عاشورا یک حادثهی تاریخىِ صرف نبود؛ عاشورا یک
فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود. حضرت ابیعبداللَّه
(علیهالسّلام) با این حرکت - که در زمان خود دارای توجیه عقلانی و منطقی کاملاً
روشنی بود - یک سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم
نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت ابیعبداللَّه
(علیهالسّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و
عنصر عاطفه.
عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلی
است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جملهی
این بیانات نورانی، بیانکنندهی یک منطق مستحکم است. خلاصهی این منطق هم این است
که وقتی شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفهی مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام
خطر داشته باشد در عالی ترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که
انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را
در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اینها چیزهایی است
که از بس تکرار شده، برای ما عادی شده، در حالی که هر یک از این کلمات، تکاندهنده
است. بنابراین، حتی اگر خطر در این حد هم وجود داشته باشد، وقتی شرایط برای اقدام
متناسبِ با این خطر وجود دارد، انسان باید اقدام کند و دنیا نباید جلوی انسان را
بگیرد؛ ملاحظهکاری و محافظهکاری نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ
جسمانی نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان
ایمان و اسلام او بر جا نیست. «انّ رسولاللَّه (صلّی اللَّهعلیهوآله) قال: من
رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه و لم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علی
اللَّه ان یدخله مدخله»؛ منطق، این است. وقتی اساس دین در خطر است، اگر شما در
مقابل این حادثهی فزیع، با قول و فعل وارد نشوید، حقِ علی اللَّه است که انسان بی
مسؤولیت و بی تعهد را با همان وضعیتی که آن طرف مقابل - آن مستکبر و آن ظالم - را
با آن روبهرو می کند، مواجه کند.
ادامه دارد ...
علاوه بر دستاوردهای کوتاهمدت، قیام عاشورا نتایج بنیادین و فوقالعاده مهم دیگری نیز داشت :
در درازمدت هم امام حسین (علیهالسلام)
پیروز شد. شما به تاریخ اسلام نگاه کنید و ببینید چقدر دین در دنیا رشد کرد! چقدر
اسلام ریشهدار شد! چگونه
ملتهای اسلامی پدیدار شدند و رشد کردند! علوم اسلامی پیشرفت کرد، فقه اسلامی
پیشرفت کرد و بالاخره بعد از گذشت قرنها، امروز، پرچم اسلام بر فراز بلندترین
بامهای دنیا، در اهتزاز است. آیا یزید و خانواده یزید به اینکه اسلام اینطور،
روزبهروز رشد کند راضی بودند؟ آنها میخواستند ریشه اسلام را بکنند؛ میخواستند
از قرآن و پیغمبر اسلام، اسمی باقی نگذارند. اما میبینیم که درست به عکس شد.
اساس دین با عاشورا پیوند خورده و به برکت عاشورا هم باقی مانده است. اگر فداکارىِ بزرگِ حسینبنعلی (علیهالسّلام) نمی بود -که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلّی متوجّه و بیدار کرد- در همان قرن اول یا نیمهی قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلّی برچیده می شد. و در یک جمله: «همین حرکت، اسلام را حفظ کرد.»
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) در دوران کودکی امام حسین (علیهالسلام) فرموده بودند: "حسینُ
مِنّی وَ أنا مِن حسین". این کلام با قیام خونین حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) معنا مییابد:
«حرکت
نبوی و حرکت حسینی، مثل دایرهی متحدالمرکز هستند. به یک جهت متوجّهند. لذا اینجا
«حسین مِنّی وَ أنا مِن حسین» معنا پیدا میکند.» و «"و انا
من حسین"؛ یعنی دین پیامبر، زنده شدهی حسینبنعلی است.»
و کلام آخر اینکه:
«جز
با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمی شود قضایای کربلا را فهمید. باید با چشم
عاشقانه نگاه کرد تا فهمید، حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، یا حدود
یک شبانهروز -از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا- چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست
که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند.»
امام حسین (علیهالسلام) در کوتاهمدت پیروز شد: در کوتاهمدت به این ترتیب که، خود این قیام و
شهادت مظلومانه و اسارت خاندان آن بزرگوار، نظام حکومت بنیامیه را متزلزل کرد.
بعد از همین حادثه بود که در دنیای اسلام -در مدینه و در
مکه- پیدرپی حوادثی پیش آمد و بالاخره منجر به نابودی سلسلهی آل ابیسفیان شد.
بهفاصله سه، چهار سال، سلسلهی آل ابیسفیان بهکلی
برافتاد و از بین رفت.
علاوه بر نابودی سلسلهی بنیامیه بعد از قیام عاشورا، حرکت
اباعبدالله (علیهالسلام) باعث «بیداری»
وجدان مردم شد و «روحیهی مسئولیتگُریزی» به «روحیهی مسئولیتپذیری و ظلمستیزی»
تبدیل شد. شکلگیری قیامهای پیاپی علیه حُکمای جور بعد از نهضت حسینی نتیجهی این
تغییر بود:
چه کسی به فکر این بود که با دستگاه ظلم و فساد آن روز
یزیدی مبارزه کند؟ در چنین زمینهای، قیام عظیم حسینی به وجود آمد، که هم با دشمن
مبارزه کرد و هم با روحیهی راحتطلبی فسادپذیر رو به تباهی میان مسلمانان عادی و
معمولی. این مهم است. یعنی حسین بن علی (علیهالسلام)، کاری کرد که وجدان مردم
بیدار شد. لذا شما میبینید بعد از شهادت امام حسین (علیهالسلام)، قیامهای اسلامی
یکی پس از دیگری به وجود آمد... حسین بن علی (علیهالسلام)، کاری کرد که در همهی
دورانهای حکومت طواغیت، کسانی پیدا شدند و بااینکه از دوران صدر اسلام دورتر
بودند، ارادهشان از دوران امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، برای مبارزهی با دستگاه
ظلم و فساد بیشتر بود... مرتب در داخل ملتها قیام به وجود آمد. این قیامها را چه
کسی به وجود آورد؟ حسین بن علی (علیهالسلام). اگر امام حسین (علیهالسلام) قیام
نمیکرد، آیا روحیهی تنبلی و گریز از مسئولیت تبدیل به روحیهی ظلمستیزی و
مسئولیتپذیری میشد؟... تا قبل از شروع قیام امام حسین (علیهالسلام)، خواص هم
حاضر نبودند قدمی بردارند. اما بعد از قیام امام حسین (علیهالسلام)، این روحیه
زنده شد.
حضرت
آیتالله خامنهای در پیام نوروزی خطاب به ملت ایران، سال ۱۳۹۵ را سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نامگذاری کردند.
متن پیام رهبر
انقلاب اسلامی به شرح زیر است.
« بسماللهالرّحمنالرّحیم »
یا مقلّب القلوب
و الأبصار. یا مدبّر اللّیل و النّهار. یا محوّل الحول و الأحوال. حوّل حالنا الی
احسن الحال.
السّلام علی
الصّدّیقة الطّاهرة، فاطمة المرضیّه، بنت رسول الله، صلّی الله علیه و آله. و
السّلام علی ولیّ الله الأعظم، ارواحنا فداه و عجّل الله فرجه.
عید نوروز را به
همهی خانوادههای ایرانی و افراد ایرانی در هر نقطهی عالم تبریک عرض میکنم.
عیدتان مبارک باشد هممیهنان عزیز. بخصوص به خانوادههای عزیز شهیدان، به جانبازان
عزیز، به خانوادههای محترم آنها، و به همهی ایثارگران تبریک عرض میکنم و یاد
شهیدان بزرگوارمان و یاد امام عزیزمان را گرامی میدارم.
سالی که شروع شد
-سال ۹۵- هم در آغاز و هم در پایان، متبرک به نام مبارک حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
است. هم اولِ این سال منطبق بر ولادت آن بزرگوار با ماههای قمری است، هم آخر این
سال. بنابراین امیدواریم که انشاءالله سال ۹۵ به برکت حضرت زهرا سال مبارکی باشد
برای ملت ایران، و از معنویات آن بزرگوار و از راهنمائیهای آن بزرگوار و از زندگی
آن بزرگوار درس بگیریم و بهرهمند شویم.
سالی که تمام شد
-سال ۹۴- مثل همهی سالهای دیگر، آمیزهای از شیرینیها و تلخیها و فرازها و فرودها
بود؛ طبیعت زندگی همین است؛ از تلخی حادثهی منا تا شیرینی راهپیمائی ۲۲ بهمن و
انتخابات هفتم اسفند؛ در تجربهی برجام، از امیدهائی که برانگیخت، تا نگرانیهائی
که در کنار آن هست؛ همهی اینها جزو حوادث سال بود، و همهی سالها همین جور است.
سالها و ایام عمر
انسان، مشتمل بر فرصتهائی است و مشتمل بر تهدیدهائی است. هنر ما باید این باشد که از فرصتها استفاده کنیم و تهدیدها
را هم تبدیل به فرصت کنیم. سال ۹۵ پیش روی ما است. در این سال هم مانند همیشه،
فرصتها و تهدیدهائی وجود دارد. همه باید تلاش کنند تا بتوانیم از فرصتهای این سال
به معنای حقیقی کلمه استفاده کنیم و کشور از اول تا آخرِ این سال تفاوتهای محسوسی
پیدا کند.
امیدهائی وجود
دارد برای سال ۹۵. انسان به مجموعهی اوضاع که نگاه میکند، امیدهائی را مشاهده
میکند. البته برای تحقق این امیدها باید تلاش کرد، باید کار شبانهروزی کرد و باید
بیوقفه سعی و کوشش کرد. اصل قضیه این است که ملت ایران باید بتواند کاری بکند که
خود را در مقابل تهدیدهای دشمنان و دشمنیهای آنها، از آسیبپذیری خارج کند. ما
باید کاری کنیم که در مقابل تهدید دشمنان، آسیبپذیر نباشیم. آسیبپذیری را به صفر
برسانیم.
به گمان من مسئلهی
اقتصاد در اولویت اول است. یعنی وقتی انسان نگاه میکند، در میان مسائل اولویتدار،
از همه فوریتر و نزدیکتر، مسئلهی اقتصاد است. اگر به توفیق الهی، هم ملت و هم
دولت و مسئولان گوناگون، بتوانند در مسئلهی اقتصاد کارهای درست و بجا و متقن را
انجام دهند، امید این هست که در مسائل دیگر، مثل مسائل اجتماعی، مثل آسیبهای
اجتماعی، مثل مسائل اخلاقی، مثل مسائل فرهنگی هم تأثیرگذار باشند.
در مسئلهی
اقتصاد، آن چیزی که مهم است و اصل است، مسئلهی تولید داخلی است؛ مسئلهی ایجاد
اشتغال و رفع بیکاری است؛ مسئلهی تحرک و رونق اقتصادی و مقابلهی با رکود است؛
اینها مسائل مبتلابه مردم است؛ اینها چیزهائی است که مردم آنها را حس میکنند و
مطالبه میکنند؛ و آمارها و اظهارات خود مسئولین هم نشان میدهد که این مطالبات مردم
و این خواستههای مردم بجا و بهمورد است.
اگر ما بخواهیم
مشکل رکود را حل کنیم، مشکل تولید داخلی را حل کنیم، بخواهیم مسئلهی بیکاری را حل
کنیم، بخواهیم گرانی را مهار کنیم، علاج همهی اینها در مجموعهی مقاومت اقتصادی و
اقتصاد مقاومتی گنجانده شده است. اقتصاد
مقاومتی شامل همهی اینها است. میشود با اقتصاد مقاومتی به جنگ بیکاری رفت؛ میشود
به جنگ رکود رفت؛ میشود گرانی را مهار کرد؛ میشود در مقابل تهدیدهای دشمنان
ایستادگی کرد؛ میشود فرصتهای بسیاری را برای کشور ایجاد کرد و از فرصتها استفاده
کرد؛ شرطش این است که برای اقتصاد مقاومتی کار و تلاش انجام بگیرد.
گزارشی که
برادران ما در دولت به من دادند، نشان میدهد که کارهای وسیعی کردهاند؛ منتها این
کارها کارهای مقدماتی است؛ کارهائی است در زمینهی بخشنامهها و دستورها به
دستگاههای مختلف؛ اینها کارهای مقدماتی است؛ اما آنچه که لازم است ادامه پیدا کند،
عبارت است از اقدام کردن و عمل کردن و روی زمین، محصول کار را به مردم نشان دادن؛
این آن چیزی است که وظیفهی ما است؛ که من انشاءالله در سخنرانی شرحش را به آحاد
ملت عزیزمان عرض خواهم کرد.
بنابراین آنچه که
من به عنوان شعارِ امسال انتخاب میکنم، عبارت است از «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل». این، راه و جادهی مستقیم و روشنی است به سمت آن چیزی که
به آن احتیاج داریم. البته توقع نداریم که این اقدام و عمل، در ظرف یک سال همهی
مشکلات را حل کند؛ اما مطمئنیم که اگر چنانچه اقدام و عمل به صورت برنامهریزی شده
و درست انجام بگیرد، ما در پایان این سال آثار و نشانههای آن را مشاهده خواهیم
کرد. از همهی کسانی که در این راه تلاش کردند و تلاش میکنند، تشکر میکنم.
بار دیگر به ملت
عزیزمان سلام و تبریک عرض میکنم و صلوات خدا را بر محمد و آل محمد و بر حضرت بقیة
الله اعظم (سلام الله علیه و ارواحنا فداه) مسئلت میکنم.
والسّلام علیکم و
رحمة الله و برکاته
میدانید وقتی که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک
رهبری جمع شدهاند، همه از اوضاع راضیند؛ میگویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به
این وضع خوب آورد. وقتی سختی پیدا میشود، همه دچار تردید میشوند، میگویند ایشان ما
را آورد؛ ما که نمیخواستیم به این وضع دچار شویم!
البته ایمانهای قوی میایستند؛ اما بالأخره همه سختیها به
دوش پیامبر فشار میآورد. در همین اثنا، وقتی که نهایت شدّت روحی برای پیامبر بود،
جناب ابیطالب که پشتیبان پیامبر و امید او محسوب میشد، و خدیجه کبری که او هم
بزرگترین کمک روحی برای پیامبر بهشمار میرفت، در ظرف یک هفته از دنیا رفتند!
حادثه خیلی عجیبی است؛ یعنی پیامبر تنهای تنها شد.
من نمیدانم شما هیچ وقت رئیس یک مجموعه کاری بودهاید، تا
بدانید معنای مسؤولیت یک مجموعه چیست!؟ در چنین شرایطی، انسان واقعاً بیچاره
میشود. در این شرایط، نقش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را ببینید. آدم تاریخ را که
نگاه میکند، اینگونه موارد را در گوشه کنارها هم باید پیدا کند؛ متأسفانه هیچ
فصلی برای اینطور چیزها باز نکردهاند.
فاطمه زهرا سلاماللهعلیها مثل یک مادر، مثل یک مشاور،
مثل یک پرستار برای پیامبر بوده است. آنجا بوده که گفتند فاطمه «امّ ابیها» -
مادر پدرش - است. این مربوط به آن وقت است؛ یعنی وقتی که یک دختر شش، هفت ساله اینگونه
بوده است. البته در محیطهای عربی و در محیطهای گرم، دختران زودتر رشد جسمی و روحی
میکنند؛ مثلاً به اندازه رشد یک دختر ده، دوازده ساله امروز. این، احساس مسؤولیت
است. آیا این نمیتواند برای یک جوان الگو باشد، که نسبت به مسائل پیرامونی خودش
زود احساس مسؤولیت و احساس نشاط کند؟ آن سرمایه عظیم نشاطی را که در وجود اوست،
خرج کند، برای اینکه غبار کدورت و غم را از چهره پدری که مثلاً حدود پنجاه سال از
سنش میگذرد و تقریباً پیرمردی شده است، پاک کند. آیا این نمیتواند برای یک جوان
الگو باشد؟ این خیلی مهمّ است : "و یطعمون الطعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً "
ادامه دارد....
چگونه میتوانیم از زندگانی حضرت زهرا علیهاسلام الگو بگیریم؟
سؤال خوبی است. اولاً دقت کنید که الگو را نباید برای ما معرفی کنند و بگویند که این الگوی شماست. این الگوی قراردادی و تحمیلی، الگوی جالبی نمیشود. الگو را باید خودمان پیدا کنیم؛ یعنی در افق دیدمان نگاه کنیم و ببینیم از این همه چهرهای که در جلوِ چشممان میآید، کدام را بیشتر میپسندیم؛ طبعاً این الگوی ما میشود. من معتقدم که برای جوان مسلمان، بخصوص مسلمانی که با زندگی ائمّه و خاندان پیامبر و مسلمانان صدر اسلام آشنایی داشته باشد، پیدا کردن الگو مشکل نیست و الگو هم کم نیست. حالا خود شما خوشبختانه از حضرت زهرا سلامالله علیها اسم آوردید. من در خصوص وجود مقدّس فاطمه زهرا سلاماللهعلیها چند جمله بگویم؛ شاید این سررشتهای در زمینه بقیه ائمّه و بزرگان شود و بتوانید فکر کنید.
حضرت
آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در جلسهی درس خارج فقه،
جنایت بزرگ عربستان سعودی در به شهادت رساندن عالم مؤمن و مظلوم، شیخ نمر باقر
النمر را بهشدت محکوم کردند و با تأکید بر لزوم احساس مسئولیت دنیا در قبال این
جنایت و جنایات مشابه سعودی در یمن و بحرین، خاطرنشان کردند: بدون تردید خون به
ناحق ریختهی این شهید مظلوم به سرعت اثر خواهد کرد و دست انتقام الهی گریبان
سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت.
حضرت آیتالله
خامنهای گفتند: این عالمِ مظلوم نه مردم را به حرکت مسلحانه تشویق میکرد و نه به
صورت پنهانی اقدام به توطئه کرده بود، بلکه تنها کار او، انتقاد علنی و امر به
معروف و نهی از منکرِ برخاسته از تعصب و غیرت دینی بود.
رهبر انقلاب،
شهادت شیخ نمر و ریختن به ناحق خون او را خطای سیاسی دولت سعودی خواندند و
افزودند: خداوند متعال از خون بیگناه نمیگذرد و خون به ناحق ریخته، بسیارسریع
دامان سیاستمداران و مجریان این رژیم را خواهد گرفت.
ایشان با انتقاد
شدید از سکوت مدعیان آزادی، دموکراسی و حقوق بشر و حمایت آنان از رژیم سعودی که
خون بیگناه را تنها به خاطر انتقاد و اعتراض به زمین میریزد، تأکید کردند: جهان
اسلام و همهی دنیا باید نسبت به این قضیه احساس مسئولیت کنند.
حضرت آیتالله خامنهای آزار و شکنجهی مردم بحرین توسط نظامیان
سعودی و تخریب مساجد و خانههای آنان و همچنین بیش از ۱۰ ماه بمباران مردم یمن را
نمونههای دیگری از جنایات رژیم سعودی خواندند و تأکید کردند: کسانی که صادقانه به
سرنوشت بشریت و سرنوشت حقوق بشر و عدالت علاقهمند هستند، باید این قضایا را دنبال
کنند و نباید نسبت به این وضعیت بیتفاوت باشند.
رهبر انقلاب
همچنین افزودند: یقیناً شهید شیخ نمر مورد تفضل خداوند خواهد بود و بدون شک دست
انتقام الهی گریبان ظالمانی را که به جان او تعدّی کردند خواهد گرفت و این همان
چیزی است که مایهی تسلّی است.
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
جوانی، آغاز شکفتن است. جوانی، میلاد دوباره انسان است. انسان در جوانی، بار تکلیف الهی را به تازگی بر دوش گرفته است. خداوند، بسیاری از نعمت هایش را در جوانی به انسان ارزانی میدارد. در ایران اسلامی روز ولادت حضرت علی اکبر(ع) در ۱۱ شعبان، روز جوان نامگذاری شده است.
جوانی، موهبتی از جانب خداوند است. جوانی، ثروتی است که انسان باید آن را جز دربهای بهشت، خرج نکند. پس خوشا به حال آنان که جوانی را قدر میدانند و این گوهر گرانبها را در راه سعادت خویش، به کار میگیرند. ضمیر جوان، آینه پاکیهاست؛ آینه ای که هنوز گردی از گناهان بر روی آن ننشسته است. نگاه جوان، پنجره ای است که رو به سوی افقهای روشن گشوده شده است. پنجره ای که آفتاب حقیقت را می نوشد.
دل جوان، رودخانه ای است که می خواهد تمام سنگها و صخره ها را در نوردد و از تمام دشتها و دره ها بگذرد تا به آستانه دریا قدم نهد. خیال جوان، نسیم پویایی است، که می تواند به هر جا سفر کند و کرانه ها را کشف کند. جوان، همواره در جستجوی چشم اندازهای روشن است. جوان، همواره در پی تجربه و تماشاست. پس باید همیشه، دریچه های «شهود» را بر روی جوان باز نگاه داشت. و فانوس «ایمان» را به دست او داد. و گلهای لبخند را به او تعارف کرد.
جوانی، دوره طوفانی عمر است. جوان اگر چه از مرحله نوجوانی که دوره آشوب شدید است بیرون آمده و به دنیای آرامش نسبی وارد شده است، اما همچنان مثل آتش، برافروخته و شعله ور است. جوانی، دنیای تحول است؛ دنیای بحران و دنیای تغییر و تحولات جسمی و غریزی که سبب بروز حالات روحی و دگرگونی عواطف می شود. جوانی سن توقعات جدید و حتی از نگاهی می توان گفت: سن پرتوقعی ها، طغیان و امیال و رغبتهاست؛ از این رو باید به جوانی و جوانان با نگاهی خاص و ژرف نگریست.
جوان، کانون شور و هیجان، مرکز نشاط و سلامت، قلب تپنده و سرمایه آینده یک ملت است؛ از این رو در برنامه ریزیها و سیاستهای فرهنگی و اجتماعی توجه ویژه ای به این نسل می شود و دولتها برای بهره برداری صحیح و استفاده مطلوب از نیروها و استعدادهای جوانان در امور مختلف سازندگی و اداره کشور، تمام تلاش خود را به کار می گیرند که شور و نشاط و تواناییهای جوانان را، سالم و سازنده برای رفع نیازها و رفاه و آسایش حال و آینده جامعه هدایت کنند.
نسل جوان همیشه به دنبال الگوی مناسب خود بوده و برای یافتن آن، دو شعار گفتار و عمل را پیش رو قرار داده و به دنبال الگویی است که به گفته های خودش جامه عمل بپوشاند. اگر نسل جوان بین گفتار و کردار الگوی خود تضاد و تعارض ببیند نمی تواند به او اعتماد کرده و از اندیشه های او پیروی کند.
همچنان که راز استقبال و روی آوردن جوانان به امام خمینی (ره) را باید در اهل عمل بودن ایشان جست و جو کرد؛ چرا که جوانان می دیدند که امام (ره) تنها سخن نمی گوید بلکه قبل از سخن گفتن خود به آن عمل می کند.
فرهنگ اسلام، جوان را در جایگاهی ارزشمند و بلند قرار داده و تعابیر والایی را در شأن او آورده است. دین اسلام، جوان را به ملکوت نزدیکتر از دیگران می داند و معتقد به تکریم و بزرگداشت اوست. در حدیثی از رسول اکرم (ص) آمده که فرمودهاند:
فضیلت جوان عابد که از آغاز جوانی عبادت کند بر پیری که وقت کهولت به عبادت بپردازد، همانند فضیلت پیغمبران بر دیگر مردمان است.
حضرت رسول (ص) میفرمایند: خداوند بر وجود جوان عبادت پیشه بر ملائکه می نازد و مباهات می کند. پیامبر خدا (ص) همچنین میفرمایند: خداوند جوانی را که جوانیش را در بندگی خدا بگذراند دوست می دارد.
الگوی جوانان
حضرت علی اکبر(ع) فرزند بزرگ امام حسین (ع) در مدینه متولد شد. مادر بزرگوار ایشان لیلا دختر ابى مره می باشد. وی زمانى چند در خانه امام حسین علیه السلام به سر برد و روزگارى در زیر سایه حسین (ع) بزیست. لیلا براى امام حسین (ع) پسرى آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا صلى الله علیه و آله رویش روى رسول ، خویش خوی رسول ، گفت و گویش گفت و گوى رسول خدا صلى الله علیه و آله؛ هر کسى که آرزوى دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا مى نگریست تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید هرگاه مشتاق دیدار پیامبر مى شدیم به چهره او مى نگریستیم؛ به همین جهت روز عاشورا وقتى اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد،امام حسین(ع) چهره به آسمان گرفت و گفت:اللهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الى رؤیه نبیک نظرنا الیه…
حضرت علی اکبر در کربلا حدود ۲۵ سال داشت.برخی راویان سن ایشان را ۱۸ سال و ۲۰ سال هم گفته اند. او اولین شهید عاشورا از بنى هاشم بود. شجاعت و دلاورى حضرت على اکبر (ع) و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر کربلا بویژه در روز عاشورا تجلى کرد. سخنان و فداکاریهایش دلیل آن است.
روز عاشورا نیز پس از شهادت یاران امام، اولین کسى که اجازه میدان طلبید تا جان را فداى دین کند او بود. اگر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود، ولى از ایثار و روحیه جانبازى او جز این انتظار نبود. وقتى به میدان مىرفت،امام حسین(ع) در سخنانى سوزناک به آستان الهى، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولى تیغ به رویشان کشیدند، نفرین کرد. على اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهاى شجاعانهاى با انبوه سپاه دشمن نمود.
پیکار سخت، او را تشنه تر ساخت ؛ به خیمه آمد. بى آنکه آبى بتواند بنوشد، با همان تشنگى و جراحت دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید. قاتل او مره بن منقذ عبدى بود. پیکر حضرت على اکبر (ع) با شمشیرهاى دشمن قطعه قطعه شد. وقتى امام بر بالین او رسید که جان باخته بود. امام حسین (ع) صورت بر چهره خونین حضرت على اکبر (ع) نهاد و دشمن را باز هم نفرین کرد:" قتل الله قوما قتلوک…" و تکرار مىکرد که: "على الدنیا بعدک العفا." و جوانان هاشمى را طلبید تا پیکر او را به خیمه گاه حمل کنند. حضرت على اکبر ، نزدیکترین شهیدى است که با امام حسین دفن شده است.مدفن او پایین پاى ابا عبد الله الحسین قرار دارد و به این خاطر ضریح امام،شش گوشه دارد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣