.... پیامبر در ادامه مردم را به متقی بودن دعوت می کند: " لِعِلمی بِقِلَّةِ المُتَّقین" چون اگر متقی نشوید گرفتار منافقین می شوید. "و کَثرَةِ المُنافِقین و إدغال اللاعبین و حِیَلِ المُستَهزِئین بِالإسلام" وقتی مردم در تقوا را به روی زندگی خود باز نکردند در متن و در حواشی زندگیشان مستهزئ پیدا می شود ، دسیسه گر و ملامت گر و منافق و استهزاءکننده پیدا می شود. اگر دقت کنید بخش مهمی از SMSهای مخابرات مال همین مستهزئین است .بعد هم ما همه این بی فضیلتیها ، بی اخلاقیها ، بی توحیدی ها و رفتارهای غیر تقوایی را منتشر می کنیم و پولش میرود توی جیب مخابرات، همین پول را به عنوان حقوق میدهد به کارمندش و محصول آن درآمد می شود انچه که در خیابانها هست!!!! شما وقتی این 5 ریال را خرج انتشار این SMSها می کنید تا 5 ملکوت دنبالتان می آید . و اولین اثرش این است که نشئه علی شناسی را از شما می گیرد.....
پیغمبر اکرم(ص) دارد هدف گذاری می کند ؛ می خواهید اینطوری نشوید ، با علی باشید! می فرماید : این مردم و این جمعیت را خدا در کتابش توصیف کرده ، اینها کارهایشان را کوچک می شمرند و چون اندک می دانند ، آسان مرتکب می شوند. خدا این ها را خیلی بزرگ می شمرد و از کنارش به راحتی عبور نمی کند.....
خدای متعال در این قسمت از ایات سوره قلم (17-33) داستان اصحاب الجنة را بیان می کند که در یک شب باغ سرسبز آنان را که تصمیم داشتند حق بیچارگان را ندهند، تبدیل به خاکستر کرد. به نحوی اوضاع باغ به هم ریخته بود که گمان کردند آنجا باغ آنها نیست و راه را گم کرده اند.این آیات اشاره به دو نکته اساسی دارد :
1. رابطه میان گناه و قطع روزی
2. انحصار طلبی بلای بزرگ ثروتمندان است ولی چه بسا آه محرومان به صاعقه های سوزانی تبدیل می گردد و خرمن زندگی این ثروتمندان انحصار طلب را به آتش می کشد.
تعویض خودرو را که دیده اید طرف ماشین مدل پایین و فرسوده خود را می برد و تحویل می دهد و آنگاه پیش چشم خودش شیشه ها را خرد می کنند و ماشین را پرس کرده و جمع می کنند.
صاحب ماشین هم وقتی که می بیند و تماشا می کند لذت می برد، چون ماشین مدل بالاتری به او می دهند.
و این تعریف دقیق مرگ است.
این بدن ما مثل یک ماشین است و یک روزی جمع شده و خرد شده و خاک می شود و ما تماشا کرده و لذت می بریم، چرا چون یک قالب نورانی و روحانی به ما می دهند.
سرّ این که نوجوان کربلا می گفت: مرگ برای من از عسل شیرین تر است، بخاطر این بود که مرگ را خوب فهمیده بود.
سرّ این که اصحاب سید الشهدا علیه السلام بی باکانه در برابر تیر و تیغ و نیزه و سِنان سینه سپر می کردند، همین بود که مرگ را خوب فهمیده بودند، ما نیز اگر مرگ را خوب بفهمیم، زندگی برای مان شیرین خواهد شد.
زغالها وقتى روشن مىشوند آنها را بلند کرده و بالا مىبرند و مى گذارند بالاى آتشدان قلیان، اما زمانى که هیچ شعلهاى با خود ندارند آن را براى چه باید بالا ببرند؟!
ما آدمها هم همینطوریم اگر یک آتشى، سوزى، دردى، عشقى در وجودمان پدید آمد، خداوند ما را بالا برده و در یک جایگاه رفیع و بلندى قرار مى دهد و ما نیز به وصال او دست مىیابیم وگرنه اصلاً به ما دست نمى زند و نزدیک نخواهد شد.
این است که حضرت امام رحمه الله علیه مى فرمودند: تا خویشتنى به وصل جانان نرسى
یعنى تا همین که هستى باشى و هیچ عشق و حرارتى پیدا نکنى بالا نمى روى و به وصل او هم نمىرسى، اما وقتى از این خود و خویشتن گذشتى و سوزى پیدا کردى تو را بالا برده و به وصل و لقاى یار خواهى رسید.
وقتى دانه هاى اسپند را روى آتش گذاشته و در دل آتش قرار مى دهند بالا رفته و عطر و خاصیت آن ها آشکار مى شود و میکروبها و ویروس ها را کنار زده و فضا را هم ضدعفونى مى کنند.
انسانها هم همینطورند، یعنى اگر پا روى نفس و نفسانیت خود که شبیه آتش است بگذارند بالا رفته و اوج گرفته و عروج مى کنند و خاصیت شان هم آشکار مىشود و میکروبها و ویروسهاى گناه و معصیت را هم کنار مى زنند.
و این کار البته درد دارد، اما دردى که نتیجه زاست.
به همین خاطر حضرت امام رحمه الله علیه مى فرمودند: درد خواهم دوا نمى خواهم.
یعنى من همیشه به دنبال این نوع دردم.
و کسى که از این دست دردها را نداشته باشد به هیچ دردى نمى خورد و به قول سعدى: عدمش بِه ز وجود.
امام صادق (ع) : "آسمان چهل روز بر حسین (ع) خون گریه کرد"
سلام بر حسین و اربعینش، سلام بر اربعین و زائرانش! و سلام بر اندوه های دل آنان که به سوغات بر مزار کشتگان، عشق بردند و به مویه نشستند. به شوق زیارت صحن و سرای جان فزایت، اربعین شهادتت را به سوگ می نشینیم، یا حسین!
اربعین که می آید، باید از زینب گفت؛ از حاصل زخمها و نمازهای نشسته ای که هنوز او را به یاد دارند.
اربعین می آید؛ اما تلاوت زیبایی را تنها در چشمان زینب علیهاالسلام باید جست. اربعین می شکفد و نام زینب گل می کند. زینب علیهاالسلام ، با خطبه ای از غربت در میان هلهله زنان شام، گل گریه کاشت.
اربعین است و کاروان تأثیرگذار عشق آمده است. فرزند مکه و منا ـ زین العباد ـ آمده است؛ پیک انقلاب گر، برای شامیانی آمده است که دلهاشان از بنای مسجد دمشق هم سخت تر بود.
اربعین آمده است؛ همراه سپاه پیروز افتخار و وارثان خون و روشنی.
چهل روز پیش ...
چهل روز از اشکهای کربلا میگذرد؛ قطراتی که حاوی پیام فتح اند و دلاور مردی.
در چهلمین روز، تنها چیزی که برای همه تداعی می شود، حدیث خون و پیروزی است.
دیدهاید که نوک شاخههای یک درخت باریک و شکنندهاند و این نشان میدهد که شاخههای درخت هر چه از تنه خود فاصله گرفته و دورتر باشند، ضعیفتر و شکنندهتر و نازکتر میشوند و هر چه هم نزدیکتر باشند ضخیمتر و قویتر.
حال ماجرای ما آدمها نیز دقیقاً از همین قرار است، یعنی هر چه از اصل خود که خداست بیشتر فاصله بگیریم، عاجزتر و ناتوانتر میشویم و هر چه به او نزدیک و نزدیکتر باشیم نیرومندتر و تواناتریم.
اینکه پیامبر (ص) اینهمه در بین عالم و آدم توانا مینماید، به خاطر این است که نسبت به حق و حقیقت، که خدا و راه خداست هیچگاه کوتاه نیامد و کوتاهی نکرد و فاصله نگرفت و دور نشد.
در این درس از یک منظر دیگر به دنیا نگاه شده است، از دید اولیاء الهی اگر دنیا را بنگریم متوجه می شویم که ایشان به آنچه غالباً مورد توجه ماست اعتنایی ندارند مضافاً اینک به دست آوردن دنیا را نوعی از دست دادن می دانند.
این دیدگاه در ایات قرآن به این نحو بیان می گردد که ما به کافران نعمات زیادی اعطا می کنیم و اگر ترس از کافر شدن مسلمانان ضعیف القلب نبود آنقدر به کافران نعمت عطا می کردیم که خانه هایشان از طلا و جواهر ساخته شود . اما توجه داشته باشید که این ها متاع دنیایی و زود گذر است ، اصل ان چیزی است که در اختیار پروردگار است که جاودان و ماندگار است.....
شنیده ایم که محـــــــــــــمود غزنوی یک شب شراب خورد و شبش جمله در ســمور گذشت
گدای گوشه نشــــــــــــــینی لب تنوری خفت لب تنور بر آن بینوای عـــــــــــــــــــــور گذشت
علی الصباح یکی نــــــــــعره زد که ای محمود « شب سمور» گذشت و« لب تنور » گذشت ....
درقسمتی از این فرازها امیر المؤمنین (علیه السلام)می فرماید:
"مَن عَشِقَ شیئاً اعشیَ بَصَرَه و أمرَضَ قلبَه فَهُوَ یَنظُرُ بِعَینٍ غَیرِ صحیحةٍ و .... "
انسانهایی که عاشق دنیا شده باشند و به دنیا محبت بیش از حد داشته باشند، کور و کرمی شوند و قوه عاقله آنها کار نمی کند. وقتی که محبت بیاید چشم و گوش از کار می افتد و احیاناً عیوب را محسّنات می انگارد چون قوای ادراکی از کار افتاده و قلبش مریض شده با چشم و گوش معیوب می بیند ومی شنود....
چطور می شود که قلب انسان مریض می شود و دچار زیغ قلب شده و زنگار می گیرد؟؟
دراین جلسه استاد پیرو حدیث هفتم که در مذمّت غضب بود، پیرامون راه درمان این رذیله اخلاقی سه مرحله را توصیه نمودند:
درمان نظری : با مطالعه پی به آثار زیانبار غضب ببریم به طور مثال وقتی در روایات می خوانیم که غضب سرباز شیطان است ، هنگام عصبانی شدن می فهمد که مبدل به سربازی از جنود شیطان شده است. اگر انسان در نظر خوب عمل کند در رفتار کارش خیلی آسان می شود چون همه رفتارهای ما مبتنی بر دیدگاه های ماست.
درمان عملی : حرف نزدن و تغییر حالت در کنترل غضب بسیار مفید است . هنگام غضبناک شدن هیچ حرفی نزند و مطلقاً سکوت کند . حالت خود را تغییر دهد و اگر ایستاده است بنشیندچرا که خاک انسان را آرام می کند. ( غالباً انسان در حالت ایستاده عصبانی می شود و به ندرت پیش می آید که در حال خوابیده خشمگین شود.) اگر وضو هم بگیرد که نورٌ علی نور است (انسان در حال عصبانیت به خاطر تماس با شیطان اتش گرفته و شعله ور می شود ، آب او را خاموش می کند.)
درمان با ذکر : بهترین ذکرها در این زمینه گفتن " اعوذ بالله من الشیطان الرجیم"و " لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم" است.
شیاطین دو نوعند: انسی و جنی ؛ شیاطین جنی با ذکر "لاحول ولا قوة ...." فرار می کنند و شیاطین انسی با ذکر صلوات .......
حدیث غدیر به واسطه مزیتهایی که دارد ممتاز از احادیث دیگر است ؛ اخبار دو دسته اند:
1. اخباری که به سند متصل نیازی ندارد مثل جنگ خیبر ، خندق ، بدر ، جمل و ... که به عنوان خبر معروف از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و حکم صحت و صدقش مورد بحث و تردید نیست.
2. اخباری که محتاج سند متصل هستند مثل اخباری که در رابطه با احکام شرعی وارد شده که اگر سند متصل نداشته باشد اعتبار آن مخدوش است.
حدیث غدیر به هر دو صورت نقل شده یعنی در عین اینکه از کمال شهرت برخوردار است و مستغنی از سند متصل است ، دارای سند متصل هم هست . ضمن اینکه احکام شرعی غالباً خبر واحد هستند ولی حدیث غدیر یک سند متواتر است و به 110 طریق به پیامبر میرسد. با این وجود هیچ حدیثی به اندازه این حدیث مظلوم نیست !!. چرا که این حدیث در بین جمعیتی بالغ بر 170 هزار نفر بیان شد که اگر خلاصه کنیم و بگوییم 110 هزار نفر حاضر بودند و از این جمعیت فقط 110 نفر آن را نقل کرده اند یعنی از هر هزار نفر 999 نفر آن را سانسور کرده اند . یعنی جبهه استکبار و تحریف و سانسور تمام همتش را بر این گذاشته که هر چه بیشتر این خبر بی فروغ شود.....