امّا به سراغ سیره عملی رسول خدا (ص) در زمینۀ این ویژگی عبادالرّحمن (پرهیز از کارهای بیهوده) می رویم. از امام حسین(ع) روایت شده که فرمود: از پدرم خواستم تا «سیره» و رفتار پیامبر(ص) را در خانه و بیرون از خانه و در مجلس بیان فرماید: « یعنی مدیریت زمان »
پدرم فرمود: پیامبر(ص) وقت خود را در خانه سه قسمت کرده بود: یک قسمت برای خدا، یک قسمت برای خود و قسمتی برای خانواده و آن بخش را نیز که به خود اختصاص داده بود در اختیار خلق و رسیدگی به کار خاصّ و عامّ صرف می فرمود. در خانه که بود با روی باز ارباب نیاز را می پذیرفت و چیزی از آنان دریغ نمی داشت، آرزومند به او نومید بازنمی گشت. البته دیدار صاحبان فضیلت و حاجت را که یک حاجت و یا دو حاجت و یا بیشتر داشتند به اندازه فضل و مقدار حاجت ایشان مقدّم می داشت و به کاری که صلاح امت و خودشان در آن بود وامی داشت و البته والاترین مردم نزد حضرت خیر خواه ترین آنها برای مردم بود. (1)
امام حسین (ع) می فرماید: پرسیدم روش پیامبر (ص) در بیرون از خانه چگونه بود؟ فرمود: سخن به ضرورت می گفت و دم فرو می بست مگر درباره کاری که داشت تا دلهای مردمان را پیوند کند و تا هم چنین از او و هم از خودشان رمیده نشوند و ....
و نیز می فرماید: از وضع مجلس پیامبر (ص) پرسیدم، فرمود: پیامبر(ص) نمی نشست و بر نمی خاست مگر با یاد خدای عزّ و جلّ ، سخن نمی گفت مگر درباره امری که رضای حق در آن باشد. ستایشگری را نمی پذیرفت مگر در موردی که جنبه حق شناسی و شکر گزاری داشته باشد . سخن کسی را قطع نمی کرد مگر که از حدّ خود تجاوز و تعدّی کند که در آن حال از جای خود بر می خاست تا سخن وی قطع شود . سه چیز را در خود ترک فرموده بود: مجادله، پر حرفی و هر چه که به حضرت مربوط نبود . و سه چیز را نیز با مردم ترک کرده بود : مذمّت ، سرزنش ، عیبجوئی مردمان(3) حتی در زمینه علم هم حضرت جامعه را به سوی علم نافع هدایت می نمود؛ پیامبر(ص) وارد مسجد شده دیدند مردم به گرد کسی جمع شده اند. فرمودند: این کیست که مردم به دورش اجتماع کرده اند؟ گفتند : علّامه است! فرمودند: مقصود از لفظ علّامه در این مورد چیست؟ عرض کردند: " أعلم الناس بأنساب العرب و وقایعها و ایّام الجاهلیّة و الأشعار العربیّة" داناترین افراد مردم است به انساب عرب و وقایع تاریخی آن و جنگهای عصر جاهلیت و اشعار شاعران آن! حضرت فرمود: " ذاک علمٌ لا یضُرُّ من جهِلَهُ و لا یَنفَعُ من عَلِمَهُ" این علمی است که ندانستن آن ضرری را متوجه انسان نمی سازد و آگاهی از آن مفید و سودمند نمی باشد.(4)
و توصیه امام حسین(ع) در این زمینه :
ای انسان سرمایه هستی تو عمر توست . هر روز که از عمر تو بگذرد قسمتی از هستی تو از بین رفته است. " بنگر از هستی و سرمایه ات استفاده کرده ای؟ و متوجه باش در آینده بیهوده آن را تلف نکنی! بهای شما چیزی جز بهشت نیست . پس خود را به غیر آن نفروشید زیرا هر کس به دنیا راضی گردد به چیزی پست راضی شده است « هدفش فقط رسیدن به دنیا باشد.» (5)
ادامه دارد.....
امّا سرّ محبوب بودن رسول گرامی (ص) در قرآن ذکر می شود:
از آنجا که پیامبر اکرم (ص) الگوی طهارت است و تابعان وی اقتدا به طهارت کرده متطهّر و محبوب می شوند "انّ الله یحبّ التّوابین و یحبُّ المتطهِّرین" (بقره-222) و چون حضرت الگوی قسط و عدل است و سهم هر سهیمی را به او پرداخته و در سهم کسی تعدّی نکرده در این زمینه نیز مقسطین به وی اقتدا می نمایند :"انّ الله یحبّ المقسطین" و نیز خدای سبحان اهل توکّل را دوست دارد چون پیامبر ما(ص) در توکّل کامل بود. او حبیب خداست و اثر اقتدای به حبیب خدا، اقتدا به پیشوای متوکّلان است و این اقتدا ایشان را محبوب می نماید پس توکّل محبوب خداوند است و متوکّل هم محبوب اوست و پیامبر(ص) که اسوۀ توکّل است محبوب خداوند است "انّ الله یحبّ المتوکّلین" و ... و ... بالاخره اینکه رسول اکرم (ص) آیینۀ تمام نمایی است که همۀ اسمای حسنای الهی را نشان می دهد. هیچکس مانند رسول خدا (ص) توحید و اسمای حسنای خدا را نشان نمی دهد لذا او محبوب است و سالکان کوی حضرتش هم از محبّت طرفی می بندند.
و در مقابل نیز آمده که خداوند مسرفان، ظالمان، کافران، مفسدان، تجاوزکاران را دوست ندارد. آنها را که محبوب بودند و اینها را که محبوب نیستند با معیار تولّی و تبرّی پیامبر(ص) می سنجد و می فرماید: معیار محبت، این انسان کامل است که حبیب من است و به دیکران دستور می دهد: خود و اعمال خود را با این انسان کامل بسنجید تا معلوم شود محبوب یا مبغوض هستید یعنی اگر به خداوند ظاهر دسترسی ندارید مظهر آن ظاهر نزد شماست، به رسول، حبیب و خلیفه خدا دسترسی دارید که حجّت بالغۀ اوست و پیامبر(ص) در روایاتی در زمینۀ دوستی و محبّت نسبت به حضرت و عترت طاهره سفارش می نماید:
1.اَنَس می گوید: مردی از اهل بادیه از پیامبر(ص) پرسید: " متی قام السّاعة؟ " رستاخیز چه روزی فرامی رسد؟ همزمان با این پرسش هنگام نماز شد. حضرت پس از نماز آن سائل را طلب کرده فرمودند: برای آن روز چه ذخیرهای فراهم کرده ای؟ عرض کرد: سوگند به خداوند که نماز و روزۀ فراوانی برای قیامت ذخیره نکرده ام ولی خدا و پیامبرش را دوست می دارم. آنگاه پیامبر(ص) فرمودند: "المرء مع من احبّ" انسان با محبوبش محشور شود.
2.امام باقر (ع) می فرماید: روزی رسول اکرم(ص) در حضور مردم فرمودند: به خداوند علاقه مند باشید، زیرا غذای جسم و جان شما را فراهم می کند و برای رضای خدا به من علاقمند باشید زیرا من مجرای فیض او هستم و به اهل بیت من علاقمند باشید زیرا آنها رابط میان من و شما هستند.
3.پیامبر(ص) می فرماید: ایمان بنده ای کامل نمیشود مگر اینکه من پیش او، محبوبتر از خود او باشم و عترت من پیش او، محبوبتر از عترت خودش و اهل بیت من پیش او، محبوبتر از اهل بیت خودش و ذات من پیش او، محبوبتر از ذات خودش باشد (1).
و سپس حضرت در روایاتی دربارۀ دوستی نسبت به انسان های دیگر هم توصیه هایی دارند، حضرت با همه اهمیتی که برای دوستی و دوست یابی قائل هستند ولی فرمودند:
5.در باب سیره عملی حضرت در مجالس ایشان، امام حسین (ع) به نقل از علی (ع) می فرماید: از خُلقیات پیامبر(ص) آن که از آنجا که رحمة للعالمین بود هرگز در برابر ستمی که به حضرتش می رفت عکس العملی از خود نشان نمی داد امّا در برابر فعل حرام آرام نمی نشست و نیز قیام نمی فرمود مگر آنکه غضب و قیامش در راه خدای باشد. (5)
امّا دربارۀ سیرۀ امام حسین (ع)، انسان کامل دیگر که همسو و همسنگ قرآن کریم است. گاهی انسان کامل به صورت رسول اکرم (ص) و گاهی به صورت عترت طاهره «سلام الله علیهم اجمعین» ظهور می نماید. افزون بر این چنان که در قبل هم اشاره شد قرآن معصوم است و عترت هم که عِدل قرآنند معصوم.
رسول اکرم (ص) و عترت طاهره مصون و محفوظند " اذهب الله عنهم الرّجس و طهّرهم تطهیراً "به راستی چرا امام حسین (ع) در برابر درخواست والی مدینه و نیز اصرار مروان بن حکم برای بیعت با یزید چنین می فرماید:
"انّا لله و انّا الیه راجعون و علی الاسلام السّلام اذ قد بلیت الامّةُ براعٍ مثل یزید": اگر امّت اسلامی به یک والی و امیری مثل یزید مبتلا شود باید با اسلام خداحافظی کرد و فاتحه آن را خواند.
و در جایی دیگر فرمود: یزید مردی شرابخوار است و قاتل نفس محترمه، همانند من هرگز با او بیعت نمی کند. (6)
همان سخنی که امام در پاسخ نامۀ معاویه در زمینۀ علت عدم بیعت با یزید به او می نویسند: ای معاویه از خدا بترس و بدان خداوند کتابی دارد که تمام اعمال از کوچک و بزرگ در آن درج شده و بدان که خداوند تو را فراموش نکرده است و به همین زودی تو را غافلگیر می کند و برای این افترا و تهمتها مؤاخذه ات خواهد کرد. تو اکنون کودکی را برای امارت اختیار کرده ای که همواره شراب می خورد و با سگها بازی می کند و من می بینم که خود را به هلاکت انداختی و دینت را نابود کردی و ملّت را خوار ساختی والسّلام (7)
و البتّه همین عدم بیعت سرآغاز نهضت مقدّس حضرت و شهادت ایشان در راه احیای دین می گردد.
ادامه دارد....
و با این کلام نبوی وارد سیره عملی رسول خدا (ص) در زمینۀ دهمین ویژگی عبادالرّحمن می شویم:
ابتدا سیرۀ حضرت در معنای شهادت به عنوان شاهد بودن «خبر و گواهی دادن»
خداوند در تشریح خطوط کلّی رسالت خاتم الانبیاء (ص) و بیان اوصاف حضرتش می فرماید: " یا ایّها النّبی انّا ارسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً . و داعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیراً" (احزاب 45-46) چنانکه می دانیم خدای سبحان در قرآن انبیای دیگر را به اسم، خطاب قرار داده نظیر «یا داوود» «یا موسی» «یا عیسی» ولی همواره رسول اکرم (ص) را با لقب مناسب مورد خطاب قرار می دهد. قرآن اوصاف فراوانی را برای حضرت یاد کرده فرماید: ای پیامبر گرانقدر ما تو را برای همۀ بشریّت اعزام کرده ایم "و ما ارسلناک الّا کافّةً للنّاس" (سباء – 28) تو را شاهد امّت، بشیر و نذیر و دعوت کننده به «الله» و سراج منیر قرار دادیم تا آنجا که قلمرو رسالت است تو را شاهد فرستادیم و قلمرو نبوّت حضرت همۀ جهان بود. ما تو را رحمت قرار دادیم " و ما ارسلناک الّا رحمةً للعالمین" (انبیاء – 107) ای پیامبر گرامی تو برای تمام جوامع بشری در پهنۀ زمین و در سینۀ زمان تا روز قیامت مبعوث شده ای و هیچ بشری و هیچ عصری از حیطۀ رسالت و قلمرو بعثت تو مستثنی نمی باشد. چنین رسولی شاهد اعمال همگان خواهد بود. هم نمونۀ تکاملی آنهاست و هم حاضر و ناظر امّت، او تمام عقاید، اخلاق و اعمال بشریّت را در دنیا می بیند و درقیامت نیز برابر مشهودات دنیایی خود گواه است و شهادت خواهد داد و به راستی اگر نبیند و نداند و تحقّق آنها را تحمّل ننماید در محکمۀ عدل الهی چگونه شهادت می دهد با اینکه ادای شهادت به هر حادثه ای مسبوق به تحمّل آن حادثه است!
آری این کلام علی (ع) دربارۀ حضرت «شهیدک یوم الدّین» تفسیر کلام الهی دربارۀ پیامبر (ص) و احاطۀ این انسان کامل بر جهان است که می فرماید:
در قیامت ما از هر امّتی شاهدی می آوریم که شاهد اعمال، عقاید و اخلاق آنها باشد و تو را به عنوان شاهد کلّ، شاهد بر انبیاء و امّتهایشان می آوریم، اوّلین و آخرین زیر پوشش شهادت تو به سر می برند "فکیف اذا جئنا من کلّ اُمّةٍ بشهیدٍ و جئنا بک علی هؤلاء شهیداً" (نساء-41) آنگاه او باید معصومانه بر همۀ جزئیاتی که در جهان امکان در حیطۀ انسانیت می گذرد و مربوط به همۀ امم است شهادت بدهد. همه خلافتها، نبوّتها و ولایتها زیر پوشش شهادت شهیدالشّهداء (1) که وجود مبارک رسول اکرم(ص) است قرار دارد و در حیطۀ این شهادت مطلق، جهل، سهو و نسیان راه ندارد زیرا "و لله الاسماء الحسنی" (اعراف-180) و انسان کامل مظهر «الله» و اسمای حسنای اوست "نحن و الله الاسماء الحسنی" و چون یکی از بهترین اسمای خدای سبحان این است که در او جهل و نسیان، قبح و ظلم و ... راه ندارد پیامبر(ص) این انسان کامل هم در آن بُعد، مظهر همۀ این کمالات خواهد بود.
امّا سیرۀ نبوی در معنای شهادت به عنوان حضور در مجلس گناه و معصیت که بندگان خاصّ الهی از آن به دورند. علی(ع) این انسان کامل در بخشی از خطبه قاصعه در توصیف خود و توصیف پیامبر (ص) این برترین انسان کامل چنین می فرماید:
من در خردسالی، بزرگان اعراب را به خاک افکندم و شجاعان دو قبیله معروف «ربیعه» و «مضر» را درهم شکستم! شما موقعیّت مرا نسبت به رسول خدا (ص) در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه می دانید، پیامبر (ص) مرا در اتاق خویش می نشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید، بدنش را به بدن من می چسباند و بوی پاکیزه خود را به من می بویاند و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می گذارد. هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم نیافت. از همان لحظه ای که پیامبر(ص) را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته «جبرئیل» خود را مأمور تربیت پیامبر (ص) کرد تا شب و روز، او را به راههای بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند و من همواره با پیامبر(ص) بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. پیامبر (ص) هر روز نشانه تازهای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می فرمود و به من فرمان می داد که به او اقتدا نمایم (3).
قبل از رسالتش حضرت را امین می خواندند و می دانستند و امین به فرد امانتدار، راستگو، باوقار، خوش خلق، کریم و شرافتمند گفته می شود که از هر ناپاکی و گناه اجتناب می کند. محمّد (ص) امین است و با وجودی که سنین جوانی را می گذراند گِرد هیچیک از آداب و رسوم جاهلی نمی گردید. در مکّه نوشیدن شراب، انجام قمار و نیز فساد اخلاقی امور رایج بود. مجالس لهو و خوشگذرانی قریش معروف است. معمولاً در مکّه شب نشینیهایی برپا می شد که زن و مرد در آن شرکت می کرده و به افسانه گویی و بذله گویی می پرداختند. امّا حضرت حتّی یکبار هم در این مجالس شرکت نکرد. نه هیچوقت در بخت آزمایی های جاهلی شرکت جُست و نه لحظه ای دامن به فساد آلود. چه جای شگفت که حتّی در تهمت هایی که قریش پس از بعثت به حضرت(ص) نسبت دادند، هیچگاه او را به چنین صفات و کارهایی متّهم نکردند بلکه با وجود دشمنی و مخالفت با ایشان، همواره به سلامت نفس، راستگویی، امانتداری و شرافت حضرت اقرار می کردند.
آری به تدریج اندیشه های عمیق درونی، ناسازگاری محیط و فاصله روحی حضرت(ص) با مردم مکّه روز به روز بیشتر می شد و گویا این شهر و اجتماع آن روحش را می آزرد. در طول سال بارها به کوههای اطراف مکّه و غار حرا می شتافت و این امر در ماه رمضان به اوج می رسید شاید بتوان گفت: پیامبر (ص) در خلوت حرا به روزی می اندیشید که لات و منات و عزّی و هبل و اشرافیّت مدافع این بُتها از مسند قدرت به زیر کشیده شده و محبّت خداوند یکتا در قلوب محرومان جایگزین گردد. امّا از جامعه ای که بت پرستی و شهوترانی، زراندوزی و ستمگری بر آن حاکم بود چگونه می شد انتظار حرکتی داشت! به یقین نجات جامعه از اسارت شرک آرمان حضرت و گرمابخش وجود ایشان در ایّام تحنّث بود، امّا آیا بدون پایگاه اجتماعی و داشتن یاور و همفکر چگونه و با چه پیامی می توانست با جامعه سخن بگوید و بیدارشان نماید.
یار تنهایی و خلوت حضرت، علی بن ابیطالب (ع) در خطبه قاصعه فرماید(4): پیامبر (ص) چند ماه از سال را در غار حراء می گذراند. تنها من او را مشاهده می کردم و کسی جز من او را نمی دید. در آن روزها، در هیچ خانه ای اسلام راه نیافت جز در خانه رسول خدا (ص) که خدیجه (س) هم در آن بود و من سوّمین آنان بودم. من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوّت را استشمام می کردم. من هنگامی که وحی بر پیامبر (ص) فرود آمد نالۀ شیطان را شنیدم. گفتم: ای رسول خدا (ص) ! این ناله کیست؟ فرمود: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید و فرمود: علی! تو آنچه را من می شنوم می شنوی و آنچه را که من می بینم می بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می روی (5).
و بدینگونه رسالت رسول خدا (ص) آغاز می شود و سیرۀ توحیدی این انسان کامل نورانی، اُسوۀ سایر انسان های روشن ضمیر می گردد و به عبارت دیگر برای هر انسانی که قصد تحصیل کمالات انسانی و رسیدن به حیات جاودانه را دارد. نیل به این اهداف تنها در پرتو رسالت پیامبر (ص) و برقرار کردن ارتباط معنوی با حضرتش میسور می شود امّا مهم آن است که سرّ اسوه بودن پیامبر (ص) در قهر و مهر توحیدی بودن سیرۀ اوست. تولّی و تبری یک موحّد در مسیر توحید است. قرآن کریم معیار ولاء و عدای خدای سبحان را نسبت به اشخاص معین کرده و رسول اکرم (ص) بر اساس همان معیار تولّی و تبری داشت. لذا حضرت، امام سالکان کوی حق در این دو بخش است.
خدای سبحان در قرآن کریم محبوب های خود را برشمرده و برای محبّت نیز درجاتی ذکر می نماید. خداوند مقسطین ، متطهرین، توّابین، متّقین، متوکّلین و رزمندگانی را که چون بنیان مرصوص در جبهۀ جنگ فداکاری می کنند دوست دارد و آنها که در این مسیر قدم برمی دارند محبوب خدا هستند امّا هیچ محبوبی به عظمت حبیبالله «پیامبر (ص)» نیست زیرا او مظهر محبت کاملۀ حق است از این روی خدای سبحان رسولش را محور محبت قرار داده و می فرماید: اگر میخواهید محبوب خدای سبحان باشید باید تابع رسول اکرم (ص) باشید و فرماید: "إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله" (آل عمران-31) محبت حبیب الله، انسان را محبوب می کند زیرا کسی که پیامبر (ص) را دوست دارد می کوشد مثل او باشد «همانگونه که پیامبر به عنوان محبّ خداوند متخلّق به اخلاق الهی است» بدین جهت از حضرتش اطاعت می کند و اینگونه اطاعت انسان را متعالی و محبوب خداوند می گرداند.
ادامه دارد.....
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣