این ماه [رمضان]، ماه ضیافت الهی است. پذیرایی خداوند از بندگان خود در این ماه - که یک پذیرایی معنوی است - عبارت است از گشودن درهای رحمت و مغفرت و مضاعف کردن اجر و ثواب اعمال خیری که بندگان در این ماه انجام میدهند. روزه ماه رمضان هم یکی از مواد همین ضیافت عظیم الهی است، که مایه تصفیه روح انسان و ایجاد زمینه طهارت قلبی روزهدار است.
این ماه [رمضان]، همچنین بهار قرآن است. انس با قرآن، معرفت اسلامی را در ذهن ما قویتر و عمیقتر میکند. بدبختی جوامع اسلامی، به خاطر دوری از قرآن و حقایق و معارف آن است. آن کسانی از مسلمانان که معانی قرآن را نمیفهمند و با آن انس ندارند، وضعشان معلوم است. حتی کسانی هم که زبان قرآن، زبان آنهاست و آن را میفهمند، به خاطر عدم تدبر در آیات قرآن، با حقایق قرآنی آشنات نمیشوند و انس نمیگیرند. میبنید که آیه «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» (سوره نساء، 141) – یعنی خداوند مؤمنین را زیر دست و زبون کفار قرار نداده است – در کشورهای عربی و به وسیله مردم عرب زبان در دنیا خوانده میشود، اما به آن عمل نمیگردد. در آیات قرآن، توجه و تنبه و تدبر [نمیکنند]؛ لذا کشورهای اسلامی عقب ماندهاند.
بیانات مقام معظم رهبری ، مهر ماه 1384
ماه رمضان است آن هایی که قرآن بلد هستند یاد بدهند و آن هایی که بلد نیستند عار نداشته باشند. پیامبر(ص) فرمود: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى حُرٍّ أَوْ مَمْلُوکٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ عَلَیْهِ حَقٌّ وَاجِبٌ أَنْ یَتَعَلَّمَ مِنَ الْقُرْآنِ» (مستدرکالوسائل،ج4،ص232) خداوندیک حقی بر بشر دارد و آن این است که یک مقدار از قرآن را یاد بگیرند. هر کس قرآن به کسی بیاموزد در ثواب قرآن خواندن یاد گیرنده شریک است. «خِیَارُکُمْ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَ عَلَّمَهُ» (أمالى طوسى،ص357)بهترین مؤمنین کسی است که معلم قرآن باشد. معلم قرآن به قدری آبرو دارد که حتی حیوانات دریا برای او استغفار می نمایند.
حق پسر بر پدر این است که پدر قرآن به او بیاموزد، کما این که حق نام خوب و ادب دارد. قرآن کتاب تربیت است، تربیت غیر از تعلیم است. تعلیم همان یاد گرفتن و به داخل مغز رفتن است، ولی تربیت یعنی مفاهیم جذب روح شود. تربیت قرآن چگونه است: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ» (اسراء/89) صرف از همان صرف و نحو است و صرف به معنای زیر و رو کردن است، یعنی من برای این که مردم را تربیت نمایم لغات را زیر و رو کردم. مثل فعلی که صیغه دارد و صرف می شود و لذا قرآن یک قصه را چند بار با تعاریف مختلف می گوید: «صَرَّفْنا»! یعنی این قدر با تعابیرگوناگون گفتم تا در روحش جذب شد. به همین خاطر ما هم سعی می کنیم بحث ها تکراری نشود، ولی برخی مطالب را باید تکرار کرد مگر در اذان تکرار نیست؟
اگر انسان یک بار سخنرانی کند که آمریکا بد است که مردم نمی فهمند، باید با تعابیر مختلف آن قدر جنایات آمریکا را بگوید و تکرار کند تا مردم در مغزشان فرو رود . مردم با یک سخنرانی ضد آمریکا نمی شوند. «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ» (اسراء/106) یکی از ویژگی های قرآن این است که قرآن یک مرتبه نازل شد چون مردم یاد نمی گرفتند. اگر یک مرتبه سیل بیاید کشت نمی شود و تدریجاً نازل شد و نزول قرآن هم در شب مبارکی بود، یعنی شب قدر.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣