ما برای اینکه ادراک کنیم قرآن را فهمیدیم یا نه, کلمات نورانی اهل بیت(علیهم السلام) را فهمیدیم یا نه, شرح صدر طلب میکند و علامت فهمیدن, شرح صدر است و شرح صدر هم نشانههایی دارد که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال شد نشانههای شرح صدر چیست؟ فرمود: «التَّجَافِی عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةُ إِلَی دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِ الْمَوْت»؛ فرمود: از دنیا تجافی کردن, در دنیا زندگی نکردن و به سَمت آخرت حرکت کردن. این نکته که انسان در دنیا زندگی نکند، در آیات فراوانی تبیین شد و عصارهٴ آن نکته این است که بعضی با زمین, آسمان, صحرا و دریا مربوط هستند، با آب و هوا و فضا مربوط هستند, با اینها دارند زندگی میکنند، اینها آیات الهی هستند, ابزار فریب نیستند، اینها تذکرهٴ الهی هستند، چون آیه و علامت و نشانهٴ لطف الهی است، هرگز انسان را غافل نمیکند. کسی که در زمین زندگی میکند, کسی که زیر آسمان زندگی میکند, کسی که با هوا و فضا مربوط است، اینها موجود تکوینی و حقیقی هستند نه اعتباری, آیت الهی هستند نه قراردادی. آیت همواره مثل آینه است که صاحب خود را نشان میدهد. عدهای با زمین و آسمان و هوا و فضا مأنوس نیستند، مگر «بالعرض», اینها در دنیا زندگی میکنند، دنیا یعنی قرارداد و عناوین اعتباری، این پنج بخشی که در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» به صورت حصر آمده است همین است که ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾، دنیا، یعنی این قراردادها و اعتباراتِ نوجوانی و جوانی و میانسالی و سالمندی و کهنسالی، این عناوین چندگانه دنیاست؛ یعنی اعتبارات و قرارداد که واقعیتی ندارد، جز نزد معتبران.
آنها که در دنیا زندگی میکنند اگر خواستند درباره جهانبینی نظر بدهند یا در معرفتشناسی سخن بگویند، سر از سفسطه و شکاکیّت درمیآورند، زیرا صدر و ذیل زندگی اینها, آغاز و فرجام زندگی اینها عناوین اعتباری بود. عناوین اعتباری, بینش اعتباری میدهد نه بینش تکوینی, بینش وهم و خیالی میدهد، نه بینش عقلانی.
بنابراین افراد دو گونه هستند: بعضی در زمین و زیر آسمان و در فضا و هوا زندگی میکنند، اینها با واقعیت مرتبط هستند، جهانبینی ویژه دارند, معرفتشناسی خاص دارند؛ بعضی در عناوین اعتباری غرق هستند، خواه به صورت بازی, خواه به صورت پرداخت به تکاثر در قبال کوثر, خواه به مسائل سیاسی, خواه به مسائل دیگر, همه این مراحل، اینها را عناوین اعتباری میسازد. اینها جز قرارداد و اعتبار چیزی درک نمیکنند و اگر خواستند درباره جهانبینی نظر بدهند یا درباره معرفتشناسی سخن بگویند، از مسئلهٴ وهم و خیال و سفسطه و مانند آن نمیگذرند.
بنابراین اساس کار این است که متمسّکان به قرآن، کسانی هستند که به کتابی اعتصام کردند که حبل آویخته است، این حبل آویخته هر لحظه بالا میرود و انسان را به نحو تجلّی بالا میبرد.سخنان استاد جوادی آملی
نوح (بعد از نومیدی از هدایت آنان) گفت: «پروردگارا! آنها نافرمانی من کردند و از کسانی پیروی نمودند که اموال و فرزندانشان چیزی جز زیانکاری بر آنها نیفزوده است!
در آیات 26-28: دعای نوح (ع) درباره کسانی که دعوت او را اجابت نکردند و دعای ایشان برای خودش و مومنین و مومنات را بیان می کند. همانطور که مشاهده می شود خداوند ذکر عقوبت قوم نوح را بر دعای ایشان مقدم داشته تا مشخص شود که خداوند این عذاب را برای انتقام از قوم نوح و همچنین یاری خود نوح و اجابت دعای ایشان فرستاده است.
اگر قصد راهنمایی و تربیت کسی را دارید، در قدم اول از گفتار نرم و با محبت بهره گیرید; حتی اگر مخاطب شما فرعون سرکش یا سران لجوج کفار جاهلی باشند; (طه/44 و شعرا/215) .
اگر می خواهید مخاطبان به سوی شما جذب شوند، ابتدا به خودتان بپردازید! روح خشک و سنگین و بی لطافت، هیچ گاه در امر تربیت موفق نمی شود . مهربانی، دلسوزی و رقت قلب را در خود بپرورید تا مردم بی آن که شما متوجه شوید، در اطراف شما جمع گردند; (آل عمران/159) .
قرآن ؛ این طناب آویخته شده، در ارتباط با خدا به نحو تجلّی است نه تجافی. هر اندازه که کسی در خدمت قرآن و عترت(علیهم السلام) باشد به همان اندازه صعود میکند؛ منتها مهمترین عامل صعود, عمل صالح است که فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ﴾. مؤمنان و عالمان با ایمان اینها بالا میروند. اعتصام به قرآن، چنین نیست که انسان را متوقّف کند، چون این طناب هر لحظه هم در حال تجلّی نزولی است، هم هر لحظه در حال تجلّی صعودی, نه نزول آن به نحو تجافی است که از مخزن غیب غایب باشد, نه صعود آن به نحو تجافی است که از جریان عالم طبیعت غایب باشد. بنابراین اگر کسی به هر نحو به آیات الهی و حدیث اهل بیت(علیهم السلام) اعتصام کرد، در همان لحظه خدا او را بالا میبرد: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾، عالمان با ایمان را خدا بالا میبرد و اگر کسی اهل کلمه طیّب بود، آن کلمه طیّب در سایهٴ عمل صالح صعود میکند: ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ﴾؛ البته هم ارتفاع عمل صالح, هم صعود کلمهٴ طیّب به وسیله خدای ﴿رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ﴾ است که وعده داد فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا﴾، مؤمن یک درجه دارد, مؤمن عالِم درجه برتر دارد، او درجات دارد و این درجه؛ امّا همه اینها در پرتو اعتصام به قرآن کریم است.
برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
در
آیات 5 تا 24 گزارش حضرت نوح از عملکرد خویش و عکس العمل قومش در چهارچوب رسالت
انذاری می باشد. و به خداوند عرضه داشت: جهت
هدایتی سوره، هشدار نسبت به رد دعوت رسول منذر در هر زمانی است؛ رسولی از جانب خدا به سوی شما
فرستاده شده تا شما را از فرا رسیدن عذابی دردناک بترساند. پیام او خداپرستی و
تقواست از او اطاعت کنید و دعوتهای مداوم و همه جانبه او به سوی مغفرت پروردگار را
با فرار و استکبار و عصیان پاسخ ندهید و تبعیت از قدرتمندان ثروتند خاسر به پیروی
از او ترجیح ندهید، در غیر این صورت گریزی از عذاب موعود نیست و مغفرت شامل حال
مومنان است
پروردگارا من به
صورت پیوسته و همه جانبه قوم را به سوی مغفرت تو فرا خواندم، ولی جز بر فرار آنها
نیفزود و استکبار ورزیدند و از من سرپیچی کردند و از ثروتمندان قدرتمند خاسر تبعیت
کردند و بر شرک و ضلالت و گمراهی خویش باقی ماندند؛ خدایا این کافران را از صفحه
روزگار محو کن، و مغفرت خود را نصیب من و پدر و مادرم و مومنان کن.
سرانجام عذاب
دنیا و آخرت دامن گیر قوم نوح شد زیرا به دعوت منذر این عذاب (حضرت نوح) اعتنا نکردند و بر رد آن اصرار ورزیدند.
در ماه رمضان... (در همه روزها و شبها) دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدس لیله`القدر آماده شوید؛ که "لیلهالقدر خیر من الف شهر؛ تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.” شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متصل میکنند؛ دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منور میکنند. شب سلم و سلامت معنوی (سلام هی حتی مطلع الفجر) شب سلامت دلها و جانها، شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماریهای مادی و بیماریهای عمومی و اجتماعی؛ که امروز متاسفانه دامان بسیاری از ملتهای جهان، از جمله ملتهای مسلمان را گرفته است! سلامتی از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسر است؛ به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر بشوید.
بیانات رهبر معظم انقلاب
در روز جمعه نیمه ماه رمضان عرض ارادتی به ساحت مقدّس بقیّةاللهالأعظم (ارواحنا فداه) بکنیم.
منجی آخرالزّمان مورد اتّفاق همهی ادیان ابراهیمی است؛ اینکه کسی خواهد آمد و جهان را از منجلاب ظلم و جور نجات خواهد داد، در میان ادیان ابراهیمی مورد قبول همگان است. در اسلام، نام این منجی هم مشخّص شده است؛ این موجود الهی را، این انسان بزرگ فوقالعاده را در همهی مذاهب اسلامی به نام مهدی میشناسند. شاید در بین فِرَق اسلامی هیچ فرقهای را نتوان پیدا کرد که معتقد نباشد که مهدی (علیهالسّلام) ظهور خواهد کرد و او از ذریّهی پیغمبر است؛ حتّی نام و کنیهی آن حضرت را هم مشخّص می کنند.
خصوصیّتی
که در اعتقاد شیعه وجود دارد این است که این شخصیّت را بهصورت مشخّص و معیّن
معرفی میکند؛ او را فرزند امام یازدهمِ از ائمّهی اهل بیت - حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام)
میداند؛ تاریخ ولادت او بهطور مشخّص از نظر مورّخان شیعه و متکلّمان شیعه روشن و
واضح است؛ دیگر فِرَق اسلامی، غالباً این نظر را متذکّر نشده یا نپذیرفتهاند ولی
شیعه با ادلّهی مسلّم و قطعی، حضور و وجود و ولادت آن بزرگوار را اثبات میکند.
بعضی استبعاد کردهاند که چگونه ممکن است انسانی متولّد بشود و در این زمان طولانی
زنده بماند. این تنها استبعادی است که در مورد قضیّهی حضرت مهدی، مخالفان مطرح
کردهاند و تکرار کردهاند؛ لکن قرآن کریم با نصّ صریح خود، این استبعاد را برطرف
میکند. دربارهی حضرت نوح پیغمبر (علیهالسّلام) می فرماید: فَلَبِثَ فیهِم اَلفَ سَنَةٍ اِلّا خَمسینَ عامًا؛ یعنی
نوح در میان قوم خود ۹۵۰ سال زندگی کرده است. نه اینکه عمر او این مقدار بود، ظاهر
مطلب این است که دوران دعوت آن بزرگوار ۹۵۰ سال است؛ بنابراین، این استبعاد جایی
ندارد.
بزرگترین
خاصیّت این اعتقاد در میان شیعیان، امیدآفرینی است. جامعهی تشیّع فقط به برجستگیهای
تاریخ خود در گذشته متّکی نیست، چشم به آینده دارد. یک نفر معتقد به مسئلهی
مهدویّت طبق اعتقاد تشیّع، در سختترین شرایط، دل [را] خالی از امید نمیداند و
شعلهی امید همواره وجود دارد؛ میداند که این دوران تاریکی، این دوران ظلم، این
دوران تسلّط ناحق و باطل قطعاً سپری خواهد شد؛ این یکی از مهمترین آثار و
دستاوردهای این اعتقاد است. البتّه اعتقاد تشیّع نسبت به مسئلهی مهدویّت به همینجا
محدود نمیشود؛ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ
ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء؛ مسئلهی اعتقاد به مهدویّت یک چنین اعتقادی
است. این شعلهی فروزان، این فروغ تابان، در جوامع شیعی در طول قرنهای گذشته وجود
داشته است و همچنان وجود خواهد داشت و انشاءالله دوران انتظار منتظران سر خواهد
آمد.
پس همگی دست به دعا برداشته و ظهور هر چه سریعتر امام و صاحبمان را از درگاه الهی طلب می کنیم:
"اللهم عجّل لولیّک الفرج"
برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
امانت داری یکی از ارزشمندترین ارزش های قرآنی است . حضرت موسی (ع) را به خاطر امانتداری و قدرتش، در خانه حضرت شعیب پناه دادند; (قصص/26) و حضرت یوسف را به خاطر امانتداری وعلمش، بر خزانه مصر نشاندند; (یوسف/55) و حتی رسول خدا (ص) که از سوی خداوند برگزیده شد، مشهور به امانتداری و به محمد امین معروف بود.
خدای سبحان بهترین پیوند خود با خلق را در سایهٴ قرآن و عترت حفظ کرده است. فیض ولایت عترت اطهار(علیهم الصلوة و علیهم السلام) همانند فیض قرآن کریم به نحو تجلّی است، نه به نحو تجافی. اصل اول این است که قرآن را خدا نازل کرد; یعنی به زمین فرستاد، نه به زمین القا کرد. قرآن را نازل کرد، یعنی تنزّل داد, فرو فرستاد و همراه قرآن, فیض خاصّ خود را حفظ کرده است. این انزالها و تنزیلها کاملاً از هم جداست، آن را به زمین فرستاد، این را به زمین انداخت. ولایت هم چنین است، پس این حبل و طناب را که گاهی به صورت قرآن ذکر میشود, گاهی به صورت عترت طاهرین(علیهم الصلاة و علیهم السلام) به زمین فرستاد و آویخت؛
هر کس در خدمت قرآن و عترت طاهرین(علیهم السلام) باشد، گاهی به حفظ کلمات اینها, گاهی به ادراک مفاهیم کلمات اینها, گاهی ایمان به کلمات اینها, گاهی عمل صالح به کلمات اینها ـ که همه اینها درجات گوناگون اعتصام به قرآن و عترت است ـ هر کسی به سهم خود به این دو طناب آویخته شده، اعتصام کرد، طرْفی از سعادت برده است.برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
گفتار رفتار آدمی در هر زمان و مکان، در حافظه الهی محفوظ است ; مراقب باشید; (لقمان/16 و کهف/30) .
نسبت به انسان های اطرافتان، احساس مسئولیت کنید و آنها را از کارهای بد بازدارید و به کارهای خوب تشویق کنید . این لازمه استحکام یک پیکر است که بنی آدم اعضای یکدیگرند; (لقمان/17) .
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣