ضرورت شکر
گزاری بعد از دریافت نعمت
آنچه مهم است،
این است که کسی که از سوی پروردگار عالم نعمت میگیرد، در مقابل آن چه روشی از خود
نشان خواهد داد. بنابراین، نعمت را که گرفتیم، باید مواظب باشیم که بعد از تسلّم
نعمت، شکرگزار آن باشیم تا جزو «مغضوب علیهم» و یا «ضالّین» نشویم. راهش هم این
است که شکر کنیم.
حقیقت شکر این
است که انسان نعمت را از خدا بداند. نه این که به زبان بگوید؛ با همه وجود باور
کند که آنچه از نعمت در اختیار اوست، از سوی خداست. این طور نباشد که خیال کند،
اوست که این نعمت را برای خود فراهم کرده است. این، جلب غضب و حرمان از نعمت الهی
را فراهم خواهد کرد که «انما اوتیته علی علم»(1).
اگر بگویم که خودم این داناییها و این تمکّنها
را به دست آوردهام، غلط است. قرآن اینطور می فرماید که «ما اصابک من حسنة فمن اللَّه»
؛(2) هر حادثهی نیکو که به شما میرسد، از خداست. «ما بکم من نعمة فمناللَّه(3)»؛
هر نعمتی که دارید، از سوی خداست. در دعا هم به ما یاد دادهاند که به خدای متعال
عرض کنیم: «ما بنا من نعمة فمنک وحدک لاشریک لک لا اله الّا انت»؛(4) هر
نعمتی که ما در اختیار داریم، از توست. حدّاکثر این است که ما بتوانیم خود را قابل
نعمت و حافظ نعمت خدا کنیم.
این شکر، چیز
خیلی مهمی است. احساس این که نعمت از خداست، مشکلات را برطرف میکند، غرور و تفرعن
و تفاخرِ به خاطر نعمت را از انسان میگیرد و انسان احساس میکند که هیچکاره است و
آنچه که هست، متعلّق به ذات مقدّس پروردگار است. او داده است، از او باید خواست،
از او باید طلبید، از او باید تداوم را توقّع کرد، به او باید پناه برد، به او
باید متوسّل شد و پیش او باید تضرّع کرد. این راه درست است.
1. سوره قصص ،78 و سوره زمر ،49
2. سوره نساء،79
3. سوره نحل، 53
4. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 17
تلاوت صفحه 517 :
آیه
شماره 30 از سوره مبارکه آل عمران
یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما
عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعیداً وَ
یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ
روزى که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر مى بیند؛ و آرزو مى کند میان
او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانىِ زیادى باشد. خداوند شما را از
(نافرمانى) خودش، برحذر مى دارد؛ و (در عین حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان
است.
نکات تفسیری :
1- اعمال انسان محو نمى شود و در
قیامت در برابر او حاضر مى گردد. «محضرا»
2- بسیارى از اعمالى که در دنیا مورد علاقه انسان است، در قیامت مورد تنفّر او
قرار خواهد گرفت. «تودّ لو انّ بینها و بینه أمداً بعیداً»
3 - در روز قیامت، پشیمانى سودى ندارد و آرزوها نشدنى است. کلمه (لو) در مورد
آرزوهاى نشدنى بکار مى رود. «لو انّ بینها و بینه أمداً بعیداً»
انواع برخوردها در برابر نعمتها
آنچه مهم است این است که کسی که از سوی پروردگار عالم نعمت می گیرد، در مقابل آن چه روشی از خود نشان خواهد داد . در سوره حمد می خوانید " صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و لاالضّالّین" ؛ یعنی کسانی که نعمت هم می گیرند ممکن است «مغضوب علیهم »شوند ؛ مثل بنی اسرائیل. بارها خدای متعال به بنی اسرائیل فرمود : « اذکُروا نِعمَتِیَ الَّتی أَنعَمتُ عَلَیکُم»(1) آنها مورد نعمت خداقرار گرفته بودند . در سوره حمد « مغضوب علیهم » به بنی اسرائیل تعبیر شده است.
اینطور نیست که اگر خدا به قومی نعمت داد، آن قوم خاطرجمع باشند که این نعمت برای آنها خواهد ماند. شما در سورهی حمد میخوانید: «صراط الّذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و لاالضّالّین»(۲)؛ یعنی «مغضوب علیهم» و «ضالّین» هم جزو «انعمت علیهم»اند.
نباید تصور شود که خدا به عدهیی نعمت میدهد و عدهیی را گمراه میکند و مورد غضب قرار میدهد؛ نه، «غیر المغضوب علیهم» به حسب ترکیب نحوی عربی، صفت «انعمت علیهم» است. خدا به انسانهای زیادی نعمت داده است.
نعمت دادشدهگان دو نوعاند؛ یک عده کسانی هستند که با عمل خود، با سوء رفتار خود، با تنبلی خود، با انحراف خود و با دل سپردن و تن سپردن به هوسهای زودگذرِ منحرف کننده، نعمت را بر باد دادند؛
خدا به آنها نعمت داد، اما نعمت خدا را تبدیل کردند و خراب نمودند. لذا مورد غضب قرار گرفتند؛ یا دنبال آنها راه افتادند، گمراه شدند. البته در روایات ما دارد که «المغضوب علیهم»، مراد یهودند، که این، بیان مصداق است؛ چون یهود تا زمان حضرت عیسی، با حضرت موسی و جانشینانش، عالماً و عامداً مبارزه کردند. «ضالّین»، نصاری هستند؛ چون نصاری گمراه شدند.
وضع مسیحیّت اینگونه بود که از اوّل گمراه شدند - یا لااقل اکثریتشان اینطور بودند - اما مردم مسلمان نعمت پیدا کردند. این نعمت، به سمت «المغضوب علیهم» و «الضالّین» میرفت؛ لذا وقتی که امام حسین علیهالسّلام به شهادت رسید، در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «فلما ان قتل الحسین صلواتاللَّهعلیه اشتدّ غضب اللَّه تعالی علی اهل الارض»؛ وقتی که حسین علیهالسّلام کشته شد، غضب خدا درباره مردم شدید شد. معصوم است دیگر. بنابراین، جامعه مورد نعمت الهی، به سمت غضب سیر می کند؛ این سیر را باید دید. خیلی مهمّ است، خیلی سخت است، خیلی دقّت نظر لازم دارد.
یک عدّه کسانی که وقتی نعمت الهی را دریافت کردند، نمی گذارند که خدای متعال بر آنها غضب کند و نمی گذارند گمراه شوند. اینها همان هایی هستند که شما می گویید خدایا راه اینها را به ما هدایت کن. «غیرالمغضوب علیهم»، با تعبیر علمی و ادبیش، برای «الّذین انعمت علیهم» صفت است؛ که صفت «الّذین»، این است که «غیرالمغضوب علیهم و لاالضّالّین»؛ آن کسانی که مورد نعمت قرار گرفتند، اما دیگر مورد غضب قرار نگرفتند؛ «و لاالضّالّین»، گمراه هم نشدند.
کسانی که نعمت
را بر باد دادند، «مغضوب علیهم» و «ضالین»اند؛ آنهایی که نعمت را نگه داشتند، «غیرالمغضوب علیهم و لا الضّالّین»اند.
خدای متعال،
هم به انبیا و اولیا و شهدا و صالحین نعمت داده است - «فاولئک مع الّذین انعم
اللَّه علیهم من النّبیّین و الصّدیقین و الشّهداء و الصّالحین»(۳) -
هم به بنیاسرائیل نعمت داده است؛ «اذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم».(۴) در
سورهی بقره سه مرتبه این تعبیر تکرار شده است. خدا به بنیاسرائیل هم نعمت داد،
منتها آنها نعمت را کفران کردند.
خدای متعال در سورهی سبأ میفرماید: «ذلک جزیناهم بما کفروا و هل نجازی الّا الکفور»(۵). خداوند کفران کنندگان نعمت را تنبیه و مجازات میکند. پس باید نعمت را نگهداشت. انبیا و شهدا و صالحین و صدیقین کسانی هستند که نعمت خدا را نگهداشتند. نعمت خدا را باید نگهدارید، پرورش دهید، کامل کنید و نقایصاش را برطرف سازید - که این نقایص هم باز از عمل ما ناشی میشود .
بنابراین،
نعمت را که گرفتیم، باید مواظب باشیم که بعد از تسلّم نعمت، شکرگزار آن باشیم تا
جزو «مغضوب علیهم» و یا «ضالّین» نشویم. راهش هم این است که شکر کنیم.
1. بقره، 122 – بقره ، 47- بقره 40
2. حمد ،7
3. نساء، 69
4. پاورقی 1
5. سبأ،17
تلاوت صفحه 516 :
آیه
شماره 273 از سوره مبارکه بقره
لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطیعُونَ
ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ
تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ
خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ
انفاقِ شما، مخصوصاً باید) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار
گرفتهاند؛ (و توجّه به آیین خدا، آنها را از وطنهاى خویش آواره ساخته؛ و شرکت در
میدانِ جهاد، به آنها اجازه نمىدهد تا براى تأمین هزینه زندگى، دست به کسب و
تجارتى بزنند؛) نمىتوانند مسافرتى کنند (و سرمایهاى به دست آورند؛) و از شدّت
خویشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنیاز مىپندارند؛ امّا آنها را از
چهرههایشان مىشناسى؛ و هرگز با اصرار چیزى از مردم نمىخواهند. (این است مشخّصات
آنها!) و هر چیز خوبى در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.
نکات تفسیری :
1- باید به مجاهدان وکسانى که به خاطر فعالیّتهاى سیاسى براى مبارزه با طاغوتها در محاصرهى زندانها وتبعیدگاهها قرار دارند ومهاجران بىپناه و همه کسانى که در راه خدا دچار فقر شده وفرصت تلاش براى تأمین زندگى را ندارند، توجّه لازم صورت گیرد. «اُحصروا فى سبیلاللّه لایستطیعون ضرباً...»
2- کسانى که مىتوانند با مسافرت و مهاجرت به نقطهاى دیگر زندگى خود را تأمین نمایند، نباید منتظر انفاق مردم باشند. «لایستطیعون ضرباً فىالارض»
3- شرط انصاف نیست که گروهى خود و تمام هستى خود را فدا کرده و در محاصره قرار گیرند، ولى گروه دیگر حتّى از انفاق به آنان تنگ نظرى داشته باشند. «للفقراء الّذین اُحصروا»
برسر دو
راهی بودن انسان در همهی لحظات زندگی
اینکه ما در
هر نمازی میگوییم «اهدنا الصراط المستقیم» یکی از حِکَم و اسرار این آیه این است
که انسان بر سرِ دوراهی است - البته در حدّی که عقل قاصر و معلومات بسیار ضعیف
امثال بنده قد میدهد. والّا مردان خدا و اهل معرفت و حکمت، حتماً چیزهای بیشتری
میفهمند - پس، یکی از حِکَم این آیه این است که انسان در همهی آنات زندگی بر سر
دوراهی است. همین الان من و شما برای گفتنِ یک کلمه، برای گرفتن یک تصمیم، برای یک
قضاوت کردن، برای برداشتن یک قدم و گرفتن و دادن یک چیز، در معرض انتخاب و بر سرِ
دوراهی هستیم. انسان در معرض انتخاب است. یا راه خدا را انتخاب میکند یا راه هوای
نفس را. لذا هر مقدار که انتخابِ خداییِ شما بهتر باشد، عروج شما بهتر خواهد شد و
تکامل پیدا خواهید کرد. هرچه انتخابِ خدایی بیشتر شود، صفای روح بیشتر میشود،
قوّتِ اراده بیشتر میشود، تواناییِ ذاتی بیشتر میشود، قدرتِ انجام کارهای بزرگ
بیشتر میشود، حتّی تواناییِ غلبه بر دشمنانِ دنیایی و تواناییِ ادارهی کشور
بیشتر میشود.
شما اقلاً در
هر نماز دو بار، و هر روز اقلاً ده بار، خدمت پروردگار عرض میکنید: «اهدناالصّراط
المستقیم»1. معمولاً انسان یکبار دعا میکند. اینکه دایم صراط مستقیم را از خدا میخواهیم، همان
استجابت «استقم کما امرت»2 است؛ استقامت.
1 . اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم :ما را به راه راست هدایت کن...( حمد / 6)
۲. فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا ۚ إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیر :پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند! (سوره مبارکه هود /12)
تلاوت صفحه 515 :
آیه
شماره 263 از سوره مبارکه بقره
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها أَذىً وَ
اللَّهُ غَنِیٌّ حَلیمٌ
گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى
که آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است؛ و خداوند، بى نیاز و بردبار است.
نکات تفسیری :
1- آبرو و شخصیّت فقیر، با ارزشتر از حفظ شکم و شخص فقیر است. «قول معروف... خیر من صدقة»
2 - اگر فقیرى بخاطر فشار و تنگدستى، ناروایى گفت او را ببخشید. «مغفرة»
3- خداوند آزار رسانى به فقیر را پاسخ مى دهد، ولى نه با عجله. «حلیم»
آسانی و مهیا بودن اسباب هدایت
ممکن است شما
بگویید، اگر اینطور است، پس بهتر این است که ما اصلاً این کار پُردردسر را نکنیم؛
ببوسیم و کنار برویم. بله، اهمیت این کار و ثواب بزرگی که دارد، به خاطر همین
ظرافتش است. همهی کارهای مهم، همینقدر ظریف است. نگوییم که ما فلان مسؤولیت را
انجام نمیدهیم، چون کار ظریفی است. نه، اصلاً صراط، این است. صورت مُلکىِ مادّىِ
جسمانىِ صراطی که در قیامت هست، همین است. ببینید از این صراط میتوانید رد بشوید،
یا نه؟ باید از این صراط عبور کنید. این کارِ ظریف نشد، یک کار ظریف دیگر وجود
دارد؛ فرقی نمیکند. زندگی،
ظریف است.
کار را هم
خیلی نمی خواهیم نشدنی و سخت بگیریم؛ نه. خدای متعال بیّنات را در مقابل همه قرار
داده؛ «ذلک ان لم یکن ربّک مهلک القری بظلم و اهلها غافلون»1. اینجور
نیست که اگر ما وسیلهی هدایت در اختیار نداشته باشیم و احیاناً حرکتمان درست
نبود، خدای متعال ما را مؤاخذه کند یا عذاب کند یا چه کند؛ نه، وسیلهی هدایت را
هم خدای متعال در اختیار می گذارد. البته مواردی هم هست که از این قاعدهی کلی
استثناء است، لیکن عادتاً اینجور است؛ هدایت الهی هست
1. سوره انعام / 131
تلاوت صفحه 514 :
آیه
شماره 262 از سوره مبارکه بقره
الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ
ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا
خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، سپس به دنبال انفاقى که
کرده اند، منت نمى گذارند و آزارى نمى رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ)
است؛ و نه ترسى دارند، و نه غمگین مى شوند
نکات تفسیری :
1- شروع نیکو کافى نیست، اتمام نیکو هم شرط است. «ینفقون... ثمّ لایُتبِعون... منّاً»
2- اسلام حافظ شخصیّت محرومان و فقراست و
کوبیدن شخصیّت فقرا از طریق منّت را سبب باطل شدن عمل مى داند. «لا یتبعون...
منّاً و لا اذىً»
3- خداوند، آینده انفاق کننده را تضمین کرده است. «لا خوف علیهم ولا هم یحزنون»
احتیاج
دائمی ما به هدایت الهی
اینکه ما هر
روز پنج نوبت نماز میخوانیم و در هر نمازی هم اقلاً در دو رکعتش میگوییم: «اهدنا
الصّراط المستقیم»، برای همین است. انسان یکبار دعا میکند و برای مغفرت میگوید:
«اهدنا الصّراط المستقیم». مگر ما در شبانه روز، برای مغفرت چهقدر باید دعا کنیم
و در نماز چندین بار آن را تکرار نماییم؟ اما برای هدایت، شما هفده رکعت نماز واجب
میخوانید. از این هفده رکعت، باید در ده رکعتش، «اهدنا الصّراط المستقیم» بگویید.
این هدایت، چه
هدایتی است؟ این برای آن است که ما در هر لحظه، به همین هدایت احتیاج داریم. اگر
الان هدایتمان کرد، یک دقیقهی دیگر، باز همین هدایت را میخواهیم. اگر یک دقیقهی
دیگر هدایتمان کرد، باز یک دقیقهی دیگرش، همین هدایت را میخواهیم. ما دایم در سر
دوراهی هستیم. در راه زندگی که میرویم، دایم در سر دوراهیِ گفتن یا نگفتن، تصمیم
گرفتن یا نگرفتن، اینطوری گفتن یا آنطوری گفتن قرار داریم. پس، دایم به هدایت
الهی احتیاج داریم. تقوا، یعنی همین که مراقب باشیم، این راه مستقیم، این همه
منشعبات دارد. مبادا یکجا اشتباه کنیم و از یکی از منشعبات، راه بیفتیم و برویم.
لذا شما واقعاً می بینید که این ظرافتها، چهقدر در ذهن و زبان ائمهی بزرگوار ما وجود داشته است. در دعای مکارمالاخلاق می خوانید: خدایا! به من عزت بده، به من جاه بده؛ ولی «لاتبتلینی بالکبر»؛ من را مبتلای به غرور نکن. من را به عبادت موفق بکن؛ ولی مبتلای به عجب نکن. یعنی حتّی در اثنای عبادت، این دوراهی هست.
اینکه شما در هر روزی بارها - حداقل ده بار - تکرار میکنید «اهدناالصّراط المستقیم» برای چیست؟ یک بار از خدا خواستید، بس است دیگر! اما در هر دو رکعت اوّل هر نمازی شما این را تکرار میکنید: «اهدناالصّراط المستقیم». این برای آن است که صراط مستقیم راه دشوار و پُرپیچوخمی است و کسانی که در این راه اشتباه بکنند، زیادند. برای خیلیها چنین چیزی پیش میآید؛ این است که بایستی انسان به خدا پناه ببرد.
تلاوت صفحه 513 :
آیه
شماره 256 از سوره مبارکه بقره
لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ
فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ
بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ
در قبول دین،اکراهى نیست.(زیرا) راه درست از راه انحرافى،روشن شده است.بنابر این،
کسى که به طاغوت [بت و شیطان، وهر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به
دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.
نکات تفسیری :
1- تأثیر زور در اعمال و حرکات است، نه در افکار و عقاید. «لااکراه فى الدین»
2- محکم بودن ریسمان الهى کافى نیست، محکم گرفتن هم شرط است. «فقد استمسک بالعروة...»
3-ایمان به خدا و رابطه با اولیاى خدا ابدى است. «لاانفصام لها» ولى طاغوتها در قیامت از پیروان خود تبّرى خواهند جست.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣