«ابن سعد» تا حدود ظهر روز یازدهم به دفن اجساد پلید کوفیان مشغول بود. پس از اتمام کار در حالى که پیکر پاک فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و یاران پاکبازش در زیر آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى دیگر شهداى کربلا را از بدن ها جدا کنند و به قصد تقرّب به ابن زیاد و گرفتن جایزه با خود به کوفه ببرند.
این سرهاى پاک که مجموع آنها با سر امام علیه السلام به ۷۲ سر نورانى مى رسید بین قبائل تقسیم شد و به سوی کوفه حرکت داده شد.
از دشوارترین لحظات تاریخ کربلا، که در عظمت و سنگینى با همه آسمانها و زمین برابرى مى کند، لحظه وداع جانسوز قافله اسیران با بدن هاى پاره پاره شهیدان است.
دشمنان، اسیران دلسوخته را بر شتران بدون جهاز سوار کردند و از کنار آن پیکرهاى پاک شهیدان عبور دادند، همان پیکرهاى غرقه به خونى که یکجا همه عزّت و مظلومیت را در خود جمع و خلاصه کرده بودند.
حضرت زینب(علیها السلام) با دیدن پیکر به خون آغشته برادر، رو به آسمان کرد و گفت: «أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقُرْبانَ؛ خدایا این قربانى را قبول فرما!» این جمله چون پتکى بر سر دشمن فرود آمد
سپس خود را به امام سجاد (علیه السلام) رساند و او را تسلى بخشید و آینده کربلا و عاشورا را آنگونه که ما امروز بعد از حدود ۱۴ قرن می بینیم دقیقاً ترسیم کرد، آرى قلب نازنین زینب(سلاماللهعلیها) می دانست که این آغاز کار است هر چند تاریک دلان بنی امیّه و منافقان آن را پایان کار مى پنداشتند.
حاج ملا سلطان علی روضه خوان تبریزی که از جمله عباد و زهاد بود، نقل کرد: « در عالم رؤیا به حضور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مشرف شدم و خدمت ایشان عرض کردم: مولای من، آیا آنچه در زیارت ناحیة مقدسه با این عبارت ذکر شده، درست است که میفرماید:
فلَاَنْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لَاَبْکِیَّنَ عَلَیْکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً
(پس صبح و شب بر شما ندبه کرده و به جای اشک خون میگریم) صحیح است؟ فرمودند: بلی
عرض کردم: آن مصیبتی که در آن بجای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟ فرمودند: نه، اگر علی اکبر زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد.
گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟ فرمود: نه؛ بلکه اگر حضرت عباس علیه السلام در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد.
عرض کردم: لابد مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام است. فرمود: نه، حضرت سید الشهداء علیه السلام هم اگر در حیات بود، در این مصیبت، خون گریه می کرد.
عرض کردم: پس این کدام مصیبت است که من نمی دانم؟ فرمودند:
آن مصیبت، مصیبت اسیری حضرت زینب علیها سلام است.
زینب همان کسی ست که در راه عفتش عباس می دهد نخِ معجر نمی دهد
-----------------------------
۱. عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها و پیامدها، ص۵۴۴- ۵۴۶
۲. مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۷
پس عــزا بر خود کنید ای خفتگان زانکه بد مرگیست این خواب گِران
◽️ رهبر انقلاب: آنهایی که نفهمیدند حسین علیهالسلام چرا شهید شد، نفهمیدند که چرا این عَلَمی که در دست حسین (ع) بود، برافراشته شد و تکلیف پیروان حسین (ع) در قبال این رسال چیست، باید بر خودشان گریه کنند.
بصیرت اباالفضل العبّاس کجاست؟همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او #بصیرت را بیشتر نشان داد.
▪️ در روز تاسوعا، مثل امروز عصری، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و اماننامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و اماننامه شما!
تمام خوبیها در ائمه (ع) جمع است اما امام حسین (ع) یک ویژگی خاص دارد و آن مظلومیت و شهادت است که همین، عامل محبت است. ما با گریه و عزاداری این ارتباط را تقویت میکنیم. این ارتباط بر اثر غفلت و زندگی روزمره ساییده میشود. گناه و لهو و لعب هم این ارتباط را میسوزاند. خداوند اگر کسی را دوست داشته باشد، او را گرفتار بلایی میکند تا دوباره رو سوی خدا و ائمه کند. بلا برای کسانی است که خدا دوستشان دارد.
دهۀ اول محرم نیز مرحمت بزرگ خداست. میتوان در این دهه از ماه رمضان نیز بیشتر بهره برد، به شرطی که حق این دهه را بکوشیم. خالصانه در روضه شرکت کنیم. استاد ما میفرمود روضۀ خلوت بروید. جایی که شما را نشناسند. طوری که شرکت در روضه هیچ نفع دنیوی برای ما نداشته باشد. حتی «قبول باشد» هم به ما نگویند. البته گاهی ما به مجلس شلوغی میرویم تا از بیان آن گوینده دینمان را بیاموزیم. این، حسابش فرق دارد. 96/7/6
حضرت آیتالله استاد جاودان (حفظه الله)
سخنرانی روز هفتم - حجت الاسلام علی پناه:
جهت دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 17.1 مگابایت
سخنرانی روز هشتم:
جهت دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 12.4 مگابایت
کربلا
زمان: سه شنبه هفتم محرم الحرام ۶۱ هجری قمری
تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی امیه گرفته و به جنگ امام حسین (علیه السلام) آمده بودند را، بالغ بر ۳۰ هزار جنگجو نوشته اند.
بستن آب بر روی امام حسین و اهل حرم:
عمر بن سعد نامه ای بدین مضمون از عُبیدالله دریافت کرد که:
« سپاهیان خود را بین حسین(علیهالسلام) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز به طوری که حتی قطره ای آب به او نرسد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفّان خودداری شد! »
عمر بن سعد ۵۰۰ سوار را در کنار شریعه فرات مستقر کرد. یکی از آنها به نام عبد الله بن حصین فریاد زد:
ای حسین! آیا این آب را نمی بینی که همچون دل آسمان می درخشد؟ به خدا سوگند که قطره ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی!
حضرت نفرینش کرد و فرمود: «خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.»
حمید بن مسلم می گوید به چشم خود دیدم که نفرین امام حسین (علیه السلام) تحقق یافت. به طوری که حصین بیمار شد. هر چه آب می نوشید سیراب نمی شد و فریاد تشنگی سر می داد و این گونه ماند، تا اینکه مُرد.
امام حسین (علیه السلام) نسبت به سپاه دشمن این چنین فرمود:
« بار خدایا! باران آسمان را از اینان دریغ کن، و بر ایشان تنگی و قحطی، همچون سال های قحطی یوسف در مصر پدید آور، و آن غلام ثقفی را بر ایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند زیرا آنها به ما دروغ گفتند و ما را خوار ساختند و خداوند(توسط مختار) انتقام من و اصحاب و اهل بیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد».
منابع:
الارشاد، اعلام الوری، مسار الشیعه، بحارالانوار، مصباحالمتهجد، با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، نفسُالمهموم، لهوف، معالی السبطَیْن، آینه در کربلاست.
زمان: دوشنبه ششم محرم الحرام ۶۱ هجری قمری
عمر بن سعد نامه ای را از ابن زیاد دریافت می کند که مضمون آن چنین است:
«من از لشکر سواره و پیاده چیزی را از تو فرو گذار نکردم، و توجه داشته باش که مأمورانی برگزیده ام که هر روز وضعیت را به من گزارش کنند.»
در کربلا، حبیب بن مظاهر از حضرت اجازه می گیرد تا نزد طایفه ای از بنی اسد - که در آن نزدیکی ها زندگی می کردند - رفته و آنان را به یاری فرا خواند. حضرت اجازه دادند. حبیب نزد آنها رفت و گفت: «امروز از من فرمان برید و به یاری حسین بشتابید تا شرف دنیا و آخرت از آنِ شما باشد.»
تعداد۹۰ نفر بپا خواستند و حرکت کردند.
چون عمربن سعد از حرکت مردان بنی اسد مطلع شد، چهارصد نفر به فرماندهی« ارزق » را به مقابله آنها می فرستد.
شب هنگام، نود مرد بنی اسدی با ارزق و سپاهش در کنار فرات درگیر می شوند. عده ای شهید، عده ای زخمی و باقی مجبور به فرار می شوند.
بنابراین از بنی اسد، چون تاب مقاومت نداشتند، پراکنده شده و برگشتند. حبیب به نزد حضرت رسید و جریان را تعریف نمود. امام فرمود:
«لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ»
بخشی از نامه امام حسین(علیه السلام) از کربلا به برادرش محمد بن حنفیّه و بنی هاشم:
«... مثل این که دنیا اصلاً وجود نداشته(اینگونه دنیا بی ارزش و نابود شدنی است) و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست»
سید الشهداء(علیهالسلام)، زُهیر را فرمانده راست سپاه، و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد و پرچم و علَم را به دست برادرش عباس(علیه السلام) سپرد. گرچه سپاه دشمن به خیمه ها نزدیک می شد، ولی حضرت تیری نینداخت چون می فرمود:
« دوست ندارم که آغازگر جنگ با این گروه باشم.»
نکته: امام(علیهالسلام) با این جمله، بر همگان ثابت می کنند که من بر سر منافع و چرب و شیرین دنیا نبرد نمی کنم، بلکه هدفم احیای دین خدا و بازگشت امّت به سیره رسول الله است. به همین جهت حضرت، جنگ را آغاز نمی کنند تا شاید از لشکریان دشمن عدهای بیدار شوند و به کاروان عاشورایی ملحق گردند...
منابع:
الارشاد، اعلام الوری، مسار الشیعه، بحارالانوار، مصباحالمتهجد، با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، نفسُالمهموم، معالی السبطَیْن، آینه در کربلاست.
🏴 این، اثر فوق العاده گریه کردن بر امام حسین علیه السلام است. انسان باید خودش را از این مجالس محروم نکند؛ هر چند کارهایش زیاد و گرفتاری هایش بسیار است؛
لکن برادرها و خواهرها! شبانه روزی یک جلسه، ده دقیقه، ربع ساعت، برای خدا در این جلسات شرکت کنید. برای بزرگداشت عظمت امام حسین علیه السلام و اهل بیتش شرکت کنید. برای اینکه قطره اشکی بر مظلومیتشان بریزید، شرکت کنید. اگر گریه ات گرفت که چه بهتر؛ اگر گریه ات هم نگرفت، ناراحت نباش؛ خودت را شبیه گریه کننده ها در بیاور.
برگرفته از سخنرانی حضرت استاد آیت الله ناصری (حفظه الله)
سخنرانی روز چهارم - حجت الاسلام علی پناه:
جهت دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 13.9 مگابایت
سخنرانی روز پنجم:
جهت دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 14.5 مگابایت
سخنرانی روز ششم :
جهت دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 13.8 مگابایت
(کوفه – کربلا)
زمان: پنجم محرم الحرام ۶۱ هجری قمری
نیروهای پراکنده در سطح شهر کوفه کم کم جمع شده و به لشکر عمر بن سعد می پیوندند.
ابن زیاد عده ای را مأموریت داد تا در مسیر به سوی کربلا بایستند و از حرکت کسانی که به قصد یاری امام حسین(علیه السلام) از کوفه خارج می شوند، جلوگیری کنند.
زحر بن قیس با پانصد نفر بر پل« صراه » که مردم کوفه از آن برای رفتن به سمت کربلا استفاده می کنند، می ایستد تا مانع از پیوستن کوفیان به سپاه امام(ع) شود.
عامر بن ابی سلامه که اصحاب امیر المومنین علی علیه السلام است به لشکر ایستاده روی پل یورش می برد و از میانشان می گذرد و خود را به کربلا می رساند و نهایت در رکاب امام شهید می شود.
(خوشا به سعادت کسانی که خود را از موانع عبور می دهند تا به یاری امام خویش برسانند)
چون گروهی از مردم می دانستند جنگ با امام حسین(علیه السلام) در حکم جنگ با خدا و پیامبر است در اثنای راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار می کردند.
( آری، هرچند این افراد فرار کردند اما چون امام حسین را یاری نکردند جز لشکریان دشمن محسوب خواهند شد، چرا که کسی صدای یاری طلبیدن حجت خدا را بشنود اما او را یاری نکند دست کمی از قاتلین ندارد)
از سخنان امام حسین(علیه السلام) با لشکر دشمن:
« هیهات ما به ذلت تن نخواهیم داد. خدا و رسول او و مؤمنان هرگز برای ما ذلّت را نپسندیدند، دامن های پاکی که ما را پروریده، و سرهای پر شور و مردان غیرتمند هرگز طاعت فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند.»
نکته: اگر می خواهیم همیشه جز اصحاب عاشورایی باشیم، نباید در زندگی تن به ذلّت و پستی دهیم. گناه شهوت رانی، ظلم به دیگران، حرام خوری و... از مصادیق تن به ذلّت دادن است.
منابع:
الارشاد، اعلام الوری، مسار الشیعه، بحارالانوار، مصباحالمتهجد، با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، نفسُالمهموم، لهوف، معالی السبطَیْن.
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
▪️حضرت سیدالشهدا علیهالسلام فرمود: «چرا ریختن خون مرا حلال میدانید؟ آیا حلالی را حرام کردهام یا حرامی را حلال کردهام؟». یک ملعونی جواب داد: «بهخاطر بغضی که از پدرت در دل داریم، با تو میجنگیم».
▪️اینجاست که میگویند حضرت سیدالشهدا علیهالسلام گریه کرد؛ [چراکه] آن کسی را که باید به او تحبب (ابراز دوستی) بکنند، تبغض (ابراز دشمنی) میکنند.
کتاب رحمت واسعه، ص٩٨ (مجموعه فرمایشات حضرت آیتاللّٰه بهجت پیرامون حضرت سیدالشهدا علیه السلام و اصحاب و یاران آن حضرت)
مراسم عزای سالار شهیدان حسین بن علی علیهما السلام از روز اول محرم صبحها در مؤسسه برگزار می گردد.
جهت استفاده دوستان سخنرانیهای حجت الاسلام علی پناه بر روی سایت بارگذاری می گردد:
سخنرانی روز اول:
جهت دریافت فایل اینجا کلیک کنید
(کوفه - کربلا)
زمان: چهارم محرم الحرام ۶۱ هجری قمری
عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه مردم را چنین خطاب کرد:
«ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید یافتید! و یزید را می شناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیر دستان احسان می کند و بخشش های او بجاست(!!) اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی را تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم.»
( فریب مردم با پول و طمع دنیا )
همزمان در این روز، شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار جنگجو
یزید بن رکاب با دو هزار جنگجو
حصین بن نُمیر با چهار هزار جنگجو
مضایر بن رهیه با سه هزار جنگجو
نصر بن حرشه با دو هزار جنگجو،
همگی برای جنگ با امام حسین (علیه السلام) اعلام آمادگی کرده و حرکت به سوی کربلا را آغاز کردند.
در کربلا امام حسین (علیه السلام) در پاسخ «قیس بن اشعث» که سفارش به بیعت با یزید می کرد، فرمود:
« نه، به خدا سوگند، دست ذلّت در دست آنان نمی گذارم و مانند بردگان از صحنه جنگ با آنان فرار نمی کنم.»
همچنین در این روز نقل شده که کنانه بن عتیق به کاروان امام حسین (علیهالسلام) ملحق شد. کنانه بن عتیق پیرمردی از شهدای کربلاست که در حمله نخست به شهادت رسید و از عابدان و قاریان آن شهر بود که در کربلا خود را به آن حضرت رساند. کنانه یکی از اصحاب امام علی (علیهالسلام) بود که در رکاب آن حضرت یک پای خود را ازدستداده بود.
نکات:
۱. تبلیغات سوء و همچنین وعده پول و ثروت، مردم را علیه امام(علیهالسلام) متّحد کرد و جای دوست و دشمن عوض شد!
۲. امام حسین(علیهالسلام) در هر حال، حتی اگر تعداد یارانش کم بود و لشکریان دشمن و بی وفایی مردم زیاد بود، هرگز تن به ذلت و بیعت با طاغوتِ زمانش نداد و تا آخر ایستادگی کرد.
ان شاءالله ما هم در هر جا، حسینی وار زندگی کنیم...
منابع:
الارشاد، اعلام الوری، مسار الشیعه، بحارالانوار، مصباحالمتهجد، با کاروان حسینی از کربلا تا کربلا، نفسُالمهموم، لهوف، معالی السبطَیْن.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣