همانطور که در جلسۀ گذشته به عرض شما رساندم , قدم اول سران دولت کودتا برای به خدمت گیری عباس بن عبد المطلب به نتیجۀ دلخواه نرسید و آنها بدون اینکه دستاورد خاصی ملاقات و مذاکرۀ خودشان با عباس بدست آورده باشند , ظاهرا منزل او را ترک کردند و به اقامتگاه خودشان مراجعت کردند .
ابوبکر بن ابی قحافه از بی نتیجه بودن گفتگوهای با عباس بن عبد المطلب دچار بیم و اضطراب شد . حالا به نوعی یا ادامۀ این قیبل گفت و شنود ها را منطبق با صلابت و هیبت و هیمنۀ دولت و حکومت خودش نمی دید یا اینکه در مقام بازکردن این جنس گفتگوها با اطمینان به اینکه نتیجه ای بدست نمی آید دیگران را در مقام تحریم دربرابر خودش می دید .
به چه معنا ؟ به این معنا که اینها که بیعت نمی کنند ، همراهی که نمی کنند ! اگر من به ایشان توجه کنم ، این جنس هیئتها در این سطح ، به ملاقات آنها بروم ! افکار عمومی مردم متوجه اهمیت آنها می شوند . لذا یکی از روشها ی جریان استکبار باجبهۀ حق همیشه اینست که ، به خودش ، به افرادش، به پیروانش ، بفهماند که محل اعتنا نیست . محل توجه نیست لذا به همفکران خودش گفت : تشخیص من اینست که از این به بعد دیگر با اینهاگفتگویی نداشته باشیم و از بیعت "علی" و عباس هم صرف نظر کنیم . عکس العمل عمر بن الخطاب به پیشنهاد ابو بکر تند بود . لذا او قاطعانه پیشنهاد ایشان را رد کرد و گفت: در هر شرایطی باید "علی" را به بیعت وادار کرد ، توجیه او هم این بود که بیعت "علی بن ابیطالب " به منزلۀ تمامی بنی هاشم با دستگاه حکومت است .
البته ابوبکر بطور حتم در این موضوع تردید نداشت . حتما با عمر همفکر بود . حتما اینها با هم قبلا مرور کرده بودند و به فهم مشترک رسیده بودند اما یک مطلبی را هم دانست که بیعت گرفتن از امیر المومنین (ع) کار ساده ای نیست . یک پروژه ای نیست که بشود به راحتی به موقع اجرا گذاشت ، و همین دغدغه و گرانی باعث شد که در پاسخ به عمر گفت : بیعت گرفتن از"علی" کار ساده ای نیست . مگر می شود شخصیتی مانند علی بن ابیطالب را به اجبار وادار به بیعت کرد؟ یعنی این همان موضوعی بود که مورد اعتراف مهتر و بزرگ کودتا هم قرار داشت .
اما عمر راه پیشنهاد کرد ، گفت : برای بیعت گرفتن از علی بن ابیطالب راه وجود دارد و پیشنهادش هم این بود که ؛ فردا صبح با سر زدن سپیده ،عازم مسجد شود . با هر قیمتی که شده "علی" را به مسجد می رسانیم و اورا وادارمی کنیم که با تو بیعت کند.ابوبکر گفت : اولا "علی" به مسجد نمی آید .
قال النبی(ص) : فاطمةُ شِجْنَةٌ مِنّی یَقْبِضُنی ما یَقْبِضُها و یَبْسطْنی ما یَبْسطُها.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: فاطمه شاخهای از من است هر آنچه او را غمگین سازد، مرا غمگین میکند و هر آنچه او را خوشحال سازد، مرا خوشحال میکند.
تلاوت صفحه 416 :
آیه
شماره 22 از سوره مبارکه لقمان
وَمَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ
بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ
و هر کس روى خود را (به حقیقت) به سوى خدا کند، در حالى که نیکوکار باشد، پس بى
تردید به دستگیره (و رشته ى) محکمى چنگ زده، و پایان همه ى کارها به سوى اوست.
نکات تفسیری :
1-
تسلیم خدا شدن، یک امر اختیارى است و اکراه و اجبارى وجود ندارد. «مَن یسلم وجهه»
2- تسلیم خدا بودن، باید با عمل همراه باشد. «یسلم... و هو محسن»
3- نیکوکار بودن، به تنهایى کافى نیست، اخلاص در عمل هم لازم است. «یسلم وجهه... و
هو محسن»
4 - با توجّه به معاد و تفّکر درباره ى آینده، راه خود را انتخاب کنیم. «و الى
اللّه عاقبة الامور»
5- آفرینش، همه به یک سوى و یک هدف روانه است. «و الى اللّه عاقبة الامور»
صحبت ما در جلسۀ گذشته به این مقطع از تاریخ اسلام رسید که بعد از درگذشت رهبرعالیقدر اسلام(ص) ، توسط برخی از بزرگان مهاجر و اکابر اصحاب پیغمبر اکرم (ص) در تبانی با یکدیگر ، کودتایی به راه افتاده شد و مسیر امامت و خلافت اسلامی را از آن راه و طریقی که پیغمبر اکرم (ص) معین فرموده بود خارج کردند .خیرخواهی شخصیتهای موثر مسلمانها هم در بازگرداندن اوضاع و اصلاح انحرافات و پر کردن شکافی که در امت اسلامی به وجود آمده بود نا فرجام ماند و مولای ما امیرالمومنین (ع) ناچارا برای توجیه بزرگان مهاجر و انصار و این که حجت هم بر آنها تمام شده باشد، شبانه حضرت صدیقه طاهره(س) واهل بیت نورانی خودشان را به در خانه های آنها می رساندند اما نتیجه ای بدست نیامد . بدون تردید حضور شبانۀ امیرالمومنین (ع) و حضرت بانوی بانوان عالمین در مقابل منازل بزرگان انصار برای خود امیرالمومنین (ع) سخت تر از بقیه و طاقت فرساتر از دیگران بود . بطوری که اگر شما در لابلای اوراق تاریخ نگاه کنید می بینید وقتی بعضی از بدخواهان امت اسلامی ، وجود مقدس او را بخاطر این اقدامات زبان زخم می زنند ، امام گاهی دفاع می کند و گاهی هم مظلومانه و غریبانه تحمل می کند و پاسخی ارائه نمی کند .
ابن ابی الحدید در جلد اول شرح نهج البلاغه ص135 یک نامه ای را از معاویه بن ابی سفیان به امیرالمومنین (ع) بازگو کرده که در فرازی از آن اینطور نوشته شده:" تو همان کسی هستی که بعد از بیعت با ابو بکر زنت!! را بر درازگوشی سوار می کردی و دستهای دو پسرت؛ حسن(ع) و حسین (ع) را می گرفتی و از اهالی بدر می خواستی که ترا علیه مصاحب پیغمبر یاری کنند، و به استثنای 4 یا 5 نفر ، هیچکس ترا اجابت نکرد . در حالیکه اگر به حق بودی! دیگران هم به تو پاسخ می دادند."
این نامه ها برای امیرالمومنین(ع) خیلی سنگین بود .نامه های خیلی بی ادبانۀ معنا دار و درعین حال جزیی از برنامه های براندازی آشکار و پنهان جبهۀ ضد توحید در دوران حیات نورانی امیرالمومنین (ع) است.
یعقوبی در جلد 2 تاریخ خودش ص116 روایت کرده : محصول تلاش های شبانۀ امیرالمومنین (ع) و حضرت صدیقۀ طاهره(س) این شد که چهل نفر او را اجابت کردند . و توافق شد که این چهل نفر فردا روز با موهای حلق شده و تراشیده شده با شمشیر آخته و آماده خودشان را به امیرالمومنین (ع) برسانند و دنبال احقاق حق باشند ولی صبح
قال النبی(ص) : الحسنُ و الحسینُ خیرُ اهلِ الارضِ بَعدِی و بعدَ اَبِیهما و اُمُّهما اَفْضَلُ نِساءِ اهلِ الارض.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: حسن و حسین بعد از من و پدرشان بهترین اهل زمیناند و مادرشان برترین زنان اهل زمین است.
تلاوت صفحه 415 :
آیه
شماره 60 از سوره مبارکه عنکبوت
وَ کَأَیِّن مِّن دَابَّةٍ لَّا تحَمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ
إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
چه بسا جنبنده ای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی می دهد;
و او شنوا و داناست.
نکات تفسیری :
1-
براى تقویت ایمان و توکّل بر خداوند، به الطاف الهى نسبت به موجودات دیگر توجّه
کنیم. «و کایّن من دابّة»
2- رزق و روزى به زرنگى نیست. «لا تحمل رزقها اللّه یرزقها و ایاکم»
3 - براى خداوند، رزق دادن به جنبنده هاى ناتوان و انسانهاى سالم و کاردان، یکسان
است. «یرزقها و ایّاکم»
4- علم و آگاهى خداوند ضامن تأمین روزى موجودات است. «السمیع العلیم»
قال النبی(ص) : فاطِمةُ اَعَزُّ الناسِ علیَّ.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: فاطمه عزیزترین و محبوبترین مردم برای من است.
گفتگوی ما به اینجا رسید که تعدادی از اصحاب پیغمبر و امیرالمومنین (ع) از پیشامد به سختی ناراحت بودند پس از مشاوره و گفتگو با هم تصمیم گرفتند که بعد از مذاکره و گفتگوی با امیرالمومنین (ع) جبهۀ مقابلۀ خودشان را با جریان کودتا را پی گیری کنند . رای و نظر امیرالمومنین (ع) هم به این قرار گرفت که آنها در مجامع و مجالس حاضر شوند و با آنها مناظره و گفتگو داشته باشند . لذا با امر و رهنمود امیر (ع) اصحاب بزرگوار در مسجد نبوی حاضر شدند و راه انذار و گفتگو را پیش گرفتند . فضای مسجد و فضای مدینه هم یک فضای انتخاباتی بود . بیعت گرفتن و رای جمع کردن ، مثل همان شرایطی که در هر فضای انتخاباتی ممکن است وجود داشته باشد. گروه گروه از مهاجر و انصار با ابی بکر بن ابی قحافه وارد بیعت می شدند . ابوبکر هم بر فراز منبر پیغمبر اکرم اسلام (ص) سرخوش ریاستی بود که در همین فاصلۀ کم و کوتاه هم دریافت کرده بود که در مسیر ریاست او موانع مهمی وجود نخواهد داشت . یعنی این درک هم برای او به وجود آمده بود .
دوستان امیرالمومنین (ع) هم وقتی وارد مسجد شدند خودشان را به نزدیکترین جای ممکن به منبر رسول خدا رساندند و در اطراف منبر و محل استقرار ابی بکر ، تجمع پیدا کردند . و اولین فرصتی که به دست آمد خالد بن سعید بن عاص قیام کرد ( من بخشها و فرازهایی از این مجموعه گفتگوها را برای شما برگردان کرده ام عرض می کنم . بقیه اش هم در مصادر و مآخذی که عرض می کنم هست. اگر خواستید کاملش را هم می توانید ملاحظه بفرمایید . برای اینکه رعایت امانت هم بشود من پایبندی خودم را به متن حفظ می کنم و تحلیل خودم را جدا و اصل گفتگو را هم مستقلا برای شما عرض می کنم .)
خالد بن سعید مستقیما ابوبکر را بر فراز منبر پیغمبر اکرم (ص) مخاطب قرار می دهد . و به او گفت : از خشم و غضب خداوند ترسان باش .( به این عبارتها خوب دقت کنید ) ابن ابی قحافه ! تو خود مواضع و بیانات رسول خدا را در رابطۀ با علی بن ابیطالب می دانی . آیا روز بنی قریظه را فراموش کرده ای ؟ آن زمانیکه همۀ ما در اطراف رسول خدا بودیم و آن حضرت در آن شرایط سخت خطاب به بزرگان اصحاب فرمود : ای گروه مهاجر و انصار ، من برای شما وصیتی دارم , فرمانی را در این مقام و در این مکان به شما ابلاغ می کنم که شما باید حتما آن را بشنوید و هم قبول کنید و آن پیغام اینست که بعد از من ، علی ، امیر و فرماندۀ شما و جانشین بعد از من در میان شماست . این را بدانید ، بپذیرید ، و در آن تردید نکنید که این امر را خدای علی اعلی به من ابلاغ فرمود . و اگر شما وصیت مرا در مورد علی پاسداری نکنید و به یاری او نشتابید در تکالیف و احکام خودتان اختلاف کرده اید ! یعنی در عبادت هایتان خلل وارد می شود . دیانت شما دچار اختلال و شورش خواهد شد و بدها و بدکارگان امت بر شما مستولی خواهند شد . بدانید اهل بیت من وارث امامت و رهبری من و قیام کنندگان به امر من هستند . بعد با صدای بلندتر و رساتری ادامه داد : پسر ابی قحافه ! آیا به خاطر داری بعد از همین سخنان بود که پیغمبر اکرم اسلام (ص) دست به دعا برداشت و از خداوند متعال درخواست کرد تا حافظان وصیت او را در زمرۀ یاران آن حضرت و رستگاران امت قرار دهد و از خداوند متعال خواست تا بدعهدها و ظلم کنندگان به اهل بیتش را از بهشت الهی محروم بسازد؟ ( این سوال را خالد بن سعید از ابی بکر بن ابی قحافه کرد ) طبیعتا باید ابوبکر پاسخ می داد . اما آن کسی که در مقام پاسخ بر آمد
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣