عجب عطر سیبی وزیده
که هرسو نشان حسین است
به حرف آمده خاک صحرا
که این کاروان حسین است
مبادا که با داغ یاران
بلرزد دمی شانه ی او
مبادا در آتش بسوزد
خیام غریبانه ی او
ندارد حبیبم ، به دنیا نیازی
مخوان کوفیان را ، به مهمان نوازی
فرات از تماشای ساقی
همه اشکِ بی اختیار است
چه خواهد شد اینجا خدایا
که زینب دلش بی قرار است
هنوز از اسیری خبر نیست
نیفتاده هیچ اتفاقی
نه خاری به پای رقیه ست
نه تیری به چشمان ساقی
نیفتاده از پا ، علی اکبر او
تلظی نکرد ، علی اصغراو
خیامش دوباره به پاشد
که عالم بگرید به پایش
پر از روضه های نخوانده ست
دل مقتل از کربلایش
خوشا عاشقان ولایت
که آماده ی بذل جان اند
امان از ولی ناشناسان
که در خیمه ی دشمنانند
خدایا مددکن ، حسینی بمانیم
فدایی راه ، خمینی بمانیم
پنج شنبه و جمعه که می شد ، یادی از گذشتگان رسمی بود دیرینه در بین خانواده ها، اما امروز در هیاهوی زندگی های پر مشغله ،این مهم از یاد رفته است.
انگار فراموش کرده ایم که در سرازیری عمر قرار گرفته ایم و دیری نخواهد پایید که ما هم به جمع ساکنان دیار باقی خواهیم پیوست.
و در آن هنگام احتیاج به فاتحه و صلوات باز ماندگان را با تمام وجود حس خواهیم کرد.
بیایید تا زنده هستیم و فرصت باقیست ، با خواندن قرآن و ... ، نوری برای قبر و قیامت خود ذخیره کرده و به یاد گذشتگان ایشان را به فاتحه ای و صلواتی مهمان کنیم .
" اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرج مولانا صاحب الزمان"
روز مباهله روزی که بنا بود مسلمانان و مسیحیان نجران یکدیگر را نفرین کنند، تا خدا
آن طرف را که دروغگوست، عذاب کند.
در سوره آل عمران آیه ۶۱ آمده است: «فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ»
«هر گاه بعد از علم و دانشى که (درباره مسیح ( به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
ماجرای مباهله
در
سال دهم هجرى، افرادى از سوى رسول خدا صلوات
الله علیه مأمور تبلیغ اسلام در
منطقه نجران از بلاد یمن شدند. مسیحیانِ نجران نیز افرادی را مانند سید
و عاقب و اباحارثه، به نمایندگى از سوى خود براى گفتگو با پیامبر اسلام به مدینه گسیل داشتند.
گروه نجران وارد
مدینه شده و با پیامبر صلوات الله علیه دیدار کردند. آنها گفتند: اى محمد، آیا تو
صاحب و سرور ما را مىشناسى؟
پیامبرفرمودند:
«سرور شما کیست»؟
گفتند: عیسى بن
مریم.
پیامبر صلوات
الله علیه فرمودند:«او عبد و رسول خدااست.
گفتند: به ما
نشان بده کسى را که خدا مانند او آفریده باشد در آنچه دیده و شنیدهاى... .
جبرئیل بر
پیامبرصلوات الله علیه این آیه را نازل فرمود:«إِنّ مثل عیسى عنداللَّه کمثلِ آم
خلقه من ترابٍ ثمّ قال له کن فیکون؛ مثل عیسی(علیه السلام) در نزد خدا، همچون آدم علیه السلام)است که او را از خاک آفرید، و سپس به او
فرمود: موجود باش. او هم فوراً موجود شد.» نابراین، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او
نیست.
آنان از پذیرفتن
حقیقت سر باز زدند و لجاجت ورزیدند.
داستان مباهله
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)با مسیحیان نجران
(نجران
بلده کوچکی است میان عدن و حضر موت در ناحیه کوهستانی، )این داستان در
برخی از منابع تاریخی و بسیاری از منابع تفسیری شیعه و اهل سنت ذکر
شده است. در سالهای پایانی حیات رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آوازه اسلام به تمامی نقاط
دنیای آن روز رسیده بود رسول گرامی اسلام با ارسال نامه به سران کشورها و مناطق مختلف، سعی داشت دین
اسلام را گسترش دهد. یکی از نامههایی که رسول مکرم اسلام به مناطق مختلف و سران
کشورها نوشت، نامهای است که در سال دهم هجری برای نصارای نجران ارسال کرد. در این نامه آمده است:
«... من شما را
از پرستش بندگان به پرستش خدا و از سرپرستی بندگان به
سرپرستی خدا دعوت میکنم. اگر امتناع کردید، باید جزیه بپردازید و گرنه شما را به جنگ بخوانم»
مسیحیان نجران پس
از دریافت نامه به مشورت پرداختند
و تصمیم گرفتند؛ هیئتی از بزرگانشان را به مدینه اعزام کنند تا با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
وارد مذاکره و بحث شوند. ابن
هشام
مینویسد:
«هیاتی از نصاری نجران مرکب از ۶۰ نفر برای
دیدار پیامبر و مذاکره با آن حضرت وارد مدینه شدند. در میان ایشان، ۱۴ نفر و در
میان ۱۴ نفر، ۳ نفر بودند که سمت ریاست و بزرگی بر سایرین داشتند. و مورد احترام
مسیحیان آن زمان بودند. یکی ملقب بود به «عاقب» که در آن زمان نامش «عبدالمسیح»
بود. دیگری ملقب بود به «سید»
و نام او «ایهم» بود. و سومی «اسقف» بود و نامش «ابو حارثه بن علقمه»
ابن سعد در باب
نحوه ورود این هیات به مدینه و برخورد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با
آنها مینویسد:
«مسیحیان در حالی
که جامههای نقش دار و گران قیمت و حریر یمنی پوشیده بودند، وارد مسجد شدند و به سوی مشرق نماز گزاردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
به مسلمانان فرمود:
آزادشان بگذارید. سپس آنها با همان لباسها نزد پیامبر آمدند. پیامبر آنان را
نپذیرفت... روز بعد در جامه رهبانان آمدند و سلام کردند. پیامبر جواب داد و ایشان را به اسلام دعوت نمود. آنها نپذیرفتند و
گفتگو و بحث بسیاری شد».
مسیحیان در
حقانیت دین خود با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)به مجادله نشستند. مسیحیان نجران میگفتند: عیسی (علیهالسّلام( خداست و گروهی او را پسر خدا میدانستند و دسته سوم، قائل
به تثلیث «یعنی به سه خدا قائل بودند؛ پدر، پسر، روح القدس» ابن هشام مینویسد:
«مسیحیان به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)گفتند: اگر عیسی (علیهالسّلام) پسر خدا نیست پس پدرش کیست؟. .. آیات قرآنی
نازل شد و خلقت او را همانند خلقت آدم ابوالبشر معرفی کرد».
مجادله و بحث بین مسیحیان نجران و
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)ادامه یافت. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)با
ادلهای روشن و براهینی قاطع گفتارهای باطل آنان را رد میکرد و به سؤالات آنها
پاسخ میگفت. اما مسیحیان هم چنان حق را انکار میکردند و بر عقاید باطل خویش
اصرار میورزیدند. در این هنگام آیه ۶۱ سوره آل عمران نازل شد و مسیحیان نجران به
مباهله دعوت شدند. در این آیه آمده است:
«فمن حآجک فیه من
بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم ونساءنا ونساءکم وانفسنا
وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین» (آل عمران/۶۱
«هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به
تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آنها بگو: بیائید ما
فرزندان خود را دعوت میکنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت میکنیم،
شما زنان
خود را، ما از
نفوس خود دعوت میکنیم، شما هم از نفوس خود. آنگاه مباهله میکنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم».
آیه ی مباهله
نازل شد و خطاب به پیامبر صلوات
الله علیه فرمود: به کسانى که با تو محاجّه و جدال کرده و از قبول حقّ، شانه خالى
مىکنند، بگو: بیایید با فراخواندن فرزندان و زنان و خودمان(انفس)، خدا را بخوانیم
و با حالت تضرّع و ابتهال بر دروغگویان نفرین کنیم و هر نفرینى که دامن گروه مقابل
را گرفت، معلوم مىشود که راه او باطل است و با این وسیله به این گفتگو و جدال
پایان دهیم.
هنگامى که
نمایندگان مسیحیان نجران، پیشنهاد مباهله را از رسول اکرم صلوات الله علیه شنیدند،
به یکدیگر نگاه کرده و متحیّر ماندند. آنان مهلت خواستند تا در این باره فکر و
اندیشه و مشورت کنند. مسیحیان وقتی به بزرگان خود
مراجعه کردند و از آنها مشورت خواستند، اسقف آنان گفت: فردا بنگرید اگر محمد(صلوات
الله علیه) با اهل و فرزند خود آمد، از مباهله بپرهیزید و اگر با اصحاب خویش آمد،
پس مباهله کنید که کارى از او ساخته نیست.
همراهان
پیامبر
طبق
آیه مباهله، پیامبر باید فرزندان و زنان خود و کسانی را که مانند نفس خویش باشند
به همراه خود میآورد و اینان کسانی نبودند جز حسن بن علی علیه السلام و حسین بن علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و علی بن ابی طالب علیه السلام.
روز
مباهله
فردا
صبح پیامبر گرامی برای مباهله آمد در حالى که دست حضرت علی علیه السلام را گرفته بود و حضرت حسن علیه السلام و حضرت حسین علیه السلام در جلوی ایشان می رفتند و حضرت فاطمه سلام الله علیها در پشت سر
ایشان می رفت. مسیحیان نیز آمدند در حالی که اسقف در جلویشان بود. وقتی آنها، نبی
اکرمرا با این افراد دیدند، درخواست کردند که همراهان پیامبر معرفى شوند. به آنها
گفته شد: «هذا ابن عمه و زوج ابنته و أحب الخلق إلیه و هذان ابنا بنته من علی و
هذه الجاریة بنته فاطمة أعز الناس علیه و أقربهم إلى قلبه؛ این پسر عم و داماد پیامبر و محبوب ترین مردم در نزد وی
است و این دو پسر، نوه دخترى پیامبر و از صلب على علیه السلام هستند و این زن،
فاطمه دختر وی است و عزیزترین مردم است نزد پیامبر.»
با فرا رسیدن روز
مباهله رسول گرامی اسلام در حالی که دست امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) را در دست داشت، به همراه حضرت علی علیهالسّلام و فاطمه زهرا(سلاماللهعلیهم) به محل مباهله آمدند. سران نجران از مشاهده این صحنه به وحشت افتادند. یکی از آنها به همراهان
خود گفت: به خدا سوگند من
چهرههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را جابجا کند، چنین خواهد کرد. یکی از ایشان به ابوحارثه گفت: برای مباهله نزدیک برو. او گفت: من همانا مردی استوار
و جدی برای مباهله میبینم و به راستی بیم دارم که راستگو باشد و اگر راستگو باشد یک سال نگذرد که یک نفر مسیحی در دنیا نماند». [
مسیحیان از
مباهله منصرف شدند و موافقت کردند که با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صلح
کنند و جزیه بپردازند.
صلح نامهای
نوشته شد و مقرر گردید مسیحیان همه ساله تعداد ۲۰۰۰ جامه به عنوان جزیه بپردازند و
در این صورت مسیحیان نجران و وابستگان ایشان در پناه خدا و رسولش اهل ذمه خواهند
بود، جان و آئین و اموال و زمینهای ایشان محفوظ خواهد بود. سپس مسیحیان از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
خواستند تا با آنان حاکمی فرستد تا میان ایشان حکومت (داوری) کند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)«ابو عبیده
جراح» را فرستاد.چندی بعد "عاقب و
سید" به مدینه آمدند و اسلام آوردند.
دستور الهی
مباهله به منظور روشن شدن حقیقت، و آشکار شدن گروه حق و باطل از طرف خداوند متعال
تشریع شده است. مباهله میان مسیحیان نجران و رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، حقانیت دین اسلام را آشکار
ساخت. مسیحیان نجران چون به این حقانیت پی بردند، حاضر به مباهله نشدند. علاوه بر
این با نزول آیه مباهله بار دیگر یکی از فضائل اهل بیت (علیهمالسّلام( از زبان قرآن بیان
شد و جایگاه عالی خاندان عصمت و
طهارت
به بشریت معرفی
شد.
سپس پیامبر صلوات
الله علیه پیش رفت و بر دو زانو نشست. ابا حارثه اسقف آنها گفت: به خدا قسم این مرد مثل انبیا نشسته است؛ پس به مباهله تن در
ندادند. یکی از بزرگان نصاری گفت: اى ابا حارثه! جلو برو و مباهله کن. ابا حارثه
گفت: به خدا قسم که
مباهله نمیکنم؛ زیرااو را بر مباهله پرجرأت میبینم و میترسم که راستگو باشد که
در این صورت به خدا، هیچ نیرویى براى ما نباشد. چهرههایى مىبینم که اگر از خدا
بخواهند که کوهها را از جاى بکند، حتماَ خواهد کند. با او مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و در همه جهان یک نصرانی زنده نخواهد ماند.
سپس اسقف به
پیغمبرصلوات الله علیه گفت: اى اباالقاسم ما مباهله نمیکنیم؛ لکن به مصالحه حاضریم. با ما مصالحه کن. پیامبرصلوات الله علیه با
آنها به دو هزار حلّه هر حلّهاى به قیمت چهل درهم مصالحه کرد و این که سى زره و
سى نیزه و سى اسب عاریه دهند که اگر در یمن آشوبى و جنگى پیش آمد، مسلمین بکار
برند و رسول خداصلوات الله علیه ضمانت فرمود
که عاریهها را سالم به آنها برگرداند و این قرارداد را مکتوب کردند. نقل است این
واقعه سبب شد پس از مدتی دو تن از بزرگان مسیحیت به نام سید و عاقب، مسلمان شوند و
ایمان بیاورند.
مباهله، در ماه ذی
الحجّه
و محل آن در
روزگار پیامبر صلوات الله علیهدر بیرون شهر مدینه بوده که اکنون داخل شهر قرار
گرفته و در آن محل، مسجدى به نام «مسجد
الإجابة
ساخته شده است.
فاصلهى این مسجد تا «مسجد
النّبی
تقریباً دو
کیلومتر است
.
زمان وقوع این
مباهله را ۲۴ ذی الحجه الحرام سال دهم هجری ذکر شده است. و
مکان مباهله، جایی است که اکنون به عنوان «مسجد الاجابه» در
شهر مدینه و در نزدیکی بقیع مشهور
است.
مسیحیان نجران پس
از آنکه با پیشنهاد مباهله مواجه شدند، ابتدا با آغوش باز پذیرفتند. یکی از آنها
گفت:
«ای ابوالقاسم
انصاف دادی، زیرا مباهله آیتی است که میان ما و شما را فیصله میدهد».و وعده کردند که مباهله را روز بعد انجام دهند»
امام کاظم علیه السلام
عَونُکَ لِلضَّعیفِ مِن أفضَلِ الصَّدَقةِ
کمک تو به ناتوان، از بهترین صدقه هاست
تحف العقول، ص414؛ منتخب میزان الحکمه، ص708
قریب دو سال است که همراه هم بر خوان نعمت قرآن کریم نشسته و هر روز یک صفحه از ان را تلاوت کرده ایم. امروز این سفره به انتها رسیده و ختم قرآن روزانه به پایان می رسد. از درگاه ذات اقدس الهی می خواهیم این قلیل را از ما پذیرفته و در روز تنهایی و درماندگی نوری از انوار آن را به ما هدیه کند .
آمین یا رب العالمین
تلاوت صفحه 604 :
آیه
شماره 183 از سوره مبارکه بقره
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما
کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
اى افرادى که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانى که
قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.
نکات تفسیری :
1-
خطابِ زیبا، گامى براى تأثیر گذارى پیام است. «یا ایّها الّذین آمنوا»
در حدیثى از تفسیر مجمعالبیان مىخوانیم: لذّت خطاب «یا ایّها الّذین آمنوا» سختى
روزه را آسان مى کند. اگر والدین بخواهند که فرزندشان به سخنانشان گوش دهند، باید
آنان را زیبا صدا زنند.
2- قرآن، فلسفه بعضى احکام همچون روزه را بیان داشته است. زیرا اگر مردم نتیجه ى
کارى را بدانند، در انجام آن نشاط بیشترى از خود نشان مى دهند. «لعلّکم تتّقون»
تلاوت صفحه 603 :
آیه
شماره 7 از سوره مبارکه ابراهیم
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ
کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ
و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزارى
کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است.»
نکات تفسیری :
1-
سنّت خداوند بر آن است که شکر را وسیله ى ازدیاد نعمت قرار داده و این سنّت را
قاطعانه اعلام کرده است. «تأذن ربّکم»
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند.
2- خدا براى تربیت ما، شکر را لازم کرد نه آنکه خود محتاج شکر باشد. «ربّکم»
3- با شکر نه تنها نعمتهاى خداوند بر ما زیاد مى شود، بلکه خود ما نیز رشد پیدا
مى کنیم، زیاد مى شویم و بالا مى رویم.«لازیدنّکم»
4- کیفر کفران نعمت، تنها گرفتن نعمت نیست، بلکه حتى گاهى نعمت سلب نمى شود ولى به
صورت نقمت و استدراج در مى آید تا شخص، کم کم سقوط کند. «لان کفرتم انّ عذابى
لشدید»
تلاوت صفحه 602 :
آیه
شماره 185 از سوره مبارکه بقره
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ
بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ
فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ
أُخَرَ یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ
لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداکُمْ وَ
لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
(روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است؛ ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم ، و
نشانه هاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که
در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بیمار یا در سفر است، روزهاى
دیگرى را به جاى آن، روزه بگیرد! خداوند، راحتى شما را مى خواهد، نه زحمت شما را!
هدف این است که این روزها را تکمیل کنید؛ و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده،
بزرگ بشمرید؛ باشد که شکرگزارى کنید.
نکات تفسیری :
1-
وجوب روزه، بعد از یقین به حلول ماه رمضان است. «فمن شهد منکم فلیصمه»
2- قضاى روزه بر مریض و مسافر واجب است. «فعدة من ایام اُخر»
3 - روزه ى قضا، مشروط به زمان خاصّى نیست. «ایّام اُخر»
4- احکام خداوند بر اساس آسانى و مطابق طاقت انسان است. «یرید بکم الیسر»
5- عسر وحرج، واجبات را از دوش انسان برمى دارد. «لایرید بکم العسر»
6 - روزه ى قضا باید به تعداد روزهایى باشد که عذر داشته است. «لتکملوا العدة»
7- هدایت و توفیق انجام عبادات، از طرف خداست. تکبیر، نشان بزرگداشت خدا و عدم
توجّه به خود و دیگران است. «لتکبّروا اللَّه على ما هداکم»
8- روزه، زمینه ساز هدایت انسان و سپاسگزارى اوست. «لتکبّروا اللَّه على ما هداکم
و لعلّکم تشکرون»
خشمگین کردن شوهر هرگز
پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «طوبی لامراة رضی عنها
زوجها؛
خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد».
تلاوت صفحه 601 :
نکات تفسیری :
1-
عذاب قیامت بسیار سخت است. «یعضّ الظالم على یَدَیه» (مشرک تنها یک انگشت ویا یک
دست خود را گاز نمى گیرد، بلکه دو دست خود را گاز مى گیرد)
2- نشانه ى دوست بد آن است که انسان را غافل کند. «اضلّنى عن الذکر»
3- گاهى عواطف دوستى، بر استدلال و منطق غلبه مى کند. «اضلّنى عن الذکر بعد اذ
جاءنى»
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣