سلام بر رقیه بنت الحسین(ع)
تنش لبریز زخم تازیانه شب و ماه خرابه آشیانه
گل پرپر پدر را خواب می دید ستاره نم نم از چشمش روانه
چرا اباعبدالله اهل بیتش را همراه خود برد؟
یکی از مسائلی که هم تاریخ درباره آن صحبت کرده و هم اخبار و احادیث از آن سخن گفته اند این است که چرا اباعبدالله در این سفر پرخطر اهل بیتش را همراه خود برد؟... قبل از اینکه امام حرکت کنند تقریباً می شود گفت تمام کسانی که آمدند و مصلحت اندیشی کردند،حرکت دادن اهل بیت به همراه ایشان را کاری بر خلاف مصلحت تشخیص دادند یعنی آنها با حساب و منطق خودشان که در سطح عادی بود و به مقیاس و معیار حفظ جان اباعبدالله و خاندانش، تقریباً به اتفاق آرا به ایشان می گفتند :رفتن خودتان خطر ناک است و مصلحت نیست یعنی جانتان در خطر است چه رسد که بخواهید اهل بیتتان را هم با خودتان ببرید.اباعبدالله جواب دادند:نه من باید آنها را ببرم .به آنها جوابی می داد که دیگران نتوانند در این زمینه حرف بزنند به این ترتیب که جنبه معنویی مطلب را بیان می کرد که مکرر شنیده اید که ایشان استناد کردند به رویایی که البته در حکم یک وحی قاطع بود. فرمود:در عالم رؤیا جدم به من فرموده است: "ان الله شاءَ أن یراکَ قتیلاً.گفتند: پس اگر این طور است چرا اهل بیت و بچه ها را همراهتان می برید؟پاسخ دادند:این را هم جدم فرمود:"ان الله شاء أن یراهُنَّ سبایاً. ... جدم به من گفته است که رضای خدا در شهادت توست. جدم به من گفته است که خدا خواسته است اینها اسیر باشند یعنی اسارت اینها رضای حق است مصلحت است و رضای حق همیشه در مصلحت است و مصلحت یعنی آن جهت کمال فرد و بشریت.در مقابل این سخن دیگر کسی چیزی نمی گفت، یعنی نمی توانست حرفی بزند. همه کسانی هم که از اباعبدالله این جمله ها را می شنیدند این جور نمی شنیدند که آقا این مقدر است و من نمی توانم سرپیچی کنم .اباعبدالله هیچ وقت به این شکل تلقی نمی کردند.این طور نبود که وقتی از ایشان می پرسیدند چرا زنها را می برید بفرماید اصلاً من در این قضیه بی اختیارم و عجیب هم بی اختیارم بلکه به این صورت می شنید که با الهامی که از عالم معنا به من شده است من چنین تشخیص داده ام که مصلحت در این است و این کاری است که من از روی اختیار انجام میدهم ولی براساس آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص می دهم لذا می بینیم که در موارد مهم همه یک جور عقیده داشتند .اباعبدالله عقیده دیگری در سطح عالی داشت همه یک جور قضاوت میکردند، امام حسین(ع) می گفت:این جور نه! من جور دیگری عمل میکنم . معلوم است که کار اباعبدالله یک کار حساب شده است یک رسالت و یک مأموریت است .اهل بیتش را به عنوان طفیلی همراه خود نمی برد که خُب من می روم، زن و بچه ام هم همراهم باشند غیر از سه نفرهیچیک از همراهان آقا زن و بچه اش همراهش نبود.انسان که به یک سفر خطرناک می رود زن و بچه اش را که نمی برد.اما اباعبدالله زن و بچه اش را برد نه به اعتبار اینکه خودم می روم پس زن و بچه ام را هم ببرم (خانه و زندگی امام حسین(ع)در مدینه بود) بلکه آنها را به این جهت برد که رسالتی در این سفر انجام بدهند.
منبع: حماسه حسینی ،استاد شهید مطهری
ببینید جزو کدام دسته در کربلا هستید؟ بخش سوم
متن بیانات امام خامنه ای (حفظه الله) در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (صل الله) 20/3/1375
عوام بسته به خوش طالعی خود اگر تصادفاً در مقطعی از زمان قرار گرفتد که پیشوایانی مثل امیرالمؤمنین(ع) و امام راحل ما بر سر کار بودند و جامعه را به سمت بهشت می بردند به ضرب دست خوبان به سمت بهشت رانده خواهند شد. اما اگر بخت با آنها یار نبود و در مقطعی قرار گرفتندکه"و جعلنا هم ائمة یدعون الی النار"(قصص – 41)و یا"الم تر الی الذین بدَّلوا نعمت الله کفراً و احلُّوا قومهم دارالبوار .جهنم یصلونَها و بئس القرار"(ابراهیم 28و29).به سمت دوزخ خواهند رفت.پس باید مواظب باشید جزو عوام قرار نگیرید.جزو عوام قرار نگرفتن بدین معنا نیست که حتماً در پی کسب تحصیلات عالیه باشید.نه! ماگفتیم که معنای عوام این نیست. ای بسا کسانی که تحصیلات دینی هم کرده اند اما جزو عوامند. ای بسا کسانی که فقیر یا غنی اند اما جزو عوامند. عوام بودن دست خود من و شماست. باید مواظب باشیم که به این جرگه نپیوندیم یعنی هرکاری می کنیم از روی بصیرت باشد. هرکس که از روی بصیرت کار نمی کند عوام است. لذا می بینید قرآن درباره ی پیغمبر می فرماید:من و پیروانم با بصیرت عمل می کنیم به دعوت می پردازیم و پیش میرویم. پس اول ببینید جزو گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید به سرعت خودتان را از آن گروه خارج کنید.بکوشید قدرت تحلیل پیدا کنید، تشخیص دهید و به معرفت دست یابید. و اما گروه خواص؛در گروه خواص باید ببینیم جزو خواص طرفدار حقیم یا از جمله خواص طرفدار باطل محسوب میشویم. اینجا قضیه برای ما روشن است.خواص جامعه ما جزو خواص طرفدار حقند در این تردیدی نیست. زیرا به قرآن ،به سنت،به عترت،به راه خدا و به ارزشهای اسلامی دعوت می کنند. امروز جمهوری اسلامی برخوردار از خواص طرفدار حق است . پس خواص طرفدار باطل حسابشان جداست و فعلاً به آنها کاری نداریم. به سراغ خواص طرفدار حق میرویم. همه دشواری قضیه از این جا به بعد است. عزیزان من! خواص طرفدار حق دو نوعند. یک نوع کسانی هستند که در مقابل با دنیا ،زندگی، مقام، شهوت، پول، لذت، راحت، نام و همه متاع های خوب قرار دارند. اینهایی که ذکر کردیم همه از متاع های خوب است. همه اش جزو زیبایی های زندگی است.اینها بهره های زندگی دنیوی است.... معنایش این نیست که این متاع بد است. نه متاع است و خدا برای شما آفریده است. منتها اگر در مقابل این متاع ها و بهره های زندگی خدای ناخواسته آن قدر مجذوب شدید که وقتی پای تکلیف سخت به میان آمد نتوانستید دست بردارید، واویلاست . اگر ضمن بهره بردن از متاع های دنیوی آن جا که پای امتحان سخت پیش می آید، می توانید از آن متاع ها به راحتی دست بردارید آن وقت حساب است. اگر خدا بخواهد ادامه دارد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣