.....شیخ صدوق به نقل از پیامبر اکرم در کتاب توحید آورده است که : " از گریه بچه در چهار ماه اول ناراحت نشوید و مزاحم گریه او نشوید. چرا که گریه کودک در چهار ماه اول ذکر « لا أله الّا الله» و توحید است. گریه او در چهار ماه دوم صلوات بر محمد و آل محمد و ذکر نبوت است .و در چهار ماه سوم دعا به جان پدر و مادرش است."
در آن چهار ماه اول که تازه خلق شده و به فطرتش نزدیک تر است به خدا نزدیک است و می داند که خداست که منبع همه فیضها است و با گریه اش از خدا نیازهایش را می طلبد. چون جز خدا کسی را قبول ندارد و نمی شناسد. در چهار ماه دوم می فهمد که وسایلی هستند که در برآورده شدن نیازهایش مؤثر است . چون اول وسیلا و واسط در دنیا پیامبر است با گریه اش برای پیامبر دعا می کند که نیازهایش برطرف شود .در چهار ماه سوم متوجه می شود که در طول وجود پیامبر (ص) وسایل دیگری هم وجود دارد که آنها را دعا می کند .
هر چه بچه کوچک تر است موحد تر است و جز خدا کس دیگری را نمی شناسد.....
استاد درتبیین حدیث دهم (پیروی از هوای نفس ) عرضه داشتند که : .... اگر انسان راه و مقصد را گم کند اینگونه می شود که راه زیاد رفته ولی از راه اصلی دور شده است. کسانی که جلو هستند برای اینکه ببینند آنهایی که پشت سرش می آیند همراهش هستند یا نه باید از دو لغزشگاه بترسد:
1. اسیر هوای نفس شدن
2. مقصد را گم کردن یا آرزوهای دور ودراز داشتن
البته آرزوی دور و دراز داشتن با آمال معنوی مثل رسیدن به درجه اجتهاد و ... متفاوت است . در امور دنیایی آرزوی دور و دراز صدق پیدا می کند نه با آرزو های اخرویامام حسن مجتبی (ع) جهت درمان این معضل می فرماید: در دنیایت به گونه ای زندگی کن که در قبال نداشته هایت بگویی اشکال ندارد که ندارم تا هزار سال دیگر به دست خواهم آورد و برای آخرتت به گونه ای بزی که گویی امروز روز آخر عمرت است....
...در این جلسه استاد به بیان حدیث نهم پیرامون نفاق پرداختند. نفاق در لغت یعنی کانال زیرزمینی ؛ حیوانات زیرزمینی لانه هایشان دو راه خروجی دارد که یکی پنهان است و از دیگری رفت و آمد می کند ، وقتی خطری او را تهدید می کند، به کانال دوم می رود که کسی از آن خبر ندارد . به این تونل دوم نفق گفته می شود، کلمه نفاق از این معنا گرفته شده منافق هم دو تا کانال دارد یک کانال ظاهر که همه می بینند و اظهار ایمان می کند و یک کانال مخفی که همان حقیقت کفرش است . ما دو نوع نفاق داریم :
1. نفاق در عقاید که از کفر هم بدتر است (کسی که ظاهراً اظهار ایمان می کند وشهادتین هم می گوید ولی اعتقادی به آن ندارد.) این منافق ا کافر هم بدتر است و جایگاهش در درک اسفل است.
2. نفاق در اخلاق که انسان دلش با زبانش یکی نیست . در ظاهر اظهار محبت می کند ولی در باطن دشمن انسان است.
ظاهرت چون گور کافر پر خلل و اندرون قهر خدا عزّ و جلّ.....
دراین جلسه استاد پیرو حدیث هفتم که در مذمّت غضب بود، پیرامون راه درمان این رذیله اخلاقی سه مرحله را توصیه نمودند:
درمان نظری : با مطالعه پی به آثار زیانبار غضب ببریم به طور مثال وقتی در روایات می خوانیم که غضب سرباز شیطان است ، هنگام عصبانی شدن می فهمد که مبدل به سربازی از جنود شیطان شده است. اگر انسان در نظر خوب عمل کند در رفتار کارش خیلی آسان می شود چون همه رفتارهای ما مبتنی بر دیدگاه های ماست.
درمان عملی : حرف نزدن و تغییر حالت در کنترل غضب بسیار مفید است . هنگام غضبناک شدن هیچ حرفی نزند و مطلقاً سکوت کند . حالت خود را تغییر دهد و اگر ایستاده است بنشیندچرا که خاک انسان را آرام می کند. ( غالباً انسان در حالت ایستاده عصبانی می شود و به ندرت پیش می آید که در حال خوابیده خشمگین شود.) اگر وضو هم بگیرد که نورٌ علی نور است (انسان در حال عصبانیت به خاطر تماس با شیطان اتش گرفته و شعله ور می شود ، آب او را خاموش می کند.)
درمان با ذکر : بهترین ذکرها در این زمینه گفتن " اعوذ بالله من الشیطان الرجیم"و " لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم" است.
شیاطین دو نوعند: انسی و جنی ؛ شیاطین جنی با ذکر "لاحول ولا قوة ...." فرار می کنند و شیاطین انسی با ذکر صلوات .......
.... غضب یک حالت نفسانی است که در انسان به خاطر شعله ور شدن آتش انتقام پیدا می شود که هر چه این شعله فروزانتر باشد ، خشم بیشتر خواهد شد و این آتش نفس انسان را آلوده و بیمار خواهد کرد . مثلاً اگر شما در یک غار آتشی روشن کنید ، دود حاصل از آن فضای داخل غار را خفقان بار خواهد کرد . وقتی انسان هم عصبانی می شود فروزندگی آن حالت نفسانی ، اتاق نفس را آلوده و در گیر می کند .ریشه و مواد اولیه غضب و خشم در درون انسان هست.
انسان در طی سه مرحله خشمگین می شود : 1. امور ایجاد کننده ؛ قوه غضبیه در ذات انسان هست 2. امور زمینه ساز ؛ که اصولاً از خارج بر انسان عارض می شود. 3. بروز دادن ؛ که در این مرحله پس از طی دو مرحله قبل، گاهی کوچکترین جرقه باعث انجار خشم انسان می شود......
استاد قبل از شروع درس به سؤالات حاضرین پاسخ داده و پیرامون چشم زخم فرمودند:
چشم زخم هم از لحاظ علمی و هم روایی اثبات شده و در آیه آخر سوره قلم نیز بیان گردیده است . و علتش هم احیاناً حالات نفسانی کسی است که چشم شور دارد و از راه نگاه کردن این نیرو منتقل می شود . برای در امان ماندن از آن ؛ خواندن ذکر "لا حول و لا قوة ... " ، خواندن آیه "و إن یکاد الذین ...." ، دود کردن اسپند ، همراه داشتن "آیةالکرسی" و آیه "وإن یکاد..." ، اعتقاد کسی که مورد چشم زخم واقع شده و ... مفید هستند.....
... تربیت سه مرحله دارد:
گام اول : تغییر در نظر (هر رفتاری و هر اخلاقی مبتنی بر یک باور و یک جهان بینی است اگر باور کردیم که خدای متعال خالق ماست آن وقت دروغ نمی گوییم، غیبت نمی کنیم ،....
گام دوم : تغییر در عواطف (نگاه کنیم اولش چه بوده ایم - آب گندیده - و آخرش چه می شویم - لاشه ای بد بو ، در وسط هم محتاج روزی خدا هستیم.....
گام سوم : تغییر در رفتار.....
.... تعریف منطقی تکبر یعنی انسان خودش را از بقیه بزرگتر ببیند و اعمال انجام داده خودش را برتر از دیگران بداند. فعل تکبّر از باب تفعّل یعنی بزرگ نشان دادن و بزرگی کردن ولی این بزرگی حقیقت ندارد و در عمل ظاهر می شود چون باید قیاس شود. بزرگی از جمله صفات اضافی است که در مقایسه بین اشیاء دیده می شود. اگر قیاس نباشد بزرگی هم نیست . انسان خودش رانسبت به چی بزرگ می انگارد؟نسبت به دیگران! البته تکبر غیر از کرامت نفس است. کرامت نفس بزرگی انسان نسبت به غیر انسان است. وقتی خود را اسیر خود حیوانی می بینیم.....
استاد در تبیین حدیث سوم پیرامون عجب که از امام کاظم (ع) نقل شده ؛ بیان کردند:
عجب بر دو نوع است :1.از کار خوب 2. از کار بد : انسان از بدی کارها دچار عجب نمی شود بلکه به خاطر اینکه فکر می کند کارش درست است و به خاطر این درستی خیالی، دچار عجب هم می شود. مثلاً فکر می کند که بی حجابی تمدن و با فرهنگی است و به این بی حجابی خودش افتخار می کند و دچار عجب هم می شود....
استاد محمدی پس از بیان چند حدیث پیرامون علم و آموزش علم به شرح و تفسیر حدیث دوم از کتاب چهل حدیث حضرت امام (ره) پرداختند.
استاد در قسمتی از شرح حدیث ریا فرمودند:
... ریا عبارت است از نشان دادن و به چشم آوردن چیزی؛ امام رحمت الله علیه کارهایی را که انسان به دیگران نشان می دهد به سه دسته تقسیم می کند:
1 / عقاید که به آن آیات محکمة، فقه اکبر، اصول دین و جهان بینی هم گفته می شود جنبه نظری دارد و مجموعه ای از هستها و نیستها را در بر می گیرد.عمل عقل = عقاید
2/ اخلاق که به آن فریضة عادلة ، فقه اوسط، اخلاقیات و ایدئولوژی هم گفته می شود جنبه عملی دارد و مجموعه ای از بایدها و نبایدهاست. عمل قلب = اخلاق
3 / احکام که به آن سنة قائمة ، فقه اصغر، احکام و ایدئولوژی هم گفته می شود جنبه عملی دارد و مجموعه ای از بایدها و نبایدهاست. عمل بدن = احکام
ریا نشان دادن یکی از این حقایق دینی است. همه دین و همه علم همین سه تاست. گناه هم همین سه نوع است و .....