لوح محفوظ تعبیر می گردد . (39 رعد) لذا امام سجاد (ع) می فرماید: که اگر این آیه در قران نبود من از حوادث گذشته و آینده تا روز قیامت به شما خبر می دادم.
1) همچون معرفی و مدح حضرت علی(ع) در خطبه شقشقیه جهت آگاهی مردم ناآگاه و بی خبر از مقام حضرت و بی خبر از حکمت الهی در چنین انتخابهایی همچون گزینش طالوت (247 بقره)