امام علی (علیه السلام) :
کتاب پروردگار در میان شماست که بیان کننده حلال و حرام و واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاص و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقیّد، محکم و متشابه می باشد عبارات مجمل خود را تفسیر و نکات پیچیده خود را روشن می کند. از واجباتی که پیمان شناسایی آن را گرفت و مستحباتی که آگاهی از آن لازم نیست . محرّمات الهی از هم جدا می باشند. برخی از آنان گناهان بزرگ است که وعده آتش دارد و بعضی کوچک که وعده بخشش داده است و برخی از اعمال، که اندکش مقبول و در انجام بیشتر آن آزادند.
نهج البلاغه – خطبه 1
گزیده ای از معارف الهی جزء سی :
تمام نظامات جهان هستی اعم از نظاماتی که بر منظومه ها و کواکب آسمان حاکم است و یا آنچه بر مخلوقات زمینی خاصه انسان از نظر جسم و جان او حتی موضوعات ساده ای هم چون خطوط سر انگشتان دست " بلی قادرین علی أن نسوی بنانه" (4قیامت) شاهد گویایی بر اثبات وجود پروردگار ، خالقیت و ربوبیت اوست و این همه در یک تعبیر کوتاه نهفته است: " الذی خلق فسوّی" (2 اعلی) پس سزاوار است که در اولین خطاب به رسولش می فرماید: " إقرأ باسم ربّک الذی خلق"(1) (1 علق) برای اثبات ربوبیت پروردگار بر روی مسأله خلقت و آفرینش جهان هستی تکیه شده چرا که خالقیت بهترین دلیل بر ربوبیت اوست . ربّ مالک مصلح است. کسی که هم صاحب چیزی است و هم به اصلاح و تربیت آن می پردازد. بدین ترتیب پس از مسأله آفرینش و نظم بندی خلقت به موضوع برنامه ریزی برای حرکت کمالی و هدایت موجودات در این مسیر پرداخته و می فرماید: " والذی قدّر فهدی" (3 اعلی) همان کسی که تقدیر کرد و هدایت فرمود و منظور از «تقدیر» همان اندازه گیری و تعیین برنامه های حرکت به سوی اهدافی است که موجودات به خاطر آن آفریده شده اند و منظور از هدایت هم هدایت تکوینی است که به صورت انگیزه ها و قوانینی که بر هر موجودی حاکم ساخته « اعم از انگیزه های درونی و برونی » ، یعنی همان پاسخ موسی (ع) در برابر سؤال فرعون که " فمن ربّکما یا موسی؟ ربّنا الذی اعطی کلّ شیءٍ خلقه ثم هدی" خلاصه اینکه دقت در ساختمان هر موجودی و مسیری را که در طول عمر خود طی می کند به وضوح این حقیقت را نشان می دهد که برنامه ریزی دقیقی دارد و دست هدایت نیرومندی پشت سر آن برای اجرای این برنامه ها کمک می کند و این هم نشانه دیگری از ربوبیت پروردگار است . سپس از میان مخلوقات بر روی مهمترین پدیده جهان خلقت ، عصاره و چکیده جهان ملک و ملکوت و گل سر سبد آفرینش یعنی انسان تکیه کرده و آفرینش او را یادآور می شود:" خلق الانسان من علق"(2 علق) خلقتی که می فرماید: او را در بهترین صورت و نظام آفریدیم (4 تین) و برای بیدار ساختن انسان غافل به گوشه ای از کرم و الطافش در طی این خلقت در چهار مرحله اشاره کرده و می فرماید : همان خدایی که تو را آفرید « اصل افرینش» سپس دستگاه های وجودت را منظم ساخت؛ "فسوّاک" مرحله تسویه و تنظیم بدن انسان ، سپس به موهبت سوم می رسد: " فعدلک" تعدیل نمود؛ تعدیل میان قوا و اعضای پیکر و هماهنگی و رابطه آنها با یکدیگر و سرانجام هم مسأله ترکیب و صورت بندی او در مقایسه با موجودات دیگر فرا می رسد " فی أیّ صورةٍ ما شاء رکّبک " (8-7 انفطار) و در سوره شمس ذیل دهمین و یازدهمین سوگند می فرماید: قسم به نفس آدمی و آن کس که آن را منظم و مرتب ساخت و " نفسٍ و ما سوّاها " (7 شمس) اهمیت این خلقت بدیع تا به آنجا ست که خداوند در آن ، به خالق و مخلوق یکجا قسم یاد کرده(2) اگر منظور از نفس روح انسان باشد مراد از تسویه همان تنظیم و تعدیل قوای روحی انسان است. از حواس ظاهر گرفته تا نیروی ادراک: حافظه – انتقال – تخیّل – ابتکار – محبت – اراده و تصمیم و ... و اگر منظور روح و جسم هر دو باشد تمام شگفتیهای نظامات بدن و دستگاه های مختلف آن را شامل می گردد . آن گاه درباره هدایت انسان سخن به میان می آید " إنّ علینا للهدی"(12 لیل) یعنی علاوه بر هدایت تکوینی هدایت تشریعی هم وجود دارد و لازم است در کنار نشان دادن راه " انا هدیناه السبیل" (3 انسان) و ارائه تکلیف و مسئولیت به انسان، آگاهیهای لازم در اختیار وی قرار گیرد و این آگاهی از سه طریق انجام می پذیرد: از طریق ادراکات عقلی و استدلالی - از طریق فطرت و وجدان بدون نیاز به استدلال و از طریق وحی و تعلیمات انبیاء و اوصیاء. و آنچه را مورد نیاز بشر در پیمودن مسیر تکامل است خداوند به یکی از این سه طریق یا در بسیاری از موارد به هر سه طریق به او تعلیم نموده است " وهدیناه النجدین" (10 بلد) او را به خیر و شرش هدایت نمودیم و اگر تربیتهای غلط و محیطهای فاسد نباشد علاقه انسان به نیکی ها بسیار زیاد است و شاید تعبیر به نجد «سرزمین مرتفع» در مورد نیکی ها به خاطر همین است زیرا زمینهای مرتفع هوای بهتر و جالبتری دارند و در مورد شرور از باب تغلیب به کار برده شده، و یا در تعبیری دیگر می فرماید: ما فجور و تقوا را به انسان الهام کردیم " ألهمها" (8 شمس) از ماده «الهام» که در اصل به معنای بلعیدن یا نوشیدن چیزیست و سپس به معنای القاء مطلبی از سوی پروردگار در روح و جان آدمی آمده است گویی روح انسان آن مطلب را با تمام وجودش می نوشد و می بلعد . یعنی باید و نباید ها الهام شده است پس باید در بلعیدن دقیق باشد که " فلینظر الانسان الی طعامه" (24 عبس) توجه به جنبه تکوینی غذا و تشکر از مقام ربّ بلکه توجه به جنبه های اخلاقی و تشریعی غذا ، یعنی چگونگی تحصیل آن «حلال و حرام، مشروع و نامشروع» و تأثیر آن در معرفت و خودسازی، در کنار دقت در طهارت ظاهری غذا، توجه به آداب خوردن اطعمه و اشربه در دستورات ذکر شده در مکتب پیامبر(ص)واهل بیت(ع)و به طریق اولی توجه به غذای روح یعنی علم و دانش به فرمایش امام باقر(ع) و امام صادق(ع):باید بنگرد که آن را از چه کسی گرفته و می گیرد!! و امام حسن(ع)هم در این زمینه هشدار داده اند: «عجب دارم از آنها که به غذای جسم می اندیشند اما در غذای روح دقت نمی کنند ، خوراک زیانبار را از شکم خود دور می دارند اما قلب را با مطالب مهلک آکنده می نمایند!!» در این زمینه خبر می رسد که کافران مدّعی چنین دقتی بوده و می گفتند: دست از آیین خود بر نمی دارند تا دلیل روشنی برای آنها بیاید یا پیامبری از سوی خدا بیاید که صحیفه های پاکی را بر آنها بخواند و در آن نوشته های صحیح و پر ارزشی باشد. ولی هنگامی که آمد ایمان نیاوردند مانند اهل کتاب (1-3 بینه) پس خداوند خواسته آنان را اجابت نمود و می فرماید: آیا به خلقت شتر ، آسمان ، کوه و زمین نمی نگرند؟ "فذکّر إنما أنت مذکّر" (21-17 غاشیه) با ذکر چهار نمونه از مظاهر قدرت الهی از خلقت بدیع او و دعوت انسان به مطالعه درباره آنها باب معرفة الله باز شده و کلید آن هم در دستان مبارک رسول گرامی اسلام(ص)قرار می گیرد! و آن قرآن است که تذکر و یادآوری است برای هر کس که بخواهد از آن پند گیرد (11-12 عبس) یا راه مستقیم را طی کند (27-28 تکویر) سوگند به ....... قرآن سخنی است که حق و باطل را از هم جدا می کند (13 طارق) و شوخی نیست. (14 طارق) و نیزقرآن گفته ی شیطان رجیم نمی باشد (25 تکویر) در الواح پر ارزشی ثبت شده ، الواحی والا قدر و پاکیزه به دست سفیرانی والا مقام و فرمانبردار و نیکوکار. (16-13عبس) با عظمت است و در لوح محفوظ قرار دارد. (21-22 بروج) سوگند به ستارگان ...شب...صبح...که این قرآن کلام فرستاده بزرگواری است،« جبرییل امین» که صاحب قدرت است و نزد خداوند صاحب عرش مقام والایی دارد! در آسمانها مورد اطاعت «فرشتگان» و امین می باشد (21-15 تکویر) خداوند آن را در شب قدر نازل نمود شبی سرشار از سلامت تا به صبح ، شب تعیین سرنوشت انسانها در یک سال بر طبق لیاقتها و شایستگی ها ، اما شبی مخفی همانگونه که خداوند رضای خود را در میان طاعات پنهان کرده تا مردم به همه طاعات روآورند و غضب خویش را در میان معاصی پنهان نموده تا از همه بپرهیزند. دوستانش را در میان مردم مخفی کرده تا همه را احترام کنند ، اجابت را در میان دعا ها پنهان کرده تا به همه دعاها روآورند ، اسم اعظم را در میان اسمائش مخفی ساخته تا همه را بزرگ دارند و هم وقت مرگ را مخفی نموده تا در همه حال آماده باشند پس باید چنین شبی را بیدار بود و توبه و خودسازی نمود و از درگاه الهی لیاقتی بیشتر و بهتر در جلب رحمت او پیدا کرد . پس ای پیامبر! ما قرآن را بر تو می خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد "فذکّر" (6 اعلی) آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! و تو را گمشده یافت و هدایت کرد؟ (7-6ضحی) منظور نفی آگاهی از اسرار نبوت و قوانین اسلام و عدم آشنایی با این حقایق بود که بعد از بعثت به یاری الهی حضرت بر همه این امور واقف شد و هدایت یافت! و تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود! حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن و سؤال کننده را از خود مران " و اما بنعمة ربّک فحدّث" (11-8 ضحی) و باز فرمود: آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم و بار سنگین تو را از تو بر نداشتیم ؟ همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می کرد و اوازه تو را بلند نساختیم؟ (4-1 شرح) و منظور از «بار» (3)همان مشکلات رسالت و نبوت و دعوت به سوی توحید و یکتاپرستی و برچیدن آثار فساد از آن محیط بسیار آلوده بوده که نه تنها پیامبر ما بلکه همه پیامبران در آغاز دعوت با چنین مشکلات عظیمی روبرو بودند و تنها با امدادهای الهی بر آنها پیروز می شدند، منتها شرایط محیط و زمان حضرت از جهاتی سخت تر و سنگین تر بود لذا می فرماید: "و نیسّرک للیسری"(8 اعلی) و ما تو را برای انجام هر کار خیری آماده می کنیم ، در راه دریافت وحی و حفظ آن و تبلیغ رسالت و ادای آن و هم در انجام کارهای خیر تو را یاری داده و مشکلات را برطرف می سازیم. پس می فرماید: قسم به روز و شب... که خداوند تو را وا نگذاشته و مورد خشم قرار نداده و آخرت برای تو بهتر است و به زودی آنقدر به تو عطا می کند که خشنود شوی! (1-5 ضحی) و بدان به یقین با هر سختی آسانی است و مسلماً با هر سختی آسانی است (5-6شرح) تعبیر به "مع" نشانه همراهی است بیان یک قاعده کلی و نوید به همه انسانهای مؤمنِ مخلص و تلاشگر که به پیروزیها امیدوار شده و گرد و غبار یأس و نومیدی را از صفحه روح خویش بزدایند
پس ای پیامبر! "فإذا فرغت فانصب" (7 شرح) هر گاه از کار مهمی فارغ می شوی به مهم دیگری بپرداز "و إلی ربّک فارغب" (8 شرح) و به سوی پروردگارت توجه کن و به راستی که تمام زندگی رسول خدا(ص) با یاد خدا و نام خدا و تقاضای الطاف الهی عجین و آمیخته بود پس پیامبر(ص) نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته اهتمام می ورزد و بخل ندارد (24 تکویر) چرا که بخل صفتی است که هرگز در پیامبران وجود نداشته و اگر دیگران به خاطر علوم محدودشان چنین صفتی را دارند ، پیامبر که سرچشمه علم او اقیانوس بی کران علم الهی است از اینگونه صفات مبراست و بعد می فرماید: سپس راه را بر او آسان کرد (20عبس) یعنی راه را بر انسان آسان نمود بعد از تولد در مسیر نمو و رشد جسمی در دوران کودکی و سپس نمو و رشد غرائز و بعد از آن رشد در مسیر هدایت معنوی و ایمان همه را از طریق عقل و دعوت انبیاء برای او سهل و آسان ساخته است اما او مجبور به پیمودن این راه نیست یعنی تأکید بر مسأله آزادی و اختیار انسان در انتخاب و طی مسیر هدایتی که رسول مذکِّر با ارائه قرآنی که تذکر و یادآوری است برای بشریت به ارمغان آورده و باز می فرماید : " لست علیهم بمصیطر" (23-22غاشیه) تو تنها مذکری تو هرگز مسلط برآنان نیستی که به ایمان مجبورشان سازی!! لکن به هر حال طی طریق بندگی توأم با مشکلات و سختی ها ست نگاهی به زندگی انبیاء و اولیاء الله نیز نشان می دهد که زندگی این گلهای سرسبد آفرینش نیز با انواع ناملایمات و درد و رنجها قرین بود. پس فرمود:" لقد خلقنا الانسان فی کبد" ما انسان را در رنج آفریدیم و زندگی او مملو از رنجهاست (4 بلد) و البته تلاش و کوشش شما هم در زندگی گوناگون و مختلف. (4لیل) نگاه کنید سعی و تلاش شما در کدام مسیر به کدام سمت و دارای کدام نتیجه است؟ نکند سرمایه و استعدادهای وجودی خویش را به بهای اندک بفروشید و یا بیهوده هدر دهید!! مسیر مشخص است " یا ایها الانسان أنک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه" (6 انشقاق) ای انسان تو با تلاش و رنج وزحمت به سوی پروردگارت پیش می روی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد. کلام الهی بیانگر این حقیقت است که خداوند نیروهای لازم را برای این حرکت مستمر الهی در وجود این اشرف مخلوقات آفرید. آری همه شما دائماً از حالی به حال دیگر منتقل می شوید (19 انشقاق) تا به کمال برسید منظور حالات نطفه تا مرگ است یا حالات مختلف زندگی دنیا از سلامت و بیماری ، اندوه و سرور، غم و شادی، سختی و آسایش، صلح و جنگ و یا حالات و شدائد مختلف که انسان در روز قیامت با آن روبرو می شود و هر کس به سوی نتیجه کار خویش از بهشت و دوزخ رهسپار می گردد. و توفیق موفقیت در مسیر بندگی هم از جانب خداوند متعال است. شما اراده نمی کنید مگر آنکه خداوند اراده کرده و بخواهد یعنی مشیت و اراده انسان ممکن است این توهم را ایجاد کند که انسان چنان آزاد است که هیچ نیازی در پیمودن این راه به خداوند و توفیق الهی ندارد!!
1) مفعول در این جمله محذوف است و در اصل چنین بوده: " إقرأ القرآن باسم ربّک"
2) به نظر می رسد در رابطه سوگندهای یازده گانه با مسأله مورد سوگند هدف بیان یک حقیقت است و آن ارائه تمام وسائل مادی ومعنوی جهت سعادت و کمال انسانه
ا3) جمله ممکن است اشاره به محتوای دعوت پیامبر و تکالیف و برنامه های الهی نیز باشد یعنی محتوای آن آسان و تکالیف شاقّ و کمر شکن در این آیین الهی وجود ندارد.
ادامه دارد....
امام علی (علیه السلام):
خداوند پیامبر (ص) را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند و امتها در خواب غفلت بودند و رشته های دوستی و انسانیت از هم گسسته بود، پس پیامبر(ص)به میان خلق آمد در حالی که کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد و با «نوری» هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن «نور» قرآن کریم است. از قرآن بخواهید تا سخن گوید که هرگز نمی گوید، اما من شما را از معارف آن خبر می دهم ، بدانید که در قرآن علم آینده و حدیث روزگاران گذشته است شفا دهنده دردهای شما و سامان دهنده امور فردی و اجتماعی شماست.
نهج البلاغه – خطبه 158
گزیده ای از معارف الهی جزء بیست و نهم:
قرآن کریم به همه رهروان راه حق دستور مؤکد می دهد که هر چه می توانند در اسرار عالم هستی و شگفتیهای جهان آفرینش بیشتر مطالعه و دقت نمایند زیرا هر قدر انسان در این نظام دقیق تر و باریکتر شود، عالم هستی را با تمام عظمتی که دارد همه را منظم می بیند و تر کیبات حساب شده قوانین دقیق و استحکام و انسجام، انسجامی خالی از هر گونه نقص و خلل و کژی و اعوجاج " ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت"(3ملک) در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبی نمی یابی، باردیگر نگاه کن ، آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده می کنی ؟ بار دیگر به عالم هستی نگاه کن سرانجام چشمانت «در جستجوی خلل و نقصان ناکام مانده» به سوی تو باز می گردد در حالی که خسته و ناتوان است (4 ملک) و در خلقت انسان توجه کنید ، آیا او نطفه ....نبود ؟ سپس به صورت خون بسته «علقه» در آمد. " فخلق فسوّی" (38-37 قیامت) او را آفرید و موزون ساخت ؟ او کسی است که شما را آفرید و برای شما چشم و گوش و قلب قرار داد اما کمتر سپاسگزاری می کنید(23 ملک) چشم را وسیله مشاهده و تجربه شما ، گوش را وسیله آگاهی بر آگاهی بر نتیجه افکار دیگران و قلب را هم وسیله اندیشیدن درعلوم عقلی، خلاصه تمام ابزار لازم برای آگاهی به علوم عقلی و نقلی را در اختیار شما گذارده اما شاکر کم است زیرا شکر نعمت به کار گرفتن هر نعمت در مسیر هدفی است که به خاطر آن آفریده شده و خداوند شما را هم چون گیاهی از زمین رویانید (17 نوح) تعبیر به انبات و رویانیدن در مورد انسان به خاطر آن است که اولاً آفرینش نخستین انسان ، از خاک است « آدم و حوا» و ثانیاً تمام مواد غذایی که انسان می خورد و به کمک آن رشد و نمو می کند از زمین است یا مستقیماً مانند سبزیها و دانه های غذایی و میوه ها و یا به طور غیر مستقیم مانند گوشت حیوانات و ثالثاً شباهت زیادی در میان انسان و گیاه وجود دارد و بسیاری از قوانینی که حاکم بر تغذیه و تولید مثل و رشد و نمو گیاهان است بر انسان نیز حکمفرماست. این تعبیر در مورد انسان بسیار پر معنی است و نشان می دهد کار خداوند در مسأله هدایت انسان فقط کار یک معلم و استاد نیست بلکه همچون یک باغبان بذرهای گیاهان را در محیط مساعد قرار می دهد تا استعدادهای آنها شکوفا گردد. چنانکه در مورد مریم(ع)فرمود: خداوند به طرز شایسته ای گیاه وجود مریم را آفرید و پرورش داد!! (37 آل عمران) سپس خداوند انسان را به همان زمین باز می گرداند و بار دیگر از آن خارج می سازد (18 نوح) اما انسان گمان می کند بیهوده و بی هدف رها می شود؟ (36 قیامت ) در حالیکه برای هدف بزرگتری یعنی زندگی جاویدان در جوار قرب حق و تکامل بی وقفه و بی پایان آفریده شده ،او این دنیای زود گذر را دوست دارد و آخرت را رها می کند. (21-20 قیامت) آنها زندگی زود گذر دنیا را دوست دارند در حالیکه پشت سر خود روز سخت و سنگینی را رها می نمایند (27 انسان) چرا؟ شک در معاد ندارد. بلکه او می خواهد آزاد باشد و مادام العمر گناه کند (5 قیامت) پس بداند پر برکت و زوال ناپذیر است کسی که حکومت جهان هستی به دست اوست و او بر همه چیز قادر است (1 ملک) و از شئون مالکیت و حاکمیت او هدف آفرینش مرگ و حیات انسان است " الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم أیّکم أحسن عملاً" (2 ملک) مرگ به معنای فنا و نیستی مخلوق نیست زیرا خلقت به امور وجودی تعلق می گیرد ولی می دانیم حقیقت مرگ انتقال از جهانی به جهان دیگر است و این قطعاً یک امر وجودی است و مخلوق و اگر مرگ را قبل از حیات ذکر نمود به خاطر تأثیر عمیقی است که توجه به مرگ در حسن عمل دارد گذشته از اینکه مرگ قبل از زندگی بوده است. و منظور از آزمایش " لیبلوکم" نوعی پرورش است به این معنی که انسانها را به میدان عمل کشانده تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شده لایق قرب خداوند گردند و جالب اینکه هدف را "أحسن عمل" آزمایش حُسن عمل معرفی می کند نه کثرت عمل. یعنی اسلام به «کیفیّت» اهمیت می دهد نه «کمیّت» مهم آن است که عمل خالصانه و برای خدا، مفید و جامع باشد هر چند از نظر کمیّت کم ، لذا امام صادق(ع)می فرماید: منظور این نیست کدام یک بیشتر عمل می کنید ، بلکه منظور این است که کدام یک صحیح تر عمل می نمایید و عمل صحیح آن است که توأم با خداپرستی و نیت پاک باشد . سپس فرمود : نگهداری عمل از آلودگی، سخت تر است از خود عمل ، عمل خالص صالح ، عملی است که نمی خواهی احدی جز خداوند تو را به خاطر آن بستاید هم چون وفای به نذر خاندان اهل بیت(ع)« شما را برای خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و تشکری از شما نمی خواهیم ما از پروردگارمان خائفیم در آن روز که عبوس وشدید است» (10-7 انسان) "إنما نطعمکم لوجه الله" و این در حالی است که خود به آن علاقه و نیاز دارند " علی حبّه" حبّ غذا و یا بالاتر به خاطر حبّ خداوند غذا را به مسکین و یتیم و اسیر می دهند. پس اینگونه است که عنوان ابرار را دریافت داشته و چون در میان این ابرار وجود مقدس فاطمه زهرا(س) قرار دارد، دیگر در پاداش ایشان سخنی از حوریان بهشتی به میان نمی آید!!(1)
اما انسان راه رسیدن به این هدف را چگونه در می یابد ؟ قرآن پاسخ می دهد : "إنّا هدیناه السبیل إما شاکراً و إمّا کفوراً" (3 انسان) نقشه راه کلّ قرآن است به طور عام و بیان حوادث قیامت است در قرآن به طور خاص که تذکر و انذارند.
امام علی (علیه السلام) :
و قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست. از نور آن شفا و بهبودی خواهید که شفای سینه های بیمار است. و قرآن را نیکو تلاوت کنید که بهبود بخش ترین داستانهاست زیرا عالمی که به غیر علم خود عمل کند چونان جاهل سرگردانی است که از بیماری نادانی شفا نخواهد گرفت بلکه حجت بر او قویتر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پیشگاه خداوند سزاوارتر به نکوهش است.
نهج البلاغه – خطبه 110
گزیده ای از معارف الهی جزء بیست و هشتم:
اوصاف جمال و جلال حضرت حق هم چون ذاتش بی پایان و برای او نامهای نیک است "له الاسماء الحسنی"(1) (24 حشر) بخش مهمی از این اوصاف که توجه به هر یک در تربیت نفوس و تهذیب قلوب تأثیری عمیق دارد(2) در آیات پایانی سوره حشر ذکر می گردد . هجده صفت از اوصاف عظیم الهی در سه آیه قرار گرفته و هر آیه هم با ذکر توحید الهی و نام مقدس الله " هو الله" شروع شده انسان را به عالم نورانی اسماء و صفات حق رهنمون می سازد و در بیان این صفات هم در مجموع آیات یک نوع نظم بندی خاصی وجود دارد:
در آیه نخست (22حشر) ابتدا وصف توحید است " لا اله الا الله" سپس بیان عمومی ترین اوصاف ذات «علم»؛ " عالم الغیب و الشهادة": از غیب و شهود آگاه است . و نیز عمومی ترین اوصاف فعل « رحمت»؛ " هو الرحمن الرحیم": او رحمان و رحیم است. که ریشه افعال خداوندی است. در آیه دوم (23 حشر) سخن از حاکمیت است " الملک": حاکم و مالک اصلی اوست. و شئون این حاکمیت و صفاتی ذکر می شود هم چون "قدّوس": از هر عیب و نقصی پاک و مبرّاست "السلام" : هیچگونه ظلم و ستم بر کسی روا نمی دارد و همه از ناحیه او در سلامتند. "المؤمن": او دوستانش را امنیت بخشد."المهیمن" : او حافظ و نگهدارنده و مراقب همه چیز است. و نیز "العزیز" : او قدرتمندی است که هرگز مغلوب نمی شود. "جبّار" : او با اراده نافذ خود به اصلاح هر امر می پردازد. و هم " متکبّر": او شایسته بزرگی است و چیزی برتر و بالاتر از او نیست. و در آخرین آیه (24 حشر) سخن از مسأله خلقت است . "الخالق" : و آنچه مربوط به آن است مانند نظم بندی "البارئ": مخلوقات را بی کم و کاست و بدون شبیهی از قبل ایجاد کرد و صورت بندی " المصوّر" : آفریدگاری که بر هر موجودی صورت خاصّی بخشید. و سرانجام هم برای تأکید بیشتر روی موضوع نظام آفرینش به دو وصف دیگر از اوصافش می پردازد . یعنی قدرت و حکمت ، عزیز(3) و حکیم، حکیم اشاره به علم و آگاهی از نظام آفرینش و تنظیم برنامه دقیق در امر خلقت و تدبیر. و به این ترتیب این آیات دست پویندگان راه معرفت الله را گرفته منزل به منزل پیش می برد؛ از ذات پاک او شروع می کند و بعد به عالم خلقت می آورد و باز در این سیر إلی الله از مخلوق نیز به سوی خالق می برد، قلب را مطهر اسماء و صفات الهی و مرکز انوار ربّانی می کند و در لابلای این معارف و انوار ، او را ساخته و تربیت می نماید . شکوفه های تقوا را بر شاخسار وجودش ظاهر ساخته و لایق قرب جوارش می کند تا با تمام ذرات جهان هم صدا شود و تسبیح گویان نغمه سبّوح و قدوسی سر می دهد (4) او شما را آفرید "هو الذی خلقکم" و به شما نعمت آزادی و اختیار داد لذا گروهی از شما کافر و گروهی مؤمن شدند. (2 تغابن) و ایمانشان در لبیک به پیام الهی بود که به خدا و رسول و نوری که نازل کرده ایم ایمان بیاورید! (8 تغابن) و منظور از "نور"، قرآن است و گاه از پیامبر (ص) و امام هم به قرآن ناطق یاد می شود چرا که تجسم عملی کتاب الله محسوب می شوند یعنی آنها هم نورند ونیز می فرماید:" قد أنزل الله إلیکم ذکراً" (10 طلاق) قرآن ذکر است که پیامبر(ص) مأمور تبیین آن است " لتبیّن الناس" (44 نحل) و بهترین مصادیق اهل الذکر هم پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع)! و اینکه اگر این قرآن «نور و ذکر» را بر کوهی نازل می کردیم می دیدی که در برابر آن خاشع می شود و از خوف الهی می شکافد. (21حشر) نشانگر جاذبه کلام الهی که به هنگام تلاوت با حضور قلب احساس می شود پس از امر به ایمان آوردن به خدا می فرماید: هر کس به خداوند ایمان بیاورد خداوند قلبش را هدایت می کند (1 تغابن) چگونه؟ و او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب کند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند(9 صف) و اراده کنند نور خدا را خاموش کنند ولی خداوند نور خود را کامل کرده گرچه کافران اکراه داشته باشند (8صف) هدف از ارسال این رسول هدایت هم بیان می گردد: " یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة" (2 جمعه) پس در مسیر پذیرش این هدایت احزاب تشکیل می شوند: "حزب الله و حزب الشیطان" همان مؤمن و کافر . حزب شیطان دشمن خدا و رسول هستند شیطان بر آنها چیره شده و یاد خداوند را از خاطر آنها برده است " ألا إنّ حزب الشیطان هم الخاسرون" (19 مجادله) و کسانی که با خداوند و رسولش دشمنی می کنند در زمره ذلیل ترین افرادند (20، 5 مجادله) و در مقابل حزب الله است که دوستی با دشمن خدا و رسول نمی کنند گر چه پدر ، فرزند ، برادر، و عشیره آنها باشند.(5) آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه قلوبشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده. آنها را در باغهایی از بهشت داخل می کند که نهرها از زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن می مانند " رضی الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله ألا إنّ حزب الله هم المفلحون" (22 مجادله) آنان به خوبی می دانند که بستگان و فرزندان روز قیامت سودی برای انسان ندارند (3ممتحنه) اموال و اولاد انسان را از عذاب الهی حفظ نمی کند. (16مجادله) اموال و اولاد فتنه هستند. (15 تغابن) ای مؤمنین! اموال و اولاد شما را از ذکر خدا باز ندارند که اگر چنین باشد زیانکاری است. (9منافقون) ای مؤمنان! همسران و اولاد شما دشمنان شما هستند و منظور آنانند که مانع مؤمنان از طی مسیر حق می شوند (14تغابن) زیرا انسان سه گونه دشمن می تواند داشته باشد:
امام علی ( علیه السلام):
روزگاری خواهد آمد که از قرآن جز نشانی و از اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند. مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان اما از هدایت ویران است. مسجدنشینان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد، بدترین مردم زمین می باشند که کانون هر فتنه و جایگاه هرگونه خطاکاری اند. هرکس از فتنه برکنار است او را به فتنه بازگردانند و هرکس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند.
نهج البلاغه - حکمت369
گزیده ای از معارف الهی جزء بیست و هفتم:
از آنجا که حبّ و علاقه دنیا سرچشمه هر گناه و "رأس کل خطیئةٍ" می باشد. خداوند حکیم در کلام خویش جهت تذکر و تنبّه انسانها ترسیم گویایی از وضع زندگی دنیا و مراحل مختلف و انگیزه های حاکم بر هر مرحله را ارائه نموده می فرماید: بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و تفاخر در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است (20حدید) به این ترتیب غفلت و سرگرمی و تجمل و تفاخر و تکاثر دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل می دهند. نخست "لعب" دوران کودکی است، که زندگی در هاله ای از غفلت و بی خبری و لعب و بازی فرو می رود. سپس "لهو" مرحله نوجوانی فرا می رسد و سرگرمی جای بازی را گرفته و در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازند و از مسائل جدی دور نگهدارد. مرحله سوم "زینه" جوانی است و شور و عشق و تجمل پرستی. از این مرحله بگذرد، مرحله چهارم "تفاخر" فرا می رسد و احساسات کسب مقام و فخر در انسان زنده می گردد و سر انجام به مرحله پنجم "تکاثر" می رسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت می افتد. سپس خداوند با ذکر یک مثال در کلام خود آغاز و پایان زندگی دنیا را در برابر دیدگان انسانها مجسم ساخته می فرماید: همانند بارانی است که از آسمان نازل می شود و چنان زمین را زنده می کند که گیاهان زارعان خود را در شگفتی فرو می برند، سپس خشک گشته به گونه ای که آن را زرد رنگ می بینی ، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه می شود (20 حدید) و برای انسان هم در پایان زندگی مرگ است ،"نحن قدّرنا بینکم الموت" (60 واقعه) و هرگز کسی بر ما پیشی نمی گیرد تا گروهی را به جای گروه دیگر بیاوریم و ... " فلو لا تذکّرون"؟! (61-62 واقعه) پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می رسد « توانایی بازگردان آن را ندارید»؟! و شما در این حال نظاره می کنید و کاری از دستتان ساخته نیست! و ما از شما به او نزدیکتریم ولی نمی بینید پس آن «روح» را باز گردانید اگر راست می گویید! (87-83 واقعه) آری تمام کسانی که بر روی زمین زندگی می کنند فانی می شوند "کلّ من علیها فانٍ" (26 رحمن) و بلکه بالاتر " کلّ شیء هالک الّا وجهه" (88 قصص) البته این فنا به معنای فنای مطلق نیست بلکه دریچه ای است به عالم بقا و دالان و گذرگاهی است که شرط وصول به سرای جاویدان عبور از آن است بعد می فرماید: تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی می ماند (26 رحمن) " و تبارک اسم ربّک ذی الجلال و الإکرام" (78 رحمن) منظور از "وجه ربّک" صفات پروردگار است که از طریق آن برکات و نعم بر انسانها نازل می شود هم چون علم و قدرت و رحمت و مغفرت (1) و اما ذوالجلال و الاکرام هم توصیفی است برای وجه ، اشاره به صفات جمال و جلال خداوندی زیرا " ذوالجلال" از صفاتی خبر می دهد که خداوند اجل و برتر از آن است « صفات سلبیه» و «اکرام» هم به صفاتی اشاره دارد که حسن و ارزش چیزی را ظاهر می سازد و آن « صفات ثبوتیه» خداوند مانند علم و قدرت و حیات اوست.
وخداوند در سفر معراج پیامبر (ص) که در سوره نجم گزارش مشروح تری نسبت به سوره اسراء در آن داده شده (18-1 نجم) و یکی از اهداف مهم آن استفاده از نتایج عرفانی و تربیتی مشاهدات پر بهای رسول خدا(ص) بوده است" لقد رأی من آیات ربّه الکبری" (18 نجم) در پاسخ این سؤال پیامبر(ص) "یاربّ أیّ الاعمال أفضل؟" سخنان مبسوطی دارد که با خطابهای ای احمد! است و در فرازی از آن درباره حیات واقعی انسانها می فرماید: ای احمد! آیا می دانی کدام زندگی گواراتر و پر دوام تر است؟ حضرت(ص) عرض نمود: خداوندا ! نه! فرمود: زندگی گوارا آن است که صاحب آن لحظه ای از یاد من غافل نماند، نعمت مرا فراموش نکند، از حق من بی خبر نباشد، و شب و روز رضای مرا بطلبد. اما زندگی باقی آن است که برای نجات خود عمل کند و دنیا در نظرش کوچک باشد و آخرت بزرگ ، رضای مرا بر رضای خویشتن مقدم بشمرد و پیوسته خشنودی مرا بطلبد، حق مرا بزرگ داشته و توجه به آگاهی من نسبت به خودش بنماید، در برابر گناه و معصیت به یاد من بیفتد و قلبش را از آنچه ناخوش دارم پاک کند.
امام علی (علیه السلام):
پرهیزگاران در تلاوت شبانه قرآن هر گاه به آیه ای می رسند که ترس از خدا در آن باشد گوش دل به آن می سپارند و گویا صدای برهم خوردن شعله های آتش در گوششان طنین افکن است. پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پیشانی و دست و پا بر خاک مالیده و از خدا آزادی خود را از آتش جهنم می طلبند.
گزیده ای از معارف الهی جزء بیست و ششم:
در کلاس بزرگ تربیتی قرآن «هدایت» بالاترین نعمت افاضه شده به انسان است که لطفی الهی است، در این زمینه دعوت پیامبر (ص) در مسیر هدایت هم لطفی دیگر، سپس توفیق طی این مسیر، یعنی اطاعت و فرمانبرداری هم لطفی مضاعف و بالاخره پاداش اعمال هم لطفی ما فوق لطف!! در جستجوی این مسیر هدایت از قرآن مدد می جوییم قرآنی که خداوند به آن سوگند می خورد " ق والقرآن المجید"(2ق) "لینذر" (12 احقاف) برای ظالمان انذاری دائمی است هر چند این انذار تنها به کسی سود می بخشد که از عذاب الهی ترسان باشد. (45ق) و نیز بشارتی دائمی برای محسنین است (12 احقاف) هر گاه در آن تدبر شود. (24 محمد) آیا آنها در آن تدبر نمی کنند یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟! «تدبّر» به معنای بررسی نتایج و عواقب چیزی است به عکس «تفکّر» که بیشتر به بررسی علل و اسباب چیزی گفته می شود. و به کار بردن هر دو تعبیر در قرآن پر معناست اینکه باید قرآن در متن زندگی مسلمانان قرار گرفته و آن را قُدوه و اسوه خویش قرار داده، دستوراتش را به طور دقیق اجرا و تمام خطوط زندگی خویش را با آن هماهنگ سازند. چنانکه حضرت علی (ع) در وصف متقین می فرماید: « آنان شب هنگام بر پا ایستاده قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت می کنند و جان خود را با آن محزون می سازند . داروی درد خود را از آن می گیرند ، هرگاه به آیه ای می رسند که در آن تشویق است با علاقه فراوان به آن روی می آورند و چشم جانشان با شوق بسیار در آن خیره می شود و آن را همواره نصب العین خود می سازند و هر گاه به آیه ای می رسند که در آن بیم و انذار است گوشهای دل خود را برای شنیدنش باز کرده ،فکر می کنند. صدای ناله آتش دوزخ و به هم خوردن زبانه هایش در گوش جانشان طنین انداز است.» خداوند آنان را هدایت نموده و گوشهای قلبشان را می گشاید و اگر انسانی شایستگی نداشته باشد خداوند بر گوشهای قلبش مهر می نهد به گونه ای که هرگز اصلاح نخواهد شد. " أم علی قلوب أقفالها" (24 محمد)
این قرآن ، آغاز مسیر هدایت انسان را «اسلام» نام می نهد ، عربهای بادیه نشین گفتند: ایمان آورده ایم . فرمود:بگو شما ایمان نیاورده اید ولی بگویید " أسلمنا" اسلام آورده ایم.(14 حجرات) و اسلام شکل ظاهری قانونی دارد و هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند در سِلک مسلمانان وارد شده، احکام بر او جاری می گردد "والإسلام إقرارٌ بلا عمل» و کمال این اسلام را چنین توصیف می نماید:نخست رشد جسمانی انسان است سپس مرحله کمال عقلی خود را پیموده بعد به مقام شکرگزاری در برابر نعم پروردگار و شکر زحمات طاقت فرسای پدر و مادر رسیده « خاصه مادر که توصیه به احسان ویژه به اوست»(15 احقاف) و به موقع از لغزشها توبه می کند و به انجام اعمال صالح و از جمله تربیت فرزندان اهتمام می ورزد و سرانجام به مقام تسلیم مطلق در برابر فرمان الهی صعود می کند "إنّی من المسلمین" (15 احقاف) پس به مرحله «ایمان» می رسد که ایمان با اسلام شریک است اما اسلام با ایمان شریک نیست زیرا ایمان اقرار و عمل است و یک امر واقعی و با طنی است که جایگاهش قلب آدمی است نه زبان و ظاهر او. امام رضا (ع) به عنوان یکی از مفسرین حقیقی قرآن در این زمینه می فرماید:« ایمان یک درجه برتر از اسلام است و «تقوی» درجه ایست بالاتر از ایمان و « یقین» درجه ای بالاتر از تقوی است و هیچ چیز در میان مردم کمتر از « یقین» تقسیم نشده است.» به راستی اگر نور ایمان به قلب کسی بتابد قبل از هر چیز درک تازه ای از عالم هستی به او داده، حجابها و پرده های غرور و خودخواهی را کنار می زند ، افق دید انسان را گشوده و شکوه و عظمت بی مانند آفرینش را در نظرش مجسم می کند سپس نور و روشنایی بر عواطف او می پاشد و آنها را پرورش داده ، ارزشهای انسانی را در او زنده می سازد . استعدادهای والای او را شکوفا می سازد ، علم و قدرت و شهامت و ایثار و فداکاری ، عفو و گذشت و اخلاص به او می دهد. او را انسانی نیرومند و پر ثمر ساخته از مدارج کمال بالا برده در اوج قله افتخار، هماهنگ با قوانین هستی ساخته و عالم هستی را در تسخیر او قرار می دهد. پس سزاوار است که خداوند به خاطر چنین نعمتی بر ایشان منت گذارد (17 حجرات) و هر انسانی نمی تواند مدعی باشد که این نور بر قلب او تابیده است!(14حجرات) و اما قلبی را که خداوند به وسیله ایمان زینت داده است و ایمان را محبوب وی نموده ، کفر و فسق و گناه نزد او منفور است . این انسان هدایت یافته است و هدایت هم فضل و نعمتی از جانب حق تعالی است. (8-7 حجرات) در حقیقت ایمان نوعی علاقه شدید الهی و معنوی است هر چند از استدلالات عقلی ریشه می گیرد و لذا امام صادق (ع) فرمود: « هل الایمان إلّا الحبّ و البغض»؟ سپس این آیه سوره حجرات را تلاوت فرمودند.
این اصل مسلّم قرآنی است که شرط قبولی اعمال ایمان است لکن در مقابل می فرماید: نشانه ایمان قلبی به خداوند و رسول هدایت هم اطاعت از فرمان خدا و این رسول است « در عمل» یعنی اظهار ادب کامل رفتاری در ظاهر و باطن در محضر رسول گرامی (ص) رعایت ادب حضور در اعمال ظاهری ، در سخن گفتن و خطاب کردن و...(5-1 حجرات) و ادب باطنی یعنی اطاعتی کامل از خدا و رسول گرامی (14 حجرات) تا پاداش اعمال به طور کامل داده شده (14 حجرات) و حبط و ضایع و باطل نگردد. (1) البته اگر پیامبر (ص) از شما اطاعت کند شما به مشقت می افتید! (7 حجرات) اما موارد اطاعت کدامند؟ مؤمنین را پیوسته در حال رکوع و سجود می بینی در حالیکه همواره فضل و رضای خداوند را می طلبند ، نشانه آنها در صورتهایشان از اثر سجده نمایان است (29 فتح) کمی از شب را می خوابند (17 ذاریات) اوّابند، به سوی خدا باز می گردند(32 ق) از خداوند رحمان در نهان می ترسند و با قلبی پر انابه در محضر او حاضر می شوند(33 ق) پیمانها و احکام او را حفظ می کنند. (32ق) و از جمله آن اطاعت در امر جهاد است که می فرماید: مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوده اند، سپس هرگز شک و تردید ی به خود راه نداده با اموال و جان خود در راه خدا جهاد کرده اند. آنها راستگو یانند (15 حجرات) پس نشانه عدم تردید و دودلی در اسلام جهاد است و استقامت در مسیر آن. پس می فرماید: این توصیف مؤمنین است در تورات و انجیل ، همانند زراعتی که جوانه های خود را خارج ساخته سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و به قدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی دارد . این برای آن است که کافران را به خشم آورد کسانی از یاران پیامبر که ایمان آورده کارهای شایسته انجام داده اند خداوند به آنان وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است (29 فتح) و سپس می فرماید: پس هرگز سست نشوید و دشمنان را به صلح ذلت بار دعوت نکنید در حالی که شما برترید و خدا با شماست.(35 محمد) اطاعت از رسول خدا در امر جهاد هم پاداش نیک دارد (16 فتح) بدانید اگر دین خدا را یاری کنید خداوند شما را یاری نموده و گامهایتان را استوار می سازد (7 محمد) آرامش را بر دلهای مؤمنان نازل می کند تا ایمانی بر ایمانشان بیافزاید (2) (4-26فتح) این برای آن است که خداوند مولا و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند اما کافران مولایی ندارند (11 محمد) برخی گفته اند این آیه امید بخش ترین آیات قرآن است. چرا که همه مؤمنان را اعم از عالم و جاهل – زاهد و راغب – کوچک و بزرگ – زن و مرد – پیر و جوان تحت حمایت و عنایت خاص پروردگار معرفی می کند حتی مؤمنان گنهکار را استثناء نمی نماید و در لسان قرآن استقامت کنندگان محسنین هستند آنان که گفتند: پروردگار ما "الله" است سپس استقامت نمودند نه ترسی دارند و نه غمی...(14-13 احقاف) و کسانی هم که در راه خدا کشته شدند هرگز اعمالشان از بین نمی رود آنان هدایت شده اند.کارشان را اصلاح می کند و وارد بهشت می نماید.(6 محمد) و توصیه دیگر به مؤمنان صبر است چنانکه به پیامبر(ص) در برابرکافران توصیه می نماید: " فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل" (35 احقاف، 40-39 ق) و آنان عبارتند از " نوح(ع)، ابراهیم(ع) ، موسی(ع) ، عیسی(ع) ،ثم محمد(ص)" و مسلمانان هم با الهام از مکتب اصیل چنین پیامبری با صبر و شکیبایی پیروز خواهند شد.
از دیگر ویژگیهای مؤمنین این است که در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند (29 فتح) و باید چنین باشد زیرا مؤمنان با هم برادرند (10 حجرات) و به این دلیل بر هم حقوقی دارند (3) لکن در ابراز مهر و محبت نسبت به یکدیگر از حمیّت «تعصب» جاهلی دور هستند. (26 فتح) تعصّبی که به فرموده امام سجاد (ع) موجب گناه است اینکه ، انسان بَدان قوم خود را از نیکان قوم دیگر برتر شمرده آنها را در ظلم و ستم یاری کند ولی دوست داشتن قوم خود تعصّب نمی باشد و امر شده که بین دو برادر خود صلح و آشتی دهید(10 حجرات) و هر گاه دو گروه مؤمن با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتی دهید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و هر گاه بازگشت ، میان ان دو به عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد (9 حجرات) و دیگر زمینه های اطاعتی آنکه ، خبر شخص فاسق را بدون تحقیق نپذیرید(6 حجرات) یکدیگر را مسخره نکنید . عیب جویی ننمایید. با القاب زشت یکدیگر را نخوانید . از گمان بد بپرهیزید. غیبت نکنید چرا که اسلام برای حفظ آبرو و حیثیت اجتماعی مؤمنان اهمیت فوق العاده ای قائل است (12-11 حجرات) جهاد با مال هم نشانه ایمان واقعی است (15 حجرات) پس متقین حقی برای سائل و محروم قرار می دهند و حقوق واجب و مستحب مادی را ادا می نمایند (19 ذاریات) و بخل نمی ورزند (38 فتح) سرگذشت امتهای سلف و عقوبتشان در زمینه عدم اطاعت فرامین الهی برای آن کس که عقل دارد یا گوش دل فرا دهد و در حالی که حاضر باشد قابل تأمل است. نتیجه آنکه در جبران گناه توصیه به استغفار است و مؤمنان در سحرگاهان استغفار می کنند (18 ذاریات) و پیامبر (ص) هم برای ایشان استغفار می نماید (4) (19 محمد) و اما در باب استغفار پیامبر (ص) درباره خود حضرت که به حکم مقام عصمت هرگز مرتکب گناهی نشده اند ، امام رضا در پاسخ مأمون می فرماید: منظور از گناهان گذشته و آینده گناهان حضرت نزد مشرکان عرب به خاطر دعوت به توحید بوده که با فتح مکه و گسترش اسلام بخشیده شد. (5) (19 محمد،3-2 فتح) و اما گام بعدی در مسیر هدایت « تقوی» است که می فرماید: خداوند هدایت یافتگان را به هدایتشان می افزاید و روح تقوا را به آنان می دهد (17 محمد) چرا که تقوا ثمره شجره ایمان است و البته دارای مراحلی است:
خداوند مؤمنین را به حقیقت تقوا ملزم ساخت و آنان از هرکس شایسته تر و اهل آن بودند (26 فتح) و قلوبشان را برای تقوا خالص و گسترده ساخت.(3 حجرات) پس امر به تقواست (1-12 حجرات) و پیامبر (ص) فرمود : خداوند به وضع خانوادگی و نسب شما نگاه نمی کند و نه به اجسام شما و نه به اموالتان ولی نگاه به دلهای شما می کند کسی که قلب صالحی دارد خداوند به او لطف و محبت می کند. شما همگی فرزندان آدمید و محبوبترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست و در اوج کلام خداوند می فرماید: " إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم" (13 حجرات) چه زیباست جامعه ای که بر اساس این معیار ارزشی اسلام بنا شود . بدانید حیات دنیا لهو و لعب است. اما اگر ایمان و تقوا داشته باشید خداوند پاداش شما را می دهد و اموال شما را نمی طلبد. (36 محمد) و بالاخره در گام آخر در مسیر هدایت یقین قرار دارد که می فرماید: در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است و در وجود شما نیز نشانه های خداوند فراوان است (21 – 20 ذاریات) به راستی آیا کسی که دلیل روشنی از سوی پروردگارش دارد همانند کسی است که زشتی اعمالش در نظرش آراسته شده و از هوای نفسش پیروی می کند ؟! (14 محمد) مؤمنان از حق پیروی کردند و کافران از باطل. خداوند اینگونه برای مردم مثلهای زندگی آنان را بیان می کند (3 محمد) کافر متکبر لجوج که به شدت مانع خیر و متجاوز و در شک و تردید است همان کسی که معبود دیگری با خدا قرار داده (26 – 25 ق) مرگ بر این کافرانی که (8 محمد) نه تنها خود کافر شدند بلکه مردم را هم از راه خدا باز داشتند و بعد از روشن شدن هدایت باز به مخالفت با پیامبر (ص) برخاستند و نسبت به قرآن کراهت دارند (9 محمد) خداوند اعمالشان را نابود کرده و در حال کفر از دنیا می روند و خداوند هرگز این کافران را نمی بخشد (1- 32 – 34) و منافقان هم همچون کافران پس از روشن شدن هدایت پشت به حق کرده شیطان اعمالشان را زینت داده و با آرزوهای طولانی فریفته است زیرا از کسانی که نزول وحی را کراهت داشتند پیروی کردند و نیز آنچه را که خداوند را به خشم می آورد و از آنچه موجب خشنودی خداوند است کراهت دارند پس خداوند اعمالشان را نابود کرده و کینه هایشان را آشکار می کند (26 – 25 محمد) آنان از طرز سخنانشان شناخته می شوند (30 محمد)
به هر حال مرگ و سکرات آن که حق است به انسان دست می دهد حالتی شبیه به مستی که بر اثر فر رسیدن مقدمات مرگ به صورت هیجان و انقلاب فوق العاده ای در انسان ظاهر می شود و گاه بر عقل او چیره گشته او را در اضطراب و ناآرامی شدیدی فرو می برد (19 ق) و سوگند به بادها ... ابرها ... کشتیها و فرشتگانی که کارها را تقسیم می کنند . وعده رستاخیز حتمی و واقع شدنی است. " یوم الدین"روز جزا فرا می رسد(6-5ذاریات) و هم اکنون هم نشانه های قیامت آمده است.(18 محمد) و پیامبر(ص) به سلمان فرمود: از نشانه های قیامت تضییع نماز ، پیروی از شهوات ، تمایل به هوا پرستی ، گرامی داشتن ثروتمندان ، فروختن دین به دنیاست و در این هنگام است که قلب مؤمن در درونش آب می شود آنچنان که نمک در آب! از این همه زشتیها که می بیند و توانایی بر تغییر آن ندارد!
آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم؟! ولی آنها با این همه دلایل باز در آفرینش جدید تردید دارند. (15 ق) خداوندی که آسمان و زمین را آفریده و از آفرینش آنها ناتوان نشده می تواند مردگان را زنده کند (33 احقاف) آری؛ ما زنده می کنیم و می میرانیم و بازگشت همه به سوی ماست. (43 ق) در صور دمیده می شود (20 ق) و منظور نفخ دوم است و سپس عالم محشر است. روزی که زمین به سرعت از روی انسانها شکافته شده و از قبر ها خارج می گردند و این جمع کردن برای ما آسان است. روزی که همگان صیحه رستاخیز را به حق می شنوند آن روز روز خروج از قبرهاست. (44-42 ق) هر انسانی وارد محشر می شود در حالی که همراه او حرکت دهنده و گواهی است (21 ق) فرشته همنشین او می گوید: این نامه اعمال اوست که نزد من حاضر است. (23 ق) معبودها هم دشمن انسان می شوند و حتی عبادت خود را انکار می نمایند! (6 احقاف) خداوند گواه اعمال انسانهاست و می فرماید: ما انسان را خلق کردیم و به وسوسه های نفس او آگاهیم " ونحن أقرب إلیه من حبل الورید" (17 ق) زیرا او خالق است و خلقش دائم و مستمر. و ما در جمیع حالات وابسته به وجود او هستیم. با این حال چگونه ممکن است از ظاهر و باطن ما بی خبر باشد ؟ و به علاوه دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می دارند . انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد مگر اینکه همان دم ، فرشته ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت « وضبط آن » می باشد. ( 18 – 16 ق)
عدم ایمان به خدا و رسول، سرنوشتش آتش فروزان است (13 فتح) پس خداوند می فرماید: هر کافر متکبر لجوج را در جهنم افکنید (24 ق) و نیز دروغگویان را بر آتش می سوزانند (13 ذاریات) در هنگام عرضه کافران بر آتش به آنها می گویند : از طیبات و لذائذ زندگی دنیای خود استفاده کردید « هم چون چهارپایان»(12 محمد) و از آنان بهره گرفتید اما عذاب ذلت بار به خاطر استکباری که در زمین به ناحق کردید و به خاطر گناهانی که انجام می دادید، جزای شما خواهد بود. (20 احقاف) آیا این «عذاب» حق نیست؟ عذاب را به خاطر کفرتان بچشید (33 احقاف ) در این عذاب جاودانند و از آب جوشان نوشانده می شوند که اندرونشان را هم متلاشی می کند؟! (15 محمد) همنشین کافران از شیاطین می گوید: پروردگارا! من او را به طغیان وا نداشتم لکن او خود در گمراهی دور و درازی بود. خداوند می فرماید: نزد من جدال و مخاصمه نکنید، من پیشتر به شما هشدار داده ام ! (28 – 27 ق) و به جهنم می گوییم: آیا پر شده ای؟! و او می گوید : آیا افزون بر این هم هست؟!(30 ق)
در مقابل بهشت را به پرهیزگاران نزدیک می کنیم به آنان گفته می شود: به سلامت وارد بهشت شوید . امروز روز جاودانگی است هر چه بخواهند برای آنها در آنجا هست و نزد ما نعم بیشتری است (31-34 – 35 ق) توصیف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده چنین است : در آن نهرهایی از آب صاف و خالص که بد بو نشده و نهرهایی از شیر که طعم آن دگرگون نگشته و نهرهایی از شراب طهور که مایه لذت نوشندگان است و نهرهایی از عسل مصفاست و برای آنها در آن از همه انواع میوه ها وجود دارد و از همه بالاتر امرزشی است از سوی پروردگارشان! (15 محمد)
1) در این سوره ها برای بیان نابودی اعمال از واژه های « حبط- ضلّ – بطل» استفاده شده است و طبق کلام الهی عواملی چون منت گذاردن ، آزار دادن ، عجب و حسد ثواب عمل را نابود ساخته و اینکه نگهداری عمل « از ریا» از خود عمل سخت تر است!!
2) سکینه در اصل از ماده سکون به معنی آرامش و اطمینان خاطری است که هر گونه شک و تردید و وحشت را از انسان زائل نموده او را در طوفان حوادث ثابت قدم می دارد که یا جنبه اعتقادی دارد و یا جنبه عملی
3) برای آگاهی نسبت به این حقوق سی گانه به جلد 22 تفسیر نمونه ذیل آیه مراجعه شود.
4) البته خداوند گناهان مؤمنین به قرآن و موفق به عمل صالح را می بخشد و کارشان را اصلاح می کند . (2 محمد)
5) هر چند کافران می گویند اگر اسلام چیز خوبی بود مؤمنان از ما در ایمان به آن پیشی نمی گرفتند و چون خودشان هدایت نشدند می گویند: قرآن یک دروغ قدیمی است.(11 احقاف)
امام علی (علیه السلام):
پرهیزگاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند. قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه می خوانند. با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را می یابند. وقتی به آیه ای برسند که تشویقی در آن است با شوق و طمع بهشت به آن روی می آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند و گمان برند که نعمتهای بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد.
نهج البلاغه – خطبه 193
گزیده ای از معارف الهی جزء بیست و پنجم:
امام علی علیه السلام:
شما در شمار عمل کنندگان به قرآن باشید، از قرآن پیروی کنید، با قرآن خدا را بشناسید و خویشتن را با قرآن اندرز دهید و رأی و نظر خود را در برابر قرآن متهم کنید و خواسته های خود را با قرآن نادرست بشمارید.
نهج البلاغه خطبه 176
گزیده ای از معارف الهی جزء بیست و چهارم:
1) و این حمد دوبار است در دو مرحله خلقت انسان . یکبار در مرحله «إنّا لله» 64 مؤمن و مرحله دیگر«إنا إلیه راجعون» 75 مؤمن
2) به تفسیر نمونه ج 19 ذیل آیه مراجعه شود.
امام علی (علیه السلام):
آگاه باشید که شفاعت قرآن پذیرفته و سخنش تصدیق می گردد ، آن کس که در قیامت قرآن شفاعتش کند بخشوده می شود و آن کس که قرآن از او شکایت کند محکوم است. در روز قیامت ندا دهنده ای بانگ می زند که: "آگاه باشید امروز هر کس گرفتار بذری است که کاشته و عملی است که انجام داده جز اعمال منطبق با قرآن"
نهج البلاغه – خطبه 176
گزیده ای از معارف جزء بیست و سوم:
از جمله حضرت ابراهیم (ع) است صاحب قلب سلیم «سلامت از هرگونه بیماری اخلاقی و اعتقادی ، قلبی الهی یعنی حرم خداوند» به همراه فرزندش اسماعیل (ع) در جریان اجرای فرمان الهی مبنی بر ذبح این فرزند ، که هر دو در نهایت تسلیم این فرمان حق هستند و می فرماید: "یا أبتِ افعل ما تؤمر ستجدنی إن شاء الله من الصابرین" (103 – 101 صافات) و خداوند هم در عوض این تسلیم ذبح عظیمی را فدای او می نماید ( 107 – 104 صافات)
حضرت یونس(ع) است و تنها قوم نجات یافته او در میان اقوام پیامبران به دلیل توبه واقعی به درگاه حضرت حق . حضرت یونس (ع) با ظاهر شدن آثار عذاب « قبل از توبه آنان» به روش همه پیامبران قوم خویش را ترک (2) و پنداشت خدای عزیز رزق او را در تنگنا قرار نخواهد داد.(3) پس " فالتقمه الحوت و هو ملیم"( 142 صافات) و اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا قیامت در شکم ماهی باقی می ماند . ( 144 – 143 صافات)
و دیگر داوود (ع) است صاحب حکمت علمی وعملی (20 ص) علم قضا و داوری صحیح و عادلانه با این فرمان " فاحکم بین الناس بالحق ولاتتبع الهوی" (26 ص) زیرا به فرمایش امام باقر(ع) سه چیز است که آدمی را هلاک می کند؛بخلی که در رد اطاعت باشد . هوای نفس که از آن پیروی نماید و راضی بودن انسان از خویشتن!! و اما حضرت داود (ع)(4) پنداشت خدای عز و جل مخلوقی داناتر از او نیافریده پس خداوند در یک آزمایش الهی دو فرشته را به صورت تمثّل « در قیافه مردانی از نوع انسان» و در قالب طلب داوری از حضرت درباره میش هایشان (99 و 1) به محضر حضرت وارد ساخت به دلیل شرایط غیر عادی ورود آنان به محضر حضرت،داوری ایشان در مورد آنان هر چند عادلانه بود لکن با عجله صورت گرفت و پیش از آنکه از طرف مقابل توضیحی دریافت شود!! ولی به هر حال حکمی که صادر شد حکمی در ظرف تمثّل بود مثل وقایع خواب که تکلیفی ندارد ، در ظرف تمثّل هم تکلیفی نیست. تکلیف در عالم مشهود یعنی جهان ماده است و خطای در آن ناسازگار با عصمت . پس استغفار حضرت داود استغفار از یک گناه واقعی نمی باشد. (25 – 21 ص) و در مکتب اهل بیت هم اسرائیلیات در این زمینه جزء روایات منتقله از مکتب خلفاء به مکتب اهل بیت است و به فرمایش امام صادق(ع) :"دو حدیثی که با هم تعارض دارند آن را که با اخبار عامه موافق است واگذارید و به آن اعتماد نکنید" لذا امام رضا (ع) در برابر این اسرائیلیات به علی بن جهم فرمود:«إنا لله و إنا إلیه راجعون» راستی که شما یکی از انبیاء الهی را تا به آنجا متهم کردید که در نماز سهل انگار ی کرد و دنبال پرنده افتاد و به زشتی گرایید و به کشتن بی گناهان « اوریا فرمانده لشگرش» دست یازید.!! این طور نبود بلکه وضع زن در دوره داوود چنان بود که اگر شوهرش فوت می کرد یا کشته می شد او هرگز شوهر نمی کرد . پس به امر الهی داود(ع) در این زمینه سنت شکن می شود «همچون سایر انبیاء» و با همسر اوریای کشته شده ازدواج می نماید و این آن چیزی است که بر مردم درباره اوریا گران آمد« نه جریان 99 زن و یک زن دیگر»
سپس داستان سلیمان است و درخواست او از خدای وهّاب برای یک حکومت نیرومند با امکانات مادی فراوان و اقتصاد گسترده و تمدن درخشان که منافاتی با مقامات معنوی و ارزشهای الهی انسانی ندارد .بلکه به فرموده پیامبر(ص) این همه مواهب جز بر خشوع سلیمان نیفزود. به گونه ای که حتی از شدت خشوع و ادب چشم به آسمان نمی انداخت . پس اعطای الهی به او داده شد و او مختار است که ببخشد یا امساک کند که حسابی بر او نیست (39 – 35 ص)
و بعد هم ایّوب صبور است و امتحانش به دلیل شکر نعم الهی، شکر و صبر او خاصّه در برابر شماتت دشمنان و نیز اخلاصش از حضرت الگویی برای جهانیان قرار می دهد . (44-41 ص)
اما آنچه در این داستانها فصل مشترک است در ویژگیهای انبیاء الهی (139 – 75 صافات) برقرار بودن نام نیک آنان در امتهای بعد یعنی اسوه و قدوه بودن برای آیندگان است. سلام بر تک تک ایشان و سلامی بر همه آنان . بیان ایمان و هجرتشان به سوی پروردگار بزرگ از آلودگی ها به پاکیها و از شرک به ایمان و از گناه به طاعت الهی (5) زیرا آنان اوّابند « بسیار رجوع کننده و بازگشت کننده به خدا » پس این «محسنین» جزا داده می شوند " عندنا لزلفی و حسن مآب"یعنی حصول مقام قرب الهی و بهشت و نعم اخروی. اما در دنیا نجات پیامبران الهی از کرب عظیم است ، تکذیبهای امت های ایشان که برای خود آنان عذاب دنیوی و اخروی به ارمغان آورد!! (14 ص، 26 زمر) و البته پیامبران هم که یاری شده و غالبند . (171-172 صافات) بر این اساس پیامبر ما در برابر تکذیب کفار زمان خود به صبر توصیه می شود: (17 ص) «از آنان روی بگردان ، وضع آنان را بنگر، اما به زودی نتیجه اعمال خود را می بینند.» (178 – 174 صافات، 179 – 175صافات)
اما مهمترین ویژگی پیامبران الهی مخلَص بودن آنان است و «مخلَصین» یعنی پاکان ، کسانی که خداوند آنان را پس از آنکه خود را وقف خدا کرده و در جانشان محلی برای غیر خدا نیست ، برای خود برگزیده است."إنّا خلصناهم بخالصة" (46ص) با خلوص ویژه ای آنان را خالص کرده سپس نزد ما از برگزیدگان و نیکانند. (47 ص)(6) اینان در راه مستقیمند پرستش خداوند و دور از هر گونه عبادت شیطان! چرا که امام باقر می فرماید: « کسی که به سخنگویی گوش فرا دهد (سخنش را بپذیرد) او را پرستش کرده اگر ناطق حکم خدا را می گوید پرستش خدا کرده و اگر از سوی شیطان سخن می گوید، پرستش شیطان نموده است مخلَصین از روی آگاهی و معرفت خداوند را وصف می کنند و به دلیل این اخلاص هم شیطان به آنان راه ندارد " فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین إلّا عبادک منهم المخلَصین" (83-82 ص) بر این مبناست که پیامبر ما هم به پرستشی توأم با اخلاص دعوت می شود، این که در دینش خالص باشد که دین خالص از آن خداوند است (3-2زمر) و پیامبر(ص) خود می فرماید: "إنی أمرت أن أعبد الله مخلصاً له الدین" (11زمر) و "أعبد مخلصاً له دینی " (14 زمر) و دین مجموعه حیات مادی و معنوی انسان را در برمی گیرد و نتیجه این اخلاص هم دوری از مجازات ها و عذاب های دردناک است (74 – 40 صافات) و ورود به بهشت با رزقی معلوم ، میوه های گوناگون ، باغهای پر نعمت، قدح های شراب طهور و .... همسرانی زیبا چشم و ... که فوز عظیم است و به راستی به خاطر این مواهب، تلاشگران باید بکوشند .(62 - 41 صافات)
1) در آیات 165 و 166 صافات هم می فرماید: ما همگی برای اطاعت فرمان خدا به صف ایستاده ایم و چشم بر امر او داریم و ما همگی تسبیح او می گوییم.
2) بنا به نظر برخی مفسران عجله در ترک قوم و هجرت از آنان ترک اولی حضرت بود و لذا مورد ملامت قرار گرفت.
3) و این سخن امام رضا (ع) در تفسیر جریان یونس (ع) است خطاب به علی بن جهم از صاحب نظران مذاهب اسلامی ، در حضور مأمون در اثبات عصمت حضرت یونس(ع)
4) سخنان امام رضا (ع) در بیان عصمت حضرت داود
5) این هجرت درون ذاتی است و البته اطاعت در زمینه هجرت برون ذاتی هم دارند که زمین خدا وسیع است و اجر صابران بی حساب
6) سخن کفار در این زمینه شنیدنی است که می گویند: اگر ما هم مشمول لطف خدا شده و یکی از کتب آسمانی بر ما نازل می گردید در زمره بندگان مخلَص بودیم.!(169 صافات)
امام علی علیه السلام:
درمان خود را از قرآن بخواهید و در سختی ها از قرآن یاری طلبید که در قرآن درمان بزرگترین بیماری ها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است پس به وسیله قرآن خواسته های خود را از خدا بخواهید و با دوستی قرآن به خدا روی آورید و به وسیله قرآن از خلق خدا چیزی نخواهید زیرا وسیله ای بهتر از قرآن برای تقرب بندگان وجود ندارد.
نهج البلاغه- خطبه176
گزیده ای از معارف الهی جزء بیست و دوم:
1) چرا که می دانند خداوند جای انفاق را پر می کند (39 سبأ)
2) نه اذیت مؤمنین و مؤمنات با بهتان (58 احزاب) ، حتی به حضرت موسی(ع) (69 احزاب) که او نزد خداوند آبرومند و گرانقدر بود.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣