سیره پیامبر ما کاملترین سیره توحیدی است خدای سبحان او را با سیره توحیدی ترییت و تأدیب نمود و خود فرمود: " أدّبنی ربّی" و خداوند به حضرتش فرمود: " قل إنّ صلاتی و نُسُکی و مَحیای و مَماتی لله ربّ العالَمین" (انعام -162) بگو : نماز و تمام عبادت من و زندگی من و مرگ من همه برای خداوند پروردگار چهانیان است.
" لا شَریکَ لَهُ و بذلکَ أُمِرت و أنا أول المسلِمین"(انعام 163) همتایی برای او نیست و به همین مأمور شده ام و من نخستین مسلمانم.
این وحی و حق است و تو چنین هستی! هم ادّعا کن و هم اعلام نما ! چون اسوه ای خود را معرفی کن تا به تو اقتدا کنند؛ بگو نماز و سایر عباداتم .... از صدر عقیده تا ساقۀ عمل حضرت همه و همه بر اساس توحید استوار است و هرگز با شرک و طغیان سازگار نیست نه خود سر از طغیان در می آورد و نه به طغیانگران اجازه تعدّی می دهد. چرا که او مظهر و مثل اعلای اسماء حسنی الهی است بلکه مظهر اسم اعظم است . هم از لحاظ صدر تاریخ احدی نظیر رسول خدا(ص) نیامده و او اوّل است " اوّل ما خلق الله نور نبیّنا". او اوّل المسلمین است . و منقاد محض و و دیگران به انقیاد حضرتش تأسّی می کنند . منظور از اول المسلمین بودن حضرت اولیّت ذاتی است که احیاناً از آن به اولیّت رتبی یاد می شود . خدای سبحان درباره هیچ پیامبری تعبیر به اول المسلمین ندارد. حضرت ابراهیم(ع) با اینکه سبق زمانی داشت و سر سلسله انبیای ابراهیمی(ع) بود و دعا نمود که : " وابعث منهم رسولاً منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم" (بقره – 129) و رسول خدا(ص) هم طبق بعضی از نقل ها فرموده : " أنا ابن الذبیحین" و خود را فرزند اسماعیل(ع) پسر ابراهیم(ع) می داند ، با این حال خداوند به ابراهیم(ع) نفرمود که بگو من اولین مسلمانم . نوح(ع) که شیخ الانبیاء و نیز آدم(ع) که ابوالبشر است هیچ کدام این جمله را نفرمودند. تنها کسی که قرآن از او به عنوان اوّل المسلمین یاد می کند رسول اکرم(ص) است یعنی در رتبه وجودی حضرتش هیچ کس قرار ندارد. او اوّل است و نیز او آخر است. " إنّ إلی ربّک المنتهی" یعنی هرکس از هر راهی که بخواهد به او اقتدا کند رواست و از هر راهی بخواهد او را مقتدا و پیشوای خویش قرار دهد بجاست.
المنتهی : «همراه با الف و لام» خداوند ربّ العالمین است ولی بعضی از انسانها تحت تدبیر اسمای جزئیه حقند. مثلاً بعضی در حقیقت عبد الرزّاق ، عبد الکریم یا عبد الجلیل هستند . اما پیامبر(ص) "عبده" است و پروردگار مدبّر و مربّی شخص حضرت(ص) است که نهایی ترین مرتبه را دارا است. موجودات در سیر صعودی همه به سوی خداوند حرکت می کنند ولی همه به اوج کمال و قرب الهی نمی رسند. همه در صراط حقند امّا " إنّ الی ربّک المنتهی " نصیب همه نمی شود . مقامی بالاتر و برتر از مقام مربوبیّت شخص رسول اکرم(ص) نیست . حضرت(ص) منتسب به عالیترین اسم از اسمای حسنای خدای سبحان است. یعنی "هو" که همان هویّت مطلقه است چون کاملترین عبودیت از آن اوست . جامعترین کلمه به او اشاره دارد.
قرآن کریم وقتی می خواهد تعبیر "عبد" را نسبت به سایر انبیاء به کار ببرد همراه با ذکر نام آنهاست. مثلاً می فرماید: " و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحق و یعقوب اولی الأیدی و الأبصار" (ص – 45) و یا می فرماید: "یادکن بنده ما داوود را" (ص – 17) ،"یادکن بنده ما ایوب را" (ص -41) ،"بنده ما نوح را تکذیب کردند. (قمر – 9) ولی پیامبر خاتم (ص) را بدون ذکر نام یاد می کند . عبد مطلق ، به این انسان کامل انصراف دارد " تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً" (فرقان – 1)، " سبحان الذی أسری بعبده لیلاً" (اسراء – 1)، " الحمد لله الذی أنزل علی عبده الکتاب" (کهف – 1)؛ خداوند نام حضرت رسول(ص) را قبل و بعد از کلمه «عبد» نبرده! « عبد» به عنوان مطلق بر او حمل شده و آن را به هویت مطلقه خود نسبت داده نه به اسمی از اسماء خاصّه و عبودیت حاکی از هویت مطلقه است که بالاتر از مقام الوهیت است. (1)
و توصیه حضرت است به اینگونه عبودیت و اخلاص در آن. و فرمود: "هر کس نمازش را در حال ریا به جا آورد، تحقیقاً مشرک شده است و هر کس روزه را در حال ریا به جا آورد محقّقاً مشرک شده است و هر کس صدقه بدهد در حالی که ریاکاری پیشه کرده است تحقیقاً مشرک شده است."(2)
و نیز فرمود: "هر کس چهل روز زندگانی و عمل خود را بر محور اخلاص نسبت به خداوند متعال قرار دهد، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود". (3)
و باز فرمود:" شرک پنهان تر از جنبش مورچه بر روی سنگ صاف در نیمه شبی تاریک است ."
کمترین حد شرک آن است که چیزی از ستم را دوست داشته باشی و بر چیزی از عدل و دادگری خشمگین باشی و آیا دین چیزی غیر از دوست داشتن در راه خدا و دشمن داشتن در راه خداست؟ خداوند می فرماید: " قل إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله" ( آل عمران – 31) ای پیامبر بگو : اگر خدا وند را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد(4) و در سخنان دیگر پیامبر(ص) و امام صادق(ع) تصویر این پیروی به خوبی روشن است:
مردی از رسول خدا(ص) پرسید : آیا بهشت را می توان خرید یا نه ، چنانکه عده ای بهشت را احتکار کرده در انحصار خود می دانند؟ " و قالوا لن یدخل الجنّة الّا من کان هوداً أو نصاراً" (بقره- 111) حضرت در پاسخ فرمود: بلی، بهشت را می فروشند و ثمن هم دارد، عرض کرد: ثمن بهشت چیست؟ فرمود: " لا إله الّا الله یقولها العبد مخلصاً" عرض کرد: مخلصاً یعنی چه؟ فرمود: اخلاص به آن است که به آنچه من به آن مبعوث شده ام ایمان آورده و عمل کند. مفاد پاسخ پیامبر اسلام(ص) این است که کلید بهشت اعتقاد به توحید و اخلاق و عمل صالح است و کسی که " لا إله الّا الله" را به زبان آورده اما به احکام الهی عمل ننماید توحیدش از روی اخلاص نیست و عملش با شرک آمیخته است یعنی " قولاً" موحّد و "فعلاً" مشرک است!
و نیز کسی که گناه می کند در مقام فعل تابع هوس است و مشمول آیه " أ فرأیت من اتّخذ الهه هویه و أضلّه الله علی علم" ( جاثیه – 23) خواهد بود. آیا ندیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی « بر اینکه شایسته هدایت نیست» گمراه ساخته و .....
توحید چنین انسانی مشوب به شرک است چنانکه در قبل هم بیان شد خداوند درباره اکثر اهل ایمان فرمود: " وما یؤمن أکثرهم بالله الّا و هم مشرکون" (یوسف- 106) اکثر گویندگان " لا إله الّا الله" در عمل تن به هوی و هوس داده مشرکند . پس در حدیثی دیگر امام صادق(ع) فرمود: " من قال لا إله الّا الله مخلصاً دخل الجنّة" هر کس از روی اخلاص" لا إله الّا الله" بگوید وارد بهشت می شود و اخلاص را چنین توضیح داد: اخلاصِ کلمۀ توحید این است که این کلمه بین او و گناه حاجز و مانع و حائلی باشد. و نگذارد انسان تن به تباهی بدهد . این همان معنای قلعه امن است. یعنی دیوار توحید باید چنان بلند و مستحکم باشد که نه شیطان بتواند از بالای آن بیاید و نه بتواند آن را نقب بزند . نظیر آن دیوار فلزّی و ستبری که ذوالقرنین در مقابل دشمن ظاهری و خارجی ساخت. ( کهف – 97)
حاصل آنکه وقتی انسان می تواند سیره نبوی را اسوه خود قرار دهد که موحّد به توحید ناب باشد و توحید ناب آن است که بین انسان و معاصی ، حائل و مانع باشد.
و اما معیار سوم در اخلاص در توحید ، در کلام رسول خدا(ص) خاضع و مطیع بودن نسبت به مقام ولایت و امامت اهلبیت(ع) و محبّت و دوستی ایشان است. آنان که هم چون رسول خدا(ص) از راه عبودیت صالح و خالص و مظهر اسم اعظم الهی گردیده اند و سیره آنان هم سیره توحیدی است. آن گاه که رسول اکرم(ص) شرط دیگر اخلاص در توحید را دوستی اهلبیت گرامی خود(ع)، عنوان نمود آن مرد سؤال کننده پرسید: محبت اهلبیت شما جزء اخلاص در توحید است؟ حضرت فرمودند : آری از برجسته ترین حقوق توحید ، محبت اهلبیت است . بنابراین گفتن" لا إله الّا الله" بدون اعتقاد و التزام به ولایت عترت طاهره و بدون خضوع در پیشگاه خاندان عصمت و طهارت که ثقل دیگری در قبال قرآن هستند ثمر بخش نخواهد بود! چنانکه امام رضا(ع) در حدیث سلسلة الذهب" فرمودند : پدرم از پدران گرامیش از وجود مبارک امیر مؤمنان(ع) از وجود مبارک رسول خدا(ص) از جبرئیل(ع) از خداوند سبحان نقل کرد که فرمود: " کلمه لا إله الّا الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی " سپس فرمود : "بشرطها و شروطها و أنا من شروطها" کلمه توحید قلعه امن خداوند است و انسان موحّد در قلعه و حرم امن الهی قرار گرفته است ولی ولایت شرط توحید است و نیز در برخی احادیث قدسی آمده : "ولایة علیّ بن ابی طالب حصنی و من دخل حصنی أمن من عذابی " یعنی قلعه توحید وقتی قلعه امن و ناب است که از راه اسماء حسنی و مظاهر کامل آن ها و از راه پذیرش ولایت و امامت آنان ظهور کند و انسان از راه هدایت معصومین(ع) ، خدای سبحان را اطاعت کند ، زیرا آنان عبد واصل پروردگارند و تنها عبد واصل می تواند راهنما و اسوه دیگر سالکان باشد از این روی خدای سبحان اهل بیت پیامبر گرامی(ص) را از هر گزندی مصون کرد و آنان را الگوی دیگران قرار داد.(5)
ادامه دارد....
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣