آثار و برکات و فلسفهی روزه چیست؟
ماه رمضان ماه گناه سوزی است. «رَمَضَ» به معنی سوزاندن است.
پیغمبر اکرم(ص) راجع به ماه مبارک رمضان خطبهای دارند. من این خطبه را برایتان میخوانم. ایشان فرمود: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ» (بحارالأنوار، ج93، ص356) ای مردم! ماه رمضان میآید و با خودش برکت و رحمت و مغفرت میآورد. ماه رمضان از بهترین ماهها است. ایامش از بهترین ایام است. شبهایشاز بهترین شبها است. ساعاتش از بهترین ساعات است. شما در این ماه به مهمانی خدا دعوت شدهاید. «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ» راجع به مهمانی خدا نکاتی را خدمت شما عرض میکنم. میزبان کیست؟ خدا میزبان است. خدا در این ماه از ما دعوت کرده است. گاهی اوقات آدم به پسرش میگوید: برو به فلانی بگو به منزل ما بیاید. در این مهمانی خدا میزبان است و شخصا هم از ما دعوت کرده است. وقتی ما شخصی را دعوت میکنیم، چند حالت دارد:
امام سجاد (سلام الله علیه) در دعای ابوحمزه - که دعای خیلی با حال و خوبی است - ترس از قیامت را تشریح میکنند: «ابکی لخروجی عن قبری عریاناً ذلیلاً حاملاً. ثقلی علی ظهری»؛ امروز میگریم برای وقتی که عریان و ذلیل و بار سنگین عمل بر دوشم از قبر بیرون میآیم. «انظر مرّةً عن یمینی و اخری عن شمالی اذ الخلائق فی شأن غیر شأنی لکل امرء منهم یومئذ شأن یغنیه وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة»؛ یک عده چهرههاشان خندان است و خشنود و خوشحال و سربلندند. اینها چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که در دنیا از پل صراطی که حقیقت و باطنش در آنجاست و مثال آن در اینجاست، توانستهاند رد شوند. این پل صراط، پل عبودیت، پل تقوا و پل پرهیزگاری است؛ «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»؛ صراط این دنیا، همان صراط روی جهنم است. «انک علی صراط مستقیم» ی که به پیغمبر میفرماید، یا «ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»، همان صراط روی جهنم است. اگر اینجا ما توانستیم از این صراط، درست، با دقت و بدون لغزش عبور کنیم، گذر از آن صراط آسانترین کار است؛ مثل مؤمنین که مانند برق عبور میکنند. «انّ الذین سبقت لهم منا الحسنی اولئک عنها مبعدون لا یسمعون حسیسها»؛ اصلاً اینها همهمه جهنم را هم نمیشنوند؛ «و هم فی ما اشتهت انفسهم خالدون لا یحزنهم الفزع الاکبر.» فزع اکبر، یعنی دشوارترین ترسی که ممکن است برای انسان پیش بیاید. مؤمنین با همین ابعاد جسمانی و روحانی و نفسانی، فزع عظیمی که در آنجاست، «لا یحزنهم الفزع الاکبر»؛ اینها را محزون و اندوهگین نمیکند؛ اینها از این صراط عبور کردهاند.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان نظام، شهوریور ماه 1383
توبه یعنی چه؟ تاب یعنی برگشت توبه کرده یعنی از کار غلط برگشته و کسانی توفیق توبه پیدا می کنند که مورد لطف خدا قرار بگیرند چون اول تا خداوند به انسان نظر نکند انسان توفیق توبه پیدا نمی کند. قرآن می فرماید «ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا» توبه/18 «تاب الله» یعنی خدا توبه کرد یعنی لطفش را که قطع کرده بود به ایشان لطفش را به ایشان برگرداند حالا که خدا لطف خودش را به اینها برگرداند اینها توفیق پیدا کردند که خودشان توبه کنند. کسانی که گناه می کنند و به فکر توبه هم نیستند پیداست که خدا سیم اینها را قطع کرده یکی از سیلی هایی که خداوند به آدم می زند اینست که آدم حالیش نباشد که چه می کند سیلی خدا صدا ندارد معنایش اینست که قرآن می فرماید «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» حشر/19 اینها خدا را فراموش کردند خدا هم به اینها سیلی زد چه کردند؟ اینها خودشان را فراموش کردند انسان گاهی وقتها خودش را هم فراموش می کند اصلاً نمی فهمد کجا بود؟ چه کرد؟
گاهی مریض با اولین حالتی که برای او پیش می آید می فهمد که مریض است گاهی وقت ها هم مدتها مریض است و اصلاً به مریضی اش توجه ای ندارد که به دکتر برود. بنابراین کسانی که در شب بیست و سوم رمضان عذرخواهی می کنند پیشانی به خاک می مالند اشکی می ریزند پیداست که خدا اینها را دوست داشته و خدا گناهکارها را دوست دارد در یکی از مناجاتها داریم «یا اله الْعَاصِینَ» ای خدای معصیت کارها حدیث داریم وقتی گناهکار به در خانه خدا می آید خدا به قدری راضی است مثل کسی که
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣