ازدواج امیر المؤ منین على علیه السلام با ام البنین سلام الله علیها
پس از آنکه امیر المؤ منین على بن ابى طالب علیه السلام به سوگ پاره تن و ریحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله یعنى سرور زنان عالمیان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه شهیده راه ولایت و امامت نشست ، برادرش عقیل بن ابى طالب علیه السلام را که آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برایش همسرى از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیرى براى مولا به ارمغان آورد که سالار شهیدان حسین بن على علیه السلام را در کربلا یارى کند.
عقیل ، فاطمه کلابیه علیه السلام را براى حضرت على علیه السلام برگزید که قبیله و خاندانش ، بنى کلاب ، در شجاعت بى مانند بودند. بنى کلاب از حیث شجاعت و دلاورى در میان عرب زبانزد بودند.
بــاغ گــل یــاس سـلام علیک مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
ای همه از خود سفرت تاحسین اذن دخـول حــرمت یاحسین
سایـــهنشین حـــرم آفتــاب غــرق شــده در کــرم آفتاب
فـــاطمه دوم حیــدر شــدی مادر یک ماه و سه اختر شدی
طوبـی، طوبـی لک زیـن احترام دختـر زهـرا بـه تو گوید سلام
قـدر تـو گـوی شرف از ناس برد ارث ادب را ز تــو عبــاس بــرد
جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟ جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد
جز تو که در کرب و بلای حسین چـار پسـر کــرده فـدای حسین
چـار پســر دادی و زیــن افتخــار شــد حــرم چــار امــامت مــزار
پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو
چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک
لیـک جوانــان عــرب ره سپـــر در پـی تابـوت تــو همچـون پسر
بــر لبشـان نالـه یا فاطمه اشـک فشاندنـد بــرایت همـه
دیــده اوتـاد بــرایت گـریست سیــدسجّاد بــرایت گــریست
نیست عجب اینکه به ترفیع تو فاطمـه آیــد پــی تشییـع تو
بـه غیـرت و وفا و احساس تو بـه خـون پیشانـی عبـاس تو
ناله جانسوز تو در گوش ماست چوبۀ تابوت تو بر دوش ماست
بـاز هـم آی ماه شهادت فروز مراسـم دفـن تـو مـیبود روز
بـر در بیـت تـو شـرارت نشد بر گل روی تـو جسـارت نشد
ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس
کـاش شـود جـاری اشـک همه از حـرمت تــا حـرم فاطمه
بــاغ گــل یــاس سلام علیک مــادر عبـــاس ســلام علیک
ای بــه بنیــن تــو درود همـه فاطمه یا فاطمه یافاطمه
شادی روح حضرت ام البنین صلوات
یکی از جلوه های رحمت خداوند ، قرار دادن سنّتی در جهان است به نام سنّت جاذبه ؛ طبق این سنّت بدی ها ، بدی ها را جذب می کند و خوبی ها ، خوبی ها را . اما اصالت و غلبه با خوبی هاست. یعنی خداوند با سعه ی رحمتش بنیاد عالم را به گونه ای بنا نهاده که در تقابل بین خوبی و بدی ، پیروزی با خوبی است .
کار بد ، بدی های دیگر را به طرف خود می کشاند و کار خوب ، زمینه کارهای خوب را فراهم می کند . انسان های آلوده به دنبال افرادی همچون خود هستند و انسان های پاک نیز به دنبال افرادی مثل خود هستند .
" اَلنَاس اِلی اَشبَاهِهِم اَمیَلُ ؛ یعنی مردم به امثال خود مایل ترند . "
به همین جهت است که اهل فن گفته اند : شما دو سه دوست صمیمی خود را به ما معرفی کنید ، ما قسمت اعظم شخصیّت شما را بیان می کنیم . چرا که هر انسانی با هم سنخ خود دوستی می ورزد . از این جا معلوم می شود ، انتخاب دوست ، امری کلیدی در زندگی هر فرد است .
حافظ می گوید : دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق .
سوره ی مدّثّر سوره ای است برای تبین عاقبت سوء و خطرناکی که در انتظار معارضان و معاندان قرآن و کیفیّت تعامل پیامبر با آنها . این سوره ی که در سال های آغازین رسالت پیامبر (ص) نازل شده مجموعاً دارای 8 دسته آیه است که در سه سیاق بیان شد :
سیاق اول : امر به پیامبر (ص) برای آمادگی برای قیام برابر کافران و انذار ایشان از قیامت .این سیاق آیات اول تا دهم است که دارای 2 دسته آیات می باشد:
سیاق دوم : آیات یازدهم تا سی و هفتم که خود دارای 4 دسته آیه است که گفتار آن مقابله سخت الهی با کافران معاند با قرآن است .
سیاق سوم : آیات سی و هشت تا پنجاه و شش که اعراض از قرآن را به عنوان ریشه ی اصلی سقوط کفار در جهنّم معرفی می کند.و دارای دو دسته آیه می باشد :
... از آیه ی 121 سوره ی آل عمرانبه بعد وقایع جنگ احد مطرح می شود .
در آیه ی 159 خداوند متعال به پیامبر می فرماید: با وجود این که این مسلمانان تورا در جنگ تنها گذاشته و فرار کردند ، با آنها به نرمی رفتار کن تا آنها از اطرافت پراکنده نشوند و با آنها در کارها مشورت کن و به خدا توکّل کن ...
با توجه به این آیه ی کریمه ، آیا کسانی که به ما بدی می کنند بدتر از اصحاب پیامبر در جنگ احد هستند ؟
دقت داشته باشید باریتعالی دستور می دهد برای کسانی که بدی کرده اند دعا و طلب آمرزش کنیم .
وقتی در حق کسی نفرین می کنیم ، گویا به او فرصت داده ایم که در حق دیگری هم بدی کند . چون با نفرین ما حال او بدتر می شود و این سبب بدی مضاعف او می گردد و در مقابل دعای ما در حق او حداقل باعث خوب شدن یا بدی نکردن او به دیگران می شود ...
گل در میان آتش غمها نشست و بعد
گلبرگهای نازکش از هم گسست و بعد
یک تازیانه پیکر گل را هدف گرفت
شلاق،شد طناب شقایق پرست و بعد
شد طوق و دور گردن یک باغبان تنید
ظرف بلور غیرت مردی شکست و بعد
با داس تشنه بر شکم یاسمن زدند
طوری که غنچه از وسط ساقه جست و بعد
طوفان ضربه های لگد ناگهان زد و
راه نفس به یاس کمر بسته، بست و بعد
عمر بهارگونه آن گل تمام شد
بگرفت باغبان ثمرش روی دست و بعد
بردش که در میان زمین مخفی اش کند
اما به زیر هجمه غمها شکست و بعد
گفت ای عزیز گل کفنم، یاسمن بمان
بنگر مرا که در محنم، یاسمن بمان
آن خانه نمیدانم آن شب به چه قدرتى بر پاى ایستاده بود، آن مدینه چه مدینهاى بود که چنین مصیبتى را تاب آورد و در هم نشکست، آن چه قبرستانى بود که سرچشمه عصمت را در خویش فرو برد و دم بر نیاورد، آن چه خاکى بود که به خود جرأت داد، فاطمه را از على جدا کند؟ ...
غم تنهایی، پهن شده بود در همه لحظه ها.
نیمه شبهای تاریک، پر بود از دین فروشان.
رسم رسالت، از یادها می گریخت.
فاطمه بود و فاطمه بود و علی.
یک جهان تازه پردرد، بعد از رحلت پدر، دم از شعور می زد.
و گاهی آنان که کشکول پارسایی به دست داشتند،
غم فاطمه را نمی فهمیدند.
آن عشق ناب محمد(ص)، فاطمه بریده از آتش؛
کنون هر روز با علی در دل هزار خطبه از جور زمان می خواند.
فاطمه بود و غم جانکاه رحلت پدر
و درد باورنکردنی جفای مردم
بشارت پدر، نزدیک است که به وقوع بپیوندند.
می اندیشد به تنهایی علی، به شهید کربلا، به مظلومیت حسن و رنج بی نهایت زینب. طلوع خورشیدی عظیم، از روزنه سقف خانه، بشارت بهشت را برایش به ارمغان می آورد
نهال انقلاب اسلامی که با نثار خون بهترین فرزندان ایران رشد کرده بود، سرانجام در 22 بهمن 1357 به بار نشست، و با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت از سوی امام خمینی« قدس سره» زمینه ی مهمترین همه پرسی تاریخ ایران زمین جهت تعیین نوع حکومت در ایران فراهم شد.
روز دوازده فروردین، روز ظهور شخصیت واقعی مردم ایران، روز پیروزی مستضعفین بر مستکبرین و روز تثبیت انقلاب اسلامی است که بی هیچ شکی زمینه ساز حکومت عدل اسلامی در سراسر جهان خواهد بود.
این روز مقدس، این یوم الله پر برکت سرآغاز حیات واقعی اسلام در عصر دنیامداران و دنیا پرستان است که از معنویت و روحانیت گسسته و سعادت خود را در پیروی از امیال و آرزوهای حیوانی خود می دانند.
ایام شهادت دریاست . باران بندبند انگشتان درختان را می شمارد و از سرشاخه های فروتن بیدهای مجنون فرود می آید . روزهای بیماری کسی است که مادر خورشیدهای دنباله داری است که تا هنوز تاریخ زلالی زمین را تضمین کرده اند .
ای بانوی آب و آیینه ! گیاهان از زمین به یاد تو سبز می رویند و شقایق ها از ازل تا ابد داغدار زخمی هستند که دستهایی نامهربان بر شانه های فدک زدند . هر دری را که می بینم دردی در من جوان می شود و زخمی کبود در من جوانه می زند .
ای زلال ترین بانوی دوعالم ! ای که تاریخ نامت را به احترام می نگارد . ای زلال تر از نسیم و ای ماناتر از عشق ! هرگاه نام تو بر زبانم می وزد جانی دوباره در من ریشه می دواند و اندوهی جانکاه زبانه می کشد . می دانم هیچ سنگی لایق آن نبوده است که بر مزارت بنشیند و از این رو تنها خورشید بر مزار تو سایه بان است .
هان ای « مادر پدر» نام تورا می برم ، زبان زمستانیم شکوفه می زند ، سلولهای صخره ای ام آواز می خوانند! کلمات مچاله شده ام دهان به دهان می گردند و جهان را شیرین می کنند . تودر کدامین نقطه جغرافیا خورشید شده ای ؟ در کدامین دریا مرواریدی ؟ باکدام ابر ، از کدام سمت می باری که درختان به احترام باریدنت سبز ایستاده اند ؟
ای بانوی زلال ! دریا مهاجر است ، رودها مهاجرند ، تنها اندوه توست ، تنها زخم پهلوی توست که در کبودی تاریخ ماندگار است . من که ذهن و زبانم با یاد تو شکفته می شوند ، امروز با زبانی شکسته کلماتی سوگوار و اندوهی ژرف در خود می شکنم . در جایی خواندم :
مگر میتوان پهلوی تو بود و شکسته نبود ؟
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣