قرآن یک واقعیاتی دارد که آن واقعیات برای همه اصل و ریشه است. قرآن برای همه عصرها و نسل هاست . بعضی کتاب ها یک زمانی و دورانی دارد و دورانش طی می شود و تمام می شود ولی قرآن برای همه عصرها و نسل هاست. یعنی قصه هایی نیز که نقل می کند، ممکن است قصه مال زمان خاص و نسل خاصی باشد، اما آن قصه به درد هر زمانی می خورد. از باب نمونه اگر می گوید: یوسف را بردن به اسم بازی در چاه انداختند، ممکن است کسی بگوید: به من چه ربطی دارد؟ در زمان دنیای علم و صنعت این که به درد ما نمی خورد و چند هزار سال پیش یوسفی بوده و برادرانش حسود بودند او را به اسم بازی بردند و او را در چاه انداخته اند. به من چه ربطی دارد؟ نه وقتی می گوید یوسفی بود و او را بردند، یعنی بچه ها شما را هم ممکن است، ببرند. یوسف را پرت کردند، یعنی شما را نیز پرت می کنند. یوسف را به اسم بازی بردند، یعنی بچه ها الان چند میلیون جوان را به اسم بازی بردند و از هدفهای اصلی دور کردند...
گاهی وقتها ممکن است یک کشوری بگوید: گوش بده ببین که این توپ در بازی فوتبال بین بلژیک و آلمان توپ بلژیک کجا می رود، تا نفهمی نفت خودت کجا می رود.!!! گاهی اوقات به اسم بازی ما را از مسائل اصلی دور می کنند. وقتی قصه یوسف را که نقل می کند، می گوید: حواست جمع باشد. قرآن داستانهایش شامل همه انسانها می شود. چیزی در قرآن نیست که بگوییم این مال زمان خاصی بوده است. هر آیه ای از قرآن گر چه تاریخی باشد، به پیشانی ما هم این تمبر می چسبد.
این را از لحاظ ادبیات عرب می گویند: جری. جری یعنی جریان دارد. اکنون نیزحرفهای سیاسی می زنند. می گویند یک جریانی در کار است، فرق است بین جریان و جرقه. جرقه یعنی پیش بینی نبود، خط و خطوط و برنامه و تشکیلاتی نیز نبود. همین طوری پیش آمد. یکبار یک کسی آمد و به کسی می رسد و یک سیلی نیز به اومی زند. ولی این جرقه است، مست بود، گیج بود، حواسش پرت بود، داد زد. این جرقه است. جریان یعنی قبلاً دیشب نشسته اند، که وقتی دم در رسیدی تا سلام کرد او را بزن. اگر یک سیلی بر اساس برنامه ریزی قبلی باشد، می گویند: جریان و اصلاً بی برنامه ریزی باشد جرقه است.
وقتی می گویند قرآن از باب جری است، یعنی جریان است، یعنی یک سنت تاریخی است. قانون دارد، بی حکمت و بی علت و تصادفی نیست.
قرآن آسان است چون می گوید: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ» (قمر/17) همانا با هر مشکلی آسانی است. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (انشراح/6) عسر یعنی مشکل ،یسر یعنی آسانی. جالب این که در قرآن هر تعداد عسر داریم به همان تعداد یسر داریم. یعنی در مقابل هر یک مشکل یک آسانی است.
«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (انشراح/6-5) «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» (طلاق/7) قرآن «یسرنا» آسان است، مثل سخنان امام در حسینیه جماران. امام (سلمه الله،سلام الله علیه) «دامت برکاته» صحبت می کند درحسینیة جماران و مردمان عوام پشت کوهی، حرفهایش را می فهمند. سیاستمدارترین افراد کره زمین هم می فهمند. منتهی حد فهم افراد فرق می کند. این مثل یادتان نرود. گفتیم: به کسی می گویند نفت، می گوید: همین که در چراغ است و به کارشناس که می گویند: نفت. یاد سد می افتد.
عوام از جنگل یک چیزی می فهمد و گاهی نیز می گوید: خدا چرا اینقدر درخت خلق کرده است. اما افراد کارشناس می فهمند که از این درختهای جنگلی بیش از 20 نوع مواد استخراج می شود. حالا قرآن نیز همین طور است. از قرآن یکسری آدمها یک چیزهایی می فهمند و یکسری دیگر مطالب دیگر. بد نیست یک لطیفه ای از یک حدیث برایتان بگویم. این خیلی حدیث جالبی است. خودم لذت بردم و یادداشت کردم با کم و زیاد عبارتش این است. «کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِیَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِیَاءِ» (عوالیاللآلی،ج4،ص105) «فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِ» یعنی عبارت قرآن برای عوام است. «وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ» اشاره هایی برای خواص دارد «وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِیَاءِ» برای اولیاء خدا یک لطایفی نیز میان این عبارتها وجود دارد. یک چشمک که می زنی، بچه کوچک که چیزی متوجه نیست، می گوید: این مرده چشم خود را اینچنین کرد. بزرگ ها از چشمک می فهمند که این یک اشاره ای به مسأله ای است. آنوقت لطایف، از یک چیزی ممکن است برداشتهای مختلفی بشود. «وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِیَاءِ» خدارحمت کند
این جمله جالب است؛ «فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِ» آنوقت آقایانی که قرآن بلد نیستند بخوانند، معلوم است از عوام نیز یک مقدار پایین تر هستند. دیگر عوام باید باشیم. عوام عبارت قرآن را باید بخواند. اشاره ها و لطیفه هایی در قرآن است که آدم های خواص می فهمند. لطیفه هایی است که اولیاء خدا می فهمند و حقایقی است که اولیاء خدا می فهمند این خیلی مهم است. برای همین است که امام فرمود: من از «اللَّهُ الصَّمَدُ» (اخلاص/2) همه چیزدر می آورم.
ادامه دارد....