شهادت حضرت مسلم (علیه السلام)
ابن زیاد به "بکران حمران" فرمان داد که مسلم را بالای قصر حکومتی ببرد و او را بکشد! مسلم پیوسته مشغول تسبیح خداوند و استغغار و نثار درود بر پیامبر بود که بکربن حمران سر او را از تنش جدا کرد.
بکربن حمران (پس از آن که این جنایت را مرتکب شد) با حالت ترس و وحشت از بام قصر پایین آمد ، ابن زیاد که این حالت او را دید به او گفت : ای بکر آیا اتفاقی افتاده؟ بکر گفت : ای امیر هنگامی که سر از تن مسلم جدا نمودم مردی سیاه چهره و بد صورت را در برابر خود دیدم که انگشت به دندان می گزید _ یا گفت لب به دندان می گزید _ از دیدن او به حدی ترسیدم که تاکنون در عمرم این چنین نترسیده بودم.
ابن زیاد_ که لعنت خدا بر او باد_ گفت : شاید از کشتن مسلم هراسی در دل نموده ای؟
دریافت خبر شهادت حضرت مسلم (علیه السلام)
امام حسین (علیه السلام) از منزلگاه ثعلبیه خارج شده و حرکت نمود تا این که به منزلگاه زباله رسید ، در این جا بود که امام حسین (علیه السلام) از شهادت مسلم بن عقیل (پسرعمو و قاصد خویش) مطلع گشت و این خبر را به همراهان خویش نیز داد، عده ای که به طمع دنیا (و ریاست طلبی) همراه امام آمده بودند و یقینشان کامل نبود ، از اطراف حضرت جدا شدند ، ولی اهل بیت امام و عده ای از یاران با وفای حضرت با او ماندند.
فریاد شیون و سیل اشک
راوی گفت: هنگامی که خبر شهادت حضرت مسلم به کاروان حسینی رسید فضای بیابان آکنده از صدای شیون و گریه شده و سیل اشک بود که از دیدگان جاری گشت اما امام حسین (علیه السلام) همچنان به سوی مقصود و هدفی که خداوند او را بدان فرا خوانده بود می رفت.
منبع: لهوف سیدابن طاووس ، ترجمه عباس عزیزی.
به جماعت بشری که نگاه کنید ، در هر جامعه و شهر و کشوری از یک دیدگاه مردم به دو قسم تقسیم میشوند : یک قسم کسانی هستند که بر مبنای فکر خود ، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیم گیری کار می کنند . راهی را می شناسند و در آن راه – که به خوب و بدش کار نداریم _ گام بر میدارند . یک قسم این هایند که اسمشان را خواص می گذاریم . قسم دیگر، کسانی هستند که نمی خواهند بدانند چه راهی درست و چه حرکتی صحیح است . در واقع نمی خواهند بفهمند، بسنجند ، به تحلیل به پردازند و درک کنند . به تعبیری دیگر ، تابع جوند. به چگونگی جو نگاه می کنند و دنبال آن جو به حرکت در می آیند . اسم این قسم از مردم را عوام می گذاریم. پس جامعه را میشود به خواص و عوام تقسیم کرد . اکنون دقت کنید تا نکته ای را در باب خواص و عوام بگویم تا این دو با هم اشتباه نشوند:
خواص چه کسانی هستند؟ آیا قشر خاصی هستند؟ جواب منفی است . زیرا در بین خواص کنار افراد با سواد آدم های بی سواد هم هستند . گاهی کسی بی سواد است اما جزو خواص است یعنی میفهمد چه کار می کند از روی تصمیم گیری و تشخیص عمل می کند ولو درس نخوانده ، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است . به هر حال نسبت به قضایا از فهم برخوردار است. ... خواص ممکن است مرد باشد ممکن است زن باشد. ... خواص که می گوییم _ از خوب و بدش _ (خواص را هم باز تقسیم خواهیم کرد) یعنی کسانی که وقتی عملی انجام می دهند ، موضع گیری می کنند و راهی انتخاب می کنند از روی فکر و تحلیل است . می فهمند و تصمیم می گیرند و عمل می کنند . اینها خواصند . نقطه مقابلش هم عوام است. اگر خدا بخواهد ادامه دارد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣