مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

زمینه ‏سازان و به وجود آورندگان حادثه عاشور
حادثه عاشورا در بر دارنده دو گونه از خواص بود: خواص حق و مثبت که در لشکرگاه امام(ع) طریق سعادت را می ‏پیمودند و خواص باطل و منفی که در مقابل امام(ع) صف کشیده بودند. هر یک، گروه زیادی از عوام را پشت سر داشتند.

آسیب‏ شناسی خواص جبهه باطل و ارزیابی آن‏ها:
متأسفانه، شمار خواص منفی و منحرفی که در زمینه‏ سازی و پیدایش حادثه عاشورا و راه اندازی عوام بر علیه امام تأثیر به سزایی داشته‏ اند، کم نبودند. حضور قبایل مختلف کوفه و کوفیان در لشکرکشی علیه امام حسین(ع)، گواه این مطلب است. عوامل انحراف این‏گونه خواص اموری از قبیل راحت ‏طلبی، دنیاپرستی، دور شدن از معنویت، تعصبات قبیله‏ ای و جعل حدیث بوده است. شناخت مصادیق خواص، بخصوص خواص جبهه باطل، برای بررسی آسیب‏ها و دلایلی که باعث لغزش و انحراف آن‏ها شده است و نیز عبرت‏ گیری از عاقبت سیاه آنان، امری پسندیده و بلکه لازم است. شناخت مصادیق این نوع خواص در هر دوره‏ ای از تاریخ اسلام، با توجه به گویا بودن تاریخ اسلامی، امری نه چندان سخت، بلکه کوششی مفید است؛ زیرا تاریخ سند گویای حوادث گذشته و آینه اعمال و عملکردهای گذشتگان است.

1. شریح قاضی
شریح بن حارث، قاضی معروف کوفه و وابسته به امویان بود. او در اصل یمنی بود و در زمان عمر به قضاوت کوفه منصوب شد و مدت شصت سال این شغل را داشت. جز در ایام عبدالله بن زبیر که سه سال این کار را ترک کرد، در ایام حج دست از این کار کشید و تا زمان مرگش در سال 97یا 98هجری ـ که عمرش بیش از صد سال بود ـ خانه‏ نشین شد.
چهره شریح قاضی به عنوان عالم وابسته به دربارِ ستم و در خدمت زر و زور و تزویر شناخته می‏شود و [معلوم است که دشمنان] همیشه برای کوبیدن حق، از چهره‏ های مذهبی و موجه که مردم حرفشان را می‏ پذیرند، استفاده می‏ کنند [و] شریح هم در منصب قضاوت بود و چنین سوء استفاده ‏ای از موقعیت او به نفع حکومت جور انجام گرفت.
2. عمربن سعد
عمربن سعد یکی از شخصیت‏های باطل و مؤثر در تحقق حادثه کربلا بود. او پسر سعد بن وقاص از سرداران صدر اسلام بود. پیش از حادثه عاشورا ابن زیاد حکمرانی ری را به او داده بود. وقتی که ابن زیاد از رسیدن امام(ع) به عراق مطلع شد، عمر سعد را طلبید و به او امر کرد که اول به کربلا برود و با حسین بجنگد و پس از آن، به ری برود، در غیر این صورت خبری از ایالت ری نیست. عمر سعد بین جنگ با امام و دست برداشتن از ملک ری مردد شد و سرانجام دنیاپرستی و ظواهر دنیوی و حکمرانی ری را بر کشتن فرزند پیامبر(ص) ترجیح داد و به کربلا رفت.
3. حُصین بن نُمیر
حُصین بن نُمیر یکی دیگر از خواص لشکر ابن زیاد بود. وی از سران امویان و از قبیله کنده بود که همواره با امام دشمنی داشت. در جنگ صفین در سپاه معاویه بود. در ایام یزید نیز بر عده‏ ای از سپاه فرماندهی داشت. او در دوران قیام مسلم بن عقیل در کوفه، رئیس پلیس ابن زیاد بود. هم او بود که قیس بن مسهر، فرستاده امام حسین(ع) را دستگیر کرد و نزد ابن زیاد فرستاد و قیس به شهادت رسید. وی هنگامی که عبدالله بن زبیر در مکه بر ضد یزید سر به مخالفت برداشته بود، بر کوه ابوقبیس منجنیق نهاد و کعبه را هدف قرار داد...
4. شَبَث بن رِبعی
شَبَث بن رِبعی یکی از خواص کوفه و از طایفه بنی تمیم است. «از متعینین شناخته شده و صاحب نفوذ کوفه و ابتدا در مسلک یاران امیرالمؤمنین(ع) بود و حضرت او را با عدی بن حاتم یا با صعصعه بن صوحان به نزد معاویه فرستاد که وی را به اطاعت خود بخوانند و او با معاویه به شایستگی سخن گفت و در جنگ صفین در رکاب حضرت بود، ولی هنگام عزیمت حضرت به نهروان او و اشعث بن قیس و عمرو بن حریث، سر از اطاعت او تافته، دیگران را نیز از اطاعت او باز می داشتند.

5. حدیث‏سازان
وجود متنفذان و خواصی که کارشان جعل حدیث بود، یکی دیگر از عوامل پیدایش حادثه عاشورا به شمار می‏آید. آنان که به نفع دستگاه حکومتی اموی جعل حدیث می‏کردند، نه تنها قیام امام حسین(ع) را غیر مشروع جلوه می‏دادند و آن را خروج بر خلیفه مسلمانان قلمداد می‏ کردند، بلکه عوام را نیز به دنبال خود کشیده، آن‏ها را تحریک به جنگ بر علیه امام می‏ کردند. فضای بیمار سیاسی کوفه نیز چنین نغمه‏ های شومی را پذیرا می‏شد و به همین علت بود که از عوام تا خواص، از رعیت تا اشراف و سران قبایل از جنگ با فرزند رسول خدا مضایقه نکردند.

اینک به یکی از این احادیث ساختگی، که راوی آن بشیر بن عمرو انصاری است، بنگرید: حمد بن عبدالرحمان می‏گوید: نزد بشیر بن عمرو انصاری رفتم در حالی که یزید خلیفه شده بود؛ او چنین اظهار داشت: «مخالفان یزید می‏گویند که یزید بهترین فرد برای مدیریت جامعه نیست، بعد می‏افزاید: و من هم این را قبول دارم، اما اگر رهبری یزید پذیرفته شود بهتر از آن است که اختلاف پدیدار شود؛ زیرا از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: "لا یأتیک فی الجماعه اِلاّخَیْر" یعنی: از ناحیه جماعت، چیزی غیر از خیر نصیب شما نمی‏ شود. بر طبق این حدیثی که بشیر بن عمرو انصاری ساخته، در صورتی که جامعه یزید را قبول کرد، مخالفان او نباید حرفی بزنند؛ زیرا پیامبر اصالت را به جامعه داده است. یزید هر چند شخصی بدکاره و نالایق بوده، ولی تا زمانی که نماز می‏خواند و جماعت و جمعه اقامه می‏کند، دیگر نباید علیه او قیام کرد... و هر کس بر خلاف این جریان حرکت کند، باید او را کشت.
خلاصه آنکه، زمینه ‏سازان و پدیدآورندگان حادثه عاشورا به طور عمده، اشراف کوفه بودند که جماعتی مانند اسماءبن خارجه، محمدبن اشعث، کثیربن شهاب، شمربن ذی الجوشن و خلاصه بزرگان و رؤسای قبایل قحطانی که قبایل خود را با خود به جنگ بردند. از همین گروهند. البته، هرچند اشراف و بزرگان این قبایل از طرفداران سنتی بنی‏ امیه نبودند، اما حب ‏جاه ‏و مال‏ و ریاست همه ‏آن‏ها در صف‏ بنی ‏امیه قرار داده بود.
طرفداران بنی‏ امیه، یعنی همان عثمانیان افراطی نیز، از زمینه ‏سازان اصلی حادثه عاشورا به شمار می‏ آیند. یکی از آن‏ها عماره بن عقبه بن ولید بود که به یزید نامه نوشت و عزل نعمان را از ولایت کوفه درخواست کرد. از پیامدهای این درخواست، آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه و به دنبال آن، تهدید مردم به قتل در صورت همکاری با مسلم بن عقیل و در نتیجه، تنها ماندن مسلم و شهادت او و دیگر خواص شیعه از جمله هانی بن عروه بود که همه این‏ها زمینه پیدایش حادثه کربلا را فراهم آورد.

ادامه دارد...

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۰۵ ب.ظ

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی