نمازهای یومیه
وسیلهای برای خودسازی دائمی
ماه رمضان
فرصت خوبی برای خودسازی است. ما همان مادهی خام هستیم که اگر روی خودمان کار
کردیم و توانستیم این مادهی خام را به شکلهای برتر تبدیل کنیم، آن کار لازم در
زندگی را انجام دادهایم. هدف حیات همین است. وای به حال کسانی که روی خودشان از
لحاظ علم و عمل کاری نکنند و همانطور که وارد دنیا شدند، به اضافهی پوسیدگیها و
ضایعات و خرابیها و فسادها که در طول زندگی برای انسان پیش میآید، از این دنیا
بروند. مؤمن باید بهطور دائم روی خودش کار کند؛ بهطور دائم. نه اینکه خیال کنید
«بهطور دائم» زیادی است یا نمیشود؛ نه. هم میشود، هم زیادی نیست. اگر کسی مراقب
خود باشد؛ مواظب باشد کارهای ممنوع و کارهایی را که خلاف است انجام ندهد و راه خدا
را با جدیت بپیماید، موفق میشود. این، همان خودسازی دائمی است و برنامهی اسلام، متناسب
با همین خودسازی بهطور دائم است. این نماز پنجگانه - پنج وقت نماز خواندن - ذکر
گفتن؛ «ایاک نعبد و ایاک نستعین»(۱) را تکرار کردن؛ رکوع کردن؛ به خاک افتادن و
خدای متعال را تسبیح و تحمید و تهلیل کردن برای چیست؟ برای این است که انسان بهطور
دائم مشغول خودسازی باشد. منتها گرفتاریها زیاد است و همه گرفتاریم. گرفتاری
زندگی؛ گرفتاری معاش؛ گرفتاری امور شخصی؛ گرفتاری اهل و اولاد، و انواع گرفتاریها
مانع میشود که ما به خودمان، آن چنان که شایسته است، برسیم. لذا یک ماه رمضان را
که خدای متعال قرار داده است، فرصت مغتنمی است. این ماه را از دست ندهید.
1. سوره حمد آیه 5
تلاوت صفحه 511 :
آیه
شماره 245 از سوره مبارکه بقره
مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ
أَضْعافاً کَثیرَةً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
کیست که به خدا «قرض الحسنه اى» دهد، (و از اموالى که خدا به او بخشیده، انفاق
کند،) تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزى بندگان را) محدود
یا گسترده مى سازد؛ (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزى آنها نمى شود). و به سوى او
باز مى گردید (و پاداش خود را خواهید گرفت)
نکات تفسیری :
1- کمک به خلق خدا، کمک به خداست. «یقرض اللّه»
بجاى «یقرض الناس»
2- اگر ما گشایش و تنگ دستى را بدست خدا بدانیم، راحت انفاق مى کنیم. «واللّه یقبض
و یبصط»
3- اگر بدانیم که ما به سوى او باز مى گردیم و هرچه داده ایم پس مى گیریم، راحت
انفاق خواهیم کرد. «الیه ترجعون»
دهمین روز از ماه رمضان سال دهم بعثت
(3 سال قبل از هجرت) می گذشت که واقعه ای رخ داد؛ در هنگامه ای که مسلمانان در
شعب ابی طالب در محاصره بودند و وجود حضرت خدیجه کبری تسلای خاطری برای رسول گرامی
اسلام در آن وضعیت سخت و طاقت فرسا بود.
آری! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یار دیرینه خود را از دست داد.
چون حضرت خدیجه بانوى فداکار و همسر بى نهایت مهربان حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) در سن شصت و پنجسالگى از دنیا رفت ، پیامبر (ص) او را با دست مبارک خویش در حجون مکه (قبرستان ابوطالب) به خاک سپردند . حزن در گذشت او پیامبر (ص) را بسیار محزون ساخت به همین دلیل آن حضرت سال در گذشتحضرت خدیجه را عام الحزن - سال اندوه - نام نهاد. از ثروت بسیار حضرت خدیجه همسر بىهمتاى پیامبر (ص) اسلام رونق یافت .
حضرت خدیجه (س) در حالی به همسری محمد بن عبدالله در آمد که از ثروت و شهرت خاصی در عربستان برخوردار بود و خواهان زیادی در میان ثروتمندان قریش داشت . در این دوره زمانی حضرت محمد (ص) هنوز به رسالت برانگیخته نشده بود واز ثروت و مکنت نیز برخوردار نبود . ایشان در این زمان تحت سر پرستی جد بزرگوارشان حضرت عبد المطلب زندگی می کردند و شهرتی مگر در راستکاری و امانت داری نداشت اما حضرت خدیجه (س) او را بر گزید و پس از رسالت آن حضرت نه تنها تمام سختی ها را به جان خرید و سرمایه خویش را برای هدف شگفت رسول الله (ص) خرج کرد بلکه اولین زنی است که به پیامبر اسلام ایمان آ ورد .
شناسنامه
حضرت خدیجه (س)
پدر او: خو یلد بن عبد الغری بن قُصَی بن کلاب است.
مادر او: فاطمه دختر زائده بن أصَم است.
تولد: سال 68 پیش از هجرت
فرزندان: قاسم، عبدا...، زینب، ام کلثوم، فاطمه و رقیه می باشند.
لقب: طاهره
وفات: در ماه رمضان سال دهم بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است.
پیغمبر(ص) او را در حجون دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت و سال وفات او عام
الاحزان (سال اندوه ها) نامیده شده است و خدیجه به هنگام وفات 65 سال داشت.
در هنگام ازدواج با پیغمبر(ص) عمر شریف آن حضرت 25 سال و عمر خدیجه 40 سال بود.
ثروتش از همه قریش بیشتر بود و اهالی مکه با اموال او پیش از آنکه با پیغمبر (ص)
ازدواج کند تجارت می کردند و خدیجه پس از ازدواج با پیغمبر هر چه داشت به وی بخشید
و این ثروت هنگفت از پایه های تشکیل دهنده دعوت اسلامی به شمار می رود.
سخن از اسلام خدیجه گفتن در واقع سخن از اسلام در روز نخستین است. همه امت اتفاق
نظر دارند که خدیجه اولین بانویی است که اسلام آورده است. در همان زمانی که پیامبر
گرامی از اذیت و آزار و دشواریها رنج می برد، آنجا کسی بود که از بار اندوه و
غمهای او می کاست و موجب می شد که غمها و اندوه های خویش را به فراموشی سپارد. او
تنها خدیجه همان زن با ایمان بود، همان زن گرانقدری که یاور و شریک محمد (ص) بود.
تبسم خدیجه کوله بار اندوه و دردها را از محمد (ص) سبک می کرد و دوستی نمایان بر
چهره اش موجب می شد که پیغمبر دردها و رنجهای خود را از یاد ببرد. ایمان خدیجه
پیغمبر را از یک آینده درخشان و با شکوه برای دعوت خبر می داد و استواری عقیده اش
دلیلی بر آغاز پیروزی بود. اموال خدیجه در واقع کلید شکست این محاصره بود. او مواد
مصرفی را چندین برابر قیمت واقعیش از برای غذای کسانی که میان امت بودند می خرید
تا اینکه سالهای محاصره اقتصادی با سلامت و رهایی امت سپری شد و حیله قریش با شکست
و ناکامی مواجهه گردید.
رسول گرامی (ص) به خاطر صداقت و امانتی که از او نمایان شده بود به صادق و امین
معروف بود و خداوند حاضر و ناصر چنین می خواست که خدیجه دارای سیره ای باشد که
بدان از همه زنان منحصر بفرد باشد، به همین جهت در دوره جاهلیت به طاهره معروف بود
و همین لقب برای شرف و افتخار او کافی است.
ابن عباس گفته است: رسول خدا (ص) بر روی زمین چهار خط کشید و گفت آیا می دانید این
چیست؟
گفتند: خدا و رسولش داناترند.
پس رسول خدا (ص) گفت: بهترین زنان اهل بهشت چهار تن هستند: خدیجه دختر خویلد،
فاطمه دختر محمد (ص)، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون.
مناقب خدیجه فراوان است و او از میان زنان کسی است که به مرحله کمال رسیده است. او
خردمند و با جلال و متدین و پاکدامن و بزرگوار و از اهل بهشت بود. پیغمبر (ص) او
را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمن برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت تا
جائیکه عایشه می گفت: به زنی رشک نبردم آنچنان که به خدیجه حسد ورزیدم زیرا که
پیامبر (ص) بسیار زیاد از او یاد می کرد.
و بدینگونه او در تاریخ حیات رسول اکرم (ص) زنی عادی نبود. بسبب فداکاری شگفت
انگیز این بانوی پارسا، پیامبر (ص) او را بسیار بزرگ می داشت. سه سال پیش از هجرت،
در تلاطم وقایع وتند باد مصائبی که از سوی قریش و سایرین بر پیامبر (ص) وارد می شد
شعله ای فروزان رنگ باخته، به خانوشی می گرائید. رسول اکرم (ص) به سادگی نمی
توانست این خبر دلخراش را بپذیرد. او بدین ترتیب انسانی را از کف می نهاد که عالی
ترین نمونه وفا و فداکاری و جامع ترین بیانگر راستی بود.
آخرین سخن خدیجه، به هنگامی که بر بستر مرگ خفته بود، از درد و رنج هائی که در راه
پیامبر(ص) دیده بود کم ارج تر نبود. لحظه ای که شبح مرگ بر چهره او سایه افکنده
بود به پیامبر چنین می گوید:
« ای رسول خدا ...... من در حق تو کوتاهی کردم و آنچه شایسته تو بود، انجام
ندادم.از من در گذر و اگر اکنون، دل در طلب چیزی داشته باشم, خشنودی توست.»
کلمات بر لبان پاکش می لغزد و آخرین نفسهایش را با خشوع و ایمان بر می آورد ......
خدا خدیجه را رحمت کند. آن نمونه بارز زن مسلمان که برای عقیده و رسالتش پیکار
کرد.
یک وقت انسان
نماز میخواند، مثل بقیهی عادات روزانه؛ مسواک می زنیم - فرض بفرمائید - ورزش می کنیم،
همین جور نماز هم می خوانیم در وقت. یک وقت نه، انسان نماز می خواند، با این احساس
که می خواهد حضور در محضر پروردگار پیدا کند. این یک جور دیگر است. ما همیشه در محضر
پروردگاریم؛ خواب باشیم، بیدار باشیم، غافل باشیم، ذاکر باشیم. لیکن یک وقت هست که
شما وضو می گیرید، تطهیر می کنید، خودتان را آماده می کنید، با طهارت جسم، با
طهارت لباس، با طهارت معنویِ ناشی از وضو و غسل می روید خدمت پروردگار عالم. ما در
نماز باید یک چنین احساسی داشته باشیم. رفتیم خدمت پروردگار، عرض کردیم؛ با این
حال وارد نماز باید شد؛ خود را در مقابل خدا باید احساس کرد؛ مخاطب باید داشت در
نماز. والّا صرف اینکه یک امواجی را که ناشی از کلمات و حروف هست، در فضا منتشر
کنیم، این آن چیزی نیست که از ما خواسته شده. می شود همینطور گفت: «الحمد للَّه
ربّ العالمین. الرّحمن الرّحیم. مالک یوم الدین ...»(۱) و امواجش را منتشر کنیم.
همین را می شود با قرائت خوب هم خواند، اما بیتوجه، که باز هم همان منتشر کردن
امواج صوتی است در هوا. این، آن چیزی نیست که از ما خواسته شده. از ما خواسته شده
که در حال نماز دلمان را ببریم به پیشگاه پروردگار؛ از دلمان حرف بزنیم، با دلمان
حرف بزنیم؛ اینها مهم است. این را در وضع ترویج نماز، در نمازی که خود ما می خوانیم،
نمازی که به دیگران تعلیم می دهیم، این نکتهی روح نماز را باید توجه کنیم
تلاوت صفحه 510 :
آیه
شماره 36 از سوره مبارکه نحل
وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ
اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ
عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ
الْمُکَذِّبینَ
و همانا در هر امتى پیامبرى فرستادیم که [اعلام کند که] خدا را بپرستید و از
[پرستش] طاغوت بپرهیزید. پس خدا گروهى از آنان را [که لیاقت نشان دادند] هدایت
کرد و گروهى [دیگر را به سبب تکبّر و عنادشان] گمراهى بر آنان مقرّر شد. پس در
زمین بگردید و با تأمل بنگرید که سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود
نکات تفسیری :
1- بعثت پیامبران، مخصوص نژاد و
منطقه و قبیله ى خاصى نبوده است. «بعثنا فى کلّ امّة رسولاً»
2- با عبادت و اتصال به خداوند، انسان قدرت مبارزه با طاغوتها، پیدا مى کند.
«اعبدوا اللَّه واجتنبوا الطاغوت»»
3- تاریخ قانونمند است و سنّتهاى حاکم بر جامعه و تاریخ، ثابت. «سیروا...
فانظروا... عاقبة المکذبین»
4 - قرآن، مردم را به جهانگردى هدفدار دعوت کرده است. «سیروا... فانظروا»
در ادبیّات مذهبى ما، ماه رمضان، ماه تقابل شیطان و رفتارهاى شیطانى از یک سو، و رفتارهاى رحمانى و اطاعت و عبودیّت از سوى دیگر است. گفته میشود که شیطان در ماه رمضان لگامزده است - این از یک طرف - و گفته میشود که ماه رمضان، ماه اطاعت و عبودیّت است، که کوتاهترین کلمه و پُرمغزترین کلمه، کلمهى تقوا است: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَماکُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون.(۱) مسئله، مسئلهى تقابل شیطان و تقابل تقوا است. کار شیطان اغوا کردن است؛ اغوا یعنى چه؟ یعنى ایجاد اختلال در دستگاه محاسبهى شما - شیطان این است دیگر - نقطهى مقابل، کارکرد تقوا است؛ سعى شیطان این است که شما را اغوا کند، یعنى دستگاه عقل را، دستگاه فطرت را، دستگاه سنجش صحیح را که در وجود انسان گذاشته شده است، از کار بیندازد؛ یعنى انسان را دچار خطاى در محاسبه کند. کار تقوا نقطهى مقابل است: اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقانا،(2) تقوا به شما فرقان، یعنى آگاهى براى جدا کردن حق از باطل را میدهد. در آیهى شریفهى دیگر [می فرماید]: وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله؛(۲) تقوا موجب این است که خداى متعال دریچههاى دانش را، آگاهى را، دانایى را به روى شما باز کند.
1) سوره مبارکه بقره / 183
یا أَیُّهَا
الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن
قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقونَ
ترجمه:
ای افرادی که
ایمان آوردهاید! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانی که قبل از شما
بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.
1)
سوره مبارکه آل عمران /200
یا أَیُّهَا
الَّذینَ آمَنُوا اصبِروا وَصابِروا وَرابِطوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُم
تُفلِحونَ
ترجمه:
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و در برابر دشمنان
(نیز)، پایدار باشید و از مرزهای خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار
شوید!
1) سوره مبارکه حجرات /10
إِنَّمَا
المُؤمِنونَ إِخوَةٌ فَأَصلِحوا بَینَ أَخَوَیکُم ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُم
تُرحَمونَ
ترجمه:
مؤمنان برادر
یکدیگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که
مشمول رحمت او شوید!
2) سوره مبارکه بقره /282
یا أَیُّهَا
الَّذینَ آمَنوا إِذا تَدایَنتُم بِدَینٍ إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکتُبوهُ ۚ
وَلیَکتُب بَینَکُم کاتِبٌ بِالعَدلِ ۚ وَلا یَأبَ کاتِبٌ أَن یَکتُبَ کَما
عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلیَکتُب وَلیُملِلِ الَّذی عَلَیهِ الحَقُّ وَلیَتَّقِ
اللَّهَ رَبَّهُ وَلا یَبخَس مِنهُ شَیئًا ۚ فَإِن کانَ الَّذی عَلَیهِ الحَقُّ
سَفیهًا أَو ضَعیفًا أَو لا یَستَطیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلیُملِل وَلِیُّهُ
بِالعَدلِ ۚ وَاستَشهِدوا شَهیدَینِ مِن رِجالِکُم ۖ فَإِن لَم یَکونا رَجُلَینِ
فَرَجُلٌ وَامرَأَتانِ مِمَّن تَرضَونَ مِنَ الشُّهَداءِ أَن تَضِلَّ إِحداهُما
فَتُذَکِّرَ إِحداهُمَا الأُخرىٰ ۚ وَلا یَأبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعوا ۚ وَلا
تَسأَموا أَن تَکتُبوهُ صَغیرًا أَو کَبیرًا إِلىٰ أَجَلِهِ ۚ ذٰلِکُم أَقسَطُ
عِندَ اللَّهِ وَأَقوَمُ لِلشَّهادَةِ وَأَدنىٰ أَلّا تَرتابوا ۖ إِلّا أَن تَکونَ
تِجارَةً حاضِرَةً تُدیرونَها بَینَکُم فَلَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ أَلّا تَکتُبوها ۗ
وَأَشهِدوا إِذا تَبایَعتُم ۚ وَلا یُضارَّ کاتِبٌ وَلا شَهیدٌ ۚ وَإِن تَفعَلوا
فَإِنَّهُ فُسوقٌ بِکُم ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ۗ
وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ
ترجمه:
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! هنگامی که بدهی مدّتداری (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر
پیدا کنید، آن را بنویسید! و باید نویسندهای از روی عدالت، (سند را) در میان شما
بنویسد! و کسی که قدرت بر نویسندگی دارد، نباید از نوشتن -همان طور که خدا به او
تعلیم داده- خودداری کند! پس باید بنویسد، و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا
کند، و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد، و چیزی را فروگذار ننماید! و اگر کسی که
حق بر ذمه اوست، سفیه (یا از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،)
توانایی بر املاکردن ندارد، باید ولیّ او (به جای او،) با رعایت عدالت، املا کند!
و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند،
یک مرد و دو زن، از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این
دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یکی انحرافی یافت، دیگری به او
یادآوری کند. و شهود نباید به هنگامی که آنها را (برای شهادت) دعوت میکنند،
خودداری نمایند! و از نوشتن (بدهیِ خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ، ملول نشوید (هر چه
باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیکتر، و برای شهادت مستقیم تر، و برای
جلوگیری از تردید و شک (و نزاع و گفتگو) بهتر میباشد؛ مگر اینکه داد و ستد نقدی
باشد که بین خود، دست به دست میکنید. در این صورت، گناهی بر شما نیست که آن را
ننویسید. ولی هنگامی که خرید و فروش (نقدی) میکنید، شاهد بگیرید! و نباید به
نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویی،) زیانی برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر
چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شدهاید. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم
میدهد؛ خداوند به همه چیز داناست.
تلاوت صفحه 509 :
آیه
شماره 26 از سوره مبارکه ابراهیم
وَمَثلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ
الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ
و مثل سخنى ناپاک چون درختى ناپاک است که از روى زمین کنده شده و قرارى ندارد
نکات تفسیری :
1- از شیوه هاى تعلیم و تربیت، روش مقایسه است.
«کلمة طیّبة... کلمة خبیثة»
2- شرک و هر چه که دون اللَّه باشد، ثبات ودوام ندارد. «ما لها من قرار»
3- عقاید باطل همچون علفهاى هرز، ریشه اى در عمق زمین ندارد، زیرا پایه و مبناى
درست ندارد. «اجتثت من فوق الارض»
اشکال دنیای عصر پیامبر اکرم صلوات الله علیها این بود که آحاد مردم و طبقات جامعه در همه جای عالم، به حاکمیت غیر خدا، به حاکمیت طاغوتها، به حاکمیت ظلم و به اختلاف طبقات خو گرفته بودند. چه کسانی باید در مقابل این مظاهر بایستند؟ قاعدتاً مظلومان. وقتی مظلومان خودشان هم باور میکنند که باید حاکمیت ظلم مستقر باشد، امید اصلاح از بین میرود. بیدار کردن مردم، بیدار کردن دنیا و بیدار کردن بشریّت، کار بزرگ پیامبر اکرم و دعوت نبوی بود؛ «ان هو الّا ذکر للعالمین» (سوره مبارکه یوسف/104- سوره مبارکه ص /87) این ذکر است، یاد است، تذکّر است، هشدار است، بیدارباش برای همه بشر است. آنجایی که خودِ آن بزرگوار متصدّی و متحمّل این بیدارباش شد، جزو سختترین جاها بود. تعصّبها، قبیلهگریها، مسائل شخصی و فردیتهای گوناگون، کار آن بزرگوار را دشوار می کرد.
بعثت اسلامی، در مقابل همهی اینها ظهور و طلوع کرد. این بعثت، مخصوص آن مجموعه نبود؛ متعلّق به همهی بشر بود: «ان هو الّا ذکرٌ للعالمین». پیغمبر توانست در مقابل آن واقعیت تلخ بایستد و آن را دگرگون کند. پیغمبر توانست در دیوارهای بیعدالتی و نابسامانیِ بشری، شکافهای عمیق به وجود آورد؛ بعضی از آنها را فرو ریزد و بعضی از آنها را آمادهی فرو ریختن کند. پیغمبر سختترین و دشوارترین واقعیتها را در مقابل خود داشت. وقتی زشتی و نابسامانی و فساد، مجهز به قدرت و شمشیر و اراده و سیاست هم بشود، خطر عظیمی برای بشریت است.حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣