و با این کلام نبوی وارد سیره عملی رسول خدا (ص) در زمینۀ دهمین ویژگی عبادالرّحمن می شویم:
ابتدا سیرۀ حضرت در معنای شهادت به عنوان شاهد بودن «خبر و گواهی دادن»
خداوند در تشریح خطوط کلّی رسالت خاتم الانبیاء (ص) و بیان اوصاف حضرتش می فرماید: " یا ایّها النّبی انّا ارسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً . و داعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیراً" (احزاب 45-46) چنانکه می دانیم خدای سبحان در قرآن انبیای دیگر را به اسم، خطاب قرار داده نظیر «یا داوود» «یا موسی» «یا عیسی» ولی همواره رسول اکرم (ص) را با لقب مناسب مورد خطاب قرار می دهد. قرآن اوصاف فراوانی را برای حضرت یاد کرده فرماید: ای پیامبر گرانقدر ما تو را برای همۀ بشریّت اعزام کرده ایم "و ما ارسلناک الّا کافّةً للنّاس" (سباء – 28) تو را شاهد امّت، بشیر و نذیر و دعوت کننده به «الله» و سراج منیر قرار دادیم تا آنجا که قلمرو رسالت است تو را شاهد فرستادیم و قلمرو نبوّت حضرت همۀ جهان بود. ما تو را رحمت قرار دادیم " و ما ارسلناک الّا رحمةً للعالمین" (انبیاء – 107) ای پیامبر گرامی تو برای تمام جوامع بشری در پهنۀ زمین و در سینۀ زمان تا روز قیامت مبعوث شده ای و هیچ بشری و هیچ عصری از حیطۀ رسالت و قلمرو بعثت تو مستثنی نمی باشد. چنین رسولی شاهد اعمال همگان خواهد بود. هم نمونۀ تکاملی آنهاست و هم حاضر و ناظر امّت، او تمام عقاید، اخلاق و اعمال بشریّت را در دنیا می بیند و درقیامت نیز برابر مشهودات دنیایی خود گواه است و شهادت خواهد داد و به راستی اگر نبیند و نداند و تحقّق آنها را تحمّل ننماید در محکمۀ عدل الهی چگونه شهادت می دهد با اینکه ادای شهادت به هر حادثه ای مسبوق به تحمّل آن حادثه است!
آری این کلام علی (ع) دربارۀ حضرت «شهیدک یوم الدّین» تفسیر کلام الهی دربارۀ پیامبر (ص) و احاطۀ این انسان کامل بر جهان است که می فرماید:
در قیامت ما از هر امّتی شاهدی می آوریم که شاهد اعمال، عقاید و اخلاق آنها باشد و تو را به عنوان شاهد کلّ، شاهد بر انبیاء و امّتهایشان می آوریم، اوّلین و آخرین زیر پوشش شهادت تو به سر می برند "فکیف اذا جئنا من کلّ اُمّةٍ بشهیدٍ و جئنا بک علی هؤلاء شهیداً" (نساء-41) آنگاه او باید معصومانه بر همۀ جزئیاتی که در جهان امکان در حیطۀ انسانیت می گذرد و مربوط به همۀ امم است شهادت بدهد. همه خلافتها، نبوّتها و ولایتها زیر پوشش شهادت شهیدالشّهداء (1) که وجود مبارک رسول اکرم(ص) است قرار دارد و در حیطۀ این شهادت مطلق، جهل، سهو و نسیان راه ندارد زیرا "و لله الاسماء الحسنی" (اعراف-180) و انسان کامل مظهر «الله» و اسمای حسنای اوست "نحن و الله الاسماء الحسنی" و چون یکی از بهترین اسمای خدای سبحان این است که در او جهل و نسیان، قبح و ظلم و ... راه ندارد پیامبر(ص) این انسان کامل هم در آن بُعد، مظهر همۀ این کمالات خواهد بود.
امّا سیرۀ نبوی در معنای شهادت به عنوان حضور در مجلس گناه و معصیت که بندگان خاصّ الهی از آن به دورند. علی(ع) این انسان کامل در بخشی از خطبه قاصعه در توصیف خود و توصیف پیامبر (ص) این برترین انسان کامل چنین می فرماید:
من در خردسالی، بزرگان اعراب را به خاک افکندم و شجاعان دو قبیله معروف «ربیعه» و «مضر» را درهم شکستم! شما موقعیّت مرا نسبت به رسول خدا (ص) در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه می دانید، پیامبر (ص) مرا در اتاق خویش می نشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید، بدنش را به بدن من می چسباند و بوی پاکیزه خود را به من می بویاند و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می گذارد. هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم نیافت. از همان لحظه ای که پیامبر(ص) را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته «جبرئیل» خود را مأمور تربیت پیامبر (ص) کرد تا شب و روز، او را به راههای بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند و من همواره با پیامبر(ص) بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. پیامبر (ص) هر روز نشانه تازهای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می فرمود و به من فرمان می داد که به او اقتدا نمایم (3).
قبل از رسالتش حضرت را امین می خواندند و می دانستند و امین به فرد امانتدار، راستگو، باوقار، خوش خلق، کریم و شرافتمند گفته می شود که از هر ناپاکی و گناه اجتناب می کند. محمّد (ص) امین است و با وجودی که سنین جوانی را می گذراند گِرد هیچیک از آداب و رسوم جاهلی نمی گردید. در مکّه نوشیدن شراب، انجام قمار و نیز فساد اخلاقی امور رایج بود. مجالس لهو و خوشگذرانی قریش معروف است. معمولاً در مکّه شب نشینیهایی برپا می شد که زن و مرد در آن شرکت می کرده و به افسانه گویی و بذله گویی می پرداختند. امّا حضرت حتّی یکبار هم در این مجالس شرکت نکرد. نه هیچوقت در بخت آزمایی های جاهلی شرکت جُست و نه لحظه ای دامن به فساد آلود. چه جای شگفت که حتّی در تهمت هایی که قریش پس از بعثت به حضرت(ص) نسبت دادند، هیچگاه او را به چنین صفات و کارهایی متّهم نکردند بلکه با وجود دشمنی و مخالفت با ایشان، همواره به سلامت نفس، راستگویی، امانتداری و شرافت حضرت اقرار می کردند.
آری به تدریج اندیشه های عمیق درونی، ناسازگاری محیط و فاصله روحی حضرت(ص) با مردم مکّه روز به روز بیشتر می شد و گویا این شهر و اجتماع آن روحش را می آزرد. در طول سال بارها به کوههای اطراف مکّه و غار حرا می شتافت و این امر در ماه رمضان به اوج می رسید شاید بتوان گفت: پیامبر (ص) در خلوت حرا به روزی می اندیشید که لات و منات و عزّی و هبل و اشرافیّت مدافع این بُتها از مسند قدرت به زیر کشیده شده و محبّت خداوند یکتا در قلوب محرومان جایگزین گردد. امّا از جامعه ای که بت پرستی و شهوترانی، زراندوزی و ستمگری بر آن حاکم بود چگونه می شد انتظار حرکتی داشت! به یقین نجات جامعه از اسارت شرک آرمان حضرت و گرمابخش وجود ایشان در ایّام تحنّث بود، امّا آیا بدون پایگاه اجتماعی و داشتن یاور و همفکر چگونه و با چه پیامی می توانست با جامعه سخن بگوید و بیدارشان نماید.
یار تنهایی و خلوت حضرت، علی بن ابیطالب (ع) در خطبه قاصعه فرماید(4): پیامبر (ص) چند ماه از سال را در غار حراء می گذراند. تنها من او را مشاهده می کردم و کسی جز من او را نمی دید. در آن روزها، در هیچ خانه ای اسلام راه نیافت جز در خانه رسول خدا (ص) که خدیجه (س) هم در آن بود و من سوّمین آنان بودم. من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوّت را استشمام می کردم. من هنگامی که وحی بر پیامبر (ص) فرود آمد نالۀ شیطان را شنیدم. گفتم: ای رسول خدا (ص) ! این ناله کیست؟ فرمود: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید و فرمود: علی! تو آنچه را من می شنوم می شنوی و آنچه را که من می بینم می بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می روی (5).
و بدینگونه رسالت رسول خدا (ص) آغاز می شود و سیرۀ توحیدی این انسان کامل نورانی، اُسوۀ سایر انسان های روشن ضمیر می گردد و به عبارت دیگر برای هر انسانی که قصد تحصیل کمالات انسانی و رسیدن به حیات جاودانه را دارد. نیل به این اهداف تنها در پرتو رسالت پیامبر (ص) و برقرار کردن ارتباط معنوی با حضرتش میسور می شود امّا مهم آن است که سرّ اسوه بودن پیامبر (ص) در قهر و مهر توحیدی بودن سیرۀ اوست. تولّی و تبری یک موحّد در مسیر توحید است. قرآن کریم معیار ولاء و عدای خدای سبحان را نسبت به اشخاص معین کرده و رسول اکرم (ص) بر اساس همان معیار تولّی و تبری داشت. لذا حضرت، امام سالکان کوی حق در این دو بخش است.
خدای سبحان در قرآن کریم محبوب های خود را برشمرده و برای محبّت نیز درجاتی ذکر می نماید. خداوند مقسطین ، متطهرین، توّابین، متّقین، متوکّلین و رزمندگانی را که چون بنیان مرصوص در جبهۀ جنگ فداکاری می کنند دوست دارد و آنها که در این مسیر قدم برمی دارند محبوب خدا هستند امّا هیچ محبوبی به عظمت حبیبالله «پیامبر (ص)» نیست زیرا او مظهر محبت کاملۀ حق است از این روی خدای سبحان رسولش را محور محبت قرار داده و می فرماید: اگر میخواهید محبوب خدای سبحان باشید باید تابع رسول اکرم (ص) باشید و فرماید: "إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله" (آل عمران-31) محبت حبیب الله، انسان را محبوب می کند زیرا کسی که پیامبر (ص) را دوست دارد می کوشد مثل او باشد «همانگونه که پیامبر به عنوان محبّ خداوند متخلّق به اخلاق الهی است» بدین جهت از حضرتش اطاعت می کند و اینگونه اطاعت انسان را متعالی و محبوب خداوند می گرداند.
ادامه دارد.....
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣