مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

سیره پیامبر ما کاملترین سیره توحیدی است خدای سبحان او را با سیره توحیدی ترییت و تأدیب نمود و خود فرمود: " أدّبنی ربّی" و خداوند به حضرتش فرمود: " قل إنّ صلاتی و نُسُکی و مَحیای و مَماتی لله ربّ العالَمین" (انعام -162) بگو : نماز و تمام عبادت من و زندگی من و مرگ من همه برای خداوند پروردگار چهانیان است.

" لا شَریکَ لَهُ و بذلکَ أُمِرت و أنا أول المسلِمین"(انعام 163) همتایی برای او نیست و به همین مأمور شده ام و من نخستین مسلمانم.

این وحی و حق است و تو چنین هستی! هم ادّعا کن و هم اعلام نما ! چون اسوه ای خود را معرفی کن تا به تو اقتدا کنند؛ بگو نماز و سایر عباداتم .... از صدر عقیده تا ساقۀ عمل حضرت همه و همه بر اساس توحید استوار است و هرگز با شرک و طغیان سازگار نیست نه خود سر از طغیان در می آورد و نه به طغیانگران اجازه تعدّی می دهد. چرا که او مظهر و مثل اعلای اسماء حسنی الهی است بلکه مظهر اسم اعظم است . هم از لحاظ صدر تاریخ احدی نظیر رسول خدا(ص) نیامده و او اوّل است " اوّل ما خلق الله نور نبیّنا". او اوّل المسلمین است . و منقاد محض و و دیگران به انقیاد حضرتش تأسّی می کنند . منظور از اول المسلمین بودن حضرت اولیّت ذاتی است که احیاناً از آن به اولیّت رتبی یاد می شود . خدای سبحان درباره هیچ پیامبری تعبیر به اول المسلمین ندارد. حضرت ابراهیم(ع) با اینکه سبق زمانی داشت و سر سلسله انبیای ابراهیمی(ع) بود و دعا نمود که : " وابعث منهم رسولاً منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم" (بقره – 129) و رسول خدا(ص) هم طبق بعضی از نقل ها فرموده : " أنا ابن الذبیحین" و خود را فرزند اسماعیل(ع) پسر ابراهیم(ع) می داند ، با این حال خداوند به ابراهیم(ع) نفرمود که بگو من اولین مسلمانم . نوح(ع) که شیخ الانبیاء و نیز آدم(ع) که ابوالبشر است هیچ کدام این جمله را نفرمودند. تنها کسی که قرآن از او به عنوان اوّل المسلمین یاد می کند رسول اکرم(ص) است یعنی در رتبه وجودی حضرتش هیچ کس قرار ندارد. او اوّل است و نیز او آخر است. " إنّ إلی ربّک المنتهی" یعنی هرکس از هر راهی که بخواهد به او اقتدا کند رواست و از هر راهی بخواهد او را مقتدا و پیشوای خویش قرار دهد بجاست.

المنتهی : «همراه با الف و لام» خداوند ربّ العالمین است ولی بعضی از انسانها تحت تدبیر اسمای جزئیه حقند. مثلاً بعضی در حقیقت عبد الرزّاق ، عبد الکریم یا عبد الجلیل هستند . اما پیامبر(ص) "عبده" است و پروردگار مدبّر و مربّی شخص حضرت(ص) است که نهایی ترین مرتبه را دارا است. موجودات در سیر صعودی همه به سوی خداوند حرکت می کنند ولی همه به اوج کمال و قرب الهی نمی رسند. همه در صراط حقند امّا " إنّ الی ربّک المنتهی " نصیب همه نمی شود . مقامی بالاتر و برتر از مقام مربوبیّت شخص رسول اکرم(ص) نیست . حضرت(ص) منتسب به عالیترین اسم از اسمای حسنای خدای سبحان است. یعنی "هو" که همان هویّت مطلقه است چون کاملترین عبودیت از آن اوست . جامعترین کلمه به او اشاره دارد.

قرآن کریم وقتی می خواهد تعبیر "عبد" را نسبت به سایر انبیاء به کار ببرد همراه با ذکر نام آنهاست. مثلاً می فرماید: " و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحق و یعقوب اولی الأیدی و الأبصار" (ص – 45) و یا می فرماید: "یادکن بنده ما داوود را" (ص – 17) ،"یادکن بنده ما ایوب را" (ص -41) ،"بنده ما نوح را تکذیب کردند. (قمر – 9) ولی پیامبر خاتم (ص) را بدون ذکر نام یاد می کند . عبد مطلق ، به این انسان کامل انصراف دارد " تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً" (فرقان – 1)، " سبحان الذی أسری بعبده لیلاً" (اسراء – 1)، " الحمد لله الذی أنزل علی عبده الکتاب" (کهف – 1)؛ خداوند نام حضرت رسول(ص) را قبل و بعد از کلمه «عبد» نبرده! « عبد» به عنوان مطلق بر او حمل شده و آن را به هویت مطلقه خود نسبت داده نه به اسمی از اسماء خاصّه و عبودیت حاکی از هویت مطلقه است که بالاتر از مقام الوهیت است. (1)

و توصیه حضرت است به اینگونه عبودیت و اخلاص در آن. و فرمود: "هر کس نمازش را در حال ریا به جا آورد، تحقیقاً مشرک شده است و هر کس روزه را در حال ریا به جا آورد محقّقاً مشرک شده است و هر کس صدقه بدهد در حالی که ریاکاری پیشه کرده است تحقیقاً مشرک شده است."(2)

و نیز فرمود: "هر کس چهل روز زندگانی و عمل خود را بر محور اخلاص نسبت به خداوند متعال قرار دهد، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود". (3)

و باز فرمود:" شرک پنهان تر از جنبش مورچه بر روی سنگ صاف در نیمه شبی تاریک است ."

کمترین حد شرک آن است که چیزی از ستم را دوست داشته باشی و بر چیزی از عدل و دادگری خشمگین باشی و آیا دین چیزی غیر از دوست داشتن در راه خدا و دشمن داشتن در راه خداست؟ خداوند می فرماید: " قل إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله" ( آل عمران – 31) ای پیامبر بگو : اگر خدا وند را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد(4) و در سخنان دیگر پیامبر(ص) و امام صادق(ع) تصویر این پیروی به خوبی روشن است:

مردی از رسول خدا(ص) پرسید : آیا بهشت را می توان خرید یا نه ، چنانکه عده ای بهشت را احتکار کرده در انحصار خود می دانند؟ " و قالوا لن یدخل الجنّة الّا من کان هوداً أو نصاراً" (بقره- 111) حضرت در پاسخ فرمود: بلی، بهشت را می فروشند و ثمن هم دارد، عرض کرد: ثمن بهشت چیست؟ فرمود: " لا إله الّا الله یقولها العبد مخلصاً" عرض کرد: مخلصاً یعنی چه؟ فرمود: اخلاص به آن است که به آنچه من به آن مبعوث شده ام ایمان آورده و عمل کند. مفاد پاسخ پیامبر اسلام(ص) این است که کلید بهشت اعتقاد به توحید و اخلاق و عمل صالح است و کسی که " لا إله الّا الله" را به زبان آورده اما به احکام الهی عمل ننماید توحیدش از روی اخلاص نیست و عملش با شرک آمیخته است یعنی " قولاً" موحّد و "فعلاً" مشرک است!

و نیز کسی که گناه می کند در مقام فعل تابع هوس است و مشمول آیه " أ فرأیت من اتّخذ الهه هویه و أضلّه الله علی علم" ( جاثیه – 23) خواهد بود. آیا ندیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی « بر اینکه شایسته هدایت نیست» گمراه ساخته و .....

توحید چنین انسانی مشوب به شرک است چنانکه در قبل هم بیان شد خداوند درباره اکثر اهل ایمان فرمود: " وما یؤمن أکثرهم بالله الّا و هم مشرکون" (یوسف- 106) اکثر گویندگان " لا إله الّا الله" در عمل تن به هوی و هوس داده مشرکند . پس در حدیثی دیگر امام صادق(ع) فرمود: " من قال لا إله الّا الله مخلصاً دخل الجنّة" هر کس از روی اخلاص" لا إله الّا الله" بگوید وارد بهشت می شود و اخلاص را چنین توضیح داد: اخلاصِ کلمۀ توحید این است که این کلمه بین او و گناه حاجز و مانع و حائلی باشد. و نگذارد انسان تن به تباهی بدهد . این همان معنای قلعه امن است. یعنی دیوار توحید باید چنان بلند و مستحکم باشد که نه شیطان بتواند از بالای آن بیاید و نه بتواند آن را نقب بزند . نظیر آن دیوار فلزّی و ستبری که ذوالقرنین در مقابل دشمن ظاهری و خارجی ساخت. ( کهف – 97)

حاصل آنکه وقتی انسان می تواند سیره نبوی را اسوه خود قرار دهد که موحّد به توحید ناب باشد و توحید ناب آن است که بین انسان و معاصی ، حائل و مانع باشد.

و اما معیار سوم در اخلاص در توحید ، در کلام رسول خدا(ص) خاضع و مطیع بودن نسبت به مقام ولایت و امامت اهلبیت(ع) و محبّت و دوستی ایشان است. آنان که هم چون رسول خدا(ص) از راه عبودیت صالح و خالص و مظهر اسم اعظم الهی گردیده اند و سیره آنان هم سیره توحیدی است. آن گاه که رسول اکرم(ص) شرط دیگر اخلاص در توحید را دوستی اهلبیت گرامی خود(ع)، عنوان نمود آن مرد سؤال کننده پرسید: محبت اهلبیت شما جزء اخلاص در توحید است؟ حضرت فرمودند : آری از برجسته ترین حقوق توحید ، محبت اهلبیت است . بنابراین گفتن" لا إله الّا الله" بدون اعتقاد و التزام به ولایت عترت طاهره و بدون خضوع در پیشگاه خاندان عصمت و طهارت که ثقل دیگری در قبال قرآن هستند ثمر بخش نخواهد بود! چنانکه امام رضا(ع) در حدیث سلسلة الذهب" فرمودند : پدرم از پدران گرامیش از وجود مبارک امیر مؤمنان(ع) از وجود مبارک رسول خدا(ص) از جبرئیل(ع) از خداوند سبحان نقل کرد که فرمود: " کلمه لا إله الّا الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی " سپس فرمود : "بشرطها و شروطها و أنا من شروطها" کلمه توحید قلعه امن خداوند است و انسان موحّد در قلعه و حرم امن الهی قرار گرفته است ولی ولایت شرط توحید است و نیز در برخی احادیث قدسی آمده : "ولایة علیّ بن ابی طالب حصنی و من دخل حصنی أمن من عذابی " یعنی قلعه توحید وقتی قلعه امن و ناب است که از راه اسماء حسنی و مظاهر کامل آن ها و از راه پذیرش ولایت و امامت آنان ظهور کند و انسان از راه هدایت معصومین(ع) ، خدای سبحان را اطاعت کند ، زیرا آنان عبد واصل پروردگارند و تنها عبد واصل می تواند راهنما و اسوه دیگر سالکان باشد از این روی خدای سبحان اهل بیت پیامبر گرامی(ص) را از هر گزندی مصون کرد و آنان را الگوی دیگران قرار داد.(5)

ادامه دارد....


  1. سیره رسول اکرم در قرآن – آیة الله جوادی آملی
  2. رسالة الحقوق امام سجاد (ع) – محمد سپهری
  3. همان
  4. همان
  5. سیره رسول اکرم در قرآن – آیة الله جوادی آملی

اما مراحل توحید در عمل عبارتند از:

  1. توحید در مالکیت : یعنی در دار هستی مالک حقیقی تنها خداوند است و مالکیّت دیگران بالعرض و بالاعتبار می باشد. چند روزی اشیائی را به انسان می سپارند و پس از چندی قابل نقل و انتقال است تنها کسی که مالکیتش بالاصالة بوده و ابداً زائل نمی گردد، خداوند است که می فرماید: " لهُ مُلکُ السّمواتِ و الأرضِ و لم یتّخِذ وَلَداً و لَم یَکُن لَه شَریکٌ فی المُلک " (فرقان – 2)
  2. توحید در رازقیّت : یعنی انسان تنها خداوند را رازق دانسته و طمع روزی از احدی نداشته باشد که فرمود: " هَل مِن خالِقٍ غَیرُ الله یَرزُقُکُم مِنَ السّماءِ والأرضِ " ( فاطر – 3)
  3. توحید در استعانت: یعنی در شدائد و گرفتاریها جز از خداوند کمک نخواسته و از احدی استعانت نجوید و فرمود: " إیّاکَ نَعبُدُ و إیّاکَ نَستَعین" (حمد – 4)
  4. توحید در توکّل: یعنی به غیر از خدا به احدی اعتماد نکرده و به هیچ چیز تکیه نکند " قُل حَسبِیَ الله علیهِ یتَوَکَّلُ المُتَوَکّلون"باید در محور محبت او باشد.
  5. توحید در شدت محبّت: یعنی تنها کسی که شایسته محبت ودل بستن است خداست و همه محبت ها باید در محورمحبت او باشد و فرماید: " والذین آمنوا أشَدُّ حُبّاً لله" (بقره – 165)
  6. توحید در رجاء : یعنی در زندگی تنها به خدا امیدوار بوده و به غیر خدا به احدی امید نداشته باشند زیرا همه خیرات و برکات به دست اوست و از آن او ، اگر از وسائط فیض هم ، به انسان چیزی برسد ، باز منشأ و مبدأ فیض اوست: " بِیَدِکَ الخَیر إنّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیر"(آل عمران – 26)
  7. توحید در خوف : یعنی در زندگی تنها از خداوند ترسیدن و از غیر او باک نداشتن که در روایات آمده کسی که از خدا بترسد از احدی نمی ترسد ولی کسی که از خدا نمی ترسد از همه می ترسد و می فرماید: "إنّما ذلکم الشیطان یُخَوِّفُ أولیائَهُ فَلا تَخافُوهُم و خافُونِ إن کُنتُم مؤمِنین "(آل عمران – 175) این فقط شیطان است که پیروان خود را با سخنان و شایعات بی اساس می ترساند . از آنها نترسید و از من بترسید اگر ایمان دارید!(1)

پس در کنار شرک جلی یعنی پرستش غیر خداوند و اینکه بت یا بشر و یا .... را رسماً به عنوان ربّ و پروردگار پذیرفتن ، شرک خفی هم وجود دارد و آن اینکه در عین اعتقاد و تظاهر به اسلام و انجام فرائض و مستحبّات، دست عوامل دیگری را در زندگی خود بدون قید و شروط باز بگذاری و در حقیقت آن عوامل را بندگی نمایی، یعنی دچار بیماری ریا بشوی! (2)

کلمه « ریا» از «رؤیت» است و انسان می خواهد با ارائه و نشان دادن کارهای نیک خود در نزد مردم مقام و منزلتی پیدا کند . (3) کسانی که ریا را تنها در عبادات ، جاری می دانند می گویند: ریا عبارت است از انجام دادن عبادت الهی به منظور کسب موقعیت و منزلت در دل مردم ، ولی آنانکه ریا را منحصردر عبادات ندانسته بلکه در همه کارهای نیک جاری می دانند می گویند: ریا عبارت است از نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده یا عقاید حقّه به مردم برای منزلت پیدا کردن در قلوب آنان و اشتهار پیدا کردن در نزد آنان به خوبی و صحّت و امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهی (4)

لذا امام سجاد(ع) در رساله حقوقیه و به عنوان اولین حق که حق خداوند است می فرماید: اما حق خدایت « که بزرگتر از حد توصیف است» این است که او را بندگی کرده ، کسی یا چیزی را شریک وی نسازی ، هر گاه این حقّ خداوندی را لباس عمل پوشانیده و به زیور اخلاص آراستی ، خدای بزرگ بر خود واجب می کند که امر دنیا و آخرتت را کفایت کند.

و به راستی به هر اندازه گرفتار شرک شویم از اخلاص دور شده ایم و اخلاص یعنی بندگی واقعی که در تمام اعمال و عبادات و زندگی بنده ، انگیزه ای جز خدا و رضای خدا تجلی نکند هم چنانکه شرک یعنی قرار دادن سایر انگیزه ها در کنار خدا و چه پیش از خدا که بیان شد. (5)

اما جایگاه عبودیت و اخلاص در آن در سیره نبوی:

خداوند درباره پیامبر (ص) فرمود: "یس * والقرآن الحکیم * إنّک لمِنَ المُرسَلین * علی صراطٍ مُستقیم" هر انسانی در هر گوشه عالم بخواهد راه راست را طی کند الگویش رسول خداست او در همه امور اسوه است. ممکن نیست کسی جز از مسیر پیروی رسول خدا بتواند به کمال انسانی راه پیدا کند چون فرمود : تو بر صراط مستقیمی و کمال جز صراط مستقیم نیست.

البته سالکان کوی حق با حفظ مراتب به پیامبر (ص) اقتدا می کنند و کسی در طی صراط جز اهلبیت(ع) نمی تواند مظهر انسان کامل باشد و کسی هم نمی تواند پیامبر(ص) را به خوبی بشناسد مگر آنکه صراط مستقیم را طی کرده باشد. پس جز معصومین نمی توانند پیامبر(ص) را به خوبی بشناسند ، اما این بدان معنا نیست که ما از شناسایی و تعریف درباره ایشان پرهیز کنیم یا چون طی این طریق دشوار است به آن دل نسپاریم ، این بهانه پذیرفته نیست ، زیرا هر چه جلو تر برویم راه باز شده و پیمودن آن بیشتر با لذّت همراه خواهد بود. پس به هر اندازه که میسور ماست نباید کوتاهی کنیم و هر اندازه که حضرت را بهتر بشناسیم، راهش را بهتر خواهیم شناخت و آن را آسانتر طی می کنیم.

ادامه دارد....


  1. درسهایی از اخلاق اسلامی – حبیب الله طاهری
  2. رسالة الحقوق امام سجاد (ع) – محمد سپهری
  3. بحار الانوار- ج 72 – ص 266
  4. درسهایی از اخلاق اسلامی – حبیب الله طاهری
  5. رسالة الحقوق امام سجاد (ع) – محمد سپهری

نهم ربیع الاول سالروز آغاز ولایت و امامت و زعامت آخرین سحاب رحمت و یگانه ذریه ذخیره دودمان آل طاها، حضرت مهـدی مـوعـود (عج) بر منتظران و چشم انتظــاران مبارک باد!

تو آخرین ستاره امیدی. به امید دیدن توست که شب های بی ماه، خودکشی نمی کنند.

اگر عطر وجود تو نبود، کوه ها، این میخ های پوسیده، خیال نگاه داشتن زمین را نداشتند.

اگر سایه مهربانی تو بر سر خاک نبود، هیچ دانه ای جوانه نمی زد و هیچ ابری نمی بارید.

اگر به امامت تو ایمان نداشت، اگر ولایت تکوینی تو نبود، خاک، نفس کشیدن را فراموش می کرد و اگر ولایت تشریعی ات نبود، بهشت و جهنم، در غم آب و نان، لای آواز رودهای مسافر گم می شد.

اگر به عشق رد پای تو نبود، هیچ موجی پا به ساحل نمی گذاشت.

یا صاحب الزمان! از ازل تاکنون، در خواب همه انسان ها قدم زده ای. تو را به اندازه همه قِدْمت تاریخ، گواهی داده اند؛ "روزی خواهد آمد." !

اکنون که در ادامه خورشید امامت پدر، تابیدن گرفتی،ظهور کن که بی تو عالم را غم گرفته ....

          جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو                    بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد                   دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا                              هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من                          راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو
سال ها می شود از خویش سؤالی دارم                   من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو
با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم                        من از این زندگیم سود نبردم بی تو
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم                             من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو

"اللهم عجّل لولیّک الفرج"  

و اما از دیگر نشانه های بندگان خداوند ، دوری از شرک ، قتل و زنا است؛

 6 - یکتاپرست هستند

پس می فرماید: "و الذین لایدعون مع الله الهاً آخر" و کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمی­خوانند

در بینش الهی کمال انسان، قُرب به خدا و طی تمام مراحل توحید در اعتقاد و عمل است. هر انسانی که از مقام قُرب بیشتری برخوردار بوده و به درجۀ کامل­تری از توحید و خداشناسی راه یافته باشد به یقین کامل­تر و برتر خواهد بود. در سیر الی الله، سائر می­خواهد در اثر مجاهدت­ها و تهذیب نفس و طهارت روح و خلاصه پیمودن راه عبودیّت و بندگی، خود را به قلّه رفیع توحید رسانده و از این طریق به کمال نهائی خویش برسد. چرا که مقام توحید شامخ­ترین مقام، و انسان موحّد کامل از برترین و کامل­ترین انسان­ها بلکه اشرف مخلوقات خواهد بود.

اگر انسان بخواهد موحّد باشد و از ظلمات شرک و کفر بیرون آمده و در نور توحید و یگانگی قرار گیرد لازم است به همۀ مراتب توحید معتقد بوده و بر اساس آن عمل نماید و مراحل توحید در اعتقاد عبارتند از:

  1. توحید ذاتی: یعنی خداوند تنها یگانه­ ای است که شریک ندارد. همه ذوات در جنب ذات او فانی و وابسته­ اند. خداوند تنها ذاتی است که شایستۀ وجود است و می­توان به آن اطلاق ذات نمود. بقیه ذوات با قطع نظر از ذات او هیچ و نیست محض بوده و به تعبیر دیگر شعاعی از نور وجود او و تعلّق و ربط محض به اویند و از خود هیچ استقلالی ندارند تا بتوانند همانند و هم­ کفو او بوده و یا شریکی برای او در نظام هستی به حساب آیند (1). قرآن مجید در ردّ شرک در ذات حضرت حق در برابر توحید ذات و به عبارتی ابطال اعتقاد به وجود خدایان متعدّد، براهین محکم و استواری دارد از جمله فرماید:

" لو کان فیهما آلهةٌ الّا الله لفسدتا " (انبیا-22) اگر در زمین و آسمان خدایانی جز خدا می­بود نظام آفرینش جهان دجار اختلال می­گردید. (2)

  1. توحید صفاتی: مقصود از توحید در صفات این است که صفات خدا عین ذات اوست نه زائد بر ذات یعنی اینکه می­گوییم خداوند عالم است، قادر است و ... معنایش این است که ذات خدا عین علم و قدرت اوست و همان­گونه که صفات خدا عین ذات اویند، صفات نیز عین یکدیگرند یعنی علم و قدرت عین حیات است و سائر الی الله همۀ صفات جمال را فانی در صفات حضرت حق می­ گیرد بدین معنا که مشاهده می­ کند همۀ علوم مستغرق در علم الهی و همۀ قدرت­ها و کمالات مستغرق در قدرت و کمال حضرت حق­ اند و هر کسی هر کمالی که دارد از او گرفته و در ذات خود فقیر بلکه عین فقر است .(3) تنها خداوند است که " اَنَّهُ هُوَ اغْنی وَ اَقْنی" (نجم- 48) اوست که بی­نیاز کرد و سرمایه باقی بخشید و نیز فرمود: " اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیِدُ" (فاطر- 15) ای مردم! شما «همگی» نیازمند به خدایید تنها خداوند است که بی­ نیاز و شایستۀ هرگونه حمد و ستایش است.
  2. توحید افعالی: و مقصود آن است که سرتاسر جهان فعل خدا بوده و جز افعال او در جهان موجودی نیست، هر موجودی، هر اثری که دارد و هر فعلی که از او صادر می­شود «چه با اراده و اختیار باشد همانند افعال انسان و چه بی­ اراده و اختیار همانند تابش خورشید و سوزاندن آتش» از آن خدا بوده و در حقیقت از قدرت او سرچشمه می­گیرد و این خداوند است که آن اثر را در آن شئ قرار داده است. بدین معنا که اگر لحظه­ ای ارتباط اشیاء با او قطع گردد خود اشیاء نیست و نابود خواهند شد چه رسد به افعال و آثار آن­ها، این است که بزرگان می­گویند در دارِ هستی مؤثری جز خداوند نیست « لا مؤثّر فی الوجود الّا الله »

البتّه نباید با سوء استفاده از این سخن پذیرای اعتقاد به جبر شده و اراده و اختیار را در افعال انسانی انکار نمود. بلکه مقصود آنست که انسان و قدرت اثربخشی او و اراده و اختیار او همه و همه از آن خداوند است « بحول الله و قوّته أقُومُ و أقْعُدُ »

  1. توحید ربوبی : یعنی تدبیر امور عالم هستی در نظام تکوین و تدبیر امور انسان­ها در نظام تشریع و جعل قانون تنها از آن خداوند بوده و احدی را نه در نظام تکوین و نه در جعل قانون و نظام تشریع، دخالتی نیست، بلکه مربّی و مدبّر عالم، تنها خداوند است و لباس ربوبیّت بر قامت احدی رسا نمی­باشد. چنانکه می فرماید: "یُدَبِّرُ الأمْرَ مِنَ اَلسَّماءِ إِلی الأَرْضِ" (سجده- 5) و درباره تدبیر تشریعی هم فرمود: "اِنِ الْحُکْمُ اِلّا لِلّهِ" (یوسف -40) و اصولاً ارباب متعدّد در بینش الهی مورد پذیرش نیست چنانکه یوسف(ع) به رفقای خود در زندان فرمود: "ءَاَربابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ اَمِ اللهِ الواحِدِ القَهّارِ" (یوسف- 39) آیا خدایان پراکنده بهترند یا خدای یکتای پیروز؟! پس شرک در ربوبیّت منتفی ست.
  2. توحید عبادی: مقصود از این توحید هم این است که انسان تنها ذات اقدس الهی را مستحقّ پرستش دانسته و غیر از او احدی را لایق پرستش نبیند. زیرا انسان فطرتاً در برابر ولی نعمت خود خاضع است و ولی نعمت بالاصالۀ او نیز تنها خداوند است. پس انسان خود را هم در اصل هستی و هم در کمالات آن تنها مرهون خدا دیده، احدی را در نظام هستی مؤثّر نمی­داند. لذا خضوع را نیز تنها در شأن او دیده و احدی را مستحق پرستش نمی­داند. قرآن کریم در مواردی به این معنا اشاره نموده و می فرماید: خدا را عبادت کنید زیرا او ربّ شماست پس همان کسی که ربّ است و تدبیر کارها و ادارۀ امور در دست اوست همان کس را باید پرستش نمود.

" إنَّ الله ربّی و رَبّکُم فاعبُدُوه هذا صِراطٌ مُستقیم" ( آل عمران – 51)

" ذُلِکُمُ اللهُ ربُّکم فاعبُدُوه أفُلا تَذَکُّرُون" (یونس – 3) چون ربّ است ، اله و معبود است و چون ربِّ واحد است، معبود واحد نیز خواهد بود " ذُلِکُمُ اللهُ ربُّکم لا إلهَ الّا هو خالِقُ کلّ شیءٍ فاعبُدُوه"(انعام – 102) (4)قرآن در ردّ شرک در عبادت در برابر توحید در عبادت انتقادهای شدیدی از خدایان دروغین کرده و می فرماید: " إنّ الّذین تَدعُونَ من دونِ اللهِ لَن یَخلُقُوا ذُباباً و لَو اجتَمَعُوا لَهُ" (حج – 73) کسانی را که غیر از خدا می خوانید هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند هر چند برای این کار دست به دست هم دهند و هر گاه مگس چیزی از آنها برباید نمی توانند آن را باز پس گیرند. هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان ! « این عابدان و آن معبودان» و در گام بعدی انتقاد از اندیشه بسیاری از بت پرستان جاهلی دارد که تصوّر می کردند برای تحصیل قرب به درگاه خداوندی باید موجودات دیگری را که به گمان آنها در درگاه خداوند قرب و منزلتی دارند، بپرستند تا به این وسیله در درگاه خدا قرب و مقامی بیابند و منطق آنان این بود که : "ما نَعبُدُهُم إلّا لِیُقُرُّبونا زُلفَی" (زمر - 3) این بتها را نمی پرستیم مگر اینکه ما را به خدا نزدیک سازند! اما نکته ای درباره صفات « عباد الرحمن» در آیه آمده و باید بدان توجه کرد " لا یَدعُونَ مَعَ اللهِ" است ؛ این نکته در آیه ای هم که وهابیّت در ردّ اعتقاد توسّل شیعیان به معصومین بدان متمسّک می شود، وجود دارد یعنی " و أنّ المساجِدَ للهِ فَلا تَدعُو مَعَ الله أحداً" (جن – 18) در این زمینه و در پاسخ به ایشان می گوییم :
اولاً: کلام الهی "لاَ یَدعُونَ - لا تَدعُو"می باشد و منظور از آن مطلق «خواندن و توجّه » نیست بلکه عبادت و پرستش است و شیعیان هرگز در توسّل به معصومین آن بزرگواران را پرستش نمی کنند .

ثانیاً: در کلام الهی " مَعَ الله" آمده و آنچه مورد نهی است همین امر می باشد. یعنی همراه ساختن معصومین با خداوند و مسلّم است که قرار دادن انسانی در ردیف خداوند و مؤثّر دانستن ایشان در رفع حوائج و دعا و توسل شیعیان منتفی است.(5)

پس از اعتقاد به مراحل پنجگانه توحید ، انسان از نظر عقیده از ظلمات کفر بیرون آمده و در نور توحید و یگانگی حضرت حق قرار می گیرد ولی در مقام عمل ممکن است به توحید خالص راه نیافته و هنوز رسوبات شرک در جانش وجود داشته باشد. لذا خداوند می فرماید: بسیاری از مؤمنین مشرکند " وما یؤمِنُ أکثَرُهُم باللهِ إلّا و هُم مُشرِکون" (یوسف – 106) و امام صادق(ع) در ذیل آیه می فرمایند: مقصود شرک در عمل و طاعت است نه شرک در عقیده و مَثَلی زده و می فرمایند: « همین که مردم می گویند: اول خدا ،دوم فلانی - یا برای حلّ مشکلی به طرف می گویند :اوّل خدا ، دوّم شما- همین شرک است زیرا برای خدا دومی فرض ندارد و در دار هستی مؤثّری جز خدا وجود ندارد . اول خدا دوم هم خدا و این مردمی که غیر خدا دیگران را هم مؤثّر می دانند هنوز در مقام عمل مشرکند. لذا اگر انسانی بخواهد به تمام معنا موحّد باشد و هیچ اثری از شرک و مظاهر آن در او وجود نداشته باشد علاوه بر مراحل پنج گانه توحید اعتقادی باید به مراحل تکامل توحید هم رسیده باشد تا در مقام عمل هم آثار شرک از او ظاهر نگردد.

ادامه دارد.....


  1. درس­هائی از اخلاق اسلامی – حبیب­الله طاهری
  2. سیمای انسان کامل در قرآن – جعفر سبحانی
  3. درس­هائی از اخلاق اسلامی _ حبیب­الله طاهری
  4. همان
  5. سیمای انسان کامل در قرآن – جعفر سبحانی
استاد صدر الدینی در توضیح و تبیین درس بیست و هشتم که مبحث دعا است ، به نکاتی ذیل اشاره نمودند:
* دعاهای مأثوره یک گنجینه کامل از معارف الهی است.
* دعا کردن خود نوعی عبادت است به استناد آیه 60 سوره مؤمن...
* اجابت قبل از دعا است. اگر قرار بود اجابت نشود ، توفیق دعا داده نمی شد.
* طبق نظر علامه طباطبایی در المیزان دو شرط لازمه دعا کردن است: اول اینکه توجه شما در دعا فقط باید به خداوند باشد. (مضطرّانه و با قطع امید از تمام مخلوقات) - و دوم اینکه بدانیم خداوند اجابت دعا (طلب خیر) را تضمین کرده نه اجابت شر را، لذا گاهی برخی از درخواستهای ما به صلاح نیست و اجابت نمی شود و در عوض .....
 

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.
شهادت، عشق است
فرزند غایبش را سر سلامت بگویید و باران اشکتان را در بی ‏شکیبی انتظار، بهانه سازید!

آفتاب روز هشتم ربیع الاول در حال طلوع بود، که آفتابی پرفروغ از دیگر سو غروب می کرد. او یازدهمین پیشوای آسمانی مردمان، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بود، که شمع وجودش پس از 28 سال پرتوافشانی به خاموشی می گرایید. در سالروز شهادت آن امام بار دیگر زمین و آسمان در عزای سلاله ای پاک از خاندان نبوی سوگوار است، تا با گریه و فغان بر مظلومیت آن امام همام با فرزندش حضرت ولی عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) هم ناله شود. شهادت امام عسکری علیه السلام را بر دادگستر جهان، امام زمان (عج)، و تمام روهروان راه آن حضرت، تسلیت می گوییم.

گرد ماتم بر رخ مهدی نشسته                  عسکری از دار فانی دیده بسته

نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان                    عازم جنت شده با قلب سوزان

بر پدر، صاحب زمان بگرفته ماتم                  گشته سامرا دوباره وادی غم

   قلب پاک انورش را کرده مغموم او                 به دست معتصم گردیده مسموم

   شد به سامرا مکان قبر شریفش           شست و شو داده پسر جسم لطیفش

اما بیان سیره حسینی در انفاق:

امام حسین (ع) پشتیبان ضعفا بود و دوست ایتام . برهنگان را میپوشانید . گرسنگان را سیر می کرد وسائل را محروم نمی نمود. هر مالی به او می رسید، غالباً یک جا به یک نفر محتاج می بخشید. قرض مقروضین ادا می نمود.

1/ در جریان عاشورا بر روی کتف امام (ع) اثری مشاهده شد از امام سجاد(ع) سؤال شد که این چه اثری است؟ فرمودند: این جای وسیله ای است که پدرم حضرت حسین(ع) خوراک و غذای بیوه زنان و یتیمان و مساکین را حمل می نمود . « اثر کیسه های غذایی است که شبها بر دوش می کشید »

2/ امام حسن مجتبی (ع) سفر نمود و در بین راه به خاطر تاریکی شب راه را گم کرد. به چوپانی برخورد نمود و میهمان او شد. او هم از امام حسن (ع) خوب پذیرایی کرد تا صبح شد . در هنگام صبح چوپان راه را به امام نشان داد . امام حسن (ع) فرمودند: به مدینه بیا تا محبت های تو را جبران نمایم. جوان چوپان که غلام دیگری بود با گوسفندان و مولای خود به مدینه آمد . موقعی به شهر رسید که امام حسن(ع) بیرون شهر مشغول کار بود . چوپان به خدمت امام حسین(ع) شرفیاب شد به خیال اینکه این آقا همان مهمان آن شب است. عرض کرد : من همان کسی هستم که آن شب مهمان من بودی و به من وعده دادی که به مدینه بیایم تا تلافی کنی!

امام حسین(ع) متوجه اشتباه او شد ولی اصلاً بازگو ننمود . پرسید : غلام که هستی؟ عرض کرد : فلان شخص. فرمود: چند گوسفند داری؟ عرض کرد: 330 رأس . امام(ع) به دنبال مولای او فرستاد تا وی را تشویق به فروش گوسفندان و فروش غلام کنند . او هم پذیرفت . آنگاه امام غلام را آزاد کرده و سپس گوسفندان را هم به او بخشید و فرمود: این به تلافی محبتی که ان شب به برادرم امام حسن (ع) نمودی!(1)

3/ مردی از صحرانشینان وارد مدینه شد و سراغ بهترین شخص از نظر جود و کرم را گرفت . گفتند : گمشده ات امام حسین(ع) است. داخل مسجدشد و در چند بیت شعر نیاز خود را عرض کرد. امام حسین(ع) از مسجد به خانه آمد و به قنبر فرمود : آیا از مال حجاز چیزی باقی مانده ؟ عرض کرد: بله 4000 دینار، امام(ع) فرمود : همه را بیاور کسی هست که از ما سزاوارتر است و به آن محتاج می باشد. آنگاه امام(ع) درب خانه را نیمه باز کرده و پولها را به اعرابی داد و بی شک منظور آن بزرگوار از این عمل آن بود که چشم اعرابی به چشم حضرت نیفتد که خجالت بکشد. اعرابی پولها را گرفت و گریه کرد و عرضه داشت : مگر کم عطاکردی که چنین می کنی؟ می گریم که چگونه این دستهای پر برکت و بخشنده زیر خاک خواهد رفت؟(2)

4/ مرد دیگری به حضور امام حسین(ع) شرفیاب شده و مشکل خود را با امام در میان گذاشت و بعد گفت : حسین جان! از جد بزرگوارت شنیدم که فرمود: «اگر حاجتی داشتی از چهار شخص طلب کن ، عرب شریف، مولای کریم، حامل قرآن، خوبروی» اما عرب شرافت یافت به جدّت رسول خدا (ص) واما کرامت که در سیره و سرشت شماست . قرآن هم که در خانه شما نازل شد. چهره خوب هم که از آن توست . خودم از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود :" هرگاه خواستید به چهره من نظر کنید به حسن(ع) و حسین(ع) من نظر نمایید." امام حسین(ع) پس از استماع گفته های آن مرد فرمودند: حاجت خود را بازگو. آن مرد حاجت خود را با انگشت روی خاک نوشت ، امام به او فرمودند: از پدرم علی(ع) شنیدم که فرمود : ارزش هر کس به آن چیزی است که به آن اهمیت و ارزش می دهد و از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: نیکی و محبت به هر کسی به اندازه درک و معرفت اوست . من سه سؤال از تو دارم که برای پاسخ صحیح هر سؤال ثلث مالم را به تو خواهم داد و اگر هر سه سؤال را درست جواب دادی تمام مال خود را به تو می دهم. آن مرد عرض کرد بپرسید. اگر توانستم که پاسخ می دهم و الّا از محضر شما خواهم آموخت . چرا که تو اهل علم و شرف هستی. و لا حول ولا قوة الّا بالله العلی العظیم"

امام حسین(ع) فرمود : کدام عمل بهترین است ؟ عرض کرد : ایمان به خدا وتصدیق رسول خدا (ص)

  • فرمود : راه نجات از هلاکت برای بنده چیست؟ عرض کرد : اعتماد و اتکّال به خدا .
  • امام پرسیدند: چه چیز انسان را زینت می دهد؟ عرض کرد: علم که همراهش حلم باشد.
  • فرمود: اگر عالم نبود گفت: ثروتی که همراهش کرم و جود باشد.
  • فرمود : اگر ثروت نداشت؟ گفت: فقری که همراهش صبر باشد.
  • فرمود اگر صبر نداشت؟ گفت آتشی از آسمان بیاید و او را بسوزاند!

امام حسین (ع) خندید و کیسه پول را که در آن 1000دینار طلا بود در اختیارش گذاشت و بعد انگشتر خود را که دو درهم قیمت داشت به او داده و فرمود: هزار دینار طلا را به غرامتی خرج کن که به گردن داری ، انگشتر را نفقه خانواده ات قرار ده . مرد هدایای امام حسین(ع) را گرفت و گفت: " الله أعلمُ حیثُ یجعل رسالته"(3)

5/ امام حسین(ع) با عده ای از یاران به باغی که اطراف مدینه بود و متعلّق به حضرت ، وارد شدند . نگهبان و باغبان باغ غلامی به نام " صاف" بود. وقتی داخل باغ گردیدند امام(ع) مشاهده فرمود که غلام به خوردن نان مشغول است . پس پشت یک درخت پنهان شده رفتار غلام را زیر نظر گرفت . غلام یک لقمه خودش می خورد و یک لقمه به سگی که در کنارش بود می داد. امام (ع) از عمل غلام شگفت زده شده بود. همین که غلام دست از غذا کشید عرضه داشت: "حمد خدای دو جهان را ، خداوندا مرا ببخش ، مولایم را مشمول غفرانت قرار ده و برکتت را بر او نازل فرما . همانطور که بر پدر و مادرش نازل فرمودی. برحمتک یا أرحم الراحمین"

امام حسین(ع) از جا برخاسته خود را به غلام رسانید و او را صدا زد . غلام از جا برخاست و وحشت زده گفت: ای آقای من و آقای همه مؤمنین! ببخشید که من شما را ندیدم! امام (ع) فرمود: ای صافی تو مرا حلال کن که بدون اجازه ات به باغ تو داخل شدم.

غلام گفت: شما با فضل و بزرگواریتان چنین می­فرمایید. امام(ع) فرمود: دیدم که لقمه­ هایت را دو نیم می­کردی، نصف خود می­خوردی و نصف به سگ می­دادی.این کار تو چه معنی داشت؟ غلام گفت: این سگ در هنگام خوردن به من نگاه می­کرد. بنابراین حیا کردم که او را غذا ندهم. حسین جان این سگ پاسبان باغ توست و من هم عبد و غلام تو، هر دو با هم از رزق و کرم تو می­خوریم.

امام حسین(ع) از سخنان غلام به گریه افتاده فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم و از صمیم قلب هزار دینار به تو بخشیدم. غلام گفت: اگر مرا آزاد کنی از در خانه­ ات نخواهم رفت و هم­چنان خدمتگزار آستانت خواهم بود.

امام(ع) فرمود: سزاوار است مرد به آنچه می­گوید عمل کند. هنگامی که وارد باغ شدم به تو گفتم بدون اذن تو به باغ قدم گذاشتم. پس قول و عمل من باید یکی باشد. یعنی باغ متعلق به توست. فقط با این شرط که این اصحاب و یاران من که مشاهده می­کنی اجازه داشته باشند گاهی از میوه­های آن استفاده کنند و تو آن­ها را به خاطر من کرامت کن تا خداوند در روز قیامت به تو کرم نماید. امام (ع) سپس او را دعا کرده فرمودند: خداوند این حُسن خلق و ادب تو را مبارک گرداند. غلام گفت: حال که باغ خویش را به من بخشیدی من هم استفاده از آن را برای اصحاب و شیعیانت رایگان قرار دادم. (4)

6/ امام حسین(ع) به عیادت اسامة بن زید رفت. اسامه تا چشمش به امام افتاد گفت: « وا غمّاه » وای از غم و اندوه. امام (ع) فرمود: برادر غم تو از چیست؟ عرض کرد: قرض سنگینی که به گردن دارم و آن 60000 درهم است. امام (ع) فرمود: « نگران نباش» من آن را می­پردازم. اسامه گفت: می­ترسم اجل مهلتم ندهد. فرمود: مطمئن باش که تو زنده هستی و من قرض تو را خواهم داد. راوی گوید: امام حسین(ع) قبل از مرگ اسامه تمام قرض او را ادا نمودند. (5)

7/ عبدالرحمن سلمی سوره مبارکۀ حمد را به فرزند امام یاد داد و وقتی فرزند حضرت سوره را برای پدر خواند امام (ع) 1000 دینار با هزار حلّه به معلّم عطا فرمود و دهانش را پر از درّ کرد. برخی گفتند: چرا این همه عطا می­کنی؟ امام (ع) فرمود: کجا این هدایا می­تواند جبران تعلیم او را بنماید؟

ادامه دارد.....


  1. سیره عملی اهل­بیت – امام حسین علیه­السلام – سید کاظم ارفع
  2. همان
  3. همان
  4. همان
  5. همان
..... امر خدا بیاید که آفرینش را تجدید کند. این تجدید آفرینش چند احتمال دارد:
1. خداوند اول دنیا را خلق کرد (یک افرینش) - انسانها می میرند و وارد برزخ می شوند(آفرینش دیگر) - با صور اسرافیل این نظام کلّاً به هم می ریزد و نابود می شود(آفرینش جدید) روز قیامت همه چیز نو می شود . حضرت امیر (ع) که می فرماید امر خدا بر تجدید آفرینش آشکار می شود یعنی نظام آفرینش فعلی از بین می رود و نظام قیامت با آفرینش جدید و نو به وجود می آید.
2. خداوند امرش بر این قرار گرفته که آفرینش ادامه داشته باشد؛ یک آفرینش این انسان و این زمین و این آسمان است که در آن زندگی می کنیم، این باید به پایان برسد . وقتی به پایان رسید خداوند زمین و اسمان و اهلی دیگر خواهد آفرید و این آفرینش ادامه خواهد یافت.
البته ما احتمال اول را قویتر می دانیم یعنی بر ویرانه این نظام که ما در ان زندگی می کنیم یک نظام جدید بر پا خواهد شد که آن قیامت کبری است و به حساب و کتاب مخلوقات رسیدگی خواهد شد....
 

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.

استاد درتبیین حدیث دهم (پیروی از هوای نفس ) عرضه داشتند که : .... اگر انسان راه و مقصد را گم کند اینگونه می شود که راه زیاد رفته ولی از راه اصلی دور شده است.  کسانی که جلو هستند برای اینکه ببینند آنهایی که پشت سرش می آیند همراهش هستند یا نه باید از دو لغزشگاه بترسد:
1. اسیر هوای نفس شدن
2. مقصد را گم کردن یا آرزوهای دور ودراز داشتن
البته آرزوی دور و دراز داشتن با آمال معنوی مثل رسیدن به درجه اجتهاد و ... متفاوت است . در امور دنیایی آرزوی دور و دراز صدق پیدا می کند نه با آرزو های اخرویامام حسن مجتبی (ع) جهت درمان این معضل می فرماید: در دنیایت به گونه ای زندگی کن که در قبال نداشته هایت بگویی اشکال ندارد که ندارم تا هزار سال دیگر به دست خواهم آورد و برای آخرتت به گونه ای بزی که گویی امروز روز آخر عمرت است....
 

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.

در این جلسه استاد ضمن باز خوانی و توضیح و تفسیر خطبه غدیر اشاره نمودند که : پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: .... بعد از من امامت با حضرت علی(ع) است و بعد از علی(ع) در ذریه و فرزندان اوست تا روزیکه خدا را ملاقات کنید در قیامت. و فقط امامت در بین اولاد علی(ع) و فاطمه(س) است نه همسران دیگر ان حضرت! سپس فرمود هر آنچه را خداوند متعال به عنوان حلال و حرام در اختیار من قرار داد من همه را یکجا در اختیار علی(ع) قرار دادم و به او تفویض کردم ، یا معاشر الناس! علی(ع) را بر خود برتر بدانید ! هیچکس هم تراز علی(ع) نیست . هیچ دانشی نیست مگر آنکه خداوند آن را در جان من ثبت کرده و به من اموخت و من همه آنچه را که اموخته بودم در جان امام المتقین قرار دادم و سپس تصریح به نام وی (علی(ع) ) می کند و اشاره به وصف علی(ع) در قرآن می کند" و هو امام المُبین الذی ذکره فی سورة یس" اصلاً نکته اساسی کلام پیامبر(ص) در اینجا نهفته است . علی(ع) را امام المتقین و امیر المؤمنین نامید. گفتن امام علی(ع) به تنهایی فقط قید پیشوایی و رهبری است و به همه اطلاق می شود ولی امام المتقین فقط مختص حضرت علی(ع) است....

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی