امسال روز اول عید نوروز مصادف با سالروز
شهادت هفتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام
است.گویا امسال قرار است سال جدید را با نام و یاد باب الحوائج امام کاظم
علیهالسلام آغاز کنیم.
در روزهای اخیر پویشهای متعددی در این باره شکل گرفت تا در شب عید به قرائت دعای توسل و زیارت آن حضرت بپردازیم و از امام علیهالسلام بخواهیم دست محبتی بر سر جامعه بکشند و ریشۀ بیماری منحوس کرونا نه تنها از ملت ایران بلکه در تمام جهان از بین برود.
لذا شایسته است مؤمنان به احترام آن حضرت، مراسمات جشن و تبریک سال نو را به روزهای بعد موکول کنند و در حفظ حرمت روز شهادت دقت کرده و در روز شهادت، برای رفع گرفتاریها و بلایا به آن معدن کرامت متوسل شوند.
مروری بر تاریخ و علت حبس امام موسی کاظم (ع) در زمان هارون
درباره
حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید، شیخ مفید در ارشاد روایت میکند
که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن برمک بوده است.
زیرا
هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن
اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را
داشت که اگر خلافت به امین برسد، جعفر بن محمد بن اشعث را همه کاره دستگاه
خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند.
جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قائل به امامت امام موسی (ع)، و یحیی این معنی را به هارون اعلام میداشت. سرانجام یحیی بن خالد، پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند.
میگویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود و اگر ناچار میخواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او میدهند تا آنجا که ملکی را توانست به سی هزار دینار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در کنار قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول اللّه از تو پوزش میخواهم که موسی بن جعفر را به زندان میافکنم زیرا او میخواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفر بن منصور فرستادند. عیسی پس از مدتی نامهای به هارون نوشت و گفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد و یا من او را آزاد خواهم کرد.
هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد. هارون عبّاسى، وجود امام کاظم (ع) را در زندان نیز تاب نیاورد و فرمان داد ایشان را مسموم کنند.
آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد. بدین سان، امام (ع) به سال ۱۸۳ ه. در پنجاه و پنج سالگى در زندان بغداد به شهادت رسید. چون آن حضرت وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببینند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش ( کاظمین عراق ) دفن کردند.
علم و اخلاق آسمانی, ایمان, تقوا, پاکی, صبر و... اینها گناهان نابخشودنی مردی از خاندان پیامبر (ص) بود.
چه گناهی بالاتر از این که مردی با امواج دانش خود کاخی که خلیفه بر جهل مردم بنا نموده ویران کند.
مردم مدینه ((انک لعلی خلق عظیم)) را در لبخند پیامبرگونه موسی بن جعفر(ع) می بینند.
در نگاهش ((و الکاظمین الغیظ)) موج می زند.
آرامش قدمهایش توفان به پا میکند در دلها, بالاتر از این مگر گناهی هست؟
اینگونه اگر باشد، مردم خواهند گفت: ((رسول خدا (ص) در مسجد است، هارون الرشید بر منبر چه می کند؟))
زندان دیگر بی فایده است.
باید نباشد این مرد تا خواب آشفته نبیند خلیفه.
چاره ای نیست باید خرما بیاورند برای آقا تا میل کنند...
صبح فردا ندا می دهند: هر کس می خواهد موسی بن جعفر را برای آخرین بار ببیند بیاید. بغداد پر می شود از ناله و شیون. همان ها که زهر داده اند به امام(ع) حالا آمده اند تا با عزت و احترام به خاکش بسپارند. کفنی قیمتی تحفه آورده اند برای امام. تمام قرآن بر آن نقش بسته. یک گوشه اش نوشته است: ((قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ))
موسای طور غربتم و خسته، بی عصا
مجروح عشق هستم و محکوم بی خطا
افتاده ام به گوشه زندان بی کسی
در حسرتم به دیدن یک بار آشنا
در قعر تیرگی نفسم بند آمده
از دود شعله ی ستم و قحطی هوا
در سجده بسکه پیکر من آب رفته است
انگار روی خاک فتاده است یک عبا
شهادت جانسوز و مظلومانه باب الحوائج، باب المراد عالم، اباالرضا، حضرت موسی بن جعفر را خدمت امام زمان (عج) و همه عاشقانش تسلیت عرض میکنیم.
بیست و پنجمین روز رجب، مرثیه خوان داغ مردی است که هر لحظه زندگی اش، خنجری بود بر قلب آنان که نخل تناور امامت را سوخته می خواستند.
هفتمین پنجره ای که رو به دریا باز می شد و جزر و مدّ نگاهش، زمین و آسمان را به خضوع وا می داشت. او که بر اسب خشم خویش، لگام زده بود و رود گذشت و مهربانی اش، همواره در دل ها جاری بود.
اسطوره ای که خواب را از چشمان پیر هارون الرشید ربوده بود و ستون های حکومت سراسر ظلمش را به لرزه درآورده بود.
و سرانجام،
هارون که می ترسید با وجود امام علیه السلام علیه او و حکومتش توطئه ای صورت گیرد،
با خرمای زهرآلود، امام را مسموم کرد و به شهادت رساند.
آن زمانی که دل مهیا شد دفتر غم مقابلم وا شد
تا که آنرا ورق زدم دیدم نهمین صفحه نام موسی شد
حضرت کاظم از عنایت خویش نظری کرد و سینه غوغا شد
در تکاپوی گفتن شعری طبع سردم چو گل شکوفا شد
نفسی زد به آن دم قدسی روح مرده دوباره احیا شد
تک نگاهی نمود و از پس آن همه درد من مداوا شد
فقط از او زنم دمادم دم نفسم چون که وقف مولا شد
ذکر او بوده ذکر هر روزش پور مریم اگر مسیحا شد
سینه ام پر شراره از غصه ناله هایم به غم هم آوا شد
دل من از گنه زمین گیر است آمدم تو نگو دگر دیر است
ای کلیمی که صد چو موسایی عالمی بنده و تو مولایی
در مدیح گلی به مثل شما من چه گویم که پور زهرایی
پادشاهان چو ریزه خوار درت بر همه آفرینش آقایی
آن رضایی که جان و دل ازوست تو به شمس الشموس بابایی
آفتابی، ستاره ای، ماهی تو زمین، آسمان نه دریایی
آن قدر گفته اند و می گویند که شما روز حشر با مایی
آن کسی که گدایتان باشد فخر می کند به حاتم طایی
تا که مانده حریم پر مهرت چه کسی می رود دگر جایی
در عزایت اگر اجازه دهی هر دو چشمم کنند سقایی
من کجا و نوشتن از کرمت جان مولا مرا رسان حرمت
تو که با غصه ها هم آغوشی فقط از جرعه های غم نوشی
شمع عمرت به گوشه زندان رفته دیگر به حال خاموشی
ذکرتان بوده ذکر خلصنی بهر رفتن چه قدر می کوشی
از جسارت به ساحت مادر در تب غیرتت چه می جوشی
خلوت تو چه دیدنی باشد روز و شب از خدا تو مدهوشی
جسمت افتاده بی رمق دیگر از غل آهنیین تو بی هوشی
نکند موقع پریدن هست جامه ای از کفن چرا پوشی؟
سپری می شود ز غم هایت روز و شب های من به چاووشی
مثل هر شیعه ای تو هم مولا عاشق آن ضریح شش گوشی
من پریشان غصه هات هستم عاشق قبر با صفات هستم
مراحل زندگی امام کاظم(ع)را به سه قسم می توان تقسیم کرد:
نخست
از ولادت آن حضرت در سال 128 ه .ق تا شهادت امام جعفرصادق(ع) در سال 148 ه .ق را دربردارد. در این مدت، او شاگرد پدر بزرگوارش بود. در این دوره بیست ساله، علم الهی و توانایی بالایی امام در مناظره و گفت و گوهای علمی تبلور یافت، تا آنجا که هنوز پنج سال از زندگی خود را پشت سر نگذاشته بود که ابوحنیفه را با ادله و برهان محکم به سکوت واداشت.
مرحله دوم
این مرحله پس از شهادت امام صادق(ع) و رهبری دینی، علمی، سیاسی و تربیتی امام کاظم(ع) آغاز شد. در این فضا و شرایط سخت سیاسی، بیم آن می رفت که جان امام در معرض خطر قرار گیرد. به همین علت، امام ششم در زمان حیات خود، امام کاظم(ع) را یکی از پنج جانشین خود معرفی کرد. به این ترتیب، برنامه منصور را برای از میان برداشتن فیزیکی امام هفتم خنثی کرد. این مرحله تا زمان مرگ منصور (158 ه .ق) ادامه داشت. پس از او مهدی و هادی به قدرت رسیدند. در زمان آنها که بیش از بیست سال به درازا کشید، فضای باز و آزادی نسبی، به ویژه در روزگار مهدی، برای اهل بیت و پیروان ایشان فراهم شد.
مرحله سوم
این مرحله از زندگی امام کاظم(ع) با حکومت هارون الرشید هم زمان بود. هارون در سال (170 ه .ق) به قدرت رسید. او در کینه توزی و دشمنی با اهل بیت(ع) و علویان، پس از برادرش هادی و پدرش مهدی، شهره بود. امام در این دوره از زندگی خود با تنگناها و سختی های فراوانی روبه رو شد. هنوز هارون الرشید در آغاز راه بود که امام را در سیاه چال ها به بند کشید. گاهی حضرت را در بصره و زمانی در بغداد به زندان می سپرد. این سال های طاقت فرسا، با دیگر سال ها متفاوت بود؛ زیرا هارون همواره درصدد کوچک کردن امام و کاستن از منزلت آن حضرت بود.
اگر موضع گیری امام را در قبال منصور و مهدی در نظر بگیریم، می بینیم که فعالیت خود را علیه حکومت هارون فزونی می بخشید، اما با وجود اینکه علویان از اقدام های انقلابی علیه هارون الرشید پرهیز می کردند، هارون اهل بیت(ع) و پیروان آنان و به ویژه امام کاظم(ع) را در تنگنا قرار داد.
حضرت کاظم(ع) در آن شرایط و نیز در پی سخت گیری حاکمیت بر علویان، تمام توان خود را برای رسیدن به هدف های الهی و انجام دادن وظایفی که بر دوش داشت، به کار بست. او سیاست های هارون را به خوبی می شناخت و می دانست که تصمیم نهایی هارون، از میان برداشتن اوست. امام این مطلب را نیز دریافته بود که هارون، حتی میانجیگری اطرافیان خود را دراین باره نمی پذیرد. بنابراین، با ایستادگی در برابر خواسته های هارون، همه سختی ها را به جان خرید.
آن بزرگوار، وظایف خود را با دقت و ژرف نگری به انجام رساند و به امامت فرزندش علی بن موسی الرضا(ع) وصیت کرد. سرانجام در زندان سندی بن شاهک، در روز 25 رجب سال 183 ه .ق به شهادت رسید و در گورستان قریش در بغداد به خاک سپرده شد.
ولادت امام حلم و شکیبایی باب الحوائج امام موسی کاظم بر شما مبارک
امام موسی کاظم علیه السلام : در دین خدا، دنبال فهم عمیق باشید؛ زیرا فهم عمیق در دین، کلید بصیرت و کمال عبادت و سبب تحصیل مقام های والا و مراتب شکوهمند در امور دین ودنیاست. و برتری فقیه بر عابد، مانند آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم عمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد."نثار این گل خوشبوی زهراء صلوات "
مستدرک الوسائل : ج 13، ص 136، ح 15
امام موسی کاظم (علیه السلام) در بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران :
رشته مستمری که از آغاز امامت موسی بن جعفر (علیه السلام ) تا شهادتش ادامه داشت ، همان خط جهاد 250 ساله ائمه (علیهم السلام) است .امام موسی بن جعفر (علیه السلام ) نیز همه زندگی خود را وقف این جهاد مقدس ساخته بود و درس و تعلیم و فقه و تقلید و تربیتش ، در این جهت بود .
ولادت امام موسی کاظم علیه السلام
به نظر می رسد که روستای ابواء واقع در بین مکه و مدینه بیش از سایر اماکن قافله های حجاج اهل بیت را به سوی خود جلب می کرد زیرا آرامگاه مادر پیامبر آمنه دختر وهب در آنجا قرار داشته است.
در راه بازگشت از حج بیت الله الحرام (بحارالانوار، ج 48، ص 4، المحاسن، ج 2، ص 418) قافله امام ابو عبدالله الصادق (علیه السلام) در این روستا توقف کرد. آن روز بنابر مشهورترین روایات 7 صفر سال 128 هـ .ق بود که امام برای میهمانانش سفره غذا گسترده بود که پیکی از جانب زنانش به سوی او آمد تا مژده ولادت خجسته فرزندش را به وی برساند.
در روایتی که از منهال قصاب نقل کرده اند آمده است :
«به قصد مدینه از مکه بیرون شدم و همین که به ابواء رسیدم شنیدم که امام صادق (علیه السلام) صاحب فرزند شده است. من زودتر از آن حضرت به مدینه وارد شدم و ایشان یک روز پس از من به مدینه رسید. ایشان (به خاطر ولادت نوزاد) سه روز به مردم طعام داد و من نیز یکی از کسانی بودم که بر سفره طعام امام حاضر می شدم و چنان غذا می خوردم که تا روز بعد نیازی به غذا نداشتم و روز بعد باز بر سفره او حاضر می شدم. من سه روز از طعام آن حضرت خوردم و تا فردا هیچ غذایی نمی خوردم».
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣