ای پنجمین امام که معصوم هفتمی از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش
آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت
گلدستهای نداشت حرم، مرقدی نبود صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود
این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟ غمهای عهد کودکی از یاد کی رود
از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه
تو دیدهای چهها به اسارت به عمه شد در شهر شوم شام، جسارت به عمه شد
تو طفل روی ناقهی عریان نشستهای بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشستهای
تو طعم تازیانه و سیلی چشیدهای بر روی خار، همره طفلان دویدهای
دیدی تو خیمههای به آتش کشیده را داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را...
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْباقِرُ بِعِلْمِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفاحِصُ عَنْ دِینِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْمُبَیِّنُ لِحُکمِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا القائِمُ بِقِسْطِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النّاصِحُ لِعِبادِ اللّه الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الدّاعِی إلَى اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الدَّلِیلُ عَلَى اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الحَبْلُ الَمَتِینُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفَضْلُ المُبِینُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النُّورُ السّاطِعُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَدْرُ الْــلاّمِع الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الحَقُّ الاَبَلَجُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السِّراجُ الاَسْرَجُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّجْمُ الاَزْهَرُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الکَوْکَبُ الاَبْهَرُالَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا المُنَزَّهُ عَنِ المُعْضَلاتِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا المَعْصُومُ مِنَ الزَّلاّت الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الزَّکِیُّ فِی الْحَسَبِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الرَّفِیعُ فِی النَّسَبِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا القَصْرُ الَمَشِیدُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ اَجْمَعِینَ
اَشْهَدُ یا مَوْلای اَنَّکَ قَدْ صَدَعْتَ بِالْحَقِّ صَدْعاً وبَقَرْتَ العِلْمَ بَقْراً، ونَثَرْتَهُ نَثْراً لَمْ تَاْخُذْکَ فِی اللّهِ لَوْمَةُ لائِم وَکُنْتَ لِدِینِ اللّهِ مُکاتِماً وَقَضیْتَ ما کانَ عَلَیْکَ وَاَخْرَجْتَ اَوْلِیاءَکَ مِنْ وَلایَةِ غَیْرِ اللّهِ اِلى وِلایةِ اللّهِ وَاَمَرْتَ بِطاعَةِ اللّهِ، وَنَهَیْتَ عَنْ مَعْصِیَةِ اللّهِ حَتّى قَبَضَکَ اللّهُ اِلِى رِضْوانِهِ وَذَهَبَ بِکَ اِلى دارِ کَرامَتِهِ وَاِلى مَسَاکِنِ اَصْفِیائِهِ وَمُـجاوَرَةِ اَوْلِیائِهِ
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ
امشب تقویم دلهایمان به خانه سیاه پوشی در مدینه رسیده است.
باز هم بزرگ مردی غریبانه پرکشیده.
خانه وحی اما روشن است، نور خدا خاموشی ندارد.
نفس حق مردان بزرگ در هیاهوی خاکیان در تاریکخانه دنیا گم نمی شود.
دل های بی قرار هنوز پای منبر نور پیشوای پنجم قرار می گیرد.
چشمان تشنه هنوز به دو لب آن چشمه حیات دوخته است تا با کلماتش جان بخشد به دل های نیمه جان
و امام مهربان بالای منبر نور راه و رسم مهربانی و جوانمردی را به ما می آموزد و می فرماید:
«أُوصیکَ بِخَمْس إِنْ ظُلِمْتَ فَلا تَظْلِمْ وَ إِنْ خانُوکَ فَلا تَخُنْ، وَ إِنْ کُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ، وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلا تَجْزَعْ»
تو را به پنج چیز سفارش می کنم:
۱ـ اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن
۲ـ اگر به تو خیانت کردند، خیانت مکن
۳ـ اگر تکذیبت کردند، خشمگین مشو
۴ـ اگر مدحت کنند، شاد مشو
۵ـ و اگر نکوهشت کنند بیتابی مکن
شهادت امام باقر تسلیت
رهبر معظم انقلاب اسلامی:
از لحاظ تاریخی، این روزها روزهای نشاندار و بزرگی است: شهادت امام باقر (علیهالسّلام) که یک شهادت دارای پیام بود؛ لذا خود امام باقر وصیت کرد که بعد از او تا 10 سال در منا به مناسبت این رحلت، یادبود برپا شود.
در میان ائمهی ما این بیسابقه است، بینظیر است. یاد امام باقر، یعنی یاد سر برآوردن حیات دوبارهی جریان اصیل اسلامی در مقابلهی با تحریفها و مسخهائی که انجام گرفته بود.
بیانات در دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور (4 آذر 1388).
در پنجمین فصل کتاب امامت، روایت زندگی ات را نوشته اند: نامت محمد است و تصویر محمد صلی الله علیه و آله رسول خدا، در آیینه چشمانت افتاده است.
لقبت باقر است و پهنای علوم دینی را شکافته ای؛ شیعه هنوز از دسترنج کِشته های تو بهره می گیرد.
کُنیه ات ابوجعفر است و تشیع جعفری، در دست تو بزرگ شده است.
خانه ای که در آن نفس کشیدی، عطر و عود نیایش داشت و دامنی که در آن رشد یافتی، نظیر نداشته است.
پنجمین نامه مهر شده وصیت را به تو سپرده اند؛ تو، پنجمین تفسیر قرآن و پنجمین باب ورود به بهشت موعودی.
فصاحت و بلاغت تو اینک به زبان می آید تا جلوی خرافات را بگیرد و در برابر انحراف ها بایستد. شمشیر سخن را آخته ای تا شاخه های بی ثمر را ببری و ریشه های خشک را بزنی.
قرار بسته اند با تو، تا به یاری رمق های مانده در کالبد دین بشتابی و هرزه های روییده بر حاشیه کتاب رسالت را هرس کنی.
صدای تو اینک در شبستان های پرسکوت خدعه ها و نیرنگ ها طنین می اندازد و رؤیای دژخیمانه دین ستیزان را بر می آشوبد.
دلم
پر مى زند امشب براى حضرت باقر که گویم شرحى از
وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى
گیتى به علم و دانش و تقوا کسى را برتر و
اعلم به جاى حضرت باقر
میلاد پنجمین اختر تابناک امامت و ولایت مبارک باد
در پنجمین فصل کتاب امامت، روایت زندگی ات را نوشته اند: نامت محمد است و تصویر محمد صلی الله علیه و آله رسول خدا، در آیینه چشمانت افتاده است.
لقبت باقر است و پهنای علوم دینی را شکافته ای؛ شیعه هنوز از دسترنج کِشته های تو بهره می گیرد.
کُنیه ات ابوجعفر است و تشیع جعفری، در دست تو بزرگ شده است.
خانه ای که در آن نفس کشیدی، عطر و عود نیایش داشت و دامنی که در آن رشد یافتی، نظیر نداشته است.
پنجمین نامه مهر شده وصیت را به تو سپرده اند؛ تو، پنجمین تفسیر قرآن و پنجمین باب ورود به بهشت موعودی.
فصاحت و بلاغت تو اینک به زبان می آید تا جلوی خرافات را بگیرد و در برابر انحراف ها بایستد. شمشیر سخن را آخته ای تا شاخه های بی ثمر را ببری و ریشه های خشک را بزنی.
قرار بسته اند با تو، تا به یاری رمق های مانده در کالبد دین بشتابی و هرزه های روییده بر حاشیه کتاب رسالت را هرس کنی.
صدای تو اینک در شبستان های پرسکوت خدعه ها و نیرنگ ها طنین می اندازد و رؤیای دژخیمانه دین ستیزان را بر می آشوبد.
دلم
پر مى زند امشب براى حضرت باقر که گویم شرحى از
وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى
گیتى به علم و دانش و تقوا کسى را برتر و
اعلم به جاى حضرت باقر
کسی
که بود شکافندهی تمام علوم هزار حیف که از
زهر کینه شد مسموم
سر تو باد سلامت
یا رسول الله وصّی پنجم تو
کشته شد، ولی مظلوم
این روزها، آسمان مدینه دیگر بار، در پس غروب غم، کز کرده است. بقیع، دوباره سیاه پوشیده است. و باز زخمی عمیق بر جگر شیعه.
این بار، پنجمین ناخدای کشتی ایمان، او که دریا دریا علم، از سینه اش جاری بود و واژه واژه عشق، از نگاهش سرازیر، او که از کلامش وحی می جوشید و از زبانش باران حدیث می بارید، چهره در خاک کشیده است؛ مظلوم و غریب.
نمی دانم چرا سرنوشت اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را با اشک و خون گره زده اند؟
کوچک بودی که عطش و آتش کربلای بزرگ جدت را دیدی و با آن نگاه کودکانه گریستی؛ آن هنگام که پدرانت را تشنه کام به خاک و خون کشیدند.
سر حسین علیه السلام را بر فراز نیزه ها به تماشا نشستی، تا به وقتش مراسم مرثیه خوانی صحرای عرفات را برای افشاگری بنی امیه وصیت کنی. ماندی تا دردها را روایت کنی و حدیث زخم بگویی.
فقه، تا همیشه وامدار روایت توست. دین، تا هماره مدیون مجاهدت توست.
و حالا، این تویی که در آغوش پدر سجاده نشینت در گوشه ی بقیع، آرام گرفته ای.
دیگر مدینه صدای نافذ تو را نخواهد شنید.
از این پس، مردم، آرزوی شنیدن فریاد فتوای تو را به گور خواهند برد.
از این پس، هیچ اشکی نخواهد ریخت؛ مگر در پای مظلومیت تو.
از این پس، هیچ آهی از دل بر نخواهد خاست؛ مگر در نفرین آنان که جانت را به زهر کینه ستاندند.
از این پس، همه ی مرثیه ها، اندوه تو را به سوگ می نشینند.
اینک با این چشم گریان، با این دل آتشین و بیکران اندوه، با این جان سوخته و این جهان ماتم، چه کنیم؟! با این روزهای تیره تر از شب چه بگوییم؟!
ای شب! کاش آن فاجعه را در سیاهی دل خود پنهان میکردی و بر دلهامان، داغی دیگر به امانت نمی گذاشتی!
در مصیبتی چنین جانسوز، تنها راه چاره اشک است؛ اشک، این چراغ روشن دل، که در تاریکیها راه را می نمایاند و درد را به صبوری می خواند. آری! اشک، این یگانه دسته گلی که مزارهای بی شمع و چراغ بقیع را آذین بسته است.
آری!
بقیع، این نماد مظلومیت شیعه در همیشه ی تاریخ، زیارتگاه دلهای عاشقی است که قرار
خود را در پس دیوار آن جستجو می کنند؛ آن جا که اشک، اجتناب ناپذیر است و سوختن
ناگزیر. و آن هم که یک سالی است با نامردمی آل سعود ، این شجره خبیثه از شیعیان ایران دریغ داشته شده!
یا صاحب الزمان سرت سلامت ، آقا! می شود امسال بجای ما در بقیع زیارتنامه بخوانی!
به امید روزی که با سقوط این شجره ملعونه بتوانیم مزار با خاک یکسان امام باقر علیه السلام را، با نم نم باران چشمهایمان، به طواف
بنشینیم. زیارت نامه ی سراسر خون فرزندان رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم
را، با آه آتشین، ترجیع وار زمزمه کنیم و در التهاب خاکستری رنگ فراق امامان مظلوممان بسوزیم.
.
"اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم "
امام باقر (علیه السلام) عنایت زیادی به اصلاح اخلاق و تغییر اوضاع اجتماعی جامعه از طریق ایجاد قوانین ، معیارها و ارزش های والای شریعت اسلام داشتند. ایشان با انتشار احادیث نبوی با جنبه های اخلاقی و اجتماعی در این راه کمر همت بست و در عمل محتوا و مضمون این احادیث را در جهان واقعیت به نمایش گذاشتند.
آن حضرت همگان را به پاک نگهداشتن زبان و مقید کردن آن به قیدهای شریعت اسلامی می خواندند تا این که روابط بین مردم از بین نرفته و دوام یابد. و در این رابطه فرموده اند:
" با مردم با بیانی صحبت کنید که دوست دارید مردم با همان بیان با شما صحبت کنند ، چرا که خداوند متعال کسانی را که بسیار اهل سبّ و لعن و طعنه زدن بر مؤمنان باشد یا مرد بدزبان و بیهوده گو و گدای سمج را دوست نمی دارد، و در مقابل انسان با حیا ، بردبار و پاکدامن را دوست می دارد." (تحف العقول/220)
و سرانجام امویان شخصیت والای امام باقر(ع) را تاب نیاورده و با زهری مهلک وی را در سن 58 سالگی به شهادت رساندند.
روح مطهرش شاد و قرین رحمت الهی باد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣