مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

امکان نداره شما کسی را در کره زمین پیدا کنی که چه به صورت فردی و چه به صورت اجتماعی زندگی کند ولی امام نداشته باشد. منتها امام بعضی امامی است که آنها را به سمت بهشت می کشاند و امام بعضی ها امامی است که آنها را به سمت جهنم می کشاند . امام آن کسی است که ما اقتدا به او می کنیم. او را الگو و اسوه و مقتدای خودمان قرار می دهیم. زندگیمان را با زندگی او هماهنگ می کنیم. دیدگاهمان را با دیدگاه او تطبیق می دهیم. جوانی که سبک زندگی، نوع نگاهش حتی مدل موهایش را مطابق با سبک زندگی یک هنر پیشه غربی یا فلان ورزشکار اروپایی است. این آدم بدون امام نیست، امامش همان ورزشکار یا همان هنرپیشه است...

دریافت
حجم: 25.3 مگابایت

 

 مأموریت سنگینی به دوش پیامبر ما هست. چقدر این پیامبر برای هدایت امت زحمت کشید، مأموریت سنگینی به دوش کشید.این مأموریت پیامبر ، مأموریت جهانی است. مأموریت پیامبر مأموریت تاریخی است. مأموریتی که باید زمانهای آینده را هم تحت تأثیر قرار دهد. خدا او را فرستاد تا بتواند دین اسلام را بر همه ادیان دیگر پیروز کند و غلبه دهد. آمد که سبک زندگی اسلامی، باورهای اسلامی، اخلاق اسلامی و نظام های برخاسته از اسلام را در سراسر عالم منتشر کند. نگاه او نگاه منطقه ای نبود ....

سخنرانی استاد حاج ابوالقاسمی در روز 28 صفر

دریافت
حجم: 26.9 مگابایت

زمینه ‏سازان و به وجود آورندگان حادثه عاشور
حادثه عاشورا در بر دارنده دو گونه از خواص بود: خواص حق و مثبت که در لشکرگاه امام(ع) طریق سعادت را می ‏پیمودند و خواص باطل و منفی که در مقابل امام(ع) صف کشیده بودند. هر یک، گروه زیادی از عوام را پشت سر داشتند.

آسیب‏ شناسی خواص جبهه باطل و ارزیابی آن‏ها:
متأسفانه، شمار خواص منفی و منحرفی که در زمینه‏ سازی و پیدایش حادثه عاشورا و راه اندازی عوام بر علیه امام تأثیر به سزایی داشته‏ اند، کم نبودند. حضور قبایل مختلف کوفه و کوفیان در لشکرکشی علیه امام حسین(ع)، گواه این مطلب است. عوامل انحراف این‏گونه خواص اموری از قبیل راحت ‏طلبی، دنیاپرستی، دور شدن از معنویت، تعصبات قبیله‏ ای و جعل حدیث بوده است. شناخت مصادیق خواص، بخصوص خواص جبهه باطل، برای بررسی آسیب‏ها و دلایلی که باعث لغزش و انحراف آن‏ها شده است و نیز عبرت‏ گیری از عاقبت سیاه آنان، امری پسندیده و بلکه لازم است. شناخت مصادیق این نوع خواص در هر دوره‏ ای از تاریخ اسلام، با توجه به گویا بودن تاریخ اسلامی، امری نه چندان سخت، بلکه کوششی مفید است؛ زیرا تاریخ سند گویای حوادث گذشته و آینه اعمال و عملکردهای گذشتگان است.

1. شریح قاضی
شریح بن حارث، قاضی معروف کوفه و وابسته به امویان بود. او در اصل یمنی بود و در زمان عمر به قضاوت کوفه منصوب شد و مدت شصت سال این شغل را داشت. جز در ایام عبدالله بن زبیر که سه سال این کار را ترک کرد، در ایام حج دست از این کار کشید و تا زمان مرگش در سال 97یا 98هجری ـ که عمرش بیش از صد سال بود ـ خانه‏ نشین شد.
چهره شریح قاضی به عنوان عالم وابسته به دربارِ ستم و در خدمت زر و زور و تزویر شناخته می‏شود و [معلوم است که دشمنان] همیشه برای کوبیدن حق، از چهره‏ های مذهبی و موجه که مردم حرفشان را می‏ پذیرند، استفاده می‏ کنند [و] شریح هم در منصب قضاوت بود و چنین سوء استفاده ‏ای از موقعیت او به نفع حکومت جور انجام گرفت.
2. عمربن سعد
عمربن سعد یکی از شخصیت‏های باطل و مؤثر در تحقق حادثه کربلا بود. او پسر سعد بن وقاص از سرداران صدر اسلام بود. پیش از حادثه عاشورا ابن زیاد حکمرانی ری را به او داده بود. وقتی که ابن زیاد از رسیدن امام(ع) به عراق مطلع شد، عمر سعد را طلبید و به او امر کرد که اول به کربلا برود و با حسین بجنگد و پس از آن، به ری برود، در غیر این صورت خبری از ایالت ری نیست. عمر سعد بین جنگ با امام و دست برداشتن از ملک ری مردد شد و سرانجام دنیاپرستی و ظواهر دنیوی و حکمرانی ری را بر کشتن فرزند پیامبر(ص) ترجیح داد و به کربلا رفت.
3. حُصین بن نُمیر
حُصین بن نُمیر یکی دیگر از خواص لشکر ابن زیاد بود. وی از سران امویان و از قبیله کنده بود که همواره با امام دشمنی داشت. در جنگ صفین در سپاه معاویه بود. در ایام یزید نیز بر عده‏ ای از سپاه فرماندهی داشت. او در دوران قیام مسلم بن عقیل در کوفه، رئیس پلیس ابن زیاد بود. هم او بود که قیس بن مسهر، فرستاده امام حسین(ع) را دستگیر کرد و نزد ابن زیاد فرستاد و قیس به شهادت رسید. وی هنگامی که عبدالله بن زبیر در مکه بر ضد یزید سر به مخالفت برداشته بود، بر کوه ابوقبیس منجنیق نهاد و کعبه را هدف قرار داد...
4. شَبَث بن رِبعی
شَبَث بن رِبعی یکی از خواص کوفه و از طایفه بنی تمیم است. «از متعینین شناخته شده و صاحب نفوذ کوفه و ابتدا در مسلک یاران امیرالمؤمنین(ع) بود و حضرت او را با عدی بن حاتم یا با صعصعه بن صوحان به نزد معاویه فرستاد که وی را به اطاعت خود بخوانند و او با معاویه به شایستگی سخن گفت و در جنگ صفین در رکاب حضرت بود، ولی هنگام عزیمت حضرت به نهروان او و اشعث بن قیس و عمرو بن حریث، سر از اطاعت او تافته، دیگران را نیز از اطاعت او باز می داشتند.

5. حدیث‏سازان
وجود متنفذان و خواصی که کارشان جعل حدیث بود، یکی دیگر از عوامل پیدایش حادثه عاشورا به شمار می‏آید. آنان که به نفع دستگاه حکومتی اموی جعل حدیث می‏کردند، نه تنها قیام امام حسین(ع) را غیر مشروع جلوه می‏دادند و آن را خروج بر خلیفه مسلمانان قلمداد می‏ کردند، بلکه عوام را نیز به دنبال خود کشیده، آن‏ها را تحریک به جنگ بر علیه امام می‏ کردند. فضای بیمار سیاسی کوفه نیز چنین نغمه‏ های شومی را پذیرا می‏شد و به همین علت بود که از عوام تا خواص، از رعیت تا اشراف و سران قبایل از جنگ با فرزند رسول خدا مضایقه نکردند.

اینک به یکی از این احادیث ساختگی، که راوی آن بشیر بن عمرو انصاری است، بنگرید: حمد بن عبدالرحمان می‏گوید: نزد بشیر بن عمرو انصاری رفتم در حالی که یزید خلیفه شده بود؛ او چنین اظهار داشت: «مخالفان یزید می‏گویند که یزید بهترین فرد برای مدیریت جامعه نیست، بعد می‏افزاید: و من هم این را قبول دارم، اما اگر رهبری یزید پذیرفته شود بهتر از آن است که اختلاف پدیدار شود؛ زیرا از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: "لا یأتیک فی الجماعه اِلاّخَیْر" یعنی: از ناحیه جماعت، چیزی غیر از خیر نصیب شما نمی‏ شود. بر طبق این حدیثی که بشیر بن عمرو انصاری ساخته، در صورتی که جامعه یزید را قبول کرد، مخالفان او نباید حرفی بزنند؛ زیرا پیامبر اصالت را به جامعه داده است. یزید هر چند شخصی بدکاره و نالایق بوده، ولی تا زمانی که نماز می‏خواند و جماعت و جمعه اقامه می‏کند، دیگر نباید علیه او قیام کرد... و هر کس بر خلاف این جریان حرکت کند، باید او را کشت.
خلاصه آنکه، زمینه ‏سازان و پدیدآورندگان حادثه عاشورا به طور عمده، اشراف کوفه بودند که جماعتی مانند اسماءبن خارجه، محمدبن اشعث، کثیربن شهاب، شمربن ذی الجوشن و خلاصه بزرگان و رؤسای قبایل قحطانی که قبایل خود را با خود به جنگ بردند. از همین گروهند. البته، هرچند اشراف و بزرگان این قبایل از طرفداران سنتی بنی‏ امیه نبودند، اما حب ‏جاه ‏و مال‏ و ریاست همه ‏آن‏ها در صف‏ بنی ‏امیه قرار داده بود.
طرفداران بنی‏ امیه، یعنی همان عثمانیان افراطی نیز، از زمینه ‏سازان اصلی حادثه عاشورا به شمار می‏ آیند. یکی از آن‏ها عماره بن عقبه بن ولید بود که به یزید نامه نوشت و عزل نعمان را از ولایت کوفه درخواست کرد. از پیامدهای این درخواست، آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه و به دنبال آن، تهدید مردم به قتل در صورت همکاری با مسلم بن عقیل و در نتیجه، تنها ماندن مسلم و شهادت او و دیگر خواص شیعه از جمله هانی بن عروه بود که همه این‏ها زمینه پیدایش حادثه کربلا را فراهم آورد.

ادامه دارد...

عبدالله بن عمر

در همان روزهای اول ورود امام حسین(ع) به مکه، عبدالله بن عمر که برای عمره مستحب آنجا بود، خدمت امام(ع) آمد و چنین گفت: ای اباعبدالله، چون مردم با این مرد بیعت کرده ‏اند و درهم و دینار در دست او قرار دارد، قهرا مردم به او اقبال نشان می‏ دهند و با دشمنی خاندان اموی با شما، می‏ ترسم در صورت مخالفت با او کشته شوی و گروهی از مسلمانان قربانی گردند و از رسول خدا(ص) شنیدم که می‏ فرمود: «حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند، به ذلّت مبتلا می‏ گردند.» اکنون پیشنهاد من به شما آن است که همان‏طور که همه مردم با یزید بیعت کرده‏ اند، تو نیز بیعت کنی و از ریخته شدن خون مسلمانان بترسی.
امام(ع) پس از دادن پاسخ او فرمود: ای ابوعبدالرحمان از خدا بترس و از یاری ما دست برمدار.
اما این سخنان نورانی در او تأثیر نکرد و آخرالامر از جمله کسانی شد که با یزید بیعت کرد. او بیعت خود را با یزید این‏گونه توجیه می‏ کرد: «اگر این کار درستی بوده چه بهتر و گرنه صبر می‏ کنم تا اوضاع بهتر شود».
پس از اینکه مردم مدینه علیه یزید خروج کردند و بیعتش را شکستند، وی فرزندان خود را گرد آورد و گفت: ما طبق بیعت خدا با او (یزید) بیعت کردیم و از پیغمبر شنیدم که فرمود: روز قیامت پرچمی افراشته گردد و گروهی به زیر آن گرد آیند و سپس اعلام شود که اینان جفاکارانند و بزرگترین جفا و خدعه پس از شرک به خدا نقض بیعت است. مبادا یکی از شما بیعت خود را بشکند که میان من و او رابطه قطع خواهد شد.
البته عبدالله بن عمر از زمان حضرت علی(ع) نیز یکی از خواصی بود که در عین اعتقاد به حقانیت علی(ع) و باطل دانستن دشمنانش، سکوت کرد و امام را یاری نکرد.

او در واقع، از قاعدین بود، اما در قضیه عاشورا، با توجه به عملکردش و روی آوری به یزید و پای‏بندی به او و تنها گذاشتن امام، و با علم به حدیث پیغمبر(ص) که هر کسی از یاری و نصرت حسین(ع) دست بردارد ذلیل و خوار است، او را از قاعدین و توقف‏ کنندگان در حقانیت امام دانستن بسی جای تأمل دارد؛ زیرا او آشکارا به یزید اعلام وفاداری نمود و برای او تبلیغ کرد و به بیعت خود استوار ماند.

عبدالله بن زبیر

یکی دیگر از کسانی که در حقانیت امام تردید داشته و یا منکر آن بوده است، و به همین دلیل در رکاب امام(ع) در جنگ با دشمنان حاضر نشد، عبدالله بن زبیر است. «وی بیست ماه پس از هجرت، در مدینه متولد شد. محدثان و مورّخان عامه، او را به کثرت عبادت وصف می‏کنند. وی از سرسخت‏ ترین دشمنان خاندان پیامبر اسلام بوده و هم او بود که پدرش را از علی(ع) برگردانید و او را به جنگ با آن حضرت، برانگیخت... سعید بن جبیر روایت کرده که روزی عبدالله، به عبدالله بن عباس روکرد و گفت: چهل سال است که دشمنی شما اهل‏بیت را در دل خویش جا داده‏ ام و آن را پنهان می‏دارم. او نیز که از مخالفت‏ کنندگان با بیعت یزید بود، به دنبال آن از مدینه به مکه پناهنده شد. وی از جمله کسانی بود که می‏ خواست امام حسین(ع) در مکه نماند؛ زیرا با حضور امام و تجمع مردم بر گرد آن حضرت، زمینه ای برای توفیق او نبود. وی هر چند که گاهی به ظاهر، پیشنهاد انصراف از سفر عراق را به امام می‏ داد، اما چون هوای خلافت را در سر می‏ پروراند و در فکر سقوط حکومت یزید بود، خود را رقیب جدّی امام(ع) می‏ دانست و نه تنها با هدف او موافق نبود، بلکه به شکست او نیز بی‏ میل نبود. از این ‏رو، از شهادت امام(ع) کمال استفاده را به نفع خود بر علیه یزید برد. «عبدالله زبیر پس از مرگ یزید ادعای خلافت کرد و گروهی با او بیعت کردند تا اینکه در سال73 هجری در دوره خلافت عبدالملک به دست نیروهای حجاج بن یوسف که برای سرکوبی او به مکه هجوم آوردند، کشته شد.

نقش خواص متنفذان حاضر در عصر امام حسین(ع) در شکل‏ گیری حادثه عاشورا

در یک تقسیم‏ بندی می‏ توان خواص دوره امام حسین(ع) را به چند دسته تقسیم کرد:
1/ بقایای اصحاب پیامبر(ص) از مهاجر و انصار؛ مانند: جابر بن عبدالله انصاری، ابن عباس، سهل بن ساعدی و انس بن مالک.
2/ بزرگان و خواص شیعه؛ مانند: محمد حنفیه، مختار، سلیمان بن صرد خزاعی، هانی بن عروه، مسیب بن نجبه فزاری و ابراهیم اشتر.
3/ اطرافیان خلفا؛ مانند: عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر.
4/ متنفذان در قبایل قحطانی در سرزمین عراق که شامل بزرگان و رؤسای قبایل قحطانی می‏ شوند؛ مانند: شمر، محمد بن اشعث و عمرو بن حریث.
5/ کارگزاران بنی ‏امیه از قبیل عمارة بن عقبة بن ولید و ابن زیاد.

اکنون با توجه به عملکرد خواص عصر امام حسین(ع) در قبال حادثه عاشورا، می‏توان آن‏ها را به دو گروه تقسیم کرد:

  • کسانی که از همکاری با امام(ع) به علل و دلایلی بازماندند و توفیق حضور در رکاب او را نیافتند.
  • کسانی که زمینه ساز حادثه عاشورا بوده و آتش جنگ را بر علیه امام(ع) دامن زدند.   
گروه اول را نیز از حیث نوع موضع‏ گیری می‏توان به اقسامی به شرح ذیل تقسیم کرد:

الف) کسانی که به حقانیّت امام(ص) قایل بودند، اما قدرت همراهی و یاری او را نداشتند. از این گروه می توان به جابربن عبدالله انصاری، صحابی بزرگ پیامبر(ص)، اشاره نمود. «جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام خزرجی انصاری مکنّی به ابو عبدالله از بزرگان صحابه رسول الله(ص) و از دوستداران خاندان پاک آن حضرت است... جابر خود گوید: «رسول اکرم(ص) خود شخصا در بیست و یک غزوه حضور داشت و من در نوزده غزوه شرکت داشتم، وی در بدر و اُحد شرکت ننمود، ولی به مسلمانان آب می‏ داد که پدرش به علت خردسالی او را از نبرد باز می‏ داشت. جابر در صفین در رکاب امیرالمؤمنین(ص) بوده و او نخستین کسی است که امام حسین(ع) را پس از شهادتش زیارت نمود و آخرین کسی از یاران رسول الله(ص) بود که درگذشت. وی نسبت به خاندان رسالت ارادتی شایان داشت که حدیث لوح فاطمه(س) مشتمل بر اسامی حضرات ائمه معصومان را او به امام باقر(ع) باز گفت و سلام پیغمبر را به آن حضرت رساند. وی در هنگام حادثه عاشورا نابینا بود، از این‏ رو، نتوانست با امام(ع) در کربلا حضور یابد. عبدالله بن جعفر و محمد حنفیه نیز از همین گروهند که به علت کهنسالی و بیماری یا علل و مصالح دیگر، از حضور در کربلا بی ‏نصیب ماندند.

 ب) کسانی که قایل به حقانیت امام(ع) بودند و در عین توانایی، با او همراه نشدند. مانند، عبیدالله ‏بن حر جُعفی و... اعتقاد به اینکه امام(ع) بر علیه اهل ضلال و نفاق قیام کرده و سعادت و خوشبختی در فرمانبرداری از اوست، کاشف از اعتقاد او به حقانیت امام است؛ هر چند که این امر، به تنهایی، علت رستگاری نیست، بلکه حرکت بر اساس این اعتقاد و عمل بر طبق آن، لازم است و چون عبیدالله اعتقاد را به مرحله عمل نرسانید، رستگار نشد.
البته اعتقاد به حقانیت نیز، از حیث شدت و ضعف، دارای مراتب است. مثلا افرادی مانند سلیمان بن صردخزاعی و مسیب نجبه فزاری (از سران شیعیان کوفه) که معتقد به حقانیت امام(ع) بودند و حتی از او دعوت رسمی به عمل آورده بودند، با این حال، از یاری آن حضرت سر باز زدند. شاید بتوان گفت: اعتقاد آنان به حقانیت امام در مرتبه شدیدتر (به نسبت عبیدالله بن حر جعفی) بوده است، ولی آنچه اهمیت دارد، عمل است که هم آنان و هم عبیدالله در آن مساوی بودند.
ج) کسانی که نسبت به حقانیت امام(ع) توقف کرده و یا از منکران بودند و بدین روی از یاری او خودداری کردند.
عبدالله بن عمر را می‏توان یکی از این افراد دانست. «وی سال سوم بعثت، در مکه متولد شد و گویند قبل از پدرش ایمان آورده که بنابراین، باید پیش از بلوغ، مسلمان شده باشد. او پیش از پدر خود به مدینه هجرت کرد و در سال 73یا  74ه.ق در سن 84 سالگی در مکه از دنیا رفت.

ادامه دارد...

نقش خواص در شکل‏ گیری فرایندهای تاریخی
حوادث گذشته که چیزی جز محتوای تاریخ نیست، گنجینه عبرت‏ گیری آیندگان و سرمایه‏ ای گران‏سنگ برای نوع بشر است. مطالعه و بررسی این حوادث و پیامدهای آن‏ها، برای انسان در نوع تفکر و تصمیم‏ گیری و برخورد با قضایای پیش آمده امری ضروری است.
با یک نگاه جامعه‏ شناختی نسبت به جوامع پیشین، در می‏یابیم که هر جامعه‏ ای در طول تاریخ، افرادش را در دو گروه خواص و عوام تجریه کرده است و در واقع، همین دو گروهند که منشأ تحولات تاریخی در دوره‏ های مختلف بوده‏ اند؛ به گونه‏ ای که هر پدیده تاریخی، حاصل نوع عملکرد این دو طایفه و تعامل آن‏هاست. اکنون با توجه به مرجعیت خواص برای عوام و تأثیرپذیری گروه پیرو از طایفه پیشرو، توجه به عملکرد و نوع تفکر این دو دسته در انعقاد و شکل گیری فرایندهای تاریخی، امری حایز اهمیت خواهد بود؛ زیرا نوع عملکرد آن‏هاست که می‏ تواند جامعه و حتی تاریخ را سعادتمند کرده و یا به تباهی و انهدام بکشاند.

عنصر اصلی در این امر، خواص هستند؛ زیرا به فرموده رهبر معظم انقلاب، «حرکت خواص، به دنبال خود حرکت عوام را می‏ آورد... یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات می دهد؛ گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص برای زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه گمراهی می‏ غلطاند... اگر خواص، در هنگام خودش، کاری را که لازم است، تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می‏ کند و حسین بن علی‏ ها به کربلا کشانده نمی شوند. وقتی که خواص طرفدار حق در یک جامعه یا اکثریت قاطعشان آنچنان می‏ شوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می ‏کند، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و از دست دادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و تنها ماندن، حاضر می‏ شوند حاکمیت باطل را قبول کنند. بدیهی است اگر خواص در تشخیص صواب از خطا دقت داشته باشند و همت خود را در راستای آنچه که به صلاح جامعه و تاریخ است، استوار سازند، عوام نیز پیروی می‏ نمایند؛ زیرا خواص در همه ابعاد فکری، رفتارهای فردی و اجتماعی و سایر شئونات، مقتدای عوام هستند. نتیجه چنین عملکردی، تعالی جامعه و سعادت مردم است، در غیر این صورت، نتیجه‏ ای جز تباهی و انهدام نخواهد داشت.

پس پیدایش هر حادثه‏ ای در جوامع بشری در مرتبه اول معلول عملکرد خواص آن جامعه است که طبیعت چنین عملکردی، تأثیرپذیری عوام را به دنبال دارد؛ خواص، یا خواصِ حقّند و یا خواصّ باطل. خواصّ حق نیز در مقابل مظاهر دنیوی یا پای‏بند به حقند و یا روی گردان از حق. بدیهی است هر یک از این اقسام می‏تواند در پیدایش و عدم پیدایش فرایندهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی مؤثر باشد و در نتیجه، جامعه را به صلاح و یا فساد بکشاند.
حادثه عاشورا و کشته شدن فرزند رسول خدا(ص) یکی از حوادثی بود که نقش خواص در قبال آن بسیار برجسته و قابل توجه و تأمل بوده است .

ادامه دارد...

در آستانه اربعین حسینی یکبار دیگر بر ان شدیم تا با تحلیل وقایع صدر اسلام خود را در بوته آزمایش و محک قرار دهیم تا اگر خدای ناکرده ناخالصی درون دینمان نفوذ کرده آن را شناسایی و آمادگی ظهور حضرت صاحب الامر را پیدا کنیم؛

نهضت عاشورا با تمام درس‏ها و عبرت‏های آن، پیام‏دار شکوه و عظمت آن بزرگ‏مرد الهی، یعنی سید جوانان اهل بهشت، حضرت حسین بن علی(ع) است. اینکه نهضت بی‏مثال عاشورا هنوز که هنوز است بر تارک جهان می‏درخشد و روز به روز بر تجلّی آموزه‏های آن برای تشنگان حقیقت و طالبان سعادت افزوده می‏شود، چیزی نیست مگر موهبتی برخاسته از عظمت شأن و بلندی مقام آن امام همام و نشانه‏های وجودی او. و از این روست که این نهضت مقدس با نام حسین(ع) زنده است.
نهضت عاشورا در بردارنده مشخصه‏ها و ابعاد مختلف شئون بشری است، به گونه‏ای که سال‏های سال است که فکر بشر را جلب خود کرده و انسان امروز، هر روز از آن واقعه، ابعاد جدیدتری را می‏یابد و تشنه‏تر از همیشه به بررسی ابعاد و آموزه‏های آن می‏پردازد، این است که مسلمانان باید در فراگیری درس‏ها و عبرت‏های عاشورا، بذل همت کرده و در طریق رسیدن به سعادت، آن‏ها را چراغ راه خویش قرار دهند.
از آن‏رو، که شخصیت وجودی حضرت سیدالشهدا و قیام الهی او مشتمل بر جلوه‏های متنوعی از هدایت انسان‏هاست و همین امر سبب جلب افکار اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان به این حقیقت بوده است، هر کس از زاویه‏ای به بررسی و تحقیق درباره شخصیت و سیره و سنّت او نشسته و در این میان به نتایج مفیدی هم دست یازیده است. از جمله مسائل مورد بحث در زمینه عبرت‏گیری از حماسه عاشورا، بررسی موقعیت عوام و خواص در این حادثه است؛ مسئله‏ای که رهبر معظم انقلاب بارها به آن اشاره کرده و تذکر داده‏اند. آنچه در پی می‏آید، نگاهی به موقعیت خواص و عوام در عصر امام حسین(ع) و موضع‏گیری آن‏ها در قبال حادثه عاشوراست.
معنا و مفهوم خواص
به دلیل آنکه انسان مدنی بالطبع و نیازمند زندگی اجتماعی است، همواره تکامل و تعالی خود را در همبستگی با جامعه می‏بیند و عموما فرآیند تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را در جامعه به عنوان یک حقیقت می‏پذیرد و از این‏روست که در مطلق جوامع بشری، مردم از حیث نفوذ و قدرت و اثرگذاری بر دیگران و نیز تأثیرپذیری از ایشان به دو قطب تأثیرگذار و تأثیرپذیر تقسیم می‏شوند. در این میان، گروهی که تأثیرگذارند و در واقع، اقلّیتی از افراد جامعه را تشکیل می‏دهند، به لحاظ خصوصیاتی که دارند ـ یعنی اهل تحقیق و نظر بوده و بر اساس بصیرت و عقل به تحلیل مسائل می‏پردازند و به همین دلیل پیش‏کسوتان جریان‏های اجتماعی هستند ـ «خواص» نامیده می‏شوند. از دیدگاه جامعه‏شناختی، خواص، گروهی اجتماعی هستند که دیگران در ارزشیابی خود، آن‏ها را ملاک و معیار قرار می‏دهند. در اعمال و رفتار خود از آن‏ها الهام گرفته و رأی و دیدگاه آن‏ها را، مبنای داوری و عمل خود قرار می‏دهند. از این‏روی، به آن‏ها گروه‏های مرجع یا داوری یا استنادی گفته می‏شود.1
رهبر معظم انقلاب در یک تقسیم جامعه‏شناسانه، از این گروه این‏گونه یاد می‏کنند: «[خواص] کسانی هستند که از روی فکر و فهمیدگی و آگاهی و تصمیم‏گیری کار می‏کنند؛ یک راهی را می‏شناسند و دنبال آن راه حرکت می‏کنند... خواص یعنی کسانی که وقتی عملی انجام می‏دهند، موضع‏گیری می‏کنند و راهی را که انتخاب می‏کنند از روی فکر و تحلیل است. می‏فهمند و تصمیم می‏گیرند و عمل می‏کنند».2
پس کسانی که در برخورد با حوادث اجتماعی، اهل بصیرت و آگاهی‏اند و خود تصمیم گیرنده‏اند نه پیرو تصمیم دیگران، خواص نامیده می‏شوند.

 پیام های سیاسی اجتماعی عاشورا از دیدگاه روایات

امر به معروف و نهی از منکر: حادثه عاشورا دارای دو بعد میباشد: بعد منطقی و بعد عاطفیکه همان حساسات افراد نسبت به حادثه عاشورا می باشد. بواسطه بعد عاطفی عاشوراست که پیام های عاشورا بویژه پیامهای اخلاقی آن در افراد تأثیر گذار است. امام حسین(ع) فرمودند: « من کشته اشک چشمم و با حزن و اندوه کشته شدم و برخداست که غمگینی به زیارت من نیاید مگر آنکه اورا شادان به اهل خود برگرداند » گریه های امام سجاد(ع) نیز بعد از واقعه عاشورا برای ابلاغ پیام های عاشورا بوده است  

آنچه که ارزش این قیام را بالا می برد مسئله امر به معروف و نهی از منکر بود. آن حضرت در وصیتنامه خود به محمد حنفیه فرمود: « اُریدُ عَن آمُرَ با المعروف ِ و اَنهی عَنِ المُنکَرِ» اراده کرده ام که امر به معروف و نهی از منکر نمایم. امام حسین(ع) درفرمایشی دیگر در پاسخ شخصی که از علت قیام پرسید فرمودند: «الاتَرَونَ إلَی الحَقَّ لایُعمَلُ بِهِ، و إلَی الباطِلِ لایُتناهی عَنه»؟ آیا نمی بینید به حق عمل نمی شود؟ آیا نمی بینید از باطل نهی نمی شود؟ امام صادق(ع) فرمود: کسی که بتواند جلوی مفاسد را بگیرد ولی نگیرد گویا دوست دارد که خداوند متعال معصیت شود. چنین کسی اعلان دشمنی با خدا کرده است. اهل بیت عصمت و طهارت نیز در طول زمان اسارت امر به معروف و نهی از منکر نمودند که نمونه آن در مسجد شام بود وقتی که آن خطیب بدبخت دستگاه اموی شروع به سبّ حضرت علی و امام حسین(علیهما السلام) کرد که در آن هنگام امام سجاد(ع) فرمود: « وَیلُکَ أَیُّها الخاطِب اِشتَرَیتَ مَرضاهِ المَخلوقِ بِسَخَطِ الخالِقِ فَتَبَوَّأ مَقعَدَکَ مِن النّار». وای بر تو ای خطیب، برخوش آمدن یک آدم، خدا را به غضب آوردی جایگاه تو در جهنم است. امام سجاد(ع) نیز در مسأله امر به معروف و نهی از منکر مسیر پدر بزرگوار را ادامه دادند و باآن خطبه آتشین که در مسجد شام ایراد نمودند تار و پود بنی امیه را رسوا و مفتضح ساختند و آنها را برای همیشه تاریخ به زباله دان تاریخ سپردند و عاشورا را برای همیشه تاریخ زنده نگه داشتند. در زیارت مطلقه امام حسین(ع) می خوانیم: «اَشهَدُ أَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصّلوة، و آتَیتَ الزَّکاة و أَمَرتَ بالمعروف و نَهَیتَ عَنِ المُنکَرِ» حد و مرز امر به معروف و نهی از منکر در جائی است که ضرر جانی، مالی، عرضی در کار نباشد ولی اگر چنین ضررهایی در کار باشد باید امر به معروف و نهی از منکر ترک شود. اما شرایط در زمان امام حسین(ع) به گونه ای بود که اسلام برای امر به معروف و نهی از منکر اهمیتی بالاتر از جان و مال و حیثیت انسان قائل بود؛ بنابراین هیچ چیز نمی توانست اسلام را از نابودی نجات دهد مگر خون مطهر اباعبدالله(ع) و آن حضرت جهاد که از سخت ترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است را انتخاب کرد و ریشه ظلم امویان را از جا برکند و اسلام را زنده نمود. استقلال و عزت یک جامعه به امر به معروف و نهی از منکر آن جامعه بستگی دارد.

مسلمانان درکشورهای اسلامی باید به این پیام عاشورا (امر به معروف و نهی ازمنکر) توجه ویژه ای داشته باشند. عاشورا به مسلمانان پیام داد که نباید در برابر منکرات بویژه تهاجم فرهنگی دشمنان سستی نشان داد که آنها هدفشان از این امر تسلط برآن کشورهاست.

به عنوان نمونه در کشورمسلمان اندلس، یهودیت و مسیحیت شروع به ترویج آئین خود کردند و مسلمانان نسبت به این موضوع عکس العملی از خود نشان ندادند (نهی از منکر نکردند) وقتی عقاید مسلمین ضعیف شد، انسجام اسلامی خود را در دفاع از کشور ازدست دادند وقتی اتحاد و انسجام ازبین رفت، کشور اشغال شد.

آزادگی:

 آزادگی یعنی جوانمردی، اصالت، نجابت، شرافت و مروت .حادثه عاشورا، جلوه بارزی از روح آزادگی درمورد امام حسین(ع) و خاندان اوست، آن حضرت از میان دو امر؛ یعنی زندگی با ذلت و شهادت، شهادت را پذیرفت و در دست خواری برای بیعت با یزید دراز نکرد. روح آزادگی امام(ع) سبب شد که وقتی لشکر میان اوو خیمه ها حائل وفاصله انداختند و قصد تعرض به خیام کردند امام(ع) فریاد برآوردند: : «وَیلَکُم یا شیعَهَ آل أبی سفیانٍ إن لَم یَکن دینٌ و کُنتُم لا تَخافونَ المَعاد، فکُونُوا أَحراراً فی دُنیاکُم» وای برشما پیروان خاندان ابوسفیان، اگر دینی ندارید و از روز بازپسین شما را پروایی نیست، پس لااقل در دنیای خود آزاد مرد باشید. حضرت اباعبدالله(ع) زندگی با حکومت یزید را که سرتا پا جنایت و فساد بود را ذلت محض می دانست به همین جهت به جهانیان پیغام داد که «مرگ سرخ به از زندگی ننگین است»

نمونه بارز حریت در صحنه کربلا، حر بن یزید ریاحی بود. روحیه آزادگی او سبب شد که از سپاه کفر جدا شود و به لشکر حق بپیوندد و با این عمل خود را از عذاب الهی نجات دهد و چون به شهادت رسید امام حسین(ع) بر بالین اوحضور یافت و فرمود:« أنتَ حُرٌّ کَما سَمَّتکَ أٌمُّکَ، و أَنتَ حُرٌّ فی الدنیاوأنتَ حُرٌّ فی الآخرهِ» تو آزاده ای همانگونه که مادرت نامت را حر نامید و تو دردنیا و آخرت آزاده می باشی. مردم ایران هم با تأسی از پیام های عاشورا مرگ باعزت رابر زندگی با ذلت حکومت طاغوت ترجیح دادند و خونها ریخته شد و شکنجه ها تحمل کردند تابه آزادگی رسیدند. امیرالمومنین(ع) در فرمایش گهر باری می فرمایند: «اگر دلت می خواهد آزاد زندگی کنی، مثل بردگان و بندگان زحمت بکش، کار کن، رنج بکش، ودست از مال فرزندان آدم عموماً هر که می خواهد باشد ولو حاتم طائی ببند.»

 عدالت:

عدل در لغت تسویه، موازنه، نظر و مثل، همتا، مانند، پیمانه، پاداش، فریضه، فدیه، و ضد ظلم وجور معنا شده است. عدالت، رسالت همه انبیاء و اولیاء است حضرت علی(ع) در اجرای عدالت پس از رسول خدا برترین نمونه در اجرای عدالت است تا آنجا که او را شهید عدالت می دانند حضرت امیر المومنین(ع) فرمودند:«واللهِ لَهِیَ أَحَبَّ إلَیَّ مِن إمرَتِکُم، الّا أن أُقیمَ حقّاً، أوأَدفَعَ باطِلاً»به خدا سوگند، همین کفش بی ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوبتر است مگر آنکه حقی را بپا دارم یا باطلی را دفع نمایم.امام حسین(ع)، را هم باید شهید راه عدالت نامید. در زیارتنامه آن حضرت در اول ماه رجب می خوانیم: «أَشهَدُ أنَّکَ قَد أمَرتَ بِالقِسطِ وَالعَدل ِ وَ دَعَوتَ اِلیهِما». امام حسین(ع) در برابر حکومتی قیام کرد که کوچکترین عدالت در آن به چشم نمی خورد، بنی امیه هر روز بر ظلم و جور و تاراج بیت المال مسلمین می افزودند و فقرا فقیرتر و اغنیاء ثروتمند تر می شدند، علاوه بر اینکه حکومت مشروع از آن آل علی(ع) بود نه از آن ابوسفیان و حکومت امویان غاصبانه بود. امام حسین(ع) از کثرت گناه و فساد و بی عدالتی در جامعه رنج می برد، شب ها نزد قبر جدش پیامبر (صلوات الله علیه وآله وسلم) می رفت و از دست امت شکایت می فرمود تا اینکه شبی پیامبر (ص) را در عالم خواب دید که به او فرمود: «حبیبی یا حسین! إنَّ أباک و أمِّکَ و أخاکَ قَدقدّموا عَلیَّ و هم إلیک مُشتاقون، و إنَّ لَکَ فی الجَنَّهِ دَرَجاتٌ لَن تَنالُها إلّا باالِشَّهادَهِ» عزیز من ای حسین! پدرت و مادرت و برادرت نزد من آمده اند و آنها آرزومند تو هستند و همانا تو را دربهشت مقاماتی است که به آن مقامات نرسی مگر با شهادت.

امام حسین(ع) در وصیت نامه ای که به برادر خود محمد حنفیه نوشت علت قیام خود را اینگونه بیان فرمود: قال الحسین(ع):« إنَّما خَرَجت ُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فی اُمَّهِ جَدِّی» همانا من قیام کردم برا اصلاح امت جدم رسول الله (ص). یکی از مصادیق اصلاح جامعه اجرای عدالت اجتماعی می باشد بنابراین حضرت سید الشهداء(ع) نیز شهید راه عدالت شد.

عاشورا به جهانیان پیام داد که باید در مقابل بی عدالتی واکنش نشان داد که سعادت دنیوی واخروی افراد و اجتماع در سایه عدالت اسلامی تأمین می گردد.

غیرت

 غیرت در لغت به معنای آن است که سرشت طبیعت انسان از مشارکت غیر در امر مورد علاقه اش نفرت داشته باشد و در اصطلاح: آن است که کسی به خاطر علاقه به همسر یا ناموس به دیگری اجازه تعرض ندهد. امام حسین(ع) در روز عاشورا نقطه ای را مرکز قرار داده بود که بعد از حملات در آن محل استراحت می نمودند ولی ناگاه لشکر بین او و خیام فاصله انداختند و قصد تعرض به خیمه ها را کردند.  امام حسین(ع) در آن حال فرمودند: أَنَا الَّذی اُقاتِلُکُم، و تُقاتِلونی، و النِّساءُ لَیسَ عَلَیهِنَّ جُناحٌ فَامنَعوا عُتاتَکمُ و طُغاتَکُم و جُهّالَکُم عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمتُ حَیّاً : من با شما می جنگم و شما با من، زنان را در این میان گناهی نیست، این خیره سران و نادانان و ستمگران را تا زنده ام نگذارید متعرض حریم من بشوند. امام حسین(ع) با این کلام در روز عاشورا به مردان مسلمان پیام غیرت داد که نسبت به نوامیس خود غیرتمند باشید اگر شاهد بدحجابی در جامعه هستیم به علت عدم الگوپذیری ازغیرتمندان صحنه عاشوراست. پیامبراکرم(ص) در باب اهمیت غیرت می فرماید: «جَدَعَ الله أنفَ مَن لایُغارُ مِنَ المؤمِنین و المسلمین ».خدا بینی مؤمن و مسلمان بی غیرت را به خاک می مالد. کسی که مخالف پیام های عاشورا عمل کند و در نقطه مقابل آرمانهای اباعبدالله(ع) حرکت کند و مرتکب منکرات و ازجمله استماع موسیقی های مبتذل شود مسلماً فردی بی غیرت نسبت به ناموس خود می باشد. پیروان عاشورا هم درس عفاف و حجاب را به عنوان «غیرت ناموسی» از کربلا می آموزند و هم دفاع از مظلوم و نصرت حق و مبارزه با باطل و بدعت را به عنوان غیرت دینی از حماسه آفرینان کربلا می آموزند.

عفاف وحجاب

 نهضت عاشورا برای احیاء و بهادادن به ارزشهای اسلامی بود از آن جمله حفظ حجاب زن مسلمان است که از ضروریات دین می باشد. ارزش زن در حفظ حجاب اوست. امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) و دودمان رسالت با گفتار و عمل یادآور این گوهر ناب هستند. اهل بیت عصمت و طهارت در عین مشارکت در حماسه عظیم و ادای رسالت حساس و خطیر ابلاغ پیام های عاشورا به جهانیان، متانت و عفاف خود را هم رعایت کردند و اسوه جهانیان شدند.

چون اهل بیت رسالت به نزدیک دمشق رسیدند، ام کلثوم به شمر فرمود: مرا با تو نیازی است گفت: چیست؟ فرمود: ما را که به این شهر می برید از دروازه ای وارد کنید که تماشاگر کمتر باشد و دیگر آنکه به نیزه داران پیشنهاد کن که این سرها را ازمیان کجاوه های ما بیرون ببرند که از بس ما را با این حال دیدند، خوار شدیم.

 اعتراض حضرت زینب(س) به یزید در مورد هتک حجاب اهل بیت رسالت

ام سلمه می گوید: روزی من و میمونه نزد رسول الله(ص) بودیم که ابن مکتوب نابینا آمد. پیامبر(ص) به ما دو نفر فرمود: چادر به سر کنیم و خود را بپوشانیم. ما گفتیم: «یا رسول الله ابن مکتوم که نابیناست و مارا نمی بیند» پیامبر(ص) فرمود: «آیا شما هم نابینا و او را نمی بینید؟»

وفاداری

 ازجمله پیامهای اخلاقی عاشورا وفای به عهد و پیمانی است که با کسی می بندیم. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «أَشرَفُ الخَلائِقِ الوَفاءُ» با شرافت ترین مخلوقات وفاداری است. حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در فرمایشی دیگر می فرمایند: «مِن دَلائِلِ الایمانِ الوَفاءُ باالعَهد » شخص با ایمان به عهد و پیمان خود پای بند است. ازجمله موارد نقاط ضعف اهل کوفه بی وفائی آنان است که در این امر (بی وفائی) مشهورند. ازجمله موارد بی وفائی کوفیان، بی وفائی نسبت به امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و بی وفائی آنان نسبت به حضرت مسلم بن عقیل(س) است که قول یاری دادند و نقض عهد کردند و هم بی وفائی آنان نسبت به خود سید الشهداء(ع) که نامه هایی به آن حضرت نوشتند و وعده یاری دادند ولی دروقت لازم نه تنها به وعده خود وفا نکردند بلکه شمشیر بر رخ امام حسین(ع) کشیدند. امام حسین(ع) در روز عاشورا در خطبه ای انتقاد آمیز از بی وفائی آنها یاد می کند. " تَبّاًلَکُم أَیَّتُها الجَماعَهَ و تَرَحاً، إستَصرَختُمُونا والهِین َ فَأَصرَخنا کُم مُوجِفینَ، سَلَلتُم عَلَینا سَیفاً لَنا فی ایمانِکُم"

امام حسین(ع) فرمود: مرگ و پریشانی بر شما ای مردم که حیران و سرگردان بودید و مارا به دادرسی خویش خواندید. همین که ما شتابان برای یاری و دادرسی شما آمدیم شمشیری که باید طبق سوگندهایتان برای یاری ما بکشید، به روی ما کشیدید. امام حسین(ع)، خود مصداق بارزی از وفاداری است. سید الشهداء(ع) عهدی باخدا بسته بود و به نحو احسن به عهد خود وفاکرد در زیارت اربعین می خوانیم: «أشهَدُ أنَّکَ وَفَیتَ بِعَهدِ اللهِ» یاران آن حضرت نیز نسبت به خود امام(ع) تا پای جان وفاداری خود را نشان دادند مخصوصاً قمر بنی هاشم(ع) که در وفاداری مشهور شد؛

در زیارت آن حضرت می خوانیم: « اَشهَدُ لَکَ باالتَّسلیمِ والتَّصدیقِ و الوفآءِ و النَّصیحَهِ لِخَلَفِ النَّبیِّ صَلَی اللهُ علیه و آلِهِ المُرسَل »گواهی می دهم که تو مقام تسلیم و تصدیق و وفاداری و خیرخواهی را نسبت به حسین(ع) فرزند پیامبرکه درود خدا بر او وآلش باد در حد کمال داشتی. امام حسین(ع) در شب عاشورا دروصف یارانش فرمودند: قال الحسین(ع):«فأنّی لااَعلَمُ أصحاباً أَوفی ولاخیراً مِن أصحابی» همانا من باوفاتر و بهتر از یاران خودم سراغ ندارم.

و شعار «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند» درسی است که مردم مسلمان ایران از وفاداران صحنه عاشورا آموختند.

پیام های عاشورا منحصر در احکام دینی نشد بلکه سید الشهداء(ع) درس زندگی سعادتمندانه به انسانها آموخت و همه اصول و جنبه های اسلامی عملاً در این حادثه تجسم پیدا کرده است. به گفته شهید مطهری: « امام(ع) انسان مافوق است نه مافوق انسان؛ به همین دلیل می تواند سرمشق باشد، اگر مافوق انسان می بود، به هیچ وجه سرمشق نبود.»  

ایثار: گذشتن از خواسته های خود و نیز چشم پوشیدن از آنچه مورد علاقه انسان است، به خاطر دیگری و در در راه دیگری ایثار است. امام حسین(ع) اوج ایثار که ایثارجان و خون است از خود نشان داد. اصحاب امام حسین(ع) هم تا زنده بودند اجازه ندادند از بنی هاشم کسی به میدان برود. حضرت زینب(س) ازجمله ایثار گران کربلا بود:

الف ـ هنگامیکه ابن زیاد در کوفه دستور قتل امام سجاد(ع) را صادر کرد حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمودند: «یَا ابن زیادٍ، إنَّکَ لَم تَبقِ أحَدَاً فَإن کُنتَ عَزَمتَ عَلی قَتلِه فَاقتُلنی مَعَه » ای پسر زیاد تو کسی را برای ما باقی نگذاشتی، اگر تصمیم کشتن این یکی را هم گرفته ای مرا نیز با او بکش.

ب ـ به میدان نبرد فرستادن حضرت زینب(س) طفلان صغیرش را، برای یاری امام حسین(ع) و عدم حضور ایشان هنگام برگرداندن جسم بیجانشان از میدان به خیمه گاه از جمله موارد ایثار حضرت زینب(س) در عرصه کربلاست.

از دیگر ایثارگران کربلا می توان از قمر بنی هاشم(ع) نام برد که با رد امان نامه شمر در روز تاسوعا و شب عاشورا در مقابل برادر، هنگامیکه امام حسین(ع) خطاب به یاران فرمود:  من عهدم را از شما برداشتم هر کس می خواهد، برود از جانب من مانعی ندارد حضرت عباس(ع) گریان شد و فرمود: هرگز از شما دست نخواهم کشید، خدا نیاورد زندگی پس از شما را

روز عاشورا نیز وقتی با لب تشنه وارد شریعه شد، با یادآوری کام تشنه حضرت سید الشهداء(ع) ایثار و گذشت به او اجازه آب نوشیدن نداد و با لب تشنه به شهادت رسید.

امیر المؤمنین(ع) فرمود:« اَلأیثارُ أَحسَنُ الأحسانِ و أَعلی مَراتِبِ الأیمانِ» ایثار نیکوترین احسان و بالاترین مراتب ایمان است.

حضرت اباالفضل(ع) به خاطر ایثاری که برای برادر از خود بروز داد به مقاماتی عالی در درگاه الهی راه یافت به گونه ای که باقی شهداء غبطه او را می خورند اگر امروزه دشمنان اسلام از این کشور واهمه دارند و ما در امنیت بسر می بریم به خاطر ایثار شهداء انقلاب در جنگ تحمیلی است که فقط برای حفظ اسلام از جان خود گذشتند. و این درسی بود که آنها از نهضت عاشورا آموختند.

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی