پس از آنکه عزادار به این حقیقت دست یافت که انتقام حسین (ع) جز با آمدن منتقم اصلی و حاکمیت او بر جهان ممکن نیست ، این معرفت و سوزدلی که از مصیبت عظیم بر وجودش حاکم شده ، او را با تمام وجود به سوی وجود مقدس امام زمان (ع) متوجه می گرداند . دو عامل عاطفی و معرفتی که در وجود عزادار شدت و قدرت گرفته است ، در او کششی مستمر به سوی وجود امام زمان (ع) ایجاد می کنند .
این کشش مستمر موجب می شود تا عزادار که قبلاً در سایه معرفت ،نسبت به جایگاه معصومین (ع) در نظام خلقت و رابطه وجودی خود با آنها ، به حقایقی دست یافته است ، معرفت خود را نسبت به امام زمانش و وظیفه ای که در قبال او دارد ، بیشتر کند . با تکمیل این معرفت که خود عامل عاطفی و محبّت را افزایش می دهد ، عزادار به یکی از مهمترین و بالاترین مقاماتی که ممکن است یک انسان به آن برسد ،نایل می شود و آن مقام « انتظار » است .
در این مرتبه عشق به مهدی موعود (عج) و روح خدمت به او ، چنان وجود عزادار – که حالا دیگر « منتظر » شده است – را فرا می گیرد که دیگر هیچ انگیزه ای برای زنده ماندن و زندگی کردن ، جز پیوند با او و کسب رضایت او که رضایت خداوند است ، نخواهد داشت . او به این حقیقت دست می یابد که همه سختی ها و نکبت ها و همه بی عدالتی ها و جنایاتی که جامعه بشری به آنها دچار گشته است ، ناشی از غیبت این رهبر الهی و معصوم است .
او با علاقه و محبت ابدی که به خود و مردم جهان دارد و با محبت و عشق روز افزونی که به گل نرگس (عج) پیدا کرده است ، همچنین با وجود مسئولیت و رسالت الهی که در قبال امام زمانش دارد ، دست به کار شده ، وارد مرحله « عمل و جهاد » می گردد امّا عمل و جهاد او جهت دار و هدفمند است ، او به این نتیجه درست رسیده است که عبادت و خدمت بدون جهت برای اسلام کافی نیست ، بلکه همه عبادت ها و خدمت هایی که برای اسلام انجام می شود ، همگی باید یک جهت داشته باشد و آن حرکت به سوی خلیفه و مظهر خداوند و نیز پیوند ناگسستنی با او است .
او دیگر به یک سلسله اعمال خیر و صالح و نیز خدمتِ صِرف نمی پردازد بلکه همه اعمال خیر و صالح وی و همه خدماتی که به اسلام و مسلمین انجام می دهد ، با یک روح خالص و یک جهت و هدف خاص همراه است و آن « روح انتظار » و « روح خدمت در انتظار » است .
از این لحظه به بعد هر گونه فعالیّت سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، نظامی ، عبادی و عرفانی ، فرهنگی و علمی که عزادار حقیقی و منتظر به آنها می پردازد ، همگی یک سو و یک جهت دارند و آن حرکت به سوی ظهور موعود و منجی جهان و استقرار حکومت جهانی او است .
هر فعالیتی که این جهت و این هدف را نداشته باشد ، اتلاف استعدادهای فردی و اجتماعی و نیز خیانت به خداوند و معصومین (ع) و نیز خیانت به اسلام و مسلمین است . دم از خدا و اسلام زدن ، و مشغول کردن خود با یک سلسله کارهای مقدّس و مذهبی ، بدون در نظر گرفتن روح اسلام و حرکت در مسیر خلیفه و حجّت خدا و ولی الله الاعظم (ارواحنافداء )، مغرور شدن و فریب خوردن از شیطان با صُوَر مقدس است .
اسلامی که در آن حجت خدا و وظایفی که در قبال او به عهده داریم ، مورد غفلت و فراموشی قرار گیرد ، اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله نیست ؛ بلکه اسلام آمریکایی و اسلام تحت ولایت شیطان است . اسلامِ تحت ولایت طاغوت ها و تحتِ ولایت شیطان است که موجب شده تا مردم قرن ها از امام زمان شان غفلت کنند و او را در تنهایی ، آوارگی ، مظلومیّت ، غربت ، ترس و اضطراب ، رها و طرد کنند .
ادامه دارد...
حجت الاسلام حاتم پوری در روز نهم محرم بیان کردند که :
...علامه بحر العلوم در یکی از تشرّفات خود به محضر صاحب الزمان (عج) از ایشان در باره حدیث امام صادق(ع) پرسید؛ "امام صادق(ع) فرمودند : اگر کسی برای امام حسین (ع) بخواند و 50 نفر را بگریاند بهشت بر همه واجب میشود ..... بلکه اگر بخواند و فقط خودش بگرید یا حتی حالت گریه و بکاء داشته باشد خدای متعال او را به بهشت می برد." و پرسید: امام حسین (ع) چه کرده که به این مقام رسیده است؟ امام حکایت آن حاکمی که در بیابان گم شده بود .... را نقل نموده و فرمودند:"جدّ ما چیزی داشت که در راه خدا ندهد؟ چیزی بود که در راه خدا فدا نکند؟ خدا به او امتیاز ویژه داده و می فرماید اگر کسی محبت حسین (ع) در دل او باشد من او را به بهشت می برم...
عزادار حقیقی که منتظر جان فشانی در عملیات انتقام در رکاب امام زمان (ع) است ، در دوران غیبت همواره تابع فرامین نائب آن حضرت یعنی ولی فقیه است . از این رو ضمن شعله ور نگاه داشتن آتش بغض و کینه نسبت به دشمنان اهل بیت (ع) در دل و حفظ آمادگی و روحیه جهاد و شهادت طلبی در خود ، هیچ گاه دست به اقدامی خود سرانه و به دور از حکمت و مصلحت تمامیت اسلام و جامعه مسلمین نمی زند .
بصیرت دینی در نگاه او ، نقاب نفاق را از چهره مدعیان دروغینی که به نام اسلام اما به کام دشمنان اسلام و امام زمان (ع) مزدوری می کنند ، کنار زده و او را به درک این مهم نائل ساخته که این جماعت در لباس سلفی گری و تکفیر ، به ظاهر علم جهاد با شرک افراشته اند اما در واقع دست شان به خون ناحق ریخته هزاران مسلمان مظلوم و مستضعف در اقصی نقاط بلاد اسلامی آلوده است و این ها ، همان یزیدیان این دوران و اربابانشان – سردمداران حکومت های ستم پیشه ای همچون آمریکا و اسرائیل و برخی دولت های غربی و اروپایی و حتی عربی سر سپرده استکبار جهانی – یزیدها و عمربن سعدها و شمرهای زمانه ما هستند که سزاوار شدید ترین لعن ها ، نفرین ها و مقاومت و مبارزه بر علیه ایشان تا سر حد نابودی می باشند .
* خطر نداشتن روح جهاد
اهل بیت (ع) و همه رهبران معصوم الهی در طول تاریخ بشریّت ، مصائب عظیم را تحمل کردند ، تا حیات حقیقی انسان ها با دین خدا حفظ شود . هرگاه حیات انسانی یا عامل آن یعنی دین خدا به خطر بیفتد ، اهل دین و مؤمنان حقیقی ، تمامی تلاش خود را برای نجات انسان ها به کار می گیرند .
کسانی که به دستور « جهاد » در اسلام انتقاد می کنند و آن را خشونت می دانند نه خود حیات انسانی دارند و نه از حیات انسانی و ارزش آن خبری دارند . احمقانه ترین حرف و عقیده آن است که : « ما باید برای حیات طبیعی و دنیایی مان ارزش قائل باشیم و اگر چیزی حیات انسانی انسان ها وسعادت ابدی آنها را به خطر انداخت ، مبارزه با آن خشونت است!»
همان طور که به خطر انداختن حیات طبیعی و حیوانی انسان و سایر موجودات ، ضربه زدن به زندگی دنیایی مردم خشونت است ، به خطر انداختن حیات انسانی و ابدی انسانها و ضربه زدن به آن ، خشونت ،خیانت و ظلم است ؛ ظلمی بالاتر و خطرناک تر از تهدید حیات طبیعی مردم !
آری جهاد برای دفاع از دین و حفظ آن نه تنها امری انسانی ، معقول و پسندیده است ، بلکه امری واجب است که اگر روح آن در کسی وجود نداشته باشد ، بدین معنا است که روح او فاقد مرتبه انسانی و از سعادت ابدی بسیار دور است .
نداشتن روح جهاد در واقع تأیید و تجویز هر گونه ظلم و جنایت است که با روح انسانی سازگار نیست . به همین دلیل رسول اکرم (ص) که پیامبر اعظم و به تعبیر قرآن کریم برای همه عالمیان رحمت است ، درباره ی کسی که روح جهاد ندارد ، چنین می فرمایند :
« مَن ماتَ وَ لَم یَغزَ وَلَم یُحَدِّث نَفسَهُ بِغَزوٍ ماتَ عَلی شُعبَةٍ مِن نِفاقٍ »
هر کسی بمیرد و در جنگ شرکت نکند و به فکر جنگ نباشد ، بر شاخه ای از نفاق مرده است .»
به عبارت دیگر چنین کسی مؤمن و انسانی حقیقی نیست ؛ زیرا جهاد است که سلامت دین و حیات و امنیت مردم را حفظ می کند و کسی که به فکر امنیت و سعادت دنیا و آخرت مردم نیست ، نه انسان حقیقی است و نه مؤمن واقعی . به همین دلیل معتقدند عزاداری که روح انتقام از دشمنان امام حسین (ع) و به ویژه دشمنان حسین زمان یعنی مهدی موعود (عج) را ندارد ، طبق فرمایش پیامبر اکرم (ص) نه تنها عزادار حقیقی و راستین نیست ، بلکه گرفتار نوعی نفاق است
مرحله دوم : براءت عملی
برائت عملی یعنی دوری کردن از فرهنگ و تسلط فرهنگی دشمنان و پرهیز از اخلاق و عقاید آنان .بدیهی است که ابراز محبّت نسبت به اهل بیت (ع) با پذیرش فرهنگ و اخلاق دشمنان آنان سازگار نیست . امام صادف (ع) در این باره می فرمایند :
« نَحنُ اَصلُ کُلِّ خَیرٍ وَ مِن فُر،عِنا کُلُّ بِرٍّ فَمِنَ البِرِّ التَّوحیدُ وَ الصَّلاة وَ الصِّیامُ وَ کَظمُ الغیَظِ وَ ... و عَدِوُّنا اَصلُ کُلِّ شَرٍ وَ مِن فُرُعِهِم کُلُّ قَبیحٍ وَفاحِشَةٍ فَمِنهُم الکِذبُ وَ البُخلُ وَ الَّنمِیمَةُ وَ القَطِیعَةُ وَ اَکلُ الرِّبا وَ ... فَکَذَبَ مَن زَعَمَ اَّنَّهُ مَعَنا وَ هُوَ مُتِعَلِّقٌ بِفُرُعِ غَیرِنا :
ما اصل هر خیر - و خوبی - هستیم و هر چه خوبی است از فروع ماست . در شمار خو بی هاست : توحید و نماز و روزه و فرو بردن - غلبه بر خشم و ... و دشمنان ما ریشه هر بدی هستند و هر چه پلیدی و زشتی است از فروع آنهاست . پس از آنهاست دروغ و بخل و سخن چینی و قطع رحم و رباخواری و ... ؛ بنابراین دروغ گفته هر کس که می پندارد با ماست - و از ماست - در حالی که به فروع غیر ما - و بدی ها - تعلّق دارد . »
آری دروغ می گوید کسی که خود را از اهل بیت (ع) می داند ولی اخلاق دشمنان آنان را دارد و با گرفتن و دادن ربا ، بد اخلاقی ، بد دهنی ، سخن چینی و نیز با گرانفروشی ، بخل و تقلب و فریب با شیعیان آنان رفتار می کند . دروغ می گوید کسی که خود را محبّ اهل بیت (ع) می داند و اهل برائت از دشمنان دین و فرهنگ فاسد و ضد بشری آنها نیست و با بد حجابی ، بی حجابی ، بی نمازی و بی غیرتی نسبت به ناموس و نیز تربیت غیر مذهبی و غلط فرزندان ، خون به دل امام زمان (ع) و سایر اهل بیت (ع) می کند . دروغ می گوید کسی که خود را دوستدار اهل بیت (ع) می داند و بالای درب منزل خود پرچم « یا حسین » را نصب می کند و برای اقامه عزای اهل بیت (ع) منزل خود را سیاه پوش می کند و خود نیز در ایام عزای اهل بیت (ع) لباس سیاه برتن می کند ، اما در دل ، محبت به دشمنان امام زمان و شیفتگی نسبت به آنها و فرهنگ کثیفشان را می پروراندو در بالای بام منزلش عَلَم بندگی و اسارت فکری و فرهنگی نسبت به دشمنان یعنی آنتن ماهواره را نصب کرده است .
محبت با ضعف برائت و ضعف در دشمنی با فرهنگ دشمنان سازگار نیست . امام صادق (ع) در جواب کسی که به ایشان گفت : فلانی شما را دوست دارد ولی در برائت از دشمنان شما ضعیف است ، چنین فرمودند :
« هَیهاتَ ! کَذَبَ مَن اِدَّعی مَحَبَّتَنا وَلَم یَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّنا :
هرگز ! دروغ می گوید کسی که ادعای دوستی ما را می کند و از دشمن ما برائت نمی جوید .»
مرحله سوم : جهاد با دشمنان و ضربه زدن به آنها و محدود کردن قدرت آنها تا نابودی کامل شان
در توضیح تکمیلی مراحل سه گانه عملیات انتقام ، تذکر این نکات ضروری است که با وجود به شرایط حساس کنونی جامعه جهانی به ویژه عالم اسلام و همچنین با عنایت به فتاوا و فرمایشات اخیر ولی امر مسلمین مقام معظمرهبری (مدظله العالی ) لازم است از « لعن » و به خصوص « دشنام » نسبت به مقدسات و بزرگان دیگر فرق اسلامی جداً پرهیز شود . چرا که به عقیده ایشان : «هر حنجره ای که به وحدت دنیای اسلام دعوت کند ، حنجره الهی است ، ناطق من الله است و هر حنجره و زبانی که ملت های مسلمان را ، مذاهب اسلامی را ، طوایف گوناگون اسلامی را به دشمنی با یکدیگر تحریک کند و عصبیت ها را علیه یکدیگر تحریک کند ، ناطق من الشیطان است . »
ادامه دارد....
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣