مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

قافله عشق به سرمنزل جاودان خویش نزدیک می شود… واین عاقبت کار عشق است . موکب امام به هر سوی که می رفت ، به سوی دیگرش سوق می دادند تا روز پنجشنبه دوم محرم سال شصت و یکم هجری به کربلا رسید.

  سید بن طاووس نقل کرده است که: امام علیه‏ السلام چون به کربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همین که نام کربلا را شنید فرمود: این مکان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله به من داده است
سپس اصحاب امام(ع) پیاده شدند و بار و اثاثیه را فرود آوردند. سپاه حرّ نیز در ناحیه ی دیگری در مقابل امام اردو زدند
حضرت امام حسین(ع) اهل بیت خود را جمع کرده، نظری بر آنها افکند و گریست. سپس فرمود:" خدایا! ما را از حرم جدّمان راندند، و بنی امیه در حقّ ما ستم روا داشتند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و بر دشمنان پیروز گردان".

امام حسین (ع) قسمتی از زمین کربلا را که قبر مطهرش در آن واقع می‌شد، از اهالیآنجا خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی کرده و زوار او را تا سه روز میهمان کنند

سعد بن ابى وقاص با خاندان رسول اکرم(ع) رابطه خوشى نداشت، حتى در شوراى عمر حق رأى را به عبدالرحمن بن عوف داد و بعد از کشته شدن عثمان با حضرت على(ع)بیعت نکرد. پسرش عمر بن سعد راه پدر را ادامه داد و با این خاندان که هادى امت بودند رابطه خوبى نداشت، ابن زیاد ملک رى رابه عمر سعد داده بود. چون ابن زیاد از خبر ورود امام حسین(ع) به عراق مطلع شد، قاصدى نزد عمر فرستاد که اول به جنگ حسین بن على(ع) برود و او را بکُشد، سپس به سمت شهر رى روانه شود.
عمر سعد نزد ابن زیاد آمد و گفت: مرا عفو نما. وى گفت: عفو مى کنم، لکن ملک رى را از تو مى گیرم. عمر سعد گفت: یک شب مهلت بده. در نهایت هواى ریاست رى بر او غلبه کرد و تصمیم به جنگ با امام(ع) گرفت و روز دیگر نزد ابن زیاد آمد و قتل امام حسین(ع)را عهده دار شد.
"
عمر بن سعد" یک روز پس از ورود امام (ع) به سرزمین کربلا؛ یعنی روز سوم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد.
در این روز «عمر بن سعد» مردی به‌نام «کثیر بن عبدالله» که مرد گستاخی بود را نزد امام (ع) فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند، «کثیر بن عبدالله» به «عمر بن سعد» گفت: "اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم"؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت :"فعلاً چنین قصدی نداریم.
هنگامی که وی نزدیک خیمه‌ها رسید، «ابو ثمامه صیداوی» (همان مردی که ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین(ع) بود، همین که او را دید، رو به امام عرض کرد:"این شخص که می آید، بدترین مردم روی زمین است"، پس سراسیمه جلو آمد و گفت:"شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه‌السلام برو"، گفت: "هرگز چنین نمی‌کنم".
"
ابوثمامه" گفت: "پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ کنی"، گفت:"هرگز!"، ابوثمامه گفت: " پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت کاری هستی و من نمی‌گذارم، بر امام وارد شوی"، او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای بن سعد بازگو کرد، سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید"برای چه به اینجا آمده‌ای؟"،حضرت در جواب فرمود: " مردم کوفه مرا دعوت کرده‌اند و پیمان بسته‌اند، به سوی کوفه می‌روم و اگر خوش ندارید، بازمی گردم …"



.

سخنران روز نهم : حجت الاسلام سید حمید میرباقری

دریافت
حجم: 8.57 مگابایت

شاعر اهل بیت آقای سید امیرحسین میرحسینی:

دریافت
حجم: 3.94 مگابایت

کاروان حسین علیه السلام همچنان به راه خویش می رود و از منزلگاههای زیر عبور می کند:

اجفر، زرود (همراهی زهیر بن قین با امام (ع)/ عدم همراهی و بازگشت عده ای از کاروان به نقل از تاریخ طبری) ، ثعلبیه (همراهی زهیر بن قین با امام (ع)/ عدم همراهی و بازگشت عده ای از کاروان به نقل از تاریخ طبری)، زباله(خبر شهادت عبدالله بن یقطر برادر رضاعی امام (ع)/ بازگشت عده ای دیگر از همراهان)، قاع، بطن عقبه (خواب دیدن امام که سگانی به او حمله می کنند و به یاران فرمودند من جز کشته شدن فرجامی نمی بینم)، واقصه ، شراف (نخستین محل برخورد با نیروهای عبیدالله (حربن یزید ریاحی) و پیشنهاد زهیر به امام مبنی بر جنگ با حر و سپاهیانش و نپذیرفتن امام )، ذوحسم (خطبه حضرت و سخنرانی افرادی نظیر زهیر، هلال و بریر)، بیضه (همراهی سپاه حر به موازات کاروان امام وخطبه آتشین و کوبنده امام) ، عذیب الهجانات (رفتن طرماح کاروان دار به منظور رساندن آذوقه به خانواده)، قطقطانیه ( ملاقات با عبیدالله بن حر جوفی) تا منزلگاه « قصر بنی مقاتل » (بیست و سومین منزل تا کربلا) و تا سرزمین طف هنوز یک منزل پیش روی اوست.

اینجا یک بار دیگر شب را فرود آمده اند تا در ساعات آخر شب باز مشک ها را پر آب کنند و رحل بردارند.

«عقبه بن سمعان» گوید: هنوز از قصر بنی مقاتل چندان فاصله نگرفته بودیم که آوای استرجاع امام در گوش شب پیچید: انا لله و انا الیه راجعون و الحمد لله رب العالمین … و چند بار تکرار شد . کلام « استرجاع » نشانه ی  آن است که قائل را امری عظیم پیش آمده است . مگر امام را چه پیش آمده بود ؟

حضرت علی اکبر خود را شتابان به موکب امام رساند تا علت این امر را دریابد .امام فرمود:‌« هم اکنون خواب لحظه ای مرا در ربود و سواری بر من ظاهر شد که می گفت : این قوم می روند و مرگ نیز با آنان همراهی میکند. دانستم این خبر مرگ ماست که می دهند.» علی اکبر پرسید: « خدا بد نیاورد ، مگر ما بر حق نیستیم ؟» و امام فرمود : « آری ، والله که ما جز به راه حق نمی رویم . » علی اکبر گفت : « اگر اینچنین است ، چه باک از مردن در راه حق ؟‌» و آن همه این سخن درجان امام شیرین نشست که فرمود: « خداوند تو را از فرزندی جزایی عطا کند که هیچ فرزندی را از جانب پدر عطا نکرده باشد.» چون کاروان عشق در کشاکش آن بیراهه ای که به سوی کوفه می پیمودند به نینوا رسید ، سواری را دیدند که از افق کوفه می آید … بر اسبی اصیل ، با کمانی بر شانه . او « مالک بن نسر کِندی » بود که از کوفه می آمد. و چون نزدیک شد ، حُر و یارانش را سلام گفت و امام را اعتنایی نکرد . نامه ای از ابن زیاد برای حُر آورده بود که : « اما بعد ، هر جا که این نامه به تو رسید کار را برحسین سخت و تنگ کن و مگذار فرود آید جز در زمینی بی آب و علف … و بدان که این فرستاده من مأمور است که ازتو جدا نشود و همواره نگران باشد تا این امر را به انجام برسانی .» « یزید بن زیاد بن مهاجر کِندی » که یکی از اصحاب عاشورایی امام بود و خود را پیش از حُر به کاروان عشق رسانده بود ، به فرستاده ابن زیاد گفت: « ثکلتک امک … مادرت بر تو بگرید ، به چه کار آمده ای ؟ » جواب داد : « به کاری که اطاعت از پیشوایم باشد و عمل بر پیمان بیعتی که با او بسته ام .» یزید بن مهاجر کِندی گفت : « عصیان آفریدگارت کرده ای و اطاعت از امامت، اما در طریق هلاکت خویش ننگ و جهنم خریده ای که امام پلید تو مصداق این کلام الهی است که وجعلناهم ائمه یدعون الی النار. او تو را به سوی آتش می بردآنجا سرزمین خشک و بی آب و علفی بود در نزدیکی نینوا . حُر بن یزید از امام خواست که در همان جا فرود آیند . امام گفت : « ما را بگذار که در یکی از قریه های نزدیک فرود آییم ،‌نینوا ،‌ غاصریه و یا شفیهحُر که هنوز « حُر» نگشته بود ، گفت: « نه ، نمی توانم ؛ این مرد را به مراقبت من گماشته اند.» زهیر بن قین گفت : « ای فرزند رسول الله ، جنگ با اینان سهل تر از جنگ با کسانی است که ازاین پس به مقابله ما می آیند . » و حسین فرمود : « من نیستم آن که جنگ را آغاز کند

سخنران روز هشتم: حجت الاسلام بی آزارتهرانی

 

دریافت

 

حجم: 17.7 مگابایت

 

منزل دهم : حاجر (حاجز)
حاجر به معنای نگاهدارنده ی آب است و جایی که آب در آن جمع شود. شبیه دره بوده است.
 ۱۵ ذی الحجه یک هفته پس از حرکت از مکه وارد این منزل شدند و چند ساعتی درنگ کردند.
حاجر فرودگاه حجاج و جزئی از بطن الرّمه بود. آب چند مسیل در این نقطه به هم می رسید و مانند دره بوده است  مقداری درخت در منطقه بوده است.
 امام، نامه ی مسلم بن عقیل را در این منطقه دریافت کرد. نامه را قیس بن مسهر صیداوی رسانده بود. مسلم بن عقیل آمادگی و پذیرش مردم کوفه را نوشته بود. امام پاسخ نامه را نوشت و به قیس بن مسهر صیداوی سپرد تا به کوفه برساند. مخاطبان نامه بزرگانی چون سلیمان بن صرد، مسیّب بن نجبه، رفاعة بن شدّاد و عبدالله بن وال بودند.
 برخی نوشته اند پیک و نامه رسان ابا عبدالله به کوفه عبدالله بن یقطر بوده است. برخی نیز دریافت خبر شهادت مسلم و هانی را در این منزل دانسته اند که اندکی بعید به نظر می رسد.
دیدار دوم عبدالله مطیع با امام نیز به این منزل نسبت داده شده است.
منزل یازدهم : خُزیمیّه (حُزیمیّه)
 ۱۸ ذی الحجه (روز جمعه) وارد و یک شبانه روز، به دلیل فراوانی مسافران و مناسب بودن محل در آن توقف کردند.
اینجا یکی از منزلگاه های حج بوده است.  میان آن تا ثعلبیه ۳۳ میل فاصله بوده است.  منطقه نسبتاً سر سبز و خرم و دارای چند خانه و درختان سبز بوده است.
در این منزلگاه حضرت زینب (س) زیر آسمان پر ستاره قدم زد و صدایی شنید که می خواند:
الا یا عین فاحتفلی یجهد
و مَن یبکی علی الشهداء بعدی
علی قومٍ تسوقهم المنایا
بمقدارٍ الی انجازٍ وعدی
امام هاتف و این صدا را جنیان معرفی کرد و فرمود: یا اختاهُ کُلَ الّذی قضی الله فَهُوَ کائن. خواهرم آنچه خدا تقدیر کرده است گریز ناپذیر است.
منزل دوازدهم: شقوق
شنبه نوزدهم ذی الحجه یا یکشنبه بیستم ذی الحجه معادل ۲۹ شهریوروارد این منزل و کوتاه و اندک در آن توقف کردند.
 قبر عبادی رئیس قبیله بنی اسد در این منطقه بوده است. برکه ها و چاه های متعدد در این منطقه بوده و محل نزول کاروان های قبایل بنی اسد و بنی نهشل بوده است.
 مهم ترین رویداد در این منزل، دریافت خبر شهادت حضرت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را نوشته اند. امام در سوگ این دو شهید اشعاری را زمزمه کرد که این اشعار گواه بی اعتباری و غدّاری دنیا و اهل آن است.
 برخی دیدار فرزدق با امام را در این آبگاه نگاشته اند که بعید به نظر می رسد.

سخنران روز هفتم : حجت الاسلام بی آزار تهرانی

دریافت
حجم: 12.3 مگابایت

شعر خوانی شاعر اهل بیت : آقای میرحسینی

دریافت
حجم: 2.09 مگابایت

شعر خوانی شاعر اهل بیت آقای سید امیرحسین میرحسینی

 

دریافت
حجم: 3.09 مگابایت

سخنران روز پنجم: حجت الاسلام سید حسین مؤمنی

 

دریافت
حجم: 10.2 مگابایت

شعر خوانی شاعر اهل بیت سید امیرحسین میرحسینی:

 

 


دریافت
حجم: 2.69 مگابایت

 

 

 

 

 

منزل ششم : ذات عرق
 عرق نام کوهی است در راه مکه
دوشنبه چهاردهم ذی الحجه یا یکشنبه سیزدهم ذی الحجه معادل ۲۴ شهریور ماه 59 شمسی امام به این منزلگاه وارد شد حدود دو روز در آنجا توقف کرده است.
این مکان که در نزدیکی کوه واقع شده بود.  نسبتاً خوش آب و هوا با درختان و چند چاه آب بوده است و جمعیت قابل توجهی در آنجا بود، منزلگاه مهمی بود.
امام با بشربن غالب اسدی، که از کوفه آمده بود و همان گزارشی را داد که فرزدق داده بود.
دیدار با ریّاش، ریّاش می گوید خیمه های افراشته دیدم. نزدیک شدم صدای قرآن خواندن حسین بن علی را شنیدم. وارد شدم، از امام سبب حرکت را پرسیدم، فرمود: بنی امیه به قتل تهدیدم کردند. این هم نامه های اهل کوفه است. ایشان کشنده ی من خواهند بود اما پس از آن دچار ذلت خواهند شد.
ملاقات با عبدالله بن جعفر و پیوستن دو فرزندش عون و محمد را به این منزلگاه نیز نسبت داده اند

سخنران روز چهارم: حجت الاسلام رضامحمدی

دریافت
حجم: 12.4 مگابایت

شعرخوانی شاعر اهل بیت: آقای میرحسینی

دریافت
حجم: 2.97 مگابایت

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی