مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

این جنگ، حقیقتاً یک گنج است؛ یک گنج حقیقى است که تمام‏ شدنى هم نیست.

«مقام معظم رهبری»

به شهریور ماه که می رسیم خاطرات تلخ و شیرین جنگ تحمیلی که رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد، زنده می شوند. هر چند شروع جنگ تلخ بود. اما این تلخی شیرینی را به این مردم هدیه داد که در حالت عادی برای رسیدن به آنها باید قرنها تلاش کرد.
ارتش عراق که بر اساس محاسبات خود از وضعیت داخلی و خارجی ایران، فتح یک هفته‌ای تهران را در سر می‌پرورانید، در روزهای نخست تجاوز، بدون مانعی جدی در مرزها تا دروازه‌های اهواز و خرمشهر پیش تاخت. تحت چنین شرایطی امام خمینی (ره)‌ به خروش آمد و ندای ملکوتیش دل‌های شیفتگان انقلاب و نظام را متوجه دفاع از کیان جمهوری اسلامی نمود؛ به طوری که، نیروهای مردمی بدون امکانات و تجهیزات و حتی آموزش‌های نظامی به مقاومت پرداختند. علیرغم کارشکنی‌های رییس جمهور وقت بنی‌صدر، دفاع مقدس مردم مسلمان و انقلابی ایران شکل گرفت و نیروهای جوان و شهادت طلب به جبهه‌ها شتافتند...
پس از شکل‌گیری اتحاد و انسجام در میان نیروهای انقلابی و طرد نیروهای وابسته، حماسه‌ای مقدس شکل گرفت که در تاریخ ایران اسلامی بی‌سابقه بود. حماسه دفاع مقدسی که برکات و دستاوردهای بی‌نهایتی را برای ملت ایران به ارمغان آورد.
برپایه فرمایش حضرت امام خمینی قدس سره که فرمودند: "جنگ،جنگ تا پایان رفع فتنه" ، ما نمی توانیم پایانی برای جنگ (دفاع مقدس)تصور کنیم.
البته دست آورد برجسته دفاع مقدس خودباوری و اعتماد به نفس بالایی در مردم بود که حاصل آن ،حفظ تمامیت ارضی کشور در صحنه نزاع نظامی بوده است. کشوری که در دو سده اخیر یعنی حداقل پس از سلطنت فتحعلی شاه تا جنگ عراق با ایران تقریبا یک میلیون متر مربع از اراضی خود را از دست داده است.
ما مدت هشت سال از حیثیت، ناموس، دین، تمامیت ارضى، مردم، انقلاب، حکومت، نظام اسلامى و قرآن دفاع کردیم و چنین دفاعى، مقدس است.
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند؛ اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند . . .

(شهید آوینی)

شهیدان از می توحید مستند                     شهیدان سرخوش از جام الستند
نمردند و نمی میرند هرگز                            شهیدان زنده ی جاوید هستند . . .
هفته دفاع مقدس گرامی باد

تاریخ چشم به راه فاطمه‌ای دیگر است... انتظار به سر می‌آید و شمیم دلنوازی، خانه خورشید را فرا می‌گیرد. خنکای حضور دوباره فاطمه(س) در فضا ی مدینه جاری می‌شود و کوثر فاطمی، جوشیدن می‌گیرد....
اوعالمه و محدثه اهل بیت(ع) است و دارای مرتبه بلند علمی! آشنایى کریمه اهل بیت(ع) با معارف بلند اسلام و مکتب حیات بخش تشیع سبب می شود که آن حضرت جز از افراد مورد وثوق و اطمینان حدیث نقل نکند.
او معصومه است: فاطمه معصومه که خود پرورش یافته مکتب ائمه طاهرین(ع) و یادگار صاحبان آیه تطهیر است، نمونه عالى اى از طهارت و پاکى است، به حدى که خاص و عام او را به عنوان معصومه لقب داده اند، چنانچه حضرت رضا(ع) فرمود: «من زار المعصومه بقم کمن زارنى» کسى که فاطمه معصومه را در قم زیارت کند، مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد.

از جمله کسانى که به شفیعه بودنش در روایات و آثار دینى تصریح شده است، فاطمه معصومه است.امام صادق(ع) مى فرماید: به شفاعت او همه شیعیانم، وارد بهشت خواهند شد.امام رضا(ع) فرمودند: کسى که فاطمه معصومه را زیارت کند، در حالى که معرفت به حق او داشته باشد، پاداش او بهشت است. امام جواد(ع) فرمود کسى که قبر عمه ام را در قم زیارت کند، سزاوار بهشت است. امام صادق(ع) در این باره می فرمایند: «آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیرمؤمنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت  می شوند. »

  از ژرفای وجود دعا می کنیم: " یا فاطمة اشفعی لی فی الجنة"

امام صادق(ع) بر ارتباط با عامه مردم و بسنده نکردن به ارتباط با خودی ها تأکید زیادی داشتند.و شیعیان را بر گسترش روابط با مردم تشویق کرده و به دوست یابی و زیاد کردن دوستان ترغیب می فرمودند:
  • " در طول زندگی دنیا دوست زیاد پیدا کنید که در دنیا و آخرت از آن ها بهره خواهید جست، اما در دنیا حوائج شما را برآورده می کنند و اما در آخرت همین بس که جهنمیان به تصریح قرآن این گونه می گویند: « در نتیجه شفاعتگرانی نداریم* و نه دوستی نزدیک»
  • دوستان زیاد پیدا کنید ، چرا که هر مؤمن دعای مستجابی دارد.
  • دوستان زیاد پیدا کنید ، چرا که هر مؤمنی حق شفاعت دارد
  • رابطه دوستان در حضر به دیدار یکدیگر و در سفر به نامه نگاری است.
  • هنگامی که بنده خدا برای دیدار برادر مؤمن خود خارج میشود، باز نمی گردد مگر اینکه گناه او بخشیده و نیازهای دنیا و آخرتش برآورده می شود.
  • ودر حدیث شریفی به خیثمه فرموده اند: " سلام ما را به دوستان ما برسان و آن ها را به پرهیزگاری و تقوای الهی و عمل صالح سفارش کن ، به آنها بسپار آنهایی که از نعمت سلامتی برخوردار هستند از مریضان عیادت کرده ، آنان که از نظر مالی وضع خوبی دارند به فقیران رسیدگی کنند . بر جنازه مردگان حاضر شوند. به خانه های یکدیگر رفته ، با هم ملاقات کرده و به گفتگو درباره علمِ دین بپردازند که مجموعه این کارها زنده کردن امر ما اهل بیت است، و خداوند بنده ای را که امر ما را زنده کند رحمت کند.
در آستانه شهادت رئیس مذهب شیعه حضرت جعفر بن محمد الصادق (ع) بر آنیم تا با گوشه ای از سیره آن امام همام آشنا شویم:
گروهی از اصحاب نزد امام صادق(ع) بودند. امام (ع) به آنان فرمود : "شما را چه می شود که ما را حقیر می شمارید؟" یکی از اهل خراسان برخاست و به آن حضرت عرض کرد : پناه بر خدا که ما شما را یا دستوری از اوامر شما را حقیر بشماریم. امام صادق(ع) فرمودند:« تو خود یکی از همان کسانی هستی که مرا حقیر شمرده اند.»
مرد گفت : پناه بر خدا از اینکه من شما را حقیر شمرده باشم!! امام صادق(ع) به او فرمودند : « وای بر تو ، آیا هنگامی که نزدیک جحفه بودیم صدای فلانی را نشنیدی که به تو می گفت به اندازه یک میل مرا سوار بر مرکب خود کن که من از رفتن ناتوان شده ام ؟ به خدا قسم که تو سر برنداشتی تا صدای او را بشنوی . تو او را حقیر شمردی و هر کس مؤمنی را حقیر بشمارد ما را حقیر شمرده و حرمت خداوند متعال را شکسته است.»
امام صادق(ع) شیعیان خود را این چنین توجیه می نمودند:
ایمان امری باطنی است اما آثار و نشانه هایی دارد که دلالت بر وجود آن می کند . ایمانی که هیچ گونه بازتاب خارجی و ثبات و قدرت رو در رویی با مسائل را نداشته باشد، ایمان نیست.
مؤمن کسی است که در مواقع مواجه شدن با محک سختی ها و اغواگری ها دین خود را بروز داده و به برنامه های اهل باطل جواب مثبت ندهد.
ایشان در وصف حقیقت ایمان فرمودند: «تنها کسانی از فتنه ها نجات پیدا می کنند که زبان از کلام قبیح بسته ، سکوت می کنند و در دولت باطل بر سختی ها و ناملایمات صبر پیشه می سازند ، اینان به حق از طایفه نجیبان و انتخاب شدگان خدا و مؤمنان واقعی هستند ، اما مبغوضترین افراد نزد من ، ریاست طلبان هستند . آنان که دائماً در حال سخن چینی هستند و به برادران خود حسد می ورزند . آنان از من نبوده و من نیز از آنان نمی باشم. همانا دوستان من آنان هستند که به امر ما تسلیم و در تمام کارها دنباله رو و پیرو ما هستند.»
امام صادق(ع) درباره نحوه عبادت شیعیان چنین فرموده اند:
شیعیان ما را در وقت نمازشان امتحان کنید. ببینید آیا بر اوقات اول وقت نماز محافظت می کنند یا نه ؟
شیعیان ما را در حفظ اسرارما امتحان کنید. که آیا در نزد دشمنان اسرار ما را حفظ می کنند یا نه ؟
شیعیان ما را درباره اموال و داراییهایشان امتحان کنید. ببینید آیا با برادران دینی در اموال خود کمک می کنند یا نه ؟
خداحافظ ای ماه نزدیکی  آرزوها                           خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی
خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه                         خداحافظ ای بهترین ماه الله
فطر یعنی چه؟
عید غدیر را غدیر می گویند؛ چون در محلی به این نام اتفاق افتاد .
عید قربان را هم به خاطر قربانی کردن حاجیها عید اضحی می نامند.
عید فطر را فطر نامیدند چون انسان به فطرت خودش بر می گردد.
انسان در این ماه به جایی می رسد که می تواند تجلی صفت فاطر السمواتی پروردگارش شود.
پس، بارخدایا! خروج از ماه مبارک را برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده.
پروردگارا! تنفر از گناه و زشتی را در وجود ما روز افزون بگردان.
بارالها! انچه به خوبانت در این ماه مرحمت کردی تفضّلاً به ما هم عطا بفرما .

آمین

با تشکر و سپاس از استاد گرانقدر « خانم وحیده گلپور» که ما را با نگارش این گنجینه یاری نمودند توجه شما را به آخرین بخش از معارف قرانی (جزء 30) جلب می نماییم.:
به هر حال برخی با تأیید و توفیق الهی پذیرای تذکرند و برایشان نفع دارد پس " فذکّر إن نفعت الذکری" (9 اعلی) و به زودی کسی که از خدا می ترسد متذکر می شود (10 اعلی) اما کسی که به سراغ تو می آید و کوشش می کند و از خدا ترسان است (8-9 عبس) و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوا باز دارد .... (400 نازعات) از آنجا که موج خشیت و ترس یا به تعبیر دیگر روح حق طلبی و حق جویی که مرتبه ای از تقواست در این افراد موجود است، از مواعظ الهی و تذکرات پیامبران نفع می برند که فرمود: "هدی للمتقین" و نیز فرمود: در داستان فرعون عبرت برای کسی است که از خداوند بترسد (26 نازعات) پس "قد افلح من زکّیها" (9 شمس) پس از قسم های ابتدای سوره به خورشید و ماه و شب و روز و آسمان و زمین و نفس و ... و سپس فرمود: " قد أفلح من تزکّی" (14-15 اعلی) و کسی که نام پروردگارش را یاد کرد، با تقواترین انسانها از عذاب الهی «آتش زبانه کشیده جهنم» دور می شود زیرا مال خود را در راه خدا می بخشد تا پاک شود.(17-18 لیل) در حالیکه هیچ کس را نزد او حق نعمتی نیست تا بخواهد به این وسیله او را جزا دهد بلکه تنها هدف این انسان متقی جلب رضای پروردگار بزرگ است و به زودی راضی و خشنود می شود (21-19 لیل) و باز می فرماید: کسی که انفاق کند و تقوا داشته باشد و جزا را تصدیق نماید پس ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم (7-5 لیل) و اهل تذکر، اهل نماز است ("فصلّ" (15 اعلی) دستور الهی را دریافت نموده اند که خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کرده اند و از شرک به توحید باز گردند نماز را بر پا داشته ، زکات را بپردازند و این است آیین مستقیم و پایدار (5 بینه) و می دانند که انسانها در زیانند مگر کسانی که ایمان و عمل صالح انجام داده ، یکدیگر را به حق سفارش و به شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند ( سوره عصر) که اینان همان اصحاب یمین هستند. (18-17 بلد)
و بدبخت ترین افراد کسانی هستند که از تذکر دوی کنند " یتجنبها الاشقی" (11 اعلی) همان کسی که در آتش بزرگ وارد می شود سپس در آن نه می میرد و نه زنده می شود (13-12 اعلی) پس فرمود: "وقد خاب من دسّیها" (10 بلد) آن کسی که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته نومید و محروم گشته (1)کنایه ای از آلودگی به گناه و معصیت و خوهای شیطانی گنهکاران و درست در نقطه مقابل تزکیه، کافرانی هستند که ایمان نیاورده و هنگامی که قرآن بر آنان خوانده می شود سجده نمی کنند و پیوسته آیات الهی را انکار می نمایند (22-20 انشقاق) به راستی چرا؟؟ این انکار کنندگان شومند نامه اعمالشان در دست چپ وارد آتش فروبسته عذاب شوند که راه فراری از آن نیست (20-19 بلد) فزون طلبی و تفاخر آنان را چنان به خود مشغول ساخته که بر تعداد مردگان خویش هم تفاخر می کنند. (1-2 تکاثر) در برابر نعم پروردگارشان ناسپاس و بخیلند (8-6 عادیات) آیا این انسان گمان می کند که هیچکس نمی تواند بر او دست یابد؟ می گوید: مال زیادی را در کارهای خیر نابود کردم!! آیا انسان گمان می کند هیچکس او را ندیده که عمل خیری انجام داده؟ " أیحسب أن لم یره أحد؟" (7-5 بلد) اما از این حقیقت غافل است که خداوند نه فقط ظواهر اعمال او را در خلوت و جمع می بیند بلکه از اعماق قلب و روح او نیز آگاه است و از نیات او با خبر ، مگر ممکن است خدایی که وجود بی انتهایش به همه چیز احاطه دارد چیزی نبیند و نداند؟! او کسی است که بخل ورزد و بی نیاز ی طلبد و پاداش را انکار کند به زودی او را در مسیر دشواری قرار دهیم، پس در جهنم سقوط کرده و اموالش سودی به حال او ندارد. (10-8 لیل) او کسی است که با یتیم خشونت می کند و به اطعام تشویق نمی نماید و جزا را تکذیب می کند(2) (3-1 ماعون) با نعمت مغرور و با ابتلا به سختی ها مأیوس شده گوید: خداوند مرا خوار کرده هرچند این به خاطر آن است که یتیمان را گرامی نمی دارند و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی نمایند و میراث را از راه مشروع و نا مشروع جمع کرده می خورند و مال و ثروت را بسیار دوست دارند (20-15 فجر) و آ ن را جمع می نمایند (2 همزه) و می فرماید: وای بر کم فروشان آنان که وقتی برای خود پیمانه می کنند حق را کامل و برای دیگران کم می گذارند (3-1 مطففین) وای بر این عیبجویان مسخره کننده (1 همزه) کسانی که در نماز خود سهل انگارند « ریا» می کنند و دیگران را از وسایل ضروری زندگی منع می نمایند وای بر انها؟! اگر بنده نمازگزار را ببینند او را از نماز نهی می نمایند در حالی که او هدایت یافته است و مردم را به تقوا فرمان می دهد و اینان حق را انکار کرده به ان پشت می کنند. " ألم بأن الله یری" ؟! (14-9 علق) و اینکه عالم هستی محضر خداست و اصولاً توجه به این واقعیت که چیزی از اعمال و نیات آدمی پنهان نیست می تواند باز دارنده بسیاری از گناهان و اعمال خلاف باشد مشروط بر اینکه ایمان به این مطلب واقعاً در دل جای گرفته و به صورت یک باور قطعی در آید.
به یقین این انسان در برابر پرودگار کریم مغرور شده ! (6 انفطار) " غرّک: از ماده غرور در اصل به معنای غفلت به هنگام بیداری است و به تعبیر دیگر غفلت در جایی که انسان نباید غافل باشد آری او طغیان می کند از اینکه خود را بی نیاز می بیند ( 7-6 علق) او زندگی دنیا را مقدم داشته (39-37 نازعات) در حالیکه آخرت بهتر و پایدارتر است (17-16 اعلی) مرگ بر این انسان کافر وناسپاس!! (17 عبس) خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات خواهد کرد ! آری اقوامی که در شهرها طغیان کردند و فساد فراوان (1)، پس خداوند تازیانه عذاب را برآنان فرو ریخت (13-11 فجر) و به یقین خداوند در کمینگاه ستمگران است. (14 فجر)
پس ای رسول خدا هرگز طغیانگر را اطاعت نکن و به او تقرب مجوی! (19 علق)
سوگند به آسمان و ... که هر کس مراقب و محافظی دارد (4-1 طارق) به وسیله آنان همه چیز شمارش و ثبت شده (29 نبأ)
بی شک نگاهبانانی بر شما گمارده شده والامقام و نویسنده اعمال نیک و بد شما که میدانند شما چه می کنید(4) (انفطار10-12) و بالاخره روزی که در صور دمیده می شود فرارسد با یک صیحه عظیم و مهیب «الصّاخه» از شدت وحشت انسان از پدر و مادر و برادر و زن و فرزندش می گریزد (عبس33-36) زلزله ای وحشتناک وسپس محشر است زمین به لرزه در آمده و بارهای سنگین خود را خارج می سازد. انسان می گوید زمین را چه می شود؟! در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو می نماید زیرا خداوند به او وحی کرده! و مردم ناگهان همگی بر عرصه زمین ظاهر می گردند (2-1زلزال، 14-13 نازعات) این روز، روز جدائی، میعاد همگان است فوج فوج به محشر درآیند. (17-18نباء) آیا نمی دانند در آن روز تمام کسانی که در قبرها هستند برانگیخته شده و آنچه در درون و نیز علاقه شدید به مال دارند و در سینه هاست آشکار شده و پروردگار از آنها کاملاً باخبر است. (9-11عادیات) آن زمان آسمان و کرات آسمانی از هم شکافته شده (1انفطار، 3انشقاق) و تسلیم فرمان پروردگارش شود. (2 انشقاق) ستارگان بی فروغ و پراکنده شده فرو می ریزند (2 انفطار، 2 تکویر) خورشید در هم پیچیده شده(1تکویر) دریاها بر افروخته شده و به هم پیوسته می شوند (3 انفطار ، 4 تکویر) کوهها مانند پشم رنگین حلاجی شده گشته به حرکت درآیند(20نبأ، 5 قارعه،3 تکویر) زمین گسترده شود و آنچه در درون دارد بیرون افکنده و خالی شوند (4انشقاق) و یا قبرها زیر و رو گردند، مردگان خارج شوند. آسمان گشوده شده و به صورت در های متعدد در می آید (19 نبأ) و پرده از روی آن برداشته می شود.
آری دوزخ شعله ور گردد و بهشت نزدیک شود (13 – 12 تکویر) با ارزشترین اموال به دست فراموشی سپرده می شود (6 تکویر) زیرا گرفتن قهر آمیز و مجازات پروردگار بسیار شدید است! (12 بروج) مردم مانند پروانه ها پراکنده اند (4 قارعه) مسلماً خداوند می تواند انسان را باز گرداند (8 طارق) سوگند به روز موعود ، به یقین بازگشت همه به سوی ماست (2 بروج ، 25 غاشیه،8 علق) آخرت و دنیا از ماست (13 لیل) و حساب انسانها هم با ماست.(26 غاشیه)
پس قیامت فرا می رسد که قارعه است «کوبنده»، غاشیه است «همه را در بر می گیرد» . حادثه بزرگ است " الطامة الکبری". در آن روز انسان به یاد کوشش هایش می افتد و جهنم برای هر بینندهای آشکار می گردد (36-34 نازعات) درمان افزون طلبی علم الیقین است . قطعاً شما جهنم را خواهید دید و به عین الیقین می رسید سپس از نعم بازرسی می شوید (8-5قارعه) نامه اعمال گشوده می شود (12 تکویر) نامه اعمال ابرار در علیّین است نامه ای رقم خورده و سرنوشتی قطعی (20-18 مطففین) و نامه اعمال بد کاران در سجّین است و آن هم نامه ای رقم زده شده و سرنوشتی است حتمی (9-7 مطففین) هر کس می داند چه چیزی را آماده کرده است (14 تکویر) می داند انچه را از پیش فرستاده و آنچه را برای بعد گذاشته است ( 5 انفطار) آن روز " یوم تبلی السرائر" است و انسان یار یاوری ندارد. (8-1 طارق) " یوم الدین" است چه می دانی چیست؟ یوم الدین روزی است که هیچ کس قادر بر انجام کاری به سود دیگری نمی باشد (19-17 انفطار) سوگند به شاهد و مشهود که پیامبر(ص) و گواهان اعمال و اعمال مورد نظرند (3-2 بروچ) وقتی زمین سخت در هم کوبیده می شود و فرمان پروردگار می رسد . فرشتگان صف در صف و جهنم حاضر می شود انسان گنهکار آن روز متذکر می شود!! و می گوید : ای کاش برای زندگیم چیزی از پیش فرستاده بودم!! (24 – 21 فجر) پس کسی که نامه عملش به دست راست او داده می شود « ابرار» به زودی حساب آسانی برای او می شود، با چهره ای نورانی و خوشحال و خندان به سوی اهل و خانواده اش باز می گردد (9-7انشقاق، 38-37 عبس) و گروه دیگر «فجار» نامه اعمالشان به پشت سر آنها داده می شود. به زودی فریاد می زنند: ای وای بر من! هلاک شدم و در شعله های سوزان آتش می سوزد با چهره ای تاریک و غبار آلود. چرا که او در میان خانواده اش در دنیا مسرور بود و گمان می کرد که هرگز بازگشت نمی کند " بلی إنّ ربه کان به بصیراً" (15-10 انشقاق، 42 – 40 عبس) این کافران فاجر ، این طغیانگران که مجازاتشان موافق و مناسب اعمال آنهاست (26 نبأ) درون عذابند و می سوزند و از آن غایب و دور نمی باشند (16 انفطار) وقتی به آنچه با دستهای خود از قبل فرستاده روبرو می شوند، گویند : "یا لیتنی کنت تراباً" (40 نبأ)
آری چهره هایی شاداب و با طراوتند از سعی و تلاش خود خشنود در بهشت خود با نعمی خاص... اعمالشان را می بینند ذره های خیر هم محسوب شده،  وزنه اعمال سنگین و خوشحال ، اینان بهترین مخلوقاتند "خیر البریة" خدا از آنان راضی و آنان هم از خداوند رضایتمندند. به آنان گفته می شود: ای صاحب نفس مطمئنه! به سوی پروردگار بازگرد در حالی که تو از او خشنودی و او هم از تو خشنود. در سلک بندگانم درآی و در بهشتم وارد شو! (8-7 بینه، 30-27 فجر، 7-6 قارعه، 7 زلزال، 16-8 غاشیه)
و در مقابل چهره هایی خاشع و ذلت بار، عمل کرده ولی خسته، معذّب به عذابهای خاص ... آنها هم اعمالشان را می بینند ذره های شر هم محسوب شده اما وزنه اعمال سبک و چنین کسی پناهگاهش هاویه است یعنی آتش سوزان. اینان در دنیا پیوسته به مؤمنان می خندیدند و مسخره می کردند وقتی به سوی خانواده خود باز می گشتند با حالتی مسرور و خندان مؤمنین را گمراه معرفی می کردند و امروز « روز قیامت» مؤمنان به کفار می خندند ، .... به سرنوشت شوم آنان می نگرند آیا با این حال کافران پاداش اعمال خود را گرفتند ؟ (36-29 مطففین) بلی، خداوندی که غفور و ودود است و خداوندی که " فعّال لما یرید" است (16-14 بروج) بهترین حکم کنندگان می باشد (8 شرح) " والامر یومئذ لله" (19 انفطار)!!

1)     مانند ابولهب و زنش که در مذمت آنان سوره ای اختصاص یافته است و یا اصحاب فیل
2)     از عقبه عبور ننموده که همان آزاد کردن برده، غذا دادن به گرسنگان یتیم از خویشاوند و یا مستمند خاک نشین(16-11 بلد)
3)    به راستی آیا گمان نمی کنند برانگیخته می شوند در یوم عظیم (5 مطففین)

امام علی (علیه السلام) :

کتاب پروردگار در میان شماست که بیان کننده حلال و حرام و واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاص و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقیّد، محکم و متشابه می باشد عبارات مجمل خود را تفسیر و نکات پیچیده خود را روشن می کند. از واجباتی که پیمان شناسایی آن را گرفت و مستحباتی که آگاهی از آن لازم نیست . محرّمات الهی از هم جدا می باشند. برخی از آنان گناهان بزرگ است که وعده آتش دارد و بعضی کوچک که وعده بخشش داده است و برخی از اعمال، که اندکش مقبول و در انجام بیشتر آن آزادند.

نهج البلاغه – خطبه 1

گزیده ای از معارف الهی جزء سی :

تمام نظامات جهان هستی اعم از نظاماتی که بر منظومه ها و کواکب آسمان حاکم است و یا آنچه بر مخلوقات زمینی خاصه انسان از نظر جسم و جان او حتی موضوعات ساده ای هم چون خطوط سر انگشتان دست " بلی قادرین علی أن نسوی بنانه" (4قیامت) شاهد گویایی بر اثبات وجود پروردگار ، خالقیت و ربوبیت اوست و این همه در یک تعبیر کوتاه نهفته است: " الذی خلق فسوّی" (2 اعلی) پس سزاوار است که در اولین خطاب به رسولش می فرماید: " إقرأ باسم ربّک الذی خلق"(1) (1 علق) برای اثبات ربوبیت پروردگار بر روی مسأله خلقت و آفرینش جهان هستی تکیه شده چرا که خالقیت بهترین دلیل بر ربوبیت اوست . ربّ مالک مصلح است. کسی که هم صاحب چیزی است و هم به اصلاح و تربیت آن می پردازد. بدین ترتیب پس از مسأله آفرینش و نظم بندی خلقت به موضوع برنامه ریزی برای حرکت کمالی و هدایت موجودات در این مسیر پرداخته و می فرماید: " والذی قدّر فهدی" (3 اعلی) همان کسی که تقدیر کرد و هدایت فرمود و منظور از «تقدیر» همان اندازه گیری و تعیین برنامه های حرکت به سوی اهدافی است که موجودات به خاطر آن آفریده شده اند و منظور از هدایت هم هدایت تکوینی است که به صورت انگیزه ها و قوانینی که بر هر موجودی حاکم ساخته « اعم از انگیزه های درونی و برونی » ، یعنی همان پاسخ موسی (ع) در برابر سؤال فرعون که " فمن ربّکما یا موسی؟ ربّنا الذی اعطی کلّ شیءٍ خلقه ثم هدی" خلاصه اینکه دقت در ساختمان هر موجودی و مسیری را که در طول عمر خود طی می کند به وضوح این حقیقت را نشان می دهد که برنامه ریزی دقیقی دارد و دست هدایت نیرومندی پشت سر آن برای اجرای این برنامه ها کمک می کند و این هم نشانه دیگری از ربوبیت پروردگار است . سپس از میان مخلوقات بر روی مهمترین پدیده جهان خلقت ، عصاره و چکیده جهان ملک و ملکوت و گل سر سبد آفرینش یعنی انسان تکیه کرده و آفرینش او را یادآور می شود:" خلق الانسان من علق"(2 علق) خلقتی که می فرماید: او را در بهترین صورت و نظام آفریدیم (4 تین) و برای بیدار ساختن انسان غافل به گوشه ای از کرم و الطافش در طی این خلقت در چهار مرحله اشاره کرده و می فرماید : همان خدایی که تو را آفرید « اصل افرینش» سپس دستگاه های وجودت را منظم ساخت؛ "فسوّاک" مرحله تسویه و تنظیم بدن انسان ، سپس به موهبت سوم می رسد: " فعدلک" تعدیل نمود؛ تعدیل میان قوا و اعضای پیکر و هماهنگی و رابطه آنها با یکدیگر و سرانجام هم مسأله ترکیب و صورت بندی او در مقایسه با موجودات دیگر فرا می رسد " فی أیّ صورةٍ ما شاء رکّبک " (8-7 انفطار) و در سوره شمس ذیل دهمین و یازدهمین سوگند می فرماید: قسم به نفس آدمی و آن کس که آن را منظم و مرتب ساخت و " نفسٍ و ما سوّاها " (7 شمس) اهمیت این خلقت بدیع تا به آنجا ست که خداوند در آن ، به خالق و مخلوق یکجا قسم یاد کرده(2) اگر منظور از نفس روح انسان باشد مراد از تسویه همان تنظیم و تعدیل قوای روحی انسان است. از حواس ظاهر گرفته تا نیروی ادراک: حافظه – انتقال – تخیّل – ابتکار – محبت – اراده و تصمیم و ... و اگر منظور روح و جسم هر دو باشد تمام شگفتیهای نظامات بدن و دستگاه های مختلف آن را شامل می گردد . آن گاه درباره هدایت انسان سخن به میان می آید " إنّ علینا للهدی"(12 لیل) یعنی علاوه بر هدایت تکوینی هدایت تشریعی هم وجود دارد و لازم است در کنار نشان دادن راه " انا هدیناه السبیل" (3 انسان) و ارائه تکلیف و مسئولیت به انسان، آگاهیهای لازم در اختیار وی قرار گیرد و این آگاهی از سه طریق انجام می پذیرد: از طریق ادراکات عقلی و استدلالی - از طریق فطرت و وجدان بدون نیاز به استدلال و از طریق وحی و تعلیمات انبیاء و اوصیاء. و آنچه را مورد نیاز بشر در پیمودن مسیر تکامل است خداوند به یکی از این سه طریق یا در بسیاری از موارد به هر سه طریق به او تعلیم نموده است " وهدیناه النجدین" (10 بلد) او را به خیر و شرش هدایت نمودیم و اگر تربیتهای غلط و محیطهای فاسد نباشد علاقه انسان به نیکی ها بسیار زیاد است و شاید تعبیر به نجد «سرزمین مرتفع» در مورد نیکی ها به خاطر همین است زیرا زمینهای مرتفع هوای بهتر و جالبتری دارند و در مورد شرور از باب تغلیب به کار برده شده، و یا در تعبیری دیگر می فرماید: ما فجور و تقوا را به انسان الهام کردیم " ألهمها" (8 شمس) از ماده «الهام» که در اصل به معنای بلعیدن یا نوشیدن چیزیست و سپس به معنای القاء مطلبی از سوی پروردگار در روح و جان آدمی آمده است گویی روح انسان آن مطلب را با تمام وجودش می نوشد و می بلعد . یعنی باید و نباید ها الهام شده است پس باید در بلعیدن دقیق باشد که " فلینظر الانسان الی طعامه" (24 عبس) توجه به جنبه تکوینی غذا و تشکر از مقام ربّ بلکه توجه به جنبه های اخلاقی و تشریعی غذا ، یعنی چگونگی تحصیل آن «حلال و حرام، مشروع و نامشروع» و تأثیر آن در معرفت و خودسازی، در کنار دقت در طهارت ظاهری غذا، توجه به آداب خوردن اطعمه و اشربه در دستورات ذکر شده در مکتب پیامبر(ص)واهل بیت(ع)و به طریق اولی توجه به غذای روح یعنی علم و دانش به فرمایش امام باقر(ع) و امام صادق(ع):باید بنگرد که آن را از چه کسی گرفته و می گیرد!! و امام حسن(ع)هم در این زمینه هشدار داده اند: «عجب دارم از آنها که به غذای جسم می اندیشند اما در غذای روح دقت نمی کنند ، خوراک زیانبار را از شکم خود دور می دارند اما قلب را با مطالب مهلک آکنده می نمایند!!» در این زمینه خبر می رسد که کافران مدّعی چنین دقتی بوده و می گفتند: دست از آیین خود بر نمی دارند تا دلیل روشنی برای آنها بیاید یا پیامبری از سوی خدا بیاید که صحیفه های پاکی را بر آنها بخواند و در آن نوشته های صحیح و پر ارزشی باشد. ولی هنگامی که آمد ایمان نیاوردند مانند اهل کتاب (1-3 بینه) پس خداوند خواسته آنان را اجابت نمود و می فرماید: آیا به خلقت شتر ، آسمان ، کوه و زمین نمی نگرند؟ "فذکّر إنما أنت مذکّر" (21-17 غاشیه) با ذکر چهار نمونه از مظاهر قدرت الهی از خلقت بدیع او و دعوت انسان به مطالعه درباره آنها باب معرفة الله باز شده و کلید آن هم در دستان مبارک رسول گرامی اسلام(ص)قرار می گیرد! و آن قرآن است که تذکر و یادآوری است برای هر کس که بخواهد از آن پند گیرد (11-12 عبس) یا راه مستقیم را طی کند (27-28 تکویر) سوگند به ....... قرآن سخنی است که حق و باطل را از هم جدا می کند (13 طارق) و شوخی نیست. (14 طارق) و نیزقرآن گفته ی شیطان رجیم نمی باشد (25 تکویر) در الواح پر ارزشی ثبت شده ، الواحی والا قدر و پاکیزه به دست سفیرانی والا مقام و فرمانبردار و نیکوکار. (16-13عبس) با عظمت است و در لوح محفوظ قرار دارد. (21-22 بروج) سوگند به ستارگان ...شب...صبح...که این قرآن کلام فرستاده بزرگواری است،« جبرییل امین» که صاحب قدرت است و نزد خداوند صاحب عرش مقام والایی دارد! در آسمانها مورد اطاعت «فرشتگان» و امین می باشد (21-15 تکویر) خداوند آن را در شب قدر نازل نمود شبی سرشار از سلامت تا به صبح ، شب تعیین سرنوشت انسانها در یک سال بر طبق لیاقتها و شایستگی ها ، اما شبی مخفی همانگونه که خداوند رضای خود را در میان طاعات پنهان کرده تا مردم به همه طاعات روآورند و غضب خویش را در میان معاصی پنهان نموده تا از همه بپرهیزند. دوستانش را در میان مردم مخفی کرده تا همه را احترام کنند ، اجابت را در میان دعا ها پنهان کرده تا به همه دعاها روآورند ، اسم اعظم را در میان اسمائش مخفی ساخته تا همه را بزرگ دارند و هم وقت مرگ را مخفی نموده تا در همه حال آماده باشند پس باید چنین شبی را بیدار بود و توبه و خودسازی نمود و از درگاه الهی لیاقتی بیشتر و بهتر در جلب رحمت او پیدا کرد . پس ای پیامبر! ما قرآن را بر تو می خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد "فذکّر" (6 اعلی) آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! و تو را گمشده یافت و هدایت کرد؟ (7-6ضحی) منظور نفی آگاهی از اسرار نبوت و قوانین اسلام و عدم آشنایی با این حقایق بود که بعد از بعثت به یاری الهی حضرت بر همه این امور واقف شد و هدایت یافت! و تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود! حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن و سؤال کننده را از خود مران " و اما بنعمة ربّک فحدّث" (11-8 ضحی) و باز فرمود: آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم و بار سنگین تو را از تو بر نداشتیم ؟ همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می کرد و اوازه تو را بلند نساختیم؟ (4-1 شرح) و منظور از «بار» (3)همان مشکلات رسالت و نبوت و دعوت به سوی توحید و یکتاپرستی و برچیدن آثار فساد از آن محیط بسیار آلوده بوده که نه تنها پیامبر ما بلکه همه پیامبران در آغاز دعوت با چنین مشکلات عظیمی روبرو بودند و تنها با امدادهای الهی بر آنها پیروز می شدند، منتها شرایط محیط و زمان حضرت از جهاتی سخت تر و سنگین تر بود لذا می فرماید: "و نیسّرک للیسری"(8 اعلی) و ما تو را برای انجام هر کار خیری آماده می کنیم ، در راه دریافت وحی و حفظ آن و تبلیغ رسالت و ادای آن و هم در انجام کارهای خیر تو را یاری داده و مشکلات را برطرف می سازیم. پس می فرماید: قسم به روز و شب... که خداوند تو را وا نگذاشته و مورد خشم قرار نداده و آخرت برای تو بهتر است و به زودی آنقدر به تو عطا می کند که خشنود شوی! (1-5 ضحی) و بدان به یقین با هر سختی آسانی است و مسلماً با هر سختی آسانی است (5-6شرح) تعبیر به "مع" نشانه همراهی است بیان یک قاعده کلی و نوید به همه انسانهای مؤمنِ مخلص و تلاشگر که به پیروزیها امیدوار شده و گرد و غبار یأس و نومیدی را از صفحه روح خویش بزدایند

پس ای پیامبر! "فإذا فرغت فانصب" (7 شرح) هر گاه از کار مهمی فارغ می شوی به مهم دیگری بپرداز "و إلی ربّک فارغب" (8 شرح) و به سوی پروردگارت توجه کن و به راستی که تمام زندگی رسول خدا(ص) با یاد خدا و نام خدا و تقاضای الطاف الهی عجین و آمیخته بود پس پیامبر(ص) نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته اهتمام می ورزد و بخل ندارد (24 تکویر) چرا که بخل صفتی است که هرگز در پیامبران وجود نداشته و اگر دیگران به خاطر علوم محدودشان چنین صفتی را دارند ، پیامبر که سرچشمه علم او اقیانوس بی کران علم الهی است از اینگونه صفات مبراست و بعد می فرماید: سپس راه را بر او آسان کرد (20عبس) یعنی راه را بر انسان آسان نمود بعد از تولد در مسیر نمو و رشد جسمی در دوران کودکی و سپس نمو و رشد غرائز و بعد از آن رشد در مسیر هدایت معنوی و ایمان همه را از طریق عقل و دعوت انبیاء برای او سهل و آسان ساخته است اما او مجبور به پیمودن این راه نیست یعنی تأکید بر مسأله آزادی و اختیار انسان در انتخاب و طی مسیر هدایتی که رسول مذکِّر با ارائه قرآنی که تذکر و یادآوری است برای بشریت به ارمغان آورده و باز می فرماید : " لست علیهم بمصیطر" (23-22غاشیه) تو تنها مذکری تو هرگز مسلط برآنان نیستی که به ایمان مجبورشان سازی!! لکن به هر حال طی طریق بندگی توأم با مشکلات و سختی ها ست نگاهی به زندگی انبیاء و اولیاء الله نیز نشان می دهد که زندگی این گلهای سرسبد آفرینش نیز با انواع ناملایمات و درد و رنجها قرین بود. پس فرمود:" لقد خلقنا الانسان فی کبد" ما انسان را در رنج آفریدیم و زندگی او مملو از رنجهاست (4 بلد) و البته تلاش و کوشش شما هم در زندگی گوناگون و مختلف. (4لیل) نگاه کنید سعی و تلاش شما در کدام مسیر به کدام سمت و دارای کدام نتیجه است؟ نکند سرمایه و استعدادهای وجودی خویش را به بهای اندک بفروشید و یا بیهوده هدر دهید!! مسیر مشخص است " یا ایها الانسان أنک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه" (6 انشقاق) ای انسان تو با تلاش و رنج وزحمت به سوی پروردگارت پیش می روی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد. کلام الهی بیانگر این حقیقت است که خداوند نیروهای لازم را برای این حرکت مستمر الهی در وجود این اشرف مخلوقات آفرید. آری همه شما دائماً از حالی به حال دیگر منتقل می شوید (19 انشقاق) تا به کمال برسید منظور حالات نطفه تا مرگ است یا حالات مختلف زندگی دنیا از سلامت و بیماری ، اندوه و سرور، غم و شادی، سختی و آسایش، صلح و جنگ و یا حالات و شدائد مختلف که انسان در روز قیامت با آن روبرو می شود و هر کس به سوی نتیجه کار خویش از بهشت و دوزخ رهسپار می گردد. و توفیق موفقیت در مسیر بندگی هم از جانب خداوند متعال است. شما اراده نمی کنید مگر آنکه خداوند اراده کرده و بخواهد یعنی مشیت و اراده انسان ممکن است این توهم را ایجاد کند که انسان چنان آزاد است که هیچ نیازی در پیمودن این راه به خداوند و توفیق الهی ندارد!!


1)     مفعول در این جمله محذوف است و در اصل چنین بوده: " إقرأ القرآن باسم ربّک"

2)     به نظر می رسد در رابطه سوگندهای یازده گانه با مسأله مورد سوگند هدف بیان یک حقیقت است و آن ارائه تمام وسائل مادی ومعنوی جهت سعادت و کمال انسانه

ا3)     جمله ممکن است اشاره به محتوای دعوت پیامبر و تکالیف و برنامه های الهی نیز باشد یعنی محتوای آن آسان و تکالیف شاقّ و کمر شکن در این آیین الهی وجود ندارد.

ادامه دارد....

امام علی (علیه السلام):

خداوند پیامبر (ص) را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند و امتها در خواب غفلت بودند و رشته های دوستی و انسانیت از هم گسسته بود، پس پیامبر(ص)به میان خلق آمد در حالی که کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد و با «نوری» هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن «نور» قرآن کریم است. از قرآن بخواهید تا سخن گوید که هرگز نمی گوید، اما من شما را از معارف آن خبر می دهم ، بدانید که در قرآن علم آینده و حدیث روزگاران گذشته است شفا دهنده دردهای شما و سامان دهنده امور فردی و اجتماعی شماست.

نهج البلاغه – خطبه 158

گزیده ای از معارف الهی جزء بیست و نهم:

قرآن کریم به همه رهروان راه حق دستور مؤکد می دهد که هر چه می توانند در اسرار عالم هستی و شگفتیهای جهان آفرینش بیشتر مطالعه و دقت نمایند زیرا هر قدر انسان در این نظام دقیق تر و باریکتر شود، عالم هستی را با تمام عظمتی که دارد همه را منظم می بیند و تر کیبات حساب شده قوانین دقیق و استحکام و انسجام، انسجامی خالی از هر گونه نقص و خلل و کژی و اعوجاج " ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت"(3ملک) در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و عیبی نمی یابی، باردیگر نگاه کن ، آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده می کنی ؟ بار دیگر به عالم هستی نگاه کن سرانجام چشمانت «در جستجوی خلل و نقصان ناکام مانده» به سوی تو باز می گردد در حالی که خسته و ناتوان است (4 ملک) و در خلقت انسان توجه کنید ، آیا او نطفه ....نبود ؟ سپس به صورت خون بسته «علقه» در آمد. " فخلق فسوّی" (38-37 قیامت) او را آفرید و موزون ساخت ؟ او کسی است که شما را آفرید و برای شما چشم و گوش و قلب قرار داد اما کمتر سپاسگزاری می کنید(23 ملک) چشم را وسیله مشاهده و تجربه شما ، گوش را وسیله آگاهی بر آگاهی بر نتیجه افکار دیگران و قلب را هم وسیله اندیشیدن درعلوم عقلی، خلاصه تمام ابزار لازم برای آگاهی به علوم عقلی و نقلی را در اختیار شما گذارده اما شاکر کم است زیرا شکر نعمت به کار گرفتن هر نعمت در مسیر هدفی است که به خاطر آن آفریده شده و خداوند شما را هم چون گیاهی از زمین رویانید (17 نوح) تعبیر به انبات و رویانیدن در مورد انسان به خاطر آن است که اولاً آفرینش نخستین انسان ، از خاک است « آدم و حوا» و ثانیاً تمام مواد غذایی که انسان می خورد و به کمک آن رشد و نمو می کند از زمین است یا مستقیماً مانند سبزیها و دانه های غذایی و میوه ها و یا به طور غیر مستقیم مانند گوشت حیوانات و ثالثاً شباهت زیادی در میان انسان و گیاه وجود دارد و بسیاری از قوانینی که حاکم بر تغذیه و تولید مثل و رشد و نمو گیاهان است بر انسان نیز حکمفرماست. این تعبیر در مورد انسان بسیار پر معنی است و نشان می دهد کار خداوند در مسأله هدایت انسان فقط کار یک معلم و استاد نیست بلکه همچون یک باغبان بذرهای گیاهان را در محیط مساعد قرار می دهد تا استعدادهای آنها شکوفا گردد. چنانکه در مورد مریم(ع)فرمود: خداوند به طرز شایسته ای گیاه وجود مریم را آفرید و پرورش داد!! (37 آل عمران) سپس خداوند انسان را به همان زمین باز می گرداند و بار دیگر از آن خارج می سازد (18 نوح) اما انسان گمان می کند بیهوده و بی هدف رها می شود؟ (36 قیامت ) در حالیکه برای هدف بزرگتری یعنی زندگی جاویدان در جوار قرب حق و تکامل بی وقفه و بی پایان آفریده شده ،او این دنیای زود گذر را دوست دارد و آخرت را رها می کند. (21-20 قیامت) آنها زندگی زود گذر دنیا را دوست دارند در حالیکه پشت سر خود روز سخت و سنگینی را رها می نمایند (27 انسان) چرا؟ شک در معاد ندارد. بلکه او می خواهد آزاد باشد و مادام العمر گناه کند (5 قیامت) پس بداند پر برکت و زوال ناپذیر است کسی که حکومت جهان هستی به دست اوست و او بر همه چیز قادر است (1 ملک) و از شئون مالکیت و حاکمیت او هدف آفرینش مرگ و حیات انسان است " الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم أیّکم أحسن عملاً" (2 ملک) مرگ به معنای فنا و نیستی مخلوق نیست زیرا خلقت به امور وجودی تعلق می گیرد ولی می دانیم حقیقت مرگ انتقال از جهانی به جهان دیگر است و این قطعاً یک امر وجودی است و مخلوق و اگر مرگ را قبل از حیات ذکر نمود به خاطر تأثیر عمیقی است که توجه به مرگ در حسن عمل دارد گذشته از اینکه مرگ قبل از زندگی بوده است. و منظور از آزمایش " لیبلوکم" نوعی پرورش است به این معنی که انسانها را به میدان عمل کشانده تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شده لایق قرب خداوند گردند و جالب اینکه هدف را "أحسن عمل" آزمایش حُسن عمل معرفی می کند نه کثرت عمل. یعنی اسلام به «کیفیّت» اهمیت می دهد نه «کمیّت» مهم آن است که عمل خالصانه و برای خدا، مفید و جامع باشد هر چند از نظر کمیّت کم ، لذا امام صادق(ع)می فرماید: منظور این نیست کدام یک بیشتر عمل می کنید ، بلکه منظور این است که کدام یک صحیح تر عمل می نمایید و عمل صحیح آن است که توأم با خداپرستی و نیت پاک باشد . سپس فرمود : نگهداری عمل از آلودگی، سخت تر است از خود عمل ، عمل خالص صالح ، عملی است که نمی خواهی احدی جز خداوند تو را به خاطر آن بستاید هم چون وفای به نذر خاندان اهل بیت(ع)« شما را برای خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و تشکری از شما نمی خواهیم ما از پروردگارمان خائفیم در آن روز که عبوس وشدید است» (10-7 انسان) "إنما نطعمکم لوجه الله" و این در حالی است که خود به آن علاقه و نیاز دارند " علی حبّه" حبّ غذا و یا بالاتر به خاطر حبّ خداوند غذا را به مسکین و یتیم و اسیر می دهند. پس اینگونه است که عنوان ابرار را دریافت داشته و چون در میان این ابرار وجود مقدس فاطمه زهرا(س) قرار دارد، دیگر در پاداش ایشان سخنی از حوریان بهشتی به میان نمی آید!!(1)

اما انسان راه رسیدن به این هدف را چگونه در می یابد ؟ قرآن پاسخ می دهد : "إنّا هدیناه السبیل إما شاکراً و إمّا کفوراً" (3 انسان) نقشه راه کلّ قرآن است به طور عام و بیان حوادث قیامت است در قرآن به طور خاص که تذکر و انذارند.

ادامه مطلب

امام علی (علیه السلام) :

و قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست. از نور آن شفا و بهبودی خواهید که شفای سینه های بیمار است. و قرآن را نیکو تلاوت کنید که بهبود بخش ترین داستانهاست زیرا عالمی که به غیر علم خود عمل کند چونان جاهل سرگردانی است که از بیماری نادانی شفا نخواهد گرفت بلکه حجت بر او قویتر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پیشگاه خداوند سزاوارتر به نکوهش است.

نهج البلاغه – خطبه 110

گزیده ای از معارف الهی جزء بیست و هشتم:

اوصاف جمال و جلال حضرت حق هم چون ذاتش بی پایان و برای او نامهای نیک است "له الاسماء الحسنی"(1) (24 حشر) بخش مهمی از این اوصاف که توجه به هر یک در تربیت نفوس و تهذیب قلوب تأثیری عمیق دارد(2) در آیات پایانی سوره حشر ذکر می گردد . هجده صفت از اوصاف عظیم الهی در سه آیه قرار گرفته و هر آیه هم با ذکر توحید الهی و نام مقدس الله " هو الله" شروع شده انسان را به عالم نورانی اسماء و صفات حق رهنمون می سازد و در بیان این صفات هم در مجموع آیات یک نوع نظم بندی خاصی وجود دارد:

در آیه نخست (22حشر) ابتدا وصف توحید است " لا اله الا الله" سپس بیان عمومی ترین اوصاف ذات «علم»؛ " عالم الغیب و الشهادة": از غیب و شهود آگاه است . و نیز عمومی ترین اوصاف فعل « رحمت»؛ " هو الرحمن الرحیم": او رحمان و رحیم است. که ریشه افعال خداوندی است. در آیه دوم (23 حشر) سخن از حاکمیت است " الملک": حاکم و مالک اصلی اوست. و شئون این حاکمیت و صفاتی ذکر می شود هم چون "قدّوس": از هر عیب و نقصی پاک و مبرّاست "السلام" : هیچگونه ظلم و ستم بر کسی روا نمی دارد و همه از ناحیه او در سلامتند. "المؤمن": او دوستانش را امنیت بخشد."المهیمن" : او حافظ و نگهدارنده و مراقب همه چیز است. و نیز "العزیز" : او قدرتمندی است که هرگز مغلوب نمی شود. "جبّار" : او با اراده نافذ خود به اصلاح هر امر می پردازد. و هم " متکبّر": او شایسته بزرگی است و چیزی برتر و بالاتر از او نیست. و در آخرین آیه (24 حشر) سخن از مسأله خلقت است . "الخالق" : و آنچه مربوط به آن است مانند نظم بندی "البارئ": مخلوقات را بی کم و کاست و بدون شبیهی از قبل ایجاد کرد و صورت بندی " المصوّر" : آفریدگاری که بر هر موجودی صورت خاصّی بخشید. و سرانجام هم برای تأکید بیشتر روی موضوع نظام آفرینش به دو وصف دیگر از اوصافش می پردازد . یعنی قدرت و حکمت ، عزیز(3) و حکیم، حکیم اشاره به علم و آگاهی از نظام آفرینش و تنظیم برنامه دقیق در امر خلقت و تدبیر. و به این ترتیب این آیات دست پویندگان راه معرفت الله را گرفته منزل به منزل پیش می برد؛ از ذات پاک او شروع می کند و بعد به عالم خلقت می آورد و باز در این سیر إلی الله از مخلوق نیز به سوی خالق می برد، قلب را مطهر اسماء و صفات الهی و مرکز انوار ربّانی می کند و در لابلای این معارف و انوار ، او را ساخته و تربیت می نماید . شکوفه های تقوا را بر شاخسار وجودش ظاهر ساخته و لایق قرب جوارش می کند تا با تمام ذرات جهان هم صدا شود و تسبیح گویان نغمه سبّوح و قدوسی سر می دهد (4) او شما را آفرید "هو الذی خلقکم" و به شما نعمت آزادی و اختیار داد لذا گروهی از شما کافر و گروهی مؤمن شدند. (2 تغابن) و ایمانشان در لبیک به پیام الهی بود که به خدا و رسول و نوری که نازل کرده ایم ایمان بیاورید! (8 تغابن) و منظور از "نور"، قرآن است و گاه از پیامبر (ص) و امام هم به قرآن ناطق یاد می شود چرا که تجسم عملی کتاب الله محسوب می شوند یعنی آنها هم نورند ونیز می فرماید:" قد أنزل الله إلیکم ذکراً" (10 طلاق) قرآن ذکر است که پیامبر(ص) مأمور تبیین آن است " لتبیّن الناس" (44 نحل) و بهترین مصادیق اهل الذکر هم پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع)! و اینکه اگر این قرآن «نور و ذکر» را بر کوهی نازل می کردیم می دیدی که در برابر آن خاشع می شود و از خوف الهی می شکافد. (21حشر) نشانگر جاذبه کلام الهی که به هنگام تلاوت با حضور قلب احساس می شود پس از امر به ایمان آوردن به خدا می فرماید: هر کس به خداوند ایمان بیاورد خداوند قلبش را هدایت می کند (1 تغابن) چگونه؟ و او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب کند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند(9 صف) و اراده کنند نور خدا را خاموش کنند ولی خداوند نور خود را کامل کرده گرچه کافران اکراه داشته باشند (8صف) هدف از ارسال این رسول هدایت هم بیان می گردد: " یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة" (2 جمعه) پس در مسیر پذیرش این هدایت احزاب تشکیل می شوند: "حزب الله و حزب الشیطان" همان مؤمن و کافر . حزب شیطان دشمن خدا و رسول هستند شیطان بر آنها چیره شده و یاد خداوند را از خاطر آنها برده است " ألا إنّ حزب الشیطان هم الخاسرون" (19 مجادله) و کسانی که با خداوند و رسولش دشمنی می کنند در زمره ذلیل ترین افرادند (20، 5 مجادله) و در مقابل حزب الله است که دوستی با دشمن خدا و رسول نمی کنند گر چه پدر ، فرزند ، برادر، و عشیره آنها باشند.(5) آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه قلوبشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده. آنها را در باغهایی از بهشت داخل می کند که نهرها از زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن می مانند " رضی الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله ألا إنّ حزب الله هم المفلحون" (22 مجادله) آنان به خوبی می دانند که بستگان و فرزندان روز قیامت سودی برای انسان ندارند (3ممتحنه) اموال و اولاد انسان را از عذاب الهی حفظ نمی کند. (16مجادله) اموال و اولاد فتنه هستند. (15 تغابن) ای مؤمنین! اموال و اولاد شما را از ذکر خدا باز ندارند که اگر چنین باشد زیانکاری است. (9منافقون) ای مؤمنان! همسران و اولاد شما دشمنان شما هستند و منظور آنانند که مانع مؤمنان از طی مسیر حق می شوند (14تغابن) زیرا انسان سه گونه دشمن می تواند داشته باشد:

ادامه مطلب

امام علی ( علیه السلام):

روزگاری خواهد آمد که از قرآن جز نشانی و از اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند. مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان اما از هدایت ویران است. مسجدنشینان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد، بدترین مردم زمین می باشند که کانون هر فتنه و جایگاه هرگونه خطاکاری اند. هرکس از فتنه برکنار است او را به فتنه بازگردانند و هرکس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند.

نهج البلاغه - حکمت369

گزیده ای از معارف الهی جزء بیست و هفتم:

از آنجا که حبّ و علاقه دنیا سرچشمه هر گناه و "رأس کل خطیئةٍ" می باشد. خداوند حکیم در کلام خویش جهت تذکر و تنبّه انسانها ترسیم گویایی از وضع زندگی دنیا و مراحل مختلف و انگیزه های حاکم بر هر مرحله را ارائه نموده می فرماید: بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و تفاخر در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است (20حدید) به این ترتیب غفلت و سرگرمی و تجمل و تفاخر و تکاثر دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل می دهند. نخست "لعب" دوران کودکی است، که زندگی در هاله ای از غفلت و بی خبری و لعب و بازی فرو می رود. سپس "لهو" مرحله نوجوانی فرا می رسد و سرگرمی جای بازی را گرفته و در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازند و از مسائل جدی دور نگهدارد. مرحله سوم "زینه" جوانی است و شور و عشق و تجمل پرستی. از این مرحله بگذرد، مرحله چهارم "تفاخر" فرا می رسد و احساسات کسب مقام و فخر در انسان زنده می گردد و سر انجام به مرحله پنجم "تکاثر" می رسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت می افتد. سپس خداوند با ذکر یک مثال در کلام خود آغاز و پایان زندگی دنیا را در برابر دیدگان انسانها مجسم ساخته می فرماید: همانند بارانی است که از آسمان نازل می شود و چنان زمین را زنده می کند که گیاهان زارعان خود را در شگفتی فرو می برند، سپس خشک گشته به گونه ای که آن را زرد رنگ می بینی ، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه می شود (20 حدید) و برای انسان هم در پایان زندگی مرگ است ،"نحن قدّرنا بینکم الموت" (60 واقعه) و هرگز کسی بر ما پیشی نمی گیرد تا گروهی را به جای گروه دیگر بیاوریم و ... " فلو لا تذکّرون"؟! (61-62 واقعه) پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می رسد « توانایی بازگردان آن را ندارید»؟! و شما در این حال نظاره می کنید و کاری از دستتان ساخته نیست! و ما از شما به او نزدیکتریم ولی نمی بینید پس آن «روح» را باز گردانید اگر راست می گویید! (87-83 واقعه) آری تمام کسانی که بر روی زمین زندگی می کنند فانی می شوند "کلّ من علیها فانٍ" (26 رحمن) و بلکه بالاتر " کلّ شیء هالک الّا وجهه" (88 قصص) البته این فنا به معنای فنای مطلق نیست بلکه دریچه ای است به عالم بقا و دالان و گذرگاهی است که شرط وصول به سرای جاویدان عبور از آن است بعد می فرماید: تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی می ماند (26 رحمن) " و تبارک اسم ربّک ذی الجلال و الإکرام" (78 رحمن) منظور از "وجه ربّک" صفات پروردگار است که از طریق آن برکات و نعم بر انسانها نازل می شود هم چون علم و قدرت و رحمت و مغفرت (1) و اما ذوالجلال و الاکرام هم توصیفی است برای وجه ، اشاره به صفات جمال و جلال خداوندی زیرا " ذوالجلال" از صفاتی خبر می دهد که خداوند اجل و برتر از آن است « صفات سلبیه» و «اکرام» هم به صفاتی اشاره دارد که حسن و ارزش چیزی را ظاهر می سازد و آن « صفات ثبوتیه» خداوند مانند علم و قدرت و حیات اوست.

وخداوند در سفر معراج پیامبر (ص) که در سوره نجم گزارش مشروح تری نسبت به سوره اسراء در آن داده شده (18-1 نجم) و یکی از اهداف مهم آن استفاده از نتایج عرفانی و تربیتی مشاهدات پر بهای رسول خدا(ص) بوده است" لقد رأی من آیات ربّه الکبری" (18 نجم) در پاسخ این سؤال پیامبر(ص) "یاربّ أیّ الاعمال أفضل؟" سخنان مبسوطی دارد که با خطابهای ای احمد! است و در فرازی از آن درباره حیات واقعی انسانها می فرماید: ای احمد! آیا می دانی کدام زندگی گواراتر و پر دوام تر است؟ حضرت(ص) عرض نمود: خداوندا ! نه! فرمود: زندگی گوارا آن است که صاحب آن لحظه ای از یاد من غافل نماند، نعمت مرا فراموش نکند، از حق من بی خبر نباشد، و شب و روز رضای مرا بطلبد. اما زندگی باقی آن است که برای نجات خود عمل کند و دنیا در نظرش کوچک باشد و آخرت بزرگ ، رضای مرا بر رضای خویشتن مقدم بشمرد و پیوسته خشنودی مرا بطلبد، حق مرا بزرگ داشته و توجه به آگاهی من نسبت به خودش بنماید، در برابر گناه و معصیت به یاد من بیفتد و قلبش را از آنچه ناخوش دارم پاک کند.

ادامه مطلب

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی