مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

امّا به سراغ سیره عملی رسول خدا (ص) در زمینۀ این ویژگی عبادالرّحمن (پرهیز از کارهای بیهوده) می­ رویم. از امام حسین(ع) روایت شده که فرمود: از پدرم خواستم تا «سیره» و رفتار پیامبر(ص) را در خانه و بیرون از خانه و در مجلس بیان فرماید: « یعنی مدیریت زمان »

پدرم فرمود: پیامبر(ص) وقت خود را در خانه سه قسمت کرده بود: یک قسمت برای خدا، یک قسمت برای خود و قسمتی برای خانواده و آن بخش را نیز که به خود اختصاص داده بود در اختیار خلق و رسیدگی به کار خاصّ و عامّ صرف می فرمود. در خانه که بود با روی باز ارباب نیاز را می پذیرفت و چیزی از آنان دریغ نمی داشت، آرزومند به او نومید بازنمی گشت. البته دیدار صاحبان فضیلت و حاجت را که یک حاجت و یا دو حاجت و یا بیشتر داشتند به اندازه فضل و مقدار حاجت ایشان مقدّم می داشت و به کاری که صلاح امت و خودشان در آن بود وامی داشت و البته والاترین مردم نزد حضرت خیر خواه ترین آنها برای مردم بود. (1)

  • حضرت(ص) می فرمود: خداوند بندگانی دارد که آنان را برای "رفع" نیاز مردمان آفریده است مردمان به آنها پناه می آورند و آنان «در روز رستاخیز از عذاب خداوندی» در امان هستند. و حتی فرمود: کسی که سنگی را از سر راه بردارد برایش پاداش در نظر گرفته می شود.
  • شخصی که برای رفعِ نیازِ دنیویِ آسیب دیده ای با او همراه شود ، پروردگار ضمانت می دهد که او را از دوروئی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تأمین می کند و هم چنان « غوطه ور » در لطف خداوند والاست تا برگردد.
  • کسی که چاهی حفر کند و به آب برسد و آن را به مسلمانان ببخشد ، بسان کسی پاداش دارد که از آن چاه وضو گیرد و نماز بخواند و به خاطر حفر چاه به تعداد مو های انسان یا چهارپا یا درنده یا پرنده ای که از آن بخورد پاداش آزادی هزار بنده را دارد.
  • و اینکه فرمود : اگر دوست دین باور خویش را برای انجام کاری یاری کنم برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجد الحرام محبوبتر است.(2)

امام حسین (ع) می فرماید: پرسیدم روش پیامبر (ص) در بیرون از خانه چگونه بود؟ فرمود: سخن به ضرورت می گفت و دم فرو می بست مگر درباره کاری که داشت تا دلهای مردمان را پیوند کند و تا هم چنین از او و هم از خودشان رمیده نشوند و ....

و نیز می فرماید: از وضع مجلس پیامبر (ص) پرسیدم، فرمود: پیامبر(ص) نمی نشست و بر نمی خاست مگر با یاد خدای عزّ و جلّ ، سخن نمی گفت مگر درباره امری که رضای حق در آن باشد. ستایشگری را نمی پذیرفت مگر در موردی که جنبه حق شناسی و شکر گزاری داشته باشد . سخن کسی را قطع نمی کرد مگر که از حدّ خود تجاوز و تعدّی کند که در آن حال از جای خود بر می خاست تا سخن وی قطع شود . سه چیز را در خود ترک فرموده بود: مجادله، پر حرفی و هر چه که به حضرت مربوط نبود . و سه چیز را نیز با مردم ترک کرده بود : مذمّت ، سرزنش ، عیبجوئی مردمان(3) حتی در زمینه علم هم حضرت جامعه را به سوی علم نافع هدایت می نمود؛ پیامبر(ص) وارد مسجد شده دیدند مردم به گرد کسی جمع شده اند. فرمودند: این کیست که مردم به دورش اجتماع کرده اند؟ گفتند : علّامه است! فرمودند: مقصود از لفظ علّامه در این مورد چیست؟ عرض کردند: " أعلم الناس بأنساب العرب و وقایعها و ایّام الجاهلیّة و الأشعار العربیّة" داناترین افراد مردم است به انساب عرب و وقایع تاریخی آن و جنگهای عصر جاهلیت و اشعار شاعران آن! حضرت فرمود: " ذاک علمٌ لا یضُرُّ من جهِلَهُ و لا یَنفَعُ من عَلِمَهُ" این علمی است که ندانستن آن ضرری را متوجه انسان نمی سازد و آگاهی از آن مفید و سودمند نمی باشد.(4)

و توصیه امام حسین(ع) در این زمینه :

ای انسان سرمایه هستی تو عمر توست . هر روز که از عمر تو بگذرد قسمتی از هستی تو از بین رفته است. " بنگر از هستی و سرمایه ات استفاده کرده ای؟ و متوجه باش در آینده بیهوده آن را تلف نکنی! بهای شما چیزی جز بهشت نیست . پس خود را به غیر آن نفروشید زیرا هر کس به دنیا راضی گردد به چیزی پست راضی شده است « هدفش فقط رسیدن به دنیا باشد.» (5)

ادامه دارد.....


  1. نقش ائمه در احیاء دین – ج 5 – علامه سید مرتضی عسگری
  2. نگین هستی – حسین سیّدی
  3. نقش ائمه در احیاء دین – ج 5 – علامه سید مرتضی عسگری
  4. همان
  5. زندگی نامه چهارده معصوم – امام حسین (ع) – سید محسن خرازی
یازدهمین ویژگی بندگان خدا ؛ پرهیز از کارهای بیهوده
پس فرماید:" وَ اِذا مَرّوُا بِاللَّغوِ مَرّوُا کِراماً" و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد می ­کنند بزرگوارانه از آن می ­گذرند.
و در کلام دیگر بر روی اعراض از لغو به طور روشن تکیّه کرده می فرماید:
" قد افلح المؤمنون . الّذین هم فی صلاتهم خاشعون . والّذین هم عن اللّغو معرضون . والّذین هم للزّکاة فاعلون" (مؤمنون – 1- 4)
دوری از لغو به اندازه­ ای مهم است که به عنوان ویژگی مؤمنان بین نماز و زکات ذکر شده است و مخصوص مؤمنان و مسلمانان هم نیست. قرآن دربارۀ خوبان اهل کتاب هم می فرماید:
" و اذا سمعوا اللّغو اَعرَضوُا عَنهُ و قالوا لنا اعمالَنا وَ لَکُم اعمالُکُم سلامٌ علیکم لا نبتغی الجاهلین" (قصص- 55)
و هرگاه سخن لغو و بیهوده بشنوند از آن روی می­ گردانند و می­ گویند: اعمال ما از آنِ ماست و اعمال شما از آنِ خودتان، سلام بر شما «سلام وداع» ما خواهان جاهلان نیستیم.
و نه تنها سیرۀ خوبان در دنیا چنین است که در بهشت هم زندگی آنان چنین توصیف می­شود:
"لا یَسمَعُونَ فیها لغواً و لا کِذّابا" (نبأ- 35) آن­جا که سخن لغو و دروغ نمی­ شنوند. افراد بشر با سرمایه ­های گوناگون و مختلف آفریده شده ­اند. سرمایه ­های مادّی و معنوی، استعدادهای سرشار و مواهب الهی و دائم در حال تجارت و کسب. امّا گروهی جز اتلاف این سرمایه ­های گرانبها نتیجۀ دیگری از این تجارت عایدشان نمی­ شود و در خسران و زیانند.
"انّ الانسان لفی خسر" (عصر-2) و در کلام دیگر الهی چنین توصیف می ­شوند:
"قُل هل نُنَبِّئُکُم بالاَخسَرین اَعمالاً . الّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فی الحیاةِ الدُّنیا وَ هُم یَحسَبوُنَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعاً" (کهف 103- 104) آیا شما را به زیانکارترین افراد از نظر کار و کوشش آگاه سازم؟ آنان کسانی هستند که کار و کوشش آن­ ها در این جهان، بی ­نتیجه گردیده و تلف شده است و آنان تصوّر می ­کنند که کار نیک و تجارت پر سودی انجام داده اند. یعنی هر عملی که فاقد هر نوع بازدهی اخروی باشد قرآن مجید از آن به «ضلّ سعیهم» تعبیر نموده و لذا مؤمنان و بندگان ویژه خداوند از چنین روشی در زندگی به  دور می ­باشند (1)
بندگان خاص خداوند در تمام لحظات زندگی، حرکات و خطوط زندگیشان هدفی را دنبال می کنند که معقول، مفید و سازنده باشد. آنان از بیهوده گرایان و بیهوده کاران متنفّرند و «لغو» به معنای کارهای بی ­هدف و بی ­نتیجه است (2). امّا لغو را بهتر بشناسیم:
لغو در لغت : صدای گنجشک و مرغان هوا را گویند که بدون فکر و اندیشه به زبان آنان جاری می­ شود
لغو در اصطلاح : به همین مناسبت به هر سخنی که به منطق و اندیشه متّکی نبوده و از هر فائده ­ای دور باشد (3) و بیهوده شمرده شود لغو می ­گویند. برای آشنایی بیشتر مصادیق لغو از دیدگاه مفسران را بررسی می ­نماییم:
لغو یعنی شرک ، باطل ، به معنای همۀ معاصی ، دروغ ، دشنام یا مقابله دشنام ، غنا و لهو و لعب ، سخنی که در آن یاد خداوند نباشد و نه تنها سخنان و افعال بیهوده ، بلکه افکار بیهوده و بی ­­پایه و بدی که انسان را از یاد خداوند غافل ساخته و از تفکّر در آن ­چه مفید و سازنده است به خود مشغول می ­دارد ، آرزوهای باطل ، حتّی بیان قصّه­ ها و افسانه­ های دروغین که هیچ نوع آموزندگی ندارند. (4) همه و همه از مصادیق مفهوم جامع و کلّی لغو می­باشد. (5)
مرّوا کراماً : اعراض از لغو با بدگویی و تند خویی همراه نیست (6) بندگان خاص الهی اگر این گونه کارها در مسیر زندگی­ شان قرار گیرد چنان از کنار آن می­ گذرند که بی­ اعتنایی آنان خود دلیل عدم رضای باطنی ایشان به این اعمال است و آن­ چنان بزرگوارند که هرگز محیط­ های آلوده در آنان اثر نمی­ گذارد و رنگ نمی­ پذیرند و بدون شک بی­ اعتنایی به این صحنه­ ها در صورتی است که راهی برای مبارزه با فساد و نهی از منکر، بهتر از آن نداشته باشند و گر نه بدون شک آن ­ها می­ ایستند و وظیفۀ خود را تا آخرین مرحله انجام می­ دهند (7)
ادامه دارد...

 
(1)سیمای انسان کامل در قرآن – جعفر سبحانی
(2)تفسیرنمونه – ج15 – ناصر مکارم شیرازی
(3)سیمای انسان کامل در قرآن – جعفر سبحانی
(4)مردی از امام صادق (ع) پرسید: آیا صحیح است که به سخن داستان­ سرایان گوش فرا دهیم؟ فرمود : نه، زیرا هرکس به سخن کسی گوش فرا دهد به حکم این است که او را می ­پرستد. هرگاه گوینده از خدا سخن بگوید در این هنگام خدا را پرستش کرده است و اگر از شیطان سخن بگوید او را پرستش کرده است «سفینة البحار – ج2 – ص125»
(5)تفسیر نمونه – ج 14 –ناصر مکارم شیرازی * تفسیر نور – ج6 – محسن قرائتی
(6)تفسیر نور – ج6 – محسن قرائتی
(7)تفسیر نمونه – ج15 – ناصر مکارم شیرازی
در اولین جلسه کلاس تفسیر قرآن حجة الاسلام والمسلمین آقای عالی ضمن بیان نکاتی پیرامون ادب قرآن ، تلاوت و تفقه در آیات آن به تفسیر سوره یس پرداختند.
در این سوره که از سور مکی است آیات اعتقادی نمود بیشتری دارد و حول سه محور :
  1. پیامبر و رسالتش ، معجزه پیامبر ، هدف قرآن و نزول آن
  2. مبدأ و توحید
  3. معاد ، بهشت و جهنم و خصوصیات عالم آخرت
وبه یک معنا اصول دین در این سوره بیان شده است البته همراه با نکات اخلاقی – تربیتی و از این جهت قلب قرآن نامیده شده است.
امام صادق (ع) فرمودند هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره یس است . پس هر کس در روز آن را بخواند ، در آن روز در حفظ خدا بوده و تا شب روزی داده می شود و اگر کسی آن را در شب قبل از خوابیدن بخواند......


برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.

امّا سرّ محبوب بودن رسول گرامی (ص) در قرآن ذکر می­ شود:

از آنجا که پیامبر اکرم (ص) الگوی طهارت است و تابعان وی اقتدا به طهارت کرده متطهّر و محبوب می­ شوند "انّ الله یحبّ التّوابین و یحبُّ المتطهِّرین" (بقره-222) و چون حضرت الگوی قسط و عدل است و سهم هر سهیمی را به او پرداخته و در سهم کسی تعدّی نکرده در این زمینه نیز مقسطین به وی اقتدا می ­نمایند :"انّ الله یحبّ المقسطین" و نیز خدای سبحان اهل توکّل را دوست دارد چون پیامبر ما(ص) در توکّل کامل بود. او حبیب خداست و اثر اقتدای به حبیب خدا، اقتدا به پیشوای متوکّلان است و این اقتدا ایشان را محبوب می­ نماید پس توکّل محبوب خداوند است و متوکّل هم محبوب اوست و پیامبر(ص) که اسوۀ توکّل است محبوب خداوند است "انّ الله یحبّ المتوکّلین" و ... و ... بالاخره اینکه رسول اکرم (ص) آیینۀ تمام نمایی است که همۀ اسمای حسنای الهی را نشان می­ دهد. هیچ­کس مانند رسول خدا (ص) توحید و اسمای حسنای خدا را نشان نمی­ دهد لذا او محبوب است و سالکان کوی حضرتش هم از محبّت طرفی می­ بندند.

و در مقابل نیز آمده که خداوند مسرفان، ظالمان، کافران، مفسدان، تجاوزکاران را دوست ندارد. آنها را که محبوب بودند و این­ها را که محبوب نیستند با معیار تولّی و تبرّی پیامبر(ص) می­ سنجد و می ­فرماید: معیار محبت، این انسان کامل است که حبیب من است و به دیکران دستور می­ دهد: خود و اعمال خود را با این انسان کامل بسنجید تا معلوم شود محبوب یا مبغوض هستید یعنی اگر به خداوند ظاهر دسترسی ندارید مظهر آن ظاهر نزد شماست، به رسول، حبیب و خلیفه خدا دسترسی دارید که حجّت بالغۀ اوست و پیامبر(ص) در روایاتی در زمینۀ دوستی و محبّت نسبت به حضرت و عترت طاهره سفارش می ­نماید:

1.اَنَس می ­­گوید: مردی از اهل بادیه از پیامبر(ص) پرسید: " متی قام السّاعة؟ " رستاخیز چه روزی فرامی ­رسد؟ هم­زمان با این پرسش هنگام نماز شد. حضرت پس از نماز آن سائل را طلب کرده فرمودند: برای آن روز چه ذخیره­ای فراهم کرده­ ای؟ عرض کرد: سوگند به خداوند که نماز و روزۀ فراوانی برای قیامت ذخیره نکرده­ ام ولی خدا و پیامبرش را دوست می ­دارم. آن­گاه پیامبر(ص) فرمودند: "المرء مع من احبّ" انسان با محبوبش محشور شود.

2.امام باقر (ع) می­ فرماید: روزی رسول اکرم(ص) در حضور مردم فرمودند: به خداوند علاقه­ مند باشید، زیرا غذای جسم و جان شما را فراهم می­ کند و برای رضای خدا به من علاقمند باشید زیرا من مجرای فیض او هستم و به اهل بیت من علاقمند باشید زیرا آن­ها رابط میان من و شما هستند.

3.پیامبر(ص) می­ فرماید: ایمان بنده­ ای کامل نمی­شود مگر این­که من پیش او، محبوب­تر از خود او باشم و عترت من پیش او، محبوب­تر از عترت خودش و اهل بیت من پیش او، محبوب­تر از اهل بیت خودش و ذات من پیش او، محبوب­تر از ذات خودش باشد (1).

و سپس حضرت در روایاتی دربارۀ دوستی نسبت به انسان ­های دیگر هم توصیه­ هایی دارند، حضرت با همه اهمیتی که برای دوستی و دوست ­یابی قائل هستند ولی فرمودند:

  • مردم را از دوستانشان بشناسید چه انسان هم­ خوی خود را به دوستی می­ گیرد. (2)
  • با خوبان همنشین باش از آنان خواهی شد (3)
  • حضرت مردم را از رفاقت با انسان­های تردامن برحذر داشته می­ فرمود: سزاوارترین مردمان به تهمت کسی است که با اهل تهمت نشست و برخاست کند. (4)

5.در باب سیره عملی حضرت در مجالس ایشان، امام حسین (ع) به نقل از علی (ع) می ­فرماید: از خُلقیات پیامبر(ص) آن­ که از آنجا که رحمة للعالمین بود هرگز در برابر ستمی که به حضرتش می­ رفت عکس­ العملی از خود نشان نمی­ داد امّا در برابر فعل حرام آرام نمی ­نشست و نیز قیام نمی فرمود مگر آن­که غضب و قیامش در راه خدای باشد. (5)

امّا دربارۀ سیرۀ امام حسین (ع)، انسان کامل دیگر که هم­سو و هم­سنگ قرآن کریم است. گاهی انسان کامل به صورت رسول اکرم (ص) و گاهی به صورت عترت طاهره «سلام الله علیهم اجمعین» ظهور می­ نماید. افزون بر این چنان­ که در قبل هم اشاره شد قرآن معصوم است و عترت هم که عِدل قرآنند معصوم.

رسول اکرم (ص) و عترت طاهره مصون و محفوظند " اذهب الله عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیراً "به راستی چرا امام حسین (ع) در برابر درخواست والی مدینه و نیز اصرار مروان بن حکم برای بیعت با یزید چنین می­ فرماید:

"انّا لله و انّا الیه راجعون و علی الاسلام السّلام اذ قد بلیت الامّةُ براعٍ مثل یزید": اگر امّت اسلامی به یک والی و امیری مثل یزید مبتلا شود باید با اسلام خداحافظی کرد و فاتحه آن را خواند.

و در جایی دیگر فرمود: یزید مردی شراب­خوار است و قاتل نفس محترمه، همانند من هرگز با او بیعت نمی­ کند. (6)

همان سخنی که امام در پاسخ نامۀ معاویه در زمینۀ علت عدم بیعت با یزید به او می­ نویسند: ای معاویه از خدا بترس و بدان خداوند کتابی دارد که تمام اعمال از کوچک و بزرگ در آن درج شده و بدان که خداوند تو را فراموش نکرده است و به همین زودی تو را غافلگیر می­ کند و برای این افترا و تهمت­ها مؤاخذه­ ات خواهد کرد. تو اکنون کودکی را برای امارت اختیار کرده­ ای که همواره شراب می ­خورد و با سگ­ها بازی می­ کند و من می­ بینم که خود را به هلاکت انداختی و دینت را نابود کردی و ملّت را خوار ساختی والسّلام (7)

و البتّه همین عدم بیعت سرآغاز نهضت مقدّس حضرت و شهادت ایشان در راه احیای دین می ­گردد.

ادامه دارد....


  1. سیره رسول اکرم در قرآن – ج 8-9 – آیة الله جوادی آملی
  2. سیره نبوی – مرتضی مطهری
  3. زندگینامه چهارده معصوم - پیامبر (ص) – سیدمحسن خرازی
  4. نگین هستی – حسین سیّدی
  5. نقش ائمه در احیاء دین – ج5 – سیّدمرتضی عسگری
  6. شهید احیای دین – سیّدمرتضی عسگری
  7. بحارالانوار – ج44 –ص 212

و با این کلام نبوی وارد سیره عملی رسول خدا (ص) در زمینۀ دهمین ویژگی عبادالرّحمن می­ شویم:

ابتدا سیرۀ حضرت در معنای شهادت به عنوان شاهد بودن «خبر و گواهی دادن»

خداوند در تشریح خطوط کلّی رسالت خاتم الانبیاء (ص) و بیان اوصاف حضرتش می فرماید: " یا ایّها النّبی انّا ارسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً . و داعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیراً" (احزاب 45-46) چنان­که می­ دانیم خدای سبحان در قرآن انبیای دیگر را به اسم، خطاب قرار داده نظیر «یا داوود» «یا موسی» «یا عیسی» ولی همواره رسول اکرم (ص) را با لقب مناسب مورد خطاب قرار می­ دهد. قرآن اوصاف فراوانی را برای حضرت یاد کرده فرماید: ای پیامبر گرانقدر ما تو را برای همۀ بشریّت اعزام کرده­ ایم "و ما ارسلناک الّا کافّةً للنّاس" (سباء – 28) تو را شاهد امّت، بشیر و نذیر و دعوت کننده به «الله» و سراج منیر قرار دادیم تا آنجا که قلمرو رسالت است تو را شاهد فرستادیم و قلمرو نبوّت حضرت همۀ جهان بود. ما تو را رحمت قرار دادیم " و ما ارسلناک الّا رحمةً للعالمین" (انبیاء – 107) ای پیامبر گرامی تو برای تمام جوامع بشری در پهنۀ زمین و در سینۀ زمان تا روز قیامت مبعوث شده ­ای و هیچ بشری و هیچ عصری از حیطۀ رسالت و قلمرو بعثت تو مستثنی نمی­ باشد. چنین رسولی شاهد اعمال همگان خواهد بود. هم نمونۀ تکاملی آنهاست و هم حاضر و ناظر امّت، او تمام عقاید، اخلاق و اعمال بشریّت را در دنیا می­ بیند و درقیامت نیز برابر مشهودات دنیایی خود گواه است و شهادت خواهد داد و به راستی اگر نبیند و نداند و تحقّق آ­ن­ها را تحمّل ننماید در محکمۀ عدل الهی چگونه شهادت می­ دهد با اینکه ادای شهادت به هر حادثه­ ای مسبوق به تحمّل آن حادثه است!

آری این کلام علی (ع) دربارۀ حضرت «شهیدک یوم الدّین» تفسیر کلام الهی دربارۀ پیامبر (ص) و احاطۀ این انسان کامل بر جهان است که می فرماید:

در قیامت ما از هر امّتی شاهدی می­ آوریم که شاهد اعمال، عقاید و اخلاق آن­ها باشد و تو را به عنوان شاهد کلّ، شاهد بر انبیاء و امّت­هایشان می­ آوریم، اوّلین و آخرین زیر پوشش شهادت تو به سر می­ برند "فکیف اذا جئنا من کلّ اُمّةٍ بشهیدٍ و جئنا بک علی هؤلاء شهیداً" (نساء-41) آنگاه او باید معصومانه بر همۀ جزئیاتی که در جهان امکان در حیطۀ انسانیت می­ گذرد و مربوط به همۀ امم است شهادت بدهد. همه خلافت­ها، نبوّت­ها و ولایت­ها زیر پوشش شهادت شهیدالشّهداء (1) که وجود مبارک رسول اکرم(ص) است قرار دارد و در حیطۀ این شهادت مطلق، جهل، سهو و نسیان راه ندارد زیرا "و لله الاسماء الحسنی" (اعراف-180) و انسان کامل مظهر «الله» و اسمای حسنای اوست "نحن و الله الاسماء الحسنی" و چون یکی از بهترین اسمای خدای سبحان این است که در او جهل و نسیان، قبح و ظلم و ... راه ندارد پیامبر(ص) این انسان کامل هم در آن بُعد، مظهر همۀ این کمالات خواهد بود.

امّا سیرۀ نبوی در معنای شهادت به عنوان حضور در مجلس گناه و معصیت که بندگان خاصّ الهی از آن به دورند. علی(ع) این انسان کامل در بخشی از خطبه قاصعه در توصیف خود و توصیف پیامبر (ص) این برترین انسان کامل چنین می فرماید:

من در خردسالی، بزرگان اعراب را به خاک افکندم و شجاعان دو قبیله معروف «ربیعه» و «مضر» را درهم شکستم! شما موقعیّت مرا نسبت به رسول خدا (ص) در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه می­ دانید، پیامبر (ص) مرا در اتاق خویش می نشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود می­ گرفت و در بستر مخصوص خود می­ خوابانید، بدنش را به بدن من می­ چسباند و بوی پاکیزه خود را به من می­ بویاند و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می­ گذارد. هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم نیافت. از همان لحظه­ ای که پیامبر(ص) را از شیر گرفتند خداوند بزرگ­ترین فرشته «جبرئیل» خود را مأمور تربیت پیامبر (ص) کرد تا شب و روز، او را به راه­های بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند و من همواره با پیامبر(ص) بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. پیامبر (ص) هر روز نشانه تازه­ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می­ فرمود و به من فرمان می­ داد که به او اقتدا نمایم (3).

قبل از رسالتش حضرت را امین می­ خواندند و می­ دانستند و امین به فرد امانتدار، راستگو، باوقار، خوش ­خلق، کریم و شرافتمند گفته می­ شود که از هر ناپاکی و گناه اجتناب می­ کند. محمّد (ص) امین است و با وجودی که سنین جوانی را می­ گذراند گِرد هیچ­یک از آداب و رسوم جاهلی نمی­ گردید. در مکّه نوشیدن شراب، انجام قمار و نیز فساد اخلاقی امور رایج بود. مجالس لهو و خوش­گذرانی قریش معروف است. معمولاً در مکّه شب­ نشینی­هایی برپا می­ شد که زن و مرد در آن شرکت می­ کرده و به افسانه­ گویی و بذله­ گویی می­ پرداختند. امّا حضرت حتّی یک­بار هم در این مجالس شرکت نکرد. نه هیچ­وقت در بخت­ آزمایی­ های جاهلی شرکت جُست و نه لحظه­ ای دامن به فساد آلود. چه جای شگفت که حتّی در تهمت­ هایی که قریش پس از بعثت به حضرت(ص) نسبت دادند، هیچ­گاه او را به چنین صفات و کارهایی متّهم نکردند بلکه با وجود دشمنی و مخالفت با ایشان، همواره به سلامت نفس، راستگویی، امانت­داری و شرافت حضرت اقرار می­ کردند.

آری به تدریج اندیشه­ های عمیق درونی، ناسازگاری محیط و فاصله روحی حضرت(ص) با مردم مکّه روز به روز بیشتر می­ شد و گویا این شهر و اجتماع آن روحش را می­ آزرد. در طول سال بارها به کوه­های اطراف مکّه و غار حرا می ­شتافت و این امر در ماه رمضان به اوج می­ رسید شاید بتوان گفت: پیامبر (ص) در خلوت حرا به روزی می­ اندیشید که لات و منات و عزّی و هبل و اشرافیّت مدافع این بُت­ها از مسند قدرت به زیر کشیده شده و محبّت خداوند یکتا در قلوب محرومان جایگزین گردد. امّا از جامعه­ ای که بت­ پرستی و شهوت­رانی، زراندوزی و ستمگری بر آن حاکم بود چگونه می­ شد انتظار حرکتی داشت! به یقین نجات جامعه از اسارت شرک آرمان حضرت و گرمابخش وجود ایشان در ایّام تحنّث بود، امّا آیا بدون پایگاه اجتماعی و داشتن یاور و هم­فکر چگونه و با چه پیامی می­ توانست با جامعه سخن بگوید و بیدارشان نماید.

یار تنهایی و خلوت حضرت، علی بن ابیطالب (ع) در خطبه قاصعه فرماید(4): پیامبر (ص) چند ماه از سال را در غار حراء می­ گذراند. تنها من او را مشاهده می ­کردم و کسی جز من او را نمی­ دید. در آن روزها، در هیچ خانه ای اسلام راه نیافت جز در خانه رسول خدا (ص) که خدیجه (س) هم در آن بود و من سوّمین آنان بودم. من نور وحی و رسالت را می­ دیدم و بوی نبوّت را استشمام می­ کردم. من هنگامی که وحی بر پیامبر (ص) فرود آمد نالۀ شیطان را شنیدم. گفتم: ای رسول خدا (ص) ! این ناله کیست؟ فرمود: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید و فرمود: علی! تو آن­چه را من می­ شنوم می­ شنوی و آن­چه را که من می­ بینم می­ بینی، جز این­که تو پیامبر نیستی بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می­ روی (5).

و بدین­گونه رسالت رسول خدا (ص) آغاز می­ شود و سیرۀ توحیدی این انسان کامل نورانی، اُسوۀ سایر انسان­ های روشن ضمیر می­ گردد و به عبارت دیگر برای هر انسانی که قصد تحصیل کمالات انسانی و رسیدن به حیات جاودانه را دارد. نیل به این اهداف تنها در پرتو رسالت پیامبر (ص) و برقرار کردن ارتباط معنوی با حضرتش میسور می­ شود امّا مهم آن است که سرّ اسوه بودن پیامبر (ص) در قهر و مهر توحیدی بودن سیرۀ اوست. تولّی و تبری یک موحّد در مسیر توحید است. قرآن کریم معیار ولاء و عدای خدای سبحان را نسبت به اشخاص معین کرده و رسول اکرم (ص) بر اساس همان معیار تولّی و تبری داشت. لذا حضرت، امام سالکان کوی حق در این دو بخش است.

خدای سبحان در قرآن کریم محبوب­ های خود را برشمرده و برای محبّت نیز درجاتی ذکر می­ نماید. خداوند مقسطین ، متطهرین، توّابین، متّقین، متوکّلین و رزمندگانی را که چون بنیان مرصوص در جبهۀ جنگ فداکاری می­ کنند دوست دارد و آن­ها که در این مسیر قدم برمی­ دارند محبوب خدا هستند امّا هیچ محبوبی به عظمت حبیب­الله «پیامبر (ص)» نیست زیرا او مظهر محبت کاملۀ حق است از این روی خدای سبحان رسولش را محور محبت قرار داده و می­ فرماید: اگر می­خواهید محبوب خدای سبحان باشید باید تابع رسول اکرم (ص) باشید و فرماید: "إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله" (آل عمران-31) محبت حبیب­ الله، انسان را محبوب می­ کند زیرا کسی که پیامبر (ص) را دوست دارد می­ کوشد مثل او باشد «همان­گونه که پیامبر به عنوان محبّ خداوند متخلّق به اخلاق الهی است» بدین جهت از حضرتش اطاعت می­ کند و این­گونه اطاعت انسان را متعالی و محبوب خداوند می­ گرداند.

ادامه دارد.....


  1. مراد از شهیدالشّهداء: شهید یعنی شاهد نه کشتۀ میدان جنگ یعنی بر همه اعمال مردم احاطه وجودی دارد.
  2. سیره پیامبر در قرآن – ج9 – آیة الله جوادی آملی
  3. همان – ج 8 - 9
  4. نهج­ البلاغه – خطبه 193 – ترجمه: مرحوم دشتی
  5. تاریخ تحلیلی صدر اسلام – محمد نصیری
  6. نهج­ البلاغه – خطبه 193 – ترجمه: محمد دشتی
از منظر اسلام، هم غذایی با اهل خانه و تنها سلیقه خود را در نظر نداشتن، پسندیده است. اگر مرد همان غذایی را بخورد که اهل خانه دوست دارند، چنین شخصی مؤمن است. مؤمن مطابق علاقه عیالش غذا می خورد، ولی منافق خانواده اش مطابق خواست او غذا می خورند.
اولیای الهی با فروتنی، همراه اهل خانه و خادمان غذا می خوردند و بر یک سفره می نشستند، و اگر کسی حاضر نباشد با افراد خانواده یا خدمت کاران بر سر یک سفره طعام بخورد، دارای روحیه ای استکباری بوده و نشان دهنده اخلاق جاهلانه اوست. پیامبر اعظم (ص) ضمن اینکه نسبت به نوع غذا و کیفیت پخت و پز آن، بهانه نمی گرفت و از آنچه خدا حلال کرده است، همراه خانواده و خدمت کاران می خورد، چه در خانه و چه در مهمانی ها، کنار سفره روی زمین می نشست. از هر چه دیگران می خوردند، ایشان نیز تناول می نمود. اگر مهمانی وارد می شد، همراه او غذا می خورد. محبوب ترین سفره و غذا نزد ایشان سفره ای بود که افراد بیشتری بر آن باشند.
و اما صفت دهم از ویژگیهای عباد الرحمن:
10 - عدم حضور در مجالس گناه
پس می فرماید: وَ الَّذینَ لایَشهَدونَ الزّور (فرقان-72) و بندگان خداوند کسانی هستند که در مجلس « گفتار و کردار » باطل حاضر نمی­ شوند.
لایشهدون : کلمه «شهد» دو معنا دارد، یکی حضور یافتن و دیگری خبر و گواهی دادن و هر دو معنا را می ­توان در آیه استفاده نمود. دیدگاه مفسّران در این زمینه:
1.آنان نه د رمجالس بد حاضر می­ شوند و نه بر باطل گواهی می­ دهند .(1) تعبیر «شهادت زور» در کتاب شهادات در فقه ما به همین عنوان مطرح است و در روایات متعدّدی نیز از آن نهی شده، هر چند در آن روایات، استدلالی به آیه فوق نداریم (2)
2.آنان پرهیز از حضور در مجلس معصیت دارند و معنای آیه این است که بندگان خدا در نقاطی که خدا را نافرمانی کنند، حاضر نمی­ شوند. برخی از مفسّران احتمال داده­ اند که اینان شهادت دروغ نمی­ دهند ولی این احتمال بعید است زیرا اگر مقصود این بود باید بفرماید: «و لایشهدون شهادة الزّور» در صورتی که در آیه، لفظ «شهادة» در کار نیست (3)
زور : در لغت عرب به معنای انحراف از حق است. اگر به دروغ «زور» می­ گویند به دلیل این است که دروغ انحراف از حق «راست» است، و اگر به «ظلم»، زور می­ گویند به دلیل این است که ستم انحراف از حق که همان عدالت است می­ باشد و اگر به تمام معاصی «زور» گفته می­ شود یه این جهت است که گناه انحراف از صراط مستقیم است.
ابن فارس هم در معجم مقاییس اللّغه آورده که «زور» یک معنا بیش ندارد و آن همان تمایل و عدول است و از این جهت «دروغ» را «زور» گویند. زیرا سخن دروغ عدول از حق است (4) و به یک عبارت دیگر گفته شده «زور» به معنای کار باطلی است که در قالب حق باشد و در تفاسیر به معنای گواهی باطل -دروغ- غنا آمده و در روایتی هم از امام صادق (ع) مراد از «زور» غنا شمرده شده است. (5) هر چند منظور از این گونه روایات این نیست که مفهوم وسیع «زور» را محدود به غنا کند بلکه غنا یکی از مصادیق روشن آن است و سایر مجالس لهو و لعب و شرب خمر و دروغ و غیبت و امثال آن را نیز دربرمی­ گیرد. (6)
پس نتیجه آنکه در دیدگاه اسلام نه تنها حضور در مجلس گناه حرام است و بلکه شاهد بودن بر گناه و خود را در نزدیکی و آستانۀ گناه قرار دادن نیز حرام و ممنوع می­ باشد ضمن اینکه هر نوع آگاهی و اطلّاع و حضور در هر صحنه­ ای ارزش نیست، گاهی عدم حضور و انزوا و گوشه­ گیری از اجتماع ارزش است و عدم حضور در مجلس گناه و بی­ اعتنایی به گناهکاران خود نهی از منکر می­ باشد زیرا لازم نیست در شیوۀ نهی از منکر همه جا خشونت به کار بُرد. (7)
در قرآن مجید، در آیات متعدّد از شرکت در مجالس گناه نهی شده است آنجا که می فرماید:
"وَ قَد نَزَّلَ عَلَیکُم فِی الکِتابِ أَن إِذا سَمِعتُم آیاتِ الله یُکفَرُ بِها وَ یُستَهزَاُ بِها فَلا تَقعَدُوا مَعَهُم حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ اِنَّکُم اِذاً مِثلُهُم اِنَّ اللهَ جامِعِ المُنافِقِینِ وَ الکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً" (نساء-140) در کتاب بر شما نازل شده است که هر موقع بشنوید که آیات الهی را انکار و یا مسخره می­ کنند با آنان منشینید تا سخن دیگر را آغاز کنند وگرنه شما نیز مثل آنان خواهید بود. خداوند منافقان و کافران را در دوزخ گرد می­ آورد.
و در کلام دیگر فرماید: "وَ اِذا رَاَیت الّذین یخَوُضُونَ فی آیاتنا فَاَعرِضْ عنهم حتّی یخوضوا فی حدیثٍ غیره" (انعام-61) هرگاه کسانی را دیدی «به بدگویی» در آیات ما فرو رفته­ اند از آنان روی برگردان تا در سخن دیگر وارد شوند. (8)
و اصولاً این تصویر برخی از بندگان گنهکار الهی است که فرماید:" و اذا ذُکِرَ اللهُ وَحدَهُ اِشمَازَّت قُلُوبُ الّذینَ لایُؤمِنونَ بِالاخِرَةِ وَ اِذا ذُکِرَ الَّذیِن مِن دونِه اِذا هُم یَستَبشِرُون (زمر-45) هنگامی که خداوند به یگانگی یاد می­ شود، دل­های کسانی که به آخرت ایمان ندارند مشمئز «و متنفر» می­ گردد امّا هنگامی که از معبودهای دیگر یاد می­ شود آنان خوشحال می­ شوند.
پس شرکت در مجالس فاسد، مؤثّر در بندگان واقعی خداوند است (9) و بدین سبب امام صادق (ع) می فرماید:
« هرگز شایسته نیست فرد باایمانی در مجلسی بنشیند که در آن نافرمانی خدا می­ شود و او قادر بر جلوگیری نیست و یا می فرماید: با گروه بدعت گذار نشست و برخاست نکنید مبادا بسان آنان شوید که پیامبر (ص) فرمودند: انسان بر آیین دوست و مصاحب خویش است. (10)
ادامه دارد....

 
  1. تفسیر نور، ج 6 – محسن قرائتی
  2. تفسیر نمونه، ج 15 – ناصر مکارم شیرازی
  3. سیمای انسان کامل در قرآن – جعفر سبحانی
  4. همان
  5. تفسیر نور – ج 6 – محسن قرائتی
  6. تفسیر نمونه – ج 15 – ناصر مکارم شیرازی
  7. تفسیر نور – ج 6 – محسن قرائتی
  8. سیمای انسان کامل در قرآن – جعفر سبحانی
  9. تفسیر نور – ج 6 – محسن قرائتی
  10. سیمای انسان کامل در قرآن – جعفر سبحانی
...ابن سینا در نمط نهم از آخرین تألیف خود «کتاب الإشارات» به توضیح مقام زاهدین پرداخته و زهد را دو قسم کرده :
1. زهد غیر عارفانه یا زهد زاهدانه : که نوعی معامله است از قبیل فروختن کالای دنیا به کالای آخرت . بعضی ها زاهداند ولی زهدشان نوعی معامله گری و سوداگری است . شخص پیش خود می گوید: " چندی زهد می ورزم ، گناه نمی کنم و خود را پاک نگه می دارم و در عوض بهشت جاودانه را دریافت خواهم کرد»
2. زهد عارفانه : عارف دنبال معامله نیست . او ضمیرش را از هر چه غیر خداست خالی و پاک می کند . او از زهد ورزیدن هدف دارد . در حقیقت با عدم دلبستگی و وابستگی به دنیا و تعلقات دنیا می خواهد باطنش را پاک نگه دارد تا نور حق در آینه وجودش منعکس شود. مقصد و منظورش جنّت و دوزخ نیست . او به مقامی رسیده که سودای وصال حق را در سر دارد.....
 

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.
استاد محمدی در تبیین فراز آخر خطبه الزهراء درباره پیامبر اکرم صلوات الله علیها به نقل از امیر المؤمنین  فرمودند:
پیامبر دنیا را از قلبش بیرون کرد و با قلبش از آن ریگردان شد لذا در قلب پیامبر دنیا جایی نداشت و یاد دنیا را در نفس خود میراند .
همه بد بختیهای ما این است که دنیا قلب ما را گرفته و پر کرده ، در نتیجه همه کار می کنیم به خاطر این دنیا ! و این در واقع منشأ همه خطرات و گناهان و گرفتاریها است؛
"حُبُّ الدنیا رأسُ کلُّ خطیئةٍ" محبت دنیا سرچشمه همه خطاها و گرفتاریهاست. وقتی انسان از دنیا یاد می کند .....
 

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.
.....شیخ صدوق به نقل از پیامبر اکرم در کتاب توحید آورده است که : " از گریه بچه در چهار ماه اول ناراحت نشوید و مزاحم گریه او نشوید. چرا که گریه کودک در چهار ماه اول ذکر « لا أله الّا الله»  و توحید است. گریه او در چهار ماه دوم صلوات بر محمد و آل محمد و ذکر نبوت است .و در چهار ماه سوم دعا به جان پدر و مادرش است."
در آن چهار ماه اول که تازه خلق شده و به فطرتش نزدیک تر است به خدا نزدیک است و می داند که خداست که منبع همه فیضها است و با گریه اش از خدا نیازهایش را می طلبد. چون جز خدا کسی را قبول ندارد و نمی شناسد. در چهار ماه دوم می فهمد که وسایلی هستند که در برآورده شدن نیازهایش مؤثر است . چون اول وسیلا و واسط در دنیا پیامبر است با گریه اش برای پیامبر دعا می کند که نیازهایش برطرف شود .در چهار ماه سوم متوجه می شود که در طول وجود پیامبر (ص) وسایل دیگری هم وجود دارد که آنها را دعا می کند .
هر چه بچه کوچک تر است موحد تر است و جز خدا کس دیگری را نمی شناسد.....
 

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی