.... پیغمبر(ص) هنگامی که در معراج بودند نور اولیه ی حضرت زهرا(س) را دریا فت کردند وقتی ایشان به درخت طوبی رسیدند ، آنجا جبرئیل سیبی را به پیامبر(ص) تعارف کردند که پیامبر(ص) فرمودند وقتی آن سیب را باز کردم و شکافتم نوری از آن سیب ساطع شد که خود پیغمبر اکرم(ص) تعجب کردند که این نور چیست؟ جبرئیل عرض کرد این نور همان کسی است که در زمین نامش "فاطمه" است در آسمان نامش "منصوره" ست پیغمبر(ص) می فرمایند من این نور را خوردم و تبدیل شد به نور مقدس "فاطمه (س)"!
اسامی اهل بیت (ع) مأموریت های آن ها را بیان می کند. مأموریت حضرت زهرا(س) روی زمین فاطمه بودن است. یعنی آن دری که شیطان به روی انسان باز می کند که به جهنم برود را فاطمه (س) می بندد. مأموریت فاطمه در عالم بالا " منصوره" بودن است که خداوند متعال او را نصرت می کند در شفاعت گسترده....
گل در میان آتش غمها نشست و بعد
گلبرگهای نازکش از هم گسست و بعد
یک تازیانه پیکر گل را هدف گرفت
شلاق،شد طناب شقایق پرست و بعد
شد طوق و دور گردن یک باغبان تنید
ظرف بلور غیرت مردی شکست و بعد
با داس تشنه بر شکم یاسمن زدند
طوری که غنچه از وسط ساقه جست و بعد
طوفان ضربه های لگد ناگهان زد و
راه نفس به یاس کمر بسته، بست و بعد
عمر بهارگونه آن گل تمام شد
بگرفت باغبان ثمرش روی دست و بعد
بردش که در میان زمین مخفی اش کند
اما به زیر هجمه غمها شکست و بعد
گفت ای عزیز گل کفنم، یاسمن بمان
بنگر مرا که در محنم، یاسمن بمان
آن خانه نمیدانم آن شب به چه قدرتى بر پاى ایستاده بود، آن مدینه چه مدینهاى بود که چنین مصیبتى را تاب آورد و در هم نشکست، آن چه قبرستانى بود که سرچشمه عصمت را در خویش فرو برد و دم بر نیاورد، آن چه خاکى بود که به خود جرأت داد، فاطمه را از على جدا کند؟ ...
غم تنهایی، پهن شده بود در همه لحظه ها.
نیمه شبهای تاریک، پر بود از دین فروشان.
رسم رسالت، از یادها می گریخت.
فاطمه بود و فاطمه بود و علی.
یک جهان تازه پردرد، بعد از رحلت پدر، دم از شعور می زد.
و گاهی آنان که کشکول پارسایی به دست داشتند،
غم فاطمه را نمی فهمیدند.
آن عشق ناب محمد(ص)، فاطمه بریده از آتش؛
کنون هر روز با علی در دل هزار خطبه از جور زمان می خواند.
فاطمه بود و غم جانکاه رحلت پدر
و درد باورنکردنی جفای مردم
بشارت پدر، نزدیک است که به وقوع بپیوندند.
می اندیشد به تنهایی علی، به شهید کربلا، به مظلومیت حسن و رنج بی نهایت زینب. طلوع خورشیدی عظیم، از روزنه سقف خانه، بشارت بهشت را برایش به ارمغان می آورد
ایام شهادت دریاست . باران بندبند انگشتان درختان را می شمارد و از سرشاخه های فروتن بیدهای مجنون فرود می آید . روزهای بیماری کسی است که مادر خورشیدهای دنباله داری است که تا هنوز تاریخ زلالی زمین را تضمین کرده اند .
ای بانوی آب و آیینه ! گیاهان از زمین به یاد تو سبز می رویند و شقایق ها از ازل تا ابد داغدار زخمی هستند که دستهایی نامهربان بر شانه های فدک زدند . هر دری را که می بینم دردی در من جوان می شود و زخمی کبود در من جوانه می زند .
ای زلال ترین بانوی دوعالم ! ای که تاریخ نامت را به احترام می نگارد . ای زلال تر از نسیم و ای ماناتر از عشق ! هرگاه نام تو بر زبانم می وزد جانی دوباره در من ریشه می دواند و اندوهی جانکاه زبانه می کشد . می دانم هیچ سنگی لایق آن نبوده است که بر مزارت بنشیند و از این رو تنها خورشید بر مزار تو سایه بان است .
هان ای « مادر پدر» نام تورا می برم ، زبان زمستانیم شکوفه می زند ، سلولهای صخره ای ام آواز می خوانند! کلمات مچاله شده ام دهان به دهان می گردند و جهان را شیرین می کنند . تودر کدامین نقطه جغرافیا خورشید شده ای ؟ در کدامین دریا مرواریدی ؟ باکدام ابر ، از کدام سمت می باری که درختان به احترام باریدنت سبز ایستاده اند ؟
ای بانوی زلال ! دریا مهاجر است ، رودها مهاجرند ، تنها اندوه توست ، تنها زخم پهلوی توست که در کبودی تاریخ ماندگار است . من که ذهن و زبانم با یاد تو شکفته می شوند ، امروز با زبانی شکسته کلماتی سوگوار و اندوهی ژرف در خود می شکنم . در جایی خواندم :
مگر میتوان پهلوی تو بود و شکسته نبود ؟
از آنجا که تعطیلات نوروزی امسال مصادف با ایّام شهادت بی بی دو عالم حضرت زهرا "سلام الله علیها " شده است .نسبت به حفظ ارزشهای دینی و سنتهای عید و صله رحم چه باید کرد ؟
راهکار این مسئله را از زبان خانم دکتر همیز می شنویم:حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣