مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

روزه برای اینست که اغنیاء مزه گرسنگی را بچشند. تا آدم مزه را نچشد احساس اش شکوفا نمی شود خداوند به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‏» ضحى/6 پس «فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ» ضحى/9 تو که خودت مزه یتیمی را چشیدی پس قدر یتیم را داشته باش «وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى‏» ضحى/8 تو که مزه فقر را چشیدی پس «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» ضحى/10.
در روایات داریم وقتی گرسنه تان شد (وَ ذکر بجوعکم و عطشکم جوع یوم القیامه و عطشه) گفته از اینجا پل بزن به قیامت چیزها هدر نرود تا اینجا گرسنه ات شد بگویی قیامت هم گرسنگی دارد . یک اتصالی بین دنیا و آخرت هست بعضی اتصالها ما ربط اش را می فهمیم و بعضی را هم نمی فهمیم. مثلاً : امام فرموده مسواک غیر از اینکه برای دندان و لثه ها و ... بعد نوشته ضمناً مسواک برای نور چشم هم مفید است خوب این را بعداً می فهمیم. روزه برای لمس گرسنگی روزه برای یاد قیامت روزه برای خشک کردن شهوت و غضب منتهی باید در ماه رمضان مصرف کم شود ولی برای ما مصرف زیاد می شود چون ما فقط یک ناهار نمی خوریم نیم کیلو در عوض سحر و افطار هر کدام یک کیلو اضافه می کنیم یک خورده باید مصرف پائین بیاید. ماه رمضان ماه خوبی است یک نفس کشیدن ثواب (سبحان الله) بخواب انگار عبادت است یک آیه قرآن خواندن به اندازه یک ختم قرآن، دعا مستجاب، قرآن نازل، میزبان خدا، پذیرایی «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ» قدر/1 قرآن سفره قرآن کارت دعوت «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» ... برای همه هم یکجور دخترهای 9 ساله روزه بگیرند بعضی مادرها می گویند بچه ام رنگ اش زرد شد باسمه تعالی زرد بشود اصلاً خدا خواسته رنگ بچه شما زرد بشود مثل این می ماند که آقا جبهه نرو چیه؟ یک بار می بینی ترکش می خوری! اصلاً من می روم ترکش بخورم روزه برای اینکه آدم ضعف اش بگیرد منتهی اگر مریض شد حسابش جداست وگرنه ضعیف شده رنگش زرد شده اینها چیزی نیست...
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ» بقره/185.
ادامه مطلب
ماه رمضان بسیار ماه شریفی است، هر کس می‌خواهد ببیند ماه رمضان چه ماهی است خداحافظی ماه رمضان را بخواند. از خداحافظی معلوم می‌شود که ماه رمضان چه ماهی است. چند روز به پایان ماه رمضان، امام سجاد ناله می‌کند و با ماه رمضان خداحافظی می‌کند. می‌گوید: خداحافظ ‌ای ماهی که یک آیه قرآن خواندن در آن مساوی بود با یک ختم قرآن در غیر ماه رمضان. خداحافظ‌ای ماهی که نفس کشیدن در تو عبادت بود. خداحافظ‌ ای ماهی که عید اولیاء خدا بودی. خداحافظ‌ ای ماهی که هنوز نیامده بودی، سید سجاد منتظرت بود و هنوز نرفته‌ای سید سجاد دلتنگ توست. خداحافظ ‌ای ماهی که اولیاء خدا می‌گفتند: چه زمان میاید؟ و دشمنان خدا می‌گفتند: چه زمان می‌رود؟
از خداحافظی رمضان که امام سجاد دارد معلوم می‌شود این ماه رمضان چه ماهی است. بنابر نقل معروفی که در ذهنم هست پیغمبر اسلام(ص) در جمعه آخر ماه شعبان یعنی چند روز مانده به ماه رمضان، یک خطبه عالی دارد که اهمیت ماه رمضان را در آن خطبه می‌گوید. «ایُّها النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَة» (عیون‏أخبارالرضا، ج‏1، ص‏295)‌ ای مسلمان‌ها! دارد ماه رمضان با برکت و با رحمت می‌آید. ماهی که عبادت‌هایتان قبول است. ماهی که دعایتان مستجاب است. ماهی که خداوند بسیاری از شما‌ها را در آن می‌بخشد. ماهی است که انسان انقلاب علیه خودش بکند. چون انقلاب فقط علیه دیگران نیست، ما یک سری هوی و هوس‌هایی داریم که دائماً هوی و هوس‌ها ما را اینطرف و آنطرف می‌کشاند و معنای توبه یعنی انقلاب علیه خودمان است. ماه رمضان ماهی است بسیار شریف و پیغمبر درباره ماه رمضان در آن خطبه‌ای که جمعه آخر ماه شعبان گفت، از آن بسیار تحلیل کرده است.
از ماه رمضان آنچه در ذهن مردم است غیر از آن است که در قرآن آمده است. مردم در ذهن خودشان مى‏گویند: «ماه روزه». ولى خدا مى‏گوید: «ماه قرآن». مى‏گوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن» (بقره/185) نمى‏گوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی کتب فیکم الصیام» با اینکه در ماه رمضان روزه واجب است اما خدا وقتى مى‏خواهد از ماه رمضان تجلیل کند، نمى‏گوید: ماهى که در آن روزه هستید. مى‏گوید: ماهى که در آن قرآن نازل شد. پیداست مى‏خواهد بگوید آنچه در ماه رمضان جلوه دارد و برجسته است و گل این ماه است قرآن است. برجستگى رمضان به نزول قرآن دراین ماه است و به این نیست که مردم روزه مى‏گیرند. گرچه درماه رمضان روزه هم واجب است.
ادامه مطلب
براى تلاوت قرآن سفارشات زیادى شده است. خود قرآن به کسى که آن را تلاوت مى‏کند قسم خورده و مى‏گوید: «فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً» (صافات/3) یعنى سوگند به کسانى که وحى را تلاوت مى‏کنند. درباره قرائت قرآن اول گفته شده با وضو قرآن بخوانید: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه/79) یعنى بدون وضو قرآن را لمس نکنید. معناى دیگرى هم دارد که یعنى معارف ناب قرآن را درک نمى‏کنند مگر کسانى که روح پاکى دارند. کسى که روح پاکى دارد قرآن را درک مى‏کند. یعنى روحهاى آلوده از قرآن لذت نمى‏برند. پس دستور خواندن و تلاوت قرآن: 1 - باید با وضو باشیم. 2 - زیاد بخوانیم. «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» (مزمل/20) تا مى‏توانید قرآن بخوانید. نه، براى تبرک و اینها، زیاد بخوانیم. در هر حال بخوانیم. داریم راه مى‏رویم، مى‏نشینیم. به خصوص در ماه رمضان، ترتیل بخوانیم «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً» (مزمل/4) معناى ترتیل خواندن این است که با صوت خوب بخوانیم، آرام بخوانیم، وقتى مى‏خوانیم، در آیات قرآن فکر کنیم. فکر و تدبر کنیم و نکند بى توجه قرآن بخوانیم، نکند که بر دل ما قفل خورده باشد.
البته عمل از همه مهمتر است. اینها همه پوست قرآن بود. مهم‏تر از همه عمل است. که روایت داریم: «مَا آمَنَ بِالْقُرْآنِ مَنِ اسْتَحَلَّ مَحَارِمَهُ» (کنزالفوائد، ج‏1، ص‏350) کسى که مى‏گوید من به قرآن ایمان دارم و حال آنکه حرام را حلال کرده است، دروغ مى‏گوید. «کَمْ مِنْ قَارِئٍ لِلْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَلْعَنُهُ» (مستدرک‏الوسائل، ج‏4، ص‏250) بسیار از آدمها در کشورهاى اسلامى هستند که قرآن مى‏خوانند ولى قرآن آنها را لعنت مى‏کند. ما باید ببینیم کجا به قرآن بند هستیم.
در قرآن تدبر کنیم، فکر کنیم و از همه مهمتر عمل کنیم چون یاد گرفتن آسان است. عمل مشکل است. مى‏شود در نیم ساعت چیزى را یاد گرفت اما باید یک عمر عمل کرد. در بحار حدیثى داریم که اصحاب پیغمبر ده آیه را مى‏گرفتند و عمل مى‏کردند و بعد از عمل ده آیه دیگر. خلاصه تند و زیاد خواندن مهم نیست. داریم: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ» (اعراف/204) وقتى قرآن خوانده مى‏شود گوش دهید. و در جای دیگری داریم که با لحن عربى بخوانید و با صوت زیبا بخوانید. امام سجاد(ع) مى‏فرماید: قرآن هر آیه‏اش یک گنج است. اگر در هر آیه فکر کنید، مطالب جدیدى بدست مى‏آورید. علامه طباطبایى (رحمةالله علیه) فرمود: باید 2 سال به 2 سال تفسیر قرآن عوض شود. چون به مرور زمان دائم حقایقى از آیات کشف مى‏شود. فقط کسى مى‏داند قرآن چیست که به آن وارد شود. وارد که شد مى‏بیند: عجب (بحر عمیق) دریاى عمیقى است. اینهایى که کنار دریا هستند مى‏گویند دریا همین است، برو صورتت را بشوى و بیا. اما هر کس وارد مى‏شود به گونه‏اى است که آدم کم می آورد. به آیه‏هایى مى‏رسیم که بزرگترین مفسرین مى‏گویند، ما نمى‏دانیم خدا مى‏خواهد چه بگوید.
ادامه مطلب
قول ثقیل است. «إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً» (مزمل/5) یکی از آیات قرآن این است که قرآن می گوید: من قول سنگین هستم. یعنی چه؟ اگر سنگین است چرا می گوید: من آسان هستم؟ «یسرنا»، قرآن سنگین است یا آسان؟ از نظر فهم سبک است و اما از نظر ارزش سنگین است.
شما الان اگر رهبر انقلاب با شما کار داشته باشد، یا مثلاً یک شخصیت مهم مملکتی به شما تلفن کند شما تا گوشی رابرمی داری، فشار خونت بالا می رود. ممکن است کاری نیز نداشته باشد و فقط می خواهد مثلاً ساعت را بپرسد. اگر هم بپرسد چه ساعتی است و شما جواب بدهی بعد تا دو سه ساعت در رختخواب خوابت نمی برد. یعنی گاهی حرف را می فهمی بحث علمی نبود، می خواست بپر سد چه ساعتی است اما از نظر این که حرف از طرف کیست؟طرف حرف کیست؟ برای شما سنگین است.
یعنی شما 100 کیلو بار سر دست بلند می کنی به نفس نفس می افتی و اگر پهلوی یک شخصیت مهم هم بروی به نفس نفس می افتی. یعنی کار سبک است، اما از نظر منبع کار سنگین است. معنای ثقیل شاید این باشد. یکی نیز واقعیتش این است که حقایق سنگینی دارد، حال عبارتش سبک است بارش سنگین است و حقایقش سنگین است و این هم که قول سنگین است، چون وقتی به پیامبر می گویند: جامعه را عوض کن، عوض کردن یک جامعه و تغییر نظام و عمل به قرآن کاری انصافاً سنگین است.
در هنگام تلاوت قرآن سکوت کنید و قرآن را با لحن عربی بخوانید.
از امام باقر(ع) : «قُرَّاءُ الْقُرْآنِ ثَلَاثَةٌ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوکَ وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَى النَّاسِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَیَّعَ حُدُودَهُ وَ أَقَامَهُ إِقَامَةَ الْقِدْحِ فَلَا کَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَوَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآنِ عَلَى دَاءِ قَلْبِهِ فَأَسْهَرَ بِهِ لَیْلَهُ وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ وَ قَامَ بِهِ فِی مَسَاجِدِهِ وَ تَجَافَى بِهِ عَنْ فِرَاشِهِ فَبِأُولَئِکَ یَدْفَعُ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِکَ یُدِیلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِکَ یُنَزِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَیْثَ مِنَ السَّمَاءِ فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِی قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الْأَحْمَرِ» (کافى،ج‏2،ص‏627)
1- «رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوکَ وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَى النَّاسِ» قاریان درباری و حرفه ای که برای پول قرآن می خوانند 2 - قاریانی که «فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَیَّعَ حُدُودَهُ » حروف قرآن را از مخرج ادا می کنند و یرملون را رعایت می کنند، ولی در عمل خراب هستند و حدود قرآن را رعایت نمی کنند، می گوید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/13) ولی تا یک حاجی پول دار وارد می شود، می گوید: حاج آقا بفرمایید بالا 3 - افرادی که قرآن می خوانند و دردشان را هم با همین قرآن درمان می کنند.
ادامه مطلب
قرآن حکیم است یعنی چه؟ «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ» (یس/2) در قرآن داریم که قرآن حکیم است. حکیم است، یعنی لغو و بیهوده و ضعف ندارد. هر دانشمندی کتاب که می نویسد، در چاپ دوم می نویسد چاپ دوم با تجدید نظر، یعنی در چاپ دوم یک چیزهایی فهمیدم که در چاپ اول نفهمیده بودم یا فهمیدم که چه چیزهایی ضعف است. تنها کتابی که هیچ تجدید نظر نشده است قرآن است. زیرا از علم بی نهایت است. علم ما محدود است، یک روزهایی سوادمان زیاد می شود، می گوییم: کار دیروزمان غلط بوده است. قرآن حکیم یعنی ضعف، تجدید نظر در آن نیست.
قرآن یعنی چه؟ اصلاً کلمه قرآن یعنی چه؟ قرآن یعنی خوانده شده، خواندنی. اینکه به قرآن، قرآن می گویند، زیراخواندنی است. چند آیه قرآن دارد؟ مرحوم علامه طباطبایی در جلد 15 المیزان می فرماید: ما حدیث متواتری نداریم و حدیث محکمی نداریم که دلیل بر این باشد که قرآن چند آیه است. ولی قرآن هرچه هست همین است، منتهی آیه هایش را مثل یک کله قند که شما بگویید، چند حبه قند می شود. یک کلة قند قطعاً همین است. یعنی تمام مسلمین بدون اختلاف معتقدند، که این قند همین است. منتهی در این که این کله قند چند حبه می شود، اختلاف وجود دارد. ممکن است ریزتر خرد کنند، حبه ها بیشتر شود. ممکن است درشت تر خرد کنند، کمتر شود. بین شیعه و سنی هیچ فرق نمی کند . منتهی بعضی از آیات در یک سوره 227 آیه است و در یک شمارش دیگر 230 آیه. این به این معنا نیست که در یک مورد 3 آیه حذف شده است. یک مقدار آیه هایش را بزرگتر گرفته است و یا دیگری کوچکتر گرفته است.
ادامه مطلب
قرآن یک واقعیاتی دارد که آن واقعیات برای همه اصل و ریشه است. قرآن برای همه عصرها و نسل هاست . بعضی کتاب ها یک زمانی و دورانی دارد و دورانش طی می شود و تمام می شود ولی قرآن برای همه عصرها و نسل هاست. یعنی قصه هایی نیز که نقل می کند، ممکن است قصه مال زمان خاص و نسل خاصی باشد، اما آن قصه به درد هر زمانی می خورد. از باب نمونه اگر می گوید: یوسف را بردن به اسم بازی در چاه انداختند، ممکن است کسی بگوید: به من چه ربطی دارد؟ در زمان دنیای علم و صنعت این که به درد ما نمی خورد و چند هزار سال پیش یوسفی بوده و برادرانش حسود بودند او را به اسم بازی بردند و او را در چاه انداخته اند. به من چه ربطی دارد؟ نه وقتی می گوید یوسفی بود و او را بردند، یعنی بچه ها شما را هم ممکن است، ببرند. یوسف را پرت کردند، یعنی شما را نیز پرت می کنند. یوسف را به اسم بازی بردند، یعنی بچه ها الان چند میلیون جوان را به اسم بازی بردند و از هدفهای اصلی دور کردند...
گاهی وقتها ممکن است یک کشوری بگوید: گوش بده ببین که این توپ در بازی فوتبال بین بلژیک و آلمان توپ بلژیک کجا می رود، تا نفهمی نفت خودت کجا می رود.!!! گاهی اوقات به اسم بازی ما را از مسائل اصلی دور می کنند. وقتی قصه یوسف را که نقل می کند، می گوید: حواست جمع باشد. قرآن داستانهایش شامل همه انسانها می شود. چیزی در قرآن نیست که بگوییم این مال زمان خاصی بوده است. هر آیه ای از قرآن گر چه تاریخی باشد، به پیشانی ما هم این تمبر می چسبد.
این را از لحاظ ادبیات عرب می گویند: جری. جری یعنی جریان دارد. اکنون نیزحرفهای سیاسی می زنند. می گویند یک جریانی در کار است، فرق است بین جریان و جرقه. جرقه یعنی پیش بینی نبود، خط و خطوط و برنامه و تشکیلاتی نیز نبود. همین طوری پیش آمد. یکبار یک کسی آمد و به کسی می رسد و یک سیلی نیز به اومی زند. ولی این جرقه است، مست بود، گیج بود، حواسش پرت بود، داد زد. این جرقه است. جریان یعنی قبلاً دیشب نشسته اند، که وقتی دم در رسیدی تا سلام کرد او را بزن. اگر یک سیلی بر اساس برنامه ریزی قبلی باشد، می گویند: جریان و اصلاً بی برنامه ریزی باشد جرقه است.
ادامه مطلب
١- پایه‌هاى اسلام
قال الباقر علیه‌السلام: «بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه». (فروع کافى، ج،۴ ص۶٢، ح١)
امام باقر علیه‌السلام فرمود: اسلام بر پنج چیز استوار است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.
٢- فلسفه روزه
قال الصادق علیه‌السلام: «انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر». (من لا یحضره الفقیه، ج٢، ص۴٣، ح١)
امام صادق علیه‌السلام فرمود: خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.
اما قرآن نامهاى زیادى دارد. «عروة الوثقى، عزیز، علم، على حکیم، فضل، قرآن عظیم، حکیم، کریم، مبین، مجید، قصص، کتاب الله، کتاب الحکیم، متشابه، مثانى، مرفوعه، مصرق، مطهره، مکرمه، مهیمن، موعظه، آیات، بصائر، حکمت، حق الیقین» لقب برای قرآن زیاد است..
اوصافی در قرآن است درباره خود قرآن است. قرآن خود می گوید که نور است و شفاء است، حکیم و کریم و مجید است. مثل تبیان، بیان، موعظه است، ذکر و تذکره هست، هدی است، لا ریب فیه است. حال به باز کردن بعضی از این اوصاف می پردازیم.
قرآن شفاء است. شفاء در مقابل مرض است. همین گونه که جسم ساختمانی دارد، عوارضی که این ساختمان را از بین می برد، می گویند: مرض. انسان نیز فطرتی دارد که حوادث و عواملی که آن فطرت را بهم می زند، مرض می گویند... پس بدن ما سلامتی دارد، که همان آفرینش الهی است و مرض دارد، که همان کارهای تحمیل شده به این دستگاه آفرینش است. ما همه یک فطرت طبیعی داریم و وقتی کارهای خلاف فطرت به آن تحمیل می شود... مثلاً آدم حرف حق را که پذیرفت (شنید باید بپذیرد) اگر حق راپذیرفت، می گویند: فطرتش سالم است. اما اگرعناد و لجاجت ورزید، می گویند: قلبش مریض است. «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (بقره/10) قرآن به آدمهایی که لجباز هستند، می گوید مریض است. نه اینکه درد چشم و پا و دندان و کمر دارد، بدنش درد نمی کند، این روحش مریض است. چون روح سالم روحی است که حق را بپسندد و بپذیرد. لجبازی مرض است. (مرض) کفر ونفاق نیز مرض است.
اما از بعضی آیات معلوم می شود که فقط مرض کفر و نفاق نیست. مثلاً قرآن می گوید: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَض» (احزاب/60) منافقین و آنهایی که مریض هستند، مرض روحی دارند. منافقین و آنهایی که مرض روحی دارند را کنار هم گفته است. معلوم می شود آنهایی که مرض روحی دارند فقط منافقین نیستند. در آیه ای دیگر داریم که : «وَ لِیَقُولَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُون» (مدثر/31) مریض های روحی و کافرین چنین حرفی می زنند. پس پیداست مریض های روحی یک گروهی هستند، و کافرین گروه دیگری هستند. اگر مرض همین کفر و نفاق فقط باشد، نباید اینها را از هم جدا کند. همین که می گویند: «الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ » یا «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُون» اینها را از هم جدا کرده اند، معلوم می شود کافر و منافق یک گروه هستند و مریض ها یک گروه دیگر هستند. پس ممکن است کسی منافق و کافر نیز نباشد ولی مریض باشد.
ادامه مطلب

ماه رمضان است آن هایی که قرآن بلد هستند یاد بدهند و آن هایی که بلد نیستند عار نداشته باشند. پیامبر(ص) فرمود: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى حُرٍّ أَوْ مَمْلُوکٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ عَلَیْهِ حَقٌّ وَاجِبٌ أَنْ یَتَعَلَّمَ مِنَ الْقُرْآنِ» (مستدرک‏الوسائل،ج‏4،ص‏232) خداوندیک حقی بر بشر دارد و آن این است که یک مقدار از قرآن را یاد بگیرند. هر کس قرآن به کسی بیاموزد در ثواب قرآن خواندن یاد گیرنده شریک است. «خِیَارُکُمْ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَ عَلَّمَهُ» (أمالى طوسى،ص‏357)بهترین مؤمنین کسی است که معلم قرآن باشد. معلم قرآن به قدری آبرو دارد که حتی حیوانات دریا برای او استغفار می نمایند.
حق پسر بر پدر این است که پدر قرآن به او بیاموزد، کما این که حق نام خوب و ادب دارد. قرآن کتاب تربیت است، تربیت غیر از تعلیم است. تعلیم همان یاد گرفتن و به داخل مغز رفتن است، ولی تربیت یعنی مفاهیم جذب روح شود. تربیت قرآن چگونه است: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فی‏ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ» (اسراء/89) صرف از همان صرف و نحو است و صرف به معنای زیر و رو کردن است، یعنی من برای این که مردم را تربیت نمایم لغات را زیر و رو کردم. مثل فعلی که صیغه دارد و صرف می شود و لذا قرآن یک قصه را چند بار با تعاریف مختلف می گوید: «صَرَّفْنا»! یعنی این قدر با تعابیرگوناگون گفتم تا در روحش جذب شد. به همین خاطر ما هم سعی می کنیم بحث ها تکراری نشود، ولی برخی مطالب را باید تکرار کرد مگر در اذان تکرار نیست؟
اگر انسان یک بار سخنرانی کند که آمریکا بد است که مردم نمی فهمند، باید با تعابیر مختلف آن قدر جنایات آمریکا را بگوید و تکرار کند تا مردم در مغزشان فرو رود . مردم با یک سخنرانی ضد آمریکا نمی شوند. «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُکْثٍ» (اسراء/106) یکی از ویژگی های قرآن این است که قرآن یک مرتبه نازل شد چون مردم یاد نمی گرفتند. اگر یک مرتبه سیل بیاید کشت نمی شود و تدریجاً نازل شد و نزول قرآن هم در شب مبارکی بود، یعنی شب قدر.

ادامه مطلب

اَللّهُمَّ اجْعَلْ صِیامى فیهِ صِیامَ الصّاَّئِمینَ وَقِیامى فیهِ قیامَ الْقاَّئِمینَ وَنَبِّهْنى فیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغافِلینَ وَهَبْ لىجُرْمى فیهِ یا اِلهَ الْعالَمینَ وَاعْفُ عَنّى یا عافِیاً عَنِ الْمُجْرِمینَ 

خدایا قرار ده روزه ام را در این ماه روزه روزه داران واقعى و شب زنده داری مرا نیز همانند شب زنده داران و بیدارم کن در آن از خواب بی خبران و جنایتم را بر من ببخش اى معبود جهانیان و درگذر از من اى درگذرنده از مجرمان و گنه کاران

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی