حرف ما از بانویی است که در چهارچوب هدایت های پیامبر ، یک سرنوشت کاملاً استثنایی داشت .
خداوند به پیامبر (ص) فرمودند : که از لوح ما گذشت که علی و فرزندانش را مبتلا می کنیم و نقطه اوج مصیبت کربلاست و اوج آن ، مؤثرترین حادثه ای که شیعه را تثبیت کرده است .
همه ی مورّخین معتقدند بیشترین بار عاشورا و مصیبت آن را حضرت زینب (س) تحمل کرده و برای همین زینب " بَطَلة (: قهرمان ) " کربلاست .
تردید نداشته باشید اگر زینب کبری (س) نبود ، امام سجاد (ع) در کربلا یا در راه شام کشته می شد .
عالیترین جلوه و سند ضیافت الهی زینب (س) بود ، یعنی می شود جوری زندگی کرد که سند و اعتبار حقّانیّت کلام خدا شد .
مأموریّت دوم حضرت زینب (س) ،صیانت از خون های به زمین ریخته شده کربلاست .
حضرت زینب در آن 40-50 روز برای بنی امیّه و اهل شام قیامتی برپا کرد که همه عاملان کربلا نادم شده و در صدد جبران برآمدند که زینب کبری (س) راه را بر آنها بست .
*حال این زینب کیست و چه طور شروع کرد ؟
ولادت حضرت زینب (س) در مدینه منوّره در سال پنجم یا ششم هجری اتفاق افتاد . در دامن علی و فاطمه ( علیهم السلام ) رشد کرد . یکبار ازدواج کرده و همسر عبد الله بن جعفر است . ثمره این ازدواج 4 پسر و 1 دختر است که عون و عبد الله ، در کربلا در رکاب سیّدالشّهداء به شهادت رسیدند .
از چهره ، شبیه حضرت خدیجه (س) ، درفصاحت و بلاغت چون امیرالمؤمنین (ع) ، درعصمت مانند حضرت زهرا (س) ،درحلم به امام حسن (ع) و قوّت قلب سیّدالشّهداء (ع) ... را در سینه داشت.
پیامبر (ص) فرمودند : هر کس بر مصائب زینب (س) گریه کند ، گویا بر مصائب حسن (ع) و حسین (ع) گریسته است ......
سلام بر رقیه بنت الحسین(ع)
تنش لبریز زخم تازیانه شب و ماه خرابه آشیانه
گل پرپر پدر را خواب می دید ستاره نم نم از چشمش روانه
چرا اباعبدالله اهل بیتش را همراه خود برد؟
یکی از مسائلی که هم تاریخ درباره آن صحبت کرده و هم اخبار و احادیث از آن سخن گفته اند این است که چرا اباعبدالله در این سفر پرخطر اهل بیتش را همراه خود برد؟... قبل از اینکه امام حرکت کنند تقریباً می شود گفت تمام کسانی که آمدند و مصلحت اندیشی کردند،حرکت دادن اهل بیت به همراه ایشان را کاری بر خلاف مصلحت تشخیص دادند یعنی آنها با حساب و منطق خودشان که در سطح عادی بود و به مقیاس و معیار حفظ جان اباعبدالله و خاندانش، تقریباً به اتفاق آرا به ایشان می گفتند :رفتن خودتان خطر ناک است و مصلحت نیست یعنی جانتان در خطر است چه رسد که بخواهید اهل بیتتان را هم با خودتان ببرید.اباعبدالله جواب دادند:نه من باید آنها را ببرم .به آنها جوابی می داد که دیگران نتوانند در این زمینه حرف بزنند به این ترتیب که جنبه معنویی مطلب را بیان می کرد که مکرر شنیده اید که ایشان استناد کردند به رویایی که البته در حکم یک وحی قاطع بود. فرمود:در عالم رؤیا جدم به من فرموده است: "ان الله شاءَ أن یراکَ قتیلاً.گفتند: پس اگر این طور است چرا اهل بیت و بچه ها را همراهتان می برید؟پاسخ دادند:این را هم جدم فرمود:"ان الله شاء أن یراهُنَّ سبایاً. ... جدم به من گفته است که رضای خدا در شهادت توست. جدم به من گفته است که خدا خواسته است اینها اسیر باشند یعنی اسارت اینها رضای حق است مصلحت است و رضای حق همیشه در مصلحت است و مصلحت یعنی آن جهت کمال فرد و بشریت.در مقابل این سخن دیگر کسی چیزی نمی گفت، یعنی نمی توانست حرفی بزند. همه کسانی هم که از اباعبدالله این جمله ها را می شنیدند این جور نمی شنیدند که آقا این مقدر است و من نمی توانم سرپیچی کنم .اباعبدالله هیچ وقت به این شکل تلقی نمی کردند.این طور نبود که وقتی از ایشان می پرسیدند چرا زنها را می برید بفرماید اصلاً من در این قضیه بی اختیارم و عجیب هم بی اختیارم بلکه به این صورت می شنید که با الهامی که از عالم معنا به من شده است من چنین تشخیص داده ام که مصلحت در این است و این کاری است که من از روی اختیار انجام میدهم ولی براساس آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص می دهم لذا می بینیم که در موارد مهم همه یک جور عقیده داشتند .اباعبدالله عقیده دیگری در سطح عالی داشت همه یک جور قضاوت میکردند، امام حسین(ع) می گفت:این جور نه! من جور دیگری عمل میکنم . معلوم است که کار اباعبدالله یک کار حساب شده است یک رسالت و یک مأموریت است .اهل بیتش را به عنوان طفیلی همراه خود نمی برد که خُب من می روم، زن و بچه ام هم همراهم باشند غیر از سه نفرهیچیک از همراهان آقا زن و بچه اش همراهش نبود.انسان که به یک سفر خطرناک می رود زن و بچه اش را که نمی برد.اما اباعبدالله زن و بچه اش را برد نه به اعتبار اینکه خودم می روم پس زن و بچه ام را هم ببرم (خانه و زندگی امام حسین(ع)در مدینه بود) بلکه آنها را به این جهت برد که رسالتی در این سفر انجام بدهند.
منبع: حماسه حسینی ،استاد شهید مطهری
ببینید جزو کدام دسته در کربلا هستید؟ بخش سوم
متن بیانات امام خامنه ای (حفظه الله) در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (صل الله) 20/3/1375
عوام بسته به خوش طالعی خود اگر تصادفاً در مقطعی از زمان قرار گرفتد که پیشوایانی مثل امیرالمؤمنین(ع) و امام راحل ما بر سر کار بودند و جامعه را به سمت بهشت می بردند به ضرب دست خوبان به سمت بهشت رانده خواهند شد.
حادثه کربلا از سال شصت شروع نمی شود ، بلکه یک دغدغه ایست برای همه ی انبیاء خصوصأ رسول گرامی اسلام .
در سال دهم هجرت ، بعد از حج ، همین که خورشید به سمت مغرب رفت ، پیامبر سوار مرکب شد و در نقطه ی برگزاری عرفات فرود آمدند .
پیامبر فرمودند : دیگر بیش از این نه من را می بینید ، نه خودتان چنین شرایطی پیدا می کنید ....
آیا پیامبر در واقعه ی غدیر مردم را جمع کرد که بگوید علی را دوست داشته باشید ؟ در حالیکه جای دیگر هم می شد این را بیان کرد ! نه ! پیامبر همه ی مردم را حرکت دادند ، در سرزمین غدیر خم نگه داشتند ، وقتی اجتماع کردند ، پیامبر با مقدمات معنا داری خطبه خواندند و به مردم فرمودند : مردم ، خدا برای من وحی فرستاده ، این یک فریضه ی آسمانی است نه یک خواهش و تمنّا ...
و همین جمعیّت که پیامبر در غدیر ازآنها اقرار گرفت، 49 سال بعد در کربلا جمع شدند ، همان ها بودند . فقط چون پیامبر شخصیّت و جامعیّت مؤسس را داشتند نتوانستند همان جا کربلا را اجرا کنند . چون جامعیّت از بین می رفت . ولی در حال برنامه ریزی برای حذف پیامبر بودند .
کسانی که حقیقت قرآن را تاراج کردند ، نگران گیسوی زینب هستند .
آغاز انحراف از کنار پیامبر شروع شده ، با حسین بی علی کنیه نداشتند ، غیض و غضب پیامبر را خالی کردند ...
خدایا ! پناه از کرب و بلاء
امام حسین(علیه السلام) همچنان به راه خویش ادامه می داد تا آن که روز دوم محرم بود که امام قدم به سرزمین کربلا نهاد ، هنگامی که به آن سرزمین وارد شد فرمود : اینجا چه نام دارد؟ گفتند: کربلا .امام فرمودند: بار خدایا من از کرب و بلا (اندوه و بلا) به تو پناه می برم! سپس فرمودند: اینجا سرزمین اندوه و بلا ست و فرمودند: پیاده شوید که اینجا محل فرود آمدن ما و جایگاه کشته شدنمان و مدفن ماست . این خبری است که جدم رسول خدا (صلّی الله) به من داده است.پس همگی بارها را گشودند و در آن سرزمین فرود آمدند. و در سوی دیگر نیز حر با سپاهیانش منزل کردند.
اُف بر دوستی تو ای روزگار!
امام حسین (علیه السلام) نشسته بود و مشغول اصلاح (و تعمیر) شمشیر خویش بود و در این ضمن ، اشعاری را در زیر لب مبارک زمزمه می کرد: ای روزگار ! اف بر دوستی تو ! چه بسا یاران و طالبانی را که در بامداد و شامگاهت کشتی.آری ! روزگار به جای آنان دیگری را نپذیرد.به راستی که پایان کار در دست خدای شکوهمند است و هر زنده ای باید این راه را طی کند.
راوی گفت: هنگامی که حضرت زینب (سلام الله علیها) دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) این اشعار را شنید فرمود: برادر جان این حرف کسی است که به کشته شدن خویش یقین پیدا کرده است.امام فرمودند: آری خواهرم!حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمودند: آه چه مصیبتی! این حسین است که خبر از شهادت و مرگ خویش میدهد.
منبع : لهوف سید بن طاووس، ترجمه عباس عزیزی
ببینید جزو کدام دسته در کربلا هستید؟ بخش دوم
متن بیانات امام خامنه ای (حفظه الله) در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (صلی الله) 20/3/1375
عوام یعنی کسانی که وقتی جوّ به سمتی میرود آن ها هم دنبالش می روند و تحلیلی ندارند. یک وقت مردم می گویند "زنده باد" این هم نگاه می کند می گوید "زنده باد" یک وقت مردم می گویند" مرده باد " نگاه میکند می گوید "مرده باد" یک وقت جوّ این طور است این جا می آید. یک وقت جو آن طور است آنجا می رود ! یک وقت فرض بفرمایید حضرت مسلم وارد کوفه می شود می گویند: پسر عموی امام حسین (علیه السلام) آمد . خاندان بنی هاشم آمدند .برویم. اینها میخواهند قیام کنند میخواهند خروج کنند و چه و چه ...
در سال نهم هجرت پیامبر اسلام با نزول وحی ، مأمور به تطهیر مکّه از شرک و بت پرستی شدند و هم چنین مأمور ابلاغ آیات برائت و پیام چهار ماده ای توسط امیرالمؤمنین علیه السلام شدند . در ماه ذیقعده به دستور پیامبر همه ی اهل مدینه به جز کسانی که استطاعت نداشتند مکلّف به حج شدند .
پیامبر در منا ، خطبه ای خواندند . هم چنین در روز دوازدهم در محل جمرات ، خطبه ای ایراد کرده و اهل بیت را معرفی کردند و فرمودند : مسلمان سنگینی پیدا نمی کند تا اینکه :
بعد از حج ، پیامبر همه ی اهل مکّه را مکلّف کردند همراه آنها از مکّه خارج شوند . آنچه به ظهور رسید این بود که این تمام حج است و حج مقدمه ی آن است .
آیات غدیر در عرفات نازل شد . عرفه آغاز حج و غدیر پایان حج است ، یعنی حج با امامت شروع و تمام می شود . کاروان پیامبر حرکت کرد...
...و کاروان سید الشهداء حرکت کرد ...
شهادت حضرت مسلم (علیه السلام)
ابن زیاد به "بکران حمران" فرمان داد که مسلم را بالای قصر حکومتی ببرد و او را بکشد! مسلم پیوسته مشغول تسبیح خداوند و استغغار و نثار درود بر پیامبر بود که بکربن حمران سر او را از تنش جدا کرد.
بکربن حمران (پس از آن که این جنایت را مرتکب شد) با حالت ترس و وحشت از بام قصر پایین آمد ، ابن زیاد که این حالت او را دید به او گفت : ای بکر آیا اتفاقی افتاده؟ بکر گفت : ای امیر هنگامی که سر از تن مسلم جدا نمودم مردی سیاه چهره و بد صورت را در برابر خود دیدم که انگشت به دندان می گزید _ یا گفت لب به دندان می گزید _ از دیدن او به حدی ترسیدم که تاکنون در عمرم این چنین نترسیده بودم.
ابن زیاد_ که لعنت خدا بر او باد_ گفت : شاید از کشتن مسلم هراسی در دل نموده ای؟
دریافت خبر شهادت حضرت مسلم (علیه السلام)
امام حسین (علیه السلام) از منزلگاه ثعلبیه خارج شده و حرکت نمود تا این که به منزلگاه زباله رسید ، در این جا بود که امام حسین (علیه السلام) از شهادت مسلم بن عقیل (پسرعمو و قاصد خویش) مطلع گشت و این خبر را به همراهان خویش نیز داد، عده ای که به طمع دنیا (و ریاست طلبی) همراه امام آمده بودند و یقینشان کامل نبود ، از اطراف حضرت جدا شدند ، ولی اهل بیت امام و عده ای از یاران با وفای حضرت با او ماندند.
فریاد شیون و سیل اشک
راوی گفت: هنگامی که خبر شهادت حضرت مسلم به کاروان حسینی رسید فضای بیابان آکنده از صدای شیون و گریه شده و سیل اشک بود که از دیدگان جاری گشت اما امام حسین (علیه السلام) همچنان به سوی مقصود و هدفی که خداوند او را بدان فرا خوانده بود می رفت.
منبع: لهوف سیدابن طاووس ، ترجمه عباس عزیزی.
به جماعت بشری که نگاه کنید ، در هر جامعه و شهر و کشوری از یک دیدگاه مردم به دو قسم تقسیم میشوند : یک قسم کسانی هستند که بر مبنای فکر خود ، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیم گیری کار می کنند . راهی را می شناسند و در آن راه – که به خوب و بدش کار نداریم _ گام بر میدارند . یک قسم این هایند که اسمشان را خواص می گذاریم . قسم دیگر، کسانی هستند که نمی خواهند بدانند چه راهی درست و چه حرکتی صحیح است . در واقع نمی خواهند بفهمند، بسنجند ، به تحلیل به پردازند و درک کنند . به تعبیری دیگر ، تابع جوند. به چگونگی جو نگاه می کنند و دنبال آن جو به حرکت در می آیند . اسم این قسم از مردم را عوام می گذاریم. پس جامعه را میشود به خواص و عوام تقسیم کرد . اکنون دقت کنید تا نکته ای را در باب خواص و عوام بگویم تا این دو با هم اشتباه نشوند:
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣