معاویه نامه ای به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نوشت و در آن از خلیفه اول و دوم بسیار تعریف و تمجید کرد. حضرت در نامه 28 به شبهه های او این چنین پاسخ می دهد :
در زمان غیبت بر خواندن 2 دعا تأکید بسیار شده است و فرموده اند در خواندن این دعاها مداومت داشته باشید تا در زمان غیبت دچار لغزش نشوید:
1. " اللهم عرّفنی نفسک و إنّک إنلم تعرّفنی نفسک ...."
2. دعای موسوم به دعای غریق :"یا الله یا رحمن یارحیم یا مقلب القلوب ثبّت قلبی علی دینک" ...
حجم: 17.6 مگابایت
تلاوت صفحه 468 :
آیه
شماره 24 از سوره مبارکه ابراهیم
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرةٍ
طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء
آیا ندیدى خدا چگونه مثل زده سخنى پاک که مانند درختى پاک است که ریشه اش استوار و
شاخه اش در آسمان است
نکات تفسیری :
1-در مثالهاى قرآن دقت کنیم. «اَلَم
تَر»
2- عقیده حقّ، کلمه ى طیّبه اى است که اصل آن در قلب مؤمن ثابت است. «اصلها ثابت»
و از الطاف خداوند آن است که مؤمنان را بر این عقیده حفظ مى کند. «یثبّت اللَّه
الّذین آمنوا بالقول الثّابت»(ابراهیم/27)
3- کلام حقّ، پایدار واستوار و پابرجاست. «کلمة طیبة... اصلها ثابت»
فراز هایی دیگر از خطبه اول نهج البلاغه :
خدا دو حجت بر انسانها دارد:
1. حجت ظاهری: پیامبران و انبیاء و رسل
2. حجت باطنی که همین عقل انسانهاست و خدا با همین حجت با آنها احتجاج می کند...
شرح و تبیین حدیث 36 :
....جنس علم خداوند متعال با جنس علم ما متفاوت است. هر علتی به معلول خودش علم حضوری دارد و چون عالم معلول خداست پس عالم معلوم خداست چون عالم در حضور خداست. رابطه بین علت و معلول رابطه تعلقی و ربطی است. حقیقت معلول مساوی است با ربطش به علت ، اگر هست به خاطر این است که در محضر معلول حضور دارد. پس خداوند متعال چون به علت که خودش باشد عالّم است به معلول هم که عالَم است عالّم می باشد.....
مراحل زندگی امام کاظم(ع)را به سه قسم می توان تقسیم کرد:
نخست
از ولادت آن حضرت در سال 128 ه .ق تا شهادت امام جعفرصادق(ع) در سال 148 ه .ق را دربردارد. در این مدت، او شاگرد پدر بزرگوارش بود. در این دوره بیست ساله، علم الهی و توانایی بالایی امام در مناظره و گفت و گوهای علمی تبلور یافت، تا آنجا که هنوز پنج سال از زندگی خود را پشت سر نگذاشته بود که ابوحنیفه را با ادله و برهان محکم به سکوت واداشت.
مرحله دوم
این مرحله پس از شهادت امام صادق(ع) و رهبری دینی، علمی، سیاسی و تربیتی امام کاظم(ع) آغاز شد. در این فضا و شرایط سخت سیاسی، بیم آن می رفت که جان امام در معرض خطر قرار گیرد. به همین علت، امام ششم در زمان حیات خود، امام کاظم(ع) را یکی از پنج جانشین خود معرفی کرد. به این ترتیب، برنامه منصور را برای از میان برداشتن فیزیکی امام هفتم خنثی کرد. این مرحله تا زمان مرگ منصور (158 ه .ق) ادامه داشت. پس از او مهدی و هادی به قدرت رسیدند. در زمان آنها که بیش از بیست سال به درازا کشید، فضای باز و آزادی نسبی، به ویژه در روزگار مهدی، برای اهل بیت و پیروان ایشان فراهم شد.
مرحله سوم
این مرحله از زندگی امام کاظم(ع) با حکومت هارون الرشید هم زمان بود. هارون در سال (170 ه .ق) به قدرت رسید. او در کینه توزی و دشمنی با اهل بیت(ع) و علویان، پس از برادرش هادی و پدرش مهدی، شهره بود. امام در این دوره از زندگی خود با تنگناها و سختی های فراوانی روبه رو شد. هنوز هارون الرشید در آغاز راه بود که امام را در سیاه چال ها به بند کشید. گاهی حضرت را در بصره و زمانی در بغداد به زندان می سپرد. این سال های طاقت فرسا، با دیگر سال ها متفاوت بود؛ زیرا هارون همواره درصدد کوچک کردن امام و کاستن از منزلت آن حضرت بود.
اگر موضع گیری امام را در قبال منصور و مهدی در نظر بگیریم، می بینیم که فعالیت خود را علیه حکومت هارون فزونی می بخشید، اما با وجود اینکه علویان از اقدام های انقلابی علیه هارون الرشید پرهیز می کردند، هارون اهل بیت(ع) و پیروان آنان و به ویژه امام کاظم(ع) را در تنگنا قرار داد.
حضرت کاظم(ع) در آن شرایط و نیز در پی سخت گیری حاکمیت بر علویان، تمام توان خود را برای رسیدن به هدف های الهی و انجام دادن وظایفی که بر دوش داشت، به کار بست. او سیاست های هارون را به خوبی می شناخت و می دانست که تصمیم نهایی هارون، از میان برداشتن اوست. امام این مطلب را نیز دریافته بود که هارون، حتی میانجیگری اطرافیان خود را دراین باره نمی پذیرد. بنابراین، با ایستادگی در برابر خواسته های هارون، همه سختی ها را به جان خرید.
آن بزرگوار، وظایف خود را با دقت و ژرف نگری به انجام رساند و به امامت فرزندش علی بن موسی الرضا(ع) وصیت کرد. سرانجام در زندان سندی بن شاهک، در روز 25 رجب سال 183 ه .ق به شهادت رسید و در گورستان قریش در بغداد به خاک سپرده شد.
تلاوت صفحه 467 :
آیه
شماره 3 از سوره مبارکه ابراهیم
الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ
وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا أُوْلَئِکَ فِی ضَلاَلٍ
بَعِیدٍ
همانان که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهند و مانع راه خدا مى شوند و آن را کج
مى شمارند آنانند که در گمراهى دور و درازى هستند
نکات تفسیری :
همانان
که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهند و مانع راه خدا مى شوند و آن را کج
مى شمارند آنانند که در گمراهى دور و درازى هستند:
1- دنیاگرایى، زمینه ى کفر، مبارزه با دین و ضلالت است. «یستحبّون الحیوة
الدنیا... و یصدّون... فى ضلال بعید»
2- سرچشمه ى گمراهى ها عملکرد خود انسان است.«یستحبّون، یصّدون، یبغون»
3- کفّار سه مرحله را طى مى کنند:
اوّل خودشان با دنیاگرایى منحرف مى شوند. «یستحبّون»
آنگاه با اعمالشان دیگران را از راه باز مى دارند. «یصدون»
سپس با تمام توان مسیر حق طلبان را منحرف مى کنند. «یبغونها»
4- روحیّه ى کفر، عامل انحراف طلبى است. «ویل للکافرین... یبغونها»
5- گمراهى، درجات و مراحلى دارد. و هر چه عمیقتر شود رجوع به حق مشکلتر
مى شود.«ضلال بعید»
... گزارشی را که از ملاقات سران توطئه با حضرت زهرا مطالعه می کنیم می بینیم حضرت زهرا نه تنها دستاوردی را در اختیار آنها نگذارد بلکه بر حیرت آنها افزود. با این حساب نه به نفس ملاقات ایرادی وارد است نه صِرف ملاقات با خاندان رسالت دلیل بر وجاهت آن دو نفر است و نه وساطت امیر المؤمنین را نشانه ی مدارا و رضایت علنی امیرالمؤمنین از صاحبان کودتا می توان به حساب آورد...
تلاوت صفحه 466 :
قطره ای از دریای بیکران کلام الهی :
آیه شماره 1 از سوره مبارکه ابراهیم
الَر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ
الف لام راء کتابى است که آن را به سوى تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی ها به سوى روشنایى بیرون آورى به سوى راه آن شکست ناپذیر ستوده
نکات تفسیری :
1- قرآن به تنهایى کافى نیست، براى هدایت مردم رهبر الهى نیز لازم است. «کتاب انزلناه الیک لتخرج»
2- فلسفه ى نزول کتابهاى آسمانى و بعثت انبیا، نجات بشر از ظلمتهاست. «لتخرج الناس ...»
از ظلمت جهل به نور علم، از ظلمت کفر به نور ایمان، از ظلمت تفرقه به نور وحدت و از ظلمت گناه به نور تقوا.
3- ظلمتها بسیارند، امّا نور یکى است. حق یکى، ولى باطل زیاد است. «الظلمات... النور» (کلمه نور مفرد و کلمه ظلمات جمع آمده است.)
4- پیامبران وکتابهاى آسمانى وسیله ى هدایتند، اصل هدایت با اذن خداست. «باذن ربّهم»
5- راه خدا، راه عزت و سربلندى و کمال است. «الى صراط العزیز الحمید»
سه آیه پایانی سوره مبارکه حشر با بیان بیست صفت از صفات خداوند به معرفی خدایی می پردازد که هم آفریننده جهان است و هم مالک و مدبر آن....
یکی از اصحاب مى گوید: از رسول خدا صلوات الله علیه در باره اسم اعظم خدا سؤال کردم، فرمود: عَلَیْکَ بِآخِرِ الحَشْرِ وَ أکْثِرْ قِرَاءَتَهَا:
" بر تو باد که آخر سوره حشر را بخوانى و زیاد بخوان! " بار دیگر همین سؤال را تکرار کردم، حضرت همان پاسخ را تکرار فرمود.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣