.... در قرآن به نامه عمل دیگری هم اشاره شده و آن هم نامه عمل امتهاست (38-جاثیه) اگر قائل به وجود حقیقی برای جامعه باشیم به این معناست که کل گروه و امت بابت کارهایشان بازخواست می شوند. مثلاً قومی که به مبارزه با ستمگر نپرداخته اند بابت کم کاری مؤاخذه می شوند.
و اگر برای جامعه یک وجود حقیقی و مستقل قائل نباشیم و بگوییم جامعه از تک تک افراد تشکیل شده باید برای هر شخص دو نامه عمل در نظر بگیریم:
1. نامه عمل فردی که همه کارهای ما از کوچک و بزرگ در آن ثبت می شود.
2. نامه عمل اجتماعی که اعمالی که در رابطه با افراد دیگر و جامعه است، در آن ثبت شده است....
قال علی علیه السلام : اَلبَیتُ الَّذی یُقرَآُ فیهِ القُرآنُ وَ یُذکَرُ اللهُ – عَزَّ وَ جَلَّ – فیهِ تَکثُرُ بَرَکَتُهُ وَ تَحضُرُهُ المَلائِکةُ وَ تَهجُرُهُ الشَّیاطینُ .
خانه ای که در آن قرآن خوانده شود و خدا را به یاد آرند، برکتش فزونی یابد و فرشتگان به آن خانه درآیند و شیاطین از آن دوری جویند . اصول کافی 2/610
تلاوت صفحه 33 :
قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 32 از سوره مبارکه ق
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ
این همان است که وعده یافته اید [و] براى هر توبه کار نگهبان [حدود خدا] خواهد بود تفسیر : ایمان، درجات و مراحلى دارد و امرى کمال پذیر است. «آمنوا... و آمنوا»
ایمان و عمل، از یکدیگر جدا نمى شوند. «آمنوا و عملوا الصّالحات و آمنوا»
ایمانى ارزش دارد که به اطاعت کامل از دستورات الهى بیانجامد. «بما نزّل على محمّد»
پیروى از دستورات انبیا، طبق ملاک و معیار حق است. «و هو الحق»
احکام و شریعت دین، براى رشد و تربیت انسان است. «نزّل... من ربّهم» (به عبارت دیگر، ربوبیّت الهى اقتضا مى کند که براى رشد و تربیت بندگان، برنامه اى حقیقى و به دور از انحراف فرو فرستاده شود.)
معیار حقّ وحقیقت، مطابقت با وحى ودستورات خداست. «هوالحقّ من ربّهم»
پیامبر اسلام از پیش خود حرفى نمى زند، آنچه مى گوید وحى است. «نزّل على محمّد... من ربّهم»
براى دریافت الطاف الهى، ایمان به تنهایى کافى نیست، بلکه عمل صالح و پیروى از رسول خدا نیز لازم است. «آمنوا و عملوا الصّالحات و آمنوا بما نزّل على محمّد... کفّر عنهم... و أصلح بالهم»
ایمان و عمل صالح، گذشته ها را جبران و آینده را بیمه مى کند. «کفّر... اصلح»
کفر، سبب تباهى عمل، و ایمان و عمل صالح، سبب اصلاح عمل مى گردد. «الّذین کفروا... اضلّ اعمالهم - الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات... أصلح بالهم»
گناهان و بدى ها مانع اصلاح انسان است، ابتدا باید آنها برطرف شود تا زمینه اصلاح فراهم گردد. «کفر عنهم سیئاتهم و أصلح بالهم»
خداوند با تهدید کفّار «أضلّ أعمالهم» و بشارت به مؤمنان «أصلح بالهم»، از پیامبر و اهل ایمان دلجویى مى کند.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : اِذا اَحَبَّ اَحَدَکُم اَن یُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلیَقرَءِ القُرآنَ
هرگاه یکی از شما دوست بدارد با پروردگارش سخن بگوید، قرآن بخواند . کنزالعمال 1/510 تلاوت صفحه 32 :
قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 7 از سوره مبارکه الإسراء
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُواْ وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیرًا
اگر نیکى کنید به خود نیکى کردهاید و اگر بدى کنید به خود [بد نموده اید] و چون تهدید آخر فرا رسد [بیایند] تا شما را اندوهگین کنند و در معبد[تان] چنانکه بار اول داخل شدند [به زور] درآیند و بر هر چه دست یافتند یکسره [آن را] نابود کنند تفسیر :نیکى و بدى ما، به خداوند سود یا زیانى نمى رساند بلکه نتیجه آن به خود ما باز مى گردد. «اِن اَحسنتم اَحسنتم لانفسکم و اِن أسأتم فلها»
اوّل باید از نیکى ها دم زد، سپس از بدى ها. «اِن احسنتم... اِن اسأتم»
انسان در انتخاب و چگونگى عمل خویش، آزاد است. «اِن احسنتم... اِن اسأتم»
فراز ونشیب هاى تاریخ ونابودى یهود بدنبال بلند پروازى آن، بر پایه قانون و سنّت الهى مى باشد. «اِن احسنتم احسنتم...»
مساجد، پیوسته پایگاه قدرت ادیان و سمبل قدرت بوده و آزاد کردن مساجد از سلطه ى کفار از وظائف مؤمنان است. براى سرکوب یهودیان متجاوز، مردان خدا وارد بیت المقدّس مى شوند، چنانکه مسلمانان با فتح مکّه وارد مسجدالحرام شدند. «لیدخلوا المسجد»
براى تقویت حق، قلع و قمع مستکبران لازم است. «و لیتبّروا ما علوا تتبیرا»
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : اِنَّ هذِهِ القُلوبَ لَتَصدَاُ کَما یَصدَاُ الحَدیدُ وَ اِنَّ جِلاءَها قِراءَةُ القُرآنِ .
براستی این قلبها زنگار می گیرد، همان طور که آهن زنگار می گیرد، جلای قلب ها قرائت قرآن است . ارشاد القلوب / 78 تلاوت صفحه 31 :
قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 19 از سوره مبارکه انفطار
یَوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیْئًا وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ
روزى که هیچ کس براى هیچ کس اختیارى ندارد و در آن روز، فرمان تنها براى خداست. تفسیر :روزى که هیچ کس براى هیچ کس اختیارى ندارد و در آن روز، فرمان تنها براى خداست.
قیامت روز سلب مالکیّت و اختیار از همه انسانهاست. «یوم لا تملک نفس لنفس شیئاً»
قیامت، تجلّى حاکمیّت مطلقه خداوند است. «و الامر یومئذ للّه»
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : مَن کانَ القُرآنُ حَدیثَهُ وَ المَسجِدُ بَیتَهُ، بَنَی اللهُ لَهُ بَیتًا فِی الجَنَّةِ .
هر که قرآن سخنش باشد و مسجدخانه اش، خداوند برای او خانه ای در بهشت بنا کند .
امالی صدوق /405 تلاوت صفحه 30 :
قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 1 از سوره مبارکه الفجر
وَ الْفَجْرِ 1 وَ لَیَالٍ عَشْرٍ 2
سوگند به سپیدهدم (1) و به شبهاى دهگانه (2) تفسیر :زمان، مقدّس و قابل سوگند است. «والفجر»
بعضى ایام از قداست ویژهاى برخوردار است. «ولیال عشر»
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : اَفضَلُ العِبادَةِ قَراءَةُ القُرآنِ .
برترین عبادت، خواندن قرآن است مجمع البیان 1/15 تلاوت صفحه 29:
قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 179 از سوره مبارکه آل عمران
مَا کَانَ اللّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىَ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلَکِنَّ اللّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاء فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ
خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [حالى] که شما بر آن هستید واگذارد تا آنکه پلید را از پاک جدا کند و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند ولى خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمى گزیند پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و اگر بگروید و پرهیزگارى کنید براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود تفسیر: خداوند، کفّار را به حال خود رها مى کند؛ «نملى لهم لیزدادوا اثماً» ولى مؤمنان را رها نمى کند. «ما کان اللّه لیذر المؤمنین»
جداسازى پاک از پلید، از سنّتهاى الهى است. «حتى یمیز الخبیث من الطیّب»
ایمان و کفر افراد، از امور درونى وغیبى است که باید از طریق آزمایش ظاهر شود، نه علم غیب. «حتّى یمیز الخبیث من الطیّب و ما کان اللَّه لیطلعکم على الغیب»
زندگى با مردم باید بر اساس ظاهر آنان باشد، آگاهى بر اسرار مردم، زندگى را فلج مى کند. «و ما کان اللّه لیطلعکم على الغیب»
علم غیب، مخصوص خداست و فقط به بعضى از پیامبران برگزیده اش، آن هم در حدّ اطلاع بر غیب نه تمام ابعاد آن، بهره اى داده است. «لیطلعکم»
هر چند زندگى باید به نحو عادّى سپرى شود، ولى خدا به افرادى علم غیب را عطا مى کند. «ولکن اللّه یجتبى من رسله»
درجات انبیا یکسان نیست. «یجتبى من رسله من یشاء»
خداوند علم غیب را به کسانى مى دهد که از جانب او صاحب رسالتى باشند. «ولکن اللّه یجتبى من رسله»
ایمان قلبى باید همراه با تقواى عملى باشد. «تؤمنوا و تتقوا»
طیب وپاکى اصالت داشته وپایدار است، ولى خبث عارضى ورفتنى است. «یمیزالخبیثمنالطیّب» جداکردن ناپاک از پاک، نشانه عارضى بودن ناپاک است.
.... باریتعالی در آیه نهم می فرماید : " و جعلنا من بین أ یدیهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فأغشیناهم ...." فرض کنید اسیری که سرش در بند است و جلویش را نمی تواند ببیند ، مقابلش یک دیوار است و چشت سرش هم سد و حجابی است که توان دیدن ندارند . و هیچ چیزی نمی توانند ببینند. خداوند می فرماید " فی اعناقهم اغلالاً" یعنی در گردنهایشان غل و زنجیر قرار دادیم . زنجیر توی گردن که نیست روی گردن است، چرا خداوند متعال به جای علی از فی استفاده کرده است ؟؟...
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : اَلقَلبُ الَّذی لَیسَ فیهِ شَیءٌ مِنَ القُرآنِ کَالبَیتِ الخَرِبِ .
قلبی که در آن چیزی از قرآن نباشد، هم چون خانه ویران است .
کشف الاسرار میبدی 7/405
تلاوت صفحه 28:
قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 63 از سوره مبارکه النساء
أُولَئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغًا
اینان همان کسانند که خدا مىداند چه در دل دارند پس از آنان روى برتاب و[لى] پندشان ده و با آنها سخنى رسا که در دلشان [مؤثر] افتد بگوى تفسیر: تلاش منافقان بیهوده است، چون خداوند هم از درون و نیاتشان آگاه است و هم به موقع، افشاگرى مى کند. «یعلم اللّه ما فى قلوبهم»
معذرت خواهى منافقان، صادقانه نیست، وگرنه فرمان اعراض از آنان صادر نمى شد. «یعلم اللّه ما فى قلوبهم فأعرض عنهم»
شیوه ى برخورد رهبر با منافقان باید شیوه ى اعراض و موعظه باشد. «فأعرض عنهم و عِظهم»
در مقام موعظه، باید با صراحت، منافقان را نسبت به عواقب کار و سرنوشت شان هشدار داد. «فى انفسهم قولاً بلیغاً»
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : لا یُعَذِّبُ اللهُ قَلبًا وَعَی القُرآنَ .
خداوند قلبی را که قرآن را در خود جای داده باشد، عذاب نمی کند . امالی طوسی 1/6 تلاوت صفحه 27 :
قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 25 از سوره مبارکه لقمان
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ
و اگر از آنها بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است مسلما خواهند گفتخدا بگو ستایش از آن خداست ولى بیشترشان نمىدانند تفسیر: خالق بودنِ خداوند، بر مشرکان نیز پوشیده نیست. «و لئن سألتهم من خَلَق... لیقولنّ اللّه»
مشرکان به انحراف خود اقرار ضمنى دارند. «لئن سألتهم... لیقولنّ اللّه»
همهى آفریدهها از آنِ اوست، پس تنها او را ستایش کنیم. «قل الحمدللّه»
سپاس خداوند را به زبان آوریم. «قل الحمدلِلّه»
انحراف مشرکان معمولاً برخاسته از جهل آنان است. «بل اکثرهم لایعلمون»
قال الصّادق علیه السلام : مَن قَرَأَالقُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ ، اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ .
هر جوان مؤمنی که قرآن بخواند ، قرآن با گوشت وخونش آمیخته گردد . اصول کافی 2/603
تلاوت صفحه 26:
قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 6 از سوره مبارکه الصف
یار موعود « ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام صادق علیه السلام »
وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ
و هنگامى را که عیسى پسر مریم گفت اى فرزندان اسرائیل من فرستاده خدا به سوى شما هستم تورات را که پیش از من بوده تصدیق مىکنم و به فرستادهاى که پس از من مىآید و نام او احمد است بشارتگرم پس وقتى براى آنان دلایل روشن آورد گفتند این سحرى آشکار است تفسیر:اریخ زندگانى حضرت عیسىعلیه السلام قابل توجّه و به یاد ماندنى است «و اذ قال عیسى»
عیسى، رسول خدا است، او را خدا ندانید. «انّى رسول اللّه»
در تربیت الهى، کلاسهاى متعدّدى وجود دارد که هر کلاس، مقدّمهى کلاس بعدى و هر استاد تصدیق کننده استاد قبلى است. «و مصدّقاً لما بین یدىّ من التوراة و مبشّراً برسول...»
اسلام، کاملترین ادیان است، زیرا بشارت، در مورد چیز بهتر و کاملتر است. «و مبشّراً برسول»
در نزد اولیاى خدا، به جاى حسادت، بشارت است. «مبشّراً برسول من بعدى»
عیسى هم مبشَّر است، هم مبشِّر. او به آمدن پیامبر اسلام بشارت مىدهد «مبشّراً برسول...» و خداوند از وجود او بشارت مىدهد. «یا مریم ان اللّه یبشّرک بکلمة منه اسمه المسیح»
در دعوتها، هم به گذشته توجّه کنید «مصدقاً...»، هم زمان خود را در نظر بگیرید، «انّى رسول اللّه الیکم» و هم آینده را در نظر داشته باشید. «... من بعدى اسمه احمد»
در معرفى افراد آن گونه عمل کنید که هیچ ابهامى باقى نماند. «... اسمه احمد»
لجاجت، عنصرى است که باعث مىشود، نه بشارتهاى قبلى کارساز باشد و نه نشانههاى موجود. «فلمّا جاءهم بالبیّنات قالوا هذا سحرٌ مبین»