نفس انسان دوست ندارد حقوق دیگران را مراعات کند . اگر بنا باشد انسان با نفس خودش جهاد کند، باید این حقوق را مراعات کرده و فضایل و خوبیها را با مجاهدت به دست بیاورد.
منظور از جهاد با نفس مبارزه با نفس اماره است . ما در وجود خودمان دو منشأ قدرت داریمو انسان از این حیث دو بعدی است:
یک بعد انسان را به سمت بدی و انحطاط و شر می برد که به آن نفس یا هوای نفس یا بعد حیوانی می گوییم که یک همکار هم خارج از وجود انسان دارد که همان شیطان است و این دو دست به دست هم می دهند که در سقوط انسان کمک میکنند.
یک بعد ملکوتی هم دارد که به آن خود حقیقی یا نفس لوامه یا فطرت حقیقی انسان یا عقل ... گفته می شود.
امام صادق علیه السلام در حدیث جنود عقل و جهل 75 سرباز برای عقل و جهل بر می شمارد ...
و اما حق السائل:
الا ای لاله
خوشبو، عزیز آل پیغمبر
که بهر دین و
قرآنت چنین گردیدهای پرپر
شده زین غم، گل
خاتم، مدینه غرق در ماتم
دوصد لعنت به
آنکس باد که مسمومت نمود از زهر
کسانی که در زمان امامان معصوم علیهم السلام می زیستند و از مقام علمی و معنوی آن حضرات آگاه بودند گاهی که توفیق دیدار نصیبشان می شد از امام تقاضا می کردند تا آنها را به پند و اندرز و یا توصیه ای بهره مند سازد. خوشبختانه برخی از این توصیه ها از کوران حوادث به سلامت گذر کرده و با تلاش و رنجی که علمای گذشته متحمل شده اند اکنون در میراث روایی ما به چشم می خورند.آنچه در ادامه می آید برخی از توصیه های امام صادق علیه السلام است که در زمانها و شرایط مختلفی برای افراد گوناگون بیان شده است. اختصاصی نبودن این توصیه ها به فرد یا زمان خاصی، سبب می شود تا همه آنها برای تمام کسانی که خواهان رسیدن به کمالات انسانی و قرب الی الله هستند مفید و راهگشا باشد.
مردی خدمت امام
صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: به من توصیه ای کنید. امام صادق علیه السلام به
او فرمودند:
لَا یَفْقِدُکَ
اللَّهُ حَیْثُ أَمَرَکَ وَ لَا یَرَاکَ حَیْثُ نَهَاکَ
جایی که امر خدا
حاضر است تو غایب نباش و در جایی که نهی خدا حاضر است تو غایب باش.
معنای این سخنِ
کوتاه و سراسر حکمت و اندرز؛ انجام تمام واجبات و ترک تمام محرمات است. اگر خداوند
در زمین و زمانی کاری را بر انسان واجب کرده است؛ مبادا به بهانه هایی که شیطان به
ذهن او می اندازد از انجام آن، شانه خالی کرده و میدان اطاعت و بندگی را ترک کند.
و اگر خداوند از
کاری نهی کرده و آن را حرام دانسته است؛ مبادا فریب وسوسه های شیطان را خورده و
روح پاک خود را به آن آلوده کند؛ بلکه تلاش کند که خداوند بصیر هیچگاه او را در صحنه
های گناه نبیند.
بعد از این سخن
آن مرد به حضرت عرض کرد: بیش از این مرا توصیه کنید. امام علیه السلام فرمود: «لَا
أَجِدُ» ؛ یعنی من بیش از این سراغ ندارم.
و نیز، قیلَ لِلصـادِقِ علیه السلام: عَلى ماذا بَنَیْتَ أَمْرَکَ؟
فَقالَ علیه السلام: عَلى أَرْبَعَةَ أَشْیاءَ:
عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلى لایَعْـمَلُهُ غَیرى فَاجْتَهَدْتُ؛
وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ مُطَّلِعٌ عَلىَّ فَاسْتَحْیَیْتُ؛
وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزقى لایَاکُلُهُ غَیرى فَا طْمَانَنْتُ؛
وَ عَلِمْتُ أَنَّ اخِرَ أَمْرى الْمَوتُ فَاسْتَعْدَدتُ.
به امام صادق علیه السلام گفتند: کار خود را به چه اساسى استوار ساخته اى؟
فرمود: بر چهار بنیان:
[اول] دانستم که عمل مرا کسى دیگر انجام نمى دهد پس تلاش نمودم؛
[دوم] دانستم که خداى بر من آگاه است پس حیا کردم؛
[سوم] دانستم که روزى مرا دیگرى نمى خورد پس آرام گرفتم؛
[چهارم] دانستم که پایان کار من مرگ است پس براى آن آماده شدم.
بحار الانوار: ج78، ص228
شهادت امام صادق علیه السلام ، رئیس مذهب شیعه را به محضر صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف و همه شیعیان تسلیت می گوییم.
در مورد حق النفس گفتیم که انسان دو حیثیت دارد: 1/ خود حقیقی اش 2/ خود کاذبش
این دوتا هستند که حق و تکلیف نسبت به همدیگر دارند. ضمن اینکه در خود انسان هم اعضا و جوارح جدا جدا به عنوان آن مجموعه مرکبی که انسان را تشکیل می دهند به گردن ما حق دارند.
حقوقی که امروزه در جوامع بشری مصطلح است، اصولاً نه حق است و نه به نفع انسان است به دلیل اینکه از عقل ناقص بشری سر چشمه می گیرد. مثل حق آزادی هم جنس بازی که نه تنها حقی نیست، بلکه اصلاً به ضرر انسان است...
و اما حق السائل:
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 24 مگابایت
أفاضِلُکُم أحسَنُکُم أخلاقا ، المُوَطَّؤونَ أکنافا ، الَّذینَ یَألَفونَ ویُؤلَفونَ وتوطَأُ رِحالُهُم.
برترین هاى شما ، کسانى هستند که خوش اخلاق ترند ، نرم خو و بى آزارند ، با مردم الفت مى گیرند و مردم با آنها الفت مى پذیرند ، و خانه هایشان [ براى دیدار یا میهمانى و یا رفع مشکلات و حوائج] پر رفت و آمد است .
الکافی : ج ٢ ص ١٠٢ ح ١٦
معمولا حق را به سه شاخه تقسیم می کنند: 1/ حق الله 2/ حق الناس 3/ حق النفس
امام سجاد علیه السلام در رساله حقوقیه خود هر کدام از این حقوق را به اقسام دیگری تقسیم کرده و برای هر کدام جزئیاتی بیان کرده است مثلا حق الناس را به حق پدر و مادر، حق خواهر و برادر، حق همسایه، حق شریک، حق همسفر، حق همنشین، حق دوست و ...
حق علی القاعده باید در جایی باشد که دو طرف باشند: یکی حق دارد و یکی دیگر در مقابلش تکلیف. اما در باره حق انسان بر خودش مثل حق دست یا چشم چگونه است؟
و اما حق المالک:
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 19.6 مگابایت
امام خامنه ای:
یاد عظمتها و
قلّههای بلند و پروازهای معنویِ انسانهای بزرگ، به دلها آرامش و اطمینان و
اعتمادبهنفس میبخشد. آیهی شریفه، سکینه و آرامش را در دلهای مسلمانان ناشی از
فتح و نصرت الهی میداند و آرامش را و اطمینان را و سکینهی قلبی را مایهی تقویت
ایمان و ازدیاد ایمان معرّفی میکند؛ دشمن عکس این را و ضدّ این را برای امّت
اسلامی و برای جامعهی مؤمن و متحرّک و پویای ما دنبال میکند.
امام یکی از قلّههای بلند
است و بعد از این هم ملّت ما، امّت ما همواره از امام سخن خواهد گفت و شایسته هم
همین است؛ زیرا امام، نماد انقلاب است و این کشور بدون موتور پُرقدرت انقلاب به
هدفهای خود، به آرزوهای بزرگ خود دست نخواهد یافت.
الگوی مام (رضواناللهعلیه) چگونه بود؟
خصوصیّت های امام در الگوی رفتاری امام بزرگوار:
اوّلاً
امام در مواجههی با این دشمنیها و دشمنان، برخورد شجاعانه و فعّال داشت، برخوردِ
از روی ضعف و انفعال نداشت؛ امام هرگز منفعل نشد؛ نه احساس ضعف کرد و نه از خود
ضعف نشان داد؛ در مقابل دشمنان، قدرتمندانه و بهصورت فعّال ایستاد.
دوّم:
امام از هیجانزدگی پرهیز میکرد؛ امام در مقابل حوادث، هیجانزده نمیشد و تکیه به
احساسات خالی از عقلانیّت نمیکرد؛ تصمیمهای امام، تصمیمهای شجاعانه و همراه با
احساسات محکم بود امّا مبتنی بر محاسبات عقلانی.
سوّم:
امام اولویّتها را رعایت میکرد؛ تمرکز بر اولویّتها میکرد. فرض بفرمایید در دوران مبارزات، اولویّت امام مقابلهی
با رژیم سلطنت بود و مسائل حاشیهای را وارد میدانِ کار خود نمیکرد؛ در دوران جنگ تحمیلی،
اولویّت امام مسئلهی جنگ بود؛ امام بارها این را فرموده بودند که جنگ در رأس امور
است، دفاع مقدّس در رأس امور است، و واقع هم همین بود. متمرکز بر یک مسئلهی دارای اولویّت میشد و حواشی را واردِ
میدانِ اهتمامِ خود نمیکرد. در اوّل انقلاب -در همان روزهای اوّل و هفتههای اوّل-
در رفتار امام، انسان با شگفتی مشاهده میکند تکیهی امام بر قانون اساسی، بر ایجاد
نظام، بر ترتیبات قانونی و بر این چیزها بود؛ یعنی بر روی آن نقطهی اصلی متمرکز
میشد.
چهارم:
اعتماد به تواناییهای مردم؛ امام، ملّت ایران را ملّتِ بزرگ و آگاه و توانایی
میدانست، به آنها اعتماد میکرد، به آنها خوشبین بود؛ مخصوصاً به جوانان. مشاهده
کنید در فرمایشات امام که چقدر نسبت به ملّت خوشبین است، نسبت به جوانان خوشبین
است.
پنجم: بیاعتمادی
به دشمن؛ امام در طول ده سال حضور بابرکت خود در رأس نظام اسلامی، یک لحظه به دشمن
اعتماد نکرد؛
به پیشنهادهای دشمن بدبین بود؛ به تظاهرات آنها بیاعتنا بود؛ دشمن را
به معنای واقعیِ کلمه، دشمن میدانست و به او اعتماد نمیکرد.
ششم:
اهتمام به همبستگی و اتّحاد ملّت؛ این هم یکی از خصوصیّات الگوی رفتاریِ امام در
مقابل این دشمنیها بود. هر چیزی که ملّت را به دو دسته تقسیم کند، به دو قطب
تقسیم کند، از نظر امام مردود بود.
هفتم:
ایمان و اعتقاد راسخ به نصرت الهی و
به وعدهی الهی؛ این هم آن نقطهی اصلی. اتّکاء امام به نصرت الهی بود؛ همهی تلاش
خود را میکرد، با همهی وجود در میدان بود، امّا امید او بستهی به نصرت الهی و به
قدرت الهی و تکیهی او به قدرت الهی بود. امام به اِحدیالحُسنَیین اعتقاد واقعی
داشت -ما لنا الّا اِحدی الحُسنَیین- و معتقد بود که اگر کار را برای خدا
بکنیم، درِ ضرر بسته است؛ اگر کار برای خدا انجام بگیرد، هیچگونه ضرری متوجّه و
عاید نخواهد شد؛ یا پیشرفت میکنیم، یا اگر پیشرفت هم نکردیم، کاری را که وظیفهی
ما بوده است انجام دادهایم و در مقابل پروردگار سرافرازیم.
من به شما
عرض میکنم برادران عزیز، خواهران عزیز و ملّت بزرگ ایران! ما بعد از امام، همان
راه امام را موبهمو دنبال کردهایم و انشاءالله خواهیم کرد: دچار انفعال و ضعف
نمیشویم و به حول و قوّهی الهی در برابر زیادهخواهی و زورگویی بیگانگان و دشمنان
میایستیم؛ هیجانزده و احساساتی تصمیم نمیگیریم، به جای متن به حاشیههایی که
برایمان میسازند اعتنا نمیکنیم و وارد حواشی نمیشویم، سرگرم نمیشویم؛ اولویّتهایمان
را به توفیق الهی و به هدایت الهی تشخیص میدهیم؛ و به امید خدا به مردممان و به تواناییهای
آنها و به جوانان عزیزمان اعتماد میکنیم؛ و به دشمن مطلقاً اعتماد و اطمینان
نمیکنیم؛ مردم عزیزمان را از دودستگی و دوقطبی برحذر میداریم؛ و به نصرت الهی هم
اطمینان داریم. شک نداریم که ملّت ایران، با این انگیزه، و با این احساسی که امروز
دارد حرکت میکند، با این ایمان، با این امید، قطعاً به توفیق الهی و به حول و قوّهی
الهی پیروز خواهد شد 97/3/14.
در باب امام و دربارهی این مرد بزرگ، در طول این سالها سخنان زیادی را افراد مطّلع بیان کردهاند ولی اوّلاً آنچه در باب امام و انقلاب -که اینها به هم گره خوردهاند و یاد امام و نام امام از نام انقلاب جدا نیست- گفته شده است، همهی مسائل مربوط به امام و انقلاب نیست؛ ناگفتههایی وجود دارد که باید بمرور در ذهنیّت جامعه قرار بگیرد. ثانیاً آنچه هم در باب انقلاب و در باب امام گفتهاند و گفتهایم و تکرار کردهایم، باید مرور بشود، باید مجدّداً تکرار بشود؛ چون اگر یک حقیقتی بارها تکرار نشود و با جزئیّات و خصوصیّات ذکر نشود، گمان تحریف این حقیقت بمرور وجود دارد. اکثر شما میدانید که انگیزههایی برای تحریف شخصیّت امام و تحریف انقلاب -که بزرگترین هنر امام بزرگوار بود- هست. ما باید تکرار کنیم حقایقی را که در باب امام و در باب انقلاب گفتهایم، باز هم بگوییم و تکرار کنیم و مجال تحریف را از تحریفکنندگان بگیریم. در شرع مقدّس هم همینجور است، در حقایق تاریخی هم همینجور است؛ بسیاری از معارف دینی را مأمور شدهایم که تکرار کنیم؛ مِنبابِ مثال، تلاوت قرآن را بهطور دائم باید تکرار کنیم که حقایق قرآنی از ذهنها هرگز محو نشود؛ یا تاریخ را -تاریخ واقعی و درست را- باید تکرار کنیم. اگر ملّت ما عاشورا را اینجور در طول قرنهای متمادی با اصرار تبیین نمیکردند و بیان نمیکردند، ممکن بود این حادثهی مهم از یادها برود یا بسیار ضعیفتر از آنچه واقع شده است منعکس بشود.
بهترین راه برای
شناخت امام راحل و راه و اندیشه ایشان، بارخوانی وصیت نامه الهی –سیاسی امام
بزرگوار است؛
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 1009 کیلوبایت
یکی از مهمترین مسائلی که به آن توجه نمی شود مسئله حقوق است. حق الناس مهمتر از حق الله است چون در آن دو حق وجود دارد: 1/ حق خدا 2/ حق مردم
گاهی ممکن است که گناه بخشیده شود ولی حق باقی می ماند ، با یک زیارت امام حسین علیه السلام یا توبه ممکن است همه گناهان بخشیده شود ولی حقی که به سبب آن گناه تولید شده باقی می ماند و با توبه یا حسنه بخشیده نمی شود(ان الحسنات یذهبن السیئات)؛ حسنات ، سیئات را از بین می برند ولی حق را از بین نمی برند. حق باید ادا شود...
و اما حق الجلیس:
امام صادق علیه السلام
فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا» ـ: الدُّعاءُ .
درباره این سخن خداوند عز و جل : «رحمتى را که خداوند براى مردم بگشاید ، بازدارنده اى براى آن نیست» ـ: [مقصود از رحمت] دعاست.
فلاح السائل : ص ٧٥ ح ١٠
ای نگاه تـو کلید بخت خوش اقبالها
کاش دیدارت میسر بود دراین سالها
ندبهات آرامش نابی بـه دلها هدیه داد
دورمان کرد از هجوم پوچ قیل و قالها
هر سحر بعد از نماز صبح، حافظ خواندهایم
تا بیاید نامت ای فریاد رس! در فالها
در نماز عیدمان هم آرزویی جز تـو نیست
اینکه پایانی شوی بر جنگها، جنجالها
آخرین افطاری این ماه نزدیک اسـت و کاش
روی ماهت جلوهگر باشد در استهلال ها
یک نکته از جزئ سی قرآن کریم
سوره فجر - داد و نداد خدا برای امتحان است:
فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىّ أَکْرَمَنِ(15) وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىّ أَهَانَنِ(16) کلاََّ ... (17- فجر)
هنگامى که پروردگار متعال انسان را براى آزمایش، اکرام می کند و نعمت می بخشد، او مغرور شده و مىگوید: خداوند مرا گرامى داشته است و هنگامى که براى امتحان روزى را بر او تنگ بگیرد مایوس شده و مىگوید: پروردگارم مرا خوار کرده است. هرگز چنین نیست که شما خیال مى کنید.
در این آیات، مساله امتحان که معیار ثواب و عقاب الهى است و مهمترین مساله زندگى انسان محسوب مىشود را مورد بحث قرار داده است. نخست می فرماید: انسان اینگونه است که چون مورد اکرام الهی قرار گیرد و بر نعمت های او افروده شود فورا این اقبال مادی را به حساب تقرب خود نزد خداوند گذاشته و از امتحان بودن این وضعیت موجود، غفلت می کند و نیز هنگامی که برای امتحان، قدری شرایط مادی اش سخت می شود بلافاصله این وضعیت پیش آمده را دلیل بر سقوط ارزش خود، نزد خدا دانسته و باز هم به امتحان بودن آن توجه نمی کند.
در پایان این بخش با کلمه «کَلَّا» هر دو پندار را نفی می کند تا انسان را متوجه خطای در برداشتش کند و به او بفهماند که هر دو حالت برای امتحان اوست.
چند نکته
1. دارایی و نداری، نشانه قرب و بعد معنوی نسبت به خداوند متعال نیست. تنها ملاک در این زمینه، تقواست که فرمود: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ... إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛ اى مردم! بىتردید گرامىترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است.»
2. دریافت نعمت و یا از دست دادن آن هر دو برای امتحان است که غفلت از می تواند انسان را به ورطه خطرناک غرور و یا کفر بکشاند.
3. همگان در حال ابتلا و امتحان هستند؛ مثلا آنکه سلامت است مبتلا به سلامت است و آنکه بیمار است مبتلا به بیماری است؛ هر دو در جلسه امتحان قرار دارند.
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 6.2 مگابایت
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣